ایرج افشار را بیشتر در جایگاه یک ایران شناس، نسخه شناس و کتابدار می شناسند؛ بااین حال بخش گسترده ای از فعالیت های ایران شناسانه و نسخه شناسانه او ذیل فعالیت تاریخ نگارانه نیز قرار می گیرد. او مانند هر تاریخ نگار و تاریخ پژوه پرتوان، جدی و فعال دیگر روش های مقبول خود را در پژوهش تاریخی به کار می بست و در کنار میراث دیگر خود، توانست از نظر روش شناسی نیز بر بسیاری از همکاران هم نسل و نسل های بعدی تأثیر بگذارد و آنان از وی بسیار آموختند که چگونه سرگذشت آدمی را پژوهش کنند تا به درک بهتری از واقعیت گذشته دست یابند؛ به همین دلیل شناخت روش ها و گرایش های وی در تاریخ نگاری و تاریخ پژوهی حائز اهمیت بسیار است. در این مقاله کوشش شده است این روش ها بهتر شناخته شود و پاسخی به این پرسش داده شود که ایرج افشار چگونه تلاش می کرد که واقعیت گذشته ایران را بهتر بشناسد.
ایرج افشار را با عناوین علمی پرشماری می شناسیم؛ ایرانشناس، کتابشناس، نسخه پژوه، مؤلّف، مصحّح، فهرست نگار، پژوهشگر و مدیر نشریات گرانسنگ ایرانی. او در هر کدام از این تخصّص ها سرآمد زمان بود و در همه آنها می کوشید فرهنگ ایرانی و زبان فارسی را گسترش دهد و برتری بخشد. اما پژوهشگران به جنبه ای از دانش و کاووش او کمتر پرداخته اند و آن کوشش او در گسترش زبان فارسی در جهان است. این جستار می کوشد تا بینش، تلاش ایرج افشار را در شناخت و شناساندن آموزش زبان فارسی در جهان بکاود، این کاوش را براساس یادداشت های او در تازه ها و پاره های ایرانشناسی در مجلّه بخارا انجام می پذیرد.
این مقاله به بررسی نامه ای نادر از صمد بهرنگی به ایرج افشار می پردازد که اخیراً در میان اسناد آرشیوی بدست آمد. نامه بدون تاریخ است و گمان می رود که در فروردین ۱۳۴۷ نوشته شده باشد. به همراه این نامه، بهرنگی سه کتاب اخیر خود را به افشار ارسال کرده و تمایل داشته است که این آثار در مجله «راهنمای کتاب» که افشار مدیر مسئول آن بوده، معرفی گردند. همچنین بهرنگی در این نامه به اختلاف های فکری پیشین بین خودشان اشاره کوتاهی می کند. او می خواهد که مقاله جدیدش درباره شاه اسماعیل خطائی «بی کم و کاست» منتشر شود که در آن به نقد تاریخ نگاری غرب زده و اشتباهات در ثبت تاریخی پرداخته بود. بهرنگی در آن مقاله، انتقادات جدی به مورخانی دارد که اثرات شاه اسماعیل به زبان ترکی را نادیده گرفته اند و با غفلت یا عمد به تحریف تاریخ پرداخته اند. مقاله بهرنگی از آن جهت حائز اهمیت است که نشان دهنده دغدغه های فرهنگی و ادبی او در دوران فعالیت های ادبی و تأکید او بر ضرورت بازنگری در تاریخ نگاری ایران است. نه تنها کتابهای ارسالی صمد بهرنگی در آن مجله معرفی نمی گردند، حتی مقاله او، علیرغم اینکه پیش از آن پنج مقاله در آن نشریه منتشر کرده بود، چه در زمان حیات او و چه بعد از مرگ ناگهانی اش در همان سال، هرگز چاپ نمی شوند. مقاله حاضر، زوایایی از شخصیت و اندیشه های بهرنگی را نمایان می کند که پیش از این کمتر به آن ها پرداخته شده است.
انتشار نامه های مشاهیر و مفاخر در قالب مجموعه های مستقل، متضمن فواید و محاسنی است که با توجه به نویسندگان ومخاطبان و البته موضوعات این نامه ها، متفاوت است. اما به هرحال بدیهی ترین و ابتدایی ترین فایده انتشار این دست نامه ها، پی بردن به روحیات، خلقیات و مشغله های ذهنی نویسندگان آنهاست. این نوشتار به مناسبت انتشار کتاب «نامه های مجتبی مینوی و ایرج افشار» نگاشته شده است.