این نوشتار با رویکرد شناساندن روح و هدف حماسهء حسینى، ضمن چند محور سامان یافته است:
یک: امامت، استمرار نبوت، که در آن ضرورت تداوم رسالت اجتماعىِ پیغمبر(ص)و تداوم حیات دین آشکار مى شود.
دو: بررسى ویژگى هاى روزگار امام حسین(ع)تا از آن ضرورت قیام حسینى نتیجه گرفته شود.
سه: مسألهء علم غیب امام (ع) که بنابر گفتمانى قرآنى به اثبات رسیده، نتیجهء آن، برتربودن رهبرى امام (ع)از زمامدارى دنیایى است. بر این اساس، این دیدگاه که امام (ع)به دنبال تأسیس حکومتى بنا بر خواست اکثریت بوده، به نقد کشیده شده، نادرستى اش رانتیجه گرفته ایم. فراز دیگر این مقاله، بیان پیامدهاى نادرست دموکراتیک دانستن قیام حسینى است.
بخش دیگرِ بحث، ارزیابى میزان اثرگذارى بیعت خواهى یزید از امام (ع)بر قیام ایشان است.سرانجام به نقد این نظریه که «هدف امام (ع)کشته شدن نبوده»، پرداخته ایم و با بررسىابعاد مختلف شهادت طلبى در نهضت حسینى، این عقیده را نیز نفى کرده ایم.
چرا کوفیان با امام على، امام حسن و امام حسین علیهمالسلام بىوفایى کرده و پیمان شکستند؟ چه شرایطى برکوفه حاکم بود که موجب این رفتارها شد؟ آیا کوفیان مردمانى با ویژگىهاى منحصر به فرد بودند؟ آیا آنها منافق بودند؟
شنیدهها حکایت از آن دارد که آنان مردمانى بىایمان، بدذات، دورو و دشمن اهلبیت علیهمالسلام بودند. البته برخى پژوهشگران، آنان را از این امور تبرئه مىکنند و بر این باورند که شرایطى بهوجود آمد که آنان قدرت عمل به پیمان خود را نداشتند و عموم مردم وقتى در موقعیت مشابه قرار مىگیرند به همین صورت رفتار مىکنند.
اختلاف نظرها سبب شد تا با تحقیق کتابخانهاى در جستوجوى شناخت جامعه کوفه در عصر امام حسین علیهالسلام باشیم.
این مطلب که امام حسین(علیه السلام) حج تمتّع خود را نیمه تمام گذاشته، به عمره تبدیل کرد و مکه را به هدف عراق ترک نمود، براى برخى از تاریخ نویسان، گویندگان و نیز مدّاحان، امرى است مسلّم و به عنوان نظریه اى مشهور جا افتاده است.
در مقابل این، نظریه دیگرى است که باور دارد اینگونه نبوده است که آن حضرت مُحرم به احرام حج تمتع شده و آن را از باب حکم مصدود، به عمره مفرده بدل ساخته است، بلکه امام(علیه السلام) با عمره مفرده وارد مکه شد و با طواف وداع یا با عمره ماه ذى حجه از مکه خارج گردید.
اگر برخى از مورخان و گویندگان در نقل هاى تاریخى خود، دقت بیشترى مى کردند و آن را با روایات صحیح تطبیق مى دادند، قول مشهور را برمى گزیدند.
نتیجه این دو نظریه این است که عمل امام(علیه السلام)به عنوان یک سنت عملى، قاعده فقهى است.
اگر نظریه نخست را بپذیریم، باید فقها در فتواى خود به آن استناد کرده باشند، که در ظاهر این گونه
نیست.در این پژوهش با استناد به روایات صحیح و دقت در نقل هاى تاریخى و به پشتوانه استنباط فقیهان، نظریه صحیح غیرمشهور را برگزیده ایم: