تاریخ تفسیر قرآن در یک قرن اخیر با نهضتهای اجتماعی به ویژه نهضتهای اصلاح دینی که چون رستخیز فکری سراسر اقالیم اسلامی را درنوردیده؛ درهم تنیده شده، به طوری که بدون توجه و ارجاع به نهضتهای اصلاحی نمیتوان تفسیر را در چارچوب تاریخیاش ملاحظه کرد.
نهضتهای اصلاح گرایانهی دینی کما بیش از یک قرن پیش در شرق اسلامی آغاز گشته و از سرزمینی تا سرزمین دیگر در عین تشابه، تفاوتهایی در اصول داشته است یعنی علاوه بر داشتن علل مشترک، در هر منطقه آثار و سیر و آغاز و تداوم متنوعی داشته است و یکپارچه و یکباره و منسجم با انگارههای ثابت و واحد نبوده است.
خصوصیت اصلی رنسانسی که به صورتهای مختلف و با مضمون واحد یا مشابه در سراسر عالم اسلام سر بر آورده، این بوده است که اسلام را نه یک عقیده مهجور و ایمان قلبی، بلکه یک نظام کامل عیار دینی و دنیوی و اخلاقی و سیاسی و عبادی و اجتماعی میدیدهاند یعنی یک فرهنگ بالنده نه یک دین راکد که درحاشیه اجتماع به راه خود برود، و محور اساسی این تفکر، قرآن کریم بوده است.
عامل دیگر اندیشهی اصلاح در نزد شخصیتهایی چون سیدجمال تا محمدعبده وسیدقطب تاعلاّمه اقبال، و آیةالله طالقانی، تا شهید مطهری و شهید صدر و درخشانترین خورشید آنان حضرت امام خمینی1، اعتقاد به باز بودن باب اجتهاد بوده است.
نظر عموم مسلمانان از دیر باز بر آن است که قران به زبان قریش نازل شده است زبان همه اشعار وخطبه های جاهلی نیز زبان قریش بوده است عموم خاورشناسان باتوجه به زبانشناسی تاریخی این اصل را نپذیرفته اند البته می دانیم که اینجا مراد از زبان قریش نسبت به زبان دیگر قبایل زبانی مستقل و کاملا متفاوت نیست بلکه مراد اختلاف در آواشناسی در برخی کلمات و برخی ساختارها است نه همه آنها اینک پژوهشها نشان داده است که بسیاری از دانشمندان و نیز برخی از قرائن نظریه قریشی بودن زبان قران را تایید نکرده اند فهرست نسبتا جامعی از روایات را نقل کرده سپس به مقایسه و بررسی و نقد آنها می پردازیم