فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۴۰۱ تا ۴۲۰ مورد از کل ۶۳۵ مورد.
اراده اخلاقی
حوزههای تخصصی:
تمایز انجام / اجازة ایذا: تبیین و نقد استدلال های دانگن، فوت، کوئین و بِنِت(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
ایذا و تمایزهای دوگانه آن، جزء جدیدترین مسائل فلسفه اخلاق است که در سه دهه اخیر پاره ای از فیلسوفان اخلاق بدان پرداخته اند. دوگانه انجام / اجازة ایذا یکی از آن تمایزها است که فیلسوفانی چون اَلن دانگن، فیلیپا فوت، ورن کوئین و جانتن بِنِت، استدلال هایی در پذیرش آن و اثبات ناروایی انجام ایذا ارائه کرده اند که مورد اعتراض مخالفان حداکثرگرا قرار گرفته است؛ مخالفان بر این عقیده اند که براساس مبانی طرف داران اِعمال محدودیت علیه انجام ایذا، انجام ایذا ناروا و اجازه آن روا است؛ درحالی که براساس مبانی ایشان، در مواردی اجازة ایذا نیز به همان میزان ناروا است. بنابراین طرف داران این تمایز یا باید در استدلال های خود تجدیدنظر کرده، اندکی آنها را جرح و تعدیل نمایند یا این تمایز را رها کنند. این مقاله ضمن بیان مثال هایی برای شفاف سازی موضوع، به تبین و تحلیل این انتقادها می پردازد.
دکارت و اخلاق جدید
اخلاق و نظریه ی نفس در اندیشه ی استیچ: آوردگاه روان شناسیِ اخلاق و علوم شناختی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
استیفن استیچ، یکی از نام دارترین روان شناسان و فیلسوفان حوزه های اخلاق و ذهن است. وی با بهره گیری و تلفیق سنت های روان شناسانه و فلسفی در حوزه های مذکور به مرجع بسیاری از پژوهش های معاصر در روان شناسی اخلاق و فلسفه ی ذهن بدل گشته است. پژوهش حاضر با ادعای اینکه نفس شناسی، جهان شناسی و خداشناسی فیلسوفان، سامان نظریه ی اخلاق آنان را برخواهد ساخت، به تأثیر نظریه ی نفس استیچ در نظرگاه اخلاقیِ وی خواهد پرداخت. براین اساس، نخست به تحلیل فرااخلاقِ نظریه ی اخلاق وی در دو ساحت معرفت شناسی و وجودشناسی پرداخته و سپس با ارزیابی نفس شناسی وی، درصدد یافتن نسبت های مابعدالطبیعی میان نفس شناسی و نظریه ی اخلاقِ وی برخواهیم آمد. در پایان با اشاره به اینکه تلقیِ غیر دوگانه انگار و شناختی استیچ در نفس شناسی، چگونه ساحت های یادشده را متاثر نموده، به نگرش وی مبنی بر گذار از روان شناسی متعارف اخلاق به روان شناسیِ شناختی و رهیافت های آزمایشگاهیِ وی در سامانِ نظریه ی اخلاق خواهیم پرداخت.
فایده گرایی اخلاقی از دیدگاه هِر
حوزههای تخصصی:
آر. اِم. ِ هِر از دو شیوه نوین و بدیع از فایده گرایی سخن گفته است؛ یکی فایده گرایی دوسطحی و دیگری فایده گرایی ترجیحی. فایده گرایی دوسطحی به نزاع میان فایده گرایی عمل گرا و قاعده گرا پایان می بخشد و مکاتب وظیفه گرایی و فایده گرایی را نیز بایکدگر آشتی می دهد. از نظر او، فایده گرایی دوسطحی لازمه و مقدمه فایده گرایی ترجیحی است. در فایده گرایی ترجیحی، معیار خوبی و فایده همانا ترجیحات ذهنی و فردی فاعل اخلاقی است. هِر براین باور است که فاعل اخلاقی برای سازگار و همخوان کردن ترجیحات مخالف از قوه تخیل بهره می گیرد. بدین سان که فاعل اخلاقی هنگام رویارویی با ترجیحات مخالف، خودش را به جای دیگران میگذارد و ترجیحات آنها را با ترجیحات خود می سنجد و سرانجام به ترجیح قوی تر می گراید.
رابطه بین فضایل اخلاقی و عقلانی از منظر فارابی و زاگزبسکی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
- حوزههای تخصصی فلسفه و منطق فلسفه غرب رویکرد موضوعی فلسفه های مضاف فلسفه اخلاق
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی فلسفه اسلامی کلیات مکتب های فلسفی فلسفه مشاء
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی فلسفه اسلامی کلیات فلاسفه اسلامی
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی اخلاق و تعلیم و تربیت اسلامی اخلاق اسلامی کلیات فلسفه اخلاق
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی اخلاق و تعلیم و تربیت اسلامی اخلاق اسلامی کلیات شخصیت ها[زندگینامه ها؛ اندیشه ها و..]
ازجمله مسائل مورد مناقشه درباره فضیلت، ارتباط فضایل با یکدیگر است که اولین بار سقراط و افلاطون به آن پرداختند و نظریه یگانگی فضیلت را مطرح کردند. ارسطو این نظریه را نپذیرفت و فضیلت را به دو قسم عقلانی و اخلاقی تقسیم نمود. او بیشتر به بحث درباره فضیلت اخلاقی پرداخت و به این پرسش که چه رابطه ای میان فضیلت عقلانی و اخلاقی وجود دارد، پاسخ شفافی نداد. فارابی و زاگزبسکی، نظریه یگانگی فضیلت را نمی پذیرند و معتقدند فضایل عقلانی، غیر از فضایل اخلاقی هستند؛ فارابی در پاسخ به ارتباط بین فضایل، نظریه تقدم و تأخر و زاگزبسکی نیز نظریه زیرمجموعه را مطرح کرده اند. تحلیلی که فارابی و زاگزبسکی از ارتباط بین فضایل مطرح می کنند، درنهایت تقریر دیگری از یگانگی فضیلت ها است.
اخلاق دینی
فلسفه تربیت اسلامی در رویارویی با دیدگاههای عملی با تأکید بر دیدگاه ویلفرد کار و استفن تولمین(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
مواجهة فلسفة تربیت اسلامی با دیدگاههای عملی به دلیل وجود تأثیرات نامطلوب شکاف نظریه و عمل تربیتی ضرورت یافته است. دیدگاههایی که علی رغم تأکیدات متفاوت در یک چیز اشتراک دارند: پافشاری بر احیا فلسفة عملی و بهره جویی از امکانات آن برای غلبه بر مسائل لاعلاج مدرن، از جمله شکاف میان نظریه و عمل تربیتی. این مواجهات به منظور آشکار کردن محدودیتهای دیدگاههای ما نسبت به اعمالمان به عنوان فیلسوف تربیت صورت می گیرد. هم اکنون این مواجهه می تواند میان دیدگاههای فلسفة تربیت اسلامی و دیدگاههای عملی صورت گیرد. هدف از این پژوهش، تبیین محدودیت رویکرد نظری به فلسفة تربیت اسلامی در پرتو نظریة ویلفرد کار است. این محدودیت را می توان در ویژگیهایی که نقاط قوت فلسفة تربیت اسلامی محسوب می شوند جستجو کرد، در چهار ویژگی «مدون بودن»، «کلی بودن»، «فارغ از مکان بودن» و «فارغ از زمان بودن».
خاستگاه ارزش ها از نگاه نیچه(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
نیچه، وجوهی دوگانه برای خاستگاه ارزش ها در نظر می گیرد. از یک طرف، وی به نوعی وفاداری خویش را به نمایان ترین رویه اندیشه غرب، یعنی این اندیشه که جهان را به مثابه یک کل در نظر می گیرد، نشان داده و بدین ترتیب، جهان را به مثابه نیروهای کنشی و واکنشی در نظر گرفته است که زندگی را به وجود می آورند. زندگی از نگاه وی، زندگی نوعی بایستن را درون خود دارد که ما را ناگزیر از به کاربردن ارزش ها می کند و آنگاه که ما ارزش ها را پاس می داریم، زندگی از رهگذر کنش ما ارزشمند می شود. این نگاه به ساحت ارزش و ارزش گذاری درواقع نگاهی پیشاسوبژکتیو به خاستگاه ارزش ها است و اجازه نمی دهد زندگی را با چیزی ورای آن ارزیابی کنیم. از طرف دیگر، وی با پرداختن به اخلاق فروتباری و والاتباری در فلسفه خویش و اشاره به اینکه والاتباران بانیان ارزش و ارزش گذاری بوده اند، خاستگاه دیگری برای ارزش ها قائل می شود. این تعارض، فلسفه نیچه را با چالشی روبه رو می کند که هر خوانش دقیق و منسجمی ناگزیر از حل آن است. در این مقاله ضمن تحلیل ارزش های والاتباری و فروتباری، تلاش شده است که این تعارض برطرف شود و خوانشی منسجم و یک دست از خاستگاه ارزش ها در فلسفه نیچه ارائه شود. واژگان کلیدی: نیچه، ارزش، زندگی، اخلاق والاتباری، اخلاق فروتباری، خواست قدرت
تحلیل تطبیقی دیدگاه اسلامی و آرای مارتین هایدگر در زمینه مرگ آگاهی و پیامدهای آن بر سبک زندگی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
این مقاله به بررسی و تحلیل دیدگاه اسلامی (با تأکید بر قرآن و نهج البلاغه) و اگزیستانسیالیسم (با تأکید بر آرای هایدگر)، در زمینه مرگ آگاهی و پیامدهای مختلف آن بر سبک زندگی با هدف شناخت دقیق وجوه تشابه و تفاوت دو نظریه می پردازد. پژوهش از نوع تحلیلی تطبیقی و از نوع تحلیل محتوای کیفی است. روش گردآوری اطلاعات، کتابخانه ای و روش تجزیه و تحلیل اطلاعات، تحلیلی تطبیقی و از نوع قیاس نظری است. در دیدگاه اسلامی، مرگ آگاهی پیامدهای گوناگونی بر سبک زندگی انسان همچون بهره گیری صحیح و متعادل از امکانات دنیا، آمادگی برای زندگی جاودانه و اخروی، هدفمندی زندگی، رشد اخلاقی و معنوی و دستیابی به کمال و سربلندی در دنیا و آخرت دارد. در مقابل، استفاده مناسب از امکانات، اتتخاب آزادانه، تابع صرف دیگران نبودن، هویت بخشی به خویشتن و سرگرم مشغولیات روزمره نشدن بدون توجه به زندگی جاودانه و اخروی نیز پیامدهایی است که از آرای هایدگر منتج می شود. هر چند در نگاه نخست بین پیامدهای هر دو دیدگاه، مشابهتهایی ظاهری دیده می شود، این تشابهات، صرفا لفظی و ظاهری است. در اندیشه هایدگر مرگ اندیشی موجب رهایی از غفلت و دوری از امور بی اهمیت است، اما بی پاسخ گذاشتن مخاطب در رابطه با فرجام حیات زندگانی و حلقه مفقود بین زندگی دنیوی با زندگی اخروی، عدم اعتقاد به جاودانگی و روز رستاخیز به عنوان اساس و بنیاد معنی داری زندگی، خلأ انگیزه در سطح وسیع و همگانی برای رفتار انسانی، نبود معیار واضح و هدفمندی به نوعی یاس و پوچ گرایی در فلسفه هایدگر، و سبک زندگی در پرتوی چنین فلسفه ای است