فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۴٬۵۲۱ تا ۴٬۵۴۰ مورد از کل ۱۴٬۷۰۹ مورد.
منبع:
پژوهش های فلسفی پاییز ۱۳۹۷ شماره ۲۴
287 - 306
حوزههای تخصصی:
In this paper, we will discuss what is called “Manifestation Challenge” to semantic realism, which was originally developed by Michael Dummett and has been further refined by Crispin Wright. According to this challenge, semantic realism has to meet the requirement that knowledge of meaning must be publically manifested in linguistic behaviour. In this regard, we will introduce and evaluate John McDowell’s response to this anti-realistic challenge, which was put forward to show that the challenge cannot undermine realism. According to McDowell, knowledge of undecidable sentences’ truth-conditions can be properly manifested in our ordinary practice of asserting such sentences under certain circumstances, and any further requirement will be redundant. Wright’s further objection to McDowell’s response will be also discussed and it will be argued that this objection fails to raise any serious problem for McDowell’s response and that it is an implausible objection in general.
Inspiration nihiliste dans La Chouette aveugle de Sadegh Hedayat(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های فلسفی پاییز ۱۳۹۷ شماره ۲۴
323 - 337
حوزههای تخصصی:
La Chouette aveugle de Sadegh Hedayat, auteur iranien, qui appartient à la catégorie des œuvres dites « noires », se fonde sur une inspiration nihiliste. Malgré l’influence indéniable de la philosophie nihiliste dans la création de cette œuvre compliquée, il n’y a aucune étude cohérente qui traite ce sujet de différents points de vue. Ce qui est certain, c’est que Hedayat était un lecteur attentif des œuvres des philosophes nihilistes et aussi des œuvres littéraires qui s’en étaient inspirées. Il semble avoir longuement médité sur l’apport des idées et des conceptions désespérées et nihilistes qui viennent de la lecture d’Ivan Tourgueniev, de Fedor Dostoïevski, d’Arthur Schopenhauer ou de Friedrich Nietzsche, et d’autres encore. Le caractère absurde de La Chouette aveugle prolongerait cette aspiration nihiliste. De la philosophie nihiliste, Sadegh Hedayat retient quelques traits caractéristiques et les développe d’une manière personnelle. Alors, il écrit un récit onirique qui évoque l’existence du mal de différents points de vue. Dans ce travail de recherche, nous essaierons d’approfondir l’aspect nihiliste de La Chouette aveugle tout en vérifiant tous les éléments qui témoignent de l’omniprésence du néant dans le récit. Dans cette perspective, nous étudierons tout d’abord l’existence du mal dans cette œuvre qui est concrétisée par quatre éléments: la souffrance physique, la maladie morale, l’empoisonnement progressif et la puissance maléfique. Nous approfondirons, ensuite, le rôle de la notion de néant dans la progression du récit qui est incarné par la fascination de l’oubli, la hantise de la mort et la tentation suicidaire. Cette démarche marquera le rôle indéniable de la philosophie nihiliste dans la création de La Chouette aveugle.
معرفت شناسی تکاملی دونالد کمبل(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های فلسفی بهار ۱۳۹۷ شماره ۲۲
45 - 62
حوزههای تخصصی:
دونالد توماس کمبل در زمره دانشمندان روانشناسی و علوم اجتماعی است که سهم زیادی در گسترش رویکردی تکاملی به فلسفه علم، اخلاق و به ویژه معرفت شناسی دارد. کمبل، ایده های معرفت شناسانه خود را که نوعی معرفت شناسی توصیفی است، معرفت شناسی تکاملی خواند. وی در این رویکرد، منطقِ حاکم بر فرآیند انتخاب طبیعی را برای تبیین سطوح مختلف معرفت، از سطح زیستی تا سطح فرهنگ و علم، استفاده می کند. به عبارت دیگر، وی در پی صورتبندی نظریه ای کلی درباره معرفت، مبتنی بر انتخاب طبیعی با استفاده از داده های علوم زیستی، روانشناسی و جامعه شناسی است. کمبل، مکانیسمِ تنوع کور و ابقاء انتخابی- تکواا - را مکانیسم کلیِ فرآیندهای تکاملی از جمله فرآیندهای زیستی، یادگیری و خلاقیت در نظر می گیرد و با تعمیم این مکانیسم به سطح علم، به تبیین تغییرات معرفت علمی می پردازد. در این مقاله، ضمن ارائه گزارشی توصیفی-تحلیلی و نقد معرفت شناسی تکاملی کمبل، به پیامدهای فلسفی معرفت شناسی تکاملی وی نیز خواهیم پرداخت.
بررسی اصول معاد جسمانی در آثار صدرالمتالهین(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
بدون تردید معاد جسمانی یکی از چالش برانگیزترین مباحث اعتقادی در تاریخ اندیشه کلامی و فلسفی ما است و صدرالمتالهین به یاری اصولی برآمده از نظام فلسفی خود توانسته آن را به کرسی اثبات و تبیین عقلی و فلسفی بنشاند. معاد شناسی ملاصدرا معطوف به اثبات سه مطلب است: اول اثبات عینیت بدن اخروی و دنیوی، دوم اثبات این که آخرت از منشآت نفس و ناشی از خلاقیت آن است، سوم اثبات سیر صعودی نفس. مسیله اصلی این مقاله این است که فارغ از همسانی فراوانی که در تصویر معاد جسمانی در آثار گوناگون ملاصدرا دیده می شود، شمار اصول مورد استفاده او در این آثار متفاوت بوده و از شش تا دوازده اصل را دربر می گیرد. پرسش مهم این است که اصول مورد نیاز صدرا برای تقریر نظریه معاد جسمانی کدام است و چرا تعداد این اصول در آثار صدرا متفاوت است و آیا تفاوت اصولی که در آثار ملاصدرا مشاهده می شود ناشی از زمینه خاص بحث در آن اثر بوده یا واقعاً تفاوت اساسی بوده، به تعبیر دیگر آیا با توجه به این اختلاف، تغییری در نظریه معاد جسمانی داده شده است؟ مقاله حاضر درصدد تبیین دقیق این اصول و مقایسه تطبیقی آن در آثار گوناگون ملاصدراست و نتیجه خواهیم گرفت که سر افزایش و کاهش این اصول، در عواملی مانند مختصر یا مفصل بودن کتاب های اوست، همچنین توأم و آمیخته بودن چند اصل در برخی آثار ملاصدرا می تواند نکته ای کلیدی و مهم تلقی گردد.
نسبت و رابطه خالق و مخلوق در اندیشه علامه محمدتقی جعفری و آیت الله جوادی آملی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
قبسات سال بیست و سوم بهار ۱۳۹۷ شماره ۸۷
5 - 21
حوزههای تخصصی:
شاید بتوان مهم ترین بحث از مباحث کلام، فلسفه و عرفان نظری را بحث درباره توحید و حقیقت آن دانست. در این زمینه دیدگاه ها و اختلاف نظرهای بسیاری میان اهل کلام، فیلسوفان و عرفا وجود دارد که در قالب نسبت و رابطه خالق و مخلوق به شرح هر یک می پردازیم. محمدتقی جعفری و عبدالله جوادی آملی دو تن از اندیشوران بزرگ معاصر هستند که در آثار خود به طور پراکنده به این موضوع پرداخته اند. علامه جعفری در این زمینه - یعنی رابطه خالق و مخلوق - نقدها و اشکالات فراوانی به دیدگاه وحدت وجود وارد کرده است. وی با نقد دیدگاه وحدت وجود به تباین خالق و مخلوق می رسد و نسبت و رابطه حق تعالی با عالم را مانند رابطه فاعل با مصنوع می داند، نه علت با معلول خود به معنای اصطلاحی آن. در مقابل، جوادی آملی با نگاه صدرایی به عالم و با باور به وحدت شخصی وجود، حقیقت وجود را همان ذات مقدس حق تعالی می داند و قایل است که او واحد است به وحدت شخصی و کثراتی که به نظر می رسند، درواقع سایه های آن وجود واحدند که خود حظی از وجود ندارند؛ یعنی اتصاف ممکنات به وجود، اتصافی ذاتی و حقیقی نیست، بلکه بالعرض و مجازی است. در پایان ضمن طرح اشکال های دیدگاه های گفته شده، به این نکته می پردازیم که پذیرش دیدگاه وحدت وجود، مجالی برای پاسخ گویی به مهم ترین مسایل کلامی، از جمله جبر و اختیار، عقاب و ثواب و... نمی گذارد.
بررسی و نقد تأثیرپذیری عقلگرایی زیدیه از معتزله(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های فلسفی - کلامی سال بیستم پاییز ۱۳۹۷ شماره ۳ (پیاپی ۷۷)
109 - 132
حوزههای تخصصی:
پژوهش حاضر در پی آن است تا با بهره مندی از منابع علمی معتبر، ریشه های پنداری تأثیر پذیری اندیشه عقل گرایانه زیدیه از معتزله واکاوی ، نقد و بررسی کند و این پرسش که آیا عقل گرایی زیدیه متأثر از اندیشه فکری معتزله است و این که چرا بسیاری بر این باورند زیدیه تحت تأثیر اندیشه فکری معتزله قرار گرفته و معتقد به اصول پنج گانه آنان هستند ، پاسخی ارایه کند و ضمن رد دلایل ارایه شده ، نشان دهد که - برخلاف دیدگاه موجود و غالب - نگاه عقل گرایانه زیدیه ، متأثر از اندیشه نظری معتزله نیست . هرچند زیدیه در«کلام» همانند معتزله به «عقل» تمسک می کند ، لیکن همانند شیعه امامیه که عقل گرایایی آن بر گرفته از سیره ایمه معصومین (ع) است در کنار استدلال به برهان عقلی ، مستندات نقلی را هم مورد استناد و استدلال قرارمی دهد و این به معنای نفی این که زیدیه از جمله فرقی هستند که به عقل و عقلانیت توجه ویژه دارند، نیست و در همین راستا به چگونگی سود جستن و بهره گیری زیدیه از عقل پرداخته شد.
مساله چارچوب و بازتقریر آن برای فهم زبانی هوش مصنوعی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
تأملات فلسفی سال هشتم بهار و تابستان ۱۳۹۷ شماره ۲۰
193 - 223
حوزههای تخصصی:
یکی از اهداف محققان هوش مصنوعی، ساخت ماشین هایی است که توانایی فهم زبان انسان را داشته باشند. ولی این هدف با چالش هایی روبرو است. در این مقاله، نشان خواهیم داد یک چالش ممکن برای ساخت ماشینی که فهم زبانی داشته باشد، چالشی است که از مساله چارچوب در شکل معرفت شناسانه آن نشات گرفته است. مساله چارچوب به لحاظ فهم زبانی حداقل سه چالش عمده برای یک محقق هوش مصنوعی که قصد مدل سازی فهم زبانی برای ماشین دارد، ایجاد می کند. یک، مشخص کردن این نکته که در یک موقعیت خاص چه چیزهایی از آن موقعیت، در فهم یک عبارت زبانی موثر است و چه چیزهایی ناموثر و یا نامربوط است. این نکته مبحث مرکزی مساله چارچوب در مسایل معرفت شناسانه است. دوم مساله سرعت فهمیدن است. چگونه می توان تقریبا به محض مواجه با یک عبارت زبانی معنای آن عبارت را فهمید، به عبارت دیگر چگونه می توان فهمی از یک عبارت را از دانش زبانی و دانش عمومی مان از جهان بدون هیچ تاخیر زمانی استنتاج کرد. و در نهایت چگونگی توانایی فهم لغات چند معنایی و مبهم در جملات است.
هیوم و بیداری کانت از خواب جزمیت؛ نگاهی دوباره(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
ایمانویل کانت در تمهیدات به صراحت می گوید که تذکر و هشدار دیوید هیوم بود که او را نخستین بار از خواب جزمیت بیدار کرد. علیرغم اذعان کانت، هنوز بر کانت شناسان روشن نیست که هیوم دقیقاً چگونه کانت را از خواب جزمیت بیدار کرد. اختلاف مفسران برخاسته از این است که در مورد هیچ کدام از جوانب این تأثیر و تأثر اجماعی وجود ندارد. آیا بحث هیوم از علیت کانت را از خواب جزمیت بیدار کرد، یا بحث او از تعارض های قوه تخیل؟ اگر اولی ست، کدام بحث هیوم از علیت؟ کدام کتاب هیوم بر کانت تأثیر گذاشته است؟ آیا کانت اساساً آشنایی دست اولی با مکتوبات هیوم داشته است؟ در مقدمه، پرسش های مختلف مرتبط با مسیله را متمایز می کنیم. در بخش اول، به جنبه تاریخی تأثیر هیوم و میزان آشنایی کانت با دو کتاب هیوم می پردازیم. در بخش دوم، استدلال می کنیم که بحث هیوم از «اصل علی عام» در کتاب رساله ای در باب طبیعت انسان کانت را از خواب جزمیت بیدار کرده است. اگر دیدگاه ما درباره نسبت هیوم و کانت درست یا موجه باشد، آنگاه سایر تأثیرات هیوم بر کانت را نیز باید با نظر به همین دیدگاه تبیین کرد. در نتیجه گیری، خلاصه ای از یافته های تحقیق را ارایه می کنیم.
تبیین نسبت وجودی هنر و زیبایی انسان با اسماءالله در هستی شناسی عرفانی ابن عربی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
در آفرینش هنری باطن هنرمند هویدا می شود و اثر همچون آینه نمایانگر صاحب اثر است، لذا مظهریّت زیبایی های درون با تحلّی به اسماءالله مؤدّی خلق اثری زیباست. پژوهش حاضر با تبیین نسبت وجودی هنر و زیبایی انسان و اسماءالله و هدف ارائه خط مشی جدید به هنرمند معاصر در فرایند خلق اثری زیبا و جاودانه برآمده از زیبایی های وجود خود که تجلّی اسمای حق است. این جُستار به شیوه توصیفی-تحلیلی سامان یافته است. نتایج پژوهش با تکیه بر هستی شناسی عرفانی ابن عربی ناظر بر این است که حق با هنر در ساحت هستی ظهور نموده است. عالم تجلّی اسماءالله یا حقایق وجودی، هنر خداست. حقایق وجودی نیز با زیبایی قرین اند. بنابراین هنر و زیبایی حق با تجلّی حقیقت در عالم بسط و ظهور یافته است.سرآمد هنر خدا انسان زیباست. هنر انسان مظهریّت اسماءالله است. هنرمند در مرتبه انسان زیبا با خلق اعمال صالح یا فضایل اسماءالله را در وجود خود آشکار و اثر هنری درونی می آفریند. در اثر عینی نیز با علم و اراده و نظر به مرتبه وجودی خود، تحت حاکمیّت اسمای جمال، باطن خود یا هویّت حق را در اثر تجسّم می بخشد.از این رو میان هنر انسان در مفهوم آفرینشگری و ظهور حقیقت و زیبایی او از وجه جامعیت و مظهریّت اسمای الهی با اسمای حق نسبت هستی شناسانه برقرار است.
مبانی معرفت شناختی خیال در عرفان ابن عربی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های معرفت شناختی پاییز و زمستان ۱۳۹۷ شماره ۱۶
7 - 30
حوزههای تخصصی:
خیال در اندیشه ابن عربی در افقی فراتر از افق عقل نشسته است، هم خیال متصل به عنوان ابزار معرفتی مهم می تواند به حقایقی وقوف یابد که عقل از دست یابی به آنها ناتوان است، و هم خیال منفصل حوزه وسیعتری از عالم را به خود اختصاص داده وتمام ماسوی الله را در بر می گیرد. ادراک خیالی همراه ترین معرفت با کل هستی است، در شناخت خداوند بدون خیال نمی توان از وجوه تشبیهی کلام او آگاهی یافت. انسان باید هر دو چشم خود را به سوی حقیقت بگشاید که یکی عقل ودیگری خیال است، و در شناخت کل عالم خیال موثرترین ابزار ادراکی است، چون خیال مذبذب بین وجود و عدم است، با جهانی که خود عین خیال است، می تواند همراهی نماید و به درک عمیق آن نائل شود. عقل از اصول ایستا و ثابتی برخوردار است و تنها قادر به درک جنبه تنزیهی خداوند است، در حالی که خیال همانند خود عالم، دائما در تحول و گشودگی است، معرفت خیالی همانند خود جهان و زندگی گشوده وسیال است و هیچگاه به دیدگاه ونظر منتهی نمی شود. خیال ابن عربی در فلسفه اسلامی تا حد قابل توجهی مغفول مانده، که احیاء مجدد آن، تحولات عمیقی را به وجود خواهد آورد.
بررسی «تنهایی اگزیستانسیال» در دنیای مدرن و روش های مواجهه با آن با تکیه بر آراء «اروین یالوم»(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
در اگزیستانسیالیسم معاصر از چهار دغدغه یا دلواپسی غایی سخن به میان می آید که سبب دلهره و اضطراب آدمی می شود. این دلواپسی ها عبارتند از آزادی، پوچی، مرگ و تنهایی. آدمی به دنبال امنیت در بیغوله ی این دلواپسی هاست. در این مکتب فلسفی و ادبی، فرد انسانی به عنوان فاعلی آگاه شناخته می شود که در تجربه ی هستی و لمس معنای وجود، به طور بی واسطه با حقیقت زندگی رویارو شده و پوچی و بی معنایی زندگی خود را در می یابد، آنگاه با تکیه بر پاسداشت گوهر "آزادی" و با استفاده از امکان گزینش و انتخاب، هدفی برای خود برگزیده و بدین شکل به سلسله رویدادها و حوادثی که "زندگی" نامیده می شود، معنا و مفهوم می بخشد. اروین یالوم در راستای این تفکرات سعی نموده دغدغه های وجودی از جمله تنهایی را که منجر به مشکلات و اختلال در زندگی می شود را بررسی کرده و برای آن ها راه حل هایی بیابد. در این نوشتار برآنیم با بررسی چیستی و انواع تنهایی، روش های مقابله با این معضل را با تکیه بر رویکرد اگزیستانسیالیستی ارائه کنیم.
مروری انتقادی بر معناشناسی«تجرّد» در مساله ی تجرّد نفس(مقاله پژوهشی حوزه)
منبع:
پژوهش های عقلی نوین سال سوم پاییز و زمستان ۱۳۹۷ شماره ۶
39 - 57
حوزههای تخصصی:
یکی از دغدغه های حکیمان الهی، شناخت حقیقت نفس و اسرار آن بوده است. از ویژگی های نفس، تجرّد آن می باشد؛ زیرا اگر این ویژگی به اثبات نرسد، برخی موضوعات مانند معاد با تردیدهایی مواجه خواهد شد. برخی از حکیمان معیارهایی متفاوت در تعریف تجرّد ارائه نمودند. اکنون این پرسش به ذهن خطور می کند که کدام یک از تعریف های موجود، جامع افراد و مانع اغیار می باشد؟ این مقاله با روش توصیفی-تحلیلی، نخست به تعاریف مورد نظر از نفس و تجرّد آن پرداخته و در ادامه، نقدهایی درباره این تعاریف ارائه می شود. با توجه به نقدهایی مانند عدم جامعیت در افراد، عدم مانعیت در اغیار و پیشرفت های علوم تجربی و شمول تعریف بر مادیّاتی که غیر قابل درک با حواس ظاهری هستند، چنین نتیجه گرفته می شود که تعریف های ارائه شده دارای ابهاماتی بوده و در ادامه، تعریف پیشنهادی ذکر می شود.
تحلیل دلالت شناسانه ی منطق شهودی I(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
از زمان انتشار مقاله ی سوئل کریپکی با عنوان تحلیل دلالت شناسانه ی منطق شهودی I ، در سال 1965، تمام آنچه پیش از آن در دلالت شناسی منطق شهودی نگاشته شده بود، تفسیر برآوئر-هیتینگ-کولموگروف(BHK)، تفسیر توپولوژیک و مدل های بث تحت سایه ی تنقیح و پالودگی اش قرار گرفت و دلالت شناسی استاندارد برای منطق شهودی برآوئر-هیتینگ قلمداد شد. تا به امروز جهت تفسیر، مقابله و بِه فهمی، ادبیات و مطالعات کلانی حول این مقاله شکل گرفته است. کریپکی این مقاله را در پایان قریب به یک دهه تفکر بارور راجع به منطق موجهات، دلالت شناسی آن و انتشار تحقیقاتش مشتمل بر روشی خلاقانه برای دلالت شناسی منطق موجهات در 6 مقاله، نوشت و منتشر کرد و در آن برای طراحی تفسیری از دلالت شناسی منطق شهودی از تحقیقات خودش در منطق موجهات و اخذ مفهوم فورسینگ از ریاضیدان آمریکایی پل کوئن سود جست. دراین نوشته پس از بررسی جایگاه تاریخی-فنّی مقاله ی کریپکی در ادبیات شهودگرایی، ترجمه مقاله ی وی آمده است.
ارزیابی دیدگاه اثیر الدین ابهری در خصوص شکل چهارم قیاس اقترانی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
ارسطو با معرفی سه شکل از قیاس اقترانی آغازگر مباحث پردامنه ای در این حوزه شده است. شکل چهارم بعدها به اشکال قیاس اقترانی اضافه شد. در سه قسم اول قیاس اقترانی اختلاف نظری دیده نمی شود بحث بر سر شکل چهارم قیاس و شرایط انتاج آن می باشد. در شکل چهارم قیاس سه اختلاف عمده دیده می شود: 1- جایگاه شکل چهار 2- شرایط انتاج 3- ضروب منتج. گروهی از متقدمان که منطق دانان قبل اثیر الدین ابهری را در بر می گیرد ( ابن صلاح همدانی تا افضل الدین خونجی) با شرایطی، پنج ضرب منتج را برای شکل چهار قائل اند و گروهی از متأخران که در برگیرنده برخی از منطق دانان بعد اثیر الدین ابهری می باشند با شرایط دیگری قائل به هشت ضرب منتج برای آن هستند. قابل ذکر است که اثیرالدین ابهری با شرایطی سه ضرب دیگر به ضروب منتج شکل چهار افزود و به مرور برخی منطق دانان(تفتازانی،حاج ملاهادی سبزواری و ..) بدون توجه به شرایط سه ضرب ارائه شده از سوی ابهری ، به طورکلی قائل به هشت ضرب منتج شدند.در این مجال به بررسی پیشینه شکل چهارم قیاس اقترانی و شرایط انتاج آن می پردازیم. ضمن اثبات درستی نظر متقدمان؛ به ریشه یابی نظر برخی از متأخرین پرداخته شده که مشخص می شود بدفهمی از عبارات اثیر الدین ابهری صورت گرفته و نظر وی در خصوص موجهات(مختلطات) به قیاس های غیرموجه(مطلقات) تسری داده شده است. در این پژوهش علاوه بر بیان روشن این خلط به چرایی این اشتباه نیز پرداخته شده است.
بررسی تطبیقی رابطه خالق و مخلوقات از منظر ابن سینا و روایات شیعه(مقاله ترویجی حوزه)
حوزههای تخصصی:
این تحقیق به منظور رسیدن به تصویری کلی از رابطه خداوند متعال با جهان هستی انجام شده است. بر اساس نظر ابن سینا و در نهایت مقایسه آن با مطالب برآمده از روایات شیعه در تبیین این رابطه انجام شده است. در واقع اگر بسیاری از مباحث فلسفه اسلامی به صورت مرتبط با مباحث دیگر در نظر گرفته شود، به نوعی تبیین کننده موضوع این تحقیق است. در مجموع در این مقاله بعد از بررسی مجموعه دیدگاه های ابن سینا و نیز مجموعه روایات و مقایسه جهان بینی عقلی با جهان بینی برآمده از روایات به این نکته رسیدیم که برخی از محورهای جهان بینی عقلی ابن سینا با آنچه در روایات آمده است، همسویی ندارد که البته این مسئله در فلاسفه پسین تا حدی حل شده و نوعی همگرایی بین جهان بینی برآمده از عقل و جهان بینی برآمده از روایات در فلاسفه پسین رخ داده است.
فلسفه اسلامی متأخر و راه حل سینوی مسئله استقرا(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
مسئله استقرا، پرسش از چگونگی پرکردن شکافی است که میان مقدمات استدلال استقرایی و نتیجه وجود دارد. ابن سینا و پیروانش برای حل این مشکل میان تجربه و استقرا فرق گذشته اند. به عقیده آنان تجربه برخلاف استقرا بر مشاهد صرف افراد مبتنی نیست، بلکه این مشاهدات به همراه قیاس اند که حکم تجربی را نتیجه می دهند. مقدمه کبرای این قیاس این اصل فلسفی است که اتفاق، دائمی یا اکثری نیست. برخی فیلسوفان معاصر اسلامی این راه حل را مورد نقد قرار داده اند. یک انتقاد اصلی این است که مقدمه کبرا در قیاس مزبور، بدیهی نیست و هیچ استدلالی نیز بر آن اقامه نشده است. من در این مقاله نشان داده ام که این انتقادها ناشی از برداشت ناصحیحی از آن اصل مربوط به اتفاقی هاست. تفسیر صحیح از این اصل منوط به توجه بیشتر به برخی تمایزهای میان انواع علت و به خصوص دیدگاه های فلسفه سینوی درباره علت های طبیعی است.
تحلیل انتقادی استدلال «عدم تفاوت مربوط» در دفاع از حقوق هوش مصنوعی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های فلسفی - کلامی سال بیستم زمستان ۱۳۹۷ شماره ۴ (پیاپی ۷۸)
165 - 190
حوزههای تخصصی:
پرسش های فلسفی نوظهور درباره جایگاه اخلاقی و حقوق هویات دارای هوش مصنوعی فراوان است؛ پرسش هایی نظیر این که آیا می توان چنین هویاتی را دارای مسئولیت اخلاقی و همچنین حقوق ویژه دانست. اخیراً، اریک شویتسگبل، فیلسوف ذهن معاصر، با طرح استدلالی جدید کوشیده است از امکان حقوق یکسان هوش مصنوعی و انسان در یک آینده فرضی دفاع کند. من در این نوشتار، پس از توضیحاتی مقدماتی، اصل استدلال را تقریر و تحلیل می کنم. سپس به چهار نقد مختلف در برابر این استدلال که شویتسگبل طرح و رد کرده، می پردازم و در نهایت، دو نقد جدید را در برابر این استدلال طرح و ارائه خواهم کرد. به نظر من اگرچه استدلال مزبور، با توجه به دو نقد من و نقدهای احتمالی دیگران قانع کننده نیست، یا دست کم نیاز به اصلاحیه هایی دارد، اما از جذابیت و پرسش برانگیزی خوبی برخوردار است و می تواند دریچه ای جدید به روی پرسش ها و پژوهش های بعدی بگشاید.
تحلیل نشانه شناختی یک مجموعه تلویزیونی کودک و بررسی نقش آن در آموزش کودکان(با رویکرد رمزگان بارتی)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
نقش تلویزیون در آموزش کودکان به دلیل دراختیار داشتن همزمان ابزارهای مختلفِ صوت و تصویر از اهمیّت ویژه ای برخوردار است. پژوهش حاضر به تحلیل نشانه شناختی و بررسی نقش آموزشی یک مجموعه ی تلویزیونی کودک با نام "محله گل و بلبل" محصول شبکه دو سیما پرداخته است. طبق نظر ویگوتسکی (1981) فعالیتهای عالی ذهنی کودک زمانی آغاز می شود که تصویری از جهان پیرامون در ذهن کودک ایجاد شود و بتواند خصوصیاتی از محرکها را در ذهن انتزاع کند و آنها را با تجربه های پیشین بسنجد، مقایسه کند و به نتیجه برسد. در این پژوهش، در چارچوب رمزگان بارتی به تحلیل نشانه شناختی این مجموعه پرداخته شد ، بدین منظور 720 دقیقه شامل 12 قسمت 60 دقیقه ای مورد بررسی قرار گرفت، تا مشخص شود تا چه حد از رمزگان بارتی در جهت فعال سازی فعالیتهای ذهن کودک برای شناخت و درک بهتر مفاهیم مورد نظر استفاده شده است و سپس تحلیلی از یافته های حاصل برای ارزیابی کارکرد آموزشی این مجموعه بر پایه ی دیدگاههای لاسول و گربنر ارائه شد. نتایج حاکی از این بود که رمزگان بارتی هم در طراحی شخصیت ها و هم در طراحی داستان های این مجموعه درنظر گرفته شده است و از این حیث و با توجه به نظریه های لاسول و گربنر می توان این مجموعه را مجموعه ای موفق در جهت آموزش کودکان به شمار آورد.
تاثیر الگوی طراحی آموزشی بایبی یا (5E) بر تفکر انتقادی دانش آموزان پایه ششم(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
پژوهش حاضر با هدف تعیین تأثیر الگوی طراحی آموزشی بایبی بر تفکر انتقادی دانش آموزان در درس علوم پایه ششم انجام گرفت. جامعه آماری پژوهش شامل تمام دانش آموزان پایه ششم در مدارس شهرستان شبستر بودند. از میان آن ها دانش آموزان پایه ششم دو مدرسه به صورت نمونه در دسترس انتخاب شده و به عنوان گروه کنترل ( 20 نفر) و گروه آزمایش ( 20 نفر) جایگزین شدند. پیش از اجرای متغیر مستقل (الگوی طراحی آموزشی بایبی) میزان تفکر انتقادی گروه ها با کمک پرسشنامه کرنل اندازه گیری شد. سپس آزمودنی های گروه آزمایش، به مدت هشت جلسه به یادگیری از طریق الگوی طراحی آموزشی بایبی پرداختند. پس از اتمام جلسات مداخله، پس آزمون برای هر دو گروه اجراشد. داده های به دست آمده با استفاده از آزمون های آماری تحلیل کوواریانس تجزیه و تحلیل شدند. نتایج نشان داد که الگوی طراحی آموزشی بایبی در درس علوم بر تفکر انتقادی دانش آموزان تأثیر مثبت دارد ( 001/0 ≥P). به کارگیری الگوی طراحی آموزشی بایبی در آموزش علوم، باعث افزایش میزان تفکر انتقادی دانش آموزان پایه ششم شده است.
سامری خیرخواه و جواز سقط جنین(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
تأملات فلسفی سال هفتم پاییز و زمستان ۱۳۹۶ شماره ۱۹
59 - 88
حوزههای تخصصی:
مقا له جودیث جارویث تامسون با عنوان «در دفاع از سقط جنین» یکی از تأثیرگذارترین مقالات در مسئله ی مهم سقط جنین از منظر اخلاقی ا ست، به گونه ای که پس از انتشار آن در سال 1971 م. تا-کنون بیشترین بازچاپ و نقد و بررسی را به خود اختصاص داده است. وی در مقام استدلال بر مدعای خویش از تمثیل بهره می برد و با تکیه بر مثا ل هایی نظیر ویولن نواز، هنری فوندا، سارق، شکلاتهای دو برادر و سامری خیر خواه سعی در اثبات مدعا ی خویش دارد. در مقاله ی پیش رو یکی ازتمثیل های او، یعنی داستان سامری خیر خواه بررسی و نقد می شود و تمایز او میان سامری حد اقلی و حد اکثری و نیز تمایز میان حقوق و اخلاق به چالش کشیده خواهد شد.<br /> کلید واژه ها: <br /> سقط جنین، سامری خیر خواه حداقلی، سامری خیر خواه حداکثری، تامسون، ویولن نواز.<br /> مقا له جودیث جارویث تامسون با عنوان «در دفاع از سقط جنین» یکی از تأثیرگذارترین مقالات در مسئله ی مهم سقط جنین از منظر اخلاقی ا ست، به گونه ای که پس از انتشار آن در سال 1971 م. تا-کنون بیشترین بازچاپ و نقد و بررسی را به خود اختصاص داده است. وی در مقام استدلال بر مدعای خویش از تمثیل بهره می برد و با تکیه بر مثا ل هایی نظیر ویولن نواز، هنری فوندا، سارق، شکلاتهای دو برادر و سامری خیر خواه سعی در اثبات مدعا ی خویش دارد. در مقاله ی پیش رو یکی ازتمثیل های او، یعنی داستان سامری خیر خواه بررسی و نقد می شود و تمایز او میان سامری حد اقلی و حد اکثری و نیز تمایز میان حقوق و اخلاق به چالش کشیده خواهد شد.<br /> کلید واژه ها: