بیداری اسلامی یا ""الربیع العربی"" عنوان حرکتی بود که ازسال 2011م از کشور تونس آغاز شد. این حرکت آرام آرام به کشورهای دیگر منطقه مانند کشور مصر، لیبى و مغرب سرایت کرد. به طوری که باعث شد پادشاه کشور مغرب تغییراتی را در برنامه حکومت به وجود آورد؛ مثل تغییر در قانون اساسی، تغییر ساختار حکومت و رفع بعضی مشکلات مردم. بیداری مورد بحث در مغرب به واسطه فعالیت های چند جنبش اسلامی فعال مثل ""الحرکه العدل والاحسان"" و""الحرکه الاصلاح و التوحید"" است. حرکت-های اسلامی مغرب به نام الشبیبه الاسلامیه از دهه ی هفتاد میلادی شروع شدند. در سال 1969م انشعاباتی در حرکت الشبیبه الاسلامیه ایجاد شد. دو حرکت جماعت العدل و الاحسان و الاصلاح و التوحید از مهم ترین آنها بود که تحت فشار پادشاه الحسن الثانی دچار مشکلات زیادی شدند اما این دو حرکت با وجود تمام مشکلات توانستند خود را در فضای سیاسی مغرب حفظ کنند. پژوهش حاضر سعی دارد به گروه های فعال در جنبش اسلامی مغرب و اندیشه های رهبران این جنبش و نقش آنها در تحولات گذشته کشور مغرب و تحولات 2011 موسوم به بیداری اسلامی بپردازد.
امروزه به ضرورت الزامات حاکم بر صحنه جهانی، تحولات کیفی متفاوت و معیارهای جهانی شاید بتوان آمریکا را بزرگ ترین بازیگران صحنه بین الملل قلمداد کرد. از همان آغاز شکل گیری به ضرورت نیازهای اجتماعی، سیاسی، نظامی و فرهنگی اتخاذ سیاست بسط و توسعه طلبی – نه الزاماً جغرافیا محور– از اولویتهای سیاست خارجی آمریکا بوده است و این کشور خواهان صدور و اشاعه اقتصاد بازار، ارزشها ، نهاد ها و ساختارهای آمریکایی بوده است. پس از جنگ جهانی دوم دو عامل کیفیت تعامل بین بازیگران بزرگ را دگرگون کرد: یکی دستیابی کشورها به سلاحهای اتمی و دیگری رقابت بازیگران بزرگ درچارچوب دو اردوگاه ایدئولوژیک . همچنان که ویژگی های نظام بین الملل پس از جنگ سرد نیز کیفیت روابط آمریکا با دیگر بازیگران بزرگ و بازیگران رده دوم را متحول کرده است. به نظر می رسد آمریکا در رابطه با بازیگران بزرگ و بازیگران رده دوم را متحول کرده است. به نظر می رسد آمریکا در رابطه با بازیگران بزرگ سیاست تقسیم منابع را برگزیده است و در رابطه با بازیگران رده دوم به فراخور زمان و شرایط اقدام نظامی یا ابزارهای تخریبی غیر نظامی را بر می گزیند . این مقاله درصدد است دو سیاست مزبور را تبیین و ارزیابی کند .