پژوهش حاضر، با هدف بررسی اثربخشی مشاوره و درمان سوگ با رویکرد دینی به شیوه گروهی، بر ارتقاء سطح کیفیت زندگی مادران داغدار فرزند، انجام شد. روش پژوهش شبه آزمایشی با طرح پیش آزمون- پس آزمون و گروه آزمایش و کنترل بود. ابزار مورد استفاده پرسشنامه کیفیت زندگی (SF- 36) بود. جامعه آماری پژوهش مادران داغدار فرزندی بودند که مدت سه ماه تا یکسال از مرگ فرزندانشان می گذشت و نمرات کیفیت زندگی آن ها پایین تر از یک انحراف معیار از میانگین جامعه بود. در این پژوهش 18 مادر داغدیده بوسیله نمونه گیری داوطلبانه تعیین شدند و به طور تصادفی در دو گروه آزمایش و کنترل قرار گرفتند. سپس مداخله درمانی طی 10 جلسه 90 دقیقه ای، بصورت یک جلسه در هفته، برای گروه آزمایش به اجرا در آمد. نتایج تحلیل واریانس داده ها نشان داد که تفاوت بین دو گروه آزمایش و کنترل در نمره کلی کیفیت زندگی معنادار بوده است و مداخله درمانی به طور معناداری موجب ارتقاء سطح کیفیت زندگی مادران داغدیده گردیده است. نتایج پژوهش حاضر نشان می دهد که مشاوره و درمان سوگ با رویکرد دینی، در ارتقاء سطح کیفیت زندگی مادران داغدیده موثر است.
در سالهای اخیر استفاده از شبکههای اجتماعی مجازی در ایرانیان افزایش یافته است. هدف این پژوهش مقایسه برخی از علل گرایش به استفاده از این شبکههای اجتماعی (رضایت از تصویر بدن، تنظیم هیجان و احساس تنهایی) در دانشجویان دختر و پسر بود. روش این پژوهش از نوع علّی- مقایسهای است. جامعهی این پژوهش، کلیهدانشجویان دختر و پسر خوابگاهی دانشگاه خوارزمی واحد کرج در 94 بودند که از این بین 97 نفر دانشجو ( 48 نفر - سال تحصیلی 93 دختر و 49 نفر پسر) به صورت دردسترس انتخاب شدند. برای جمعآوری اطلاعات از فرم کوتاه شده مقیاس احساس تنهایی اجتماعی- عاطفی بزرگسالان، مقیاس رضایت از تصویر بدنی و خرده مقیاس تنظیمهیجان پرسشنامه هوش هیجانی استفاده شد یافتههای حاصل از پژوهش نشان داد که دو گروه در رضایت از تصویر بدن تفاوت معناداری نداشتند؛ اما میانگین تنظیم هیجانی و احساس تنهایی کلی و تنهایی اجتماعی و عاطفی در گروه دختران به گونهی معناداری بیشتر بود؛ بنابراین تنظیم هیجانی و احساس تنهایی به نظر میرسد در استفادهی بیشتر دختران از شبکه های اجتماعی نقش دارد.
هدف از پژوهش حاضر پیش بینی خودکار آمدی تحصیلی دانش آموزان دوره دوم متوسطه مشگین شهر بر اساس نمره ذهن آگاهی، هیجانات منفی بود. این مطالعه از نوع توصیفی به روش همبستگی است. جامعه ی آماری شامل تمامی دانش آموزان متوسطه دوره دوم مشگین شهر در سال 1395 (8160N= ) بودند که از میان آنان که میان آنان 131 نفر پسر و 65 نفر دختر به روش خوشه ای چندمرحله ای به عنوان نمونه انتخاب شدند. برای تعیین حجم نمونه ی آماری از فرمول مورگان استفاده شد. برای جمع آوری داده ها از پرسشنامه های استاندارد پرسشنامه ذهن آگاهی براون، خودکارآمدی عمومی شرر و هیجانات منفی (نئو) استفاده شد. برای کشف روابط داده ها از آزمون رگرسیون چند متغیره و ضریب همبستگی استفاده شد. نتایج به دست آمده نشان داد که ذهن آگاهی و هیجانات منفی می توانند به طور معنی داری خودکار آمدی تحصیلی دانش آموزان را پیش بینی کند. بین ذهن آگاهی با خودکار آمدی تحصیلی دانش آموزان رابطه معنادار وجود دارد. هیجانات منفی با خودکار آمدی تحصیلی دانش آموزان رابطه ی منفی معنادار وجود دارد؛ یعنی با افزایش هیجانات منفی، خودکار آمدی تحصیلی دانش آموزان کاهش می یابند.