مطالب مرتبط با کلیدواژه
۶۱.
۶۲.
۶۳.
۶۴.
۶۵.
۶۶.
۶۷.
۶۸.
۶۹.
۷۰.
۷۱.
۷۲.
۷۳.
۷۴.
۷۵.
۷۶.
۷۷.
۷۸.
۷۹.
۸۰.
سرطان پستان
منبع:
رویش روان شناسی سال نهم آبان ۱۳۹۹ شماره ۸ (پیاپی ۵۳)
201-212
حوزههای تخصصی:
سرطان پستان شایع ترین سرطان کشنده در میان زنان 40 تا 55 سال در جهان است و بیش از 23% از کل سرطان های زنان را به خود اختصاص می دهد. هدف مطالعه حاضر جمع بندی مطالعات سال های اخیر در زمینه بررسی سازگاری با بیماری سرطان پستان در جنبه های روانی و اجتماعی بر اساس مرور نظام مند متون پژوهشی بود. جستجوی سابقه پژوهشی با استفاده از پایگاه های داده های الکترونیکی زیر شامل پایگاه اطلاعات علمی google scholar, pubmed, sciencedirect, SID, Proquest, Ovid با استفاده از کلمات کلیدی انگلیسی cancer Compatibility, Adaptation, breast و کلمات فارسی سرطان پستان و سازگاری از سال های 2016 تا 2020 صورت گرفت و نتایج به صورت کیفی گزارش شد. پس از جستجو و ارزیابی مطالعات، تحلیل نهایی بر روی 19 مقاله انجام گرفت. در این مطالعات، ارتباط معناداری بین میزان سازگاری و روند بهبود در بیماران مبتلابه سرطان پستان گزارش شده است. مقالات مذکور عامل سازگاری را به عوان عاملی مهم در افزایش کیفیت زندگی در این بیماران معرفی کرده اند همچنین کلیه پژوهش ها نشان دادند که عواملی از قبیل معنویت و مذهب، راهبردهای مقابله ای کارآمد، هوش اجتماعی، هوش هیجانی، حمایت ادراک شده اجتماعی، وضعیت تأهل، روابط بین زن و شوهر، سابقه ابتلا به سرطان در خانواده، افسردگی قبل از بیماری، خود کارآمدی با میزان سازگاری در زنان مبتلابه سرطان پستان ارتباط معنی داری دارد. هرچند نیاز به مطالعات تحلیلی آینده نگر با کنترل متغیرهای مداخله گر جهت مشخص تر شدن این رابطه لازم است.
بررسی رابطه ی بین حافظه تروماتیک و طرح واره های ناسازگار در بین زنان مبتلا به سرطان پستان
حوزههای تخصصی:
هدف پژوهش حاضر بررسی رابطه ی بین حافظه تروماتیک و طرح واره های ناسازگار در بین زنان مبتلا به سرطان پستان است. روش پژوهش حاضر از نظر هدف کاربردی و از حیث گردآوری داده ها توصیفی- همبستگی بود. جامعه آماری پژوهش شامل کلیه زنان مبتلا به سرطان پستان بیمارستان شهدای تجریش بود که براساس آمار مدیریت بیمارستان 85 نفر بودند. حجم نمونه با استفاده از جدول کرجسی و مورگان و با استفاده از روش نمونه گیری تصادفی ساده 70 نفر تعیین شد. برای جمع آوری داده ها از پرسش نامه طرح واره ناسازگار اولیه فرم کوتاه و پرسش نامه فهرست تجارب تروماتیک استفاده شد. جهت تحلیل داده ها در سطح توصیفی از میانگین و انحراف استاندارد و در سطح استنباطی از تحلیل رگرسیون به شیوه همزمان با استفاده از نرم افزار SPSS24 استفاده شد.یافته های تحلیل رگرسیون نشان داد بین طرح واره های ناسازگار اولیه و حافظه تروماتیک با سرطان پستان در زنان ارتباط معنی داری وجود دارد و می توانند واریانس بیشتری را تبیین کنند. براساس این یافته ها می توان گفت که زنان با سرطان پستان طرح واره های ناسازگار اولیه و حافظه تروماتیک مختل تری دارند. هم چنین این یافته ها تلویحات مهمی را در زمینه آسیب شناسی روانی و درمان این بیماران دارند.
بررسی مقایسه ای حافظه سازا (تروماتیک) و طرح واره های ناسازگار در بین زنان مبتلا به سرطان پستان و زنان عادی
حوزههای تخصصی:
سرطان پستان شایع ترین سرطان زنان است که جنبه های مختلف سلامت فردی، از جمله سلامت روان را به مخاطره می اندازد. هدف از انجام پژوهش حاضر بررسی مقایسه حافظه سازا (تروماتیک) و طرح واره های ناسازگار در زنان مبتلا به سرطان پستان و زنان عادی بود. روش پژوهش از نظر هدف کاربردی و از حیث گردآوری داده ها توصیفی و علی- مقایسه ای بود. جامعه آماری پژوهش شامل کلیه زنان مبتلا به سرطان پستان بیمارستان شهدای تجریش شهر تهران می باشد. نمونه این پژوهش 35 بیمار مبتلا به سرطان پستان و 35 فرد بهنجار بودند که با روش نمونه گیری در دسترس انتخاب شدند. برای جمع آوری داده ها از پرسش نامه طرح واره ناسازگار اولیه فرم کوتاه و پرسش نامه فهرست تجارب تروماتیک استفاده شد. جهت تحلیل داده ها از تحلیل واریانس چندمتغیره (مانووا) با استفاده از نرم افزار SPSS24 استفاده شد. یافته های حاصل از تحلیل واریانس نشان داد که میانگین نمرات طرح واره های ناسازگار اولیه و حافظه سازا در زنان با سرطان پستان، از زنان بهنجار به طور معنی داری متفاوت است، به عبارت دیگر بین زنان دارای سرطان پستان و زنان عادی از نظر میزان طرح واره های ناسازگار اولیه و حافظ سازا تفاوت معنی داری وجود دارد (05/0>p). این یافته ها بیان می دارند که زنان با سرطان پستان طرح واره های ناسازگار اولیه و حافظه سازا مختل تری دارند. هم چنین این یافته ها تلویحات مهمی را در زمینه آسیب شناسی روانی و درمان این بیماران دارند.
اثربخشی امید درمانی بر راهبردهای مقابله با استرس و اضطراب کرونا در زنان مبتلا به سرطان پستان در دوران اپیدمی کووید-19
منبع:
مطالعات کاربردی در علوم اجتماعی و جامعه شناسی سال چهارم بهار ۱۴۰۰ شماره ۱ (پیاپی ۱۴) جلد دوم
47-56
حوزههای تخصصی:
پژوهش حپژوهش حاضر با هدف بررسی اثربخشی امیددرمانی به واسطه اینترنت بر راهبردهای مقابله با استرس و اضطراب کرونا در زنان مبتلا به سرطان پستان در دوران اپیدمی (کووید-19) اجرا شد. پژوهش حاضر از نوع شبه آزمایشی با پیشآزمون، پسآزمون و گروه گواه است. جامعه آماری پژوهش را زنان مبتلا به سرطان شهر همدان در سال 1399 که تعداد آنها 240 نفر میباشد، تشکیل دادند. با استفاده از روش نمونه گیری هدفمند، نمونه انتخاب شد. حجم نمونه 30 نفر بود که در دو گروه آزمایش (15 نفر) و گواه (15 نفر) قرار گرفتند. دادهها با استفاده از مقیاس اضطراب کرونا ویروس (1398)، سیاهه مقابله با موقعیت استرسزا (اندلر و پارکر، 1990) جمعآوری شدند و با استفاده از روش تحلیل کواریانس چندمتغیری تجزیه و تحلیل شدند. نتایج تحقیق نشان دادند که اضطراب کرونا ویروس و راهبردهای مقابله با استرس در مرحله پس آزمون در گروه آزمایش نسبت به گروه گواه کاهش معنی داری داشته است (01/0>P). نتیجهگیری: بنابراین، با توجه به نتایج پژوهش حاضر امیددرمانی میتواند در جهت کاهش پیامدهای روانشناختی منفی و افزایش راهبردهای موثر مقابله با استرس در دوران همهگیری کرونا ویروس مورد استفاده قرار گیرد.
اثربخشی معنا درمانی گروهی بر ترس از پیشرفت بیماری و کنترل درد و رنج در بیماران مبتلا به سرطان پستان
حوزههای تخصصی:
پژوهش حاضر با هدف تعیین اثربخشی معنادرمانی بر ترس از پیشرفت بیماری و کنترل درد و رنج در بیماران مبتلا به سرطان پستان انجام شد. روش پژوهش، شبه آزمایشی با طرح پیش آزمون- پس آزمون با گروه گواه بود. جامعه آماری این پژوهش، شامل کلیه بیماران زن مبتلا به بیماری سرطان پستان مراجع کنند به بیمارستان صارم در سال 1398 بود. با روش نمونه گیری دواطلب، تعداد 24 نفر از بیماران مبتلا به سرطان پستان انتخاب و به صورت تصادفی در دو گروه آزمایش و گواه جایگزین شدند. سپس گروه آزمایش به مدت 8 جلسه 2 ساعته تحت آموزش های معنادرمانی قرار گرفتند. ابزار جمع آوری اطلاعات ترس از پیشرفت و مقیاس کوتاه شدت درد بود که قبل و بعد از آموزش، اجرا گردید. داده های جمع آوری شده، با استفاده از نرم افزار SPSS نسخه 25 و روش آماری تحلیل کوواریانس چندمتغیره تجزیه و تحلیل شدند. نتایج تحلیل کوواریانس نشان داد که معنادرمانی گروهی، باعث کاهش معنادار (001/0> p ) ترس از پیشرفت بیماری و شدت درد در مرحله پس آزمون نسبت به پیش آزمون در گروه آزمایش نسبت به گروه کنترل شد. بنابراین می توان از این درمان به عنوان یک درمان مکمل در کنار دارودرمانی برای بهبود زندگی این بیماران استفاده کرد.
اثربخشی آموزش عناصر سرمایه های روانشناختی بر انعطاف پذیری روانشناختی و پریشانی روانشناختی زنان مبتلا به سرطان پستان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
مقدمه: سرمایه های روانشناختی می تواند منجر به تقویت احساس خودکارآمدی، امید به زندگی، تاب آوری و خوش بینی در افراد شود. بر همین اساس پژوهش حاضر با هدف بررسی اثربخشی آموزش عناصر سرمایه های روانشناختی بر انعطاف پذیری روانشناختی و پریشانی روانشناختی زنان مبتلا به سرطان پستان انجام گرفت. روش: پژوهش حاضر نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون - پس آزمون با گروه گواه بود. جامعه آماری پژوهش شامل زنان مبتلا به سرطان پستان مراجعه کننده به بیمارستان شهدای تجریش شهر تهران در سه ماهه بهار 1398 بود. در این پژوهش تعداد 30 زن مبتلا به سرطان پستان با رضایت آگاهانه و داوطلبانه انتخاب و با گمارش تصادفی در دو گروه آزمایش و گواه گمارده شدند (15 نفر در هر گروه). زنان حاضر در گروه آزمایش آموزش عناصر سرمایه های روانشناختی (آخوندی، 1396) را طی 10 هفته در 10 جلسه 90 دقیقه ای دریافت نمودند. پرسشنامه های مورداستفاده در این پژوهش شامل پرسشنامه انعطاف پذیری روانشناختی (دنیس و وندروال، 2010) و پرسشنامه پریشانی روانشناختی (کسلر و همکاران، 2003) بود. داده های حاصل از پژوهش به شیوه تحلیل کوواریانس مورد تجزیه وتحلیل قرار گرفت. یافته ها: نتایج نشان داد که آموزش عناصر سرمایه های روانشناختی بر انعطاف پذیری روانشناختی و پریشانی روانشناختی زنان مبتلا به سرطان پستان تأثیر معنادار داشته است (p<0/01). بدین صورت که این آموزش توانسته منجر به بهبود انعطاف پذیری روانشناختی و کاهش پریشانی روانشناختی زنان مبتلا به سرطان پستان شود. نتیجه گیری: با توجه به نتایج پژوهش، آموزش عناصر سرمایه های روانشناختی با به کارگیری مفاهیمی هم چون تاب آوری، امیدواری، خودکارآمدی و خوش بینی، می تواند به عنوان روشی کارآمد جهت بهبود انعطاف پذیری روانشناختی و کاهش پریشانی روانشناختی زنان مبتلا به سرطان پستان مورداستفاده قرار گیرد.
مقایسه درمان متمرکز بر شفقت و معنادرمانی بر اضطراب مرگ در زنان مبتلا به سرطان پستان(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
رویش روان شناسی سال دهم آبان ۱۴۰۰ شماره ۸ (پیاپی ۶۵)
196-185
حوزههای تخصصی:
پژوهش حاضر باهدف مقایسه اثربخشی درمان متمرکز بر شفقت و معنادرمانی بر اضطراب مرگ در زنان مبتلا به سرطان پستان انجام شد. روش پژوهش نیمه آزمایشی از نوع پیش آزمون-پس آزمون با گروه کنترل بود. جامعه آماری مطالعه، شامل تمامی زنان مبتلا به سرطان پستان بود که در بهار 1398 به بیمارستان آراد شهر تهران مراجعه کرده بودند و دارای پرونده پزشکی بودند. از بین آن ها 45 نفر به صورت نمونه گیری هدفمند انتخاب شدند و در یک گروه در انتظار درمان و دو گروه آزمایش (هر گروه 15 نفر) به صورت تصادفی جایگزین شدند. آزمودنی های گروه آزمایش اول و دوم هر یک به ترتیب درمان متمرکز بر شفقت (طی 8 جلسه) و معنادرمانی (طی 8 جلسه) دریافت کردند و گروه در انتظار درمان آموزشی دریافت نکرد. برای جمع آوری داده ها از پرسشنامه اضطراب مرگ DAS (تمپلر، 1970) استفاده شد. تجزیه و تحلیل داده ها با روش آماری تحلیل کواریانس و آزمون تعقیبی LSD در نرم افزار SPSS 21 انجام گرفت. نتایج نشان داد که درمان متمرکز بر شفقت به طور معناداری باعث کاهش اضطراب مرگ (55/96= F و 002/0= p ) شده است. همچنین، معنادرمانی به طور معناداری باعث کاهش اضطراب مرگ (85/108= F و 0005/0= p ) شده است. همچنین نتایج آزمون تعقیبی نشان داد که معنادرمانی (91/65= F و 05/0> p ) تاثیر بیشتری نسبت به درمان متمرکز بر شفقت دارد. با توجه به نتایج پژوهش حاضر، می توان از معنادرمانی جهت کاهش اضطراب مرگ به صورت موثرتری نسبت به درمان متمرکز بر شفقت در زنان مبتلا به سرطان پستان استفاده کرد.
دین، معنویت و مقابله با سرطان پستان: یک مطالعه ی پدیدارشناسی(مقاله پژوهشی وزارت بهداشت)
منبع:
پژوهش در دین و سلامت دوره ۲ بهار ۱۳۹۵ شماره ۲
12-23
حوزههای تخصصی:
سرطان پستان، شایع ترین سرطان زنان در سراسر دنیا است و بیماران مبتلا را علاوه بر عارضه های جسمیِ ناشی از این بیماری، با چالش های متعدد روانی و عاطفی مواجه می سازد. به منظور کندوکاوی عمیق برای درک بهتر راه های مقابله با بیماری در مبتلایان به این سرطان، با تمرکز بر روش های مبتنی بر مذهب و معنویت، مطالعه ی حاضر با رویکرد کیفی و پدیدارشناسی بر روی نمونه یی از زنان ایرانی انجام شد. مواد و روش ها: اطلاعات از طریق مصاحبه ی نیمه ساختاریافته ی عمیق با 27 بیمار واجد شرایط جمع آوری شد. مصاحبه ها رونویسی شد و با استفاده از رویکرد تحلیل تماتیک ون منن مورد تحلیل قرار گرفت. جمع آوری و تحلیل داده ها نیز به طور هم زمان انجام یافت. همچنین برای مدیریت داده ها از نرم افزار مکس کیو دا (نسخه ی شماره ی 10) استفاده شد. یافته ها: میانگین سنّی شرکت کنندگان در پژوهش، 77/8±50 سال بود که آن ها در دامنه ی سنّی 32 تا 68 سال بودند. در حدود 22% از این بیماران، لامپکوتومی (برداشتن بخشی از بافت پستان) و دیگران (78%)، ماستکتومی ( برداشتن همه ی پستان) شده بودند. با بررسی و استخراج کدهای اولیه ی حاصل از مصاحبه ها، کدهای نهایی استخراج شد و در شش طبقه ی فرعی و دو طبقه ی مفهومی جای گرفت، که ارتباط بین این طبقه های مفهومی منجر به ظهور درونمایه ی اصلی مطالعه، به نام «تلاش تعالی گرایانه برای سازگاری» شد. نتیجه گیری: مبتلایان به سرطان پستان در این مطالعه به طور غالب از فرایندهایی پویا و راهبردهایی مقابله یی برای کنارآمدن با واقعیت بیماری بهره می بردند، که شکل گرفته از آموزه های مذهبی و باورهای معنوی آن ها بود. بنابراین، لازم است عرضه کنندگان خدمات سلامت به این بیماران، ضمن حفظ احترام بیماران و در نظر گرفتن اعتقادات و نگرش معنوی و دینی آن ها، امکان دسترسی به مشاوره های مذهبی را برای ارتقای سلامت معنوی این دسته از بیماران فراهم سازند.
اثربخشی گروه درمانی معنوی بر بهبود کیفیت زندگی و سلامت روان در زنان مبتلا به سرطان پستان(مقاله پژوهشی وزارت بهداشت)
منبع:
پژوهش در دین و سلامت دوره ۳ زمستان ۱۳۹۵ شماره ۱
64-78
حوزههای تخصصی:
مطالعه ی حاضر با هدف بررسی تعیین اثربخشی گروه درمانی معنوی بر بهبود کیفیت زندگی و سلامت روان در زنان مبتلا به سرطان پستان مراجعه کننده به بیمارستان طالقانی شهر تهران انجام شده است. مواد و روش ها: در این پژوهش، از طرح شبه آزمایشی پیش آزمون- پس آزمون، با گمارش تصادفی استفاده شده است. 24 بیمار مبتلا به سرطان پستان، به صورت تصادفی انتخاب شدند و در گروه های آزمایش (12 نفر) و کنترل (12 نفر) قرار گرفتند. برای شرکت کنندگان گروه آزمایش، 12 جلسه ی گروه درمانی معنوی (هر جلسه 90 دقیقه ) برگزار شد. در این پژوهش، از پرسش نامه ها ی سلامت روان و کیفیت زندگی استفاده شد. داده ها ی به دست آمده با روش آماری تحلیل کوواریانس و همچنین نرم افزار آماری spss، تجزیه و تحلیل شد. این پژوهش تمام موارد اخلاقی مرتبط را رعایت نموده است. یافته ها: یافته ها نشان داد، معنویت درمانی به طور معناداری در افزایش کیفیت زندگی و سلامت روان زنان مبتلا به سرطان پستان مؤثر بوده است (05/0P<). به عبارت دیگر، این مداخله توانست میزان کیفیت زندگی و سلامت روان را در گروه آزمایش ارتقا دهد. نتیجه گیری: نتیجه ی این پژوهش نشان داد که معنویت درمانی، منبعی مؤثر برای مقابله با پاسخ های جسمانی و روانی شناخته می شود و این مداخله می تواند در درمان های رایج پزشکی، برای ارتقای کیفیت زندگی و سلامت روان مبتلایان به سرطان پستان به کار برده شود.
بررسی ارتباط بین سلامت معنوی و ابعاد سلامت عمومی در بیماران مبتلا به سرطان پستان(مقاله پژوهشی وزارت بهداشت)
منبع:
پژوهش در دین و سلامت دوره ۳ تابستان ۱۳۹۶ شماره ۳
80-91
حوزههای تخصصی:
سابقه و هدف: سلامت معنوی یکی از مفاهیم بنیادین در بیماری های مزمن است و رویکردی مهم در ارتقای سلامت عمومی افراد در نظر گرفته می شود. با توجه به اهمیت سلامت معنوی و نقش آن در ارتقای سلامت عمومی، پژوهش حاضر با هدف بررسی ارتباط بین سلامت معنوی و سلامت عمومی در بیماران مبتلا به سرطان پستان مراجعه کننده به مرکز جامع کنترل سرطان دانشگاه علوم پزشکی شهید بهشتی انجام شده است. روش کار: این پژوهش از نوع مقطعی است و جامعه ی آماری آن شامل 122 نفر از بیماران مبتلا به سرطان پستان مراجعه کننده به مرکز یادشده، در سال 1393 است. داده ها پس از جمع آوری ازطریق پرسش نامه های سلامت معنوی 20 سؤالی پالوتزیان [1] و الیسون [2] و سلامت عمومی 28 سؤالی؛ و تعیین روایی و پایایی آنها، به صورت خودایفا، تکمیل شد و با آزمون های تحلیل واریانس، همبستگی و رگرسیون خطی در سطح معنی داری کمتر از 05/0 تجزیه و تحلیل شد. در این پژوهش همه ی موارد اخلاقی رعایت شده است. علاوه براین، نویسندگان مقاله هیچ گونه تضاد منافعی گزارش نکرده اند. یافته ها: بر اساس یافته های پژوهش، سلامت معنوی بیشتر بیماران در حد متوسطی قرار دارد (8/37 درصد)؛ و بیشتر شرکت کنندگان در مطالعه (50 درصد)، دچار مشکل سلامت عمومی خفیفی هستند. همچنین در این پژوهش علاوه بر اینکه بین سلامت عمومی و مشخصات دموگرافیک (وضعیت تأهل، سطح تحصیلات، وضعیت درآمد و فعالیت جسمانی) سطح معنی داری وجود دارد، بین سلامت عمومی و سلامت معنوی بیماران نیز رابطه ی معنی داری دیده می شود. نتیجه گیری: با توجه به یافته ها، برای پیشگیری از آسیب های روانی در بیماران، ارتقای سلامت معنوی مبتلایان به سرطان پستان باید از اولویت های کادر بهداشتی و درمانی قرار گیرد.
اثربخشی معنویت درمانی گروهی بر تسهیل فرایند رشد پس از سانحه در زنان مبتلا به سرطان پستان(مقاله پژوهشی وزارت بهداشت)
حوزههای تخصصی:
سابقه و هدف: شایع ترین سرطان در میان زنان، سرطان پستان است که می تواند مشکلات روان شناختی زیادی برای افراد مبتلا به آن به وجود آورد. هدف پژوهش حاضر بررسی اثربخشی معنویت درمانی گروهی بر تسهیل فرایند رشد پس از سانحه در بیماران مبتلا به سرطان پستان بود. روش کار: این پژوهش از نوع نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون-پس آزمون با گروه کنترل است. جامعه آماری پژوهش را همه زنان مبتلا به سرطان پستان شهر ارومیه در سال 1396 تشکیل دادند که از میان آنان با استفاده از روش نمونه گیری دردسترس، 30 نفر انتخاب شدند و به طور تصادفی در دو گروه آزمایش (15 نفر) و کنترل (15 نفر) قرار گرفتند. شرکت کنندگان گروه آزمایش 12 جلسه (هر جلسه 90 دقیقه) معنویت درمانی گروهی دریافت کردند ولی شرکت کنندگان گروه گواه هیچ مداخله ای دریافت نکردند. در این پژوهش از پرسش نامه رشد پس از سانحه استفاده شد. داده ها با استفاده از آزمون آماری تحلیل کوواریانس چندمتغیّره تجزیه و تحلیل شد. در این پژوهش همه موارد اخلاقی رعایت شده است و مؤلفان مقاله هیچ گونه تضاد منافعی گزارش نکرده اند. یافته ها: یافته ها نشان داد معنویت درمانی به طور معناداری در تسهیل فرایند رشد پس از سانحه زنان مبتلا به سرطان پستان مؤثر بوده است (05/0>P)؛ به عبارتی دیگر، این مداخله توانست میزان رشد پس از سانحه را در گروه آزمایش ارتقا دهد. نتیجه گیری: نتایج این پژوهش حاکی از کارآمدی معنویت درمانی گروهی بر تسهیل فرایند رشد پس از سانحه در بیماران مبتلا به سرطان پستان بود؛ بنابراین معنویت درمانی را می توان روشی برای رشد و بهبود بیماران مبتلا به سرطان پستان دانست و از آن بهره برد.
تعیین اثربخشی درمان متمرکز بر شفقت بر رشد پس از سانحه و نگرانی از تصویر بدنی در زنان مبتلا به سرطان پستان(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
رویش روان شناسی سال دهم اسفند ۱۴۰۰ شماره ۱۲ (پیاپی ۶۹)
۱۱۸-۱۰۹
حوزههای تخصصی:
پژوهش حاضر باهدف تعیین اثربخشی درمان متمرکز بر بر رشد پس از سانحه و نگرانی از تصویر بدنی در زنان مبتلا به سرطان پستان انجام شد. روش پژوهش نیمه آزمایشی از نوع پیش آزمون-پس آزمون با گروه کنترل بود. جامعه آماری مطالعه، شامل تمامی زنان مبتلا به سرطان پستان بود که در بهار 1398 به بیمارستان آراد شهر تهران مراجعه کرده و دارای پرونده پزشکی بودند. از بین آن ها 30 نفر به صورت نمونه گیری هدفمند انتخاب شدند و در یک گروه در انتظار درمان و یک گروه آزمایش (هر گروه 15 نفر) به صورت تصادفی جایگزین شدند. آزمودنی های گروه آزمایش درمان متمرکز بر شفقت (طی 8 جلسه) دریافت کردند و گروه در انتظار درمان آموزشی دریافت نکرد. برای جمع آوری داده ها از پرسشنامه رشد پس از سانحه PTGI (تدسچی و کالهون، 1996) و پرسشنامه نگرانی از تصویر بدنی BICI (لیتلتون، آکسوم و پوری، 2005) استفاده شد. تجزیه و تحلیل داده ها با روش آماری تحلیل کواریانس در نرم افزار SPSS21 انجام گرفت. نتایج نشان داد که درمان متمرکز بر شفقت به طور معناداری باعث افزایش رشد پس از سانحه و کاهش نگرانی از تصویر بدنی سانحه شده است (05/0>p). با توجه به نتایج پژوهش حاضر، می توان از درمان متمرکز بر شفقت جهت افزایش رشد پس از سانحه و کاهش نگرانی از تصویر بدنی در زنان مبتلا به سرطان پستان استفاده کرد.
مقایسه اثربخشی گروه درمانی شناختی- وجودی و گروه درمانی شناختی-وجودی مبتنی بر ذهن آگاهی برنشانگان افت روحیه و تجربه لذت در زنان مبتلا به سرطان پستان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
این پژوهش با هدف مقایسه اثربخشی درمان شناختی- وجودی و درمان شناختی- وجودی مبتنی بر ذهن آگاهی برنشانگان افت روحیه و تجربه لذت در زنان مبتلا به سرطان پستان انجام شده است. روش پژوهش، نیمه آزمایشی و از نوع پیش آزمون- پس آزمون با گروه کنترل می باشد. جامعه آماری شامل کلیه زنان مبتلا به سرطان پستان مراجعه کننده به مرکز درمان سرطان شهرستان دزفول بودند که به شیوه نمونه گیری در دسترس انتخاب شدند که با توجه به معیارهای ورود، 45 نفر به عنوان نمونه، انتخاب و به صورت تصادفی در سه گروه درمان شناختی- وجودی، درمان شناختی-وجودی مبتنی بر ذهن آگاهی و گواه گمارده شدند. برای گرداوری داده ها از مقیاس نشانگان افت روحیه (DS) (کیسان و همکاران، 2004) و مقیاس تجربه زمانی لذت (TEPS) (گارد و همکاران، 2006) استفاده شد. نتایج آزمون تحلیل کوواریانس چندمتغیری نشان دادکه بین نشانگان افت روحیه و تجربه لذت در گروه های آزمایشی و گروه گواه تفاوت معنی داری به لحاظ آماری وجود دارد (001/0>P). هم چنین، نتایج آزمون بونفرونی نشان داد که درمان شناختی- وجودی مبتنی بر ذهن آگاهی، به میزان بیشتری باعث کاهش افت روحیه بازماندگان سرطان پستان و افزایش تجربه لذت در این افراد می شود (001/0>P). در نتیجه می توان با اضافه کردن تمرینات ذهن آگاهی به درمان شناختی- وجودی،به میزان بیشتری نشانگان افت روحیه را کاهش و تجربه لذت را افزایش داد.
مقایسه اثربخشی درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد و واقعیت درمانی بر رفتارهای خودمراقبتی در بیماران زن مبتلا به سرطان پستان(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های مشاوره جلد ۲۰ زمستان ۱۴۰۰ شماره ۸۰
۱۸۳-۱۵۸
حوزههای تخصصی:
هدف: هدف پژوهش حاضر، مقایسه اثربخشی درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد و واقعیت درمانی بر رفتارهای خودمراقبتی در بیماران زن مبتلا به سرطان پستان بود. روش پژوهش: طرح پژوهش حاضر، شبه آزمایشی سه گروهی از نوع پیش آزمون- پس آزمون با گروه کنترل و همراه با پیگیری بود. جامعه پژوهشی حاضر بیماران زن مبتلا به سرطان پستان 25 تا 45 ساله مراجعه کننده به بخش انکولوژی بیمارستان امام حسین شهر تهران در شش ماهه دوم سال 1398 بودند. در این تحقیق از سه گروه آزمایشی استفاده شده است، تعداد افراد هر گروه 20 نفر بود. روش اجرا بدین صورت بود که گروه آزمایشی اول، پروتکل درمانی مبتنی بر پذیرش و تعهد و گروه آزمایشی دوم مداخله واقعیت درمانی،طی هشت جلسه 90 دقیقه ای مداخله صورت گرفت. اما گروه کنترل هیچ گونه مداخله ای دریافت نکردند. برای تحلیل داده ها از تحلیل واریانس آمیخته استفاده شد. یافته های پژوهش: درنهایت و در بررسی میزان تأثیرگذاری رویکردهای درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد و واقعیت درمانی مشخص شد که بین اثربخشی درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد و واقعیت درمانی بر رفتارهای خودمراقبتی در بیماران زن مبتلا به سرطان پستان تفاوت وجود دارد.به عبارتی دیگر واقعیت درمانی به نسبت درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد، تأثیر بیشتری برافزایش رفتارهای خودمراقبتی در بیماران زن مبتلا به سرطان پستان دارد. نتیجه: با توجه به تأثیر رویکرد واقعیت درمانی برافزایش رفتارهای خودمراقبتی در بیماران زن مبتلا به سرطان پستان، لزوم توجه و به کارگیری بیشتر این رویکرد و درنتیجه افزایش احتمال خودمراقبتی در بیماران بیش ازپیش احساس می شود.
مقایسه درمان متمرکز بر شفقت و معنادرمانی بر رشد پس از سانحه در زنان مبتلا به سرطان پستان(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
حوزههای تخصصی:
هدف: پژوهش حاضر باهدف مقایسه اثربخشی درمان متمرکز بر شفقت و معنادرمانی بر رشد پس از سانحه در زنان مبتلا به سرطان پستان انجام شد. روش: روش پژوهش نیمه آزمایشی از نوع پیش آزمون-پس آزمون با گروه کنترل بود. جامعه آماری مطالعه، شامل تمامی زنان مبتلا به سرطان پستان بود که در بهار 1398 به بیمارستان آراد شهر تهران مراجعه کرده بودند و دارای پرونده پزشکی بودند. از بین آن ها 45 نفر به صورت نمونه گیری هدفمند انتخاب شدند و در یک گروه کنترل در انتظار درمان و دو گروه آزمایش (هر گروه 15 نفر) به صورت تصادفی جایگزین شدند. آزمودنی های گروه آزمایش اول و دوم هر یک به ترتیب درمان متمرکز بر شفقت (طی 8 جلسه) و معنادرمانی (طی 8 جلسه) دریافت کردند و گروه کنترل در انتظار درمان آموزشی دریافت نکرد. برای جمع آوری داده ها از پرسشنامه رشد پس از سانحه PTGI (تدسچی و کالهون، 1996) استفاده شد. تجزیه و تحلیل داده ها با روش آماری تحلیل کواریانس و آزمون تعقیبی LSD در نرم افزار SPSS21 انجام گرفت. یافته ها: نتایج نشان داد که درمان متمرکز بر شفقت به طور معناداری باعث افزایش رشد پس از سانحه (56/122=F و 001/0=p) شده است. همچنین، معنادرمانی به طور معناداری باعث افزایش رشد پس از سانحه (9/15=F و 0004/0=p) شده است. همچنین نتایج آزمون تعقیبی نشان داد که درمان متمرکز بر شفقت (05/53=F و 05/0>p) تاثیر بیشتری نسبت به معنادرمانی دارد. نتیجه گیری: با توجه به نتایج پژوهش حاضر، می توان از درمان متمرکز بر شفقت جهت افزایش رشد پس از سانحه به صورت موثرتری نسبت به معنادرمانی در زنان مبتلا به سرطان پستان استفاده کرد.
اثربخشی درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد بر فاجعه پنداری درد و نگرانی از تصویر بدنی در زنان مبتلا به سرطان پستان(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
حوزههای تخصصی:
هدف: پژوهش حاضر با هدف بررسی اثربخشی درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد بر فاجعه پنداری درد و نگرانی از تصویر بدنی در زنان مبتلا به سرطان پستان انجام گرفت. روش : پژوهش حاضر نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون- پس آزمون با گروه گواه و دوره پیگیری دوماهه بود. جامعه آماری پژوهش شامل زنان مبتلا به سرطان پستان مراجعه کننده به مرکز پیشگیری و کنترل سرطان آلاء شهر اصفهان در شش ماهه تابستان و پاییز سال 1398 بود. در این پژوهش تعداد 30 زن با سرطان پستان با روش نمونه گیری دردسترس انتخاب و با گمارش تصادفی در گروه های آزمایش و گواه گمارده شدند (هر گروه 15 زن). پس از ریزش تعداد 25 نفر در پژوهش باقی ماندند (12 نفر در گروه آزمایش و 13 نفر در گروه گواه). گروه آزمایش درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد (هیز و استروسهل، 2010) را طی دو و نیم ماه در 10 جلسه 90 دقیقه ای دریافت نمودند. پرسشنامه های مورد استفاده در این پژوهش شامل پرسشنامه فاجعه پنداری درد (سالیوان و همکاران، 1995) و نگرانی از تصویر بدنی (لیتلتون و همکاران، 2005) بود. داده های حاصل از پژوهش به شیوه تحلیل واریانس با اندازه گیری مکرر مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت. یافته ها: نتایج نشان داد که درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد بر فاجعه پنداری درد و نگرانی از تصویر بدنی در زنان مبتلا به سرطان پستان تأثیر معنادار داشته (p <0/001) و توانسته منجر به کاهش فاجعه پنداری درد و نگرانی از تصویر بدنی در این زنان شود. نتیجه گیری: بر اساس یافته های پژوهش حاضر می توان چنین نتیجه گرفت که درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد با بهره گیری از فنونی همانند کاربرد تکنیک های ذهنی، مشاهده خود به عنوان زمینه، تکنیک های گسلش شناختی، تصریح ارزش ها و عمل متعهدانه می تواند به عنوان یک درمان کارآمد جهت کاهش فاجعه پنداری درد و نگرانی از تصویر بدنی در زنان مبتلا به سرطان پستان مورد استفاده گیرد.
اثربخشی پروتکل بهبود سازگاری مبتنی بر مدل چندوجهی بر سطح سلامت معنوی و اجتماعی زنان مبتلا به سرطان پستان(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های نوین روانشناختی سال هفدهم زمستان ۱۴۰۱ شماره ۶۸
255 - 263
پژوهش حاضر با هدف بررسی اثربخشی پروتکل بهبود سازگاری مبتنی بر مدل چندوجهی بر سطح سلامت معنوی و اجتماعی زنان مبتلا به سرطان پستان انجام شد. پژوهش حاضر از نوع نیمه آزمایشی با پیش آزمون و پس آزمون با گروه آزمایش و کنترل بود. مطالعه ی حاضر از نوع کاربردی و روش پژوهش نیمه آزمایشی و طرح آن از نوع پیش آزمون و پس آزمون با گروه آزمایش و کنترل بود. جامعه آماری شامل بیماران مبتلا به سرطان پستان مراجعه کننده به کلینیک تخصصی بیماری های پستان شهر مشهد بود. از بین آنها، 3۰ نفر انتخاب و به صورت تصادفی در دو گروه آزمایش و کنترل جایگزین شدند. گروه آزمایش تحت آموزش پروتکل بهبود سازگاری قرار گرفت و گروه کنترل هیچ گونه مداخله ای دریافت نکرد. ابزار پژوهش پرسشنامه سلامت معنوی و پرسشنامه سلامت اجتماعی بود. داده ها با روش آزمون تحلیل کوواریانس و نرم افزار SPSS-24 تحلیل شدند. نتایج نشان داد پروتکل بهبود سازگاری مبتنی بر مدل چندوجهی موجب افزایش معنادار سلامت معنوی و اجتماعی زنان مبتلا به سرطان پستان شده است (001/0P<). پروتکل بهبود سازگاری مبتنی بر مدل چندوجهی با ایجاد سازگاری معنوی، روان شناختی، اجتماعی، عاطفی و جسمانی در زنان مبتلا به سرطان پستان موجب بهبود سطح سلامت معنوی و اجتماعی در آنها شد.
مدل ساختاری کیفیت زندگی زنان مبتلا به سرطان پستان براساس شخصیت تیپ D با نقش میانجی متابعت درمانی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
خانواده درمانی کاربردی دوره سوم زمستان ۱۴۰۱ شماره ۴ (پیاپی ۱۳)
208 - 216
هدف: بررسی مدل ساختاری کیفیت زندگی زنان مبتلا به سرطان پستان براساس شخصیت تیپ D با نقش میانجی متابعت درمانی می باشد. روش پژوهش: در این مطالعه کاربردی اطلاعات توصیفی زنان مبتلا به سرطان پستان مراجعه کننده به بیمارستان شهدای تجریش و کلینیک آذر تهران در سال 1399-1398 جمع آوری گردید. حجم نمونه بر 440نفر تعیین گردید . ابزار گردآوری داده ها شامل پرسشنامه جمعیت شناختی کیفیت زندگی (EORTC QLQ –BR23) ،مقیاس تیپ شخصیتیD و پرسشنامه متابعت کلی و اختصاصی بیماران مزمن توسط هیز و همکاران (1994) بود. یافته ها: ضریب مسیر متغیر شخصیت تیپ Dبر متابعت درمانی زنان مبتلا به سرطان پستان که به مقدار 694/0 و همچنین آماره t به مقدار 121/7 است، ضریب مسیر متابعت درمانی بیماری بر کیفیت بیماران مورد مطالعه که به مقدار 887/0 و همچنین آماره t به مقدار 283/9 و نهایتا ضریب مسیر متغیر شخصیت تیپ Dبر کیفیت زندگی زنان مبتلا به سرطان پستان به مقدار 523/0 و همچنین آماره t به مقدار 120/4 مشاهده گردید که همگی تاثیر معناداری داشت. نتیجه گیری: شخصیت تیپ D با میانجیگری متابعت درمانی بر کیفیت زندگی زنان مبتلا به سرطان پستان تاثیر معناداری داردوباعث کاهش کیفیت زندگی می شود.
اثربخشی آموزش درمان معنوی خداسو بر کاهش افسردگی و اضطراب و افزایش کیفیت زندگی زنان مبتلا به سرطان پستان در شهر تهران(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
خانواده درمانی کاربردی دوره سوم زمستان ۱۴۰۱ شماره ۵ (پیاپی ۱۴) مجموعه مقالات حوزه زنان
137 - 157
هدف: مقاله حاضر با هدف اثربخشی آموزش درمان معنوی خداسو بر کاهش افسردگی و اضطراب و افزایش کیفیت زندگی زنان مبتلا به سرطان پستان در شهر تهران انجام شد. روش: روش پژوهش از نوع نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون-پس آزمون با گروه گواه و پیگیری است. جامعه آماری، کلیه زنان مبتلا به سرطان پستانِ تحت درمان در بیمارستان شهرری تهران در تابستان سال 1401 بودند. جهت تعیین نمونه 30 نفر به صورت داوطلبانه و هدفمند انتخاب و در دو گروه آزمایش و گواه گمارده شدند. جهت سنجش افسردگی و اضطراب از پرسشنامه بک و جهت سنجش کیفیت زندگی از پرسشنامه سازمان بهداشت جهانی استفاده شد. قبل از اجرای مداخله از هر دو گروه پیش آزمون افسردگی، اضطراب و کیفیت زندگی به عمل آمد. گروه آزمایش آموزش درمان معنوی خداسو را از طریق پروتکل آموزشی در 8 جلسه دریافت کرد و گروه گواه هیچگونه مداخله آموزشی دریافت نکرد. پس از اجرای مداخله در مرحله پس آزمون، هر دو گروه مجددا ابزارهای مرحله پیش آزمون را پاسخ دادند و 45 روز بعد مجددا در بین هر دو گروه ابزارها اجرا شد. داده ها با استفاده از آزمون تحلیل واریانس بین- درون آزمودنی های آمیخته تجزیه و تحلیل شدند.یافته ها: نتایج نشان داد آموزش درمان معنوی خداسو درکاهش افسردگی (02/5=F، 03/0=P) و اضطراب (16/11=F، 001/0=P) و افزایش کیفیت زندگی (52/25=F، 001/0=P) زنان اثربخش بوده و بعد از 45 روز همچنان پایدار بوده است (05/0>p). نتیجه گیری: با توجه به اثربخشی و پایداری آموزش درمان معنوی خداسو؛ پیشنهاد می شود در مراکز بهداشتی و درمانی به بهره گیری از روش های درمانی معنوی خداسو برای بهبود وضعیت روحی بیماران سرطانی بهره گرفته شود.
اثربخشی آموزش برنامه روان نمایشگری بر تاب آوری و سرمایه روان شناختی زنان مبتلا به سرطان پستان(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
خانواده درمانی کاربردی دوره سوم زمستان ۱۴۰۱ شماره ۵ (پیاپی ۱۴) مجموعه مقالات حوزه زنان
268 - 283
هدف: هدف پژوهش حاضر تعیین اثر آموزش برنامه روان نمایشگری بر تاب آوری و سرمایه روان شناختی زنان مبتلابه سرطان پستان شهر بندرعباس است. روش پژوهش: این مطالعه آزمایشی با طرح پیش آزمون و پس آزمون با گروه گواه انجام شد. جامعه آماری این پژوهش را کلیه ی زنان مبتلابه سرطان پستان بیمارستان شهید محمدی شهر بندرعباس تشکیل دادند که تعداد آنها 78 نفر بود. از این تعداد، 60 نفر از زنان مبتلا به سرطان پستان شهر بندرعباس در سال 1398 که شدت و سطح بیماری یکسانی داشتند، به طور نمونه گیری در دسترس انتخاب، در دو گروه مداخله و گواه قرار گرفتند. ابزارهای مورداستفاده، پرسشنامه ی سرمایه ی روان شناختی لوتانز (2007) و مقیاس تاب آوری کونور و دیویدسون (2003) بود. روایی و پایایی این ابزارها در پژوهش های قبلی بررسی شده است. جلسات آموزش روان نمایشگری برراساس پروتکل لونتون (1388) در نه جلسه، نود دقیقه ای در یک ماه برگزار شد. پرسشنامه ها در مرحله ی اول و نهم مداخله تکمیل شد. تحلیل داده ها با نرم افزار SPSS.22 انجام گردید. یافته ها: آموزش برنامه روان نمایشگری سبب افزایش تاب آوری (71/199=F، 001/0>P) و همچنین سرمایه روان شناختی (40/108=F، 001/0>P) بیماران مبتلا به سرطان پستان شد. نتیجه گیری: روش آموزش برنامه روان نمایشگری به بیماران سرطانی از جهات مختلف، افزایش تاب آوری و سرمایه ی روان شناختی کمک می کند.