مطالب مرتبط با کلیدواژه
۶۲۱.
۶۲۲.
۶۲۳.
۶۲۴.
۶۲۵.
۶۲۶.
۶۲۷.
۶۲۸.
۶۲۹.
۶۳۰.
۶۳۱.
۶۳۲.
۶۳۳.
۶۳۴.
۶۳۵.
۶۳۶.
۶۳۷.
۶۳۸.
۶۳۹.
۶۴۰.
آمریکا
منبع:
پژوهش های روابط بین الملل دوره ۱۴ بهار ۱۴۰۳ شماره ۱ (پیاپی ۵۲)
171 - 190
حوزههای تخصصی:
گذار در نظم بین المللی تغییر در موازنه های منطقه ای را نیز در بر داشته است. در جنوب غرب آسیا اتخاذ استراتژی موازنه دور از ساحل آمریکا که برون سپاری برخی مسئولیت های هژمونیک را موجب شده، شرایط جدیدی را در منطقه به وجود آورده است. هم زمان این روند با نقش آفرینی بازیگران نوظهور در منطقه همراه شده که بر رفتار سیاست خارجی کشورهای عربی حاشیه خلیج فارس نیز در قالب سیاست نگاه به شرق تاثیر گذاشته است. چگونگی شکل گیری این تحولات بنیادین در نظم منطقه ای جنوب غرب آسیا روندی است که به وضوح می تواند بر پیامدهای آن نیز اثرگذار باشد. یکی از پیامدهای جدی این تحولات تغییر الگوهای دوستی و دشمنی و شکل گیری ائتلاف های جدید امنیتی است که مستقیما بر منافع بازیگران مختلف تاثیر می گذارد. از این حیث شناسایی این روندها و پاسخ به این مسائل کلیدی جزو مسائل راهبردی کشورهای منطقه محسوب می شود. در این چارچوب مقاله حاضر در پی پاسخ به این سوال است که تغییر موازنه منطقه ای جنوب غرب آسیا و توسعه سیاست نگاه به شرق در کشورهای عربی چگونه بر امنیت منطقه ای ایران تاثیر خواهد گذاشت؟ فرضیه ای که در پاسخ به این سوال مطرح می شود براین گزاره استوار است که این راهبرد به عنوان یک دوره گذار تلقی شده که متضمن فرصت هایی برای شکل دهی به ثبات استراتژیک در جنوب غرب آسیا و تهدیداتی همچون بازتعریف نظم آمریکایی در منطقه است. پژوهش حاضر با رویکرد تلفیقی و اتکاء به استراتژی قیاسی باتمرکز برنظریه موازنه تلاش می کند با توصیف و تحلیل، رابطه میان متغیرها را کشف کرده و فرضیه را اثبات کند.
رژیم منع اشاعه و بازی سه سطحی برجام(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
روابط خارجی سال ۱۶ بهار ۱۴۰۳ شماره ۱
117 - 146
حوزههای تخصصی:
در 18 اردیبهشت 1397 رئیس جمهور ایالات متحده، با بیان ناتوانی برجام در حفاظت از منافع امنیت ملی این کشور به مشارکت ایالات متحده در این توافق کمتر از سه سال پس از امضا شدن آن پایان داد و مدعی شد که این توافق ناقص بوده و نتوانسته به اهداف خود دست یابد. دولت جمهوری خواه ایالات متحده با اتخاذ سیاست «فشار حداکثری» ادعا کرد دنبال یک توافق همه جانبه است که به دیگر فعالیت های ایران ازجمله برنامه موشکی نیز بپردازد و شروط نامعقولی برای مذاکره مطرح کرد. ایران در پاسخ از یک سال بعد شروع به کاهش تدریجی تعهدات خود مطابق برجام کرد و باتوجه به شروط دولت آمریکا حاضر به مذاکره برای توافقی جدید نشد. با روی کار آمدن دولت جدید در آمریکا و اعلام قصد آن برای بازگشت به توافق اولیه، مذاکرات برای احیای برجام شکل گرفت که البته به نتیجه نرسیده است. بنابراین پرسش این است که چرا پس از خروج آمریکا ، دولت جدید این کشور برای احیای برجام مذاکره میکند؟ فرضیه این است که آمریکا طی یک فرایند یادگیری به دنبال بهره گیری از رژیم بین المللی منع اشاعه برای کمک به سیاست «تغییر رژیم» و تضعیف قدرت ایران در منطقه، بازتنظیم نقش خود در غرب آسیا و جلوگیری از افزایش نفوذ رقبای جهانی خود شامل چین و روسیه در منطقه است. در این پژوهش با اتخاذ نظریه بازی به عنوان چارچوب نظری و طرح یک مدل سه سطحی مجموعه ای از ارزش ها، مفروضات و ادراکات در سیاست داخلی آمریکا در رابطه با موضوع هسته ای ایران شناسایی شد که نشان می دهد ایالات متحده در بازی برجام اهدافی فراتر از حفظ رژیم منع اشاعه دنبال می کند.
پیچیدگی نظم های امنیتی در غرب آسیا و راهبرد تقابل آمریکا در برابر جمهوری اسلامی ایران(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
روابط خارجی سال ۱۶ تابستان ۱۴۰۳ شماره ۲
143 - 170
حوزههای تخصصی:
مهار جمهوری اسلامی ایران توسط آمریکا پس از پیروزی انقلاب اسلامی در دستورکار نخبگان سیاست خارجی آمریکا قرار گرفت. در دوره های مختلف نظم امنیتی در منطقه غرب آسیا، سیستم های کنترل مختلفی علیه جمهوری اسلامی ایران مورد استفاده قرار گرفته است. در دوره نظم امنیتی شبکه ای شده در منطقه غرب آسیا و به طور خاص در زمینه مهار ایران در عراق، شرایط نسبت به دوره های گذشته محیط امنیتی تغییر پیدا کرده است و آمریکایی ها از سیستم جدید کنترل و مهار برای مقابله با جمهوری اسلامی ایران بهره برده اند. پژوهش حاضر به دنبال بررسی سیستم کنترل نسل سوم آمریکا و چگونگی کارکرد آن در عراق علیه جمهوری اسلامی ایران است. سؤال پژوهش حاضر این است که سیستم کنترل آمریکا در عراق علیه جمهوری اسلامی ایران چگونه است و از چه اجزایی ساخته شده است؟ در پاسخ به سؤال فوق فرضیه ذیل مطرح می شود که سیستم کنترل آمریکا در عراق علیه جمهوری اسلامی ایران از نوع شبکه ای چند لایه است و این سیستم کنترل از سه خرده شبکه درهم تنیده ژئوپلیتیک، ژئواکونومیک و ژئوانرژی تشکیل شده است. روش پژوهش در این مقاله توصیفی- تبیینی و روش جمع آوری داده ها اسنادی و کتابخانه ای است.
حکمرانی هوش مصنوعی در عصر دیجیتال: واکاوی راهبردها و رویکردهای آمریکا(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
روابط خارجی سال ۱۶ تابستان ۱۴۰۳ شماره ۲
193 - 224
حوزههای تخصصی:
«حکمرانی هوش مصنوعی» در ایالات متحده به چه صورت است؟ این نوشتار با بررسی راهبردها و رویکردهای آمریکا به فهمی دقیق از نحوه حکمرانی هوش مصنوعی در این کشور کمک می کند. این پژوهش در ابتدا به کاوش در تاریخچه سیاست فناوری ایالات متحده می پردازد و نشان می دهد که چگونه برخی مؤلفه های فرهنگ سیاسی، نقشی اساسی در پیشتازی آمریکا در عرصه فناوری ایفا کرده اند. سپس به ارزیابی برخی از مهم ترین فرصت ها و چالش هایی که هوش مصنوعی می تواند به طور مشخص در سطوح استراتژیک به همراه داشته باشد می پردازد. استدلال اصلی مقاله بر این است که سیاست های هوش مصنوعی در ایالات متحده به دو دسته ملی (دولت محور) و محلی (بازارمحور) تقسیم می شوند؛ رویکرد دولت محور از سوی دولت های فدرال و رویکرد بازارمحور عمدتاً توسط دولت های ایالتی و شرکت های بزرگ فناوری تدوین و اجرا می گردند. از این رو حکمرانی هوش مصنوعی در ایالات متحده حاصل هم افزایی سیاست های ملی و محلی است که هرکدام با پیشبرد «امنیت ملی» و «توسعه اقتصادی» به تداوم رهبری آمریکا بر هوش مصنوعی کمک می کنند. این مطالعه از پارادایم «تکنوپلیتیک» به مثابه سازوکاری جدید برای اشاره به پیوستگی فناوری و سیاست بهره می برد و از تمامی سطوح تحلیل سیستمی، دولتی، گروهی و فردی برای پاسخ به سؤال اصلی استفاده می کند.
عناصر شناختی مؤثر بر خروج نظامی آمریکا از غرب آسیا؛ مطالعه موردی عراق(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
روابط خارجی سال ۱۶ پاییز ۱۴۰۳ شماره ۳
181 - 210
حوزههای تخصصی:
در طول تاریخ، تاکتیک ها و راهبردهای مختلفی را برای نحوه نبرد و تأمین منافع ملی از سوی ایالات متحده آمریکا ذکر کرده اند که برجسته ترین آن در دوره کنونی، استفاده از عناصر شناختی است که شکست در انجام آن، می تواند منجر به شکست در تأمین اهداف و منافع ملی ایالات متحده گردد. در این راستا، از مهم ترین نمونه های انجام عملیات نظامی توسط آمریکا، حضور این کشور در عراق است که نتیجه نهایی این حضور، محصولی جز تصمیم به کاهش چشم گیر حضور نظامی از این کشور و شکست آنچه دولت-ملت سازی و مبارزه با تروریسم و حضور پررنگ نیروهای زمینی می خواندند، نبود. پژوهش حاضر درصدد آن است تا با در نظر گرفتن تجربه حضور آمریکا در عراق، میزان موفقیت عملیات شناختی بر عملیات نظامی آن در عراق را مطالعه کرده و آینده این حضور نظامی را پیش بینی کند. به عبارت دیگر سؤال اصلی مقاله آن است که عناصر شناختی تأثیرگذار بر عملیات نظامی آمریکا کدام اند و این عناصر، آینده حضور آمریکا در عراق را چگونه پیش بینی می کنند؟ فرضیه پژوهش نیز آن است که شکست در استفاده موفق از عناصر شناختی در عملیات اطلاعاتی نظامی، آمریکا را به سمت خروج از عراق سوق خواهد داد؛ به عبارت دیگر، عدم موفقیت در تحقق مأموریت های شناختی عملیات اطلاعاتی، منجر به خروج آمریکا از عراق خواهد شد. مقاله با استفاده از روش تحلیلی-توصیفی و روش جمع آوری داده کتابخانه ای، نشان می دهد که عناصر شناختی ذیل عملیات اطلاعاتی بوده و شامل عملیات روانی، فریب نظامی، امنیت عملیات، امور عمومی و دیپلماسی عمومی می شوند که آمریکا در انجام آن ها موفق نبوده است و این موارد در خروج نظامی آمریکا از عراق تأثیرگذارند.
غیریت سازی با نخبگان حاکم آمریکا در سیاست خارجی پوپولیستی ترامپ(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
امروزه لیبرال دموکراسی با چالش هایی از جمله پوپولیسم مواجه شده است. با به قدرت رسیدن فرد یا حزب پوپولیست، امکان پدید آمدن سیاست خارجی پوپولیستی به وجود می آید که در هر کشوری از جمله آمریکا می تواند ویژگی های خاصی داشته باشد. ترامپ با شعارهای پوپولیستی مانند "اول آمریکا" سیاست خارجی این کشور را متأثر از رویکرد پوپولیسم ناسیونالیستی خود قرار داد و تقابلی میان ساختار و کارگزار به وجود آمد. پرسش اصلی این پژوهش، این است که غیریت سازی با ساختار نهادی نخبگان حاکم آمریکا چگونه در سیاست خارجی پوپولیستی ترامپ انجام شد؟ فرضیه ی این پژوهش نیز این است که غیریت سازی ترامپ با نخبگان حاکم از طریق ایجاد فضای دو قطبی و تقابل میان ساختار و کارگزار، و شرایط نامساعد ساختار و وضع موجود نظم بین الملل گرایی لیبرال، در سیاست خارجی پوپولیستی ترامپ انجام شده است. با استفاده از پارادایم واقع گرایی نئوکلاسیک، روش ردیابی فرآیند، و با مراجعه به منابع و اسناد مکتوب درباره ی پوپولیسم و سیاست خارجی آمریکا در دوره ی ترامپ، چگونگی غیریت سازی با نخبگان حاکم این کشور تبیین شده است.
کمک های توسعه ای آمریکا: سازوکاری جهت ایجاد تغییر در کشورهای «در حال توسعه»(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
پس از پایان جنگ جهانی دوم ایالات متحده طرح مارشال را برای بازسازی اروپای جنگ زده اجرا و برای نخستین بار مفهوم کمک های توسعه ای را به روابط بین الملل معرفی کرد . طرح مارشال که امر بازسازی و ایجاد ثبات در دولت های اروپایی را دنبال می کرد، موجب تحقق یکی از اهداف استراتژیک ایالات متحده شد که که مهار شوروی در اروپا بود. در باقی دوره ها و به اقتضای شرایط، استفاده از کمک های توسعه ای توسط آمریکا به منظور تضمین منافع ملی ادامه پیاده کرد. یکی از اهداف سیاست خارجی دولت آمریکا ایجاد تغییرات سیاسی، اقتصادی، فرهنگی و اجتماعی ای در جهان درحال توسعه است که منافع این کشور را تامین کند. این پژوهش در پی کشف تغییراتی است که این کشور از طریق کمک های توسعه ای خود در کشورهای واقع در خاورمیانه، آفریقا، آمریکای لاتین و جنوب شرق آسیا در فاصله ی سال های 2000 تا 2020 ایجاد کرد. آمریکا بر اساس این که چه مکتبی در سیاست خارجی آن جایگاه هژمونی را به خود اختصاص داده باشد، تغییراتی نهادی یا غیر نهادی را در جهان درحال توسعه ایجاد کرده است. به عبارت دیگر، دو دولت بوش و اوباما که در سیاست خارجی از سنت ویلسونی پیروی کرده اند در تلاش بوده اند تا با ایجاد تغییراتی نهادی، نظام های اقتصادی، سیاسی، اجتماعی و فرهنگی دولت های درحال توسعه را به ساختار موجود در ایالات متحده شبیه سازند و دولت جکسونی-جفرسونی ترامپ، تمایلی به تغییر شرایط موجود در جهان درحال توسعه نداشته است. به همین خاطر، دریافت کمک های توسعه ای از سوی آمریکا می تواند زمینه ساز ایجاد تغییراتی ماهوی در کشور دریافت کننده ی کمک شود.
تبیین جنگ شناختی آمریکا علیه جمهوری اسلامی ایران(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات قدرت نرم تابستان ۱۴۰۳ شماره ۳۷
63-87
حوزههای تخصصی:
روابط جمهوری اسلامی ایران و ایالات متحده آمریکا بعد از پیروزی انقلاب اسلامی ایران، همواره مبتنی بر الگوی رفتاری تعارضی بوده است. آمریکا در طول بیش از چهار دهه گذشته انواع سیاست ها را برای مقابله با جمهوری اسلامی ایران به کار گرفته که تحقق نیافتن برخی از سیاست ها، آن کشور را وادار به تغییر رویکرد نموده است. رویکردی که در حال حاضر مورد توجه آن کشور بوده، جنگ شناختی است. بنابراین هدف اصلی این مقاله تبیین جنگ شناختی آمریکا علیه جمهوری اسلامی ایران است و سئوال اصلی مقاله به این صورت مطرح می شود که آمریکا از جنگ شناختی علیه ایران چه اهدافی را دنبال می نماید؟ در پاسخ به سئوال تحقیق، فرضیه بحث این گونه طرح می گردد که مشروعیت زدایی، اعتمادزدایی، امنیتی سازی، راه اندازی نافرمانی مدنی، تضعیف سبک زندگی ایرانی اسلامی و ترویج سبک زندگی غربی از مهم ترین اهداف آمریکا از جنگ شناختی علیه جمهوری اسلامی ایران بوده که با استفاده از تکنیک های رسانه ای دنبال می شود. یافته های پژوهش بیانگر این است که تهدیدات ایالات متحده آمریکا علیه جمهوری اسلامی ایران نه تنها کاهش نیافته بلکه جنبه انباشتی به خود گرفته و در حال حاضر جنگ شناختی یکی از کم هزینه ترین و در عین حال تاثیرگذارترین رویکردی است که آن کشور برای مقابله با جمهوری اسلامی ایران به کار گرفته و مصونیت بخشی به جامعه در برابر این جنگ، نیاز به تلاش همه جانبه خواهد بود. این پژوهش از نوع توصیفی –تحلیلی بوده و از منابع کتابخانه ای و پویش اینترنتی برای جمع آوری داده ها استفاده شده است.
آمریکا و سیاست مهار چین در غرب آسیا
منبع:
راهبرد سیاسی سال ۸ پاییز ۱۴۰۳ شماره ۳۰
43 - 62
حوزههای تخصصی:
استراتژی شبکه سازی قدرت چین در غرب آسیا، سیاست چرخش آمریکا به سمت شرق آسیا را با اختلال روبه رو ساخته است و بار دیگر غرب آسیا به عرصه رقابت و تقابل دو قدرت بزرگ جهانی مبدل گشته است. در این چارچوب، مهار چین در غرب آسیا به یک اولویت راهبردی در راهبردهای کلان ایالات متحده تبدیل گشته و درصدد است تا در مقابل حضور چین در غرب آسیا، نقش آفرینی جدیدی داشته باشد. هدف این مقاله تبیین سیاست آمریکا برای مهار چین در غرب آسیا است و با روش تحلیلی-تبیینی به این سؤال پاسخ داده که آمریکا چگونه درصدد مهار نفوذ چین در منطقه غرب آسیا است؟ در پاسخ فرض این است که امریکا از طریق سازمان دهی اقتصادی، سازمان دهی ائتلاف های جدید، مقابله گفتمانی و مشارکت با متحدان راهبرد چندوجهی را برای مهار پکن در غرب آسیا برگزیده است. یافته ها نشان می دهد که علی رغم سیاست چرخش به شرق آسیا، منطقه غرب آسیا برای آمریکا از جایگاه ویژه ای برخوردار است و این کشور در آینده کوتاه مدت و میان مدت تمرکز ویژه ای در ابعاد مختلف اقتصادی، سیاسی و گفتمانی جهت مهار چین در منطقه غرب آسیا دارد.
واکاوی نقش هوش مصنوعی در آینده روابط بین الملل
حوزههای تخصصی:
استفاده از هوش مصنوعی می تواند بعنوان پیشران قدرتمند در تحولات آینده جهان باشد.زیرا در عصر جدید مبتنی بر هوش مصنوعی، هنجارهای جدیدی با محوریت روابط انسان-ماشین و ماشین-ماشین در حال شکل گیری است که مستقل از متغیرهای انسانی و طبیعی، سریعتر تحولات مختلف بین المللی را پیش بینی و محاسبه می کنند از این رو سرمایه گذاری در هوش مصنوعی در همه ی جنبه ها درکشورهای توسعه یافته زمینه رقابت را با سایر کشورها فراهم خواهد کرد. از این رو این تحقیق با هدف جایگاه هوش مصنوعی در آینده روابط بین الملل(مطالعه موردی ایالات متحده آمریکا) انجام شده است وبه تأسی از وجه غالب محققین واندیشمندان علوم سیاسی برای اینگونه تحقیقات، از روش کنونی استفاده می نمایند.لذا این تحقیق از نظر نوع مطالعه کاربردی و توصیفی-تحلیلی است و جمع آوری داده ها از اساتید دانشگاهها که در زمینه هوش مصنوعی و مطالعات آمریکا تخصص داشته اند،می باشد. روش تحقیق از نوع ترکیبی است. نتایج پژوهش حاضر نشان می دهد که تقریباً تمامی کشورها بویژه کشورهای توسعه یافته مانند ایالات متحده و چین دستیابی به مزیت رقابتی در حوزه هوش مصنوعی و به دنبال آن بهبود وضعیت اقتصادی خود را یکی از اهداف اصلی توسعه هوش مصنوعی در نظر گرفته اند. این موضوع می تواند ناشی از پتانسیل عظیم اقتصادی توسعه هوش مصنوعی باشد. به طور کلی می توان نتیجه گرفت که بهره گیری از هوش مصنوعی در مناسبات بین الملل ابزاری جهت تقویت قدرت ملی است.
واکاوی روابط سیاسی جمهوری اسلامی ایران و آمریکا در چارچوب نظریه استفان والت
حوزههای تخصصی:
انقلاب اسلامى حادثه بزرگ قرن بیستم بود که علاوه بر تحول بنیادین و فراگیر در ایران، دستاوردهاى جهانى فراوانى داشت. انقلاب اسلامی ایران توانست دست قدرت های امپریالیستی جهانی و فرا منطقه ای همچون ایالات متحده آمریکا در خاورمیانه را کوتاه کند. این رویداد نه تنها در جمهوری اسلامی ایران دگرگونی اساسی به وجود آورد، بلکه دارای پیامدهای متعدد در جهان اسلام و بازتاب های متنوع در سراسر جهان بود. هدف پژوهش حاضرپاسخ به این سئوال اساسی است که روابط سیاسی جمهوری اسلامی ایران و ایالات متحده آمریکا در چارچوب نظریه استفان والت چیست ؟ این پژوهش با روش اسنادی و با الهام گرفتن از نظریه موازنه تهدید استفان والت در تحلیل روابط سیاسی جمهوری اسلامی ایران و ایالات متحده آمریکا استفاده شده است. نتایج پژوهش حاضر نشان می دهد جمهوری اسلامی ایران و ایالات متحده آمریکا هر چهار درجه تهدید معرفی شده توسط استفان والت که شامل قدرت کل، مجاورت جغرافیایی، توانایی های نظامی و نیات تهاجمی را علیه یکدیگر احساس می کنند و طبیعی است که می خواهند علیه آن دست به اقدام بزنند تا بتوانند قدرت دیگری را کاهش داده و مانع از عملی شدن تهدید شوند و در همین مرحله است که دست به موازنه می زنند.
تبیین نقش شهید سلیمانی در ناکامی راهبردهای آمریکا در منطقه(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
سردار شهید سلیمانی نقش مهمی در ناکامی های آمریکا در منطقه داشت که بسیاری از مقامات غربی نیز به این امر اذعان کرده اند. شهید سلیمانی از طریق دو ویژگی مهم خصوصیت های شخصی و سازمانی(مدیریتی) توانست گفتمان مقاومت را در سطح منطقه نهادینه کند و اکنون ظهور و بروز اقدامات شهید سلیمانی را می توان در سطوح مختلف منطقه مشاهده کرد. با استفاده از روش داده بنیاد و در جهت بررسی کیفی این موضوع از این روش در مقاله استفاده شده تا بدین وسیله بتوان تعداد مولفه های گسترده تری را مورد بررسی قرار داد. این پژوهش با هدف بررسی نقش شهید سلیمانی در ناکامی های آمریکا در منطقه طراحی شده است که با روش نمونه گیری غیرهدغمند و مبتنی بر مصاحبه استفاده شده است. ازمهمترین نتایج این پژوهش بحثگسترش گفتمان انقلاب اسلامی، مقاومت و مکتب شهید سلیمانی در اقصی نقاط جهان و تبدیل شدن آن به الگو و فعال سازی و بکارگیری ظرفیت عواملی نظیر سیاستگذاران، نخبگان، کارگزاران، سازمان های مردم نهاد، جریانات سیاسی-فرهنگی، نظامی- امنیتی و رسانه های ارتباطی جدید، در راستای تقویت و ارتقاء میدان و دیپلماسی فراگیر مقاومت محور است. همچنین مولفه ها و شاخص های الگوی نقش شهید سلیمانی در ناکامی های آمریکا در منطقه نیز در این پژوهش نشان داده شده است.
معمای تداوم حضور نظامی آمریکا در عراق و پیامدهای آن برای منافع و امنیت پایدار جمهوری اسلامی ایران(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات راهبردی آمریکا سال ۴ بهار ۱۴۰۳ شماره ۱ (پیاپی ۱۳)
143 - 178
پژوهش حاضر به دنبال تبیین دو موضوع کلیدی معمای تداوم حضور نظامی آمریکا در عراق و پیامدهای آن برای امنیت ملی ایران است. مداخله و حضور نظامی آمریکا در عراق، مخاطرات امنیتی متعددی را برای جمهوری اسلامی ایران به وجود آورده است. از این رو، فعال سازی و به کارگیری سازوکارهای مختلف سیاسی-امنیتی، حقوقی، رسانه ای و اقتصادی-اجتماعی برای تنزل نقش آفرینی آمریکا در عراق، امری ضروری و اجتناب ناپذیر است. بدین وسیله این پژوهش به دنبال پاسخ به سؤال اصلی پیامدهای حضور آمریکا در عراق بر امنیت ملی ایران است. فرض محوری این پژوهش که بر پایه نظریه مجموعه امنیتی باری بوزان بنا شده، این است که تبدیل عراق به ابزاری برای کنترل و مقابله با رقبای منطقه ای و فرامنطقه ای آمریکا، دلیل اصلی تداوم حضور نظامی این کشور در خاک عراق است که با استفاده از روش مطالعه اسنادی به توصیف و تحلیل آن پرداخته می شود. یافته های پژوهش نشان می دهد که توافقات امنیتی میان آمریکا و عراق از یک سو و عدم مخالفت جدی دولت عراق از سوی دیگر، زمینه های تداوم حضور این کشور در کوتاه مدت و میان مدت را فراهم می کنند و تداوم حضور و سلطه نظامی-امنیتی آمریکا در عراق، معمای امنیتی پیچیده ای است که ثبات و امنیت پایدار عراق و همسایگان آن، به ویژه ایران را به طور جدی تحت شعاع قرار می دهد. مقابله با حضور و مداخله نظامی آمریکا از سوی جمهوری اسلامی ایران، نیازمند یک الگوی مواجهه چندوجهی است که در نهایت، زمینه وابستگی متقابل امنیتی بین ایران و عراق و تنزل نقش آفرینی آمریکا را فراهم می سازد.
سیاست خارجی و امنیتی آمریکا در بحران غزه (۲۰۲۴- ۲۰۲۳)(مقاله علمی وزارت علوم)
بحران اخیر غزه که بعد از عملیات طوفان الاقصی در 7 اکتبر ۲۰۲۳ آغاز شد، یکی از پیچیده ترین تحولات در رابطه با مساله فلسطین و رژیم صهیونیستی می باشد. این بحران، به واسطه خشونت های مستمر، تخریب زیرساخت ها و نسل کشی رژیم صهیونیستی، توجه جامعه بین المللی را به خود جلب کرده است. تحولات در غزه، به ویژه درگیری های نظامی، وضعیت انسانی و تحولات سیاسی داخلی و منطقه ای، به ناچار موجب شکل گیری و تغییراتی در رویکردهای سیاست خارجی آمریکا شده است. لذا سؤال اصلی پژوهش عبارت از این است که سیاست خارجی و امنیتی آمریکا در بحران غزه طی سال های ۲۰۲۳ - ۲۰۲۴ مبتنی بر چه مؤلفه هایی بوده است ؟ در پاسخ به سؤال فوق این فرضیه مطرح می شود که: «سیاست خارجی و امنیتی آمریکا در بحران غزه مبتنی بر تلاشی متناقض برای حفظ همزمان نقش و اعتبار خود به عنوان حامی حقوق بشر و دموکراسی و در عین حال تضمین منافع راهبردی و ژئوپلیتیکی رژیم صهیونیستی در منطقه بوده است که این تعارض ناشی از تعامل میان فشارهای داخلی مانند منافع گروه های لابی و اولویت های نخبگان سیاسی با نیاز به حفظ جایگاه استراتژیک آمریکا در سطح بین المللی و منطقه ای است» یافته های پژوهش نشان می دهد این سیاست ها با اظهارات علنی در حمایت از حقوق فلسطینیان و مدیریت انتقادات بین المللی و اقدامات عملی در پشتیبانی قوی از رژیم صهیونیستی در قالب ارائه حمایت های مالی، نظامی، امنیتی و دیپلماتیک متجلی شده است. این تناقض آشکار میان گفتار و عمل، ارائه دهنده تصویر دوگانه ای از سیاست خارجی و امنیتی آمریکا در این بحران بوده است. این پژوهش با پذیرش مفروضه های روش کیفی و با بهره گیری از رویکرد توصیفی- تحلیلی و با جمع آوری داده ها از طریق روش مطالعه اسنادی و کتابخانه ای سامان یافته است.
آمریکا و جنگ افغانستان؛ روایت سازی هالیوود از نشانگان جنگ و سیاست در «ماشین جنگ» و «پاسگاه»(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات راهبردی آمریکا سال ۴ پاییز ۱۴۰۳ شماره ۳ (پیاپی ۱۵)
115 - 145
جنگ آمریکا در افغانستان از مهم ترین حوادث دوران پسا کمونیسم در دهه ۲۰۰۰میلادی بود ه است که تاثیرات عمیق و گسترده ای بر ساختار نظام بین الملل و همچنین سیاست خارجی آمریکا گذاشته است. اساساً جنگ افغانستان که به نوعی در قالب جنگ های فرسایشی بوده است؛ بر فضای سیاسی و رسانه ای این کشور اثرگذار بوده است و موجب شکل بخشی بر الگو های رفتاری آمریکا در قبال افغانستان می باشد. در این میان، ایالات متحده آمریکا با همراهی جریان هالیوود به عنوان کاتالیزور قدرت ساز این کشور به جریان بازنمایی مبارزه و جنگ برای امنیت و صلح کمک کرده است. جریان بازنمایی رسانه ای هالیوود در دوران جنگ با تروریسم در کشور هایی چون افغانستان اساساً در راستای نظم سازی آمریکا محور بوده است. باتوجه به این نکته، سوال اصل این پژوهش این است که روایت سازی سینمای هالیوود از جنگ آمریکا در افغانستان حاوی چه نشانگانی می باشد و اساساً چه هدفی را دنبال می کند؟ هدف این نوشتار تحلیل جنگ آمریکا در افغانستان از منظر چارچوب بندی نشانه شناسی و برساخته سازی خود و دیگری است و چنین هدفی براین فرض استوار است که فیلم هایی مانند ماشین جنگ و پاسگاه سعی در نظم سازی آمریکایی در افغانستان دارند. از این منظر روش شناسی مقاله فوق بر مبنای نشانه شناسی رسانه ای با روایتی روابط بین المللی ضمن رجوع مستقیم به آثار نام برده در جهت تحلیل سوال اصلی گام بر خواهد داشت.
گرایش به بین الملل گرایی در سیاست خارجی دولت های جمهوری خواه ایالات متحده(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات راهبردی آمریکا سال ۴ پاییز ۱۴۰۳ شماره ۳ (پیاپی ۱۵)
149 - 177
میزان گرایش به بین الملل گرایی در دولت های مختلف ایالات متحده، تأثیر مستقیمی بر روی میزان مداخله گرایی این کشور در مناطق مختلف جهان به ویژه منطقه غرب آسیا داشته و از این طریق، همواره امنیت و منافع ملی ایران را متأثر ساخته است. برخلاف دولت های دموکرات، این نوع گرایش در دولت های جمهوری خواه نوسان شدیدی را تجربه کرده و در طول یک قرن گذشته، دو بار از تمایل سنتی به انزواگرایی به یک بین الملل گرایی ستیزه جویانه تغییر جهت داده است. پژوهش حاضر برای پاسخ به چرایی چنین تحولی در ترجیحات سیاست خارجی حزب جمهوری خواه، از چارچوب نظریه واقع گرایی نوکلاسیک و روش پژوهش تاریخی بهره می برد تا بتواند با تجزیه و تحلیل پویایی های موجود در ترجیحات سیاست خارجی جمهوری خواهان در دو مقطع تاریخی پس از جنگ جهانی دوم و پس از حمله 11 سپتامبر، عوامل مؤثر بر رخداد چنین تحولی را شناسایی کند. نتیجه بررسی های یاد شده بیانگر آنست که در هر دو مقطع، جمهوری خواهان علیرغم عدم تمایل ذاتی به بین الملل گرایی، به دلیل ظهور تهدید بزرگ کمونیسم شوروی پس از جنگ جهانی دوم و جلوه گر شدن تهدید تروریسم پس از حادثه 11 سپتامبر، گرایش قابل ملاحظه ای را نسبت به یک بین الملل گرایی ستیزه جویانه در جهت مقابله با ابعاد مختلف تهدیدهای یاد شده نشان داده اند. به این ترتیب، برآیند ترجیحات سیاست خارجی جمهوری خواهان بیانگر آنست که در شرایط ظهور منابع عمده تهدید علیه امنیت ابالات متحده، گرایش آن ها به بین الملل گرایی افزایش قابل توجهی داشته است. خصیصه ای که در حزب دموکرات به این شدت مشاهده نمی شود.
کالبدشکافی گفتمان های سکولار در عراق نوین و تاثیر آنها بر سیاست های آمریکا(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات بین المللی سال ۲۱ زمستان ۱۴۰۳ شماره ۳ (پیاپی ۸۳)
95 - 116
حوزههای تخصصی:
در دوران طولانی حکومت بعث در عراق، این کشور از ثبات سیاسی برخوردار بود؛ اما به دلیل سیاست های استبدادی و ضد دینی حزب بعث، مردم از آزادی های سیاسی و مذهبی محروم بودند. با ورود نیروهای آمریکایی و سرنگونی رژیم بعث، این وضعیت دگرگون شد. در ظاهر، مردم از طریق نظام جدید دموکراسی پارلمانی به آزادی های سیاسی و مذهبی دست یافتند، اما کشور با مجموعه ای از بحران ها مواجه شد. بحران هایی نظیر ساختار دولت، مشکلات امنیتی، اقتصادی، فرهنگی و شکاف های اجتماعی. دلیل این بحران ها را می توان در تلاش آمریکا برای تحمیل فرهنگ سکولار غربی در جامعه ای سنتی و مذهبی جستجو کرد که هدف نهایی آن پیشبرد منافع خود بود. این پژوهش با استفاده از روش تحلیل گفتمان، به دنبال پاسخ به این پرسش است که گفتمان های سکولار چه نقشی در تحقق اهداف آمریکا در عراق ایفا کرده اند. با توجه به سابقه اسلام گرایی در عراق و جایگاه این کشور در محور مقاومت، بررسی نقش گفتمان های سکولار در پیشبرد برنامه های آمریکا از منظرهای امنیتی و هویتی اهمیت ویژه ای دارد. بر اساس تحقیقات انجام شده، می توان سه گفتمان سکولار در عراق جدید را شناسایی کرد: سکولارهای راست لیبرال، سکولارهای چپ سوسیالیست و سکولارهای ناسیونالیست، که در این میان سکولارهای راست لیبرال نقش برجسته تری دارند. سکولارهای لیبرال بیشتر در حوزه های فرهنگی و اقتصادی، و سکولارهای چپ و ناسیونالیست در عرصه های سیاسی، به ویژه در مقابله با اسلام گرایی، به پیشبرد اهداف آمریکا کمک می کنند.
فعالیت های سیاسی شاپور بختیار در سال های پس از انقلاب اسلامی ایران (با تکیه بر اسناد و مطبوعات)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
شاپور بختیار ازجمله چهره هایی بود که با وجود برخورداری از موقعیت های ممتاز در دوران پرفراز و نشیب حیات خویش، همچنان برخی از جنبه های زندگی خصوصی و عملکردش ناگفته و در هاله ای از ابهام قرار گرفته است. نمونه آن را می توان در فعالیت ها و اقدامات وی بعد از پیروزی انقلاب اسلامی جستجو کرد. هدف مقاله حاضر توصیف و تبیین اقدامات او برای نابودی جمهوری اسلامی است. سوال اصلی مقاله آن است که شاپور بختیار بعد از خروج از ایران در مواجهه با جمهوری اسلامی ایران چه اقداماتی انجام داد؟ روش تحقیق توصیفی- تحلیلی و شیوه گردآوری اطلاعات کتابخانه ای است. یافته های پژوهش نشان می دهد که اقدامات بختیار طی چندین مرحله به وقوع پیوست. زمینه چینی برای هرج ومرج و آشوب در ایران به ویژه مناطق مرزی، تخریب لوله های نفت خوزستان، ایجاد رعب و وحشت در تهران از طریق انفجارهای متعدد، راه اندازی نشریات، مجلات و ایستگاه های رادیویی، پخش اعلامیه علیه جمهوری اسلامی، همکاری با مخالفین جمهوری اسلامی مانند رژیم بعث عراق و کُردهای مخالف از جمله نتایج این پژوهش است.
سیاست راهبردی آمریکا برای جلوگیری از قدرت یابی چین در دریای چین جنوبی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات راهبردی آمریکا سال ۴ زمستان ۱۴۰۳ شماره ۴ (پیاپی ۱۶)
107 - 136
دریای چین جنوبی در سیاست خارجی آمریکا در شرق آسیا از اهمیتی راهبردی برخوردار است. رشد اقتصادی چین و به تبع آن تقویت توان نظامی به ویژه نیروی دریایی و تحرکات این نیرو در دریای چین جنوبی موجب نگرانی کشورهای ساحلی و ایالات متحده از سلطه پکن بر منطقه شده است. این مسأله باعث مداخله و حضور گسترده واشنگتن در شرق آسیا به بهانه حمایت از عملیات آزادی ناوبری؛ اما در واقع، برای جلوگیری از خیزش روزافزون پکن و ایجاد موازنه به ضرر آن در منطقه شده است. بدین ترتیب، سؤال اصلی پژوهش این است که آمریکا برای جلوگیری از قدرت یابی چین در دریای چین جنوبی چه سیاستی را دنبال می کند؟ فرضیه مقاله این است که از آنجایی که افزایش قدرت اقتصادی و نظامی چین و به تبع آن گسترش نفوذ منطقه ای این کشور در دریای چین جنوبی، تهدیدی راهبردی برای کشورهای ساحلی و ایالات متحده محسوب می شود؛ لذا واشنگتن با توسعه حضور در منطقه و ایجاد ائتلاف با کشورهای ساحلی دریای چین جنوبی در تلاش برای موازنه کردن قدرت فزاینده چین در منطقه برآمده است که این امر ضمن جلوگیری از افزایش قدرت این کشور در منطقه، می تواند جلوی هژمونی و سلطه پکن بر آب های شرق آسیا را بگیرد. برای تحلیل داده های پژوهش از روش تحلیلِ کیفی استفاده شده است. این نوشتار از نوع کیفی و مبتنی بر رویکرد توصیفی- تحلیلی می باشد و برای جمع آوری اطلاعات نیز از شیوه کتابخانه ای استفاده شده است.
روابط آمریکا و کردهای سوریه؛ اتحاد راهبردی یا همسویی پویا(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات راهبردی آمریکا سال ۴ زمستان ۱۴۰۳ شماره ۴ (پیاپی ۱۶)
161 - 189
همزمان با شروع بحران سوریه، بازیگران مختلف داخلی، منطقه ای و بین المللی راهبردهای متمایزی را برای واکنش به این وضعیت اتخاذ کردند. این امر به ویژه به دلیل موقعیت بحرانی ژئوپلیتیک و ژئواستراتژیک سوریه در غرب آسیا مشهود است. ایالات متحده به عنوان یک ابرقدرت جهانی با منافع گسترده، راهبرد مداخله جویانه ای را با هدف حفظ منافع خود و متحدان منطقه ای اش در جریان بحران سوریه دنبال کرد. در ابتدا، ایالات متحده از تلاش ها برای سرنگونی نظام سوریه با حمایت از مخالفان عرب سوریه حمایت می کرد. با این حال، با تضعیف مخالفان و مواجهه با شکست در برابر نظام سوریه و متحدانش، ایالات متحده تمرکز خود را به نیروهای کُرد معطوف کرد و به دنبال حفظ منافع راهبردی خود از طریق مشارکت جدید بود. این تحقیق به دنبال پاسخ به این سوال اصلی است: چه راهبردی زیربنای رویکرد ایالات متحده در قبال کردهای سوریه است؟ فرضیه بر این اصل استوار است که بنظر می رسد رابطه بین دو بازیگر با تعهدات عمیق معمول یک اتحاد راهبردی مشخص نمی شود. در عوض، مشارکت ایالات متحده و کردهای سوریه با دقت بیشتری به عنوان یک همسویی پویا توصیف می شود، موقتی، مشروط و پاسخگو به تهدیدات فوری به ویژه در مورد مبارزه با تروریسم داعش و مهار قدرت های منطقه ای، مانند ایران و ترکیه می باشد. این مقاله، عوامل شکل دهنده این همسویی پویا و محدودیت هایی را که از تبدیل شدن آن به یک اتحاد راهبردی جلوگیری نموده، بررسی خواهد کرد. این تحقیق از نوع کیفی و مبتنی بر رویکرد توصیفی-تحلیلی از نظریه همسویی پویا استفاده می کند؛ لازم به ذکر است که نیز مطالعه اسنادی بوده و ابزار گردآوری داده ها نیز کتابخانه ای (اعم ازچاپی و دیجیتالی) می باشد.