مطالب مرتبط با کلیدواژه
۲۱.
۲۲.
۲۳.
۲۴.
۲۵.
۲۶.
۲۷.
۲۸.
مهاجران افغانستانی
منبع:
مطالعات حقوق بشر اسلامی سال ۱۲ زمستان ۱۴۰۲ شماره ۳۱
31 - 51
حوزههای تخصصی:
اصل کرامت انسانی که گاه از آن با تعابیری چون «اصل حیثیت و منزلت انسانی» یا «اصل شرافت یا عزت انسانی» نیز یاد می شود، مهم ترین اصل مبنایی و پایه گذار نظام بین المللی حقوق بشر است که بر اساس آن حق های بشری که در نظام بین المللی حقوق بشر شناسایی شده اند، توجیه پذیر می باشد. این اصل، سوای متون و منابع دینی و نیز قوانین اساسی، در اسناد حقوق بشری بین المللی و منطقه ای متعددی مورد شناسایی قرار گرفته و حتی در اسناد مربوط به حقوق بشر دوستانه نیز بر رعایت این اصل و لزوم احترام به کرامت انسانی تأکید شده است. نوشتار توصیفی تحلیلی حاضر با هدف شناخت و بازنمایی اصل کرامت انسانی در سیاست های حقوق بشری جمهوری اسلامی ایران در قبال مهاجران خارجی در سال های بعد از انقلاب اسلامی به رشته تحریر درآمده است. اینکه اصل کرامت انسانی به عنوان مهمترین اصل در روابط انسانی در سیاست های مهاجرتی جمهوری اسلامی ایران در قبال مهاجران خارجی بویژه مهاجران افغانستانی چگونه عملیاتی شده است و مصادیق آن کدام می باشند؟ مهمترین سوالی است که تحقیق حاضر قصد پاسخگویی به آن را دارد. یافته ها و نتایج بیانگر آنستکه کرامت انسانی و حقوق بشر، مبنا و معیار همه ی تصمیم ها، سیاست ها و اقدام های جمهوری اسلامی ایران در عرصه سیاست مهاجرتی بوده تا جائیکه به وضوع رعایت این امر را می توان در حقوق آموزشی، رفاهی و زیستی که برای مهاجران افغانستانی در نظر گرفته شده مشاهده نمود.
کاوش فرایندهای همانندسازانه نوجوانان مهاجر افغانستانی، یک مطالعه کیفی در شهر یزد
منبع:
فرهنگ یزد سال سوم زمستان ۱۴۰۰ شماره ۱۲
59 - 94
مهاجرت بین المللی پدیده ای است کهن که به اشکال و با اهداف گوناگون انجام گرفته است و به دلایل مختلف همچنان ادامه دارد. به دلیل گستردگی مهاجرت در دنیای امروز، همه جوامع بشری به گونه ای با چالش های مربوط به مهاجرت رو به رو هستند. پیامدهای مربوط با مسئله مهاجرت، نوجوانان نسل دوم مهاجر افغانستانی را در ایران با چالش هایی روبه رو کرده است. مواجهه نوجوانان با فرهنگ و ارزش های جامعه میزبان و انتخاب نوعی از فرهنگ پذیری (همانندگردی، جدایی، یکپارچگی و حاشیه نشینی) برای سازگاری و ایفای نقش در عرصه اجتماعی، پژوهشگران را نیازمند به مطالعه در این حوزه کرده است؛ از این رو مقاله حاضر تلاش کرده است به مطالعه فرایندهای همانندسازی نوجوانان افغانستانی ساکن شهر یزد بپردازد. این پژوهش با روش شناسی کیفی و رویکرد نظریه زمینه ای، با نمونه گیری از 17 نفر از مهاجرین نوجوان افغانستانی صورت گرفته است. در این فرایند داده ها از طریق روش کدگذاری باز، محوری و گزینشی تحلیل و بررسی شده اند. مقوله های اصلی کشف شده شامل دل زدگی از برچسب دیگران نزدیک، فشارهای هنجاری سلطه جویانه خانواده های اقتدارطلب، رنجش از دیگران نزدیک، واسازی فرهنگی خانواده و...است. نتایج پژوهش نشان داد نوجوانان با جنبه هایی از فرهنگ افغانستان احساس بیگانگی دارند و تمایل به پذیرش جنبه های محدودیت زا را ندارند. در مقابل بخش هایی از فرهنگ و سنت جامعه ایران که احساس آزادی عمل و انتخاب را در نوجوان ایجاد می کند، مورد پذیرش این نوجوانان قرار گرفته است.
تجربه زیسته دانش آموزان دختر مهاجر افغانستانی با تاکید بر سرمایه های تحولی درونی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف پژوهش حاضر بررسی تجربه زیسته دانش آموزان دختر مهاجر افغانستانی با تأکید بر سرمایه های تحولی درونی بود. روش پژوهش پدیدارشناسی توصیفی بود و جمعیت شرکت کنندگان شامل ۲۰ دانش آموز دختر مهاجر افغانستانی متوسطه دوم ساکن شهر مشهد و حاشیه های آن به روش گلوله برفی مورد مصاحبه نیمه ساختاریافته قرار گرفتند. هر مصاحبه حدود ۳۰ دقیقه به طول انجامید. سپس پاسخ ها با روش هفت مرحله ای کلایزی تحلیل شدند. بافته ها حاکی از ۴ مضمون اصلی سرمایه های تحولی درونی شامل منابع هویت مثبت، توانمندی های اجتماعی، پایبندی به ارزش های اخلاقی و در جست و جوی آموختن بود. در مجموع یافته ها بیانگر آن است که دختران دانش آموز افغانستانی دارای سرمایه های درونی مناسبی بودند. تحصیل در مدرسه، حمایت والدین برای ادامه تحصیل، داشتن ارزش های اخلاقی جامعه پسند، انگیزش پیشرفت و تلاش برای ساختن آینده ای بهتر، مشخصه دختران افغانستانی امروز است.
جهانی شدن فضای مجازی و ملی گرایی دیجیتال در بین افغانستانی های مقیم شهر شیراز(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
پژوهش حاضر با هدف بررسی رابطه بین فضای مجازی و ملی گرایی دیجیتال، در بین افغانستانی های ساکن شهر شیراز انجام شده است. برای این هدف، روش پژوهش، پیمایش کمی و نمونه ای 320 نفری از زنان 18 تا 64 سال افغانستانی ساکن مناطق مختلف شهر شیراز انتخاب شد. شیوه نمونه گیری، تصادفی چندمرحله ای خوشه ای بود. برای رسیدن به این حجم نمونه به واسطه خصوصیات جامعه هدف و اینکه ممکن بود بخشی از پرسش نامه ها ناقص برگردد و یا از بین برود، تعداد نمونه به 500 نفر افزایش یافت. برای گردآوری داده ها، از پرسش نامه محقق ساخته استفاده شد. یافته های تحقیق در سطح آزمون های دو متغیره نشان داد بین زنان و مردان و افراد مجرد و متأهل بر حسب ملی گرایی دیجیتال، تفاوت معنی داری وجود دارد. همچنین میزان دسترسی به فناوری های نوین و استفاده از آنها، رابطه معنی دار مثبتی در سطح بیش از 99درصد اطمینان با متغیر وابسته داشته است. از سوی دیگر ارزیابی مدل تحقیق با استفاده از رگرسیون چندمتغیره، نشان داد که به ترتیب شش متغیر تماس تلفنی با دیگر افغانستانی ها، سال های مهاجرت به ایران، میزان دسترسی به اینترنت و تلفن همراه، میزان استفاده از پلتفرم های مختلف، وضعیت شغلی (شاغل روزمزد) و درنهایت حضور خانواده پدری در ایران، روی هم 30درصد تغییرات متغیر وابسته را تبیین می کنند.
الزامات قانونی-سیاستی بازتوزیع فضایی جمعیت مهاجران افغانستانی در پهنه سرزمینی کشور(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات جمعیتی دوره ۸ بهار و تابستان ۱۴۰۱ شماره ۱ (پیاپی ۱۵)
237 - 285
حوزههای تخصصی:
امروزه پویایی های پیچیده فضا و زمان باعث افزایش مهاجرت های درون کشوری و فراملی شده است. هدف این پژوهش، بررسی الگوی پراکنش مهاجران افغانستانی در ایران و شناخت الزامات قانونی و سیاستی مرتبط با آمایش جمعیت آنان در کشور است. با استفاده از روش های کمی و کیفی و با بهره گیری از نرم افزار Arc GIS، نقشه های مربوط به توزیع فضایی جمعیت مهاجران افغانستانی در کشور ترسیم شد. همچنین، به منظور بررسی الزامات سیاستی–قانونی توزیع جمعیت آنها از روش تحلیل مضمون استفاده گردید. یافته ها نشان می دهد که توزیع جمعیت آنان عمدتاً بر اساس مناطق مجاز و ممنوعه برای اقامت مهاجران است. الگوی توزیع جمعیت مهاجران افغانستانی در کشور تحت تأثیر سه عامل مهم الف) اقتصادی-محیطی، ب)گرایش مهاجران به زندگی در محلات مهاجرنشین و طرد فضایی آنها و ج) قوانین و سیاست ها ی ناکارآمد برای آمایش جمعیت مهاجران است. توزیع درون استانی مهاجران در مناطق مجاز، عمدتاً تحت تأثیر عوامل اقتصادی و دسترسی به فرصت های شغلی است. در مقیاس کوچک تر و محلی، توزیع و تراکم فضایی جمعیت مهاجران افغانستانی تحت تأثیر عواملی همچون طرد فضایی و تراکم مهاجران در محلات خاص به دلیل قیمت پایین اجاره و یا حضور بالای جعیت مهاجران مستقر است. بنابراین، مهمترین الزامات سیاستی-قانونی و مدیریتی آمایش جمعیت مهاجران افغانستانی در کشور از منظر خبرگان عبارتست از: تعیین سیاست ها ی کلان و بلندمدت و توجه به جایگاه آنها در برنامه های آمایش سرزمین، اتخاذ قوانین و مقررات آمایش جمعیت و اقتصاد اتباع خارجی، و مدیریت و نظارت بر توزیع جمعیت از طریق شناخت ظرفیت های محلی و هماهنگی بین دستگاهی.
سیاست حافظه و هویت مهاجرتی: مردم نگاری حافظۀ جمعی مهاجران افغانستانی در ایران (مطالعه ای در شهرک قائم قم)
موضوع مهاجرت، به عنوان پدیده ای جهانی، نه تنها بعد اقتصادی و اجتماعی دارد، بلکه بُعد فرهنگی و هویتی عمیقی را نیز در بر می گیرد. مهاجران افغانستانی در ایران، با تجربیات مشترکی از جنگ، مهاجرت، و زندگی در کشور میزبان، هویتی جمعی را شکل داده اند که متاثر از سیاست های مهاجرتی، تبعیض های اجتماعی و راهبردهای مقاومت فرهنگی است. در این پژوهش، نقش حافظه جمعی در شکل گیری هویت مهاجران، نقش سیاست های دولتی، و راهکارهای مقاومت فرهنگی آنان مطالعه شده است. روش پژوهش، کیفی بارویکرد مردم نگارانه و بهره گیری از تکنیک های مشاهده حین مشارکت و مصاحبه های عمیق با 22 مهاجر (16 مرد و 6 زن) در شهرک قائم قم طراحی شده است. یافته ها نشان می دهد که حافظه جمعی مهاجران به عنوان فرآیندی پویا، تحت پوشش عواملی چون تجارب مشترک، سیاست های مهاجرتی ایران، و تبعیض اجتماعی-اقتصادی قرار می گیرد. محدودیت های اقامت، کار و تحصیل، به طور مستقیم حافظه جمعی و هویت آن ها نشانه می رود. افزون بر این، مهاجران از راهبردهایی همچون حفظ زبان، برگزاری جشن ها، تهیه غذاهای سنتی، و انتقال روایت های شخصی در جهت مقاومت فرهنگی و پاسداری از هویت خود استفاده کرده اند. نتایج نشان می دهد که اصلاح سیاست های مهاجرتی می تواند به ایجاد محیطی که در آن مهاجران امکان حفظ هویت و ادغام بهتر خود را داشته باشند، کمک کند. این رویکرد نه تنها وضعیت اجتماعی و فرهنگی آنان را بهبود می دهد، بلکه تعاملات بین فرهنگی را نیز تقویت می نماید.
بررسی رابطه طردشدگی اجتماعی با رفاه ذهنی در میان مهاجران افغانستانی ساکن شهر شیراز(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
برنامه ریزی رفاه و توسعه اجتماعی پاییز ۱۴۰۳ شماره ۶۰
345 - 382
مسئله ی رفاه ذهنی مهاجران در جامعه میزبان و اینکه چه عواملی آن را تحت تأثیر قرار می دهد، از جمله طردشدگی اجتماعی، در زمره ی مسائل اساسی علوم اجتماعی در سال های اخیر است. رفاه ذهنی به احساسات، ادراک ها، شناخت ها، و تجارب هر شخص از زندگی مربوط می شود. این پژوهش با هدف بررسی رابطه ی طردشدگی اجتماعی مهاجران افغانستانی ساکن شهر شیراز با رفاه ذهنی آن ها انجام شده است.این پژوهش با منطق کمی انجام شده و به لحاظ تکنیکی در رد ه ی پژوهش های پیمایشی است. جامعه آماری در این پژوهش مهاجران افغانستانی ساکن شهر شیراز در رده سنی 59-15 سال بودند که 380 نفر از آن ها به صورت نمونه گیری خوشه ای چند مرحله ای انتخاب و با ابزار پرسشنامه به صورت حضوری مورد پرسشگری قرار گرفتند. در این پژوهش ملاحظه شد که به طور کلی رفاه ذهنی مهاجران متوسط رو به بالا و میزان طردشدگی اجتماعی متوسط بوده است. نتایج آزمون همبستگی نشان داد هرچه فرد بیشتر احساس طردشدگی اجتماعی داشته باشد از میزان رفاه ذهنی اش کاسته می شود و برعکس. در نتیجه ی تحلیل رگرسیونی مشخص شد که متغیر طردشدگی اجتماعی و دو بعد آن یعنی مشارکت اجتماعی و محرومیت مادی بالاترین تاثیر رگرسیونی را بر متغیر رفاه ذهنی داشتند.برای کاهش احساس طردشدگی در مهاجران و بالا بردن احساس رفاه آن ها به عنوان عضوی از جامعه، طراحی مداخلات اجتماع محور در حوزه سلامت روان و سلامت اجتماعی راهگشا است.
گسل فضایی-اجتماعی: واکاوی درک و معنای مهاجران افغانستانی از جدایی گزینی فضایی در شهر تهران(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
تداوم و تغییر اجتماعی سال ۳ پاییز و زمستان ۱۴۰۳ شماره ۲
467 - 496
حوزههای تخصصی:
زمینه و هدف: جدایی گزینی فضایی مهاجران خارجی یکی از ویژگی های برجسته کلان شهر تهران است که می تواند توسعه پایدار شهری و فرآیندهای تغییر اجتماعی را تحت تأثیر قرار دهد. در این راستا، هدف از مقاله پیش رو شناسایی درک و معنای مهاجران افغانستانی از بسترها و پیامدهای جدایی گزینی فضایی است. روش و داده ها: گردآوری داده ها با استفاده از روش نظریه زمینه ای انجام شد. به منظور گردآوری داده ها، مصاحبه های عمیق و نیمه ساختاریافته با 20 نفر از مهاجران افغانستانی ساکن در شهر تهران که به صورت هدفمند انتخاب شدند، انجام شد. یافته ها: نتایج در 109 مفهوم اولیه، 15 درون مایه (مقوله) فرعی، و چهار درون مایه (مقوله) اصلی شامل جداشدگی زیستی، تعلق مکانی گم شده در سایه نابرابری، مرزبندی کلامی و مکانی، و فاصله فضایی -اجتماعی استخراج شدند. با مرور و ترکیب مقوله های پژوهش، می توان گسل فضایی-اجتماعی را مقولیه نهایی این پژوهش در نظر گرفت، به این معنی که جدایی گزینی فضایی مهاجران افغانستانی در تهران به دلیل وجود شکاف های عمیق در سطوح خرد و کلان میان مهاجران و جامعه میزبان ایجاد شده است. بحث و نتیجه گیری: نتایج مطالعه حاکی از آن است که مهاجران در جامعه مقصد یکدست نیستند، بلکه الگوهای سکونتی فضایی آن ها ممکن است براساس الگوهای متفاوت ادغام اجتماعی و فرهنگ پذیری متفاوت باشد. پیام اصلی: مهاجران افغانستانی به دلیل جداشدگی فضایی و موانع اجتماعی با چالش هایی در دستیابی به ادغام در جامعه ایرانی مواجه اند. با این حال، آن ها یک گروه همگن و یکدستی نبوده، و الگوهای سکونتی آن ها به شدّت از عواملی نظیر سرمایه انسانی و سطوح ادغام اجتماعی و فرهنگ پذیری تأثیر می پذیرد.