در این سخنرانی سعی می کنم موضوع بحث انگیزی را که غالبا به عنوان (بحران اروپایی) مطرح می شود. با بسط نظریه فلسفی- تاریخی انسان اروپایی به شکل جدیدی مورد توجه قرار دهم. جهت بسط این موضوع می خواهم کارکردی ذاتی که فلسفه و انشعابات آن در علوم باید در این فرایند به کارگیرد را نمایان سازم، تا موضوع بحران اروپایی وضوح بیشتری پیدا کند.
کِرکگور رنج را یکى از ویژگى هاى فردى انسان مى داند. او در سپهر دینى رنج را نه تنها کیفر گناه یا مانع رشد انسان تلقّى نمى کند, بلکه آن را لازمه وجود انسانى, نشانه عمل مذهبى, عامل تعالى و مکتبى آموزنده مى داند که فرد در آن حقیقت مسیحیت را ـ که همان اقتدا به مسیح است ـ فرا مى گیرد, مسئولیت رنج و تسلاّ ى خود را بر عهده مى گیرد, رنج خویش را در مقایسه با ابدیت و شادى ابدى على رغم سنگینى و سختى اش سبک بارانه تحمّل مى کند, آن را راه تعالى خویش مى داند و در طریق رنج به وادى ابدیت و عشق الاهى پاى مى گذارد.