فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۲۰۱ تا ۲۲۰ مورد از کل ۶۳۴ مورد.
حوزههای تخصصی:
اعتدال گرایی در معرفت شناسی معاصرو پیامدهای آن در معرفت شناسی دینی(مقاله پژوهشی حوزه)
حوزههای تخصصی:
در این مقاله ابتدا شواهدی بر پیدایش رویکرد اعتدال گرایانه در معرفت شناسی معاصر ارائه کرده و نشان می دهیم که طرفداران این رویکرد با کاهش سطح انتظارات خود از تحقیقات معرفت شناختی، معیارهای معتدل تری را برای معرفت و توجیه ارائه کرده اند. سپس به پیامدهای این رویکرد در معرفت شناسی دینی اشاره کرده و برخی فیلسوفان دین معاصر را که در جهت یک سان سازی معیارهای ارزیابی معرفتی در حوزة دین و غیر دین تلاش کرده و به دوگانگی معیاری موجود در این زمینه انتقاد کرده اند، معرفی می کنیم. همچنین از برخی فیلسوفان دین معاصر سخن خواهیم گفت که با اتخاذ رویکردی اعتدال گرایانه، قلمرو مباحث معرفت شناسی دینی را توسعه داده و گزینه های جدیدی را به مثابه راه هایی برای پیدایش معرفت دینی پیشنهاد داده اند. در پایان، خواهیم دید که اتخاذ رویکرد اعتدال گرا چگونه می تواند بر داوری ما درباره مسئله احتجاب الاهی تأثیر داشته بگذارد.
رئالیسم درونی: جایگزین پاتنم برای رئالیسم متافیزیکی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هیلاری پاتنم که زمانی خود از نمایندگان و مدافعان برجسته رئالیسم علمی و متافیزیکی به شمار می رفت، در اواسط دهه 1970م. به یکی از مخالفان سرسخت رئالیسم متافیزیکی مبدّل شد. او تعدادی استدلال را علیه ابعاد صدقی و هستی شناختی رئالیسم متافیزیکی طرح کرد و پس از کنار گذاشتن کامل آن، یک نظام فکری جدید موسوم به «رئالیسم درونی» را به عنوان جایگزین پیشنهاد کرد. ایراد اصلی پاتنم بر بُعد صدقی رئالیسم متافیزیکی این بود که به موجب این فلسفه، همواره یک شکاف پر ناشدنی میان صدق یک گزاره و توجیهات معرفتی ما برای آن گزاره در میان خواهد بود. از نظر هستی شناختی نیز نقد اصلی وی بر رئالیسم متافیزیکی این است که جهان در نگاه این موضع فلسفی از اشیاء «از قبل آماده» تشکیل یافته است. پاتنم از این رو مخالف هر دوی اینهاست که طبق نظر او از طرفی صدق را نمی توان چیزی جز توجیه ایده آل در نظر گرفت و از طرف دیگر چنین نیست که جهان از اشیاء از قبل آماده تشکیل یافته باشد؛ بلکه این ما هستیم که آن را با نظام های مفهومی گوناگونی که اتخاذ می کنیم، به انحاء خاص به اشیاء مختلف تقسیم می کنیم. در واقع از نظر پاتنم فرض هر گونه «منظر بیرونی»، خواه در مورد صدق و خواه در مورد هستی شناسی، بی معنی است. این مقاله پس از معرفی و نقد و بررسی استدلال های پاتنم در رد رئالیسم متافیزیکی، به تبیین، بحث و بررسی اجزاء و عناصر اصلی و سازنده رئالیسم درونی می پردازد. نتیجه بررسی های صورت گرفته نشان می دهد که گذشته از اینکه ایرادات پاتنم علیه رئالیسم متافیزیکی از اعتبار و قوّت لازم برخوردار نیست، جایگزین پیشنهادی وی (رئالیسم درونی) نیز، علاوه بر گردآوری برخی عناصر ناهماهنگ و بعضاً غیر شهودی در خود، با اشکالات جدّی دست به گریبان است. تلقی مختار رئالیسم درونی از صدق نمی تواند به هدف اعلامی خود، یعنی از میان برداشتن شکاف عمیق میان صدق یک اظهار و آگاهی ما از آن، نائل آید. مدعیات هستی شناختی رئالیسم درونی نیز در واقع نه نتیجه معتبر و حقیقی تز نسبیت مفهومی، که تکیه گاه اصلی پاتنم در این خصوص به حساب می آید، بلکه بیشتر حاصل خلط مباحث زبان شناختی با مباحث هستی شناختی است.
عقل سلیم
حوزههای تخصصی:
آیا افلاطون مرتبه عالم محسوس را پایین آورده است(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
افلاطون را معمولاً سرسلسله کسانی می شمارند که عالم محسوس و اشیای طبیعی را در برابر عالمی معقول و موجوداتی ماورای طبیعی قربانی کرده اند. این سخن تا اندازه ای درست است. در آثار افلاطون به شواهد فراوانی برمی خوریم که از پایین تر بودن مرتبه عالم محسوس نسبت به مرتبه عالم معقول، و پایین تر بودن مرتبه ادراک حسی نسبت به مرتبه معرفت عقلی، حکایت می کند. اما اولاً، کسانی جلوتر از او بوده اند که حس و محسوسات را بی اعتبار خوانده اند؛ ثانیاً، شکاکیت نظری و آشفتگی عملی ناشی از حس گرایی باعث شده است که افلاطون در عالمی معقول به دنبال یقین نظری و ثبات عملی بگردد؛ و ثالثاً، عالم محسوس در نظر او بهره مند از واقعیت است و همین بهره مندی باعث می شود که نتوانیم آن را توهم محض بشماریم. وجود عالم محسوس و ادارک حسی آن مقدمه ای ضروری برای رسیدن به معرفت عالم معقول است. از منظر هستی شناختی نیز فرض عالم معقول چیزی از واقعیت عالم محسوس نمی کاهد.
مبناگرایی در بوته نقد(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
مبناگرایی یکی از نظریه های مطرح درباب ساختار معرفت و توجیه است. این نظریه همانند سایر نظریه های موجود در این زمینه، با انتقادات فراوانی روبرو شده است. برخی از این انتقادات به طور کلی ساختار مبناگرایانه ی توجیه را مورد تردید قرار می دهند و سعی در رد باورهای پایه یا اثبات ساختاری متقارن در باورهای موجه دارند. برخی دیگر از آنها، تنها چند تقریر از این نظریه را به نقد می کشند و اموری مانند توجیه غیرباوریِ باورهای پایه، خطاناپذیری آنها یا استنتاج باورهای پایه از باورهای پدیداری را انکار میکنند. به منظور تقریر این انتقادات و پاسخگویی بدانها، تحقیق حاضر در سه بخش اصلی تدوین گشته است. بخش نخست به بررسی انتقادات وارد بر وجود باورهایی که به صورت غیراستنتاجی موجه هستند، می پردازد. در بخش دوم سعی شده تا انتقادات مطرح در زمینه توجیه غیرباوریِ باورهای پایه تقریر گردد و بخش سوم به صورت خاص به انتقادات وارد بر مبناگرایی سنتی می پردازد. به نظر می رسد با وجود انتقادات فراوان، این نظریه همچنان معقول ترین نظریه درباب ساختار توجیه است.
نقدهای نیچه به علم جدید(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
- حوزههای تخصصی فلسفه و منطق فلسفه غرب رویکرد موضوعی فلسفه های مضاف فلسفه علم
- حوزههای تخصصی فلسفه و منطق فلسفه غرب رویکرد تاریخی عصر جدید کانت تا ابتدای دوره معاصر خردگریزی پس از ایده آلیسم (نیمه دوم قرن 19)
- حوزههای تخصصی فلسفه و منطق فلسفه غرب رویکرد موضوعی متافیزیک
- حوزههای تخصصی فلسفه و منطق فلسفه غرب رویکرد موضوعی معرفت شناسی
زمانی که سوت قطارها، زنگ تلفن ها و روشنایی لامپ ها مجالی برای مردم قرن نوزدهم برای شک درباره علم جدید و فواید فناورانه آن باقی نگذاشته بود، نیچه آن را به چالش کشید. او با نقد این تصور که جهان طبیعت به گونه ای تنظیم شده است که با «قواعد» یا «قوانین» علمی ما مطابقت داشته باشد، اصلی ترین بنیان علم جدید را زیر سؤال برد. او همچنین با نقد اصل علیّت که برای فهم علمی جهان بسیار ضروری است، نقد خود را عمق بخشید. البته تفاوت های مهم و ظریفی میان نقد وی از مفاهیم «قانون» و «علیت» در آثار دوره اولیه و میانی نیچه و آثار دوره نهایی اش وجود دارد. نیچه در لایه های ژرف تری از نقد خود تلاش می کند با کشف پیوندی عمیق میان علم و مابعدالطبیعه، افسانه از کار درآمدنِ «جهان حقیقی» را بی بنیان شدن کل بنای علم جدید جلوه دهد. از این رو، نیچه علم را نیهلیستی می داند و با مقایسه علم و الهیات، علم را والاترین صورتِ آرمان زهد و بهترین هم دست آن معرفی می کند. البته باید توجه داشت که هدف نیچه نهایتاً نه کنارگذاشتنِ علم و خواستِ حقیقت به عنوان رانه اصلی آن، بلکه تجدید بنای آن بر ستونِ ارزش های نویی است که به زندگی آری گویند.
معرفت شناسی فضیلت محور و مسئله توجیه(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
پیشنهاد رویکردهایی که برای تبیین نظریه معرفت به مؤلفه دیگری غیر از توجیه متوسل شده و یا توجیه را از این ساختار حذف کرده اند، مهمترین بخش بدنه معرفت شناسی معاصر را تشکیل می دهد. معرفت شناسی فضیلت محور با تقریر ارنست سوسا از جمله این رویکردها است. در این رویکرد ابداع معنای جدیدی از مؤلفه سوم ساختار معرفت و جایگزینی آن به جای توجیه در سه مرحله صورت گرفته است. این مراحل عبارتند از نقد و حذف توجیه در معنای درون گرایانه آن، رفع اشکالات برون گرایان نسبت به توجیه و ابداع معنای شایستگی باور به جای توجیه.
حکمت، فلسفه، گفتگو
اندیشه: فلسفه احساسات
حوزههای تخصصی:
دفاعی از مبناگرایی کلاسیک(مقاله پژوهشی حوزه)
منبع:
ذهن ۱۳۸۲ شماره ۱۵ و ۱۶
حوزههای تخصصی:
با وجود نقدهایی که از مبناگرایی به عمل آمده است. اما اخیراً آثاری در دفاع از مبناگرایی و حتی مبناگرایی کلاسیک نگاشته شدهاند.مؤلف در این مقاله ضمن نقد مبناگرایی تعدیل شده استدلال میکند که پایههای قوی برای معرفت هم ضروری است و هم دسترس پذیر و ما میتوانیم از این راه به گونهای قابل توجه برچالشهای شکگرایانه غلبه نماییم.
بررسی و نقد دیدگاه تناقض باوری(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
تناقض باوری دیدگاهی است که ادعا می کند برخی تناقض ها صادق (یا موجه) هستند. تناقض باور سعی می کند تناقض های مورد نظر خود را از استدلال های صحیحی بیرون بکشد. منتقدان در تلاش اند که اولاً ناصحیح بودن استدلال ها ی تناقض باوری را نشان دهند، ثانیاً سعی می کنند یک سری استدلال های کلی عیله تناقض باوری مطرح نمایند. در این مقاله، به بررسی و نقد تناقض باوری، به خصوص آرای گراهام پریست، پرداخته شده است
مقایسة شک در اندیشة دکارت و بوریدان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
- حوزههای تخصصی فلسفه و منطق فلسفه غرب رویکرد تاریخی عصر جدید دکارت تا کانت عقل باوری ( قرون 16 و 17)
- حوزههای تخصصی فلسفه و منطق فلسفه غرب رویکرد تاریخی قرون وسطی قرون وسطی متاخر (قرون 14 و 15)
- حوزههای تخصصی فلسفه و منطق گروه های ویژه فلسفه تطبیقی
- حوزههای تخصصی فلسفه و منطق فلسفه غرب رویکرد موضوعی معرفت شناسی
ژان بوریدان و رنه دکارت، هریک به نحوی با موضوع شک گرایی مواجه شده اند. دکارت، با شک روشی خود، در برابر شکاکیت امثال مونتی، یقین مطلق و گذر از شکاکیت را می جوید؛ وی در هر آن چه قابلیت شک در آن وجود دارد شک می کند تا نهایتاً به معرفتی دست یابد که هیچ گونه شکی در آن راه نداشته باشد. در سوی دیگر، بوریدان در رویارویی با شک گرایی قرن چهاردهم میلادی، کوشش می کند تا جهت حفظ اعتبار علوم و معرفت مورد نیاز در قلمروهای گوناگون زیست بشری پاسخی در برابر نتایج شک گرایی افراطی ارائه دهد. در حالی که هر دو متفکر مسئلة شک را با توجه به شکاکیت حاکم بر زمانة خود مطرح می کنند، و هر دو، با جدی گرفتن فرضیة شک گرایانة مبتنی بر قدرت مطلق خداوند، شک را تا بالاترین مرتبة آن مورد ملاحظه قرار می دهند، در مواجهه با شک گرایی دو رویکرد متفاوت اتخاذ می کنند. مقایسة نحوة مواجهة دکارت و بوریدان با شک گرایی، هدفی است که در این مقاله دنبال می شود
معرفت شناسی کلاسیک و معرفت شناسی جهان سومی
حوزههای تخصصی:
معرفت شناسی کلاسیک ، بی گمان هویتی باور محور دارد و به طور عمده ، به موضوع ذهن و قوای ذهنی شناسنده ، نسبت باورهای او با عالم خارج ، میزان واقع نمایی آن ها ، قلمرو و درجات معرفت ، چگونگی دستیابی به توجیه معرفتی و یقین ، و ستیز با شکاکیت می پردازد . همین ویژگی ، سبب شده است تا گروهی ، آن را معرفت شناسی فردگرایانه و درون گرایانه بدانند و برنامه ی پژوهشی آن را در رسیدن به معرفت عینی و غیر شخصی ، ناکام بپندارند . کارل ریموند پوپر ، یکی از همین کسانی است که معرفت شناسی های مبتنی بر توجیه باورها و حالت ذهنی را غیر عینی و به اصطلاح خویش جهان دومی می داند که هیچ سخن در خور توجهی برای حل مساله ی مهم چگونگی رشد و تحول معرفت عینی و علمی ندارد ...
نگاههای نقادانه به «شاکلة مفهومی» و رویکردهای نسبیگرایانة مبتنی بر آن(مقاله پژوهشی حوزه)
منبع:
ذهن ۱۳۸۱ شماره ۱۰
حوزههای تخصصی:
برای تبیین شاکلههای مفهومی و رویکردهای متفاوتی که دربارة آن وجود دارد به سه مدل اصلی و اساسی برای شاکلة مفهومی یعنی مدل کانتی، مدل کواینی و مدل نوکانتی (دیدگاه ویتگنشتاین) اشاره و ویژگیهای اصلی هر مدل بیان میشود. در این نوشتار با توجه به نزدیکی و مکملیت آرای کواین و تامس کوهن برای ارائة شناخت بهتر از رویکردهای مبتنی بر مدل کواینی، مواضع کوهن بررسی میشود سپس چند مورد از مهمترین نقدهایی که شماری از فیلسوفان معاصر یعنی کارل پوپر، دانلد دیویدسون، هاوارد سنکی و هاروی سیگل مطرح نمودهاند ذکر میگردد.
از کثرت گرایی تا جهان شمولی معرفت(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
نسبیت گرایی را لازمه کثرت گرایی معرفتی می انگارند. چنین تلقی می شود که آن ریشه در نیمه دوم عصر مدرنیته دارد و تفسیر کانتی – بویری از توسعه علم به چنین بحرانی انجامیده است. فایرابند را به دلیل افشا کردن این بحران بدعت گذار خوانده اند. کثرت گرایی برامده از نظریه زمینه مندی معرفت و تجارب بشری است و آثار آن در زمینه های معرفت اخلاق دین و سیاست تهدیدی است که به نسبیت انگاری و آنارشیسم در اندیشه منجر می شود. برای پیش گیری و درمان این آفت مواضع مختلفی اتخاذ شده است از جمله برگشت به تفکر سنتی . این تحقیق بر آنست که کثرت گرایی روش شناختی می تواند تحویل نگری و نیز نسبیت انگاری ب«آمده از کثرت گرایی معرفتی را با حفظ زمینه مندی معرفت پیشگیری و درمان کند کثرت گرایی را از تهدید به فرصت تبدیل و جهان شمولی معرفت را تضمین کند کارایی این دو الگو مشروط به سه امر زبان مشترک توان و هوش هیجانی محقق در مواجهه با دیدگاه های رقیب و قواعد منطقی تعامل رشته هاست.