مطالب مرتبط با کلیدواژه

جدایی گزینی


۱.

توزیع فضایی مراکز خدمات درمانی و بهداشتی در مناطق شهری تهران

نویسنده:

کلیدواژه‌ها: تمرکز زدایی انفجار متروپلیس جدایی گزینی فشار ترافیکی حرکت آونگی توسعه شعاعی تظام سلسله مراتبی نظریه مکانهای مرکزی

حوزه‌های تخصصی:
تعداد بازدید : ۲۷۳۵ تعداد دانلود : ۱۵۲۴
بی تردید یکی از عوامل مهم در هجوم و فشار ترافیکی بر بخش مرکزی شهر تهران توزیع نامتعادل و ناموزون خدمات عمومی شهری بویژه خدمات درمانی – بهداشتی است که با برنامه ریزی و مکانیابی بهینه برای استقرار آنها در سطوح خدمات شهری می توان از حجم ترافیک و مراجعات مکرر شهروندان به منطقه مرکزی کاست و به امر تعادل بخشی در نحوه توزیع رفاه اجتماعی کمک نمود. بدین منظور این مقاله سعی دارد تا مشکلات و نابسامانیهای توزیع مکانی (فضایی) مراکز بهداشتی – درمانی را که بر ترافیک شهری اثر می گذارد‘ مورد ارزیابی قرار دهد.
۲.

مصرف گرایی نمادین و جدایی گزینی فضایی در شهر تبریز مطالعه موردی: کوی فردوس و ولیعصر(مقاله علمی وزارت علوم)

کلیدواژه‌ها: تبریز مصرف گرایی جدایی گزینی مصرف تظاهری

حوزه‌های تخصصی:
تعداد بازدید : ۸۷۲ تعداد دانلود : ۵۸۹
هر فرمی در داخل چشم اندازهای جغرافیایی در ارتباط با فرایندهای اجتماعی شکل می گیرد. جدایی گزینی اکولوژیک و فضایی در داخل شهر ها دلایل متعددی ازجمله ویژگی های اجتماعی ، نژادی ، اقتصادی دارد. مصرف گرایی نمادین که یک نوع سبک زندگی به شمار می رود، سبب می شود تا افراد با سلایق مشابه در محلات مرفه نشین شهرها دور هم جمع شده و از این طریق تشخص خاصی را به محل زندگی خود می دهند که مانع از ورود افراد با سبک زندگی متفاوت به این محلات می شود. این تحقیق قصد دارد تا به بررسی رابطه بین مصرف گرایی نمادین و جدایی گزینی اکولوژیک در شهر تبریز در دو محدوده ی جداگانه ی کوی ولیعصر و فردوس به مطالعه بپردازد. سؤال اصلی تحقیق "" آیا بین مصرف گرایی نمادین و جدایی گزینی اکولوژیک رابطه وجود دارد "" ، می باشد. تحقیق حاضر به لحاظ ماهیّت از نوع پژوهش های کمّی با روش توصیفی-تحلیلی می باشد که در آن برای یافتن پاسخ به سؤالات از پیمایش استفاده شده است. برای تحلیل های آماری از آزمون همبستگی پیرسون و برای آزمون استقلال دو نمونه ازهم  از آزمون یومن ویتنی استفاده شد. تعداد نمونه انتخابی برای کوی ولیعصر 350 نفر و برای کوی فردوس 150 نفر بود. نتایج مربوط به آزمون همبستگی نشان می دهد که همبستگی مثبت با ضریب 623/، 0 بین مصرف گرایی نمادین و جدایی گزینی اکولوژیک وجود دارد. نتایج به دست آمده از تحلیل رگرسیون نشان می دهد که 39 درصد از علت جدایی گزینی را می توان در ارتباط با مصرف گرایی دانست. نتایج به دست آمده از آزمون استقلال دو نمونه از هم نیز نشان می دهد اگرچه این دو جامعه به لحاظ وفاداری به برند و تمایل به جدایی گزینی تفاوتی از هم ندارند ولی تمایل به تجمل گرایی و مصرف کالاهای لوکس و دلایل اجتماعی و نگرش ها و رویکردهای آنان نسبت به هم متفاوت بوده و همین امر سبب شده است که گروهی محله ولیعصر و گروهی دیگر محله فردوس را به عنوان برند برای جدایی گزینی انتخاب نمایند.
۳.

بررسی جدایی گزینی های اجتماعی- فضایی مهاجران در شهر مشهد(مقاله علمی وزارت علوم)

کلیدواژه‌ها: انتخاب محل سکونت جدایی گزینی شکاف فضایی مشهد مهاجرت

حوزه‌های تخصصی:
تعداد بازدید : ۱۱۱۵ تعداد دانلود : ۱۱۱۶
جدایی گزینی های اجتماعی-فضایی یکی از مهم ترین چالش های کنونی کلان شهرهایی نظیر مشهد است. یکی از زمینه های بروز این پدیده حضور مهاجران در شهرهاست که با توجه به ترجیحاتشان مکان های خاصی از شهر را برای سکونت انتخاب می کنند و براساس آن بر جدایی گزینی اجتماعی-فضایی شهری می افزایند. مطالعه حاضر درصدد است تا چگونگی سکونت مهاجران در شهر مشهد و ترجیحات آن ها را در انتخاب محل سکونتشان بررسی کند. روش پژوهش از نوع توصیفی-تحلیلی است و برای گردآوری داده ها به داده های دست دوم سرشماری و طرح تفصیلی مشهد مراجعه شده است، همچنین برای تحلیل داده ها از شاخص های دوگروهی و چندگروهی، تحلیل های فضایی موران و نقاط داغ و ضریب همبستگی پیرسون استفاده شده است. نتایج نشان می دهد با توجه به شاخص جدایی گزینی چندگروهی که برابر با 0/44 است و با توجه به آماره موران، مهاجران به صورت خوشه ای و جدا افتاده در شهر مشهد زندگی می کنند؛ یکی از مهم ترین ترجیحات آن ها برای انتخاب محل سکونت، حضور همنوعانشان در همسایگی آن هاست. از سوی دیگر، وجود ارتباط معنادار بین سهم مهاجران از جمعیت نواحی شهری و تعدادی از متغیرهای پایگاه های اقتصادی- اجتماعی و خانوادگی، بیانگر این موضوع است که مهاجران مشهد عمدتاً مکان هایی را برای سکونت انتخاب می کنند که با توجه به خواستگاه اقتصادی و اجتماعی شان برای آن ها قابل استطاعت است؛ به همین دلیل با خواستگاه ضعیف تر عمدتاً در مناطقی سکونت می کنند که از نظر کالبدی- سکونتی در شرایط مساعدی قرار ندارد. درنتیجه، این عوامل ضمن جداکردن مهاجران از بافت اصلی شهر و از یکدیگر، جدایی گزینی و شکاف فضایی را در مشهد تشدید می کند و مانع از تحقق انگاره توسعه پایدار می شود.
۴.

کاربست پارادایم پدیدارنگاری در فهم پدیده های شهری مورد مطالعه: فهم چگونگی تجربه پیامدهای زندگی در محله های جدااُفتاده(مقاله علمی وزارت علوم)

کلیدواژه‌ها: پدیدارنگاری تجربه زیسته فضای نتیجه پدیده شهری جدایی گزینی

حوزه‌های تخصصی:
تعداد بازدید : ۹۰۹ تعداد دانلود : ۵۲۷
در مطالعات شهری، پدیده ها به طور عمده با یک نگاه کمی گرایانه مورد توجه قرار گرفته اند که در آن ها به مطالعه پدیده پرداخته شده و بررسی رابطه بین پدیده و سوژه فراموش شده است. این درحالی است که شهر و پدیده های آن دارای لایه های گوناگونی هستند که دستیابی به تمام آنها با بهره مندی از رویکرد کمی گرایانه امکان پذیر نیست. چراکه محققان کمی گرا به عنوان کسانی که نقش اصلی را در این پژوهش ها برعهده دارند، پدیده مورد نظر را تجربه و فهم نکرده اند و نتایج آنها به محاسبات کمی و آماری آنها محدود می گردد. حال آنکه فهم عمیق پدیده های شهری و پیامدهای آنها، جز با درک تجربه افرادی که آن پدیده را از نزدیک و برای سال ها درک کرده اند؛ امکان پذیر نیست. مبانی فلسفی و روش شناسی چگونگی درک این تجربه که به پارادایم پدیدارنگاری معروف است و چگونگی به کارگیری آن در مطالعات شهری؛ هدف مطالعه حاضر است که بخش اول با بهره مندی از مطالعات کتابخانه ای و تحلیل اسنادی و بخش دوم با استفاده از مطالعات میدانی محقق شده است. نتایج نشان می دهد که پدیدارنگاری به دنبال کشف و توصیف پدیده ها با تکیه بر تجربه زیسته مردم است که این کار با بهره مندی از مطالعات میدانی و ابزار مشاهده مصاحبه نیمه ساختاریافته انجام می دهد. هم چنین در به کارگیری پدیدارنگاری برای بررسی تجربه زیسته مردم از پیامدهای زندگی در محله جدااُفتاده (رضویه) روشن گردید که افراد ساکن در این محله پیامدهای زندگی در این محله را در ابعاد متفاوت مدیریتی، اقتصادی، اجتماعی، کالبدی و عملکردی تجربه کرده اند و پیامدهای مدیریتی و اقتصادی را به عنوان علت سایر پیامدها می انگارند
۵.

اثرات پیکره بندی فضایی بر جدایی گزینی اجتماعی در بافت فرسوده گلستان، سبزوار(مقاله علمی وزارت علوم)

کلیدواژه‌ها: جدایی گزینی تئوری نحو فضا پیکره بندی فضایی روابط فضایی

حوزه‌های تخصصی:
تعداد بازدید : ۷۰۳ تعداد دانلود : ۵۵۳
جدایی گزینی که به معنی جداشدن قسمتی از افراد یک مجموعه از دیگر افراد آن مجموعه است، یکی از معضلات بزرگ شهری است که یکپارچگی آن را به مخاطره می اندازد و مانع سازوکار درست شهر به عنوان کلیتی واحد می شود. برای مقابله با جدایی گزینی، رویکردهای مختلفی به اجرا در آمده است. آنچه که این پژوهش به عنوان رویکردی تحلیلی برگزیده، بررسی این معضل شهری از منظر محیطی، کالبدی و فضایی است. پشتوانه نظری این پژوهش برای بررسی جدایی گزینی، استفاده از تئوری نحو فضایی و مطالعه آن از دیدگاه پیکره بندی فضایی شهر است. این تئوری بر این عقیده استوار است که ساخت فیزیکی شهر و ساخت اجتماعی آن بر هم تأثیر گذاشته و از هم تأثیر می پذیرند. درهمین راستا محدوده کوی گلستان در شهر سبزوار به عنوان نمونه موردی انتخاب شده و هدف از این مطالعه کاهش جدایی گزینی اجتماعی با کمک درک ساختار فیزیکی این منطقه و ارائه راهکار برای بهبود آن است. همچنین این بررسی به دنبال درک شدت اثر متغیرهای نحوی بر پارامترهای غیرنحوی است تا از این طریق بتوان به دسته بندی مشخص از عواملی که بیشترین سطح تأثیر بر ساخت فیزیکی را دارا هستند، دست یافت. پژوهش از نوع اکتشافی و روش آن تلفیقی است و از هر دو روش کمی و کیفی برای پاسخ به سئوالات پژوهش استفاده شده است. روش کیفی به صورت میدانی با تکنیک مشاهده و ابزار چک لیست انجام شد و روش کمی با تحلیل فضایی خطوط محوری در محیط نرم افزار UCL Depthmap صورت گرفت. در این مطالعه متغیرهای نحوی به عنوان متغیرهای مستقل و متغیرهای غیر نحوی به عنوان متغیرهای وابسته مورد سنجش قرارگرفتند و در نهایت با کمک تحلیل رگرسیون خطی چند متغیره در نرم افزار SPSS، روابط آنها مورد ارزیابی قرار گرفت. نتایج پژوهش نشان داد که متغیرهای نور و روشنایی، دید و منظر، گوشه های قابل دید، چگونگی دسترسی، عناصر دارای ارزش، ورودی ها و گشودگی ها، کیفیت ابنیه، قدمت بنا با متغیرهای نحوی دارای رابطه معنادار بوده و به ترتیب از بیشترین اولویت برخوردارند. براساس نتایج تحقیق، انتظار می رود با اعمال تغییرات بر روی این متغیرها بتوان به حداکثر تغییرات در ساخت فیزیکی و در نهایت به تغییر در ساخت اجتماعی دست یافت.
۶.

بررسی نقش جدایی گزینی در شکل گیری محله ها با تاکید بر اندیشه های اسلامی، ایرانی و غربی(مقاله علمی وزارت علوم)

کلیدواژه‌ها: محله اسلام ایران غرب جدایی گزینی

حوزه‌های تخصصی:
تعداد بازدید : ۳۲۳ تعداد دانلود : ۲۲۴
شکل گیری محله بر اساس تفکر حاکم در هر دوره دستخوش تغییراتی بوده است. تفکر جدا کردن مردم بر اساس ویژگی های متفاوت اقتصادی - اجتماعی که دارند همواره یکی از مهمترین عوامل اصلی شکل گیری محله ها در اندیشه های متفاوت بوده است. مطالعات گوناگون نشان داده اند که شکل گیری محله ها بر اساس این اصل عموماً با تبعات منفی همراه بوده است. جدایی گزینی در اندیشه ها گوناگون، تأثیرات متفاوتی در شکل گیری محله ها داشته که بررسی و تحلیل منطقی آن ها می تواند به تعدیل پیامدهای ناشی از آن کمک نماید. لذا مطالعه حاضر درصدد است تا با مقایسه اندیشه های اسلامی، ایرانی و غربی؛ نقش جدایی گزینی در شکل گیری محله ها را در هر کدام از اندیشه ها بررسی کند.برای این منظور به متون مرتبط که به نوعی نقش جدایی گزینی را در شکل گیری محله ها بررسی کرده اند مراجعه شده و با استخراج گزاره ها و کدگذاری آن ها و با بهره گیری از راهبرد استدلال منطقی نقش جدایی گزینی در شکل گیری محله ها بررسی شده است.نتایج نشان می دهند که جدایی گزینی یکی از مؤلفه های اصلی شکل گیری محله ها در ایران و جوامع غربی بوده است. به این معنی که، شکل گیری محله ها در طول تاریخ در ایران به ترتیب بر اساس جدایی گزینی های اجتماعی – اقتصادی، قومی – مذهبی و مجدد اجتماعی-اقتصادی بوده است. حال آنکه شکل گیری محله ها در جوامع غربی در طول تاریخ مبتنی بر جدایی های اجتماعی، اقتصادی و اجتماعی – اقتصادی بوده است. در مقابل، این نوع از جدایی ها با مفاهیم اسلامی هماهنگ نبوده و جدایی گزینی های قومی صدر اسلام تنها برای حفظ وحدت میان جوامع بوده است و دلیل برتری قومی بر قوم دیگر نبوده است. بنابراین برخلاف اندیشه های ایرانی و غربی که هم زمان با پیدایش اولین تمدن های شان مبتنی بر سلسله مراتب و برتری گروهی بر گروه دیگر بودند؛ اندیشه اسلامی اصل را بر برابری نهاده و در هر زمان و مکان که زمینه برای شکل گیری این حقیقت فراهم بوده، بر اندیشه های مبتنی برجدایی فائق آمده و زمینه را برای شکل گیری اجتماع محلی فراهم ساخته است.
۷.

تحلیل فضایی جدایی گزینی اجتماعی- فضایی در بافت های ناکارآمد شهری موردکاوی: محله قیطریه کلان شهر تهران(مقاله علمی وزارت علوم)

کلیدواژه‌ها: بافت های ناکارآمد تحلیل فضایی جدایی گزینی محله قیطریه

حوزه‌های تخصصی:
تعداد بازدید : ۵۱۵ تعداد دانلود : ۴۱۵
مقدمه تصمیم های عجولانه مدیریتی، مدیریت شهری غیرمتخصص و نبود مطالعات دقیق در طرح های توسعه، در شهرها و به خصوص کلان شهرها، منجر به به وجود آمدن محله هایی با بافت ناکارآمد شده است. یکی از عواقب این تصمیم ها، ایجاد مسئله ای به نام جدایی گزینی در محله های شهری است که به جدایی گروه های مختلف جمعیتی منتج شده است که این مسئله می تواند باعث کاهش تعاملات اجتماعی - اقتصادی ساکنان محله های اطراف آن، کاهش ورود بخش سرمایه گذاری برای توسعه این بافت ها، تغییر نگرش در بیشتر شهروندان نسبت به انتخاب فضای سکونتی خود، مهاجرت ساکنان اصلی و ورود جمعیت غیربومی به بافت و ایجاد مشکلات فراوان برای ساکنان بافت یادشده می شود. در نتیجه این جدایی گزینی، تماس های میان اعضای این طبقه فقیر، زیاد و ارتباط بین طبقه ای، کاهش می یابد و با کاهش طبقه متوسطِ ساکن در بافت ناکارآمد، نابهنجاری های اجتماعی در محله ها شدید می شود. بافت فرسوده واقع در محله قیطریه با جمعیتی حدود 3 هزار نفری، واقع در بافت قدیمی این محله است. دلیل انتخاب محله قیطریه، وجود فرسودگی بافت در بخشی از محله و هسته مرکزی آن و وجود ویژگی های اقتصادی – اجتماعی یکسان در دو قسمت محله (محدوده بافت ناکارآمد و بقیه محله) است. البته، توجه به اهمیت محله به عنوان عنصر پایه نظام شهرسازی در مبانی و مباحث برنامه ریزی شهری و میزان رضایت شهروندان از محل سکونت و مشارکت آن ها در روند بهبود محله ها و نبود توجه کافی در این زمینه، اهمیت و ضرورت انجام این تحقیق را چندین برابر می کند. در این راستا، با وجود مسائل متعدد در این بافت ها، بررسی مسئله ارتباط این نوع بافت ها با مسئله جدایی گزینی فضایی – اجتماعی، می تواند از مهم ترین مسائل محله های شهری تلقی شود. بنابراین، در این پژوهش، به بررسی جدایی گزینی کالبدی و اجتماعی در بافت فرسوده و ناکارآمد محله قیطریه تهران پرداخته می شود. مواد و روش روش تحقیق در مطالعه حاضر از نظر هدف کاربردی و از نظر روش انجام توصیفی- تحلیلی است. برای گردآوری داده های تحقیق از اطلاعات موجود در بلوک های آماری سال 1395 شهر تهران، داده های طرح تفصیلی و پرسشنامه استفاده شده است. برای بررسی نحوه توزیع و پراکنش پدیده های اجتماعی و فضایی کالبدی در محیط سیستم اطلاعات جغرافیایی مدل های مختلفی تعریف شده اند. مدل میانگین نزدیک ترین همسایگی، مدل خودهمبستگی فضایی محلی موران و مدل تحلیل لکه های داغ و سرد از جمله این مدل ها هستند که در این پژوهش به کار گرفته شده اند.  ابزار تحلیل خودهمبستگی فضایی آماره موران نیز الگوی توزیع فضایی عوارض و پدیده ها را با در نظر گرفتن هم زمان موقعیت مکانی و خصیصه های درونی این عوارض ارزیابی می کند. مدل میانگین نزدیک ترین همسایگی هم از جمله آزمون های خوشه بندی است که برای تعیین الگوی پراکندگی پدیده ها از آن استفاده می شود. براساس این روش، شاخصی به نام Rn (میزان مجاورت) به دست می آید که دامنه آن بین عدد صفر تا 2/15 متغیر است. این شاخصِ پراکندگی، نحوه و چگونگی الگوی توزیع فضایی پدیده ها و عناصر را در محدوده مطالعاتی بیان می کند.  یافته ها در این قسمت از پژوهش برای سنجش جدایی گزینی، از 30 شاخص در سه بُعد اقتصادی با شش شاخص، بعد اجتماعی- جمعیتی با 15 شاخص و بعد کالبدی- فیزیکی با نه شاخص استفاده شده است. شاخص های مورد استفاده برای سنجش جدایی گزینی بعد اقتصادی از بلوک های آماری سرشماری نفوس و مسکن 1395 استفاده شده، عبارت اند از: نرخ اشتغال، بار تکفل، نرخ فعالیت، نرخ اجاره نشینی، نرخ مالکیت و نسبت جنسی اشتغال. برای سنجش طبقات بعد اقتصادی از مدل تاپسیس استفاده شده است که خروجی مدل به بلوک های آماری در Arcgis Pro 3.0 پیوست شد و با استفاده از روش طبقه بندی چندکی طبقه بندی گروه های جمعیتی انجام شد که 34/6 بلوک در طبقه پایین، 32/7 درصد در طبقه متوسط و 32/7 درصد نیز در طبقه بالا واقع شده اند. طبق مدل موران، به طور کلی الگوی توزیع بُعد اقتصادی به صورت خوشه ای است و میزان شاخص هم برابر 0/142 است. برای جداشدگی بُعد اجتماعی 15 شاخص استفاده شده است، که چهار شاخص حس تعلق، آرامش و سکون، روابط اجتماعی و اعتماد، از طریق پرسشنامه محاسبه شده و 11 شاخص دیگر (نرخ سواد، بعد خانوار، نسبت جنسی، تراکم جمعیت، نسبت مهاجرنشینی، نسبت طلاق، نسبت جنسی سواد، نسبت جنسی جمعیت محصل، درصد سالمندان، نسبت جنسی سالمندان، نسبت زنان سرپرست خانوار) از طریق محاسبه شاخص ها روی بلوک های آماری سرشماری نفوس و مسکن محاسبه شده اند. برای سنجش طبقات بُعد اجتماعی- جمعیتی از مدل تاپسیس استفاده شده است که خروجی مدل تاپسیس به بلوک های آماری در Arcgis Pro 3.0 متصل و با استفاده از روش طبقه بندی چندکی اقدام به طبقه بندی گروه های جمعیتی شده است که 34/6 بلوک در طبقه پایین، 32/7 درصد در طبقه متوسط و 32/7 درصد نیز در طبقه بالا واقع شده اند. میزان شاخص موران جهانی برابر 0/007 و الگوی توزیع نیز تصادفی است. برای سنجش طبقات بُعد کالبدی فضایی از مدل تاپسیس استفاده شده است که خروجی مدل تاپسیس به بلوک های آماری در Arcgis Pro 3.0 مرتبط و با استفاده از روش طبقه بندی چندکی، اقدام به طبقه بندی گروه های جمعیتی شده است؛ که 34/6 بلوک در طبقه پایین، 32/7 درصد در طبقه متوسط و 32/7 درصد نیز در طبقه بالا واقع شده اند. بر اساس مدل موران جهانی الگوی توزیع بعد کالبدی- فضایی خوشه ای است و شاخص موران برابر 0/008 است. نتیجه گیری در بُعد اقتصادی، بین شش شاخص مورد مطالعه وزن نرخ اجاره نشینی برابر 0/354 دارای بیشترین وزن و نرخ فعالیت با وزن 0/052 دارای کمترین وزن است. بر اساس شاخص های اقتصادی 34/6  بلوک در طبقه پایین، 32/7  درصد در طبقه متوسط و 32/7 درصد نیز در طبقه بالا واقع شده اند و طبق مدل موران به طور کلی الگوی توزیع بُعد اقتصادی به صورت خوشه ای است و میزان شاخص هم برابر 0/142 است. بر اساس خروجی وزن دهی مدل AHP از شاخص های مورد بررسی در بُعد اجتماعی- جمعیتی، نسبت مهاجرنشینی با وزن 0/171 دارای بیشترین وزن و شاخص بُعد خانوار با وزن 0/019 دارای کمترین امتیاز است. در بُعد کالبدی- فیزیکی 11 شاخص بررسی شد، که شاخص فرسودگی قطعات دارای بیشترین امتیاز و اثر آن برابر 0/224  است و خانوار در واحد مسکونی با ارزش 0/028  دارای کمترین ارزش در جدایی گزینی شده است. از مجموع بلوک های محله که 34/6  بلوک در طبقه پایین، 32/7  درصد در طبقه متوسط و 32/7 درصد نیز در طبقه بالا واقع شده اند و بر اساس مدل موران جهانی الگوی توزیع بُعد کالبدی- فضایی خوشه ای است و شاخص موران برابر 0/008 است. جدایی گزینی بعد اجتماعی- جمعیتی شاخص های تک گروهی در بُعد یکنواختی برابر میانگین آن در سطح محله برابر 0/6 است، در واقع در مرز ورود به جداشدگی بالا واقع شده است. از نظر سطح جداشدگی طبقه متوسط با امتیاز 0/6964 در رتبه اول و طبقه بالا با امتیاز 0/6776 در رتبه دوم و طبقه پایین با امتیاز 0/658  در رتبه سوم جداشدگی قرار دارند. به طور کلی، میانگین این شاخص برای هر سه طبقه برابر 0/67 است. از نظر دسته بندی ایسلند و همکاران در طبقه بالا واقع شده است؛ اما چون فاصله کمی با 0/6 دارد، کمی فراتر از حد آستانه قرار دارد. اما بر اساس شاخص آنتروپی که میانگین آن برابر 0/18 است و چون کمتر از 0/3 است، جدایی شدگی در سطح پایینی اتفاق افتاده است. شاخص جینی نیز برابر 0/683 است و چون بالاتر از 0/6 است، جداشدگی در سطح بالا اتفاق افتاده است. بیشترین جداشدگی در طبقه متوسط با امتیاز 0/697 و در رتبه دوم طبقه بالا با امتیاز 0/68  و طبقه پایین به نسبت با میزان کمتر جداشدگی مقدار آن برابر 0/66 است و در تمامی سطوح شاخص آتکینسون نیز جداشدگی در سطح بالا اتفاق افتاده و میانگین شاخص نیز برابر 0/678 است. 
۸.

تحلیل جدایی گزینی در عرصه های روستا شهری با تاکید بر توسعه میان افزا (موردپژوهی: عرصه های روستاشهری شهر اردبیل)

کلیدواژه‌ها: جدایی گزینی عرصه های روستا شهری توسعه میان افزا اردبیل

حوزه‌های تخصصی:
تعداد بازدید : ۲۴۷ تعداد دانلود : ۲۲۴
در کشورهای درحال توسعه، به دلیل فاحش بودن تفاوت های اجتماعی اقتصادی، نابرابری و نبود تعادل در خدمات شهری، تفاوت فضایی شهرها تشدید شده و جدایی گزینی های فضایی در شهر پدید آمده است. سطوح مختلفی از این پدیده طی فرآیند توسعه افقی و ادغام روستاها در شهر، در عرصه های روستاشهری بروز پیدا می کند. از این رو هدف پژوهش حاضر تحلیل جدایی گزینی در عرصه های روستاشهری با تاکید بر توسعه میان افزا در شهر اردبیل می باشد. روش تحقیق حاضر توصیفی- اکتشافی است. جامعه آماری تحقیق کارشناسان و متخصصان (آشنا مباحث جدایی گزینی شهری) شهر اردبیل می باشند که به دلیل مشخص نبودن تعداد آنها و ابهام در میزان آشنایی آنها با مباحث جدایی گزینی شهری (بخصوص شاخص های جدایی گزینی در عرصه های روستاشهری)، از روش گلوله برفی به شناسایی کارشناسان اقدام شد. در این خصوص تعداد نمونه کارشناسان تا حصول شناخت بهتر و اشباع نظری در پاسخ های دریافتی (نزدیکی و تکرار پاسخ ها)، ادامه یافت و نهایتاً به 10 نفر رسید. در همین خصوص بعد از اینکه شاخص های جدایی گزینی در عرصه های روستاشهری از طریق مطالعات کتابخانه ای استخراج شد، با کارشناسان مذکور مصاحبه شد و پس از جمع بندی شاخص ها، روایی محتوایی چالش ها به دست آمد و نهایتاً پرسشنامه تخصصی میزان تاثیرگذاری و تاثیرپذیر شاخص ها، باز هم از طریق همان 10 کارشناس مربوطه مورد ارزیابی قرار گرفت.
۹.

بررسی الگوی انتخاب مسکن و محله در گروه های خاص شهر تهران؛ با مروری بر مدل های انتخاب مسکن(مقاله علمی وزارت علوم)

کلیدواژه‌ها: نظریه ادوار زندگی مدل های انتخاب مسکن جدایی گزینی گروه های خاص مدل رگرسیون چندمتغیره

حوزه‌های تخصصی:
تعداد بازدید : ۲۳۱ تعداد دانلود : ۲۰۳
خانوارها با تغییر شرایط زندگی، نیازهای متفاوتی پیدا می کنند که پاسخگویی به آن ها ضرورت جابجایی در شهر را بوجود می آورد که شامل تغییر در واحد مسکونی و بافت اجتماعی- اقتصادی ساکنین پیرامونی است. در این مقاله شناسایی الگوی انتخاب مسکن و تمایز ترجیحات خانوارها برمبنای نظریه ادوار زندگی تبیین می شود که چرخه عمومی تحولات زندگی و نیازهای مسکن برای تمامی خانوارها را بیان می کند. در توسعه نظریه مذکور، هر خانوار شهری به دسته های متمایزی با ویژگی های اجتماعی- اقتصادی تقسیم می شود که این تمایزها منشأ انتخاب های گوناگون مسکن است. شناسایی اثرات و ارتباط میان ویژگی های اجتماعی- اقتصادی خانوارها و ویژگی همسایه ها امکان تبیین گفتمان ها و جریان های اصلی شهر را فراهم می کند؛ مانند همگنی محلات و جدایی گزینی فضایی. در این مقاله به انتخاب مسکن گروه های خاص در شهر تهران با تاکید بر بافت اجتماعی- اقتصادی محله انتخابی آن ها پرداخته شده است. بنابراین گروه های خانوار هدف پژوهش مهاجران به شهر تهران، متولدین خارج از تهران، کارگران ساده، خانوارهای تک سرپرست، دارای معلول و اجاره نشین هستند. مدلسازی انتخاب مسکن بصورت انتخاب گسسته و با استفاده از روش «رگرسیونی چند متغیره کمی» انجام شده است که امکان تحلیل متغیرهای متعدد وابسته را ممکن می کند. داده های ورودی مدل از سرشماری عمومی نفوس و مسکن سال 1390 شهر تهران و تسهیلات شهری تهران از طرح تفصیلی اخذ شده است. متغیرهای گروه واحد مسکونی شامل متراژ زیربنا و پایداری بنا است و متغیرهای گروه بافت اجتماعی- اقتصادی ساکنین شامل نرخ باسوادی در گروه زنان، نرخ اشتغال زنان، نرخ حضور ساکنین دارای تحصیلات عالی، سرانه وسیله نقلیه شخصی و نرخ حضور دانشجویان است. یافته های پژوهش نشان می دهد که متغیرهای گروه «واحد مسکونی» بیشترین نقش را در انتخاب مسکن ایفا می کند و از میان متغیرهای بافت اجتماعی- اقتصادی خانوارها، تمامی متغیرها ارتباط معناداری دارند که نشان از روایی مدل دارد و دو متغیر «سرانه اتومبیل شخصی خانوار» و «نرخ باسوادی زنان» بیشترین درصد تبیین در این گروه را ایفا می کنند. در گروه «واحد مسکونی» شانس انتخاب واحدهای مسکونی با متراژ زیربنای کمتر و بناهای ناپایدار در میان گروه های خاص بیشتر است و همچنین شانس انتخاب بافت اجتماعی- اقتصادی پایین ترِ ساکنین افزایش می یابد و تنها استثنای این روند، گروه هدف مهاجران 5 سال گذشته است. یافته های کلی پژوهش نشان می دهد که برای گروه های خاص انتخاب واحد مسکونی مناسب ارجح تر از محله است و تنها برای گروه مهاجران 5 سال گذشته است که انتخاب بافت اجتماعی- اقتصادی محله در اولویت قرار می گیرد.
۱۰.

جوانان و تنهایی به مثابه سبک زندگی: مطالعه ای در شهر تهران(مقاله علمی وزارت علوم)

تعداد بازدید : ۱۰۶ تعداد دانلود : ۸۹
پرسش آغازین این مقاله آن است که دلایل گرایش فزاینده گروه هایی از جوانان به تنها زندگی کردن چیست؟  برای پاسخ به این پرسش از روش داده بنیان استفاده شده است. روش گردآوری اطلاعات، انجام مصاحبه نیمه ساخت یافته و کدگذاری و تحلیل مستندات مربوط به روزنگاشته های تعدادی از جوانان تنها در شبکه های اجتماعی است. روش نمونه گیری، نمونه گیری هدفمند است. یافته های این پژوهش نشان  می دهد که  تمایل به شهرنشینی و سبک زندگی مدرن، زمینه های برآمده از فضای عمومی، خانوادگی، اجتماعی– اقتصادی و زمینه های ارتباطی در شهر، از مهم ترین دلایل زمینه ساز برگزیدن تنهایی به مثابه سبک زندگی هستند. نتایج این پژوهش نشان داد با طیف گسترده ایی از تنهایی مواجه هستیم که می توان آنها را به چهار گونه تنهایی انتخابی، اجباری، ناگهانی و تحمیلی دسته بندی کرد. از جمله مهمترین آثار تجربه تنها زندگی کردن بر جوانان می توان به هراس های ارتباطی، تمایل کم به معاشرت های خانوادگی و انواعی از انزوای اجتماعی، جسمی، جنسی، کلامی، فضایی- مکانی اشاره کرد. از مهمترین ویژگی های جوانی، تحرک و تمایل به تغییر و استقلال طلبی است. تهران نیز به مثابه شهری بزرگ از سویی بستر تنوع و تکثر است و فرصت های بیشتری در اختیار جوانان قرار می دهد و از سوی دیگر، محدودیت ها و محرومیت های فضایی را به جوانان تحمیل می کند که آنان را در شرایطی تناقض آمیز (پارادوکسیکال) قرار می دهد. عمده جوانان معمولا پیش از مواجهه، تصوری از آن ندارند. بنابراین از یک طرف، شهر تهران به واسطه گستردگی و وسعت، فرصت دیده نشدن را در اختیار جوانان تنها می گذارد و از سوی دیگر، جوانان تنها را به طور مدام در معرض داغ ننگ و فشار به حریم خصوصی قرار می دهد. از همین روی، جوانان با تلاش برای حفظ جدایی گزینی، از روابط خویشاوندی پرهیز می کنند و از هم گزینی به مثابه جایگزینی برای روابط اجتماعی سنتی و خانوادگی بهره مند می گردند.
۱۱.

مکان های سوم بستری برای اجتماع پذیری شهری؛ شناسایی مکان های سوم کوی گلستان (سبزوار) در راستای کاهش جدایی گزینی(مقاله علمی وزارت علوم)

کلیدواژه‌ها: اجتماع پذیری جدایی گزینی قرارگاه های رفتاری کوی گلستان مکان سوم

حوزه‌های تخصصی:
تعداد بازدید : ۱۵ تعداد دانلود : ۱۸
مقدمه در حالی که فضاهای اجتماع پذیر در مناطق محروم و کم توسعه شهری نقش مهمی در تقویت انسجام اجتماعی، افزایش احساس امنیت و حس امنیت ادراک شده، دریافت حمایت محلی، اعتماد اجتماعی و افزایش مشارکت ایفا می کنند، مزایای متعددی برای مکان های سوم به عنوان نوعی از فضاهای عمومی اجتماع پذیر شهری که مردم برای تعامل، زندگی عادی و گردهمایی های اجتماعی غیررسمی انتخاب می کنند، ذکر شده است. مکان های سوم، به عنوان فضاهایی میان خانه (مکان اول) و محل کار (مکان دوم)، قلمروی اجتماعی برای معنابخشی به زندگی غیررسمی، ترمیم زندگی رسمی و خانوادگی، و تسهیل روابط اجتماعی دوستانه را تشکیل می دهند. مکان های سوم افراد را به شبکه های سرمایه اجتماعی، حمایت، منابع و اطلاعات متصل می کنند و از طریق ایجاد فرصت های اقتصادی، ارتباطات حرفه ای و کسب حمایت برای کاربرانشان عمل می کنند. آن ها نه تنها به عنوان مکان هایی برای تأمین نیازهای فیزیکی مردم عمل می کنند، بلکه به عنوان فضاهایی برای تأمین نیازهای روانی و عاطفی آن ها مانند دریافت همبستگی و حمایت عاطفی، دوستی تجاری و وفاداری، تسهیل زندگی شهری برای زندگی عمومی و غیررسمی دوستان، همسایگان و غریبه ها خدمت می کنند. کوی گلستان، به عنوان سکونتگاه قومیتی در مرکز تاریخی و تجاری شهر سبزوار، از جدایی گزینی شدید رنج می برد و برای چندین سال ساکنان آن به دنبال راهی برای خروج از بن بست اقتصادی و اجتماعی ناشی از جدایی گزینی فضایی اجتماعی، و ادغام جدی در جامعه شهری هستند. این محله با مساحت 6/7 هکتار و جمعیت 765 نفر با مشکلات متعدد اجتماعی، اقتصادی، فیزیکی و کارکردی مواجه است. تعاملات اجتماعی و مبادلات اقتصادی بین ساکنان محله و سایر شهروندان سبزوار در پایین ترین سطح قرار دارد. از طرفی دیگر، عدم پذیرندگی فضایی فیزیکی و کارکردی محله، همراه با فقدان هرگونه تعامل اجتماعی همراه با پیش فرض های ذهنی و دیدگاه های قالبی محله و ساکنانش توسط جامعه شهری، ایجاد و تطبیق فضاهای موجود و ممکن که تعاملات اجتماعی بین ساکنان محله و جامعه شهری را تقویت کند، ضروری می سازد. مواد و روش ها این پژوهش با استفاده از رویکرد کیفی با روش توصیفی تحلیلی انجام شده است. در این رابطه، برای شناسایی مکان های سوم در کوی گلستان، چارچوب مفهومی نظریه مکان سوم و نظریه قرارگاه رفتاری به کار گرفته شده است. مطالعه قرارگاه های رفتاری مکان های سوم در دو بُعد مکان (قرارگاه رفتاری) شامل ویژگی های فضایی فیزیکی و کارکردی، و رفتارهای جاری در فضا با استفاده از روش نقشه برداری رفتاری انجام پذیرفته است. گردآوری داده ها در چندین مرحله انجام گرفته است. ابتدا، با در نظر گیری شرایط انزوا و جدایی گزینی کوی گلستان، پژوهشگران پس از ارائه توضیحات به معتمدان محلی و بازدیدهای متعدد از محله، سعی کردند از طریق گفت وگوهای دوستانه اعتماد و پذیرش لازم را کسب کنند و در عین حال، با شرایط کلی محله آشنا شوند. سپس برای شناسایی مکان های سوم یادشده، مبتنی بر چارچوب مفهومی، طرح پژوهش، و ویژگی های فضایی و اجتماعی مطرح شده برای مکان های سوم در ادبیات پژوهش و بر اساس مشاهدات غیرمشارکتی انجام شد و در مرحله بعد نیز در بررسی ویژگی های فضایی کالبدی، کارکردی، و اجتماعی مکان های سوم شناسایی شده مبتنی بر طرح پژوهش به کمک مشاهدات، ثبت تصاویر، و تهیه نقشه برداری های رفتاری اقدام شده است. به این منظور پس از حضور چندین باره در کوی، شناسایی فعالیت های اصلی در جریان در فضا، با توجه به مشاهدات روزانه، تصاویر ثبت شده، و نُت برداری های شماتیک و اختصاص آیکون به هریک از فعالیت های جاری در فضا و همچنین نمایش موقعیت وقوع هر یک از فعالیت ها روی نقشه، طی سه روز در دو نوبت صبح و عصر و هربار به مدت نیم ساعت روی هر مکان سوم مورد هم پوشانی قرار گرفت. علاوه بر این، برای دستیابی به تجربیات زیسته ساکنان، مصاحبه های نیمه ساختاریافته با افرادی که به صورت تصادفی از حاضران ثابت در مکان های مختلف محله انتخاب شده بودند، انجام شد. درخور یادآوری است فرایند نقشه برداری رفتاری شامل شناسایی فعالیت های اصلی در فضا، مشاهدات روزانه، تصاویر ثبت شده و یادداشت برداری شماتیک با تخصیص نماد به هر فعالیت جاری در فضا، و همچنین نمایش موقعیت وقوع هر فعالیت روی نقشه ها بود. همچنین باید توجه داشت که رفتارهای خرید، با توجه به وقوع غیرمکرر آن ها، شامل هر رفتار تعاملی مربوط به خرید مانند سلام کردن، پرسش درباره محصولات، چانه زنی و پرداخت (چه منجر به خرید شود یا نه) می شد، در حالی که رفتارهای غیرتعاملی مانند نگاه کردن به کالاها به دلیل ماهیت غیراجتماعی آن ها ثبت نشد. یافته ها بر اساس یافته های این پژوهش و مطابق با ویژگی های فضایی فیزیکی، کارکردی و اجتماعی پیشنهادشده برای مکان های سوم، پنج مکان واجد شرایط و منطبق با ویژگی های مکان سوم در کوی گلستان شناسایی شد. همه این مکان ها در نیمه بالایی کوی گلستان، نزدیک به فضاهای تجاری محله یا در درون بافت مسکونی محله واقع شده اند. هیچ مکان سومی در نیمه پایینی محله که فضاهای باز و جمعی کمتری وجود دارد، شناسایی نشد. از نظر موقعیت فضایی، این مکان ها عمدتاً در نقاطی واقع شده اند که نسبت به گذرگاه های اطرافشان دارای گشودگی فضایی هستند. فضاهای مجاور مناطق باز، تقاطع چندین گذرگاه، یا عقب نشینی در امتداد گذرگاه به دلیل گشودگی فضایی، امکان حضور افراد بیشتری را در این مکان ها فراهم کرده و زمینه تشکیل مکان های سوم محله را فراهم کرده اند. فعالیت غالب در این مکان ها گفت وگو است که ایستاده یا نشسته رو به میدان یا گذرگاه مجاور صورت می گیرد. همچنین، نتایج مصاحبه ها نشان می دهد انتخاب مکان برای تعاملات اجتماعی توسط ساکنان کوی گلستان به مجموعه ای از عوامل فیزیکی و اجتماعی بستگی دارد. مصاحبه شوندگان به طور خاص ویژگی هایی مانند سایه مناسب، فضای باز مطلوب، پله ها برای نشستن، نزدیکی به خانه و پوشش گیاهی مطلوب را ذکر کردند. تحلیل این یافته ها، علاوه بر انطباق این ویژگی ها با معیارهای پیشنهادشده برای نظریه مکان سوم، نشان می دهد فضاهای مورد استفاده ساکنان محله، محیط های خنثی هستند که افراد به راحتی می توانند در آن ها حضور داشته باشند و گفت وگو فعالیت اصلی آن ها است. از طرفی، در میان مکان های سوم شناسایی شده، دو مکان (شماره های 1 و 2) در امتداد گذر گلستان واقع شده اند که علاوه بر تعاملات اجتماعی معمول در میان ساکنان، فعالیت های تجاری نیز در آن ها انجام می شود. بخشی از این تعاملات اقتصادی بین ساکنان محله و شهروندانی که برای خرید وارد گذر تجاری اصلی محله می شوند، رخ می دهد. در مقابل، سه مکان سوم دیگر (شماره های 3، 4 و 5) که در مناطق درونی محله و دور از فضاهای تجاری و کارگاهی واقع شده اند، تنها شاهد حضور ساکنان محله در گردهمایی ها و فعالیت های مشترک مانند تقسیم کارهای خانگی، مراقبت از کودکان، خوردن غذا و کشیدن قلیان هستند. این مطالعه نشان می دهد فضای باز مناسب و وجود پله ها برای نشستن عوامل مهمی در تشکیل مکان های سوم در محله هستند. از طرف دیگر، در شرایط محدودیت فضای سبز در محله و آب وهوای نیمه خشک شهر سبزوار، سایه اندازی و پوشش گیاهی نسبتاً مطلوب برخی مکان های سوم از دیگر موارد مهم گزارش شده در مصاحبه ها توسط ساکنان بود. نتیجه گیری یافته های این پژوهش نشان می دهد پنج مکان سوم در کوی گلستان قابل شناسایی است که می تواند نقش مهمی در کاهش جدایی گزینی در این منطقه ایفا کند. مکان های سوم تجاری شناسایی شده (شماره های 1 و 2)، با ظرفیت های اجتماع پذیری و ایجاد پذیرش اجتماعی در میان ساکنان محله و شهروندان، می توانند زمینه مناسبی برای کاهش جدایی گزینی و ادغام فضای عمومی محله در عرصه عمومی گسترده تر بافت تاریخی و تجاری سبزوار فراهم کنند. مناسب سازی این مکان های سوم تجاری در برنامه های آتی می تواند تأثیر بسزایی بر ارتقای اجتماع پذیری و کاهش مشکلات جدایی گزینی محله داشته باشد. علاوه بر این، پرداختن به سه مکان سوم دیگر به دلیل اثرات آن ها بر سرمایه اجتماعی، سلامت روانی و اجتماعی، تاب آوری و توانمندسازی ساکنان بسیار مهم است. در این رابطه، بر اساس نظریه تماس، تماس روزانه بین فردی بین گروه های مختلف به طور بالقوه زمینه کاهش دیدگاه های قالبی، تعصب و ایجاد نگرش های مثبت نسبت به گروه های دیگر را فراهم می کند. بنابراین، بهبود دسترسی، امنیت و ایمنی این فضاها، همراه با امکان برآوردن نیازهای مختلف کاربران، به ویژه فراهم کردن سرپناه، مکث و فضاهای نشستن از طریق طراحی های ساده و بی تکلف ولی مناسب، می تواند نقش مهمی در فراهم کردن زمینه حضور و تعاملات تجاری گروه های اجتماعی مختلف ایفا کند. این مطالعه پیشنهاد می کند که ارتقای مکان های سوم تجاری شناسایی شده می تواند به طور قابل توجهی اجتماع پذیری را بهبود بخشد و مسائل جدایی گزینی در محله را کاهش دهد. پژوهش حاضر نشان می دهد این فضاها، به ویژه آن هایی که مجاور مسیر اصلی تجاری کوی واقع شده اند، پتانسیل پذیرش تعاملات اقتصادی و اجتماعی بین ساکنان و شهروندان میزبان را دارند و به این ترتیب به ادغام جامعه حاشیه نشین در جامعه شهری گسترده تر کمک می کنند. بنابراین مناسب سازی مکان های سوم شناسایی شده کوی از طریق ویژگی های مطرح شده در نظریه مکان سوم شامل رسیدگی به کیفیت ظاهری محیط، مناسب سازی فضا به منظور امکان حضور اقشار مختلف، ایجاد فضاهای مناسب برای توقف و نشستن در مکان، تأمین روشنایی در شب، بهبود کیفیت فضای سبز، و استقرار تجهیزات پشتیبان و ارتقادهنده حضورپذیری فضا همچون اختصاص میان افزاهایی همچون فضاهای خدماتی و تجاری محلی همچون نانوایی، قصابی، آرایشگاه، و غیره، در کنار استفاده از تجهیزات ورزشی، بازی کودکان، و آبخوری و سایبان می تواند نقش بسزایی در تقویت جایگاه مکان های سوم یادشده در زندگی اجتماعی محله داشته باشد.