مطالب مرتبط با کلیدواژه
۱۸۱.
۱۸۲.
۱۸۳.
۱۸۴.
۱۸۵.
۱۸۶.
۱۸۷.
۱۸۸.
۱۸۹.
۱۹۰.
۱۹۱.
۱۹۲.
۱۹۳.
۱۹۴.
۱۹۵.
۱۹۶.
۱۹۷.
۱۹۸.
۱۹۹.
۲۰۰.
افغانستان
منبع:
راهبرد سال ۳۰ پاییز ۱۴۰۰ شماره ۱۰۰
495 - 530
حوزههای تخصصی:
آمریکا پس از توافق با طالبان در دوحه، نیروهای نظامی خود را از افغانستان خارج کرد. این در حالی است که ایالات متحده در سال ۲۰۰۱، ذیل سیاست مبارزه با تروریسم و با هدف سرنگونی دولت وقت طالبان، به افغانستان حمله نظامی و این کشور را اشغال کرده بود. آمریکا از زمان حمله به افغانستان، در شش مرحله سیاست خود را در قبال این کشور و به ویژه طالبان که طی سال های طولانی در لیست دشمنان ایالات متحده بود، تنظیم کرد. اما حصول توافق اخیر با این جنبش که به معنای گذار از راهبرد تقابل به سیاست تعامل با طالبان است، نشان از تغییر در ادراک آمریکا از تهدید در افغانستان دارد. این تغییر ادراک آمریکا برای ایران، که یکی از همسایگان افغانستان است، پیامدهای راهبردی به ویژه در حوزه امنیتی دارد.ازاین رو، این پژوهش درصدد پاسخ به این پرسش اصلی است که تغییر در ادراک آمریکا از تهدید در افغانستان، چه پیامدهای راهبردی برای ایران به خصوص درزمینه امنیت خواهد داشت. در این مقاله به دلیل ماهیت پیچیده موضوع، از تلفیق روش های اکتشافی و هنجاری استفاده شده است. ترکیب نظریه های روابط بین الملل به طور خاص و نظریه ادراک تهدید با روش های پژوهشی تحلیل روندها و سناریونویسی، به لحاظ استخراج مولفه های متنوع و مداخله گر کمک کرده است.یافته های تحقیق پیش رو نشان می دهد که آمریکا در پی تغییر در ادراک خود، از افغانستان خارج شده و قدرت گرفتن طالبان را تسهیل کرده است. هرچند تهران در تعامل با طالبان بوده است، اما از قابل پیش بینی بودن رفتار آن مطمئن نیست. تهران چه بسا نگران است که طالبان به عنوان نیروی نیابتی برخی قدرت های منطقه ای و فرامنطقه ای ایفای نقش کرده و منافع امنیتی جمهوری اسلامی ایران را به مخاطره اندازد. افزون بر این، ایران درباره احتمال ظهور گروه های افراطی و تروریستی در افغانستان، نگرانی های جدی دارد. یکی از دغدغه های تهران این است که توافق آمریکا با طالبان، بر کیفیت تعامل و مواجهه این جنبش با ایران در آینده تاثیرگذار بوده و افغانستان را به سکوی جدیدی برای فشار بر ایران در حوزه امنیتی تبدیل کند. به ویژه اینکه افغانستان بیش از ۹۰۰ کیلومتر مرز مشترک با ایران دارد و هرگونه ناامنی یا نفوذ ازسوی طالبان یا گروه های دیگر می تواند تاثیری مستقیم بر امنیت ملی ایران داشته باشد. حکومت مطلق طالبان در افغانستان و همزیستی تهران با آن نیز می تواند موجب نارضایتی بخش قابل توجهی از مهاجران یا پناهجویان افغان در ایران شود.
خروج امریکا از افغانستان؛ بازتاب استراتژی بازموازنه(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
خروج امریکا از افغانستان مؤلفه ای مهم از بازگشت واشنگتن به استراتژی «بازموازنه» است، استراتژی که بر بسیج منابع در مناطق حیاتی جدید دلالت دارد. بازتوزیع قدرت در نظام بین الملل، امریکا را به بازتعریف منبع تهدید (از تروریسم به هژمونیک گرایی قدرت ها) و کانون تهدید (عمدتاً از آسیای غربی به آسیای شرقی) واداشته است. صعود چین طی سه دهه گذشته به اصلی ترین چالش هژمونی امریکا در آسیا-پاسیفیک تبدیل شده است. افزون براین، روسیه به واسطه گسترش گرایی استراتژیک در اروپا و ایران به دلیل فعال گرایی منطقه ای و هسته ای در خاورمیانه نیز چالش های هژمونی امریکا محسوب می شوند. پرسش اصلی آن است که امریکا برپایه چه اهداف و دلایل استراتژیک به خروج از افغانستان مبادرت کرده است؟ فرضیه آن است که دلیل و هدف اصلی که امریکا را به خروج از افغانستان برانگیخته، مواجهه موقعیت هژمونیک آن با افزایش نفوذ چین به عنوان بالاترین اولویت و سپس روسیه و درنهایت ایران است. هدف مقاله، آن است تا خروج امریکا از افغانستان را درچارچوب بازموازنه سازی تحلیل کند که مستلزم شناخت متغیرهای بین المللی و متضمن ارزیابی پیامدهای منطقه ای بازموازنه سازی ازمنظر امریکا است. روش تحقیق از نوع تو صیفی، تحلیلی است و براساس رهیافت ساختاری و نظریه نورئالیسم تهاجمی، بازتاب سیاست بازموازنه امریکا در خروج از افغانستان تبیین می شود.
اسطوره ی زعامت و جنگ داخلی در افغانستان (1994-1992)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
دانش سیاسی سال هجدهم بهار و تابستان ۱۴۰۱ شماره ۱ (پیاپی ۳۵)
83 - 102
حوزههای تخصصی:
پس از پیروزی مجاهدین بر رژیم کمونیستی افغانستان در سال ۱۹۹۲، جنگ داخلی میان گروه های مسلح مجاهدین به وقوع پیوست. عمده این جنگ ها میان دو نیروی پشتون (حکمتیار) و تاجیک (مسعود) اتفاق افتاد. فهم و تفسیر صحیح از این منازعه، اهمیت اساسی و راهبردی دارد. انگیزه ای که می توان برای آغاز این درگیری و تنش داخلی تصور کرد را تحت عنوان اسطوره زعامت می توان تفسیر کرد. سؤال این است که جنگ داخلی در افغانستان از طریق اسطوره زعامت چگونه قابل تبیین است؟ برای تحلیل این موضوع، از رویکرد اسطوره سیاسی و فهم اشمیتی از امر سیاسی استفاده شده است. نتیجه ای که از این پژوهش حاصل شد این است که اسطوره زعامت به تمایز دوست و دشمن و آنتاگونیسم انجامید. این آنتاگونیسم و دیگری سازی، گروه های قومی را به موجودیت های سیاسی تبدیل کرد و باعث جنگ و درگیری نظامی شد. فتح کابل به مثابه آیکونی بود که کل اسطوره زعامت را به یاد می آورد. به دلیل اهمیت نمادین فتح کابل، مناقشه ها و تنش های سیاسی مخصوصاً بین دو قوم تاجیک و پشتون بر سر فتح کابل اتفاق افتاده است. در ۱۹۹۲ با فتح کابل توسط نیروهای مسعود و ربانی این اسطوره شکسته شد. حکمتیار به عنوان یکی از رهبران و نخبگان پشتون این مسئولیت تاریخی را بر دوش خود احساس کرد که این اسطوره را احیا کند. نتیجه مستقیم این امر، تنش و درگیری نظامی در کابل بود.
چرخش در سیاست خارجی افغانستان در دوره اشرف غنی: رویکردی ادراکی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
«تصمیم های دور از انتظار» در دوران ریاست جمهوری اشرف غنی در افغانستان از ویژگی های سیاست خارجی او به حساب می آید. یکی از این تصمیم ها نقض اصل بی طرفی از سوی اشرف غنی بود که پیش از این همواره در نقش یک اصل در سیاست خارجی افغانستان عمل می کرده است و کنارگذاشتن آن چرخشی بنیادی براورد می شود. در این مقاله با طرح این پرسش که چرا اشرف غنی رویکرد بی طرفی را از سیاست خارجی افغانستان کنار گذاشت؟ می خواهیم نشان دهیم این تصمیم بنابر تأثیر ادراک های ویژه اشرف غنی از سیاست خارجی مطلوب برای افغانستان و درک او از واقعیت های بیرونی گرفته شد. در این چارچوب، از نظریه نقشه ادراکی به عنوان یکی از رویکردهای ادراکی در تبیین سیاست خارجی بهره می گیریم. همچنین با اتکا بر روش تحلیل محتوای کیفی، متن هایی را که بازتاب ادراک های غنی محسوب می شوند، واکاوی می کنیم تا چگونگی رسیدن غنی به این تصمیم را تبیین کنیم. مهم ترین یافته پژوهش این است که براساس نگرش اقتصادی و عمل گرای اشرف غنی و در ادراک های ویژه او، هدف نهایی حکومت یعنی ایجاد صلح و تأمین امنیت برای افغانستان، از مسیر رشد اقتصادی، جلب سرمایه های خارجی و ایجاد وابستگی متقابل دوجانبه و چندجانبه منطقه ای و فرامنطقه ای می گذرد. بر همین اساس او تصمیم به نقض بی طرفی گرفت.
تحلیل تهدیدات خارجی تأثیرگذار بر توسعه و امنیت مناطق مرزی ایران (مطالعه موردی: استان خراسان جنوبی)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
توسعه و امنیت برای مناطق مرزی ایران، یکی از مسایل اصلی و مهم است که باید مورد توجه جدی مسئولان قرار بگیرد. این مناطق همواره با معضلات و چالشهای توسعه و امنیت مواجه هستند. این مسأله، نگرانی های امنیتی در مناطق شرقی را به یکی از معضلات اصلی برای ایران مبدل ساخته است. چرا که مرزهای شرقی ایران که بسیار طولانی هستند با موضوعاتی از قبیل قاچاق مواد مخدر، ژئوپولیتیک آب، مسائل قومی و مذهبی و حضور کشورهای بیگانه در کشورهای همسایه دست به گریبانند. ایران از سمت شرق با دو کشور افغانستان و پاکستان هم مرز است؛ کشورهایی که به دلیل دوره های طولانی تنش و بی ثباتی، نقش زیادی در ایجاد ناامنی در مناطق همجوار خود از جمله ایران دارند. نوشتار حاضر کوشیده به روش توصیفی– تحلیلی، ریشه های ناامنی و تهدیدات خارجی تأثیرگذار بر توسعه و امنیت منطقه مرزی خراسان جنوبی را مورد تحلیل قرار دهد. سوال اصلی مطرح شده این است که آمایش سرزمین استان خراسان جنوبی به عنوان منطقه مرزی در شرق کشور با چه تهدیدات خارجی برای توسعه و ایجاد امنیت مواجه است؟ نتایج یافته های تحقیق حاکسیت که قاچاق مواد مخدر، شرارات و ناامنی، تروریسم، مسائل قومی و مذهبی و بی ثباتی سیاسی افغانستان از مهمترین تهدیدات خارجی فراروی توسعه و امنیت در مناطق مرزی ایران و افغانستان به ویژه در استان خراسان جنوبی محسوب می گردد. لاجرم، آمایش سرزمین در استان خراسان جنوبی با مسایل و چالشهای عدیده ای مواجه است و توسعه و امنیت در این استان، به نگاه و توجه ویژه دولت و مسئولان محلی نیاز دارد
نقش خط مشی های قوه مجریه افغانستان در وحدت ملی(مقاله ترویجی حوزه)
حوزههای تخصصی:
در پژوهش حاضر «نقش خط مشی های عمومی قوه مجریه افغانستان» و تأثیر آن در تحقق «وحدت ملی» مورد تحقیق قرار گرفت. بر اساس الگوی مفهومی محقق ساخته، فرضیه اصلی این پژوهش «خط مشی های عمومی قوه مجریه افغانستان، در تحقق وحدت ملی» است. فرضیه های فرعی این پژوهش را ابعاد سیاسی، اقتصادی، فرهنگی – اجتماعی و اداری تشکیل می دهند. روش این پژوهش، از نظر هدف کاربردی، از نظر نوع داده ها آمیخته، از جهت روش پیمایشی، از حیث زمان مقطعی، و از جهت ابزار پرسش نامه ای و اسنادی است. 72 پرسش نامه به روش نمونه گیری غیر احتمالی هدفمند در دانشگاه های افغانستان توزیع شد و پس از جمع آوری، داده های آن وارد نرم افزار SPSS گردید. یافته های به دست آمده از تحلیل توصیفی و استنباطی داده ها، بیانگر آن است که میانگین تأثیر خط مشی های عمومی قوه مجریه افغانستان، در ایجاد وحدت ملی، بالا تر از P - Value است. این بدان معناست که متغیر خط مشی های عمومی قوه مجریه افغانستان، از تأثیرگذاری لازم بر فرایند تحقق وحدت ملی برخوردار است با توجه به یافته های به دست آمده از آزمون الگوی مفهومی توصیفی و استنباطی پژوهش در جامعه آماری مورد نظر، می توان نتیجه گرفت که خط مشی های عمومی قوه مجریه افغانستان، در تحقق وحدت ملی تأثیر دارد.
واکاوی خشونت و راهکارهای کاهش آن علیه زنان با تأکید بر فرهنگ افغانستان
منبع:
مطالعات و تحقیقات در علوم رفتاری سال سوم تابستان ۱۴۰۰ شماره ۷
205 - 193
حوزههای تخصصی:
عنوان انتخابی این مقاله «خشونت و راهکارهای کاهش آن علیه زنان در افغانستان» است. افغانستان کشوری است که پس از سه دهه التهاب خونین, در حال گذر از بحران می باشد. آن چه برای ساکنان این سرزمین حایز اهمیت است, دست یابی به امنیت، اشتغال، تثبیت درآمد، عادی شدن زندگی و مانند آن می باشد. زنان در این کشور بخشی عظیمی از نیروی انسانی است که در طول سال های خون و آتش, سخت ترین شرایط زیست محیطی را پشت سر نهاده اند. آنان قربانیان اصلی هر نوع خشونت بوده اند. آنان غیبت چندین ساله همسر، فقر خانواده، مرگ و میر فرزندان خورد سال، آتش جنگ، بمب باران های هوایی، تخریب منزل مسکونی، رنج آوارگی و ... را تحمل نموده اند. در واقع هیچ نوع خشونتی در دنیا نمانده که علیه زنان در افغانستان به اجرا در نیامده باشد. اکنون پس از تصویب قانون اساسی، دایر شدن مجلس ملی، برگزاری انتخابات ریاست جمهوری و حرکت به سوی سازندگی, انتظار می رود که وضع زندگی آنان بهبود پیدا کند. اصل رعایت و دفاع از حقوق زنان یک خواست معقول و در چارچوب قانون و احکام شریعت می باشد. وضعیت امروز جامعه نسوان نیز با گذشته فرق کرده است؛ مسکوت ماندن و بی اعتنایی به وضعیت کلی آنان پیامد ناگوار خواهد داشت. تبلیغات مهار ناپذیر عوامل فراملی هم در جریان می باشد، پس خطر احتمالی غلطیدن در دادم آن چه که امروز به نام «نهضت برابر خواهی زنان با مردان» خوانده می شود, به طور جدی احساس می شود، چیزی که صرف یک اغتشاش است نه تأمین حقوق زنان. براین اساس اقدام به موقع خواهد بود, اگر در روند نوسازی، سیستم نرم افزاری کشور توجه جدی به مسایل زنان به عمل آید. در این نوشته تلاش برآن بوده که مسایل زنان در قالب خشونت تبیین گشته و راه کارهای مؤثر برای کاهش آن پیش نهاد گردد.
چگونگی بازنمایی مردم افغانستان در سینمای ایران بر اساس آرای استوارت هال
منبع:
رهپویه هنرهای نمایشی دوره اول پاییز ۱۴۰۰ شماره ۱
55-62
حوزههای تخصصی:
ازآنجایی که فیلم یک بازنمایی است که دلالت های گوناگون را هم تولید و هم بازتولید می کند، ناگزیر با مسائل گوناگونی چون سیاست، اقتصاد، فرهنگ و... ارتباط تنگاتنگی دارد. این پژوهش در نظر دارد که ابتدا مفهوم بازنمایی را در حوزه قدرت، فرهنگ و زبان شرح دهد و بعد با استفاده از نظریات استوارت هال و استراتژی های کاربردی او به بررسی چگونگی بازنمایی مردم افغانستان در سینمای بعد از انقلاب اسلامی ایران بپردازد. با کمک الگوهای مختص به استوارت هال و روش تحلیل سازه کیت سلبی و ران کادوری سعی می شود تا شخصیت های افغان که در هر فیلم به عنوان نقش اصلی ظاهرشده اند، مورد بررسی قرار گیرند و از طریق استراتژی های بازنمایی کلیشه سازی، طبیعی سازی و برجسته سازی، فیلم ها تحلیل و واکاوی می شوند. بر اساس سؤال اصلی پژوهش؛ در خصوص چگونگی بازنمایی مردم افغانستان در سینمای ایران، نتایج تحقیق نشان می دهد که افغان ها در سیر تاریخی فیلم های بررسی شده پس از انقلاب اسلامی ایران ابتدا فردی مهاجر، خانواده گرا، محافظه کار، مطیع، ساده و سخت کوش هستند که توان مالی، جایگاه فرهنگی و طبقه اجتماعی پایینی دارند. با گذشت سال ها و طی دهه های پس از انقلاب، آن ها رفته رفته در ایران رشد پیداکرده و می توانند شرایط مالی خود را ارتقا دهند، با مردم ایران تشکیل خانواده دهند، در دانشگاه درس بخوانند، حتی از ایران نیز مهاجرت کنند.
بازتاب شخصیت و مسائل اجتماعی زنان در شعر معاصر افغانستان(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
زن و جامعه سال سیزدهم بهار ۱۴۰۱ شماره ۱ (پیاپی ۴۹)
239 - 254
حوزههای تخصصی:
افغانستان از کودتای هفتم ثور (۱۳۵۷خ) تا به امروز با تحولات سیاسی، اجتماعی چون هجوم ارتش شوروی، استقرار حکومت های چهارگانه کمونیستی، جهاد مردم علیه بیگانگان و بیرون راندن آنان، شروع جنگ های داخلی، ظهور گروه های تندرو طالبان، شبکه حقانی و القاعده، خانه نشینی زنان و دختران و بستن درهای مدارس به روی آنان، مهاجرت و انفجار، روبه رو بوده که تاثیرات ناگواری را بر اذهان مردم افغانستان به ویژه زنان برجای گذاشته است. از تاثیرات ناگوار این بی ثباتی در افغانستان، به حاشیه راندن زنان از عرصه اجتماع و سیاست و نادیده گرفتن حقوق آنان و در نتیجه قربانی شدن زنان به شکل های مختلف بود. یکی از موضوعات برجسته در اشعار امروز افغانستان، شخصیت زن و مسائل اجتماعی زنان است. در این مقاله، نوع نگاه اجتماعی به زنان، شخصیت زن، آداب و رسوم، رفتار حکومت ها و تحولات معاصر بر سرنوشت زنان و مانند آن ها که در اشعار شاعران معاصر افغانستان منعکس شده، به روش توصیفی و تحلیلی ارائه می شود. این تحولات سیاسی و اجتماعی در اشعار شاعران معاصر بازتابی گسترده دارد. شاعران، علاوه بر بازتاب رنج ها، آسیب ها، مظلومیت و ستمدیدگی زنان، بر آزادی زنان و رعایت حقوق آنان تاکید دارند و خشونت و تحقیر علیه زنان و دیدگاه های تحجرآمیز توده و زن ستیزی را نفی کرده اند.
عوامل ملی و بین المللیِ چالش های امنیتی در افغانستان (2008-2021)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
بحرانهای امنیتی در افغانستان با سقوط رژیم طالبان و نقش آفرینی ایالات متحده و ناتو در این کشور بین سالهای 2008-2001 فروکش نمود. با این حال، میزان خشونت ها، تلفات انسانی، حملات هراس افکنانه، فعالیت گروه های هراس افکن و جنگ سالاران، احساس ناامنی در میان شهروندان عادی و نخبگان سیاسی، و همچنین تزلزل نهادها و نظام سیاسی افغانستان از سال 2008 به بعد افزایش یافت و حمایت بازیگران منطقه ای از گروههای غیردولتی و محلی، به مرور زمان علنی تر شد. این مقاله به دنبال پاسخ به این پرسش است که چه عواملی زمینه ساز گسترش ناامنی و بحرانهای امنیتی در افغانستان از سال 2008 تا 2021 میلادی بوده است؟ برای پاسخ به این پرسش از نظریه های امنیتی و به طور خاص رویکردهای باری بوزان، محمد ایوب و ریچارد لیتل استفاده شده است. یافته های پژوهش نشان می دهد که افتراق در باب ایده دولت متاثر از قومیت و مذهب، جامعه چند پاره، کاهش مشروعیت حکومت، گروه های هراس افکن و جنگ سالاران و ارتباط این عوامل با محیط امنیتی قوای نامتقارن (محیط امنیتی افغانستان و پاکستان و افغانستان و ایران) موجب شکل گیری و گسترش چالش های امنیتی افغانستان بعد از 2008 میلادی شده است.
فرصت ها و چالش های پیش روی قدرت نرم جمهوری اسلامی ایران پس از خروج نیروهای آمریکا از افغانستان(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات قدرت نرم زمستان ۱۴۰۰ شماره ۲۷
133-160
حوزههای تخصصی:
هدف اصلی مقاله حاضر بررسی فرصت ها و چالش های پیش روی قدرت نرم ایران بعد از خروج نیروهای آمریکا از افغانستان، برمبنای ماتریس SWOT است. در همین راستا نیز سوالی که مطرح می شود این است که «قدرت نرم منطقه ای جمهوری اسلامی ایران پس از خروج نیروهای آمریکا از افغانستان و حاکمیت مجدد دولت طالبان در این کشور، با چه فرصت ها و چالش هایی روبرو شده است؟» نتایج حاصل از تحقیق که با رویکرد روشی توصیفی-تحلیلی و کاربست مدل SWOT حاصل شده است، نشان می دهد که مواردی چون 1-نفوذ اقتتصادیِ بی بدیل ایران در افغانستان؛ 2-امکان یابی تقویت همکاری های سه جانبه ایران، چین و روسیه و کاهش نفوذ آمریکا؛ 4-ابزار فشار و قدرت بازدارندگی لشکر فاطمیون؛ و 4- نارضایتی عمومی از عملکرد بایدن در افغانستان و وضعیت جدیدِ رسانه ای ایجاد شده به نفع ایران، فرصت های لازم جهت اعمال قدرت نرم ایران و ایفای نقش برتر در منطقه را فراهم کرده است. در این میان اما چالش هایی نیز همچون 1-قوم گرایی طالبان؛ 2-امکان نفوذ اندیشه هایی چون داعش و دولت اسلامی ولایت خراسان در طالبان؛ 3- امکان رویکرد قهرآمیز طالبان نسبت به شیعیان؛ و 4-نفوذ دولت های پاکستان، قطر و ترکیه در متن تحولات افغانستان، از جمله مورادی است که نفوذ قدرت نرم جمهوری اسلامی ایران را با مشکل رو برو خواهد کرد.
حضور و خروج آمریکا از افغانستان؛ رویکرد نظریه جنگ اخلاقی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات راهبردی آمریکا سال دوم بهار ۱۴۰۱ شماره ۱ (پیاپی ۵)
125 - 145
حوزههای تخصصی:
افغانستان با قرار داشتن در موقعیتی ژئواستراتژیک، نقش مهمی در تحولات آسیا و غرب آسیا دارد. این جایگاه باعث شده تا توجه به رویدادهای داخلی این کشور، برای دیگر بازیگران جهانی و منطقه ای نیز از اهمیت بسیار برخوردار باشد. در این راستا، بررسی چگونگی تطابق حضور نظامی آمریکا در افغانستان و نیز خروجش از این کشور که با شاخص های جنگ اخلاقی، از آن به عنوان ابزاری برای توجیه اقداماتش استفاده کرده، می تواند نشان دهنده اهداف واقعی آمریکا از حضور در افغانستان باشد. بر این اساس، مقاله ضمن مقایسه شاخص هایی که رویکرد جنگ اخلاقی به منظور توجیه استفاده از نیروی نظامی مطرح می کند، با نحوه ورود و خروج آمریکا از افغانستان به این نتیجه می رسد که بین این شاخص ها و اهداف اعلام شده از سوی آمریکا همخوانی وجود ندارد؛ بنابراین، مقاله این فرضیه را مطرح می کند که حمله نظامی به افغانستان با پشتوانه ایدئولوژیکِ جنگ اخلاقی، از یک سو در راستای گسترش سیطره و نفوذ آمریکا در منطقه آسیای مرکزی و از سوی دیگر، تأمین منافع اقتصادی این کشور از طریق تحمیل هزینه های نظامی به افغانستان و دیگر کشورهای منطقه بوده و خروج بدون مقدمه نیز فقط در راستای تأمین همین منافع می باشد. در واقع، آمریکا با توجیهی اخلاقی، اهدافی غیراخلاقی را در افغانستان دنبال کرد و هنگامی که از رسیدن به آن ها بازماند، آن توجیهات را کنار گذاشت و با خروج شتاب زده، نشان داد که جنبه غیراخلاقی حضورش سنگین تر از جنبه اخلاقی آن بوده است.
تحلیل نقش قدرت های بزرگ در ایجاد مرز دیورند و تأثیر آن بر روابط افغانستان و پاکستان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
ایجاد کشورها بر بنیاد مرزها محصول نیمه دوم سده نوزدهم است، افغانستان یکی از اولین کشورهایی است که بر این بنیاد ایجادشده است. مرزهای سیاسی کنونی افغانستان از نوع مرزهای تحمیلی بوده که عمدتاً تحت تأثیر منازعات و رقابت های سیاسی بین دو قدرت انگلیس و روسیه تزاری در قرن 19 و در جریان بازی بزرگ جهت جلوگیری از رویارویی مستقیم این دو قدرت در منطقه آسیای مرکزی به وجود آمده است و در این دوره افغانستان را به عنوان یک منطقه حایل بین خودشان قرار داده و مرزهای سیاسی آن کشور را طی چندین معاهده تعیین و تثبیت نمودند. در این میان معاهده دیورند و مسئله پشتونستان بسیار بااهمیت است زیرا تحولات افغانستان بعد از عقد معاهده دیورند وارد فاز جدیدی شد که باگذشت زمان و تغییرات بزرگی چون خروج انگلیس از شبه قاره و استقلال هند نه تنها نتوانست اصل و ماهیت منازعات مرتبط به مرزهای جنوبی افغانستان را حل وفصل نماید بلکه با ظهور کشور پاکستان و تضاد منافع بین این دو کشور همسایه، بر پیچیدگی حوادث و رخدادها افزوده شد که تا به امروز نیز ادامه دارد. تحقیق حاضر با روش توصیفی – تحلیلی و با استناد به منابع معتبر کتابخانه ای به دنبال بررسی نقش قدرت های بزرگ همچون انگلیس و روسیه در شکل گیری مرزهای سیاسی افغانستان به ویژه مرز دیورند و پیامدهای منفی آن برای کشور افغانستان و نقش آن در ایجاد اختلاف بین افغانستان و پاکستان می باشد. نتایج پژوهش نشان دهنده آن است که در شکل گیری مرزهای افغانستان قدرت های منطقه و فرامنطقه به ویژه انگلیس نقش داشتند و معمای دیورند یکی از باقی مانده های استعمار هند بریتانیایی است که در حال حاضر به عامل اختلاف بین افغانستان و پاکستان تبدیل شده است و پیامدهای منفی آن برای افغانستان شامل، محصور شدن در خشکی و عدم دسترسی به آب های آزاد، حمایت و تشدید بی ثباتی سیاسی در افغانستان، ناامنی سراسری، فروپاشی نظام اجتماعی و... بوده است.
روابط افغانستان و چین: تغییر به سمت شراکت استراتژیک(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
روابط چین و افغانستان در دهه های گذشته براساس رویکرد پکن به تحولات منطقه ای و بین المللی تنظیم شده است. خروج نیروهای آمریکایی از افغانستان و تصرف کابل از سوی طالبان موجب تغییر رویکرد چین در قبال افغانستان از دیدگاه های مختلف شد. خروج آمریکا موجب تغییر موازنه قدرت در افغانستان و به تبع آن مناطق پیرامونی آن خواهد شد. رویکرد چین نسبت به افغانستان همواره برمدار ملاحظات امنیتی بوده و در حال حاضر ملاحظات اقتصادی نیز به آن افزوده شده است. طرح بزرگ اقتصادی چین در پاکستان و آسیای مرکزی در کنار نگرانی از پیوند میان گروه های افراطی در افغانستان با ایغورها در همسایگی این کشور از مهم ترین نگرانی های امنیتی چین است. حضور طالبان در قدرت و خروج آمریکا از افغانستان منجر به تغییر الگوی روابط از بی تفاوتی حساب شده به شراکت استراتژیک شده است. مؤلفه هایی مانند قطعیت نداشتن محیطی و انطباق استراتژیک، زمینه ساز پذیرش این الگو از سوی چین شد. در پژوهش حاضر به بررسی چرایی تغییر رویکرد چین در قبال افغانستان از بی تفاوتی حساب شده به شراکت استراتژیک می پردازیم و می خواهیم با بیان کنشگری چین در افغانستان تصویر روشنی از این تحولات ارائه دهیم.
معرفی و نقد کتابِ «در خانهٔ برادر: پناهندگان افغانستانی در ایران»(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
کتاب در خانهٔ برادر: پناهندگان افغانستانی در ایران حاصل رسالهٔ دکتری آرش نصر اصفهانی است. مؤلف در این کتاب چهار دهه حضور افغانستانی ها در ایران و سیاست های مهاجرتی درپیوند با آن را مرور و بررسی می کند و تجربهٔ زندگی در ایران از نگاه افغانستانی ها و مسائل آن ها در جامعهٔ ایرانی را مورد واکاوی قرار می دهد. او در پیِ ارائهٔ بازگفتی از علل عدم پذیرش افغانستانی های مهاجر در جامعهٔ ایرانی و بیگانه تلقی شدن آن ها علی رغم همانندی های فرهنگی و قدمت حضورشان در ایران است. نصر اصفهانی ضرورت بازنگری و تجدیدنظر در رویکردها، سیاست ها و به طورکلی مواجههٔ جامعهٔ ایران با پناهندگان افغانستانی را نشان می دهد. طرد اجتماعی پناهندگان افغانستانی و عدم ادغام آن ها در جامعهٔ ایرانی را می توان از برجسته ترین مسائل موردتوجه در این کتاب دانست.
تحلیلی بر جایگاه نمادهای هویت ملی در کتاب های درسی ایران و افغانستان، مطالعۀ مقایسه ای(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هویت ملی فراگیرترین و مشروع ترین سطح هویت در همه نظام های اجتماعی است. عوامل مختلفی از جمله آموزش و پرورش در شکل گیری این هویت تأثیرگذارند. در این میان، کتاب های درسی مورد استفاده در نظام آموزشی کشورها قابل توجه هستند. زیرا محتوای کتاب های درسی از اصلی ترین منابعی است که می تواند در تقویت یا تضعیف هویت ملی تأثیر جدی داشته باشد. در این نوشتار با کاربست روش تحلیل محتوا در چارچوبی مقایسه ای به دنبال پاسخ این پرسش هستیم که ابعاد متنوع مقوله هویت ملی در کتاب های درسی کشورهای ایران و افغانستان از چه کیفیتی برخوردارند؟ با بررسی کتاب های سه ساله دوره آموزشی متوسطه این دو کشور، تعداد 17 کتاب که در هر دو سیستم آموزشی مشترک بودند به عنوان نمونه آماری گزینش شد. سپس ابعاد شش گانه هویت ملی در همه این کتاب ها، 1703 صفحه کتاب های درسی ایران و 1452 صفحه کتاب های درسی افغانستانشناسایی و کدگذاری شدند. نتایج این پژوهش نشان داد که ابعاد هویت ملی در مجموعه متن، تصویرها و تمرین های این کتاب ها در هر دو کشور به شکل متعادلی توزیع نشده و با وجود تأکید بیشتر بر این ابعاد در کتاب های دوره متوسطه ایران، در هر دو سیستم آموزشی کمیت و کیفیت پردازش ابعاد هویت ملی با کم توجهی قابل ملاحظه ای روبه رو بوده است.
رقابت چین و آمریکا در آسیای مرکزی و پیامد آن بر روند صلح افغانستان (2001- 2020)
حوزههای تخصصی:
منطقه آسیای مرکزی دارای موقعیت ژئواستراتژیک است که بعد از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی، به خصوص بعد از حضور آمریکا در منطقه، تبدیل به یکی از مکان های رقابتی میان آمریکا و چین شده است. مقاله تلاش می کند با استفاده از روش تحقیق توصیفی-تحلیلی و جمع آوری داده ها از طریق مطالعات کتابخانه ای به این پرسش پاسخ دهد که رقابت آمریکا و چین در آسیای مرکزی چه پیامدهایی برای روند صلح افغانستان (2001-2020) داشته است؟ این مقاله در چهارچوب مفهومی رقابت قدرت های بزرگ، مسئله تحقیق را مورد بررسی قرار می دهد. برای پاسخ به این پرسش، پیامد ها بر اساس حوزه های اقتصادی، امنیتی، سیاسی و فرهنگی دسته بندی و تحلیل شده اند. یافته های مقاله نشان می دهد که علیرغم اینکه در برخی زیرشاخص های حوزه های اقتصادی و امنیتی، میان آمریکا و چین اشتراکات منافع وجود دارد، تعارضات منافع این دو کشور در همه حوزه ها شدیدتر است. این تحقیق نشان می دهد علیرغم اینکه اشتراکات منافع دو کشور، پیامدهای مثبتی مانند تضعیف گروه های تروریستی آسیای مرکزی فعال در افغانستان، تضعیف القاعده، تضعیف داعش، درون مرزی کردن تفکر طالبانی و تقویت اهمیت جامعه جهانی در میان تصمیم سازان طالبان داشته اما تعارضات گسترده منافع میان چین و آمریکا در منطقه آسیای مرکزی، باعث پیچیده شدن روند صلح در افغانستان شده است.
جو بایدن و تسلط دوباره طالبان بر افغانستان: یک طرح از پیش تعیین شده یا یک شکست استراتژیک؟(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
علیرغم این که آمریکا از سال 2001 و پس از شکست طالبان هزینه های گزافی را جهت پیشبرد پروژه ی دولت – ملت سازی در افغانستان صرف کرده بود؛ اما این گروه سلفی در ۱۵ اوت ۲۰۲۱ توانست بار دیگر کابل را به تصرف خود درآورد. اقدامِ طالبان در افغانستان در حالی صورت پذیرفت که جو بایدن سیاست جدید خود نسبت به افغانستان مبنی بر خروج آمریکا از این کشور را تعیین کرده بود؛ به همین دلیل بسیاری از کارشناسان تسلط طالبان را نتیجه ی سیاست دولت بایدن دانستند که پیش تر توسط ترامپ نیز پی گیری شده بود. بااین حال سؤال و دغدغه ی دیگری که در این زمینه مطرح گردید این بود که آیا اقدام بایدن در رابطه با خروج آمریکا یک طرح منطقه ای از پیش تعیین شده و با اهداف و مبانی خاص بود یا این که صرفاً در راستای کاهش هزینه های خارجی آمریکا و بر مبنای نگرش حزبی دولت دموکرات این اتفاق صورت پذیرفت؟ نویسندگان این پژوهش تلاش می کنند که این دو دیدگاه را بر اساس روش مقایسه ای موردبررسی قرار دهند. یافته های این پژوهش بیانگر این است که علیرغم وجود دو دیدگاه اصلی پیرامون سیاست خروج بایدن، مؤلفه ها و متغیرهای مختلفی در استراتژی بایدن نسبت به افغانستان دخیل هستند که اتخاذ یک نگرش چندعاملی را ضروری می سازد. این نگرش چندعاملی در پایان توسط نویسندگان ارائه شده است.
نقش بروکراسی در بروز فساد اداری در کشورهای افغانستان و ایران(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
«نظام اداری» یکی از بنیادی ترین مفاهیم در گستره مدیریت دولتی، حقوق اداری و حقوق اساسی است و فساد اداری، یکی از پدیده های چالش زای دنیای معاصر و مانع جدی در مسیر توسعه همه جانب کشورها، به ویژه افغانستان و ایران است. در سالیان اخیر به علت گسترش پیامدهای مخرب فساد اداری، توجه به عوامل، روش های مبارزه با آن و پیش بینی تدابیر لازم افزایش یافته است. درباره نقش مثبت یا منفی بروکراسی بر نظام اداری و در نهایت، بروز فساد اداری، اختلاف نظر وجود دارد و نظر اغلب در کشورهای جهان سومی چون افغانستان و ایران، حاکی از بازتاب کارکرد منفی بروکراسی بر نظام اداری این کشورهاست. پژوهش حاضر، به روش توصیفی، تحلیلی به بررسی نقش بروکراسی در تکوین فساد اداری در کشور افغانستان و ایران می پردازد. دستاورد این نگاشته آن است که بروکراسی، به جای کارآمد سازی نظام اداری در مسیر رشد و توسعه اقتصادی، سیاسی، اجتماعی و فرهنگی این دو کشور، باعث ناکارآمدی نظام اداری و ابتلای آن به فساد گوناگون شده است.
الگوی ترویج صفحه نمایش دوم جهت افزایش تعامل مخاطب با تلویزیون(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات رسانه های نوین سال هشتم پاییز ۱۴۰۱شماره ۳۱
108 - 77
حوزههای تخصصی:
استفاده از صفحه نمایش دوم تجربه جدید در تماشای تلویزیون است و به بیننده اجازه می دهد که به شیوه ای متفاوت با یک برنامه تلویزیونی تعامل داشته باشد. پژوهش حاضر، با رویکرد کیفی و روش تحلیلتم باهدف شناسایی عوامل مؤثر بر ترویج و توسعه صفحه نمایش دوم جهت افزایش تعامل مخاطبان با تلویزیون در افغانستان انجام شده است. در این راستا از ابزار مصاحبه عمیق و نیم ساختاریافته استفاده کرده و داده های خود را از مصاحبه با 20 مدیر از پنج شبکه تلویزیون خصوصی در افغانستان و 20 نفر از کاربران صفحه نمایش دوم در این کشور جمع آوری کرده است. پس از تحلیل داده ها به روش تحلیلتم، نتایج که شامل عوامل مؤثر بر توسعه و ترویج صفحه نمایش دوم در افغانستان است در شش دسته تم طبقه بندی گردید. این شش دسته تم شامل ویژگی های صفحه نمایش دوم، عوامل زمینه ساز صفحه نمایش دوم، عوامل بازدارنده صفحه نمایش دوم، پیشران های صفحه نمایش دوم، راهبردهای توسعه صفحه نمایش دوم و پیامدهای ترویج و توسعه صفحه نمایش دوم هستند. در این پژوهش پس از استخراج تم ها، همچنین عوامل توسعه دهنده (فردی، سازمانی، محیطی) و عوامل محدودکننده (فردی، سازمانی، محیطی) از هم تفکیک شدند. یافته های پژوهش به مدیران شبکه های تلویزیونی در افغانستان کمک خواهد کرد تا استراتژی های جدیدی برای راه اندازی، تولید و مدیریت محتوا در قالب صفحه نمایش دوم اتخاذ کنند تا مخاطب این تکنولوژی جدید پخش تلویزیونی افزایش یابد. درنتیجه، گسترش استفاده صفحه نمایش دوم، به مخاطبان افغانی قدرت تولید روایت های عمومی را در کنار سازمان های خبری رسمی و نخبگان سیاسی خواهد داد.