سبک خاصی که پاینده در آثار ادبی خود، بویژه داستانهای کوتاهش به کار برده، از حیث زبانی و ادبی قابل توجه است. کاربرد زبان آرکائیک، واژگان عربی، اصطلاحات عامیانه و محلّی، در چارچوب تشبیه، کنایه و اطناب، ساختار تازهای به داستانهای او عرضه کرده است. محوریت غالب فکری بر این زبان داستانی، اجتماع و دردهای مردم فرودست را نشان میدهد. در این مقاله کوشیدهایم، تا به بازنمایی سبکی داستانهای کوتاه پاینده با تکیه بر سه کتاب دفاع از ملانصرالدین، مرده کشان جوزان و ظلمات عدالت بپردازیم و سپس تحلیلی مختصر از سه سطح زبانی، ادبی و فکری وی ارائه دهیم.
طنز گونه ای از ادبیات
غنایی است که به قصد اصلاح نابسامانی ها، معایب و نقایص جامعه خویش را به تصویر می کشد
و مورد انتقاد قرار می دهد. از این جهت است که مؤثرترین نوع نقد محسوب می شود. این
شیوه بیانی، حاصل غرض ورزی و کینه توزی شخصی نیست، بلکه نگاهی انتقادی به نارسایی های
گوناگون جامعه است که با زبانی خاص همراه با خنده ناشی از رنج و ناراحتی بیان می گردد.
طنز امروزه کارکردی موسّع یافته و در قدیم با هجو و هزل و تمسخر هم پوشانی داشته
است. «ابوالقاسم پاینده» و «جلال آل احمد» از نویسندگان منتقد و طنزپرداز
معاصر فارسی هستند که آثار داستانی خویش را با گفتاری طنزآمیز آمیخته و به این
طریق از کاستی ها و زشتی های جامعه عصر خویش پرده برداشته و در پی بیداری مردم و
اصلاح امور بوده اند علیرغم هدف مشترک و بهره برداری از ابزارها و شگردهای مشترک، به
سبب تفاوت در خاستگاه و پایگاه اجتماعی و رویکرد، محصول کارشان متفاوت است. هدف از
مقایسه این دو نویسنده نشان دادن این تفاوت ها وشباهت هاست. هر دو نویسنده به لحاظ
زبانی و تاریخی نزدیک به هم هستند، ولی ابوالقاسم پاینده به نقد اجتماعی - فرهنگی
نظر دارد و جلال آل احمد به نقد سیاسی - اجتماعی. هر دو نویسنده از شگردهایی همچون
تشبیهات، کنایه ها و تعابیر عامیانه، واژه سازی های غریب و جز آن بهره برده اند،
اما تشبیهات طنزآمیز در آثار ابوالقاسم پاینده بسامد بیشتری دارد؛ در حالی که در
آثار جلال آل احمد کنایات و تعابیر عامیانه از بسامد بالایی برخوردار است.
نوشتار حاضر به بررسی زمان و کارکرد آن در داستان کوتاه «مرده کشان جوزان» اثر ابوالقاسم پاینده می پردازد. این عنصر اساسی در این داستان به صورت خاصی منعکس شده است. روال روایت، سیری خطی دارد که با نگاه به گذشته و خاطرات کودکی در زمان حال روایت می شود.
بسامد تعداد صفحات و توصیف کنشگران، ارتباط مستقیمی با یکدیگر دارد. هرگاه نویسنده قصد برجسته کردن رذیلت های اخلاقی جامعة عصر خویش را مد نظر داشته باشد، زمان به صورت خاصی اطناب می یابد و عرصة ظهور کنشگران بیش از پیش فراهم می گردد. اما تلخیص زمان، این امکان را از نویسنده سلب می کند. گویی توصیف کنشگران نیز توأم با زمان خلاصه می شود.
نویسندگان در این پژوهش کوشیده اند تا زمانمندی روایت این داستان را بر مبنای نظریه «ژرار ژنت» در بوته نقد و بررسی قرار دهند. ارتباط کنشگران این داستان نیز در پایان بر مبنای نظریه «گراماس» طرح شده و در پایان ارتباط میان این دو عنصر تشریح شده است.
ابوالقاسم پاینده از نویسندگانی است که در مکتب داستان نویسی اصفهان مغفول واقع شده است. وی با انعکاس مسائل مهم اجتماعی عصر خود در داستان های کوتاهش از عهده ی رسالت خویش در مقام نویسنده و مصلح اجتماعی به خوبی بر آمده است.
در جامعه شناسی ادبیات، اثر ادبی از این دیدگاه که اجتماع و هنرمند با یکدیگر رابطه ای زنده و جدایی ناپذیر دارند مورد بحث و ارزیابی قرار می گیرد. اما در پژوهش هایی که صرفاً به اجتماعیات در ادبیات می پردازد، محقق می کوشد با محور قرار دادن اثر ادبیِ مورد نظر، اندیشه های اصلی و دغدغه های نویسنده یا شاعر را طبقه بندی و بر مبنای این رویکرد نوع نگاه خالق اثر را به جامعه ی معاصر خود تشریح کند.
در این مقاله کوشیده ایم با استفاده از رویکرد دوم، یعنی انعکاس اجتماعیات در اثر ادبی، مهم ترین اندیشه های اجتماعی پاینده را تقسیم بندی کنیم. این اجتماعیات عبارت اند از نقد باورهای عامیانه، انتقاد از وضع آموزش، فساد اخلاقی طبقات اثرگذار جامعه، رشوه گیری، رباخواری، وضعیت نامطلوب اداره ها در امور اجرایی، فقر و جایگاه اجتماعی زنان از ???? تا ???? ه . ش. در پایان مقاله نیز به تشریح طنز اجتماعی به مثابه ی یکی از بخش های اساسی داستان های کوتاه پاینده پرداخته ایم که در تأثیرگذاری اجتماعیات منعکس شده در آثار او نقش بسیار مهمی بر عهده دارد.