مطالب مرتبط با کلیدواژه
۲۱.
۲۲.
۲۳.
۲۴.
۲۵.
۲۶.
۲۷.
هنرهای تجسمی
منبع:
پیکره دوره ۱۲ بهار ۱۴۰۲ شماره ۳۱
88 - 109
حوزههای تخصصی:
بیان مسئله: یکی از رسانه های پرسابقه که مفاخر، نمادها، مناسک و مکنونات ملل را به نمایش می گذارد، تمبرهای پستی است. تمبرها علاوه بر نشان اعتبار مرسوله، نشان دهنده دغدغه فرهنگی، اقتصادی و اجتماعی ملت ها نیز هست یکی از این دغدغه ها ابَربحران های اقلیمی است که سرتاسر جهان را فراگرفته و بر مبنای گزارش های علمی و پژوهشی، ادامه زندگی بسیاری از گونه های جانوری به نقطه غیرقابل بازگشت رسیده است. براین اساس از دهه های متوالی، بسیاری از کشورها و سازمان های بین المللی به موازات تلاش های علمی و عملی، از ظرفیت های کارآمدِ حوزه هنر، جهت حساسیت بخشی در سطح ملی و جهانی بهره برده اند. یکی از این ظرفیت ها، انتشار تمبرهای پستی است. این پژوهش به مقایسه تطبیقی تمبرهای پستی گونه های جانوری انتشاریافته در ایران و جهان پرداخته و در نهایت به این سؤال پاسخ خواهد داد که بازخورد موضوع جانوران در حال انقراض در تمبرهای پستی ایران در مقایسه با دیگر کشورهای جهان چگونه بوده است؟هدف: پژوهش حاضر با مطالعه موردیِ انتشار «تمبرپستی» حوزه زیست جانوری در خطر انقراض ایران، بر کار ویژه «هنرهای تجسمی» در راستای ایفایِ تعهدات ذاتی و آگاهی بخش در مقیاس داخلی و جهانی، تأکید و به مخاطبان و کارگزاران این حوزه شناخت لازم را ارائه میدهد.روش پژوهش: این پژوهش کیفی است که به شیوه توصیفی-تحلیلی «تمبرهای پستی» ۵۱ کشور جهان را با تمرکز بر هشت گونه جانوریِ در خطر انقراض که در فهرست مشترک سازمان حفاظت محیط زیست ایران و IUCN قرار دارد، با استفاده از منابع کتابخانه ای و داده های پایگاه های اطلاع رسانی، در چارچوب جداول ۸گانه تصویری، بررسی نموده است.یافته ها: در پژوهش حاضر، مشخص گردید که ایران با وجود برخورداری از پیشینه کهن در حوزه هنرهای تصویری و ازجمله پیشگامی در انتشار تمبرهای پستی، در استفاده هوشمندانه از این ظرفیت هنری و فرهنگی در راستای اثرگذاری بر مردم و حاکمیت، برای حفاظت اثربخش از گونه های طبیعی، از بُعد کمی و نیز دامنه انتشار تمبرهای پستیِ گونه های جانوری، جایگاه شایسته ای ندارد. چنانکه در حد فاصل سال های۱۳۲۰ تا ۱۴۰۰ ه.ش فقط سه تمبر با موضوع گونه های جانوری در خطر انقراض ایران منتشر شده است.
نقش هنرهای تجسمی در ارتقای کیفیت محیط شهری (نمونه مطالعاتی: محدوده اطراف کاخ گلستان)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
گفتمان طراحی شهری دوره ۴ پاییز ۱۴۰۲ شماره ۳
102-86
حوزههای تخصصی:
طرح مسئله: نگاهی به تاریخ حضور هنر در فضاهای عمومی نشان می دهد که با تغییر پارادایم هنر عمومی از هنر هنرمند مدار به سوی ایجاد هنر جامعه مدار و هنر مخاطب محور، انتخاب نوع هنر عمومی و کیفیت های محیطی متأثر از آن بیش ازپیش مهم جلوه می نماید. آنچه امروزه فضاهای شهری را تهدید می نماید، ارتباط ضعیف مؤلفه های سازنده یک مکان است که نمی توانند نیازهای شهروندان را به خوبی برطرف نمایند. اهداف: پژوهش حاضر با هدف بررسی تأثیر هنر تجسمی بر کیفیت محیطی سعی دارد که بتواند کیفیت محیطی لازم در طراحی فضاهای شهری آینده توسط متخصصان را ایجاد نماید. روش: این پژوهش ازلحاظ حیث نوع توسعه ای - کاربردی و از جنبه روش دارای ترکیبی لانه به لانه است. برای پاسخ به سؤال تحقیق از روش تحقیق کیفی درکمی لانه به لانه استفاده می شود. جامعه آماری به دو قسمت کمی و کیفی تقسیم شده است. در گروه کیفی جامعه آماری، 14 کارشناسان که به روش گلوله برفی انتخاب شدند. در جامعه آماری تحقیق کمی، حجم نمونه بر اساس فرمول کوکران 1۸۰ نفر و نمونه گیری به صورت تصادفی است. یافته ها: تحلیل نتایج حاکی از آن است که بنا به نتایج رگرسیون چندمتغیره، مؤلفه غنای بصری با مقدار(000/1) بیشترین میزان سهم عاملی، در مرتبه دوم، مؤلفه لذت بردن از محیط با مقدار (920/0) و کمترین مربوط به مؤلفه بهبود احساس فردی تعلق با مقدار(244/0) است. نتیجه گیری: توجه ویژه طراحان شهری در مورد ساختار فضاها و به کارگیری تمهیدات استخراجی از میزان تأثیرگذاری مؤلفه های هنرهای تجسمی در فضاهای شهری در مقیاس های مختلف می تواند موجب افزایش کیفیت محیط های شهری شود.
بررسی و تبیین عوامل مؤثر در ارتباط و تعامل هنرمندان هنرهای تجسمی با جامعه مخاطب
منبع:
مطالعات هنر سال ۲ بهار ۱۴۰۲ شماره ۱ (پیاپی ۲)
7 - 33
حوزههای تخصصی:
چگونگی برقراری ارتباطات سازنده بین هنرمند و مخاطب به منظور ارائه و درک آثار و همچنین شناسایی موانع و راهکارهای مؤثر در این زمینه از موضوعات مهمی است که توجه به آن سبب مشخص شدن نقاط ضعف و قوت این ارتباط می شود. توجه به بازخوردهای مخاطب در مورد اثر هنری و درنظرگرفتن سلیقه وی، از اولین اصول پایه گذاری یک تعامل و ارتباط انسانی صحیح بین هنرمند و مخاطب محسوب می شود. این پژوهش، با هدف شناسایی عوامل مؤثر در ارتباطات انسانی بین هنرمندان هنرهای تجسمی و مخاطبان، با استفاده از تئوری زمینه ای انجام شده است. جامعه تحقیق این پژوهش به صورت نظری انتخاب شده و شامل 14 صاحب نظر حوزه هنر و ارتباطات بوده است. ابزار گردآوری اطلاعات، مصاحبه، پیاده سازی، کدگذاری و خلاصه نویسی بوده و تجزیه و تحلیل اطلاعات، با استفاده از دسته بندی مقوله ها و تم ها انجام پذیرفته است. نتایج تحقیق نشان می دهد که ایجاد و برقراری تعاملات سازنده بین هنرمند و مخاطب در جامعه، متأثر از عوامل متعددی است که مهم ترین آن ها، در اولویت قراردادن جنبه انسانی تعاملات است. با توجه به نظر مشارکت کنندگان در تحقیق، تاثیرگذاری مشکلات اقتصادی، اجتماعی، ارتباطی و فرهنگی در تعاملات انسانی بین هنرمند هنرهای تجسمی و جامعه مخاطب به اثبات رسید.
دگردیسی تعاملِ هنری و سرگشتگیِ نهادی: ارائه الگوی داده بنیاد تعیین کننده های جامعه شناختی رابطه هنرمندان هنرهای تجسمی با مخاطبان در شهر اصفهان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
این پژوهش، با هدف ارائه الگوی داده بنیاد تعیین کننده های جامعه شناختی ارتباطات هنرمندان هنرهای تجسمی با مخاطبان و با استفاده از رویکرد کیفی و روش نظریه زمینه ای به انجام رسیده است. مشارکت کنندگان پژوهش شامل کارشناسان در حوزه هنر بودند که با استفاده از شیوه نمونه گیری هدفمند- نظری، تعداد 14 نفر از آنها به عنوان نمونه انتخاب شد. برای گردآوری داده ها از مصاحبه عمیق نیمه ساختاریافته و به منظور تجزیه وتحلیل داده ها، از سه شیوه کدگذاری باز، محوری و گزینشی استفاده شده است. یافته های پژوهش بیانگر این است که عوامل تأثیرگذار بر رابطه هنرمند- مخاطب عبارت اند از: فهمِ تکه تکه شده از تعامل، شخصیت حرفه ای- اخلاقی و چرخش تکنولوژیک (شرایط علی)، ناکارآمدی نهادی و فساد نهادینه شده (شرایط زمینه ای)، اقتصاد هنر و دگردیسی مخاطب (شرایط مداخله گر). این عوامل و شرایط در وضعیت فعلی جامعه ایرانی، سبب تخریب نسبی رابطه هنرمند و مخاطب شده اند. برای رهایی از این وضعیت، مشارکت کنندگان این استراتژی ها را ارائه داده اند: تعامل همدلانه، مخاطب شناسی مداوم، بازسازی نهادی، فرهنگ سازی هنری و بازسازی اقتصاد هنر. در صورت تحقق این راهبردها، تعالی هنری-فکری، بازآفرینی ساحت فرهنگی هنر و بازآفرینی ساخت اجتماعی هنر (پیامدها) اتفاق خواهد افتاد. به طور کلی نتایج پژوهش، نشانگر تعامل و رابطه دوسویه هنرمند-مخاطب، هنر-جامعه بود.
جایگاه هنرهای تجسمی در تمدن اسلامی و تأثیر آن بر هنرهای تمدن های دیگر
منبع:
پژوهش های میان رشته ای هنر دوره ۱ پاییز و زمستان ۱۴۰۲ شماره ۱
147 - 164
حوزههای تخصصی:
هنر، به ویژه هنرهای تجسمی در تمدن اسلامی و اثرگذاری آن بر فرهنگ ها و تمدن های دیگر، یکی از عرصه هایی است که کمتر مورد بررسی و مطالعه قرار گرفته است. از این رو لازم است پژوهشی صورت بگیرد تا ابعاد این موضوع به شکل ملموسی روشن شود. هدف از این پژوهش، بررسی تاریخچه و تبلور هنرهای تجسمی و کاربرد این نوع از هنر پرداخته شود. از این رو در این تحقیق مسئله این است که هنر، به ویژه هنرهای تجسمی چه جایگاهی در تمدن اسلامی دارد؟ هنرهای تجسمی به چه میزان در توسعه و پیشرفت تمدن اسلامی نقش داشته اند؟ و هنرهای تجسمی به چه میزان در فرهنگ و تمدن های دیگر تأثیرگذار بوده است؟ این پژوهش، با اشاره به جلوه هایی از هنرهای تجسمی، با استفاده از نظرات دانشمندان در دو حوزه اسلام و غرب و با روش توصیفی – تحلیلی و روش گردآوری مطالب آن بر اساس مطالعات کتابخانه ای صورت گرفته است. تجزیه و تحلیل اطلاعات این پژوهش با روش کیفی انجام شده است. در این پژوهش روشن خواهد شد هنر های تجسمی در عرصه های مختلف تمدن اسلامی جایگاهی برجسته دارد و همچنین روشن خواهد شد که به ویژه هنرهای تجسمی نه تنها با بازسازی و تکمیل عناصر هنری سبب پویایی و پیشرفت تمدن اسلامی در عرصه های مختلف هنری شد بلکه در مقاطعی، بر پویایی و پیشرفت هنر در تمدن ها و فرهنگ های دیگر نیز تأثیرگذار بوده است. در این پژوهش این نتیجه به دست می آید که جلوه های مختلفی از هنرهای تجسمی مانند خطاطی و خوشنویسی، نقاشی، موسیقی، قالی بافی، میناکاری و موارد دیگر علاوه بر اینکه سبب پویایی فرهنگ اسلامی شده است، در فرهنگ های دیگر نیز تبلور یافته است.
مواجهه دریدا با برنامه پدیدارشناسی هوسرل در تحلیل هنرهای تجسمی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش هنر سال ۱۴ بهار و تابستان ۱۴۰۳ شماره ۲۷
۸۲-۷۳
حوزههای تخصصی:
راهبرد اصلی دریدا، واکاوی بنیادی گفتمان متفکرانی چون افلاطون است که متافیزیک حضور شالوده اصلی نظریاتشان بوده و یا متفکری چون هوسرل که سعی داشته اند از متافیزیک حضور گذر کنند. در این پژوهش بخشی از پدیدارشناسی هوسرلِ متقدم که مورد اهتمام برنامه واسازی دریدا بوده مطرح می شود؛ ابتدا نقد دریدا به مفاهیم آگاهی و معنا در اندیشه هوسرل ارزیابی شده و سپس در بخش دوم مبتنی بر واسازی دریدا، از مفاهیم آگاهی و معنا در پدیدارشناسی و به کارگیری مفاهیمی چون ردپا و تعویق دو اثر منتخب نقاشی از آثار علیرضا اسپهبد و نیکزاد نجومی بررسی و تحلیل می شوند. ارزیابی تمایز میان دو رویکرد پدیدارشناسی و واسازی به منظور دستیابی به دلالت های تازه و به طور کلی روش نقد جدید برای تحلیل متن یا هنرهای تجسمی هدف این پژوهش است. روش جمع آوری اطلاعات، برگرفته از داده های کتابخانه ای و اینترنتی و روش نگارش، به صورت کیفی و توصیفی-تحلیلی مبتنی بر به کارگیری راهبرد واسازی است. در اینجا پیوند نظریه های فلسفی با تحلیل آثار تجسمی، مواجهه ای نوین را مطرح می سازد. با واسازی دو مفهوم آگاهی و معنا در رویکرد پدیدارشناسی و تحلیل دو اثر منتخب از نقاشان معاصر ایران، درمی یابیم که معنای عناصر در اثر هنری نه بر اساس آگاهیِ کلی و دربرگیرنده و دلالت های قطعی است که به ماهیات و ذوات در پدیده ها می رسد؛ بل بر اساس معانی تازه ای است که از دگرگون سازی سلسله مراتب مشخص به دلالت های نامتعین به صورت ردپایی زنجیرواریایایای در تفسیر مکرر اثر تجسمی با تعویق به دست می آید و از این رهگذر دریچه ای تازه برای نقد و بررسی هنرهای تجسمی میسر می شود.
کاربرد هنرهای تجسمی در آگاهی به مخاطب درباره سرطان های کولورکتال
حوزههای تخصصی:
سلامت در جامعه، روندی در حال تغییر است که پیوسته باید موردتوجه قرار گیرد و دنبال راهکاری برای بهبود وضعیت سلامت جامعه بود. سرطان های کولورکتال (CRC) از سرطان های شایع در بین مردان و زنان است، شیوع این بیماری در حال افزایش و میانگین سن بروز آن کاهش یافته و بار اقتصادی و اجتماعی آن در حال حاضر سنگین و رو به شدت یافتن است، بنابراین آگاهی دادن به مردم برای پیشگیری و شناخت این نوع بیماری، مراحل تشخیص، عوارض ناشی از درگیرشدن و آسیب های مبتلا شدن به آن برای بیمار و خانواده او، می تواند مؤثر باشد. یکی از راهکارهای آگاهی دادن، بازنمایی مفهوم این روند بیماری از طریق آثار هنری است. هنر در پزشکی می تواند به عنوان ابزاری برای آموزش سلامت و انتقال پیام آموزشی و توضیحی به مخاطب موردتوجه باشد. بیماران دارای سرطان کولورکتال، قصه های دراماتیکی دارند که داستان آن ها، می تواند سوژه مناسبی برای آثار هنری ازجمله هنرهای تجسمی باشد که ضمن آگاه سازی و آموزش، می تواند به خلق صحنه های احساسی ماندگار منجر شود. علاوه بر آن آگاهی مخاطب از آناتومی بدن خود می تواند عاملی برای پیشگیری و مراقبت باشد. به همین منظور در این پژوهش به این پرسش پاسخ داده می شود که آگاهی از سرطان های کولورکتال از طریق آثار هنری چگونه بازنمایی می شود؟ با این هدف که؛ انتقال پیام های سلامت محور و آگاهی درباره این نوع بیماری به شکل درستی ارائه شود. این پژوهش کیفی، روش تحقیق توصیفی تحلیلی با رویکرد میان رشته ای و گردآوری اطلاعات به صورت کتابخانه ای، مشاهده و مصاحبه است. محتوی این بیماری، درگیرشدن بیمار، نوع جراحی توسط جراح کولورکتال، تصاویر واقع گرایانه، به عنوان نمونه مثالی جهت توصیف و تحلیل در آثار هنری استفاده شده است. درنهایت این نتیجه حاصل می شود که هرگونه از آثار هنری توانایی تأثیر مثبت در نگاه مخاطب و توجه بیننده در انتقال پیام درباره بیماری و سلامت دارند.