مطالب مرتبط با کلیدواژه
۴۱.
۴۲.
۴۳.
۴۴.
۴۵.
۴۶.
۴۷.
۴۸.
۴۹.
۵۰.
۵۱.
۵۲.
۵۳.
۵۴.
۵۵.
۵۶.
۵۷.
۵۸.
۵۹.
۶۰.
فلسفه سیاسی
حوزههای تخصصی:
می توان در پاسخ به این پرسش که جایگاه دانشی به نام فلسفه سیاسی در میان سایر دانش های انسانی کجاست، دوره های مختلفی را شناسایی کرد: در اندیشه سنتی که نگاهی هنجاری و فضیلت محور به انسان و جامعه دارد، فلسفه سیاسی که پیوند عمیقی با اخلاق دارد ذیل حکمت عملی قرار می گیرد و از سوی دیگر، گزاره های معرفتی خود را جهان شمول معرفی می کند. در دوران مدرن از یک سو هنجاری بودن فلسفه سیاسی مورد تشکیک قرار گرفت و از سوی دیگر موضوع فلسفه سیاسی تا حد زیادی به امور ممکن و در دسترس از جمله قدرت و امنیت تقلیل یافت. در دوران معاصر، و به دنبال تجزیه «علمی» دانش ها، تلاش های زیادی شد تا از موجودیت این معرفت در مقابل حملات پوزیتویستی دفاع به عمل آید؛ در نتیجه فلسفه سیاسی دست از بسیاری از مدعیات هنجاری و جهان شمول خود برداشت در دوران معاصر فلسفه سیاسی برای ادامه حیات و اثبات موجودیت و فایده مندی خود، بطور جدی به تامل در باب خاستگاه و جایگاه خود پرداخته است، درست به همان سان که طی چرخش زبانی، زبان هم زمان، ابژه و سوژه واقع شد؛ این امر توانست فلسفه سیاسی را اعتباری دیگر ببخشد. در نهایت این که «امر سیاسی» به مثابه مقوله ای بس مهم می تواند در تبیین جایگاه کنونی فلسفه سیاسی و تفسیر معنا و مقصود آن کارگر و حائز اهمیت باشد.
درآمدی بر روش شناسی فلسفه سیاسی
حوزههای تخصصی:
فهم روش شناسی، منوط به فهم ماهیت شناسانه و معرفت شناسانه متعلق آن است. در بحث حاضر، فلسفه سیاسی به عنوان متعلق روش شناسی، در جست وجوی کشف حقایق امور سیاسی است؛ همان گونه که فلسفه براساس سرچشمة اصلی آن به دنبال کشف حقایق امور است. شهود، عالیترین روش کشف حقایق امور است و عقل براساس مراتب تشکیکی، در مرتبه طولی بعدی قرار دارد، فهم این امر موجب میگردد فلسفه سیاسی در مقام تمایزشناسی، هم به لحاظ مفهوم شناسی و هم از منظر روش شناسی با ترکیب هایی همچون فلسفه علم، علم سیاسی، نظریه سیاسی، فلسفه سیاست، ایدئولوژی سیاسی و دیگر موارد مشابه متمایز گردد.
عدالت و وظایف دولت دینی(مقاله پژوهشی حوزه)
حوزههای تخصصی:
این مقاله با رویکرد تحلیلی و با هدف بیان وظایف دولت دینی نگاشته شده است. عدالت هماره به مثابة ارزش فردی و اجتماعی، مورد تقدیس قرار میگیرد و فیلسوف سیاسی نمیتواند نسبت به آن بیتفاوت باشد. پرسش اصلی این مقاله، عبارت است از: بررسی نسبت میان قدرت سیاسی و عدالت. برای پاسخ به این پرسش، دو رویکرد مطرح است؛ بحث نقلی و مستند به آیات و روایات، و رویکردی جامع و همه نگر بر اساس تبیین فلسفی آن. این مقاله با رویکرد دوم کوشش میکند تا:
الف. نسبت عدالت با سایر فضایل اجتماعی، مورد کاوش قرار گیرد؛
ب. برپایی عدالت چه الزاماتی را متوجه دولت اسلامی میکند؛
ج. تبیین قلمرو عدالت اجتماعی و اینکه عدالت چه حوزه هایی از تعاملات اجتماعی را شامل میشود.
این مقاله با رویکرد تحلیلی و نظری و با هدف تبیین وظایف دولت دینی نگاشته شده است.
مورد شناسی تحریف اندیشه در فلسفة سیاسی معاصر(مقاله پژوهشی حوزه)
حوزههای تخصصی:
در چند سال اخیر، اکثر محافل خبری و تحلیل سیاسی جهان تقریباً به اتفاق این ادعا را مطرح کرده اند که «لئو اشتراوس» پدر فکری نومحافظه گرایی است. در حالی که، تنها منبع و مرجع ادعای مذکور، نوشته ها و مصاحبه های انتقادی خانم شادیا بی. دروری است. وی برای مدعای خویش به رویکردی تمسک میکند که روح آن برای نویسندگان و حامیان چنین ادعایی، به ویژه در کشور ایران مغفول مانده است. رویکرد فمنیستی و همجنس گرایانه شادیا دروری موجب شده تفسیری از اشتراوس ارائه شود که در واقع تحریف اندیشه مبتنی بر فضیلت و معنویت است. این مقاله به شیوه موردشناسی و با رویکرد انتقادی در صدد است با بررسی تصویر دروری از اشتراوس با تصویر واقعی وی به معناکاوی ضمنی خلط های رایج جریان شناسی در فلسفه سیاسی معاصر بپردازد.
الزام سیاسی در فلسفه سیاسی ابن سینا(مقاله پژوهشی حوزه)
حوزههای تخصصی:
این مقاله با رویکرد تحلیلی، به بررسی فلسفه سیاسی از منظر ابن سینا و بر محور مسئله الزام سیاسی سامان یافته که «عدالت» را به عنوان مبنای فلسفی- اخلاقی اقتدار توصیف میکند. انسان در تفکر فلسفی- سیاسی ابن سینا، مدنی بالطبع و محتاج تعامل است. تعامل، محتاج قانون است و قانون باید«عادلانه»باشد تا تأمین کننده مصالح واقعی انسان باشد.«شریعت عادله الهی»، منبع و معیار حقیقی و کامل «عدالت» است، به این دلیل که منشأ و منبعی عالم، حکیم و عادل دارد. در عین حال، اجتماع و شریعت عادله محتاج سرپرست و مجری عادل است. نبی، یا امام عادل، نمونه کامل انسانی برای اجرای سالم و صادق شریعت عادله خواهد بود. «عدالت»، دلیل اخلاقی مردم برای اطاعت از حکومت/ حاکم عادل اسلام است.
بازخوانی معناشناختی کلام سیاسی و نسبت آن با فلسفة سیاسی و فقه سیاسی
حوزههای تخصصی:
کلام سیاسی یکی از مهم ترین شاخه ها و قلمروهای علم کلام به شمار میآید. از این رو، تبیین چیستی کلام سیاسی، اهداف، روش شناسی و موضوع آن مبتنی بر ارائة تعریفی جامع و مانع از علم کلام است. در پژوهش پیش رو کوشیده ایم تا به شیوة توصیفی و تحلیلی، پس از تبیین و بررسی مهم ترین تعاریف ارائه شده از علم کلام، نخست تعریفی برگزیده از این علم ارائه دهیم و سپس با توجه به همان تعریف به تحلیل کلام سیاسی و مشخصه های آن بپردازیم. ازآنجاکه گاه به دلیل عدم توجه به مرزبندی میان علوم، کلام سیاسی با دانش های همگن آن خلط میشود، تبیین نسبت این دانش با فلسفة سیاسی و فقه سیاسی از دیگر رسالت های مهم این اثر خواهد بود. از نظر نگارنده، مبتنی بودن کلام سیاسی بر آموزه های دینی و همچنین حیثیت تعلقی امور سیاسی به ذات و صفات خدای سبحان مهم ترین ویژگی کلام سیاسی به شمار میآید.
اندیشه سیاسی از منظر «کتاب الحجة» کافی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
جامعیت دین مبین اسلام در رویکرد فراگیر آن به مسائل زندگی بشر، در همه ابعاد فردی و اجتماعی نهفته است. بررسی گذرا و مختصر منابع دینی از قرآن و روایات و سنت معصومان علیهم السلام، بیانگر این نکته است که در مکتب جاودانه اسلام، زندگی اجتماعی انسان در کنار ابعاد حیات فردی او، مورد توجه جدی قرار گرفته است. جوامع روایی شیعه، به گواهی ابواب اجتماعی که در ساختاربندی آنها لحاظ گردیده است، نظرگاه فراگیری نسبت به مسائل اجتماعی زندگی انسان و از جمله سیاست ارائه میدهند.
این تحقیق با بررسی تحلیلی و توصیفی روایات «کتاب الحجة» کافی، ردپای یکی از شاخه های مبنایی علوم سیاسی، تحت عنوان «فلسفه سیاسی» را در این جامع معتبر حدیثی دنبال کرده و با ذکر مقدّمه ای در باب مؤلفه های کلی کافی کلینی، به بررسی دلالی و نه سندی روایات مربوط به فلسفه سیاسی بپردازد.
بررسی تفسیر گالستون درباره فلسفه سیاسی فارابی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
مقاله حاضر به بررسی تفسیر میریام گالستون درباره فلسفه سیاسی فارابی میپردازد. گالستون با مقایسه مباحث چهار اثر اصلی فارابی (مدینه فاضله، سیاست مدنیه، تحصیل السعاده و فصول منتزعه) تلاش میکند به فهم تازه ای درباره فلسفه سیاسی فارابی دست یابد. نکته بدیع و متمایز تفسیر گالستون، توجه به مبانی ارسطویی فلسفه سیاسی فارابی است. اما غفلت از تمایز فلسفه افلاطونی و ارسطویی و همچنین تأثیرپذیری فلسفه سیاسی فارابی از آموزه های اسلامی، موجب شده نه تنها گالستون در اثبات مدعای خویش توفیق نداشته باشد، بلکه در نهایت رهیافت مشهور مفسّران فلسفه سیاسی اسلامی را تصدیق کند که فلسفه سیاسی فارابی، متأثر از فلسفه افلاطونی است. این مقاله با رویکرد تحلیلی و اسنادی به این موضوع میپردازد.
بررسی و نقد نظریه انقلاب در فلسفه سیاسی افلاطون(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
اینکه نظام های سیاسی چرا تغییر میکنند، برای فلسفه سیاسی اهمیت اساسی دارد. این مسئله موضوع نظریه پردازی بسیاری از فیلسوفان سیاسی قرار گرفته است. یکی از این فیلسوفان، افلاطون، حکیم برجسته یونان باستان میباشد که معتقد است نظام های سیاسی گوناگون در فرایند انقلاب و دگرگونی از علل خاص و منحصربه فردی پیروی میکنند. همچنین انقلاب در هر نظام سیاسی پیامدهای خاص خود را به دنبال دارد. از نظر افلاطون، انقلاب ها در مسیر انحطاط شکل میگیرند، به گونه ای که شرایط حاکم بر اجتماع در مقایسه با گذشته، نامناسب تر خواهد شد. نظریه انقلاب افلاطون خالی از نقد نیست. از جمله مهم ترین اشکال های آن، میتوان به نگاه منفی وی نسبت به مقوله انقلاب اشاره کرد. در این مقاله، از روش توصیفی ـ تحلیلی استفاده شده است.
قدرت در «تسلای فلسفه»(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
بوئتیوس، فیلسوف بزرگ رومیمسیحی قرن ششم میلادی، رسالهیی مهم در فلسفه سیاسی به نام تسلای فلسفه دارد. او در این رساله از مقولات متعدد فلسفی سخن گفته است که یکی از این مقولات، قدرت است. او این مقوله را در آستانه سده های میانه و با رهیافتی فلسفی و در هالهیی از عقاید دینی به بحث گذاشته است. وی ضمن تفکیک میان مؤلفه های درونی و برونی انسان، قدرت را از مؤلفه های سعادت انسانی میداند و از آنجا که سعادت امری درونی است، بنابرین نمیتواند با عوامل بیرونی کم و زیاد شود. قدرت در شکل بیرونی آن، عامل و ضامن مناسبی برای ایجاد و بقای سعادت نیست. بوئتیوس قدرت بیرونی بویژه در شکل سیاسی آن را برسمیت میشناسد اما نگاهش به قدرت بالمجموع است و از اینرو هر شکلی از اشکال قدرت بنحو مستقل و بتنهایی نمیتواند سعادتبخش انسان باشد بلکه چه بسا بسان نشانهیی بر عدم سعادت نیز تلقی میشود. این فیلسوف بخشی از ناکامی فلسفه را متوجه همین قدرتهای متجزی میداند.
تکون دانش سیاسی شیعه در گذار از امامت به نیابت
حوزههای تخصصی:
عرفان سیاسی
حوزههای تخصصی:
بررسی تفسیر باترورث دربارة فلسفة سیاسی اسلامی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
مقالة حاضر نخستین نوشتاری است که به بررسی تفسیر چارلز باترورث دربارة فلسفة سیاسی اسلامی میپردازد. دغدغة اصلی باترورث فهم و تفسیر فلسفة سیاسی اسلامی بر اساس رهیافت تفسیری است، رهیافتی که به اصالت فلسفة سیاسی اسلامی اعتقاد دارد. با این حال، تفسیر دوگانة باترورث از فلسفة سیاسی اسلامی و به ویژه درک ناقص از فلسفة سیاسی اسلامی معاصر باعث شده است که وی نتواند خود را از رهیافت تاریخی، که اعتقادی به اصالت فلسفة سیاسی اسلامی ندارد، خارج سازد.
درآمدی بر شاخص های عدالت سیاسی در الگوی اسلامی ایرانی پیشرفت(مقاله پژوهشی حوزه)
حوزههای تخصصی:
تحقق پیشرفت مستمر و پایدار مستلزم ارائه یک الگوی کامل مبتنی بر مبانی دینی است. مهم ترین اصلی که در منابع دینی به آن اشاره شده، بحث عدالت است. عدالت از مهم ترین اصول اسلامی است که در تمام حوزه های سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی در نظام فکری اسلام جریان داشته به عنوان یک اصل عام شناخته می شود. در نظام سیاسی اسلام، نیز این اصل به عنوان اصل محوری شناخته شده که لازم است در تمامی اجزاء نظام سیاسی محوریت داشته باشد. بر این اساس دست یابی به یک نظام سیاسی پیشرفته زمانی امکان پذیر است که عدالت در تمام اجزاء آن حضور محوری داشته باشد. بنابراین شاخص های عدالت محوری به معنای شاخص هایی است که نشان دهنده میزان حضور عدالت در این ساختارهاست؛ و ارزیابی آنها بر اساس میزان حضور و التزام عملی به عدالت در حوزه بینش، گرایش، کنش رفتاری و کنش ساختاری می باشد.
دفاع از حقیقت (نقد و بازسازی الگوی حقیقت در عصر مدرن و تأثیر آن در فلسفه سیاسی از دیدگاه هوسرل و اشتراوس((مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هوسرل و اشتراوس دو فیلسوفی هستند که درصدد اصلاح تفکّر فلس فی و به تبع آن فلسفه سیاسی برآمده اند؛ امّا علی رغم اشتراک نظر در هدف و مبانی، چگونه و چرا هوسرل را در صف خط شکنان مبارزه با فلسفه متافیزیکی به اصطلاح سنّتی و اشتراوس را در نقطه مقابل او و رهبر فلسفه گرایی سنتی و محافظه کارانه به شمار می آورند؟ مطابق با روش اندیشه شناختی توماس اسپریگنز، هر چند این استاد و شاگرد آلمانی تبار، دارای دغدغه ای مشترک در باب افول تفکر حقیقت جوی فلسفی اند اما درک متفاوت آن ها از ریشه های این بحران و نیز تصوّر حالت کمال مطلوب، مختوم به فلسفه-های سیاسی متفاوت و بسا متضاد شده است. برخلاف هوسرل که نوعی اصالت انسان و تفاهم بین الاذهانی را بستر فکری و فرهنگی طرح خود؛ یعنی پدیدارشناسی قرار می دهد، اشتراوس از سرشت طبیعی امور سیاسی و محکوم بودن فلسفه سیاسی به قواعد خارج از کنترل انسان سخن می گوید. در نتیجه از پدیدارشناسی هوسرل گونه ای فلسفه سیاسی پسامتافیزیکی منتج می شود، که امور سیاسی را در بطن زندگی روزمره و تعاملات و تفاهمات اجتماعی و تاریخی می یابد؛ اما اشتراوس با تکیه بر فلسفه سیاسی کلاسیک، محتاطانه به دنبال پاسخ گویی به سوالات بنیادین و فراگیر سیاست، در ضمن کاوش مستمر و فروتنانه در برابر سرشت امور سیاسی است.
مشروعیت، پیامد کلامی انگاری امامت(مقاله پژوهشی حوزه)
حوزههای تخصصی:
اصل امامت که از اصول بی بدیل شیعه است و در ادامهٴ نبوت و از مسائل علم کلام شمرده می شود، نشان از خاستگاه کلامی سیاست دارد. فلسفهٴ امامت که روشنگر نظام اجتماعی اسلام و توجه آن به ابعاد وجودی انسان و سعادت حقیقی بشر در دنیا و آخرت و بیانگر حکمت جهانی بودن اسلام است، به طور مستقیم با سرنوشت حکومت ها، مشروعیت و جایگاه مذهبی سیاسی آنها گره خورده است و این امر حاکی از ظهور سیاست در علم کلام است که می توان از آن به کلام سیاسی تعبیر کرد. امامت، تداوم پیوند دین و سیاست و تحقق حاکمیت خدا در زمین و مشروعیت خلافت انسان است. حکومت دینی، قائم به امام است و اطاعت از امام نیز حتمیت و ضرورت می یابد تا زعامت سیاسی امام در جامعه تحقق یابد؛ هرچند پذیرش این زعامت از طرف مردم تأثیری در ماهیت امامت و مرجعیت دینی امام که منصوص از طرف خداوند است ندارد؛ زیرا مشروعیت امام به نصب از سوی خداوند است و شرط این مشروعیت، عصمت است تا غرض از نصب امام که اطاعت و انقیاد کامل است، حاصل شود. از این رو امامت، از زنده ترین بحث های کلامی است که در هر عصر و زمانی با رویکردها و پیامدهای مختلف مواجه بوده است. تبیین جایگاه امامت در علم کلام، در شناسایی این پیامدها سهم بسزایی دارد.
عدالت به مثابه تبعیت از حقیقت(مقاله پژوهشی حوزه)
حوزههای تخصصی:
مسأله عدالت به ویژه از بعد فلسفی سیاسی بحث مهمی است که نگارنده با تکیه بر مبانی نظری اندیشه آیت الله جوادی آملی و با تحلیل دیدگاه های ایشان در آثار مختلف، ایده ایشان در این باب را اصطیاد کرده است. از نظر آیت الله جوادی، عدالت همان تبعیت از حقیقت است. این نظریه، علاوه بر اینکه با شاکله فلسفه وی که همان حکمت متعالیه است، سازگاری دارد، شواهد و مؤیدهای فراوانی در آثار ایشان دارد. این نظریه دارای لوازم و تبعات خاص خود است که برآیند آن در حوزه فلسفه سیاسی، ارائه و تأیید نظریه حکومت معصوم و نیز حکومت ولی فقیه در امتداد آن است.
مسئله آزادی در فلسفه سیاسی آیت الله جوادی آملی(مقاله پژوهشی حوزه)
حوزههای تخصصی:
آزادی از مفاهیم پر سر و صدا در تاریخ فکر و عمل بشر بوده و معرکهٴ آرا است. از این رو اندیشمندان در هر دوره به تبیین آن پرداخته اند. آیت الله جوادی آملی نیز دیدگاه خود را با توجه به آموزه های شیعی و در قالب دستگاه فلسفی متعالیه دربارهٴ این موضوع ارائه کرده است. اما پرسش این است که توجه به مسئلهٴ آزادی در اندیشهٴ استاد از چه رو است و در نتیجه آزادی چه سمت وسویی می یابد. مفروض مقاله این است که آزادی در اندیشه آیت الله جوادی آملی به مثابه یک مسئله مطرح بوده و ایشان به عنوان اندیشمندی مسلمان، سودای بحث از سازگاری و ناسازگاری آزادی در مفهوم مدرن آن با آموزه های اسلامی را در سر می پروراند. او با ارائهٴ مباحث انسان شناختی در پی تعریفی دینی از آزادی است که ضمن بهره گیری از آموزه های اسلامی، از حکمت متعالیه نیز اشراب شود. از این منظر، آزادی مفهومی وجودی و مقول به تشکیک است و با عناصری چون تفکر، دعوت به خیر، حفظ منافع و مصالح دیگران و رعایت نظم و قانون عقلایی پیوند دارد. در نتیجه آزادی حقیقی زمانی واقعیت می یابد که بر مبنای عقل باشد.
وحدت گرایی و کثرت گرایی؛ دو جریان اصلی در تاریخ فلسفه سیاسی(مقاله پژوهشی حوزه)
حوزههای تخصصی:
نظام های سیاسی به نظام های وحدت گرا و کثرت گرا تقسیم می شوند. وحدت گرایی در حوزة سیاست در مورد اندیشه هایی به کار می رود که بر تمرکز قدرت سیاسی تأکید کرده و حق حاکمیت را منحصر به دولت و اراده آن می داند. در مقابل، کثرت گرایی بر تنوع منابع قدرت و توزیع آن میان گروه های رقیب اصرار می ورزد. در طول تاریخ، این دو جریان فکری سیاسی، طرفداران زیادی در میان فیلسوفان سیاسی داشته، و هر کدام برای اثبات دیدگاه خود، استدلال های گوناگونی را بیان کرده اند. به نظر می رسد، کمتر فیلسوف سیاسی را می توان یافت که اندیشه های او در چارچوب یکی از این دو جریان قابل طرح نباشد. با این حال، هر دو جریان به یک اندازه قابل نقد بوده و هر دو راه افراط در پیش گرفته اند. همین امر آنها را با چالش هایی در ساحت اندیشه و عمل مواجه کرده است. فیلسوفان معاصر اسلامی، با درک درست از این چالش، در جهت برون رفت از آن گام های مؤثری در بهره مندی از مزایای این دو جریان و پرهیز از معایب آنها برداشته و اندیشه وحدت در عین کثرت سیاسی را مطرح نمودند.
امر سیاسی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
به نظر می رسد داشتن توافقی بر سر موضوع سیاست، سمت و سوی فعالیت های نظری و عملی هر قوم را سامان می بخشد. موضوع سیاست آن گاه که جامع و مانع باشد، «امر سیاسی» نامیده می شود. امر سیاسی، مولود مشاجرات و نقدهای حدوداً یک صدساله اخیر معرفت شناسان حوزه علوم سیاسی است. به ویژه آن گاه که پوزیتویسم در اوج اقتدار، هرگونه رقیب معرفتی غیرتجربی و غیراثباتی را در مقام معرفتی «غیرعلمی» و در نتیجه غیراطمینان آور و نهایتاً غیرمصرفی، طرد کرد. در این زمان بود که تازه به میدان آمدگانِ مدعی علم اثباتیِ سیاست (و سپس از منظری دیگر، فلاسفه سیاسیِ از قافله وامانده) تلاش کردند تا حضور و حیات خود در عرصه معرفت شناسی را با پاسخ به رقیب از طریق عَلم کردن «امر سیاسی» به رسمیت بشناسند. در این خصوص، تلاش های زیادی انجام شد تا برداشتی متفق علیه از امر سیاسی ارائه شود. مقاله حاضر به بررسی این روند می پردازد و به نحو ضمنی بیان می کند که داشتن برداشتی از امر سیاسی، زمینه ساز پیگیری درست و متناسب توسعه سیاسی در میان هر ملتی است.