مطالب مرتبط با کلیدواژه
۱۲۱.
۱۲۲.
۱۲۳.
۱۲۴.
۱۲۵.
۱۲۶.
۱۲۷.
۱۲۸.
۱۲۹.
۱۳۰.
۱۳۱.
۱۳۲.
۱۳۳.
۱۳۴.
۱۳۵.
۱۳۶.
۱۳۷.
۱۳۸.
۱۳۹.
۱۴۰.
نگارگری
منبع:
نگره پاییز ۱۳۹۹ شماره ۵۵
67 - 85
حوزههای تخصصی:
یکی از مهمترین مباحث در هنرهای تجسمی قاب و رابطه آن با اثر هنری است که بدون در نظر گرفتن آن، اجزا و عناصر داخل آن، تعریف مشخص و قابل درکی نخواهند داشت. قاب در آثار نگارگری قدیم ایران دارای هویت مستقل و کارکردهای گوناگون بوده و در دوره های مختلف تحولاتی داشته است. در میان هنرمندان نگارگر معاصر نیز محمود فرشچیان از قاب و کارکردهای متنوع آن غافل نبوده و از آن به شیوه های گوناگونی بهره برده است. هدف از تحقیق پیش رو شناسایی و تبیین جایگاه قاب در آثار نگارگری قدیم ایران و تداوم سنت و نوآوری آن در آثار فرشچیان در این زمینه است. مقاله در پی پاسخ به این دو پرسش است که: قاب در آثار نگارگری قدیم ایران چه ویژگی و کاربردی داشته است؟ و کاربرد قاب در آثار فرشچیان و نوآوری های وی در این زمینه چگونه است؟ این مقاله به شیوه توصیفی_تحلیل انجام شده است. روش گردآوری اطلاعات کتابخانه ای_اسنادی و با ابزار کتاب، فیش، رایانه و تصویر صورت گرفته است. در نهایت مقاله به این نتایج دست یافته که قاب در آثار نگارگری قدیم، در اشکال متنوع هندسی و انواع گوناگونی همچون قابهای بسته و باز و یا ساده و متحرک انجام شده و کارکردهایی همچون ارتباط با مضمون نگاره و نیز برقراری پیوند میان متن و حاشیه داشته است. همچنین در سیر تحول قاب در نگارگری معاصر که در این مقاله بصورت موردی آثار فرشچیان بررسی شد، معلوم گردید که وی قاب را به دو شیوه سنتی و نوآورانه استفاده نموده است. از جمله نوآوری های ایشان می توان به شکل کلی نمایش قاب، نحوه کشیدن قاب، شکل تحرک قاب و در ابداع آثاری بدون قاب اشاره نمود. قاب در آثار وی در ارتباط با مضمون نگاره متحول گشته و به شیوه های گوناگون در پیوند با حاشیه نگاره قرار دارد.
مطالعه شمایل شناختی نگاره «مستی لاهوتی و ناسوتی» اثر سلطان محمد نقاش(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
نگاره ی « مستی لاهوتی و ناسوتی»، مربوط به برگی از دیوان حافظ سام میرزا ، اثر سلطان محمد نقاش، نگارگر مکتب تبریز صفوی، ازنظر آفرینش فضایی عرفانی، نمادین و نمایشی و نیز جاذبه های تجسمی، یکی از نمونه های غنی از شمایل های تصویری به شمار می رود. پژوهش حاضر از نوع نظری بوده و به روش توصیفی- تحلیلی تدوین شده و با گردآوری تصاویر و اطلاعات به روش کتابخانه ای، نگاره ی یادشده را مورد تحلیل شمایل شناسانه قرار داده است. هدف از این پژوهش آن است که با رویکردی تاریخی و معناشناختی از شعر حافظ و نیز سیاق هنری سلطان محمّد، سعی در رمزگشایی از مفاهیم عرفانی و روایی مستتر در این نگاره، متأثّر از متن اصلی داشته باشد. پرسش بنیادین پژوهش عبارت است از: « چه مفاهیم حکمی، عرفانی، تغزّلی و اساطیری در پس روابط میان شمایل ها و فضای تجسّمی حاکم بر نگاره حکم فرماست؟ » پیشینه های پژوهشی در رابطه با زندگی حافظ و نیز معنا پردازی و سبک شناسی غزلیات او و همچنین تاریخ نگارگری مکتب ترکمانان و تبریز صفوی و شیوه ی نقاشی سلطان محمّد نقاش، که در مقالات و کتاب های نویسندگان ایرانی و خارجی نگاشته شده، به عنوان منابع پژوهشی موردمطالعه قرارگرفته و نتیجه ی حاصل آنکه شیوه ی اغراق آمیز و طنزآلود سلطان محمّد در ترسیم شمایل ها با جهان بینی رندانه ی حافظ منطبق بوده و همچنین تقسیم بندی نگاره به سه ساحت مشخّص از پایین به بالا و در نظرگیری شمایل های متناسب با هر یک، با دیدگاه تفکیکی عرفانی مبنی بر ساحت های سه گانه ی ناسوت، ملکوت و لاهوت تناسب دارد.
مطالعه تطبیقی ساختار بصری نگاره "آوردن سر ایرج نزد فریدون" در مکاتب دوره صفوی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
نگاره هایی با موضوع ادبیات فارسی و به ویژه داستان های شاهنامه فردوسی از مهم ترین آثار تصویری با مضمون حماسی در تاریخ نگارگری ایران می باشند. نگارگری ایرانی همانند شعر و ادبیات فارسی سنت ها و قوانین خاص خود را داراست، به طوری که نگارگر در تصویرسازی آثار ادبی بیش از آنکه به متن وفادار باشد، قوانین، ویژگی ها و سنت های خاص نگارگری دوره خود را در نظر می گیرد. پژوهش حاضر با عنوان" مطالعه تطبیقی ساختار بصری نگاره " آوردن سر ایرج نزد فریدون" در مکاتب دوره صفوی" نگاهی دارد به بررسی مضامین تصویری و عناصر بصری و ترکیب بندی نگاره هایی با موضوع مشترک" آوردن سر ایرج نزد فریدون" که در دوره صفوی در کارگاه های تبریز، شیراز، قزوین و اصفهان تصویر شده اند. بر این اساس پس از جستجوی 34 نگاره با موضوع یادشده، با در نظر گرفتن تاریخ و مشخصات نگاره ها تعداد11 عدد از آن ها مربوط به دوران صفوی تشخیص داده شده. نظر به موجود نبودن همه نگاره ها، جامعه آماری به 7 نگاره از مکاتب مختلف دوره صفوی محدود شد. نگاره ها به ترتیب دوره زمانی و به لحاظ عناصر تصویری(مضمون و موضوع) در سه وجه واقعی، بیانی و نمادین توصیف و از منظر تمهیدات تجسمی شامل عناصر بصری(خط، رنگ، بافت) و ترکیب بندی(مارپیچ طلایی، مربع شاخص، مستطیل طلایی و خطوط رهنمون گر) مورد تحلیل قرار گرفت. این پژوهش بر اساس روش توصیفی- تحلیلی و با رویکرد تطبیقی با استفاده از مطالعات کتابخانه ای و مشاهده آثار به شناسایی وجوه تفاوت و شباهت بین نگاره ها پرداخته است. در نگاره های ذکرشده به دلیل داشتن موضوع مشترک، مضامین تصویری واحدی بکار گرفته شده است؛ اما به لحاظ تمهیدات تجسمی از ویژگی های ساختاری کارگاه هنری زمان خود پیروی نموده اند. یافته ها نشان می دهد گرچه نگاره های مکاتب گوناگون دوره صفوی ویژگی های متفاوتی دارند، اما در ساختار بصری متأثر از یکدیگر بوده و هر کارگاه متناسب با میزان دسترسی به نسخه های قبل، از آن ها تأثیر پذیرفته است. این تأثیر منجر به کم شدن ارتباط نگاره با متن اصلی شاهنامه شده است.
تبیین مفهوم برهان رب در سوره یوسف و تجلی آن در یوسف و زلیخای جامی و نگاره کمال الدین بهزاد(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پیکره دوره نهم تابستان ۱۳۹۹ شماره ۲۰
13 - 22
حوزههای تخصصی:
بیان مسئله: با مقایسه نگاره گریز یوسف از اغوای زلیخا اثر کمال الدین بهزاد در نسخه ای مصور از بوستان سعدی که در دوره پسین مکتب هرات کتابت و نگارگری شده است، با ابیاتی از بوستان سعدی که نگاره بدان اختصاص دارد، تفاوتی آشکار میان کلام سعدی و آنچه بهزاد در نگاره خود بدان پرداخته مبرز است، در حالی که در مطالعات پیشتر توجهی بدان نشده است. با دقت در این نگاره نشانه هایی از تأثیرپذیری بهزاد از مثنوی یوسف و زلیخای هفت اورنگ جامی می توان یافت. تأویل نکات عرفانی به کار رفته در این مثنوی نیازمند رسیدن به درکی صحیح از آیات سوره یوسف قرآن است. پرسش اصلی پژوهش آن است که علت بهره گیری بهزاد از رنگ های غالب لاجوردی و طلایی و نقوشی برآمده از هندسه مقدس و مشابه با تزیینات مساجد تیموری در نگاره بهزاد چه بوده است. چنانکه علی رغم موضوع نگاره که لحظه پرتنش گریز یوسف و قرار گرفتن او در مظان اتهام خیانت است، فضای نگاره فضایی روحانی است و از سوی دیگر کاملاً متفاوت با ابیاتی از بوستان سعدی است که در حقیقت، بدان تعلق دارد. هدف: مطالعه اصطلاح قرآنی «برهان رب» در قرآن کریم و هفت اورنگ جامی و تطبیق آن ها با نگاره بهزاد. روش پژوهش: مطالعه تطبیقی حاضر با رویکرد تحلیلی-توصیفی صورت پذیرفته و اطلاعات آن به شیوه کتابخانه ای جمع آوری گردیده اند. یافته ها: این پژوهش نشان داد که بهزاد متأثر از مفهوم برهان رب، نگاره را نه از سطح ظاهری داستان، بلکه از دیدگاه یوسف(ع) تصویر نموده است و درک تفسیر جامی از مفهوم برهان رب در سوره یوسف در مطالعه دقیق نگاره بهزاد راهگشاست.
جلوه های نمادین طبیعت در شعر و نگارگری قرون چهارم و هفتم هجری (با تاکید بر اشعار منوچهری دامغانی و غزلیات شمس)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات هنر اسلامی سال شانزدهم پاییز ۱۳۹۹ شماره ۳۹
159 - 179
حوزههای تخصصی:
نمادگرایی به عنوان یکی از ابزارهای بیان تصویری و انتقال مفاهیم، آثار زیادی از نگارگری ایرانی را در صورت و معنا به هم نزدیک کرده است، از سوی دیگر کاربست نماد یکی از آرایه های ادبی نیز محسوب می شود. در رهگذر سرودن، آنچه چشم احساس، عاطفه و تخیّل شاعر را بیشتر به سوی خود جذب می کند، آفرینش و پهنه و گستره طبیعت است. هنرمند ایرانی در فضایی نمادین به آفرینش می پردازد؛ نگارگر ایرانی با بهره گرفتن از بستر ارزشمند شعر و ادب فارسی، نه در پی بازنمایی طبیعت ملموس، بلکه به فرانمایی جلوه های نمادین پرداخته است. منوچهری دامغانی و مولانا محمد جلال الدین بلخی (شمس) از برجسته ترین مهم شعرای توصیف گر طبیعت در ادبیّات فارسی هستند. پژوهش حاضر با روش توصیفی و تحلیلی در صدد واکاوی جلوه های نمادین طبیعت در شعر و نگارگری قرن چهارم و هفتم هجری است. یافته های پژوهش نشان می دهد، کاربرد طیف واژگانی در اشعار منوچهری و مولوی نشان از آن دارد که جهان شعری آن ها، جهانی سبز و مملاء از نمادهای طبیعت پرور است. نمادپردازی تصویرگری طبیعت در شعر این دو شاعر و نگارگری قرن چهارم و هفتم هجری به صورت زیبایی نمایان است. ابداع و استفاده از عناصر نمادین در نگارگری ایران در قرون چهارم و هفتم هجری، صورت مستقلی نداشته بلکه روند تکاملی در صورت و محتوا را براساس شعر و ادب فارسی این دوره همراه با شاعرانی چون منوچهری و مولانا و تحت تاثیر ورود تصویرسازی طبیعت پردازانه به شیوه چینی در نگارگری ایران طی کرده است. اهداف پژوهش 1.شناخت جلوه های نمادگرایی از طبیعت در شعر و نگارگری ایران با تاکید بر اشعار منوچهری دامغانی و غزلیات شمس. 2.مقایسه عناصر طبیعت از دیدگاه منوچهری (طبیعت گرای صرف) و مولانا (شمس). سؤالات پژوهش 1.کاربست نمادگرایی چه جایگاهی در اشعار منوچهری و مولوی و نگارگری قرن چهارم و هفتم هجری داشته است؟ 2. منوچهری دامغانی و مولوی در اشعار خود به طبیعت چه نگاهی داشته اند؟
کارکردهای تخیل در تصویرگری کتاب فالنامه طهماسبی بر پایه آرا ژیلبر دوران مطالعه موردی نگاره صحرای محشر(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
تاریخ و فرهنگ پاییز و زمستان ۱۳۹۸ شماره ۱۰۳
173 - 153
حوزههای تخصصی:
فالنامه طهماسبی از معدود آثار هنری ایرانی است که از کنار هم قرار گرفتن اطلاعات منابع متعدد و ایدئال ایرانی اسلامی (شیعی و صوفی) فراهم آمده است. تعدد و تکثر مبادی شکل دهنده به محتوای این کتاب به خلق اثری انجامیده که به لحاظ عناصر دیداری، اثری متکثر و ترکیبی شمرده می شود. از آنجا که تخیل هنری عامل اساسی تجلی امر معقول در محسوس است، مطالعه چگونگی شکل گیری معنا در آثار هنری، از گذر روش های مبتنی بر تحلیل تخیل به خوبی میسر می شود. یکی از روش های تحلیل مبتنی بر تخیل، روش مطرح شده توسط ژیلبر دوران است که در این پژوهش برای تحلیل نگاره ای از کتاب فالنامه طهماسبی به کار رفته است. داده های موردنیاز برای این پژوهش از طریق مشاهده تصویر و تجزیه آن به اجزا تشکیل دهنده اش و اطلاعات موردنیاز برای تحلیل آن، از طریق مطالعات کتابخانه ای فراهم آمده و درنهایت، به روش تخیل شناسی دوران تجزیه و تحلیل شده است. نتایج حاکی از آن است که هنرمند موردنظر این نوشتار برای به تصویر کشیدن موضوع صحرای محشر از همه ساخت های دوازده گانه تبیین شده توسط دوران استفاده کرده تا مطلوب خود، مضمون جاودانگی را با تأکید بسیار در اثر متجلی کند.
انیس الحُجّاج صفی بن ولی قزوینی؛ راهنمای مصوّر سفر دریایی حج از هند(مقاله ترویجی حوزه)
منبع:
میقات حج دوره ۲۷ بهار ۱۳۹۸ شماره ۳ (پیاپی ۱۰۷)
29 - 60
حوزههای تخصصی:
صفی بن ولی قزوینی، نویسنده ایرانی دربار اورنگ زیب گورکانی است که به درخواست دختر وی، زیب النساء بیگم، اثری به زبان فارسی به نام انیس الحُجّاج، در شرح حج گزاری خود در سال 1087ق، نوشته است. انیس الحجّاج احتمالاً تنها متن موجود از سده های میانی و احتمالاً قدیمی ترین متن فارسی در شرح سفر حج از هند، از مسیر دریایی، در سده های میانی است و از این رو، ارزش تاریخی ویژه ای در تاریخ حج گزاری مسلمانان هند دارد. این کتاب پیش از آنکه یک سفرنامه به مفهوم مصطلح باشد که در آن یادداشت های روزانه سفر و خاطرات مؤلف ثبت شده باشد، یک کتاب راهنما برای حج گزاران هندی است که این مسئله، آن را به اثری مهم تبدیل کرده است. کارکرد این اثر به عنوان راهنمای حج گزاران، عاملی بوده تا در برخی از نسخه های خطی آن، نگاره های هنری زیبا و نفیسی از نقشه های شهرهای واقع در طول مسیر و نیز مناسک حج و کاروان های حج ملت های مسلمان ترسیم شود. نتیجه این پژوهش نشان می دهد که انیس الحجّاج اثری است که به عنوان راهنمای مصوّر سفر دریایی حج از هند و البته تقریباً مخصوص دربار، پدید آمده است.
کارکرد نمادین وحوش درنده در دربار صفوی بر مینای نگارگری صفوی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
جلوه هنر سال دوازدهم زمستان ۱۳۹۹ شماره ۴ (پیاپی ۲۹)
17 - 31
حوزههای تخصصی:
صفویان، توأم با اسلام گرایی، با هدف بازسازی هویت ایرانی، به احیای بخش بزرگی از جنبه های حکومت های ایرانی و از آن جمله، دربار ایرانی پرداختند و به تقلید از بارگاه های ایرانی پیشین، توجه خاصی به مساله وحوش درنده نمودند. مورخان این عصر، به دلیل تمرکز بر کلیات مسایل سیاسی- نظامی، از گزارش دقیق این بُعد از تشریفاتِ درگاه غفلت ورزیده اند؛ و گزارش های اروپاییان حاضر در ایران نیز، در این خصوص، نسبتا موجز است؛ اما نگارگر دوره صفوی با نگاه تیزبین خویش، تمامی این کاربردها و کارکردها را در قالب ده ها نگاره ارزشمند، به یادگار گذاشته و جایگاه نمادین وحوش درنده را به زبان هنر شرح کرده است. هدف از این پژوهش، شناسایی کارکرد نگاره های وحوش درنده در بارگاه های سلطنتی صفوی و بیان جایگاه نمادین این جانوران در هنر نگارگری این عهد است؛ بر این اساس، داده های موجود در منابع تاریخ صفوی شامل آثار تاریخ نگاری و گزارش های سیاحان اروپایی مورد کنکاش قرار گرفته و نتایج به دست آمده با نگاره های صفوی موجود در نسخ خطی بر جای مانده از آن عهد، به ویژه، نمونه هایی از نسخ شاهنامه فردوسی و خمسه نظامی و برخی از مرقّعات تطبیق داده شده است. طبق یافته ها و نتایج این پژوهش، به زنجیر کشیدن و نگه داری وحوش درنده و در رأس آن شیر و پلنگ در درگاه های حکومتی آن دوران، نمادی از قدرت و عظمت حکومت محسوب می شد؛ این کارکرد نمادین هم در دربار صفوی جریان داشت و هم در نگاره های این عهد، به وضوح، ترسیم گشته است. مساله شکار درندگان در بارگاه صفوی، علاوه بر کارکرد تفریحی، ارضاکننده حس قدرت طلبی و عظمت خواهی شاه بود. نگارگر صفوی در نگاره های شکارگاه، شخص شاه را به واسطه نوع پوشش و ترسیم در مرکز نگاره، مشخص نموده و قدرت نمادین او را در مبارزه با وحوش درنده ای چون شیر و پلنگ نمایش داده است. این پژوهش به روش توصیفی-تحلیلی است.
مطالعه نقوش هندسی و مفاهیم آن ها در نسخه مصور سه مثنوی خواجوی کرمانی (نسخه 18113 کتابخانه بریتانیا)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
نگره زمستان ۱۳۹۹ شماره ۵۶
25 - 37
حوزههای تخصصی:
بنابر نظریه تجلی در دین اسلام، امر مطلق خود را با واسطه اظهار می کند و این واسطه ها در هنر و زیبایی مفهوم نماد به خود می گیرند و از زبان رمز برای بیان مفاهیم و ماهیت باطنی خود استفاده می کنند. هنر اسلامی برای تجلی صور مثالی در هنر، قالب هندسه را که خود سنخیتی ذاتی با صور مثالی دارد برگزیده است و نقوش هندسی در نگارگری ایرانی می تواند یکی از نمونه های بهره گیری از هندسه در بازنمایی عالم مثال باشد. نسخه سه مثنوی خواجوی کرمانی کتابخانه بریتانیا در سنت نقاشی ایرانی-اسلامی از وجوه مختلف از جمله نقوش هندسی به کاررفته در نگاره ها، به عنوان الگو و سرخطی تا اواخر قرن دهم هجری دانسته می شود؛ لذا تحقیق و بررسی در این زمینه اهمیت می یابد. ازاین رو هدف از این مقاله معرفی و شناخت الگوهای هندسی موجود در این نسخه و تحلیل مفاهیم عددی آن ها براساس نظریه تجلی است. سؤالات پژوهش عبارت اند از: 1. نقوش هندسی به کار رفته در نسخه مصور سه مثنوی، چه ویژگی های ساختاری دارند؟؛ 2. براساس نظریه تجلی در هنرهای ایرانی-اسلامی، چه تحلیل های مضمونی می توان برای نقوش هندسی این نسخه ارائه کرد؟ این پژوهش از نوع توسعه ای و به شیوه توصیفی–تحلیلی انجام شده است. روش گردآوری اطلاعات اسنادی(کتابخانه ای) با استفاده از ابزار فیش است و روش تجزیه و تحلیل اطلاعات کیفی است. دوازده نقش هندسی در نسخه سه مثنوی به کار رفته است که به ترتیب برمبنای اعداد 8، 6 و 4 ترسیم شده اند و تأکید بر این اعداد خاص به منظور بیان مضامین و مفاهیم آن ها بوده است. در اندیشه اسلامی عدد هشت با عالم مثال در ارتباط است و رمز گذر از عالم محسوس به عالم معقول است. عدد چهار نماد زمین و عالم ملک است. عدد شش یادآور شش روز خلقت است و در عالم کبیر متناظر با جسم و در عالم صغیر معادل شش قوّه حرکت است و عدد کمال و رمز آسمان در نظر گرفته می شود. با توجه به نظام هفت رنگ در رنگ شناسی سنتی، رنگ غالب نقوش هندسی این نسخه آبی است که نشان از نیک خواهی، احسان و نفس امّاره است و غالباً در جوار رنگ مکملش، نخودی، قرار گرفته است. همچنین بنا بر تطابق ذاتی ایده و قالب در تمدن اسلامی، اکثر نقوش شش ضلعی که رمز آسمان در نظر گرفته می شوند، با رنگ آبی رنگ آمیزی شده اند و در نهایت منجر به وحدت معنا و قالب می شود.
نمایش عالم مثال و عالم واقع متأثر از نگارگری در نقاشی معاصر ایران (مطالعه موردی آثار محمود فرشچیان، ایران درودی و مهدی حسینی)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پیکره دوره نهم زمستان ۱۳۹۹ شماره ۲۲
48 - 58
حوزههای تخصصی:
بیان مسئله: نگارگری ایرانی سراسر نمایانگر عالم مثال است. دلیل آن شوق نگارگران گذشته برای کشف و نمایش این عالم ملکوتی از طریق قوه خیال و با دستمایه هایی مانند داستان ها و روایت هاست. نمایش عالم مثال تنها محدود به دوران گذشته نبوده و در عصر معاصر نیز هنرمندان همچون گذشته در پی نمایش عالم مثال در آثار خود هستند و زمینه مناسبی را برای خلاقیت هنرمندان بوده است. مسئله پژوهش حاضر چگونگی خلق عالم مثال در آثار گذشته و معاصر و نیز تفاوت بازنمایی آن در آثار هنرمندان معاصر چون فرشچیان، درودی و حسینی در قیاس با گذشته نگارگری ایرانی است. هدف: هدف این پژوهش بررسی و تحلیل چگونگی نمایش عالم مثال در نگارگری گذشته و شناخت چگونگی بروز آن در آثار برخی از نقاشان معاصر ایرانی است. روش پژوهش: یافته های این تحقیق کیفی است و به شیوه توصیفی-تحلیلی ارائه می شود. اطلاعات آن از طریق منابع کتابخانه ای جمع آوری شده است. یافته ها: نتایج حاصل از این پژوهش نشان داد که در گذشته هنرمندان برای ترسیم عالم مثال به قوه خیال توجه داشتند و هنرمندان معاصر نیز از آن بهره برده اند. با این تفاوت که امروزه هر هنرمند از شیوه بیانی خود را برای بیان قوه خیال را بهره می گیرد، در حالی که در گذشته به طور معمول هنرمندان از شیوه و سبک مشخصی پیروی می کردند. به طور مثال فرشچیان با حذف واقعیت و توجه به قصه و روایات، درودی با به هم ریختن واقعیت و خیال و ایجاد فضاهای ناشناخته و در آخر حسینی با نمایش واقعیت اما به شکلی که هنرمند آن را تصور می کند، قوه خیال خود را نمایش داده اند.
مذهبی نگاری در نسخه مصوّر حمله حیدری باذل مشهدی (نسخه مورّخ ۱۲۲۲، نگهداری شده در کتابخانه ملّی فرانسه)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
متن شناسی ادب فارسی سال سیزدهم بهار ۱۴۰۰ شماره ۱ (پیاپی ۴۹)
99 - 123
حوزههای تخصصی:
مذهبی نگاری به معنی ترسیم صحنه های دینی و مذهبی اعم از صحنه های جنگ، شمایل نگاریِ ائمه و روایات مربوط به زندگی آنان، جنگ های حضرت علی (ع) و حوادث کربلاست. شمایل نگاری مذهبی در ابتدا بیشتر به قصه های پیامبران اختصاص داشت؛ اما به مرور به مضامینی با رنگ شیعی، به ویژه داستان های کربلا و تعزیه خوانی، توجه بیشتری نشان داده شد. اثر باذل مشهدی درقرن دوازدهم به سبک و شیوه شاهنامه سروده شده و از آثار مهم در حوزه مذهبی نگاری است.حمله خوانی ازجمله سنن نقّالی شیعی با درون مایه حماسی است. به دنبال حمله خوانی، حمله نگاری نیز شیوه ای برای تجسّم و ترسیم نگاره های حضرت علی (ع) به شمار آمد. یکی از نسخ مصوّر نفیس حمله حیدری موّرخ ۱۲۲۲، در کتابخانه ملّی فرانسه نگهداری می شود و ۲41 تصویر به سبک نگاره های هندی دارد. این پژوهش افزون بر معرفی این نسخه و آرایه های هنری آن، به بررسی نگاره های مذهبی می پردازد. نسخه یادشده نسبت به نمونه های مشابه آن ویژگی هایی دارد که سبب می شود معرفی و بررسی آن ضرورت داشته باشد. از امتیازات این نسخه کمیّت بالای نگاره ها و نفیس بودن هنری آنهاست. از دیگر وجوه برجسته آن، سبک نگارگری هندی است که کاربرد آن برای نگاره های مذهبی کم سابقه یا شاید بی سابقه است. افزون بر این، تصویرگری زنان در نگاره های این نسخه جایگاه ویژه ای دارد؛ به گونه ای که این نسخه را از نگاره های مذهبی دیگر متمایز می کند. این ویژگی ها سبب می شود این نسخه نسبت به نمونه های مشابهی که بررسی کردیم، جایگاهی منحصربه فردی به خود اختصاص دهد. پرسش پژوهش این است که شمایل نگاری حضرت محمّد (ص)، حضرت علی (ع) و اهل بیت (ع) در این نسخه چگونه صورت گرفته و نگارگر برای شمایل نگاری چه شیوه های خلاقانه ای ابداع کرده است؟ روش بررسی بر مبنای تحلیل شکل و ویژگی های برجسته تصویری نگاره هاست. حاصل پژوهش نشان می دهد که نگارگر شیوه ای خاص را برای شمایل نگاری برگزیده که تاکنون در نگارگری سابقه نداشته است.
مطالعه بین رشته ای نقش صورخیال در ادبیات و نگارگری ایران با تأکید بر آرایه استعاره(مقاله علمی وزارت علوم)
پیوند درونی شعر و ادبیات فارسی با نگارگری ایران که نمایانگر اشتراک در زمینه خیال و صورخیال است، سبب شده تا این دو حوزه از هنرهای ایران دارای اشتراکی درونی و عمیق باشند و زبان و بیان مشترکی برای بیان صور و معانی عالم خیال ارائه نمایند. شاعران و نگارگران ایران از ابزارهای کلامی و بصری خاصی همچون آرایه های ادبی و بصری برای انتقال این صور و معانی بهره جسته اند. در این مقاله که با تأکید بر آرایه استعاره است، به نقش و قابلیت بیانی این آرایه در شعر و نگارگری، به طورخاص پرداخته شده است. این مقاله در پی پاسخ به این پرسش هاست: 1. آرایه استعاره در شعر و نگارگری ایران چه تأثیرات بیانی دارد؟ 2. نگارگران چگونه از ظرفیت استعاره در بیان بصری خویش بهره برده اند؟ هدف از مقاله، بررسی ارتباط دو حوزه تمدنی ایران یعنی شعر و نگارگری و تبیین وجه اشتراک آنها یعنی عالم خیال و صورخیال است. همچنین مشخص نمودن انواع استعاره و استعاره گونه های بصری در آثار نگارگری از اهداف دیگر این مقاله است. این مطالعه به شیوه توصیفی_تحلیلی صورت گرفته و شیوه جمع آوری اطلاعات کتابخانه ای-اسنادی است. داده های مقاله نشان می دهد که استعاره در شعر فارسی در قالب واژگان و جملات به صورت صریح و غیرصریح تداعی معنا می نماید که این امکانات از طریق شعر به نگارگری ایران منتقل گشته و هنرمندان نگارگر از امکان بیانی این آرایه به صورت بصری در قالب اشکال، رنگ ها و بافت ها استفاده کرده اند و هویت بصری جدیدی برای بیان مضامین ارائه نمودند.
گونه شناسی آثار فلزکاری در نگارگری عصر صفوی (907-1135 ق)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
نگره بهار ۱۴۰۰ شماره ۵۷
119 - 137
حوزههای تخصصی:
آثار هنرفلزکاری در دوره صفوی، به لحاظ زیبایی بصری، نقوش تزیینی و شیوه ساخت قابل توجه است. نظر به اینکه در هنر نگارگری دوره صفوی بیش از هر دوره دیگری به بازنمایی دقیق عناصر و اشیاء توجه می شود، با مطالعه نگاره ها می توان اطلاعات بسیاری درباره هنر فلزکاری در این دوره به دست آورد. از این رو پژوهش حاضر با هدف شناسایی اشیای فلزی در نگاره ها و طبقه بندی آن ها، شناسایی اصل این آثار و تطبیق آن ها با نگاره ها، به گونه شناسی و بررسی کاربرد این اشیا و نحوه بازنمایی این آثار در نگاره ها می پردازد و در صدد پاسخ به این سوالات است که: 1. چه نسبتی میان تصاویر اشیای فلزی در نگاره های عصر صفوی و نمونه های آثار فلزکاری به جای مانده از این عصر وجود دارد؟ 2. شیوه بازنمایی اشیای فلزی در نگاره ها چگونه است؟ و از این رهگذر مسئله کلان نسبت نگارگری با واقع گرایی پی گرفته می شود. در این پژوهش از روش توصیفی- تحلیلی با رویکرد مطالعه تطبیقی استفاده شده و گردآوری اطلاعات از طریق مطالعات کتابخانه ای با رجوع به وبسایت موزه ها و منابع اینترنتی انجام شده است. بدین منظور تعداد 23 نمونه به صورت هدفمند از میان تصاویر نسخه نگاره های متعلق به قرن های دهم و یازدهم انتخاب شد و اشیای فلزی موجود در آن ها شناسایی و طبقه بندی شدند. اشیای فلزی مورد نظر پژوهش که در نگاره ها به تصویر در آمده اند عبارت است از: صراحی، ابریق، قندیل، شمعدان، آوند یا دلو حمام و طبل باز شکاری. در نهایت پس از بررسی و تحلیل نمونه ها و مقایسه آن ها با آثار فلزی بازمانده دوره صفوی مشخص شد، شیوه بازنمایی اشیای فلزی در این نگاره ها بر اساس هنر فلزکاری در آن دوره به صورت واقع گرایانه است، به علاوه بسیاری از ویژگی های آثار فلزی نظیر فرم، جنس و تزیینات در نگاره های این دوره قابل مشاهده است.
بازنمایش ساختار کالبدی باغ ایرانی در نگارگری و قالی های باغی در دوره صفویه
منبع:
هویت محیط دوره اول پاییز ۱۳۹۹ شماره ۴
73 - 96
حوزههای تخصصی:
در ذهنیت ایرانی، باغ تصویری فراگیر دارد؛ به صورتی که آرمان باغ تقریبا در همه هنرها نفوذ کرده است و به عنوان بخشی از هویت فرهنگی ایران زمین مطرح شده است. باغ ایرانی یکی از نمودهای تجسم باور ایرانیان از بهشت موعود می باشد، و این عامل حضور پردیس ها را در آثار هنری پر رنگ کرده است. به همین دلیل گونه های مختلف هنر ایرانی توجه خاصی به بازنمایی باغ ایرانی داشته اند. دو حوزه ای که به وفور به این امر پرداخته اند قالی و نگارگری ایرانی است. در این پژوهش ساختارشناسی طرح، نقش و ترکیب بندی موجود در قالی های باغی و نگارگری ها در دوره صفویه و ارتباط آنها با ساختار باغ شهر های اصفهان و باغ فین کاشان بررسی شده است، تا از این طریق بتوان به تأثیر گذاری نحوه طراحی باغ و عناصر آن، در این دو حوزه تصویری دست یافت. در این راستا مسئله پژوهش این است که الگوی ساختاری و اجزای باغ ایرانی در دوره صفوی، بر طراحی فرش و نگاره در این دوره چه تأثیری گذاشته اند و باغ ایرانی، فرش و نگاره ها در چه ویژگی هایی مشترک هستند و تفاوت های موجود بین این سه گونه هنری را در یابیم تا به درکی صحیح از الگوبرداری این سه حوزه هنری از یکدیگر برسیم. ضرورت و اهمیت این مسئله از این جهت است که اصول صحیح به کار رفته در سه جنبه هنری مختلف و تاثیرگذاری آن ها بر یکدیگر را در یک دوره تاریخی تبیین می کنیم تا از جدا افتادگی این سه حوزه هنری در دوره ی معاصر جلوگیری کنیم و آن ها را مرتبط و تاثیرپذیر از هم بنماییم، تا در این صورت هویت و اصالت آن ها در هر دوره حفظ شود. این پژوهش از نوع تحقیقات کیفی با رویکرد تطبیقی می باشد. روش پژوهش حاضر توصیفی- تحلیلی بوده، و تجزیه و تحلیل اطلاعات به شیوه استقرایی انجام گرفته است. و اطلاعات پژوهش از طریق مطالعات کتابخانه ای و روش اسنادی جمع آوری شده است. هدف این پژوهش شناسایی جلوه های اصلی تصویر شده از باغ ایرانی و ساختار اصلی آن در نگاره ها و قالی های دوره صفویه و بررسی تاثیرپذیری آن ها و مقایسه تطبیقی میان آن ها است. جامعه آماری مربوط به باغ های ایرانی، قالی های باغی و نگارگری ها که از دوره صفویه انتخاب شده اند، 5 نمونه از هر کدام می باشد، محدوده جغرافیایی پژوهش به این صورت است که چهار نمونه باغ از شهر اصفهان و یک نمونه باغ از شهر کاشان و چهار نمونه قالی باغی از کردستان (شمال غرب ایران) و یک نمونه قالی باغی از کردستان، و نمونه های نگارگری که همگی از دوره صفویه و به صورت تصادفی جهت تجزیه و تحلیل در نظر گرفته شده اند؛ یافته های بدست آمده نشان می دهد که نقش مایه ها و ساختار شکلی موجود در قالی های باغی و نگارگری های دوره صفویه دارای طرح، نقش و هندسه فضایی یکسانی با باغ ایرانی هستند. در بیشتر قالی ها و نگاره ها استفاده از اصول هندسی، الگوی چهار باغ و هماهنگی بین نقش مایه ها باعث تجلی باغ ایرانی در قالی ها و نگارگری های دوره صفویه گردیده است. نتایج به دست آمده نشان می دهد که ترویج طرح باغی در قالی ها و به تصویر کشیدن باغ در نگارگری ها باعث گشته است، طبیعت و نقش مایه های آن مانند درختان، گلها، پرندگان و حیوانات برای نزدیکی به مفهوم باغ بهشت بیشتر استفاده شود. الگوی چهار باغ، فاصله مربعی و باز بودن چشم انداز اصلی به شکل مستطیل در باغ ایرانی، در طراحی قالی های باغی و نگارگری ها مشاهده شده است. با توجه به آنچه که در ساختار اصلی طرح باغ ایرانی وجود دارد و در تطبیق آن با ساختار شکلی دو حوزه نگارگری و قالی های باغی، به این نتیجه می رسیم که ترکیب بندی ساختارها و عناصر به کار رفته در دو حوزه نگارگری و قالی بافی، مشابه و منطبق بر سه نوع ساختار و اصول هندسی (تک محوری، دو محور عمود بر هم و سه کشیدگی موازی) باغ ایرانی است و تنها تفاوت در شیوه نمایش عناصر و نقشمایه ها، توسط هنرمندان است که در قالی های باغی عموما به صورت دو بعدی و در نگارگری ها عموما به صورت دو بعدی و سه بعدی نمایش داده می شوند. امید است تا استفاده از این الگوها و اصول در این سه جنبه هنری در دوره معاصر نیز راه گشای هنرمندان قرار گیرد.
منشآت منصب قضا و جایگاه قاضیان تیموری در خطه خراسان بزرگ و انعکاس آن در نگارگری(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات هنر اسلامی سال شانزدهم زمستان ۱۳۹۹ شماره ۴۰
54 - 71
حوزههای تخصصی:
منشآت یا نامه های تاریخی از ابزارهای اداره امور دیوانی در تاریخ ایران بوده اند. بازشناسی متن این آثار گامی مهم در آگاهی از رازهای موجود در ساختار اداری کهن است. یکی از ارکان مهم ساختار اداری در جامعه ایران در دوره اسلامی، نظام قضایی بوده است. برقراری عدل یکی از مهم ترین اصول اسلامی در جامعه مسلمانان به شمار می رود و شاهان به عنوان نماینده عدالت خداوند بر زمین خود را مسئول برپایی عدالت می دانستند. این مهم از طریق مناصب شرعی و مذهبی به خصوص قضاوت ممکن می شد. در این مقاله به بررسی اسناد انتصاب قاضیان در دوره تیموری در خراسان بزرگ موجود در منشأت مهم این دوره پرداخته شده است. این پژوهش با روش توصیفی و تحلیلی و با تکیه بر داده های آرشیوی و کتابخانه ای است انجام شده است. یافته های پژوهش نشان می دهد که قاضیان با توجه به اسناد و منابع باقیمانده، طیف وسیعی از اختیارات را از جنبه شرعی و عرفی در جامعه به عهده داشته اند و با توجه به ویژگی شرایط انتخاب قاضی، ارتباط مستقیم با مردم و ارتباط با دربار از جنبه حکومتی و مذهبی مورد توجه بوده اند. برخی از این قاضیان ضمن حمایت از هنرمندان در زمره شعرا، هنرمندان و نویسندگان بزرگ دوره تیموری محسوب می شدند. واکاوی نگاره های تاریخی موجود بر اهمیت این منصب تأکید دارد. اهداف پژوهش: 1.واکاوی وضعیت عدل و دادگستری در دوره تیموری. 2.بررسی نقش منشآت در واکاوی نقش قاضیان و انعکاس آن در نگارگری. سوالات پژوهش: 1- نظام قضایی ایران در تیموری چه وضعیتی داشت؟ 2- منشآت چه نقشی در اختیارات قضات دوره تیموری و بازشناسی وظایف آن ها دارند؟
بررسی رویکرد صوفیانه نگاره های جلوس شاهانه دربار سلطان حسین بایقرا
منبع:
فردوس هنر سال اول بهار ۱۴۰۰ شماره ۴
46 - 63
حوزههای تخصصی:
بیان مسئله : در میان پادشاهان تیموری، سلطان حسین بایقرا (873- 911ق) یکی از واپسین حکمرانان این سلسله، در طول 38 سال حکومتش، با ایجاد آرامش نسبی سبب شکوفایی هنر و علوم گردید و با حمایت های وزیر فرزانه اش؛ امیرعلی شیرنوایی باعث رونق شاخه های مختلف هنری شد. مسئله موردتوجه در این مقاله گرایش های عرفانی بر نگارگری در زمان حاکمیت وی می باشد. هدف مقاله : هدف از این مطالعه چگونگی ظهور گرایش های عرفانی و شناسایی علل تأثیرپذیری آن در هنر نگارگری خصوصاً صحنه های جلوس شاهانه می باشد. سؤال مقاله : در این مقاله سعی می شود به این سؤالات پاسخ داده شود: ارتباط و نوع نگاه مذهبی شاه چه تأثیری از لحاظ موضوعی بر نگاره های آن عصر گذاشته؟ و آیا سیاست های مذهبی، بر شمایل شاه در صحنه های جلوس شاهانه تأثیرگذار بوده است؟ روش تحقیق : پژوهش حاضر باتکیه بر روش توصیفی-تحلیلی به صورت کیفی و با بهره گیری از مستندات تاریخی و نگاره هایی که در آن شخص سلطان حسین بایقرا حضور یافته، سعی در نشان دادن تأثیر عرفان اسلامی بر نگاره های جلوس شاهانه دارد. نتیجه گیری : سلطان حسین بایقرا به دلیل علاقه شخصی و هم به جهت سیاست های دربار، به عارفان و هنرمندان بالاخص نگارگران آزادی بیشتری بخشید. حضور و نقش عرفایی چون جامی در دربارش و تشکیل حلقه های فراوان با حضور عالمان و هنرمندان سبب ایجاد نگرش و تمایلاتی تازه در موضوعات انتخابی جهت مصورسازی کتاب گردید. بخشی از این تحولات را می توان در شمایل ظاهری شاه چه در پوشش چه در نوع جلوس، مشاهده کرد. حضور درویش مآبانه سلطان در صحنه های جلوس شاهانه از ویژگی بارز این نگاره هاست.
بررسی سیر تحول پوشش بانوان(سبک، تزئینات ،نقوش) در خراسان بزرگ عصر تیموری بر اساس نگاره های مکتب هرات
منبع:
رج شمار دوره اول بهار و تابستان ۱۳۹۹ شماره ۱
105 - 121
حوزههای تخصصی:
عصر تیموری یکی از باشکوه ترین دوره های تاریخی در هنر نگارگری ایران اسلامی بوده است. نگاره ها از با ارزش ترین اسناد برای شناخت و درک فرهنگ پوشش طبقات مختلف جامعه در هر می باشند. هنرمندان با ذوق ایرانی در شاهکارهای این عصر بانوان را در پوشش های فاخر و رنگارنگ به تصویر کشیده اند که با بررسی آن با میراثی غنی از فرهنگ پوشش اسلامی که در لابه لای تاریخ پنهان شده میتوان آشنا شد. این پژوهش با گردآوری مطالب کتابخانه ای به روش توصیفی و تحلیلی سعی بر آن دارد تا به پاسخ این پرسش دست یابد که پوشش بانوان خراسان عصر تیموری چه سیر تحولی را در هر دوره پشت سر گذاشته است و عناصر اصلی و تزئینی پوشاک در این دوره چگونه بوده است. برای پاسخ به این سؤالات با بررسی دقیق وهمه جانبه مینیاتورهای این دوره و توصیف آن ها و تحلیل اطلاعات مستخرج شده به این نتیجه رسیده ایم که در دوره تیموری پوشش بانوان در هر سه دوره ( شاهرخ ، میرزا بایسنقر میرزا ، سلطان حسین بایقرا ) جنبه پوشیدگی خود را حفظ کرده است، اما به لحاظ فرم و طرح پوشش همچنین تزئینات کاربردی تغییرات بسیاری را هر دوره پشت سر گذاشته است که شامل تغییر در لایه های تن پوش، فرم سرپوش ها، کاربرد بیشترعناصر تزئینی در تن پوش ها می باشد.
بررسی فتوت نامه نویسی در میان طراحان فرش عصر صفوی
منبع:
رج شمار دوره اول پاییز و زمستان ۱۳۹۹ شماره ۲
23 - 38
حوزههای تخصصی:
رواج فتوت و فتوت نامه نویسی در میان اصناف عصر صفوی نشان از وجود آداب و معارفی است که لازمه و مشخصه ی هر شغل در آن دوره بوده است. در میان اصناف دوران صفویه عدم حضور فتوت نامه ای برای حرفه ی طراحی فرش علی رغم اهمیت بالای هنر فرش بافی در میان هنرهای آن دوره مسئله ای است که هرگز به علل و چند و چون آن پرداخته نشده است. سؤالاتی که برای رسیدن به هدف می توان طرح کرد، عبارتند از: «علت خالی بودن جای فتوت نامه ی طراحان فرش در میان دیگر اصناف عصر صفوی چیست؟ طراحان فرش آن دوره متعلق به چه صنفی بوده اند؟ فتوت نامه ی طراحان فرش دارای چه ساختار و ویژه گی هایی بوده است؟ در این جستار با روشی توصیفی- تحلیلی به کمک مطالعه و جمع آوری مطالب اسنادی و کتابخانه ایی در حوزه ی نگارگری، فرش و عرفان اسلامی، فعالیت صنفی طراحان فرش و علل نبودن فتوت نامه ایی برای این شغل در عصر صفوی و همچنین ساختار رسالات این صنف مورد تحلیل و بررسی قرار گرفته است. یافته های به دست آمده از این پژوهش بیان گر آن است که طراحی فرش در دوران صفوی زیر مجموعه ی فعالیت های حرفه-ای صنف نگارگران و مذهبان بوده است، و بزرگان این صنف رسالات و دیباچه هایی را تصنیف کرده اند که ساختاری همچون فتوت نامه های دیگر اصناف داشته اند. وجه تمایز این رسالات با فتوت نامه های اصناف در ساختار ادبی و نگارشی آن ها بوده است.
بارگاه کیومرث؛ بررسی تطبیقی عناصر بصری هفت نگاره با موضوع واحد
منبع:
نگارینه هنر اسلامی سال اول پاییز ۱۳۹۳ شماره ۳
42 - 56
حوزههای تخصصی:
کیومرث نخستین پادشاه افسانه ای است که فردوسی داستان او را در بخش اسطوره ای شاهنامه آورده است. کیومرث در زبان اوستایی به صورت گیومرتن(دارای حیات فانی) آمده است و در برخی متون نیز به صورت گیومرث، گیومرد، کهومرث و کیومرز نیز دیده می شود. پیدایش حکومت و زندگی اجتماعی در شاهنامه با داستان کیومرث آغاز می شود. بر اساس این داستان آغاز فرمانروایی مصادف است با زنده شدن طبیعت و با آمدن او، امنیت و آرامش بر همه جا حکمفرما می شود. سادگی و زیبایی این داستان خود دلیلی است که نگاره های زیادی در طول تاریخ نقاشی ایران به این موضوع اختصاص داده شود. هدف در این مقاله بررسی تطبیقی هفت نگاره با این موضوع و مضمون در مکاتب مختلف نگارگری ایران است. نظر به تنوع ویژگی های بصری این مکاتب، سعی شده از هر دوره نمونه ای انتخاب و بررسی شود چرا که نقش مایه ها و رنگ های خاص هر مکتب نگارگری، موضوع اصلی داستان را تحت الشعاع قرار داده است. میزان وفاداری هنرمندان به متن داستان در هفت نگاره، متفاوت است. در همه نگاره ها کیومرث و درباریان در طبیعت تصویر شده اند( به عنوان نقطه مشترک نگاره ها) و رنگ ها و پوشش افراد بسیار متنوع می باشد( به عنوان نقطه اختلاف نگاره ها). روش تحقیق در این مقاله توصیفی-تحلیلی و شیوه گردآوری مطالب هم به روش کتابخانه ای است.
بررسی نقوش سفالینه های مینایی ساوه در سده های ششم و هفتم هجری قمری براساس نمونه های موزه متروپولیتن
منبع:
نگارینه هنر اسلامی سال دوم تابستان ۱۳۹۴ شماره ۶
4 - 20
حوزههای تخصصی:
ساوه، در میان پژوهشگران حوزه سفالینه اسلامی، به عنوان یکی از عمده مراکز تولید سفال مینایی سده های 6 و 7 هجری قمری شناخته شده است. با توجه به نمونه سفال های تاریخدار منسوب به ساوه؛ سده 6 ه.ق. دوران اوج ساخت سفال مینایی در این شهر در نظرگرفته شده است. این امر مرهون توجه حاکمان به هنر و پرورش هنرمندان این صنعت از یک سو و از سوی دیگر مهاجرت گروه کثیری از هنرمندان مراکز تولیدی کاشان و ری در پی حملات مغول، بوده است. نظر به وجوه اشتراک و تفاوت میان نقوش مورد استفاده در میادین عمده تولیدی تاکنون پژوهشی مستقل در این زمینه صورت نگرفته است. بر همین اساس نویسندگان با هدف شناخت هرچه موثرتر وجوه تمایز میان سفال های تولیدی مرکز ساوه با مراکز عمده ای همچون کاشان و ری، و در راستای پاسخگویی به پرسش هایی همچون: هنرمندان نگارگر سفال های مینایی ساوه، بیشتر از چه نقوشی برای تزئین این ظروف بهره می برده اند؟ و بیشترین مضامین و موضوعات نقوش تزئینی در سفال های مینایی ساخت ساوه کدامند؟ به بررسی نقوش، ترکیب بندی، رنگ پردازی و مضامین ادبی سفال های مینایی ساوه پرداخته اند. در همین راستا پژوهش حاضر به دلیل محدودیت های اتخاذ شده از سوی موزه های داخلی در خصوص در اختیار گذاشتن، و یا حتی تصویر برداری از ظروف مینایی، شانزده نمونه معرفی شده از سوی موزه متروپولیتن به دلیل تنوع، وضوح و کیفیت کارشناسی، انتخاب شدند. روش یافته اندوزی با استفاده از منابع کتابخانه ای و موزه ای، به صورت تاریخی تحلیلی و تطبیقی انجام پذیرفته است. مطالعات انجام گرفته، حاکی از شباهت نقوش به کار رفته در سفال های مرکز تولیدی ساوه با سفالینه های مینایی کاشان و ری و تأثیرگذاری عمیق مضامین ادبی بر موضوعات نقوش این سفال ها است.