مطالب مرتبط با کلیدواژه
۲۱.
۲۲.
۲۳.
۲۴.
۲۵.
۲۶.
روان شناسی مثبت گرا
حوزههای تخصصی:
معنا و جایگاه مرگ در نظریه شادکامی و بهزیستی سلیگمن (مدل پِرما) مبهم است. مقاله حاضر با هدف ابهام زدایی از راه تطبیق نظرات امام سجاد(ع) و سلیگمن به روش تحلیل محتوای کیفی انجام شد. یافته ها بیانگر آن است که امامبا سبک تبیینی توحیدی قائل به ترس از مرگ به عنوان یک واقعیت وجودی و بر این باور بود که ترس از مرگ برای مؤمن به صورت «انتباه مرگ، اشتیاق مرگ و انس با مرگ» است تا به تأمین بهزیستی روانی در دنیا و سلامت ابدی در آخرت بینجامد. سلیگمن با پذیرش بی طرفانه مرگ معتقد است انسان آینده نگر و عمل گرا با دوری از درماندگی، تقویت توانمندی های 24گانه منش و بهره وری حداکثری از زندگی باید به شکوفایی برسد؛ درحالی که بهزیستی، فارغ از یاد مرگ محال است. علت این دیدگاه سلیگمن، تفکر پراگماتیستی و سکولار، انسان شناسی با اتکای صرف به روش های آماری، برداشتی ناقص از مفهوم مذهب، ناتوانی از اظهارنظر درباره معنای زندگی و نگاه آسیب شناسانه به مرگ بود. میل به جاودانگی، تنهایی وجودی انسان و نیازمندی اش به امری متعالی از خود و پرداختن به معنا جهت رفع بی قراری تا لحظه مرگ، مواضع وفاق هر دو نفر و نگرش توحیدی امام و اندیشه ورزی پراگماتیسم با رویکرد سکولار سلیگمن منشأ مواضع خلافشان بود.
مقایسه اثربخشی آموزش مبتنی بر روان شناسی مثبت گرا با آموزش مبتنی بر روش شناختی-رفتاری بر تاب آوری دانش آموزان مدارس استعدادهای درخشان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف پژوهش حاضر مقایسه اثربخشی آموزش مبتنی بر روان شناسی مثبت گرا با آموزش مبتنی بر روش شناختی-رفتاری بر تاب-آوری دانش آموزان مدارس استعدادهای درخشان بود. روش پژوهش، آزمایشی از نوع پیش آزمون-پس آزمون با گروه گواه بود. جامعه آماری شامل کلیه دانش آموزان مدارس استعدادهای درخشان، مشغول به تحصیل در مقطع متوسطه اول در سال تحصیلی 97-1396 (حدود 12000 نفر) بود که از بین آن ها نمونه ای به حجم 45 نفر با استفاده از روش نمونه گیری تصادفی خوشه ای انتخاب شد و به تصادف در دو گروه آزمایش و یک گروه کنترل جایدهی شدند. برای جمع آوری داده ها از پرسشنامه تاب آوری کانر و دیویدسون (2003) استفاده شد. گروه های آزمایشی به مدت 14 جلسه 90 دقیقه ای تحت آموزش مبتنی بر روان شناسی مثبت گرا (سلیگمن و رشید، 2006) و روش شناختی-رفتاری (بک و همکاران، 1988) قرارگرفتند اما گروه کنترل هیچ مداخله ای دریافت نکرد. یافته ها نشان داد که تفاوت گروه آزمایش و گواه در هر دو رویکرد معنادار است و به ترتیب آموزش مبتنی بر روان شناسی مثبت گرا و آموزش شناختی-رفتاری بیشترین تأثیر را بر تاب آوری دانش آموزان مدارس استعدادهای درخشان داشته است (001/0P=). براساس یافته های حاصل می توان نتیجه گرفت که افراد با یادگیری فنون مبتنی بر روان شناسی مثبت گرا و شناختی-رفتاری می توانند به تاب آوری بیشتری، دست پیدا کنند اما آموزش مبتنی بر روان شناسی مثبت گرا بیش از روش شناختی-رفتاری در این امر توفیق دارند.
بررسی و تحلیل آیین کشورداری کی خسرو در شاهنامه فردوسی با رویکرد روان شناسی مثبت گرا سلیگمن(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
آمایش سیاسی فضا دوره ۶ زمستان ۱۴۰۲ شماره ۱ (پیاپی ۲۱)
69 - 88
حوزههای تخصصی:
آیین کشورداری یا آنچه را که سیاست مدن می نامند در شاهنامه از رونق و روایی توام با دانش و بینش برخوردار است. اساس شهریاری و فرمانروایی بر دو اصل داد و راستی نهاده شده است. در بسیاری از داستان های شاهنامه می توان نمودی از روان شناسی مثبت گرا را واکاوی کرد. سلیگمن به عنوان یکی از چهره های اصلی جریان روان شناسی مثبت گرا نظریه ای را مطرح کرده است که برای تحلیل متون ادبی نیز به کار می رود. در پژوهش حاضر با تکیه بر منابع کتابخانه ای و روش توصیفی- تحلیلی به بازنمایی کنش و منش کی خسرو در شاهنامه با رویکرد به آرا سلیگمن پرداخته شده است. نتایج تحقیق نشان می دهد کی خسرو در کنش های شهریاری خود همواره شاخصه های «خرد»، «شجاعت»، «عدالت»، «انسانیت»، «خویشتن داری» و «تعالی» را بروز داده است. او با تکیه بر عنصر خردمندی، ایران-شهر را از بحران های پیش روی داخلی و خارجی عبور داده و با تکیه بر عنصر شجاعت، الگوی مطلوبی برای سربازان ایرانی در نبرد با دشمن تورانی بوده است. همچنین، عدالت ورزی کی خسرو موجب افزایش سطح رضایتمندی مردم از حاکمیت و رشد شاخصه های زندگی مطلوب شده است. مفهوم انسانیت در بینش سیاسی کی خسرو اهمیت ویژه ای دارد. به ویژه آنجا که سپاهیان خود را از تضییع حقوق دشمن برحذر می دارد. خویشتن داری شاه کیانی در برخورد با اسیران و مردم غیرنظامی در این نبردها درخور توجه است. همچنین، کلیت زندگی کی خسرو فرآیند تعالی و صعود معنوی وی را نشان می دهد.
بررسی نظریه همدلی مارتین هافمن در آینه اخلاق اسلامی(مقاله پژوهشی حوزه)
حوزههای تخصصی:
نظریه همدلی مارتین هافمن در زمره نظریه های هیجان محور در روان شناسی اخلاق قرار دارد. همدلی آن گونه که هافمن در نظر می گیرد، حالتی هیجانی است که بیش از آن که با شرایط و وضعیت فاعل اخلاقی تناسب داشته باشد، با شرایط و وضعیت طرف مقابل تناسب دارد. هافمن معتقد است که پریشانی همدلانه با برانگیختن «احساس گناه»، منبعی برای انگیزش اخلاقی فراهم می کند. او یک نظریه جامع اخلاقی مبتنی بر همدلی را پیشنهاد می کند و مدعی است که در موقعیت های پنج گانه ای که در تعاملات اجتماعی ایجاد می شوند، همدلی به رفتار صحیح و اخلاقی منجر می شود. هدف پژوهش حاضر، بررسی این ادعا از منظر اخلاق اسلامی است. با مراجعه به منابع نقلی دینی، برخی از کاستی های این ایده شناسایی شد؛ از جمله «متمرکز بودن همدلی بر افراد حاضر»، «عدم اشتمال همدلی بر اخلاق فردی»، «عدم پوشش سطوح مختلف اخلاق توسط همدلی»، «عدم تلازم خیر و صلاح افراد با خواسته های آنها»، «بی توجهی به نیازمندان عفیف در اخلاق همدلانه»، «وابسته کردن عدالت به کیفیت رابطه میان افراد» و «کارکردهای منفی همدلی شدید برای زیست اخلاقی». در نتیجه، می توان گفت همدلی به عنوان یک هیجان، از جمله برخورداری های شخص کامل اخلاقی است، ولی نمی توان آن را اساس اخلاق قرار داد و قضاوت اخلاقی را بر آن بنا کرد.
ارائه الگویی برای شادکامی با محوریت دیدگاه مارتین سلیگمن(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
زمینه: روانشناسی مثبت گرا با تکیه بر استعدادها و توانایی ها، به جای تمرکز بر بیماری ها، جای خود را در ادبیات روانشناسی گشوده است و با پیشرفت روزافزون جوامع و گسترش مادی گرایی، اهمیت بیشتری یافته است. شادکامی در نظریه مارتین سلیگمن، یکی از مفاهیم مهم در روانشناسی مثبت گرا است و به احساس خوشحالی و رضایت فرد اشاره می کند. هدف: پژوهش حاضر با هدف ارائه الگویی برای شادکامی با محوریت دیدگاه مارتین سلیگمن انجام شد. روش: روش پژوهش حاضر، کیفی بود که با روش گراندد تئوری (نظریه زمینه ای) انجام شد. جامعه آماری در بخش بررسی نظریه سلیگمن، محتوای کتاب شکوفایی روانشناسی مثبت گرا: درک جدیدی از نظریه شادکامی و بهزیستی بود که تمام محتوای آن با دقت توسط پژوهشگران مورد بررسی قرار گرفت و در بخش خبرگان نیز، جامعه آماری شامل تمامی متخصصان روانشناسی مثبت گرا در شهر تهران در سال 1402 بود که با نمونه گیری گلوله برفی شناسایی شدند و با نظرخواهی از 10 نفر از این خبرگان، نظرات آنان در مورد موضوع مورد مطالعه، بررسی شد. یافته ها: در پژوهش حاضر عوامل علی، زمینه ای و مداخله گر شادکامی شناسایی شدند. از طرفی راهبردهای تمرکز بر نقاط قوت، تمرین شکرگزاری، تمرین پذیرش رنج ها، تعیین اهداف و برنامه ریزی هفتگی یا ماهانه، برقراری و حفظ روابط مثبت و ارتباطات معنادار با دیگران، تمرین زندگی در حال و ارزش قائل شدن به لحظات حال و فعالیت های ورزشی و تحرک بدنی به عنوان راهکارهای شادکامی شناسایی شدند. در نهایت مشخص شد شادکامی پیامدهای مختلفی شامل بهبود روحیه، بهبود سلامت، بهبود روابط، افزایش خلاقیت، موفقیت در کار، حفظ تعادل روحی و افزایش انگیزه را به همراه دارد. نتیجه گیری: یافته های پژوهش حاضر نشان داد که شادکامی اصیل مارتین سلیگمن با دیدگاه خبرگان حوزه روانشناسی مثبت گرا همخوانی دارد؛ زیرا هر دو تأکید دارند که شادکامی، رضایت و آرامش درونی است که می تواند از طریق ارتباط معنوی با خداوند و پیروی از اصول دینی و اخلاقی و نگرش مثبت به زندگی میسر شود.
زمینه های اجتماعی- فرهنگی اقبال زنان به الگوهای نودین داری (مطالعه موردی: دوره ها و کلاس های عرفانی، موفقیت و یوگا در شهر تهران)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
علوم اجتماعی (فردوسی مشهد) سال ۲۱ پاییز ۱۴۰۳ شماره ۳
29 - 54
حوزههای تخصصی:
دین داری یکی از مهم ترین جلوه ها و مظاهر دنیای زنان است. این دنیا تحت تأثیر موج تغییرات فرهنگی جهانی است. این موج از فرایند انقلاب فناوری اطلاعات، فردگرایی، عرفی گرایی، افراط گرایی دینی، تمایزیابی و ادغام اجتماعی در فرهنگ جهانی، ظهور سبک های زندگی جدید و مهاجرت های گسترده تشکیل شده است. الگوهای نودین داری یکی از ثمره های این تحولات است. زندگی روزمره ایرانیان از دوره کهن تا امروز با ادیان ابراهیمی، زرتشتی و مانوی و فرقه های عرفانی مختلف گره خورده است. این فرهنگ دینی متکثر از این موج تغییرات فرهنگی جهانی در امان نبوده است. زنان در کلان شهرهای ایران همواره جزء اقشار با بالاترین میزان دین داری بودند. مقاله کنونی با به کارگیری روش زمینه بنیاد با رویکرد اشتراوسی برای فهم نقش دین داری زنان تهرانی نگاشته شده است. مؤلفه های چهارگانه کدگذاری الگوواره ای بر مبنای محوری بودن روان شناسی مثبت گرا و معنویت بودیسم در الگوهای نودین داری بررسی شد. رفتار مذهبی، هویت اجتماعی، رواداری و تساهل، تیپ های روان شناختی و طرق و اماکن آرامش بخش شرایط علی محسوب می شوند. وضعیت فرهنگی خانواده ها، وضعیت مصرف فرهنگی و فراغت مصاحبه شوندگان را می توان شرایط زمینه ای و مداخله گر دانست. حضور آنان در دوره و کلاس ها به صورت مجازی با آشنایی و تشویق دوستان صمیمی وخانواده را باید یک راهبرد دانست. راهبرد زنان تهرانی در مواجهه با یک مخاطره پزشکی یا اجتماعی است. پیامدهای مورد انتظار مصاحبه شوندگان خودسازی و خودشناسی، افزایش استقامت، صبر و تحمل، موفقیت، آرامش، خداشناسی و مثبت اندیشی است. زنان تهرانی بررسی شده از طریق سازوکار «بدعت»، به «برساختن» یا «بازاندیشی» خویشتن بالاخص در مواجهه با مخاطراتی چون مواجهه با بیماری دست می زنند.