مطالب
نمایش ۴۱ تا ۶۰ مورد از کل ۱۲۲ مورد.
منبع:
شعرپژوهی سال دهم تابستان ۱۳۹۷ شماره ۲ (پیاپی ۳۶)
93-108
حوزههای تخصصی:
نیما یوشیج یکی از شاعران معاصر است که در میان اشعار دیوان او صد و هفتاد و یک شعر از تکنیک کانونی پردازی روایت به طور کامل بهره برده است. هدف اصلی این پژوهش کشف و شناخت انواع کانونی سازی در این اشعار بر اساس موقعیت کانونی ساز و میزان تداوم کانونی سازی است. بدین منظور اشعار روایی نیما یوشیج با روش توصیفی - تحلیلی بررسی شد. نتایج پژوهش حاکی از آن است که از منظر موقعیت کانونی ساز در اغلب شعرهای روایی نیما، کانونی ساز با چشم اندازی تمام نما، تمام امور را کانونی سازی می کند. اغلب اشعار تحت سیطره ی راوی-کانونی ساز بیرونی است. در بیشتر این اشعار، دانش نامحدود راوی-کانونی ساز بیرونی، کردار و گفتار و پندار دیگران را به نمایش می گذارد. بیشتر اشعار روایی نیما دارای مولفه عاطفی جانبدارانه و درون نگر است. اغلب اشعار روایی نیما، بستری شده اند، برای بیان عقاید راوی که با چشم اندازی غالب نمایش داده می شود. از منظر میزان تداوم کانونی سازی در این اشعار این نتیجه حاصل شد که بیشتر اشعار روایی نیما از کانونی سازی ثابت برخوردار هستند و راوی آن ها واحد است و تا پایان روایت تغییر نمی کند.
بررسی تطبیقی اسطوره در شعر صلاح عبدالصبور و نیما یوشیج(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات ادبیات تطبیقی سال دوازدهم تابستان ۱۳۹۷ شماره ۴۶
129 - 152
حوزههای تخصصی:
مقایسه ادبیات دو ملت که از نظر زبان و فرهنگ و مسایل اجتماعی و ... با هم تفاوت دارند به کشف مشترکات و تفاوت های بین دو ملت می انجامد و همین باعث می شود ما دریابیم که دو شاعر علی رغم تفاوت زبان و فرهنگ و اجتماع شان تا چه میزان در محتوا و مشترکات روحی شبیه هستند. در راستای این نگرش، اسطوره پردازی و استفاده از نماد در شعر دو شاعر تازی و پارسی- صلاح عبدالصبور و نیما یوشیج - مورد بررسی قرار گرفت تا روشن شود که این دو شاعر به زعم وجود نظام مستبد و حکومت سیاسی خفقان آور چگونه از نماد و اسطوره در شعرهای خود استفاده کردند و با این عملکرد تحولی عظیم در شعر معاصر کشور خود ایجاد کردند.
بررسی تطبیقی مؤلّفه های معنایی «سرزمین مادری» در شعر صلاح عبدالصّبور، عبدالوهّاب البیاتی و نیما یوشیج(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
کاوش نامه ادبیات تطبیقی سال هشتم پاییز ۱۳۹۷ شماره ۳۱
93 - 106
حوزههای تخصصی:
عشق به وطن، از مهم ترین مؤلّفه شعری صلاح عبدالصبور و عبدالوهاب البیاتی است، آن ها به خوبی شور و اشتیاق خود را نسبت به وطن بیان کرده اند. از شاعران وطن گرای ادب فارسی می توان به نیما یوشیج اشاره کرد که با تمام عشق و علاقه، وطن خود را به تصویر می کشد. پژوهش حاضر، مبتنی بر روش تحلیلی - تطبیقی است. نتیجه پژوهش این است که وطن، موضوع اصلی شعر صلاح عبدالصّبور، البیاتی و نیما یوشیج است. زادگاه برای آنان که چندین سال به اجبار شرایط سیاسی از آن دور مانده اند، به سان مدینه فاضله است. آن ها همگان را به وطن دوستی و دفاع از وطن فرامی خوانند؛ لذا این پژوهش می کوشد تا نحوه بازیابی و به کارگیری مؤلّفه وطن را به روش تطبیقی در آثار و اندیشه های صلاح عبدالصّبور، عبدالوهّاب البیاتی و نیما مورد بررسی قرار دهد.
بررسی تطبیقی نامه های نیما یوشیج و «امیلِ» ژان ژاک روسو(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات ادبیات تطبیقی سال دوازدهم زمستان ۱۳۹۷ شماره ۴۸
351 - 372
حوزههای تخصصی:
نیما یوشیج (1276-1338ش) از مشهورترین و تأثیرگذارترین شاعران معاصر است که علاوه بر دیوان شعر و آثار ادبی، مجموعه نامه ها حاوی نظرات نیما در موضوعات مختلف نیز از او در دست است. یکی از موضوعات مهمی که در مجموعه نامه های نیما فراوان به چشم می خورد مسائل مربوط به تعلیم و تربیت است. نیما که خود چند سال سابقه تدریس داشته است از نزدیک با مسائل و مشکلات این حوزه آشنا بوده و انتقادهای بسیاری به سیستم آموزشی کشور داشته است. به نظر می رسد که نیما در بیان برخی آراء تربیتی خود تحت تأثیر ژان ژاک روسو (1712-1778م) نویسنده و فیلسوف فرانسوی و به ویژه کتاب «امیل» او بوده است. نیما و روسو طبیعت و روستا را بر شهر ترجیح می دهند و معتقدند که اطفال باید تا حد ممکن در طبیعت و دور از شهر پرورش یابند و مهم ترین تربیت در دوران کودکی، تربیت جسمانی و تحریک حس کنجکاوی است. هدف از نگارش این مقاله بررسی نظرات نیما یوشیج درباره تعلیم و تربیت در مجموعه نامه ها و تأثیرپذیری او از نظرات ژان ژاک روسو و به ویژه کتاب «امیل» او می باشد.
نگرشی تطبیقی بر شگردهای طنز در شعر نیما یوشیج و احمد مطر(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
کاوش نامه ادبیات تطبیقی سال هشتم پاییز ۱۳۹۷ شماره ۳۱
49 - 69
حوزههای تخصصی:
از آنجا که به اعتقاد برخی، طنز، هنری ترین شیوه انتقاد است، در جامعه و فضایی که بی عدالتی اجتماعی و سیاسی، خفقان، تزویر و دروغ، بر ذهن و زبان جامعه مسلّط می شود، زبان شاعر تیزبین از طنز به عنوان هنری ترین سلاح مبارزه با این مفاسد بهره می گیرد. نوشتار حاضر پژوهشی است که در آن نگارندگان کوشیده اند پس از معرّفی مختصر طنز و انواع آن، شگردها و شیوه های گوناگون طنز در شعر دو شاعر معاصر ایران و عراق را بررسی نمایند. از آنجا که در بیان طنزآمیز، هدف مطلب گاهی در لفّافه قرار می گیرد و مخاطب در فهم آن با پیچیدگی مواجه می شود، این گونه پژوهش ها می تواند به شناخت لایه های درونی شعر شاعران از حیث معناشناختی، زبان شناختی و حتّی زیباشناختی یاری رساند و همچنین در شناخت ابعاد طنز در قلمرو شعر معاصر به مخاطب کمک کند؛ بنابراین، پس از توصیف و تحلیل نمونه هایی از آثار هر دو شاعر به این نتیجه می رسد که این دو شاعر با به کارگیری شیوه ها و شگردهایی خاص؛ همچون استفاده از تشبیه و تصویرآفرینی، استفاده از شخصیّت های غیر انسانی و غیره، از طنز بین سوژه های متن و پیام و معنی آن ها در بیان انتقادی اغراض خود بهره جسته اند.
کنش گفتاری در اشعار نیما یوشیج
بررسی و تحلیل کارکرد پادگفتمانی نامه های نیما یوشیج(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
گفتمان عرصه ای برای تولید معناست و پادگفتمان به کارگیری ترفندها و شگردهایی از جانب گفته پرداز درجهت حمایت، ترمیم، تعدیل، تأیید، توجیه و تضمین گفته است. در این پژوهش، با استفاده از روش توصیفی تحلیلی، ضمن تبیین کارکرد پادگفتمان ها در برقراری ارتباط و نقش آن در فرایند تولید و تداوم معنا، مصادیقی از نامه های نیما یوشیج تحت بررسی قرار می گیرد تا با رویکرد نشانه معناشناختی، نشان داده شود که نیما در نامه هایش چگونه ازطریق پادسازی، عناصر معناساز را به کار می گیرد تا بر جنبه ها ی ایجابی گفتمان خود تأکید کند، گفتمانش را توجیه کند، استحکام معنایی آن را بالا برد و از این راه باور مخاطب را افزایش دهد و او را متقاعد سازد. نتایج این پژوهش، مبین آن است که نیما به کمک این هاله سازی های گفتمانی، همواره درپی برجسته سازی زبان خود و ایجاد تحکیم و تداوم معنا در گفته های خویش است.
مقایسة سمبولیسم اجتماعی در سروده های نیما یوشیج و مهدی اخوان ثالث پس از کودتای 28 مرداد 1332(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
پژوهش حاضر با هدف مقایسة تطبیقی میزان نمود ویژگی های اصلی سمبولیسم اجتماعی در سروده های دهة سیِ دو شاعر بنام این جریان، نیما یوشیج و مهدی اخوان ثالث صورت گرفته است. روش پژوهش، توصیفی تحلیلی است و داده ها با استفاده از تکنیک تحلیل محتوا، به روش کتابخانه ای و سندکاوی بررسی شده است. نتیجه نشان می دهد که رویکرد نیما به سمبولیسم، تحت تأثیر سمبولیسم اروپایی و با هدف تعالی کیفیت و ارتقای جنبة هنری شعر بوده است؛ به عبارت دیگر، نیما از دو جنبة شاخص سمبولیسم اجتماعی بیشتر به جنبة نمادین و رمزگرایی آن توجّه دارد، در حالی که اخوان به هر دو جنبة تعهّد اجتماعی و نمادگرایی توجّه دارد. بخش اعظم این تفاوت، ناشی از نگرش های اجتماعی متفاوت آن هاست.
جهان مدرن شاعرانه نزد شارل بودلر و نیما یوشیج(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
شارل بودلر و نیما یوشیج دو تن از نام آورترین شاعران مدرن بودند که با آفرینش آثار خود تأثیر بسزایی در سیر تکوین شعر نو دوران خویش به جا گذاشتند. مقاله ی حاضر بر این فرض بنا شده است که میان افکار و آثار مدرنیته ی این دو شاعر می توان ارتباط قاعده مندی را مشاهده نمود. محور اصلی مباحث این تحقیق، بررسی ابعاد مشترک میان اندیشه های شارل بودلر و نیما یوشیج است که همواره با نوآوری های خود، تأثیر چشمگیری در ایجاد شناختی دقیق نسبت به تجدد و عصر مدرن داشتند. لذا، علی رغم تفاوت در نگرش این دو شاعر نسبت به سایر هم عصرانشان، با ظهور نو گرایی به عنوان پدیده ای نو، در مرحله ی معینی از تکامل فکری بشر، زمانی که انسان ها نیاز مبرمی به شناخت ماهیت تکامل اجتماعی پیدا کردند، توانستند با کنار نهادن برخی قواعد و الزامات شعر سنتی و مشاهده ی چهره ی حقیقی دنیای پیرامونشان، با این نظام آفرینش ادبی نوین همراه شوند و از این طریق، تصاویری از تحولات جامعه ی مدرن خویش را در قالب شعر به مردم عرضه دارند. در این پژوهش بر آن بوده ایم تا اهمیت جایگاه مدرنیته را در تحول شعر سنتی مطالعه کنیم.
تبیین معناهای نازیباشناسانه ی بیماری، رنج و مرگ در اشعار نیما یوشیج(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
در اشعار نیمایوشیج، شاهد ظهور مضامین نازیباشناسانه زخم، بیماری، خون، رنج و احتضار هستیم. مقاله حاضر با تأمل دراین اشعار به نحوه چگونگی بازنمایی این مضامین میپردازد و معناهای مستتر دراین تصاویر را واکاوی میکند. روش پژوهش، تحلیلی است که سعی دارد تا از تفسیرهای زیباشناسانه صرفاً صوری عبور کرده و بر اساس درونمایه های ادبیات موجود در این زمینه، نخست با ت أکید بر گفتمان مشروطه و تحلیل اشعار نیما در این گفتمان نشان دهد که این اشعار را چگونه میتوان به مثابه بازنمایی کشتار و خونریزی زمان خویش توضیح داد و از وجهی دیگر حضور بدن بیمار را نشانی از دموکراسی خواهی و حضور صداهای اقلیت تفسیر کرد. مبانی نظری این پژوهش با تکیه بر تأملات اندیشمندانی چون شارل بودلر و لیندا ناکلین طرحریزی شده است. بر اساس دیدگاه ناکلین در خصوص بدنهای زخمی و بیمار سعی میشود از میان رفتن انسجام و تمامیت بدن در این اشعار به منزله استعاره ای از فقدان تبیین شود؛ فقدانی که جهان نامنسجم و بدون کلیت و قطعیت مدرن برآمده از آن شمرده میشود. در نگره بودلر نسبتی میان حساسیت هنرمند و حساسیت بیمار برقرار است؛ از این رهگذر تجربه های بیماری و مرگ در اشعار نیما به زبانی تازه، فهم و تبیین میشود. در نهایت تأکید میشود که تصویر بیماری و مرگ در هنر نه به معنای زوال و نیستی بلکه میتواند به معنای «تولدی دیگر» درک و استنباط شود. به بیان دیگر از رهگذر این مضامین نازیباشناسانه درک جدیدی از هنر و زیبایی حاصل میشود.
نقش پادگفتمانی استعارة زبانی در ترمیم فرایند ارتباطی در نامه های نیما یوشیج(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هر گفتمانی، عرصه ی فرایند تولید معناست و عناصر مختلفی در شکل گیری این فرایند دخیل هستند؛ استعاره یکی از عناصر معناساز در انواع گفتمان ها است. این مقاله با رویکرد نشانه- معناشناختی، نگاهی تازه به نقش پادگفتمانی استعاره در فرایند تولید معنا و چگونگی برقراری ارتباط در گفتمان نامه های نیما یوشیج دارد. منظور از نقش پادگفتمانی، به کارگیری استعاره به عنوان یک شگرد از جانب گفته پرداز در جهت برجسته سازی بخشی از گفته، تأثیرگذاری هرچه بیشتر بر مخاطب، حمایت از گفته، ترمیم روابط زخم خورده، سرپوش گذاشتن بر عواطف و احساسات، القای حسی خاص به مخاطب و ... در گفتمان است. این پژوهش بر آن است تا نقش استعاره را در شکل گیری معنا و انسجام بخشی به گفتمان نشان دهد و نقش های پادگفتمانی استعاره را در ترمیم و بازسازی گفتمان بررسی کند. از این رو مهم ترین کارکردهای ارتباطی استعاره را در نامه های نیما دسته بندی کرده و مورد تجزیه و تحلیل قرار داده است.
ویژگی های سبکی زبان نیما یوشیج در منظومه قلعه سقریم(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
آنچه امروز با نام شعر نو نیمایی رسمیت یافته است، محصول تأمل، تغییر، آزمون و سلسله ای از کنش و واکنش های شبه آزمایشگاهی نیما یوشیج است. همگان شعر «ققنوس» را نقطة آغاز شکل تکامل یافتة شعر نو نیمایی دانسته اند؛ اما فرایند پیش از تکامل این نوع، زمینه ای پژوهش پذیر است که در این نوشتار به آن پرداخته ایم. این منظومه، آخرین منظومه ی بلند نیما است که پیش از شعر «ققنوس» سروده شده است. پژوهش در باب ویژگی های زبان نیما در این منظومه، روند شکل گیری ساختارهای زبانی را در آثار این شاعر نوپرداز آشکار می کند. نگارندگان، با شیوه ای تحلیلی و با نگاهی به روش ساختاری زبانشناختی یاکوبسن، زبان را در این منظومه مطالعه کرده اند. بررسی زبان، در این منظومه نشان داد که نیما در بخش هایی از منظومة قلعة سقریم تمایلات نوگرایانه ای چون شیوة خاص استفاده از ساختار های نحوی و به کارگیری زبان محاوره در شعر دارد؛ اما در برخی جنبه ها همچون برگزیدن قالب مثنوی و تمایل فراوان به خلق فضای آرکائیک در سه سطح واژه و جمله و روایت، دنباله رو شعر کهن است. درحقیقت، نخستین تحولات نوگرای زبانی نیما در منظومة قلعة سقریم مشاهده می شود. گویی این منظومه، پلی است میان شعر کلاسیک و نو نیما یوشیج.
جستار برون متنی و درون متنیِ اشعار متعهد نیما یوشیج در دهه های بیست و سی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
شهر و روستا در شعر نیما یوشیج و بدر شاکرالسّیّاب(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
در دوران معاصر، عصر مدرنیته و پیچیدگی های زندگی شهری، شاعران به ویژه آنان که از روستا مهاجرت کرده اند نگاهی متمایز به شهر و سکونت در آن داشته اند. نیما یوشیج و بدر شاکر السّیاب دو شاعر بزرگ نوگرای معاصر ایران و عراق نیز از آن جمله اند. شباهت های فرهنگی، اجتماعی و سیاسی کشورهای دو شاعر مذکور در آن دوره و نیز شرایط مشابه زیستی، سبب ایجاد شباهت های بسیاری در سروده های این دو بوده است. این پژوهش برآن است تا بر پایه مکتب آمریکایی ادبیات تطبیقی مشترکات موجود در شعر این دو شاعر را در رویارویی با شهر و زندگی مدرن بررسی کند. در شعر این دو شاعر روستاهای ""یوش"" و""جیکور"" در تقابل با شهر قرار دارند. هر دو شاعر با بیان برتری های روستا بر شهر، به نکوهش شهر پرداخته و با پناه بردن به طبیعت، مسائل و دغدغه های سیاسی و اجتماعی خود را با توصیف زادگاهشان بیان کرده اند. همچنین روستا مدینه فاضله آنها محسوب می شود که شاعر آزاده روستایی در نتیجه احساس غربت عاطفی، اجتماعی و سیاسی به آن پناه برده و تسلی خاطر می یابد.
ویلیام وردزورث و نیما یوشیج: پیوندهای زندگی، شعر و اندیشه دو شاعر رمانتیک(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
زمانه، زندگی، اشعار و نظریه های انتقادی و ادبی ویلیام وردزورث، طلایه دار جنبش رمانتیک در ادبیات انگلستان، و نیما یوشیج، که در دوره ای از زندگی شاعری رمانتیک شمرده می شود، شباهت های بسیاری دارند. هر دو شاعر در زمانه انقلاب و آشوب زیستند و به سهم خود بر سنت های ادبی غالب در کشورشان شوریدند و تلاش های آنان انقلابی در شعر و نظریه ادبی به وجود آورد. این مقاله با نگاهی به اصول اثبات شده جنبش رمانتیسم به مشخص کردن پیش زمینه های مشابه زندگی نامه ای، اجتماعی اقتصادی و فلسفی دو شاعر پرداخته و سپس به بررسی نزدیکی های نوسازی دو شاعر در نظریه و عمل می پردازد. در این کار رویکرد دو شاعر به مفاهیمی مانند شعر و شاعری، محتوا، زبان، احساسات و عواطف و جامعه تحت بررسی قرار می گیرد و مشخص می شود که دو شاعر با تأثیرپذیری از زمانه خود و تحولات تاریخی در عصر انقلاب های اجتماعی، فرهنگی و اقتصادی موفق به انقلاب در شعر و نظریه انتقادی کشورشان شدند. این انقلاب عبارت بود از درک مفاهیم نوین عصر و بیان آنها با شکلی تازه که سرآغاز شعر ""مدرن"" در انگلستان و شعر ""نو"" در ایران قلمداد می شود.
مقاله به زبان فرانسه: اسطوره ققنوس در اشعار نیما یوشیج و گیوم اپولینر ( Le mythe du Phénix dans les poèmes)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
Le Phénix est l’une des figures mythiques antiques qui se présente, de plus en plus, non seulement, dans la littérature mais aussi dans l’art et le cinéma contemporains. Ainsi, le Phénix ne représente-t-il pas uniquement un être grec ou égyptien, spécifique à l’espace hellénique. Il pourrait, par le phénomène de l’interculturalité, se présenter dans la plupart des cultures et des civilisations.
Ce présent article a donc pour objectif d’étudier ce mythe ancien dans les poèmes de deux poètes du XXe siècle: Nima Youchij et Guillaume Apollinaire. Au cours de cette étude, nous essayerons d’abord de montrer l’influence que le symbolisme a exercé sur eux, ensuite, nous étudierons la reprise du mythe du phénix par ces deux poètes, et finalement nous nous occuperons d’une analyse de leurs poèmes concernant ce mythe selon une approche thématique et structurale.
نظریه بیت شکسته از ویکتور هوگو تا نیما یوشیج(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
نیما یوشیج بخشی از شعر افسانه را نخستین بار در هفته نامه قرن بیستم میرزاده عشقی به چاپ رساند و مقدمه ای به آن افزود که از حیث نظری در زمینه نگارش شعر مطالب تازه ای دربرداشت. او در این مقدمه، قالب افسانه را «نمایش» نامید و تلاش کرد نشان دهد آنچه در این شعر از لحاظ سرپیچی از قواعد کُهن سخن سرایی فارسی انجام داده است راهکار تازه ای برای ایجاد گفتاری «طبیعی» در شعر است. با اینکه او همان جا وعده به پرده گذاشتن افسانه و نگارش «نمایش»های دیگری را نیز به مخاطب خود داد، دلایل موجود دال بر این واقعیت است که افسانه هیچ گاه به عنوان نمایشنامه شناخته نشد و هرگز بر صحنه تئاتر نرفت. خود نیما نیز بعدها هرگاه از افسانه سخن راند، آن را منحصراً «شعر» یا «منظومه» خواند. در این مقاله نشان می دهیم که نیما در نگارش افسانه و مقدمه آن تحت تأثیر نظریه «بیت شکسته» ویکتور هوگو شاعر رُمانتیک فرانسوی بود و تسمیه «نمایش» صرفاً به مثابه پُلی بود تا از طریق آن بتواند این فن «نوین» غربی را در شعر فارسی پیاده کند.
واکاوی مساله "زن" در اندیشه ی جبران خلیل جبران و نیما یوشیج
منبع:
زن و فرهنگ سال هفتم پاییز ۱۳۹۴ شماره ۲۵
45-53
حوزههای تخصصی:
جبران خلیل جبران و نیما یوشیج به عنوان مهمترین نماینده شعری معاصر ایران توجه خاصی به زن دارند. پرداختن هر دو شاعر به مساله زن و مضامین شعری آن مهمترین هدف این پژوهش است. فرضیه های این پژوهش بر این است که جبران و نیما از شاعران معاصری هستند که محور اصلی اشعار آنها زن(معشوقه، همسر،مادر) است؛جبران نسبت به نیما جایگاه والا و رفیعی را برای زن قائل است. محیطی که نیما یوشیج در آن بزرگ شد و پرورش یافت؛ محیطی روستایی بود که زنان در آنجا پا به پای مردان مشغول کار بودند به همین خاطر جایگاه و ارزش اجتماعی پایینی داشتند، اما در اندیشه جبران زن جایگاهی بهتری دارد؛ چرا که جبران در لبنان و آمریکا زندگی می کرد و به اقتضای محیطش که از زندگی ساده و فقیرانه به دور بود، زنان محوریت و ارزش دیگری داشتند.
تحلیل نحوه بازنمایی ساحل در اشعار نیما یوشیج و مقایسه آن با آثار بهمن محصص(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
در سنت نگارگری ایرانی میان ادبیات و نقاشی رابطهای تنگاتنگ برقرار بوده است. این درحالی است که در دوره معاصر با ظهور جریانات نقاشانه نو، تلاش شد ادبیات و نقاشی بهنحوی مستقل ازهم ظاهر شوند. اما برخلاف این پویه جدید در این دوره، ما همچنان در مواردی شاهد آنیم که ادبیات و نقاشی بار دیگر بههم پیوند میخورند و قرابت قدیم خود را بهنمایش میگذارند؛ از آن جمله میتوان به پیوند میان شعر نیما یوشیج و نقاشی بهمن محصص اشاره نمود. در این مقاله این پیوند و شباهت، بهلحاظ معنایی و نیز وجود تجربه مشترک نهفته در آثار این دو هنرمند بررسی میشود. همچنین، از رهگذر بررسی مفهوم ساحل در این آثار به بنمایه های تجربه دو هنرمند نامبرده از مدرنیته، توجه میشود. روش بهکاررفته در این مقاله، تطبیقی است که برمبنای مقایسه دو گفتمان شعر و نقاشی و تحلیل و تطبیق درونمایه های ادبیات موجود در این زمینه استوار است. در پژوهش حاضر میکوشیم تا نشان دهیم که ساحل بهمثابه تجربه عمیقاً زیستهشدهای برآمده از زیستبوم این دو هنرمند است که در دو رسانه متفاوت بازنمایی شده است. در توصیف و تحلیل این بازنمایی نشان داده میشود که تجربه های آفاقی و انفسی چگونه برهم انطباق مییابند. همچنین سعی میشود تا ساحل دریا استعارهای تعبیر شود که معنای امر مدرن را از دو جهت در خود بههمراه دارد. در نگاه نخست خواهیم دید که سیالیت بهعنوان استعاره زندگی مدرن در آثار نیما یوشیج و بهمن محصص در تصویر ساحل و دریا نمایان است. از جنبه دیگر، تبیین خواهد شد که خط ساحلی بهمثابه مرز بین دریا و خشکی، آب و خاک و مایع و جامد، شورشی علیه قطعیت دوگانهباور است.