مطالب مرتبط با کلیدواژه
۱۰۱.
۱۰۲.
۱۰۳.
۱۰۴.
۱۰۵.
۱۰۶.
۱۰۷.
۱۰۸.
۱۰۹.
۱۱۰.
تجارب زیسته
منبع:
تعلیم و تربیت دوره ۳۹ پاییز ۱۴۰۳ شماره ۱۵۹
۱۷۸-۱۵۷
حوزههای تخصصی:
هدف از انجام دادن این پژوهش، دستیابی به تجارب معلمان و مدیران در زمینه مفهوم مسئولیت پذیری اجتماعی است. مطالعه حاضر به شیوه کیفی و از نوع پدیدارشناسی با نمونه گیری هدفمند و از طریق مصاحبه ژرف نگر با 18 نفر از معلمان و مدیران سطح شهر سنندج انجام گرفته است. ابزار گردآوری اطلاعات مصاحبه نیمه ساختاریافته بود. تجزیه وتحلیل متن مصاحبه ها با روش دیکلمن و همکاران (1989) صورت پذیرفته است. یافته های حاصل از تجارب معلمان و مدیران شامل 33 مضمون فرعی و 6 مضمون اصلی بود که شامل تعامل سازنده با محیط دانش آموزان، تعامل سازنده با همکاران، حفظ ظاهر و رفتار فردی، ناآگاهی و بی تفاوتی اعضای جامعه مدرسه، عمل در چارچوب قوانین و مقررات و درگیرشدن در مسائل فردی دانش آموزان است. می توان نتیجه گرفت که معلمان با حفظ و تلاش در راستای رفتارهای فردی خود عاملانی در جهت رشد و شکوفایی دانش آموزان در مقام الگو هستند، اما این تجربه از مسئولیت پذیری در رشد و پیشرفت خود معلمان و مدیران نیز مؤثر است و اینکه فقط التزام عملی در چارچوب قوانین سازمانی حد تمام و کمال در مسئولیت پذیری اجتماعی نیست، بلکه معنای واقعی آن فراتر رفتن از حد وظیفه است.
بررسی تجارب زیسته سالمندان شهر تهران در ارتباط با بهزیستی روانشناختی و مقایسه آن با بهزیستی روانشناختی ریف
منبع:
پژوهش های کاربردی در مشاوره سال ۶ زمستان ۱۴۰۲ شماره ۲۳
53 - 67
حوزههای تخصصی:
درک مفهوم بهزیستی از دیدگاه سالمندان و مشخص کردن عوامل مهم آن نقش به سزایی در افزایش کیفیت و رضایت خاطر در دوران سالمندی می تواند داشته باشد. در این مطالعه از روش پدیده شناسی توصیفی برای جمع آوری داده ها و از روش کلایزی برای تحلیل داده ها در بخش کیفی استفاده شده است. تعداد مشارکت کنندگان بر اساس اشباع نظری بیست سالمند زن و مرد ساکن در استان تهران بود. اطلاعات از طریق مصاحبه عمیق نیمه ساختار یافته جمع آوری شد. داده های به دست آمده جهت تبیین عوامل بهزیستی در دوران سالمندی مورد تحلیل قرار گرفت. پنج مضمون از یافته ها در بخش کیفی استخراج شد که شامل سرزندگی، سلامتی و پویایی، رشد و غنای فردی، روابط بین فردی، نیرومندی می باشد. که با بعضی از مولفه های بهزیستی ریف اشتراکاتی دارا می باشد و در بعضی موارد فراتر و جامع تر از مولفه های بهزیستی ریف مناسب افزایش بهزیستی سالمندان ایرانی می باشد. نتایج حاصل از این پژوهش می تواند جهت استفاده بسیاری از روانشناسان، مشاوران و متخصصان حوزه سالمندی در زمینه نحوه مشاوره و آموزش سالمندان در جهت افزایش بهزیستی سالمندان مورد استفاده قرار بگیرد. علاوه بر آن مسئولین و متولیان امر سالمندی می توانند با عملی نمودن برنامه بهزیستی سالمندان، بهزیستی را در جامعه سالمندی گسترش بدهند که این امر خود باعث کاهش اثرات نامطلوب پیری در بین آنان و شادابی و نشاط بیشتر در بین آنان می گیرد.
تاملی پدیدارنگارانه به حقوق دانش آموزان: تحلیل تجارب زیسته مدیران مدارس(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
رهبری آموزشی کاربردی سال ۵ زمستان ۱۴۰۳ شماره ۴
231 - 249
حوزههای تخصصی:
مقدمه و هدف: پرسش های اساسی پیرامون آگاهی مدیران مدارس از حقوق دانش آموزی، میزان پایبندی به حقوق دانش آموز و فراهم نمودن زمینه تحقق آنها در عمل، یک حوزه کمتر مطالعه شده در آموزش و پرورش ایران است. لذا این پژوهش با هدف ارائه تصویری روشن از روایت های مدیران مدارس از حقوق دانش آموزی، طراحی و اجرا شده است.
روش شناسی پژوهش: برای پاسخ به سوالات اساسی مطرح شده، از روش پژوهش کیفی پدیدارنگاری استفاده شد. مشارکت کنندگان به روش نمونه گیری هدفمند مبتنی بر معیار برگزیده شدند تعریف شدند و سپس به روش گلوله برفی شناسایی و دعوت به مصاحبه شدند. پس از تهیه پروتکل مصاحبه، داده ها از طریق مصاحبه های نیمه ساختاریافته عمیق با 20 نفر از مدیران جمع آوری شده و با استفاده از روش تحلیل محتوا، تجزیه و تحلیل شدند.
یافته ها: تحلیل روایت های مدیران مدارس نشان داد که اگرچه مدیران به طورکلی از حقوق دانش آموزی آگاه هستند و آن را می پذیرند، اما در عمل با مسائل متعددی در تحقق این حقوق مواجه اند. از جمله آنها می توان به تعارض میان حقوق فردی دانش آموزی و الزامات اجتماعی مدرسه، عدم تطابق سیستم آموزشی با نیازهای متنوع دانش آموزان، نابرابری در دسترسی به امکانات، ناسازگاری روش های ارزشیابی با نیازهای نسل جدید، کاستی های سیستم آموزشی در تأمین نیازهای بهداشتی و شکاف بین برابری و فراگیری در آموزش اشاره کرد.
بحث و نتیجه گیری: نتایج پژوهش نشان داد ناهماهنگی های عنوان شده علاوه بر ضعف آموزش های مدیران، عمدتاً ریشه در بافت اجتماعی و ساختار نظام آموزشی مانند محدودیت های بودجه ای، قوانین دست وپاگیر و عدم هماهنگی بین نهادها دارد. لذا، تحقق پایدار حقوق دانش آموزی مستلزم مشارکت فعال تمامی ذینفعان آموزش و پرورش در سیاست گذاری های آموزشی است.
تجارب زیسته معلمان از کاربرد فناوری در برنامه درسی دوره متوسطه: یک مطالعه ی پدیدارشناسانه(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
پژوهش حاضر با هدف مطالعه تجارب زیسته معلمان از کاربرد فناوری در برنامه درسی دوره متوسطه صورت گرفت. رویکرد پژوهش کیفی و روش مطالعه نیز پدیدارشناسی بود. جامعه آماری پژوهش را معلمان دوره متوسطه که تجربه استفاده از فناوری در اجرای برنامه درسی را داشتند تشکیل دادند. حجم نمونه بر اساس قاعده اشباع نظری داده ها بود بنابراین بر اساس قاعده اشباع نظری، مشارکت کنندگان پژوهش به حجم 19 نفر با استفاده از نمونه گیری هدفمند از نوع مطلوب انتخاب شدند. معیار انتخاب مشارکت کنندگان پژوهش معلمانی بود که فناوری های آموزش را در اجرای آموزش بکار برده اند، بود. ابزار پژوهش، مصاحبه های نیمه ساختارمند بود. برای تجزیه و تحلیل داده ها از روش تحلیل مضمون استفاده شد. از تحلیل مصاحبه ها 8 مضمون سازمان دهنده و 104 مضمون پایه استخراج شد. یافته ها نشان داد که تسهیل یادگیری، تغییرات مثبت پداگوژیگی، نوآوری های جدید فناورانه، تسهیل فرایندهای اداری، عدم وجود بسترها و زیرساخت های فنی مناسب، چالش های مربوط به نیروی اسانی، چالش های مدیریتی، چالش های پیامدی از اصلی ترین تجارب معلمان در فرایند اجرای برنامه درسی مبتنی بر فناوری بود. با توجه به نتایج پژوهش می توان گفت که متولیان نظام آموزشی به منظور افزایش استفاده از فناوری-های آموزش در اجرای برنامه درسی می بایست بسترهای فنی، قانونی و مدیریتی بکارگیری این فناوری ها را تسهیل کنند.
واکاوی تجارب زیسته دانش آموزان متوسطه دوم از چالش های آموزشی در دوران کرونا و پساکرونا(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
با شیوع ویروس کرونا و تعطیلی مدارس، نظام آموزشی با چالش های متعددی مواجه شد. دانش آموزان متوسطه دوم به عنوان یکی از اقشار آسیب پذیر، تجارب منحصر به فردی از این دوران، به دست آوردند؛ در این زمینه، پژوهش حاضر به بررسی چالش های آموزشی در دوران کرونا و پساکرونا براساس تجارب زیسته دانش آموزان در سال تحصیلی 1404-1403 با استفاده از روش تحقیق کیفی از نوع تحلیل محتوا پرداخت. گروه هدف پژوهش شامل دانش آموزان متوسطه دوم ناحیه ۲ شهرستان زنجان بود که ازطریق نمونه گیری هدفمند، تعداد ۲۴ نفر از آنان تا رسیدن به اشباع تحت مصاحبه نیمه ساختاریافته قرارگرفتند. جهت دستیابی به روایی سؤال های مصاحبه از نظرات استادان گروه علوم تربیتی استفاده شد. برای اطمینان از اعتبار داده های پژوهش، مضامین استخراج شده از مصاحبه ها، به مصاحبه شوندگان ارائه شد تا پس از تأیید آنها ادامه تحلیل انجام شود؛ درنهایت، درون مایه مصاحبه ها در قالب شش مضمون اصلی و 19 مضمون فرعی استخراج و طبقه بندی شد. باتوجه به نتایج پژوهش، آموزش مجازی در دوران کرونا و نیز آموزش حضوری بلافاصله بعد از کمرنگ شدن همه گیری کرونا، دانش آموزان را با چالش های جدی مواجه کرده اند. چالش های ناشی از حضور در کلاس های مجازی در دوران کرونا (کاهش پیشرفت تحصیلی، کاهش تحرک فیزیکی در محیط آموزشی، عدم تعامل مناسب بین دانش آموز و معلم و ...)، چالش های بازگشت به کلاس حضوری پس از کرونا (کاهش اعتمادبه نفس و ضعف در ارتباطات اجتماعی، اضطراب ابتلا به کرونا و...) و چالش های مرتبط با قوانین و انضباط خاص حاکم بر فضای آموزش حضوری در مدرسه پس از کرونا (دشواری قوانین کلاس ها و مدرسه حضوری، سختی استفاده از ماسک و محافظ و الکل در مدرسه و ...) از مهم ترین آنها بودند که لزوم بازنگری در سیاست های آموزشی جهت بهینه سازی آنها برای دانش آموزان در ایام مختلف را گوشزد می کنند.
چالش های فرا روی معلمان مهارت آموز و ارائه راهکار براساس تجارب زیسته آن ها(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات برنامه ریزی آموزشی دوره ۱۳ بهار و تابستان ۱۴۰۳ شماره ۲۵
159 - 190
حوزههای تخصصی:
هدف: اقدامات در آموزش و پرورش زمانی منجر به دستیابی به هدف مورد نظر خواهد شد که برنامه ریزی صحیحی برای آن صورت گیرد. هدف پژوهش حاضر، شناسایی و تحلیل چالش های فراروی معلمان ماده 28 و راهکاریابی برای این چالش ها بر اساس تجارب زیسته آن هادر جهت تحول در برنامه ریزی آموزشی برای آنان بود.روش شناسی: رویکرد پژوهش، کیفی و استراتژی پژوهش پدیدارشناسی از نوع 4 مرحله ای ون مانن بود. جهت جمع آوری داده ها، از ابزار مصاحبه ساختاریافته محقق ساخته بهره برده شد. میدان پژوهش شامل سری نهم از معلمان مهارت آموز استان کردستان در سال تحصیلی1403-1402 به تعداد 150 نفر بود که با ملاک اشباع یافتگی داده ها تعداد 27 نفر انتخاب شدند.یافته ها: یافته ها در دو گام حاصل شد: گام نخست، شامل چالش های پیش روی معلمان ماده 28 بود که در این راستا، 5 مورد مضامین فراگیر، 15 مورد مضامین سازمان دهنده و 117 مضمون پایه حاصل شد. مضامین سازمان دهنده در ارتباط با چالش های ارزشیابی، چالش های مدیریتی، دانش تخصصی و کلاسداری معلم، چالش های دوره ی پودمان، چالش های اداری، چالش های مربوط به برگزاری دوره های ضمن خدمت، ارتباط با اولیا و دانش آموزان و چالش های امکانات و تجهیزات آموزشی مدارس هستند. در گام دوم راهکارهای معلمان ماده 28 برای رفع چالش ها بیان شد. یافته های این گام شامل 5 مورد مضامین فراگیر، 13 مضامین سازمان دهنده و 109 مضمون پایه بود. مضامین سازمان دهنده عبارت اند از: راهکارهای حوزه روش و ابزارهای تدریس، توانمند کردن معلمان، راهکارهای حوزه ارزشیابی، کیفیت بخشی به پودمان های دانشگاه، راهکارهای مربوط به امورات اداری، کیفیت بخشی به دوره های ضمن خدمت، ارتباط مؤثر با اولیا و دانش آموزان و تجهیز مدارس به تمام امکانات آموزشی هستند.نتیجه گیری و پیشنهادها: یافته ها حاکی از عدم آمادگی معلمان ماده 28 برای آموزش و کیفیت پایین دوره پودمان است که باعث ایجاد ترس و اضطراب در نومعلمان و پایین آمدن کیفیت آموزش و یادگیری شده است. در این راستا توانمند کردن معلمان و تلاش کارکنان نظام های آموزشی در پویایی و توسعه در نظام آموزشی نقش بسزایی دارد. بنابراین با توجه به چالش های فراروی معلمان ماده 28 پیشنهاد می شود برنامه ریزی آموزشی کنونی آنان بر مبنای یافته ها، متحول گردد.نوآوری و اصالت: باتوجه به اینکه تاکنون چالش های فراروی معلمان ماده 28 مورد بررسی قرار نگرفته است، پژوهش حاضر به بررسی تجارب زیسته معلمان ماده 28 از چالش های فراروی آن ها و ارائه راهکارهایی برای این چالش ها می پردازد.
تبیین تجارب زیسته متخصصان آموزش سازمانی از انتقال یادگیری صفر(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات برنامه ریزی آموزشی دوره ۱۳ پاییز و زمستان ۱۴۰۳ شماره ۲۶
245 - 270
حوزههای تخصصی:
هدف: آموزش یکی از ابزارهای کلیدی برای بهبود عملکرد سازمان ها محسوب می شود. با این حال، در بسیاری از سازمان ها، فرآیندهای آموزشی با چالش هایی مواجه اند که یکی از مهم ترین آن ها عدم انتقال مؤثر آموخته ها به محیط کار است، که می تواند به کاهش اثربخشی آموزش ها و هدررفت منابع منجر شود.از این رو، هدف پژوهش حاضر، شناسایی عوامل آموزشی مؤثر بر انتقال یادگیری صفر در سازمان های دولتی انجام شده است.روش شناسی: روش پژوهش حاضر از نوع ترکیبی متوالی است. در بخش کیفی، با هدف شناسایی عوامل آموزشی مؤثر بر انتقال یادگیری صفر، از رویکرد تجربه زیسته و ابزار مصاحبه نیمه ساختارمند استفاده شد. در این مرحله، تجارب ۱۲ نفر از متخصصان آموزش سازمانی که به صورت هدفمند انتخاب شده بودند، مورد بررسی قرار گرفت. تحلیل داده ها از طریق روش های کدگذاری باز و محوری انجام شد. در بخش کمی، با استفاده از روش توصیفی-پیمایشی و ابزار پرسشنامه محقق ساخته، اهمیت و اولویت بندی یافته های کیفی از دیدگاه متخصصان و مدیران آموزش بررسی شد و داده ها با آزمون فریدمن رتبه بندی شدند.یافته ها: نتایج بخش کیفی نشان داد که انتقال یادگیری صفر در آموزش های سازمانی تحت تأثیر عواملی مانند چالش های سیاست گذاری و ساختار آموزش در سازمان ها، نبود رویکردی استراتژیک و جامع در فرآیند نیازسنجی آموزشی، ضعف در طراحی اصولی برنامه های آموزشی، موانع اجرای مؤثر آموزش ها، نامناسب بودن محتوای آموزشی، کمبود دانش و تجربه کافی در مدرسان، و چالش های مرتبط با سنجش و ارزشیابی آموزشی است. و بر اساس نتایج بخش کمی، «نبود رویکرد استراتژیک و جامع در نیازسنجی آموزش» با میانگین رتبه 66/4، بیشترین تأثیر را در انتقال یادگیری صفر دارد. همچنین، مشکلات در طراحی برنامه های آموزشی با میانگین رتبه 59/4 و چالش های سیاست گذاری و ساختار آموزش با میانگین رتبه 57/4، از دیگر عوامل اصلی کاهش اثربخشی آموزش ها در سازمان های دولتی هستند.نتیجه گیری و پیشنهادها: انتقال یادگیری در سازمان های دولتی به عوامل آموزشی وابسته است و غفلت از این عوامل می تواند انتقال یادگیری صفر را تداوم بخشد. برای رفع این چالش، رویکردهای آموزشی باید آینده نگر، هدفمند و مبتنی بر اصول آموزش بزرگسالان باشند. نیازسنجی باید به طور مستمر و همسو با تغییرات انجام شود، طراحی و اجرای آموزش ها نیز متناسب با نیازهای شغلی و سبک های گوناگون یادگیری صورت گیرد. علاوه براین، ارائه محتوای کاربردی و تعاملی، تسلط مدرسان بر روش های نوین و فناوری های آموزشی، و استفاده بهینه از منابع و نتایج ارزشیابی، نقش مهمی در بهبود این فرآیند دارند.نوآوری و اصالت: این پژوهش با تمرکز بر عوامل آموزشی، سعی دارد به طور دقیق و تخصصی تأثیر مؤلفه های مختلف آموزشی بر انتقال یادگیری را بررسی کند. همچنین این پژوهش از دیدگاه متخصصان حوزه آموزش سازمانی انجام می شود، که باعث می شود نتایج آن بر اساس تجربه و دانش عملی باشد.
ارائه الگوی مدیریت چالش های رساله نویسی مبتنی بر تجارب زیسته دانشجویان دکتری جغرافیای کشور عراق(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
جامعه شناسی آموزش و پرورش دوره ۱۰ زمستان ۱۴۰۳ شماره ۳
57 - 69
حوزههای تخصصی:
هدف: هدف این پژوهش ارائه الگوی مدیریت چالش های رساله نویسی بر اساس تجارب زیسته دانشجویان دکترای جغرافیای کشور عراق بود. روش شناسی: این پژوهش با رویکرد کیفی از نوع پدیدارشناسی و روش توصیفی در دو مرحله انجام شد. در مرحله اول از مصاحبه نیمه ساختاریافته و روش تحلیل 7 مرحله ای کلایزی برای تحلیل داده ها استفاده شد. در مرحله دوم از روش دلفی و تحلیل محتوای کیفی با کمک نرم افزار Maxqda 2020 بهره گرفته شد. جامعه آماری مرحله اول شامل دانشجویان و فارغ التحصیلان دکترای جغرافیا در سه سال اخیر بود و در مرحله دوم خبرگان حوزه آموزش عالی از جمله مدیران، کارشناسان و اعضای هیأت علمی مورد مطالعه قرار گرفتند. نمونه گیری به صورت هدفمند و ملاک محور انجام شد و در مجموع 22 نفر (10 نفر در مرحله اول و 12 نفر در مرحله دوم) مشارکت کردند. یافته ها: نتایج نشان داد چالش های رساله نویسی دانشجویان دکترای جغرافیا در عراق در چهار بعد اصلی شامل ساختاری-سازمانی، دانشجویی، آموزشی-پژوهشی، و فناوری اطلاعات و ارتباطات دسته بندی می شود. در بعد ساختاری-سازمانی، چالش هایی مانند محدودیت های مالی، ناکارآمدی مقررات و سیاست ها، و ضعف سیستم های اداری مشاهده شد. در بعد دانشجویی، مشکلاتی از قبیل استرس و اضطراب، کمبود مهارت های پژوهشی و نگارشی، و ناتوانی در مدیریت زمان مطرح شد. بعد آموزشی-پژوهشی شامل ضعف در نظارت و راهنمایی اساتید، کمبود منابع علمی مرتبط، و پیچیدگی در فرآیندهای تحقیقاتی بود. در بعد فناوری اطلاعات و ارتباطات نیز مسائلی چون کمبود دسترسی به منابع دیجیتال، ضعف در زیرساخت های فناوری، و ناآشنایی با ابزارهای تحقیقاتی مدرن برجسته شدند. این ابعاد در قالب 12 مؤلفه اصلی، 34 مؤلفه فرعی، و 157 مفهوم شناسایی شدند. در مرحله دوم پژوهش، 20 راهکار کلی برای مدیریت این چالش ها شناسایی شد که شامل تقویت فرآیندهای اداری، بهبود ارتباطات میان دانشجو و استاد راهنما، توسعه مهارت های پژوهشی و نگارشی، و استفاده از فناوری اطلاعات و ارتباطات برای افزایش کارایی و دسترسی به منابع علمی بود. این یافته ها به ارائه مدلی جامع برای مدیریت چالش های رساله نویسی و ارتقای کیفیت آموزش دکتری در عراق منجر شد. نتیجه گیری: این پژوهش مدلی جامع برای مدیریت چالش های رساله نویسی ارائه کرده که به دانشگاه های عراق کمک می کند تا از طریق هماهنگی در جنبه های مختلف سیستم آموزشی، ارتقای کیفیت آموزش دکتری را محقق سازند. یافته ها اهمیت ماهیت چندبعدی آموزش دکتری را نشان می دهد و نیاز به راهکارهای یکپارچه برای بهبود تجربه دانشجویان دکتری و افزایش کارایی فرآیندهای آموزشی و پژوهشی را برجسته می کند.
زیستن در وضعیت پاندولی؛ مطالعه جامعه شناختی تجارب زیسته مهاجران افغان در ایران (مطالعه موردی: تجارب زیسته مهاجران افغان ساکن در محله کشتارگاه یزد)(مقاله علمی وزارت علوم)
مهاجرت به مثابه یک پدیده انسانی اثرات متعدد فرهنگی و اجتماعی و اقتصادی بر زیست جهان افراد مهاجر و نیز مردمان بومی مقصد می گذارد، سابقه سه دهه ای حضور چشم گیر مهاجران افغانی در کشور، ضرورت پژوهش حاضر را برای مطالعه ی جنبه های مختلف زندگی آن ها در ایران دو چندان می کند.
پژوهش حاضر در بازه ی زمانی حدود شش ماه و با مطالعه و مراجعه مکرر به محله ی کشتارگاه یزد، واقع در حاشیه ی شهر یزد صورت گرفته است. داده های مربوط به این کار پژوهشی با توجه به موضوع مورد مطالعه به شیوه کیفی و به روش نظریه زمینه ای و با استفاده از تکنیک مصاحبه نیمه ساختاریافته جمع آوری شده است. پس از جمع آوری اطلاعات اولیه جهت تعیین اعتبار و روایی اطلاعات جمع آوری شده و نیز آزمودن صحت یافته های نظری از مراجعه مکرر و چندپاره به میدان تحقیق استفاده شده است.
نظریه های کارکردگرایی مهاجرت، نظریه وابستگی کریتز و هم چنین نظریه جذب و دفع هربل و اروت لی، چارچوب مفهومی تحقیق را تشکیل می دهد. در نهایت این که مشاهدات، بررسی ها و مطالعه تجارب زیسته مهاجران، بیانگر وجود تقابل اجتماعی- فرهنگی هم در بعد عینی و هم ذهنی مابین ساکنان بومی منطقه مورد مطالعه و اتباع افغانی ساکن در آن منطقه است که این تقابل ناشی از عناصر و عواملی از جمله: سیاسی، اجتماعی، اقتصادی، فرهنکی و امنیتی و محیطی است که در نهایت منجر به ایجاد بدبینی و نگرش منفی اهالی ساکن در محله کشتارگاه نسبت به اتباع افغانی ساکن در این محله شده است. در نهایت یافته های تحقیق ما را به ارایه نظریه زمینه ای"زیستن در وضعیت پاندولی" رهنمون شده است. به عبارت دیگر، بین بومی و مهاجر نوعی بازی دوگانه توام با سویه های طرد و جذب جریان دارد.
طراحی مدل رهبری بصیر بر اساس تجارب زیسته مدیران(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
مقدمه و هدف: از اساسی ترین عوامل موثر در ارتقاء عملکرد سازمان های صنعتی، رهبری بصیر است. هدف اصلی این پژوهش، طراحی مدل رهبری بصیر بر اساس تجارب زیسته مدیران آموزش و پرورش در استان خوزستان بود.روش شناسی پژوهش: تحقیق حاضر بر اساس هدف از نوع اکتشافی، بر حسب ماهیت داده ها از نوع کیفی و بر اساس گردآوری اطلاعات از نوع توصیفی است. با استفاده از رویکرد مبتنی بر نظریه پردازی داده بنیاد به صورت کیفی اجرا شده است. جمع آوری داده ها، با استفاده از مصاحبه های عمیق با مشارکت 30 نفر از خبرگانی بود که به صورت هدفمند بر اساس روش سهمیه ای انتخاب شدند. تجزیه و تحلیل داده ها در سه مرحله کدگذاری باز، محوری و گزینشی انجام گرفت و بر اساس آن، مدل کیفی پژوهش طراحی شد.یافته ها: یافته های پژوهش حاضر نشان دهنده استخراج بالغ بر 242 گزاره مفهومی اولیه، 43 مقوله فرعی و 15 مقوله اصلی است که در قالب مدل سبک رهبری بصیر بر اساس تجارب زیسته مدیران صنعت آموزش و پرورش، در 6 دسته به صورت عوامل علی (چالش های تولید، عدم انعطاف پذیری، عوامل فنی و سیاسی حوزه مدیریت)؛ عوامل زمینه ای (اقتدارگرایی، تفاوت های شخصیتی کارکنان، ارزیابی ورودی و خروجی سازمان)؛ راهبرد (مدیریت روابط انسانی، ارائه چشم انداز، نظارت، مدیریت نیروی انسانی)؛ عوامل مداخله گر (عدم یکپارچگی درون سازمانی ، ضعف در پایش و کنترل، نواقص امر مدیریتی و عدم رعایت پروتکل های ایمنی) و پیامد (بقاء چرخه تولید)، قرار گرفت.بحث و نتیجه گیری: نتایج پارادایم ارائه شده در تحقیق نشان داد که سبک رهبری بصیر، متاثر از شرایط علی، شرایط مداخله گر، استراتژی ها و عوامل زمینه ای است که این عوامل، بر خصوصیات و عملکرد مدیران اثرگذار بوده و سبک رهبری بصیر را شکل می دهد.