مطالب مرتبط با کلیدواژه
۲۱.
۲۲.
۲۳.
۲۴.
۲۵.
۲۶.
۲۷.
۲۸.
۲۹.
۳۰.
۳۱.
۳۲.
۳۳.
۳۴.
بلوچ
حوزههای تخصصی:
هدف از این پژوهش ارائه الگویی به منظور حفظ ابعاد فرهنگی و هویتی شهرهای قومیتی در فرایند توسعه است. الگویی که بر اساس آن بتوان به استخراج معیار و مولفه هایی هویتی جهت زیبایی شناسی منظر دست یافت. چنانچه زیبایی شناسی منتج از نشان فرهنگی در زیبایی شناسی توسعه منظر شهر اعمال شود، ابعاد فرهنگی و قومیتی شهر حفظ شده و به این ترتیب هر شهر به نمونه ای بی نظیر و با جاذبه های منحصر به فرد تبدیل خواهد شد. منظر می تواند غنی ترین سند تاریخی هر شهر باشد و ساختار فرهنگی آن را نمایش دهد. بخش عظیمی از نشانه های شهری کارکرد فرهنگی دارند. نشان فرهنگی قومی از زیر مجموعه های نشانه شناسی شهری است که می تواند داستان فرهنگی یک قومیت را در یک شهر به مخاطبان عرضه کند. عدم مدیریت و برنامه ریزی کدهای فرهنگی شهرها در غالب نشان سازیهای فرهنگی متاثر از جغرافیا و قومیت، سبب گسیختگی پیام های فرهنگی منظرین شده است. چگونگی حفظ هویت فرهنگی مناظر شهری با توجه به خصوصیات قومیتی، پرسش اصلی این تحقیق را در بر می گیرد که آیا می توان از طریق زیبایی شناسی نشان فرهنگی، هویت و منظر فرهنگی شهرها را حفظ کرد. روش تحقیق این پژوهش، توصیفی- استنتاجی است که نشان فرهنگی در نمونه موردی شهر بلوچ نشین را بررسی می کند. براساس مطالعه اسنادی (کتابخانه ای) و مشاهده، مفاهیم و ارجاعات مورد نیاز این تحقیق گردآوری شده است و با استفاده از روش استنتاج میزان صحت فرضیه مطرح شده مورد بررسی قرار گرفته است. در مطالعه موردی تطبیق زیبایی شناسی نشان فرهنگی شهرهایی متاثر از قومیت بلوچ با منظر فرهنگی آن ها مورد توجه قرار گرفت و تلاش برای حفظ هویت فرهنگی شهرهای منطقه بلوچستان به دلیل هویت قومی غنی رایج در آن ها، طی روند توسعه شهرنشینی دلیل این انتخاب بوده است. یافته های پژوهش نشان داد که مولفه های زیبایی شناسی بصری نهفته در صنایع دستی قوم بلوچ در قالب رنگ های گرم از طیف نارنجی و قرمز شنگرف، فرم های هندسی با گوشه های تیز و بیشتر فرم مثلث، بافت متراکم و پرکار، انتزاع کامل و دوری از فیگوراتیسم تجلی یافته است که می توان این مولفه ها را به لحاظ رنگ، فرم، بافت و همچنین میزان انتزاع یا رئال در عناصر بصری معماری و شهرسازی شهرهای اقوام بلوچ ایران جستجو کرد.
بررسی هویت ملی و مدرن دانش آموزان شهر سراوان(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات ملی سال ۲۲ پاییز ۱۴۰۰ شماره ۳ (پیاپی ۸۷)
91 - 107
این مطالعه با هدف بررسی هویت ملی و مدرن دانش آموزان بلوچ شهر سراوان انجام گرفت. روش پژوهش توصیفی پیمایشی بود. جامعه آماری پژوهش کلیه دانش آموزان بلوچ پایه سوم متوسطه دوم شهر سراوان (استان سیستان وبلوچستان) در سال تحصیلی 1400 1399 به حجم 1093 نفر بود. 274 دانش آموز به روش نمونه گیری تصادفی طبقه ای (برحسب جنسیت و رشته تحصیلی) موردمطالعه قرار گرفت. ابزار جمع آوری اطلاعات پرسشنامه ی ابعاد هویتی (سلگی، اسکندری، دلاور و برجعلی، 1394) بود که به بررسی هویت ملی و مدرن می پرداخت. برای تجزیه وتحلیل داده ها از آمار توصیفی (فراوانی، درصد، میانگین و انحراف معیار) و آمار استنباطی (تی تک نمونه ای و تی برای گروه های مستقل) با کمک نرم افزار SPSS21 استفاده شد. براساس یافته ها، وضعیت هویت ملی و هویت مدرن دانش آموزان در سطح بالاتر از متوسط قرار داشت. دیگر یافته ی این مطالعه نشان داد که دختران در مقایسه با پسران هویت ملی و هویت مدرن بالاتری داشتند.
تبیین راهبردهای توزیع قدرت اجتماعی در بین اقوام ایرانی باتأکید بر سیاست های کلی نظام(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
سیاست های راهبردی و کلان سال نهم ۱۴۰۰ شماره ویژه
54 - 80
حوزههای تخصصی:
قدرت دارای ابعاد گوناگونی است، منظور ما در اینجا بعد حکمرانی مردمی و اجتماعی آن است که از آن به قدرت اجتماعی یاد می شود. بلوچ ها ازجمله اقلیت های قومی تأثیرگذار در مناسبات جامعه ایران محسوب می شوند، توزیع قدرت در این منطقه به صورت دوسطحی است به این معنی که قدرت به دو طیف رسمی و غیررسمی تقسیم می شود، سطح رسمی که از سلسله مراتب تقسیمات کشوری توسط حکومت مرکزی پیروی می کند و سطح غیررسمی که بر مبنای قومیت و مذهب شکل گرفته است. هدف این پژوهش تبیین راهبردهای توزیع قدرت اجتماعی در بین اقوام ایرانی باتاکید برسیاست های کلی نظام است که این مطالعه به صورت موردی اقوام بلوچِ ساکن جنوب شرق کشور را مورد بررسی قرار می دهد.این پژوهش از نوع پژوهش های کیفی است که با استفاده از رویکرد مبتنی بر نظریه داده بنیاد انجام شد. جامعه آماری شامل افراد متخصص و صاحب نظر درزمینه مسائل اقوام و مذاهب شامل اساتید دانشگاه، مسئولین اجرایی و امنیتی استان و صاحب نظران حوزه مذکور از عزیزان بلوچ ساکن در منطقه بود که با استفاده از رویکرد نمونه گیری هدفمند درمجموع تعداد 17 نفر به عنوان مشارکت کنندگان در پژوهش انتخاب شدند. داده ها به روش مصاحبه با هدایت کلیات و به صورت نیمه ساختاریافته گردآوری شده و با بهره گیری از روش تحلیل محتوا موردبررسی قرار گرفت.مقوله محوری مطالعه، چگونگی توزیع قدرت غیررسمی موجود در میان قوم بلوچ ساکن در ایران است که نهایتا منجر به شناسایی چهار طیف قدرت شامل: نخبگان مذهبی، نخبگان قومی، نخبگان علمی و نخبگان اقتصادی گردید.
پوشاک محلی بلوچ ها و پیوستگی آن با هویّت ملّی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات ملی سال ۱۵ بهار ۱۳۹۳ شماره ۱ (پیاپی ۵۷)
179 - 200
پوشاک مردم ایران نوعاً یکی از اسناد هویّت ملّی آنان به شمار می رود. بلوچ ها به عنوان یکی از قدیمی ترین و اصیل ترین اقوام ایرانی، دارای پوشاک مخصوص به خود هستند که نوعاً ملاک تمایز آنها از دیگر گروه ها و طوایف ایرانی فراهم است. با توجّه به ارتباط تنگاتنگ پوشاک محلی و هویّت ملّی، و بنا به اهمیّت پوشش سنّتی در بین بلوچ ها، این مسأله در پژوهش حاضر مورد بررسی قرار گرفته است. در این پژوهش که به شیوه توصیفی تحلیلی انجام گرفته، سعی نگارندگان بر آن است گه به معرّفی و مطالعه پوشاک زنان و مردان بلوچ بپردازند. نتیجه مطالعات حکایت از آن دارد که پوشاک محلی بلوچ ها با زندگی آنها ارتباط مستقیم دارد به گونه ای که ضمن معرّفی و شناساندن مردم بلوچ، گواهی آشکار بر هویّت آنان به عنوان یکی از اقوام اصیل ایرانی است.
مطالعه تطبیقی نقوش سفالینه های کلپورگان با نقوش سوزن دوزی بلوچ(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
تأثیرپذیری و رابطه هنرهای گوناگون یک سرزمین، میتواند موضوع ارزشمندی برای تحقیقات پژوهشگران باشد. سفالینه های تولیدشده در روستای کلپورگان واقع در شهرستان سراوان و سوزندوزیهای مناطق مختلف سیستان و بلوچستان، در دوره معاصر با نقوشی تزئین میشوند که با تکیه بر اصالت گذشته هنر این سرزمین، از ساختاری هندسی و منحصر به فرد بهره میگیرند. این نقوش که در هر دو هنر نام برده، به دست زنان ترسیم میگردد، جزء جداییناپذیر هنر بلوچ محسوب میشود. بر این اساس، در مقاله پیشرو با هدف بررسی رابطه میان نقوش هنر سفالگری کلپورگان و سوزندوزی بلوچ که از یک بافت فرهنگی مشترک بهره میگیرد، اشتراکات و وجوه افتراق احتمالی این دو هنر مدنظر قرار خواهد گرفت. سؤال عمده این است چه ارتباطی میان نقوش سفالینه های کلپورگان و سوزندوزی بلوچ وجود دارد. این ارتباط چه حوزه هایی را شامل میشود. در این مقاله با بهکارگیری روش تحقیق، توصیفی- تحلیلی نقوش دو هنر قوم بلوچ مطالعه تطبیقی شده است. در جمعآوری اطلاعات هم از روش کتابخانهای، مشاهده میدانی و مصاحبه با هنرمندان پیشکسوت استفاده شده است.با پژوهش انجامشده روشن شد، الهامگیری نقوش سفال کلپورگان از طبیعت، باورها و اعتقادات بلوچ درکنار نقوش سوزندوزی که با الهامگیری از طبیعت، فرهنگ و باورهای قوم بلوچ شکل میگیرد، زمینهساز اشتراکاتی در نقوش این هنرها شدهاند. از جمله وجوه مشترک این دو هنر، وجود نقوش هندسی با بیانی انتزاعی و نمادین برگرفته از طبیعت و باورهای قوم بلوچ، نقوش ساده و ترکیبی، ساختار مشابه در نامگذاری و انتخاب نقوش برمبنای پدیده های طبیعی بلوچستان است. همچنین با مطالعه نقوش سفالگری کلپورگان و سوزندوزی بلوچ به وجود عناصر بصری مشترک مانند تکرار، ریتم، حرکت، نظم و ترکیببندیهای متقارن برمیخوریم که در قالب فرمهای هندسی و ساختار مشابه، ارتباط میان نقوش این دو هنر را پر رنگتر خواهد کرد. در مسیر پژوهش حاضر نظر به گستردگی و تنوع نقوش سوزندوزی، با دستهبندی نقوش در قالب ساده و ترکیبی، نمونه هایی از نقوش گزینش شده است که بیشترین کاربرد را در سوزندوزی مناطق مختلف سیستان و بلوچستان دارند و از بررسی نمونه های مشابه خودداری شده است.
زن جدید به مثابه امر مدرن شهری در سینمای موج نوی پیشاانقلاب: مورد مطالعه، فیلم های آقای هالو (1349) و بلوچ (1351)(مقاله علمی وزارت علوم)
زن جدید ایرانی با آزادی های نسبی به خصوص در زمینه فعالیت های اجتماعی، در دوره پهلوی و در نتیجه فرایند مدرنیزاسیون، در سطح کلان شهرها ظاهر شد. اما این آزادی به مذاق مردان ایرانی، حتی قشر روشنفکر آنان خوش نیامد. برای مثال، سینمای موج نو به عنوان شکل روشنفکرانه سینمای ایران در آن زمان، کهنگاهی انتقادی نسبت به فرایند مدرنیزاسیون آمرانه شاه داشت و گاهی حتی رویکردی تجددستیزانه نشان می داد و عموماً با بازنمایی فریبایی ظاهری و پوچی باطنی زن جدید، و ارائه تصویری از وی به مثابه مظهر سبک زندگی جدید و نماد زوال فرهنگ اصیل ایرانی، سعی در تقبیحش داشت. این مقاله که به روش توصیفی تحلیلی نوشته شده است، بازنمایی زن جدید را در دو فیلم آقای هالو و بلوچ، متعلق به سینمای موج نوی ایران،بررسی، و نتیجه گیری می کند زن جدید که همچون دیگر پدیده های زندگی مدرن باعث ازدست رفتن سیطره سابق مردان شده است، سینماگران را به تصویرکردن وی همچون کالای جذاب، سطحی و پرخطر کلان شهر مدرن مجاب می کند. او پدیده ای می شود که همراستا با دیگر پدیده های مدرن و حتی در رأس و اهم آن ها، مردان و فرهنگ ایرانی را به قهقرا می کشاند. درواقع، این فیلم ها در قالب بومی گرایی و انتقاد از مدرنیزاسیون ناقصِ شاه، به تجددستیزی و دفاع از سنت های مردسالارانه و بازپس گیری کنترل ازدست رفته برمی خیزند. بازنمایی سینماییِ جنسیت، اهمیت بسزایی در مطالعات جامعه شناختی هنر دارد و مقاله با بررسی نمایش زن جدید در سینمای دغدغه مند موج نو، به عمق مشکلات جنسیتی در جامعه ایران اشاره می کند.
توتم سیه مار و تحلیل روانکاوانه آن در فرهنگ عامه و ادبیات بلوچی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
فرهنگ و ادبیات عامه سال دهم مرداد و شهریور ۱۴۰۱ شماره ۴۵
210-177
حوزههای تخصصی:
توتم یکی از مشخصه های جوامع ابتدایی است. بلوچ ها بسیاری از آداب، رسوم و باورهای بسیار کهن خود را حفظ کرده اند. نشانه هایی از باور به برخی از توتم ها، هم اکنون هم در فرهنگ عامه و ادبیات است. سیه مار با نام علمی » سیه مار « بلوچی مشاهده می شود. یکی از توتم های شاخص بلوچ، یکی از گونه های مارهای سمی و خطرناک کبری در منطقه بلوچستان است و درباره آن »Bungarus« افسانه ها و حکایت های بسیاری وجود دارد. سیه مار و سمبل های آن در فرهنگ و ادبیات بلوچی، بازماندهای از باورهای توتمی کهن است. در پژوهش حاضر با روش توصیفی تحلیلی و با بهره گیری ازنظریه های روانکاوی فروید و لاکان نشان می دهیم که چگونه سیه مار یکی از توتم های مهم بلوچ ها شده است و چگونه تا زمان حال در فرهنگ عامه و ادبیات بلوچی به حیات خود به مثابه یک توتم ادامه داده است. نتایج این پژوهش نشان می دهد که سیه مار از انواع توتم های روانشناختی است و پیوندهای ژرفی با میل، انگارههای جنسی زنانه و مردانه، تولید مثل، ترس، اضطراب، فقدان، ژوئیسانس، فالوس و باروری دارد و جایگاه توتم سیه مار در فرهنگ عامه و ادبیات بلوچی، بیش از هرچیز، بازنمایی و به حرکت درآوردن نشانه های جنسیت و باروری در پهنه زندگی اجتماعی است.
بررسی و تحلیل قالیچه های طرح محرابی بلوچ از منظر انسان شناسی هنر(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های انسان شناسی ایران دوره ۱۱ بهار و تابستان ۱۴۰۰ شماره ۲۱
229 - 335
حوزههای تخصصی:
قالیچه ها، یکی از مهم ترین مؤلفه های هویتی و فرهنگی قوم بلوچ و از برجسته ترین ساحت های مستعد مطالعه و واجد بررسی و تحلیل در منظومه انسان شناسی و رویکرد انسان شناسی هنر می باشد. در این میان، معرفی قالیچه های محرابی(جانمازی، سجاده ای) ایشان به عنوان هویت هنری و مصداق های تصویری از نظام بافندگی و هم چنین شناخت و رسیدن به فهم و درک معنای فرهنگی طرح ها و نقش های قالیچه ها از منظر و دیدگاه آفریننده این نقوش و ارتباط آن ها با مؤلفه هایی چون فرهنگ، اساطیر، عقاید و باورها، آداب و رسوم که مقصد و منظور انسان شناسی هنر است، هدف این پژوهش است. چه این که محتوای قالیچه های بلوچ در سایه و با تکیه بر درک، اندیشه و باور بافندگان آن ها معنا و مفهوم می یابد. بر این مبنا پرسش اصلی این است که قالیچه های محرابی بلوچ از دیدگاه انسان شناسی هنر، دارای چه ویژگی ها و شاخص هایی هستند و چگونه می توان از گذار این دیدگاه و زمینه-های فرهنگی به فهم معنایی و زیبایی نقوش این قالیچه ها پی برد؟ برخی از یافته های پژوهش چنین است. این قالیچه ها در ساحت کارکردشناختی دارای ظرفیت کاربردی، نمادین و تزئینی است. در بُعد معناشناختی، بازنمایی نقوش با شیوه غیر شمایلی(البته بر مبنای ارجاع به گذشته و مصداق بیرونی) صورت گرفته و مفاهیم و نقوشی هم چون محراب(دروازه و درگاه بهشت)، درخت زندگی[مقدس](نماد جاودانگی و معاد) و طاووس، بر کیفیت هرچه بیش تر این بُعد، افزوده است. در وجه زیباشناختی نیز، بافنده با بهره گیری از سبک هندسی(انتزاعی و تجریدی) و آفرینش نقوش انتزاعی و تجریدی با رنگ های گرم، تند و تیره، تشخص و هویتی خاص به فضای قالیچه ها بخشیده است. این پژوهش از نوع کیفی و بنیادین و روش تحقیق توصیفی-تحلیلی است.
نگاه خیره نظارت کننده و شکل دهی به بدن مطیع مدرنیزه شده در فیلم بلوچ (1351)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
بلوچ (1351) داستان انتقام مردی روستایی از دو مرد شهری قاچاقچی عتیقه جات است که به همسر وی تعرض کرده اند. در طول فیلم شخصیت امیر قدرت خود را از امکان نامرئی بودن و دیدن بدون دیده شدن، به دست می آورد. او ابتدا بلوچ را که در پی انتقام گیری است از طریق ساز و کارهایی به سوژه مرئی خود مبدل می سازد، و از این طریق وی را تحت نظارت خود قرار می دهد. با این حال نگاه نظارت کننده امیر، از ظرفیت تاثیرگذاری برخوردار است و می تواند با حکاکی اصول خود بر بدن بلوچ، وی را به بدنی مطیع و منضبط مبدل سازد. در انتهای فیلم اما چرخشی اساسی در جهت نگاه پدید می اید، و با واژگونی مدل سراسربینانه، بلوچ نیز از قدرت نگاه برخوردار می شود و جایگاه نظارتی امن و نامرئی امیر از بین می رود. پژوهش حاضر که با روش توصیفی- تحلیلی و با استفاده از منابع کتابخانه ای صورت گرفته است، با بهره گیری از آرای میشل فوکو در رابطه با ساز و کار نظارتی قدرت انضباطی، می کوشد نگاه نظارت کننده امیر بر بلوچ و نقش این نگاه در تبدیل کرن بلوچ به بدن مطیع را مورد بررسی قرار دهد. پژوهش این بحث را مطرح می سازد که تلاش امیر برای مطیع و مدرنیزه سازی بدن بلوچ، در ارتباط با نگاه انضباطی حکومت پهلوی و تلاش های این حکومت برای شکل دهی به پیکر اجتماعی منسجم قابل بررسی است. نگاه خیره همگن کننده ای که با نفی و از بین بردن تفاوت ها، در پی شکل دهی به پیکر مطیع و همگن اجتماعی است.
فضای مجازی و پویش های هویت قومی(مورد مطالعه: روشنفکران و فعالین مدنی بلوچ)(مقاله علمی وزارت علوم)
هویت قومی در جهان امروز، اساساً امری سیال بوده و درک واحدی نسبت به آن وجود ندارد. از سوی دیگر، باور به ماهیت برساختی هویت، مستلزم تدقیق و تعمق نسبت به جایگاه افراد یا گروه هایی است که چشم انداز ویژه خود را در این ارتباط توسعه می بخشند. پژوهش حاضر، بر مبنای چنین درکی و با ضرورت فهم بخشی از اندیشه هایی که نسبت به مسئله قومیت و هویت قومی در بلوچستان ایران خاصه در دوران معاصر وجود داشته و دارد، سازمان یافته است. به طور مشخص، سعی نموده تا با تمرکز بر فعالیت های تعدادی از روشنفکران و فعالین مدنی بلوچ، چگونگی بازتعریف مسئله هویت و بازاندیشی در آن را توسط ایشان که بیشترین فعالیت هاشان بر بستر فضای مجازی صورت می گیرد، به پرسش کشیده، به فهم در آوریم. تأملات ما در این پژوهش، با حرکت از نوعی روش شناسی کیفی نشان می دهد که اغلب اعضای جامعه مورد مطالعه با پایگاه های اجتماعی- فرهنگی مشابه و نیز رویکردهای سیاسی اصلاح گرانه، سعی بر صورت بندی مجموعه ای از مواجهه های انتقادی نسب به طیف ها و جریان های مختلف سیاسی و اجتماعی داشته اند؛ برخلاف برخی از گروه های هویت خواه دیگر، این گروه پیش از هر چیز، در پی ارئه نوعی نقد درونی، بر اصلاح ساختار و سازمان اجتماعی جامعه خود بلوچ ها تأکید دارد و پس از آن، نوک پیکان انتقاد خود را به سوی ساختارهای کلان تر حاکمیتی نشانه می رود. در حقیقت، به نظر می رسد ما با نوعی جریان روشنفکری انتقادی رو به رو هستیم که بیش تر فعالیت های آنان بر حول یک هسته محوری می چرخد و آن همان چیزی است که در این پژوهش، تحت عنوان « بازاندیشی در خویشتن بلوچ » مورد بحث قرار گرفته است ] 1 [ .
بررسی هوش هیجانی دانش آموزان شهر چابهار: نقش یک زبانه، دوزبانه و جنسیت
حوزههای تخصصی:
پژوهش حاضر باهدف بررسی هوش هیجانی دانش آموزان یک زبانه (فارس) و دوزبانه (فارس- بلوچ) دوره دوم متوسطه شهر چابهار طراحی و اجرا شد. این پژوهش توصیفی و از نوع علی- مقایسه ای است. جامعه آماری این پژوهش شامل کلیه دانش آموزان دوره دوم متوسطه شهر چابهار مشغول به تحصیل در سال 95-1394 است که به صورت نمونه گیری طبقه ای برابر تعداد 240 دانش آموز (120 فارس و 120 بلوچ) موردمطالعه قرار گرفتند. جمع آوری داده ها با استفاده از پرسشنامه هوش هیجانی شات و مألوف (1998) انجام شد. برای تجزیه وتحلیل داده ها از آزمون آماری T مستقل و تحلیل واریانس چندمتغیره با کمک نرم افزار spss استفاده شد. یافته های پژوهش نشان داد که بین هوش هیجانی دانش آموزان یک زبانه و دوزبانه و جنسیت تفاوت معناداری مشاهده نشد؛ اما از بین مؤلفه های هوش هیجانی در دانش آموزان یک زبانه و دوزبانه در مؤلفه تنظیم هیجان تفاوت معناداری به لحاظ آماری مشاهده شد، دانش آموزان دوزبانه از تنظیم هیجانی بالاتری نسبت به دانش-آموزان یک زبانه برخوردار بودند. هم چنین دانش آموزان دختر در مقایسه با دانش آموزان پسر نیز از تنظیم هیجان و ارزیابی هیجانی بالاتری برخوردار بودند.
تحلیل شبکه ای هویت نوجوانان پنج قوم آذری، کرد، ترکمن، بلوچ و عرب(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
تحقیقات فرهنگی ایران سال ۱۷ بهار ۱۴۰۳ شماره ۱ (پیاپی ۶۵)
65 - 96
حوزههای تخصصی:
یکی از مسائل عمده ای که در سالیان بعد از انقلاب به خصوص در دهه های اخیر توسط مسئولان و سیاست گذاران فرهنگی مطرح بوده، مسئله بحران هویت است. این بحران که نتیجه تلاقی سه فرهنگ ایرانی، اسلامی و غربی و تقابل آن ها در برابر یکدیگر طی سده های متمادی است، چالش ها و آسیب هایی جدی را در مسیر هویت ایرانی قرار داده است. هدف از این مطالعه، بررسی وضعیت و تحلیل شبکه هویتی نوجوانان اقوام مختلف و فهم پیچیدگی های آن، اولویت ها و برجستگی های این شبکه ها است تا بتوان به درک جامعه از الگوهای هویت ایرانی در بین نوجوانان دست پیدا کرد. در این مقاله با اتکا به چارچوب نظری ترکیب گرا عناصر هویتی نوجوانان مورد بررسی قرار گرفته است. این مطالعه با رویکرد کمی و با استفاده از تکنیک پیمایش انجام گرفته است. ابزار گردآوری داده ها پرسشنامه است و جامعه آماری هم نوجوانان شهرهای زاهدان، اهواز، ارومیه، سنندج و گرگان است. نمونه آماری 2000 نفر است که پس از جمع آوری اطلاعات، داده های تحقیق از طریق پرسشنامه با استفاده از نرم افزار SPSS ،AMOS و UCINET تحلیل شبکه رابطه بین ابعاد هویت به صورت جداول و نمودارهای ترسیم شد. با توجه به تحلیل شبکه منابع هویتی نوجوانان، می توان گفت که هویت مدنی با بقیه سازه های منابع هویتی ارتباط ندارد و این عدم ارتباط شامل سازه های درون برد هویت ملی و همچنین سازه های مابقی ابعاد هویت است. به نظر می رسد سازه های فرهنگی نقش زیرساختی و اساسی در هویت یابی افراد در دوره های نوجوانی دارد و ابعاد رفتاری، تاریخی و سیاسی هویت متأثر از فرهنگ است و چون عنصر فرهنگ یک کل انگیزشی شناختی و رفتاری است، عامل اصلی ارتباط تمامی ابعاد هویتی فرد است.
تعامل فرهنگ و محیط در دست بافته های بلوچ از گذار نظریه بوم شناسی فرهنگی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
بوم شناسی فرهنگی رویکردی است که ملاحظات فرهنگی ارتباط انسان با محیط یا زیست بومش را مورد مطالعه، بررسی و تحلیل قرارمی دهد. بررسی و تحلیل دست بافته های بلوچ به عنوان بخش مهمی از فرهنگ و هنر قومی در چهارچوب رویکرد بوم شناسی فرهنگی و سنجش میزان ارتباط و بهره گیری آن ها از طبیعت و جغرافیای بلوچ، هدف این پژوهش است. از این رو پرسش اصلی این است که ارتباط و بازتاب زیست بوم و اکولوژی قوم بلوچ در فرآیند تولید دست بافته ها و آفرینش نقوش آن ها چگونه و به چه میزان است؟. مهم ترین نتایج این پژوهش چنین است: بوم شناسی فرهنگی نماین گر این است که در کسب آگاهی و شناخت پدیده فرهنگ و داشته های فرهنگی انسان و ارزش های وابسته به آن به ویژه هنرهای بومی نیازمند توجه به زیست بوم و مطالعه در منظومه محیطی اوست. ابعاد مختلف زندگی قوم بلوچ و مشخصاً آثار هنری آن ها نظیر دست بافته ها، ابعاد فن شناختی(مصالح بافت، ریسندگی، رنگرزی، دار و ابزاربافت، ساختار بافندگی) و هم چنین پویایی و خلاقیت در طراحی ذهنی، خیالی و انتزاعی مرتبط با جنبه های زیباشناختی و کیفیت های دیداری(بصری) در متن دست بافته ها، به واسطه نوع زندگی و هم چنین حضور در پهنه طبیعت، همواره برساخته و متأثر از محیط و الگوبرداری از عناصر آن است. این پژوهش از نوع توسعه ای و روش تحقیق توصیفی-تحلیلی و شیوه گردآوری داده ها کتابخانه ای است.
زندگی زیرِ سایه شوهرِ مهاجر: تجربه زیسته زنان بلوچ در غیاب همسر(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
جامعه شناسی نهادهای اجتماعی دوره ۱۱ پاییز و زمستان ۱۴۰۳ شماره ۲۴
271 - 302
حوزههای تخصصی:
اهداف: پژوهش حاضر درصدد مطالعیه تجربیه زیستیه زنان بلوچ در غیاب همسرانشان برآمده است. جهت دست یابی به هدف تحقیق از روش کیفی با رویکرد پدیدارشناسانیه تفسیری استفاده شده است. روش مطالعه: به این منظور با 15 نفر از زنان و کودک-زنان بلوچی ساکن در شهرهای میرجاوه و خاش که به تنهایی در غیاب شوهرانشان (به شکل موقت یا نیمه موقت) زندگی کرده اند، مصاحبه هایی نیمه ساختاریافته و عمیق انجام و برای گزینش آن ها روش نمونه گیری هدفمند به کار گرفته شد. تحلیل داده ها براساس گام های پدیدارشناسی تأویلی کریست و تانر انجام شد که در آن تم ها یا معانی شناسایی شدند و در نهایت 6 مقولیه اصلی، 14 زیرمقوله و 103 مفهوم استخراج و مورد تفسیر نهایی قرار گرفت. یافته ها: یافته های پژوهش نشان داد که مشارکت کنندگان تحقیق بیشتر به دلایل مشاغل همسرانشان همچون سوخت بری، کارگری فصلی در شهرهای دیگر و رانندگی ماشین های سنگین و... از همسران خود دور هستند و به شکل منفرد نظام خانوادیه خود را اداره می کنند و در این راستا با گونیه دیگری از زیست اجتماعی و خانوادگی روبه رو می شوند. زنان بازماندیه بلوچی در زیست جدید خود از یک سو تجارب خوشایندی همچون تحرک فزون یافته را تجربه می کنند و از سوی دیگر با تجارب ناخوشایندی نظیر احساس ناامنی، دغدغه های جنسی، کنترل شدگی چندسویه، گسست های روحی-روانی و احساس ناتوانمندی به ویژه در امور مربوط به فرزندان مواجه می شوند. نتیجه گیری: زنان بازمانده در غیاب شوهر، زیست متفاوتی تحت عنوان زندگی در سایه یا زیر ساییه شوهر را تجربه می کنند که زندگی در زیر پرچم و لوای شوهر با وجود عدم حضور فیزیکی اوست که از نظر آنان واقعه ای ناخوشایند همراه با اثرات مخرب است.