فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۴۴۱ تا ۴۶۰ مورد از کل ۹۷۱ مورد.
دموکراسی و اخلاق لیبرالی(مقاله پژوهشی حوزه)
حوزههای تخصصی:
- حوزههای تخصصی فلسفه و منطق فلسفه غرب رویکرد موضوعی فلسفه های مضاف فلسفه اخلاق
- حوزههای تخصصی فلسفه و منطق فلسفه غرب رویکرد موضوعی فلسفه های مضاف فلسفه سیاسی
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی اخلاق و تعلیم و تربیت اسلامی اخلاق اسلامی کلیات فلسفه اخلاق
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی فقه و اصول فقه اندیشه و فقه سیاسی اندیشه سیاسی اسلام فلسفه سیاسی
دموکراسی داعیه دار مردم داری و ضدیت با استبداد در چارچوب اضلاع سه گانة «قانون گرایی»، «مشارکت سیاسی» و «نظارت پذیری» است. ولی هدف یاد شده با تکیة صرف بر این اضلاع، دور از دسترس به نظر می رسد. صفحات تاریخ اقدامات سیاه پرشماری از دموکراسی ها را به ثبت رسانده است. آنچه موجب شده دموکراسی با ظاهری انسانی به فرجامی چنین غیرانسانی گرفتار شود، ضعف و یا به عبارت دیگر، فقدان ضلع چهارمی به نام «اخلاق» بوده است. واقعیت این است که دموکراسی با موجودی به نام انسان سروکار دارد که در عین بهره مندی از قوّة خرد، سودجو، خودخواه و استخدام گر است. افتادن قدرت به دست چنین موجودی از هر طریقی، او را به سمت طغیان و زیر پا نهادن هر محدودیتی، از جمله قواعد محدود کنندة دموکراسی سوق می دهد. آنچه موجب می شود انسانی با این خصوصیات، به تکالیف صادره شده از سوی دموکراسی، که نوعاً همسنخ قواعد اخلاقی هستند، گردن نهد، این است که دموکراسی در یک بستر عقلانی و منطقی موجّه ساز اخلاق کشت شود. تنها در چنین صورتی است که انسان سودجو التزام به قواعد دموکراسی را منطقی خواهد یافت و به محدودیت های آن سر خواهد سپرد. اما واقعیت نه چندان آشکاری که وجود دارد، این است که بسیاری از مکاتب مدعی دموکراسی، از فراهم ساختن چنین بستری برای دموکراسی عاجز مانده اند و ادعاهای دموکراسی خواهانة آنها در واقعیات اجتماعی مجال بروز پیدا نمی کند.
مقالة پیش رو مسئلة یاد شده را در خصوص لیبرالیسم، به عنوان بزرگ منادی دموکراسی، بررسی کرده است. نتیجة به دست آمده نامناسب بودن عقلانیت لیبرالی برای کشت و باروری دموکراسی را نشان می دهد. در واقع، لیبرالیسم با ترتیب دادن عقلانیت مبتنی بر اومانیسم، فردگرایی، سکولاریسم و سودگرایی در وهلة اول، قواعد اخلاقی را بی اعتبار ساخته، و سپس التزام به قواعد دموکراسی را جز در مواقعی که برای فرد سودی در میان باشد، غیرمعقول نشان داده است.
معیار قواعد اخلاقی در نظام سیاسی اسلامی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف این نوشتار، بررسی معیار و مبنای ارزش های اخلاقی در نظام سیاسی اسلامی است. اجرای قواعد اخلاقی در نظام سیاسی، مستلزم شناخت معیار اخلاقی درآن نظام سیاسی است. در تبیین معیار قواعد اخلاقی، چهار رویکرد وظیفه گرایی، نتیجه گرایی، فضیلت گرایی وحق مداری وجود دارد. همه این رویکردهای اخلاقی می کوشند به چیستیِ ملاکِ ارزشمندیِ عمل اخلاقی پاسخ دهند. به دلیل تکثر نظریه های اخلاقی، حتی در نظام اخلاق اسلامی، مهم است که مبنای عمل سیاسی اخلاقی کدام رویکرد و معیار است.
نگارنده ضمن بررسی رویکردهای اخلاقی و آثار سیاسی اجتماعی هریک، بر این باور است که وجود رویکردهای اخلاقی مختلف ناشی از نگاه تک بعدی و افراطی به یکی از جنبه های فعل اخلاقی است؛ درحالی که نظریه اخلاقی حاکم بر جامعه سیاسی باید رویکرد جامعی باشد که هر رویکرد اخلاقی را سطح خاصی و باتوجه به جایگاه آن در نظریه اخلاقی مدنظر قرار دهد. رویکرد اخلاقی در نظام سیاسی اسلام، سطوح و ابعاد مختلفی دارد که هریک جایگاه و کارکرد خاصی دارند و نظام اخلاقی به تنهایی به نتیجه نخواهد رسید؛ ازاین رو چاره اندیشی منافاتی با وظیفه گرایی و فضیلت محوری ندارد و افراط در هر سطح، موجب کم توجهی به سایر سطوح و پیدایش نظریه اخلاقی ناکارامد خواهد شد.
تبیین و نقد چیستی فضیلت از منظر لیندا زاگزبسکی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
زاگزبسکی به مثابه فیلسوف اخلاق و معرفت شناس فضیلت محور در صدد است تا دیدگاهش را درباره ی فضیلت تبارشناسی کند. او با تأکید بر نقش انگیزه در فضیلت دیدگاهش را عامل مبنا می داند. در نزد زاگزبسکی، فضیلت دارای ارزش ذاتی است. او با اشاره به تفاوت فضیلت با توانایی طبیعی و مهارتْ آن را در دو قلمرو اخلاق و معرفت شناسیْ کمال و مزیت پایدار نفس می داند و بر دو مؤلفه ی انگیزه و موفقیت مبتنی می کند. مقاله ی پیش رو کوشیده است مؤلفه های مورد نظر زاگزبسکی را ارزیابی کند. از نتایج این تحقیق آن است که فضایل مشتمل بر انگیزه اند؛ اما از نقش هدایت گرانه ی مورد نظر زاگزبسکی برخوردار نیستند؛ البته باید دیگر مؤلفه ی موفقیت را پذیرفت؛ زیرا نمی توان فضیلتمند بود، اما به هدف فضیلت به طور غالب نائل نشد. بر خلاف دیدگاه زاگزبسکی، نمی توان فضیلت را به لحاظ مفهومی جدا از مهارت های هم پیوند با فضیلت دانست؛ زیرا جنبه ی مهارت دست کم در فضیلت عقلی بیشتر از بُعد انگیزشی دارای اهمیت است؛ به طوری که ارسطو تکنیک را از اقسام فضایل عقلانی می داند. به علاوه، فضایل تنها اکتسابی نیستند؛ زیرا در تاریخ مفهوم فضیلت، برخی توانایی های طبیعی فضیلت محسوب شده اند.
عدم تمایز احکام اخلاقی و فقهی اسلام از حیث الزام(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
بسیاری از اندیشمندان اسلامی در آثار و نظرات خود، میان احکام اخلاقی و فقهی قرآن تمایز نهاده اند؛ در حالی که با بررسی ساختار، مبانی، قلمرو، هدف و موضوع گزاره های اخلاقی حوزه خانواده و تطبیق آنها با گزاره های فقهی قرآن می توان به نتایج همسانی بخصوص در مساله الزام دست یافت. این پژوهش از طریق بررسی منشا الزام در فقه و اخلاق و نمایاندن همسانی منشا آنها، عدم تمایز الزام را در برخی گزاره های فقهی و اخلاقی ثابت می کند. الزام در گزاره های اخلاقی قرآن، مبتنی بر فطریاتی است که با کمک عقل کشف و با اراده الهی اعتبار می شوند و از این نظر هیچ تفاوتی با منشا الزام در گزاره های فقهی قرآن ندارند؛ هر دو از یک سرچشمه سیراب می شوند، هر دو در تنظیم رفتارهای اختیاری انسان، در تکامل روحی و معنوی او، و در نظم، امنیت و سعادت جامعه موضوعیت دارند و هر دو نیز دارای ضمانت اجرا می باشند؛ اما ضمانت اجرای احکام فقهی، به جز عبادات، جنبه جزایی و جریمه دارد و در دادگاههای بشری، قابل بررسی و دادرسی است؛ در حالی که ضمانت اجرای قواعد اخلاقی جنبه معنوی و وجدانی داشته و علاوه بر آثار وضعی دنیایی، عقوبت اخروی دارند، ولی قابل پیگیری در دادگاههای حقوقی نیستند. با اثبات اشتراک منشا الزام می توان راه هایی را که فقها برای اجراکردن احکام فقهی پیشنهاد نموده اند، برای احکام اخلاقی نیز (البته با لحاط تفاوت ها) پیشنهاد نمود.
بررسی مضامین مشترک اخلاقی و حِکمی در نهج البلاغه و بوستان سعدی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی اخلاق و تعلیم و تربیت اسلامی اخلاق اسلامی کلیات فلسفه اخلاق
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی اخلاق و تعلیم و تربیت اسلامی اخلاق اسلامی کلیات شخصیت ها[زندگینامه ها؛ اندیشه ها و..]
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی حدیث و علوم حدیث حدیث معارف حدیثی اخلاق و تربیت در روایات
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی حدیث و علوم حدیث حدیث کلیات موارد دیگر متون حدیث نهج البلاغه پژوهی
تأثیر فرهنگ اسلامی در متون ادب فارسی، که از عالی ترین عناصر فرهنگی و اندیشه ایِ جامعه محسوب می شوند، امری انکارناپذیر است و کم تر شاعر یا نویسنده ای است که بازتاب معارف اسلامی را در کلام خود نداشته باشد. در این بین، نهج البلاغه تأثیر شگرفی در شعر و نثر فارسی گذاشته است؛ بسیاری از شعرای زبان فارسی کوشیده اند تا با توجه به میزان درک و توانایی خود از نهج البلاغه و آموزه های اخلاقی و تعلیمی آن بهره مند شوند. سعدی از جمله نویسندگانی است که در آثارش از نهج البلاغه تأثیر پذیرفته است و میزان این تأثیرپذیری درخور تأمل است؛ تا آن جا که می توان اذعان داشت که بعد از قرآن کریم، نهج البلاغه کامل ترین و مهم ترین سرمشق او بوده است. مطالعة بوستان سعدی در این پژوهش نشان داد که سعدی در آرمان شهر خود از سخنان گهربار و ارزش مند امام علی (ع) در نهج البلاغه بهره های فراوانی برده است و از این راه صبغه حکیمانه و اخلاقی اثر خویش را پررنگ تر کرده است.
تفسیری نو از واقع گرایی علامه طباطبایی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی فلسفه اسلامی کلیات مکتب های فلسفی حکمت متعالیه
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی فلسفه اسلامی کلیات فلاسفه اسلامی
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی فلسفه اسلامی معرفت شناسی
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی کلام دین پژوهی فلسفه دین
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی اخلاق و تعلیم و تربیت اسلامی اخلاق اسلامی کلیات فلسفه اخلاق
با توجه تفسیرهایی که از دیدگاه اعتباریات علامه طباطبایی شده است هر خواننده ای با تفاسیر متعدد و برداشت های مبهم روبروست. لذا در این مقاله بر اساس مبانی فلسفی اصالت وجود، تشکیکی بودن مراتب وجود و علم حضوری به واقعیات علامه و برداشتی نو از واقع گرایی ایشان در صدد ایضاح نظریه اعتباریات هستیم. در بررسی های معرفت شناسی باید ملاحظه شود؛ دو قلمرو جدا از هم به نام واقعیات و ارزش ها وجود دارد که بر مبنای دریافت حضوری انسان به خود و افعال خویش علم حضوری دارد و علم حضوری خطابردار و استدلال پذیر نیست پس انسان در مرتبه اول با حضور فعل اخلاقی در نزد خود واقعیت جملات اخلاقی را درک می کند. هنگام اخبار از این واقعیت چاره ای ندارد تا تصور و تصدیقی از این حقیقت دریافتی خود در قالب موضوع و محمول یا مسندالیه و مسند به صورت علم حصولی بیان کند؛ در نهایت، واقعیت ارزش اخلاقی نوعی از ایجاد و خَلق معانی است که انسان از نبود به عالم بود انشاء می کند. عدم توجه به احکام این دو قلمرو ادراکی و اصالت وجودی، تشکیک وجود نظام فلسفی علامه، هر تفسیری از دیدگاه ایشان غیر از ابهام چیزی برای خوانندگان در پی نخواهد داشت. بررسی مفاهیم اخلاقی، معیار صدق و کذب اخلاقی، انگیزش اخلاقی، معنای جملات اخلاقی از دیدگاه علامه مربوط به حوزه ادراک حصولی است.
درآمدی بر شناخت مفاهیم اخلاق اجتماعی در قرآن؛ کاوشی در ضرورت شناخت حدود امر به معروف و نهی از منکر با تکیه بر آیه ی 105 سوره ی مائده(مقاله ترویجی حوزه)
حوزههای تخصصی:
امر به معروف و نهی از منکر از مهم ترین مباحث دینی مطرح در حوزه ی اخلاق اجتماعی است. حتی می توان آن را سرسلسله ی مباحث این حوزه دانست. امر به معروف و نهی از منکر از فروع دین و فریضه ای الهی و بنا به عقیده ی عموم اندیشمندان شیعه واجب کفایی است. در زمان برپایی حکومت اسلامی، احیای این فریضه بر جامعه ی اسلامی لازم است. در برخی از آیات قرآن کریم به اقامه ی این فریضه امر شده است و از دیگر سو، پاره ای از آیات قرآن فرد را مسؤول اعمال خود می داند و می گوید گمراهی و هدایت دیگران به فرد ضرری نمی رساند. آیه ی 105 سوره ی مائده از این نمونه است. نگارنده بر آن است در این مقاله به دفع این شبهه بپردازد و جایگاه امر به معروف و نهی از منکر را روشن نماید. هدف نوشتار حاضر اثبات این نکته است که امر به معروف و نهی از منکر و دعوت به دین هیچ گونه منافاتی با خودسازی و پرداختن به خود ندارد و هر یک از مفاهیم در جایگاه خاص خود تعریف شده است
بررسی عوامل مؤثر بر ارتباط کلامی با رجوع به منابع و متون اسلامی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
زبان، مهم ترین ابزار تعامل اجتماعی است، به طوری که در زندگی انسانی هیچ رفتار ارتباطی به اندازة ارتباط کلامی وسعت و تأثیر ندارد، و هیچ پدیدة ارتباطی به این اندازه با زندگی انسان عجین نیست. اهمیت این موضوع هنگامی آشکار می شود که از دیدگاه تعلیم و تربیت و با رویکرد اسلامی به آن بپردازیم. این مقاله از نوع تحقیقات کیفی است که با استفاده از رویکرد وصفی ‐ تفسیری به دنبال دستیابی، استخراج و بیان مبانی ارتباط کلامی در تعلیم و تربیت از دیدگاه اسلامی است. از این رو با توجه به استفاده از تفسیر متن و تحلیل گفتار سعی شده از میان متون مورد نظر مبانی با قابلیت کاربرد بیشتر مطرح شود؛ ولی می توان به: 1. مبنای تأثیر دل بر گفتار، 2. مبنای تأثیر گفتار بر دل، 3. مبنای تأثیر اندیشه بر گفتار، 4. مبنای تأثیر گفتار بر اندیشه، 5. مبنای تأثیر گفتار بر عواطف دیگران، 6. مبنای سلطه گری گوینده بر شنونده اشاره داشت.
آکوئیناس «مدافع» ارسطو در نیاز فضایل عقلی به جهت دهی فضایل اخلاقی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
ترنس اروین استدلال می کند که آکوئیناس به پرسشی که ارسطو طرح کرده بود ولی پاسخ نداده بود، پاسخ داد. پرسش این است که آیا بین فضایل عقلی و فضایل اخلاقی ارتباطی وجود دارد؟ پاسخ این است که بله، فضایل اخلاقی به فضایل عقلی برای رسیدن به غایت نهایی جهت می دهند. فضایل اخلاقی می گویند که در زمینه چه اموری باید اندیشید، چقدر به امور دیگر باید پرداخت و چقدر باید برای امور عقلی زمان گذاشت. آکوئیناس علاوه بر فضایل اخلاقی به فضایل موهبتی قائل است و به آنها به ویژه به محبت، در جهت دهی مذکور، نقش محوری می دهد. نگارنده استدلال می کند که اولاً ارسطو هم به این پرسش پاسخ داده بود. ثانیاً بین فضایل عقلی و فضایل اخلاقی تفاوت نوعی وجود ندارد. ثالثاً یک فضیلت است که هم در امور عقلی عمل می کند و هم در امور اخلاقی. رابعاً ریشه اشکالات در طبیعت-گرایی اخلاقی آکوئیناس، به تبع ارسطوست.
بررسی جامعه شناختی رابطه بین سبک زندگی و دینداری (مطالعه موردی شهر ساری)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
امروزه، سبک زندگی، مصرف و کالاها از پارامترهای اجتماعی تأثیرگذار بر حوزه جامعه شناسی معرفت هستند که معرفت دینی و به دنبال آن، اهتمام دینی یا به عبارتی دینداری، که بر اساس تقسیم بندی شلر در حوزه جامعه شناسی معرفت قرارمی گیرد، از این حیث مستثنا نیست. در راستای بررسی این هدف، در مقاله حاضر رابطه بین سبک زندگی و دینداری را از طریق روش پیمایش و ابزار پرسشنامه بررسی کردیم. در این تحقیق، حجم نمونه 400 نفر است که نخست از طریق آزمون تحلیل عاملی اکتشافی به شناخت اشکال و سنخ های سبک زندگی و دینداری در جامعه مورد مطالعه پرداختیم و سپس با استفاده از آزمون های کی دو، کرامر، تحلیل واریانس، پیرسون و تحلیل مسیر، فرضیه های تحقیق را بررسی کردیم.
نتایج حاصل نشان می دهد:
1. بین نوع سبک زندگی و نوع دینداری رابطه وجود دارد.
2. بین نوع سبک زندگی و میزان دینداری رابطه ای به دست نیامد.
و نتایج حاصل از تحقیق نشان می دهد که سبک های زندگی متفاوت، موجب تعدد رفتار دینی و شکل گیری الگوهای خاص در زمینه دینداری است.
تحول مفهوم اجابت دعا در کودکان و نوجوانان(مقاله پژوهشی حوزه)
حوزههای تخصصی:
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی اخلاق و تعلیم و تربیت اسلامی اخلاق اسلامی کلیات فلسفه اخلاق
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی اخلاق و تعلیم و تربیت اسلامی تعلیم و تربیت اسلامی کلیات فلسفه تعلیم و تربیت
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی اخلاق و تعلیم و تربیت اسلامی تعلیم و تربیت اسلامی تعلیم و تربیت نظری تعلیم و تربیت و کودک، نوجوان و جوان
هدف از پژوهش پیش روی تبیین مراحل و محتوای تحول مفهوم اجابت دعا در کودکان و نوجوانان است که با تأکید بر منابع و متون اسلامی و بر اساس یک طرح مقطعی، در گروهی نمونه و با حجم 157 نفری از دانش آموزان (82 دختر و 75 پسر) شش تا هفده سالة شهر قم انجام شد. گفتنی است این دانش آموزان با روش خوشه ای چندمرحله ای انتخاب شده بودند. داده ها بر پایة روش بالینی و با مصاحبة انفرادی نیمه ساخت یافته گردآوری شده بود و پرسش های آن بر اساس مبانی تجربی و نظری مفاهیم دینی تدوین و به دست متخصصان روان شناختی و حوزوی (مجموعاً پنج نفر) نمره گذاری شد. تحلیل محتوای متن مصاحبه ها و اجرای تحلیل واریانس نشان داد که فهم اجابت دعا شامل پنج مرحله پاسخ های مبهم، ویژگی های دعاکننده، ویژگی های محتوایی دعا، مفاهیم ارزشی و مذهبی و تحلیل های مذهبی ـ عقلانی می شود. مراحل تحولی آن در چهار گروه سنی 6-7، 8-11، 12-14 و 15-17 سال قرار دارد که با افزایش سن، میزان فهم اجابت دعا نیز افزایش می یابد. یافته ها با توجه به مبانی نظری و تجربی فهم مفاهیم دینی و مقایسه با دیگر طبقه بندی های تحولی بحث شده اند.
بازگشتبه اخلاق×(مقاله پژوهشی حوزه)
حوزههای تخصصی:
پایان فضیلتیا نقد تفکراخلاقى جوامع نوین
منبع:
معرفت ۱۳۷۵ شماره ۱۶
حوزههای تخصصی:
پایان فضیلتیا نقد تفکر اخلاقى جوامع نوین
منبع:
معرفت ۱۳۷۶ شماره ۲۱
حوزههای تخصصی:
شواهد روان شناختی و عصب شناختی بر تجلی نقصان ادراک خود و دیگران در غیبت(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
تصور افراد از خود و نحوه ادراک خود، بر برداشت آنها از دیگران بسیار اثرگذار است. در مطالعه حاضر، متون رشته های روان شناسی و عصب شناسی مورد بررسی قرار گرفته و غیبت بر اساس خود طرح واره، تأیید خویشتن و اثر برتر از میانگین و نقش آنها در ادراک دیگران تشریح شده است. سپس ارتباط این سازه با رفتار غیبت کردن بیان شده و غیبت با مبانی عصبی شبکه نورون های آینه ای و تقلید تبیین شده است. بر اساس یافته های این پژوهش با کمک مطالعات مداخله ای آتی می توان از طریق کسب آگاهی دقیق از نقاط قوت و ضعف خود و همچنین با استفاده از سیستم عصبی بازدارنده تقلید، از بروز غیبت پیشگیری نمود.