مطالب
نمایش ۴۱ تا ۶۰ مورد از کل ۱۶۵ مورد.
حوزههای تخصصی:
ادبیات تطبیقی همواره فضایی فراهم کرده تا ادبیات ملل مختلف با هم دیگر به گفت گو بنشینند و به تعامل و زایندگی بپردازند. بینامتنیت یا حضور قابل توجه عناصری از متون مشخص در اثری دیگر، از مواردیست که در گستره ادبیات تطبیقی جای می گیرد. صادق هدایت از پیشگامان ادبیات مدرن در ایران و از جمله نویسندگانی که آشنایی عمیق با ادبیات غرب و به ویژه ادبیات فرانسه داشته، در بسیاری از آثار خود متأثر از نویسندگان صاحب سبک خارجی بوده است. داستان کوتاه گرداب که در فضایی تلخ و ناتورالیستی رخ می دهد، یکی از آثار هدایت است که به شدت تحت تأثیر مکتب ناتورالیسم و به ویژه رمان ناتورالیستی پیر و ژان گی دو موپاسان به نظر می رسد. مضمون خیانت که به فروپاشی خانواده ای به ظاهر خوشبخت منتهی می شود و ساختاری که این مضمون در قالب آن روایت می شود، حلقه اتصال این دو اثر هستند. این مضمون در دو اثر، با استفاده از قوانین مکتب ناتورالیسم که به ترسیم بی پروای هر آن چه که در جامعه و در میان بشریت به انحطاط می انجامد، پرورانده می شود. مسئله اصلی در مقاله حاضر یافتن ریشه ها و مصادیق خیانت در دو اثر با تکیه بر ساختار روایی و تحلیل رفتار شخصیت ها در مواجهه با این بحران خانوادگی خواهد بود. در نهایت سعی بر این خواهد بود تا از این رهگذر به هدف اصلی این مطالعه تطبیقی که توضیح عناصر ناتورالیسم در داستان گرداب و هم ارزی آن با عناصر ناتورالیستی رمان موپاسان می باشد، دست یابیم.
بررسی سوژه مدرن در بوف کور صادق هدایت و ملکوت بهرام صادقی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
سوژه و سوژگی یا سوبژکتیویته، یکی از مؤلفه هایی است که براساس آن می توان تشخیص داد یک اثر داستانی، مدرنیستی محسوب می شود یا خیر. سوژه مدرن در مورد خود می اندیشد. از این رو بسیاری از داستان های مدرنیستی، شخصیت هایی دارند که به خودشان می اندیشند و زندگی و افکارِ این شخصیت ها در مرکز توجه داستان قرار دارد. می توان گفت که این داستان ها ذهن محور هستند. پرداختن به «شخصیت» و افکار او در داستان های مدرنیستی اهمیت فراوانی پیدا می کند که این خصوصیت در داستان های پیشامدرن دیده نمی شود، یا کمتر دیده می شود. در داستان های مدرنیستی فارسی نیز سوژه و سوژگی اهمیت دارد. دو اثری که توجه ویژه به این مسئله، در آنها دیده می شود، بوف کور، نوشته صادق هدایت و ملکوت نوشته بهرام صادقی هستند. در این دو رمان شخصیت ها و افکار آنان محوریت دارند. در این پژوهش ابتدا خصوصیات سوژه برشمرده شده، تعریف نسبتاً دقیقی از آن به دست آمده و سپس اثبات شده است که شخصیت های اصلی هر دو اثر، سوژه هستند و خصوصیات سوژگی در آنها وجود دارد. آگاهی، اختیار / آزادی و فردیت، خصوصیات اصلی سوژگی هستند که هریک از آنها در مورد شخصیت های اصلی این دو داستان مورد بررسی قرار گرفته اند.
مؤلّفه های نهیلیسم در آثار صادق هدایت و زکریا تامر(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
بدبینی به هستی و مناسبات آن، همواره در طول تاریخ بشر مطرح بوده است؛ لیکن رویکرد به آن به صورت یک مکتب فکری رسمی و با نام نهیلیسم از ثمرات مدرنیسم می باشد که به موازات ادامه حیات در آثار فیلسوفان و متفکران در اشعار شعرای زبان فارسی و عربی بازتاب یافته است. از آنجا که یکی از بهترین روش های تبیین یک مسأله، مقایسه آن با نمونه ای هم شأن و هم جنس است، نوشتار حاضر با روش توصیفی- تحلیلی، عناصر و مؤلّفه های مشترک نهیلیسم را در آثار صادق هدایت و زکریا تامر به عنوان دو نویسنده پیشتاز در داستان نویسی مدرن ایران و سوریه که به پوچ انگاری گرایش یافته اند مورد کاوش قرار داده، تا برخی از آسیب های مترتّب بر این مکتب فکری مشخص شود و عوامل روی آوردن این دو نویسنده به اندیشه های نهیلیستی مورد بررسی قرار گیرد. یافته ها نشان می دهد که علیرغم تعلّق هدایت و تامر به دو فرهنگ و دو جامعه متفاوت، پوچ انگاری، یأس، بدبینی نسبت به فرد و جامعه، مرگ اندیشی و درون گرایی، بر افکار هر دو مستولی است و آشنایی با آثار متفکران غرب، استبداد و خفقان داخلی از عوامل مشترک و مؤثر در سوق دادن هر دو نویسنده به نهیلیسم بوده است.
آثار مستند و داستانی صادق هدایت از نگاه انسان شناسی زیستی بر پایه مطالعات میان رشته ای(مقاله علمی وزارت علوم)
صادق هدایت، نویسنده نام دار معاصر، که با ارائه شیوه نوینی در فن داستان نویسی به آوازه ای بلند دست یافت، با تکیه بر مطالعاتش در انسان شناسی زیستی محتوای منحصر به فردی از خود بر جای گذاشت که بخشی از آن ها در قالبی روایی شامل داستان ها و مجموعه نوشتارهایی چون: افسانهٔ آفرینش، س.گ.ل.ل، پدران آدم، نمک ترکی و تاریک خانه می شد. بخشی دیگر شامل کتاب های مستندی چون فواید گیاه خواری و انسان و حیوان که در آن ها به طور مستقیم از انسان شناسی زیستی، مبانی و پدیدآورندگان آن سخن می گفت. انسان شناسی زیستی، از شاخه های مهم دانش انسان شناسی ست که به بررسی ساختار تکاملی انسان می پردازد. تعدادی چند از آثار او دربردارنده برخی نظریات انسان شناسی زیستی ست که با بازخوانی آن ها می توان به میراث ماندگاری از این دانش دست یافت. این مقاله می کوشد در کنار بررسی این آثار از نقطه نظر انسان شناسی زیستی میزان اثرگذاری او را بر تکوین این دانش در ایران بازگوید و به این پرسش اساسی پاسخ گوید که با توجه به انگاره های مطالعاتی هدایت در آثارش، می توان او را در دانش انسان شناسی زیستی ایران نیز پیشگام دانست یا بایستی این مطالعات را در حوزه دیگری دنبال کرد؟ از این رو با تکیه بر مطالعات بین رشته ای، این آثار را در مقایسه تطبیقی با نظریات انسان شناسی زیستی قرار داده تا میزان این مطالعات را در آثار او بازیابد و از آن جا که تاکنون این مطالعات در کانون توجه هیچ یک از پژوهشگران هدایت شناس و انسان شناس نبوده است؛ وجه تمایزی آشکار با سایر تحقیقات پیشین دارد که تنها فعالیت های او را از نقطه نظر انسان شناسی فرهنگی بررسی کرده اند.
بازنمایی فرهنگ شفاهی تهران قدیم در «بوف کور» صادق هدایت(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
بخشی از فضای مناقشه برانگیز و تأویل پذیر بوف کور را می توان در تصاویری بازجست که به فرهنگ شفاهی تهران سده ی سیزدهم اشاره دارد. به مردمانی قصه پرداز که اینک خود بخشی از قصه ها شده اند. حکایات بازمانده از این مردمان به اندازه ای به شخصیت ها و حوادث بوف کور نزدیک است که این گمان را ایجاد می کند: «شاید هدایت در نوشتن بوف کور از آن ها بهره جسته باشد.» این تصاویر را به طور خلاصه می توان در موضوعات زیر دسته بندی کرد: جغد ساعت، حکیم باشی یا قلمدان ساز انبار ارگ، بی بی خانم و حکیم باشی، سرنوشت یک بیمار در حال احتضار، سمساری حسین گدا و شرابخانه ی اعتضادالسلطنه، مهدیعلی خان مردی از بنارس، کلیسای طاطاووس، تصنیف رایج «حالا نخوریم کی خوریم؟»، وکلای بقال و چقال مجلس، جوانمرد قصاب، آبگوشت آدم، محاکمه ی محمدباقر گلپایگانی، آب بازی روز سیزده و عمارت سرخه حصار. بازخوانی این عناصر می تواند بوف کور را به یک اثر اتوبیوگرافیک تاریخی با محوریت تهران صفوی قاجاری نزدیک کند. این پژوهش در نظر دارد با تکیه بر مطالعات تطبیقی به روش کتابخانه ای به این پرسش پاسخ گوید که سهم بوف کور از این تصاویر، حکایات و فرهنگ شفاهی تا چه اندازه است؟ و آیا ایماژهای دگرگونه ی بوف کور تباری داستانی دارند یا پاره نقوشی از گلیم تکه تکه شده ی تهران هستند که در این اثر فرصت تجلی یافته اند؟ نویسنده معتقد است که با انگاره های مردم شناسی که نزد هدایت به امانت سپرده شده، بعید نیست که ساختار بوف کور بر پایه ی بخشی از این انگاره ها پی ریزی شده باشد؛ تهرانی که هدایت در آن زیسته و بدون شک با فرهنگ شفاهی مردمان آن آشنایی داشته است.
بررسی نشانه- معناشناسی تصاویر در بوف کور صادق هدایت(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
یکی از خصوصیات بوف کور صادق هدایت که قابلیت تحلیل آن را از جنبه ای غیر از گفتمان نوشتاری فراهم می آورد، استفاده نویسنده از تصاویر در لایه های مختلف داستان است. تصاویری که با ویژگی های خاص خود در خدمت گسترش داستان هستند و بر ابهام آن می افزایند. واکاوی این تصاویر برای دستیابی به معنای نهفته آن ها، تحلیلی روشمند ایجاب می کند که قابلیت درک بار معنایی ضمنی تصاویر و رمزگان آن ها را داشته باشد. نشانه شناسی دیداری روشی کارآمد در رمزگشایی تصاویر بوف کور به نظر می آید. روشی که با تکیه بر رابطه میان دال و مدلول و بهره گیری از سازوکارهایی تخصصی تر در نشانه شناسی تصاویر که تصویر را به مثابه یک گفتمان در نظر می گیرد، تصاویر موجود در اثر هدایت را دستمایه مطالعه خود قرار می دهد. تجزیه دال های تصویری در بوف کور در مرحله نخست به بیان ویژگی های نظام های دیداری موجود در اثر می پردازد و در مرحله بعدی دلالت های ضمنی و رمزگانی آن ها را از خلال مطالعه موازی گفتمان دیداری و نوشتاری مورد واکاوی قرار می دهد. در نهایت، نیز نقش انعکاسی گفتمان دیداری جهت توضیح در تبانی یا رقابت بودن آن با گفتمان نوشتاری مورد بررسی قرار می گیرد.
اسطوره در آثار صادق هدایت و ادگار آلن پو بر اساس رویکرد بینامتنیت(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات ادبیات تطبیقی سال دوازدهم بهار ۱۳۹۷ شماره ۴۵
115 - 149
حوزههای تخصصی:
امروزه پیوند ادبیات تطبیقی و بینامتنیت دستاوردی جدید است که تحلیل اثر در چارچوب الگوها و روش های آن آسان می شود. از مهم ترین عوامل تحلیل در حوزه ادبیات تطبیقی بررسی شباهت ها و تأثیرگذاری آثار بر یکدیگر و چگونگی تحقق یا انتقال یک موضوع و درون مایه است ولی خوانش بینامتنی دغدغه فرا رفتن از بررسی منابع مشابه و تأثیر و تأثر را دارد؛ متن بر پایه گفتمانی از پیش موجود بنا می شود و سپس آن گفتمان را از آن خود می کند و حتی موجب دگرگونی معنای متن محوری می شود. با توجّه به تأثیر اسطوره ها بر یکدیگر، این پژوهش کوشیده است، تا به مقایسه اسطوره های آثار ادگارآلن پو و صادق هدایت بپردازد. هدف تحقیق حاضر بررسی بینامتنی اسطوره و کارکردهای آن در آثار این دو نویسنده شهیر امریکایی و ایرانی است. پرسش محوری پژوهش حاضر این است که چگونه می توان با تکیه بر الگوی تحلیل بینامتنیت، نقش اسطوره ها در آثار داستانی ادگار آلن پو و صادق هدایت را مورد بررسی قرار داد؟ یافته های این تحقیق نشان داد که مشابهت های اسطوره شناختی و کارکردهای مشترک بینامتنی در حوزه محتوا و مضامین و هم در حوزه ساختار و سبک، قابل مشاهده است.
واکاوی و تحلیل عوامل موثر در گرایش صادق هدایت به کاربرد نمادها
نمادها از جمله ابزارهای شناخت و بنیادی ترین طریقه بیان بشمار می آیند. هر نماد تصویری محسوس، شناخته شده و گاه ملموس است که بر معنا و حقیقتی انتزاعی در ذهن انسان تاکید می کند. بسیاری از نویسندگان با استفاده از زبان نمادین برای ارتباط با جامعه و بیان مسائل کمک می گرفتند. حال با توجه به اهمیت تاثیر این زبان در آگاهی جامعه نویسنده بر آن است که به واکاوی و بررسی عوامل موثر در کاربرد نماد و رمز در آثار صادق هدایت پرداخته و با استفاده از شیوه اسنادی و فن کتابخانه ای به تحلیل موضوع پرداخته است که نتیجه بدست آمده حاکی از آن است که صادق هدایت به دلیل شرایط اجتماعی و بویژه سیاسی دوره خود، نماد را بهترین ابزار برای انتقال معانی و اهداف خود به مردم در عصر دیکتاتوری سیاسی دوره زندگی خود بکار گرفته اند.
تبارشناسی زن اثیری در بوف کور صادق هدایت بر پایه کشفیات «نقاره خانه ری»(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
متن پژوهی ادبی بهار ۱۳۹۷ شماره ۷۵
41-60
حوزههای تخصصی:
شیوه نگارش و پرداخت شخصیت ها در رمان بوف کور به گونه ای ا ست که این متن را همواره در میدان دیدگاه های گوناگون و رویکردهای مختلف قرار داده است. یکی از شخصیت های رازآمیز و بحث برانگیز این رمان، «زن اثیری» است. تاکنون نظرهای گوناگونی درباره چیستی و کیستی این زن داستانی از سوی تفسیرگران و منتقدان بازگفته شده است. این مقاله پس از بررسی دیدگاه های پیش گفته، به تبارشناسی «زن اثیری» بر پایه نشانه هایی از درون متن و نشانه هایی از بیرون متن پرداخته است. این نوشته در پی پاسخ بدین پرسش است: آیا شخصیت «زن اثیری» تنها برآمده از خیال خلاق داستان پرداز است یا ریشه در واقعیت های بیرونی دارد. نتیجه این پژوهش نشان می دهد که تصویر زن اثیری و مکان به خاک سپاری او با برخی از یافته های باستان شناسی در منطقه «نقاره خانه ری» همسویی دارد. بازگشت روان مردگان به جهان زندگان در آثار دیگر هدایت نیز نظر نگارندگان این مقاله را پشتیبانی می کند که معتقدند: «این زن می تواند همان "نجیب زاده دیلمی" باشد که در نقاره خانه ری به خاک سپرده شده، از سوی هدایت بازآفریده شده است».
بررسی تطبیقی مینی مالیستی داستان های کودکانه زکریا تامر و صادق هدایت(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
جنبش فرمالیسم (1920) مغرب زمین، باعث شکل گیری منشور مینی مالیسم، با شعار «کم، زیاد است» در ادبیات گردید و نویسندگان از این رویکرد استقبال کردند، چنان که داستان های کودکانه تامر و هدایت متأثر از اصول فرمالیسم است. داستان های تامر شکل دهنده آغاز راه صحیح برای کودکان و نوجوانان و مبلغ ارزش های انسانی است و نیز هدایت در داستان های کودکانه خویش توجه ویژه ای به نکات اخلاقی و تربیتی دارد. این دو نویسنده، گاه فضا را برای بیان ارزش ها آماده می کنند و زمانی نتیجه گیری و درک آن را به مخاطب وامی گذارند. بیشتر داستان های مورد بحث، از طرحی ساده؛ یعنی خرده پیرنگ برخوردارند و زبان آن ها برای همگان قابل فهم است. شخصیت ها در این داستان ها نماینده افکار، رفتار و گفتار جامعه سوری و ایرانی هستند و زمان داستان ها بر گذشته و حال دلالت دارد؛ اما به مکان وقوع حوادث، اشاره ای نشده است و تنوع مکانی نیز در آن ها وجود ندارد. این مقاله، عناصر مینی مالیسم را در داستان های تعلیمی زکریا تامر و صادق هدایت با هدف تبیین مشخصه های مینی مالیسم و انگیزه نویسندگان از توجه به این شگردها در رویکردی توصیفی- تحلیلی وبا تکیه بر مکتب تطبیقی آمریکایی بررسی کرده و نشان داده است که بسیاری از داستان های این دو نویسنده، مشخصه های مینی مالیستی مانند: محدودیت شخصیت ها، گفت وگوی زیاد، جملات کوتاه و... را بازنمایی کرده اند.
بررسی زبان شناختی آثار دوره های هیپومانیا و دوره های افسردگی صادق هدایت: تأثیر اختلال دوقطبی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
زبان پژوهی سال دهم تابستان ۱۳۹۷ شماره ۲۷
7 - 26
حوزههای تخصصی:
اختلال دوقطبی نوعی اختلال عاطفی است و افراد مبتلا به آن تغییرات شدید خلقی را تجربه می کنند. حدود یک درصد جمعیت جهان مبتلا به اختلال دوقطبی هستند که بیشتر آن ها خلاقیت بالایی دارند. از دیدگاه روان پزشکی توصیفی، هنرمندان بسیاری از جمله نویسندگانی مانند صادق هدایت مبتلا به اختلال دوقطبی هستند. هدف این پژوهش، بررسی ویژگی های زبانی افراد مبتلا به اختلال دوقطبی است. به همین منظور، از نامه های صادق هدایت به شهید نورایی بهره گرفته شده است تا عامل مخاطب های متفاوت و تأثیر آن بر نوشته های صادق هدایت کنترل شود. برای تجزیه و تحلیل داده ها از حوزه های معنایی و همچنین از تغییرات موضوعی و گام متن نامه ها به منظور سنجش فشردگی و تنکی کلام استفاده شد. یافته ها نشان داد که با استفاده از معیارهای زبانی بیان شده می توان دوره های اختلال دوقطبی را تشخیص داد. همچنین، با توجه به دوره های اختلال دوقطبی به نظر می رسد که صادق هدایت مبتلا به اختلال دوقطبی تندچرخی بوده است. به علاوه، دستاوردهای این پژوهش هم راستا با دستاوردهای روان پزشکی است و البته معیارهای معنایی دیگری مانند تحقیر و تمسخر نیز به علم روان پزشکی معرفی شده است.
بازنمایی امر نیمه خودآگاه در روایت از منظر روان کاوانه : بررسی شگرد جریان سیال ذهن در داستان کوتاه «فردا» اثر صادق هدایت(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
نقدهای اگزیستانسیالیستی و پساساختارگرایانه همواره از رویکردهای پرطرفدار در خوانش آثار صادق هدایت به شمار می روند. برخی از منتقدان نیز با تبیین دلایلی، بر معناباختگی آثار هدایت صحه می نهند که منجر به خوانشی هیچ انگارانه از آثار این داستان نویس می گردد. پژوهش حاضر بر آن است با اتخاذ رویکردی روانکاوانه وضعیت ذهنی شخصیت های داستان کوتاه «فردا» اثر هدایت را در سیر ساحت خودآگاه به نیمه خودآگاه و همچنین بازنمایی امر نیمه خودآگاه و ناخودآگاه را در روایت تشریح کند. در این پژوهش با اتکا بر نقش شگرد تک گویی درونی به مثابه شکل ابتدایی جریان سیال ذهن به تحلیل روایت و سبک روایی داستان کوتاه «فردا» پرداخته می شود. هدایت با تبعیت از جنبش نوگرایی، فرمی کاملاً نوآورانه را جایگزین سنّت روایت خطی و واقع گرا در ادبیات معاصر فارسی می کند. از شاخصه های مهم در ادبیات داستانی می توان به شگردهای نوین روایتی از قبیل تک گویی درونی، جریان سیال ذهن، از هم گسیختگی روایت، آمیختگی چندین زاویه دید متفاوت و سطوح مختلف زمانی اشاره نمود. داستان کوتاه مذکور که روایت شرح حال کارگر چاپخانه ای است که جان خود را در اعتراضات کارگری از دست می دهد نمونه بارزی از نخستین تلاش های نوگرایانه در ادبیات داستانی معاصر فارسی است. روایت مهدی زاغی از حس و حال پیش از وقوع اتفاق و همچنین روایت غلام پس از انتشار خبر کشته شدن مهدی زاغی از همان ابتدا کشمکشی درونی را به نمایش می گذارد که در اواخر داستان به صورت جریان سیال ذهن در ساحت ناخودآگاه غلام خاتمه می یابد.
بررسی بدبینی، یأس و نهیلیسم در افکار ابوالعلاء معری و صادق هدایت(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات ادبیات تطبیقی سال یازدهم تابستان ۱۳۹۶ شماره ۴۲
115 - 132
حوزههای تخصصی:
با نگاهی گذرا به تاریخ گذشته به نحوه زندگی برخی از شخصیت های بزرگ و نام آشنایی برمی خوریم که نوع زیستن آن ها متفاوت بوده است؛ و این تفاوت ریشه در افکار آن ها داشته است. از جمله این موارد دو شخصیت ابوالعلاء معرّی و صادق هدایت هستند؛ ایشان دارای اسلوبی ابتکاری و منحصر به فرد در فلسفه بدبینانه، سبک زندگی پوچ گرایانه و اخلاق ریاضت طلبانه است و شاید بتوان نابینایی اش را آغازی بر زندگی پر پیچ و خم و افکار پیچیده او دانست و صادق هدایت که نویسنده ای نهیلیستی است، یأس و دلهره فلسفی ایشان را شاید بتوان گفت ناشی از رفاه است، رفاهی که خودش در پدیدآمدن آن هیچ سهمی ندارد. بنابراین پژوهش پیش رو بر آن است که برخی از موارد فوق را شناسایی و زمینه هایی که منجر به یأس و ناامیدی و ... شده است را مورد بررسی قرار دهد.
بازیابی عنصر مکان در «بوف کور» صادق هدایت بر پایه ی جغرافیای تاریخی ری و تهران(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
در بخش هایی از رمان «بوف کورِ» صادق هدایت، آشکارا به برخی از مکان ها اشاره شده است. اما واقعیت های مکانی آن گونه با تمهیدات داستانی درآمیخته و نگارش تأویل پذیرانه ی این اثر را تحت شعاع قرار داده که ماهیت مکان واقعی رویدادها را در هاله ای از ابهام پیچیده است. و بسیاری را بر آن داشته تا گمان کنند «رمان بوف کور فاقد زمان و مکان است.» در حالی که بخش گسترده ای از فضاهای شبه خیالی بوف کور را می توان با تکیه بر جغرافیای تاریخی «ری و تهران» بازیافت که گستره ی تاریخی عهود باستان، سده های میانه و دوره ی صفوی تا قاجار را در بر می گیرد. در این مقاله با تکیه بر نشانه های درون متنی اثر و انطباق آن ها با جزئیات جغرافیای تاریخی «ری و تهران» نقشه ی مسیر راوی در یک مکان واقعی و عینی بازشناسی شده است. بر اساس یافته های این پژوهش، اجزای مکان در بوف کور را می توان در سه مؤلفه ی مبدأ، مقصد و مسیر حرکت قهرمان به سوی گورستان و قلعه ی بیرون شهر بازیابی کرد که با بازنمایی عناصری تازه در پی ابهام زدایی از عنصر مکان در بوف کور صادق هدایت است.
نقد کهن الگویی داستان گجسته دژ، اثر صادق هدایت
به عقیده کارل گوستاو یونگ روانشناس سوئیسی، کهن الگوها یا نمونه های ازلی، در ناخودآگاه جمعی همه انسان ها در همه ملل یکسان هستند. تاکنون مطالعات بسیاری بر روی نمادها، شخصیت ها و موقعیت های کهن الگویی در آثار هنری و ادبی انجام گرفته و تعابیر گوناگونی از هریک ارائه شده است. نقد کهن الگویی جزء نظریات نقد ادبی مدرن است که در آن به بررسی کهن الگوهای یک اثر می پردازند و این نمونه ها را -که در ناخودآگاه جمعی شاعر یا نویسنده در اثر نمود یافته – جست وجو و رمزگشایی می کنند. آثار صادق هدایت نیز مستعد این گونه بررسی ها است. چنانچه اثر ماندگار او، بوف کور، بارها و بارها با شیوه نقد روانکاوانه، نمادگرایانه و ... نقد شده است. همچنین داستان های کوتاه او دارای نمادهای متعددی است که هرکدام به طور جداگانه قابل بحث هستند. در این مقاله ابتدا توضیح مختصری درباره نقد کهن الگویی داده می شود، سپس نمادها و موقعیت های کهن الگویی موجود در داستان گجسته دژ، شرح و بسط و در نهایت به بررسی شخصیت های داستان و جایگاه آن ها در نقد کهن الگویی یونگ پرداخته می شود. روش تحقیق، توصیفی تحلیلی همراه با تفسیرها و نمادشناسی است.
تحلیل شخصیت های اصلی در ده داستان کوتاه صادق هدایت بر مبنای نظریه مزلو(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
داستانهای کوتاه رئالیستی صادق هدایت از زوایای مختلف قابل نقد و بررسی است. چون این داستانها با مبانی نظریّات روانکاوانه فروید و یونگ، بیشتر قابل انطباق بوده ، تحلیل آنها از این زوایا، هم بیشتر مورد توجّه پژوهشگران واقع شده است؛ امّا این داستان ها در حوزه روانشناسی انسان گرا ( humanistic psychology ) و به ویژه با تکیه بر نظریه آبراهام مزلو هم قابل بررسی است. پژوهندگان در این جستار با مبنا قرار دادن همین رویکرد، به بررسی شخصیّت های اصلی در ده داستان کوتاه صادق هدایت پرداخته اند. بر اساس نتایج این پژوهش، چون محیط رشد و بالندگی قهرمانان این داستان ها؛ یعنی جامعه ایران در اواخر عهد قاجار و اوائل عصر پهلوی، واجد شرایط لازم برای پرورش و بالندگی استعدادهای نهفته افراد، در جهت نیل به شکوفایی و کمال نبوده است؛ لذا قهرمانان این داستان ها، اغلب آدم هایی درون گرا، منزوی، روان رنجور و شکست خورده اند که نمی توانند به خودشکوفایی برسند.
پژوهشی برکارکرد عنصر زبان درشخصیت پردازیی با تکیه برداستان های کوتاه صادق هدایت
حوزههای تخصصی:
یکی از معیارهای سنجش ارزش و دوام ادبیات داستانی، تناسب میان«کارکرد عنصر زبان» با کاربران آن، یعنی«شخصیت های داستانی» است. زبان با گزاره های برون زبانی و اجتماعی از جمله: جایگاه اجتماعی، سن، جنسیت، تحصیلات، محیط، شغل و سلسله مراتب قدرت کاربران رابطه ی تنگاتنگی دارد.آثار هدایت بخش جدایی ناپذیر از تاریخ ادبیات داستانی معاصر ایران است. نگاه اجمالی به مجموعه ی داستان های کوتاه وی نشان می دهد، آثار او با توجه به عنوان مقاله ی حاضر دارای ظرفیت تأمل و بررسی بیش تر است. این مقاله، به اجمال با تکیه بر گزاره های برون زبانی و اجتماعی به واکاوی در شبکه ی ارتباطی میان کارکرد عنصر زبان با شخصیت پردازی در داستان های کوتاه صادق هدایت می پردازد.پژوهش به روش توصیفی- تحلیلی و با استفاده از روش تحلیل محتوا به شیوه ی کتابخانه ای بررسی شده است. به باو ر این پژوهش هدایت ضمن توجه و آگاهی از گزاره های برون زبانی مؤثر در شخصیت پردازی، در به کارگیری درست و بجا از آن ها نیز موفق بوده است.
تحلیل نشانه- معناشناختی احساس حسادت در داستان «طلب آمرزش» اثر صادق هدایت(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
«طلب آمرزش» یکی از داستان های مجموعة سه قطره خون اثر صادق هدایت است. این داستان، روایتِ بخشی از زندگی زنی است که با حسادت ورزی خود، باعث مرگ اولین و دومین فرزند هوویش و سرانجام خود او می شود. داستان پر از ملامت و ناراحتیِ حاصل از احساسِ حسادت است. این پژوهش می کوشد با نگاهی به دیدگاه های لاندوفسکی پیرامون کلیت احساسات بشری و با پیروی از الگوهای منسجم ارائه شده توسط صاحب نظرانی همچون گرمس و فونتنی درباره چگونگی شکل گیری احساسات انسانی، «حسادت» را از دیدگاه نشانه معناشناسیِ عواطف و احساسات بررسی کند. در این راستا مشهود است که چگونه این احساس انسانی، عامل محرک تمامی کنش ها و واکنش ها در داستان بوده و به چه شکل، گفتمانی شده است و همچنین بررسی خواهد شد که جایگاه آن در داستان تا چه اندازه با الگوهای نظام مند مربوط بهنشانه معناشناسی عواطف و احساسات مطابقت دارد. این بررسی، برای نمونه، امکان ارزیابی و سنجش متون داستانی فارسی را براساس الگوهای یادشده، فراهم خواهد کرد.
دوگانگی مفهوم مرگ در آثار صادق هدایت و ادگار آلن پو(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات ادبیات تطبیقی سال نهم تابستان ۱۳۹۴ شماره ۳۴
109 - 133
حوزههای تخصصی:
در میان نویسندگان مرگ اندیش صادق هدایت ، نویسنده معاصر ایران، و ادگار آلن پو ،شاعر و نویسنده ی آمریکایی، از جمله کسانی اند که توجه بسیاری به این مفهوم داشته اند و مرگ اندیشی مضمون عمده آثارشان است. اما آنچه محتوای این آثار را به هم مشابه می سازد؛ حالت دوگانگی و تضاد در مفهوم مرگ است که این امر می تواند برگرفته از شخصیت واقعی ای باشد که با آن زیسته اند؛ از این رو چنین نگرشی به آثارشان راه یافته و قهرمانان داستان های شان هم چون نویسندگان شان با احساس دوگانه هراس و اشتیاق به مرگ، دست و پنجه نرم می کنند. مقاله حاضر به بررسی تطبیقی و تحلیل مفهوم مرگ در آثار صادق هدایت و ادگار آلن پو پرداخته است.
داستان پردازی داستان های کوتاه صادق هدایت و ویلیام فاکنر(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات ادبیات تطبیقی سال نهم بهار ۱۳۹۴ شماره ۳۳
71 - 102
حوزههای تخصصی:
مقاله حاضر به شناخت بهتر ادبیات داستانی ایران و آمریکا می پردازد. هدف آن تبیین ساختار روایتی داستان های کوتاه هدایت و فاکنر است. سه داستان کوتاه(سه قطره خون، داش آکل، سگ ولگرد) از مجموعه آثار صادق هدایت و سه داستان کوتاه(یک گل سرخ برای امیلی، سپتامبر خشک، انبار سوزی) از ویلیام فاکنر انتخاب شد؛ سپس با در نظر گرفتن ویژگی های داستان های کوتاه میزان توجه هدایت و فاکنر را به عناصر داستانی در داستان پردازی مورد بررسی قرار دادیم. در این مقاله شیوه صادق هدایت و ویلیام فاکنر در داستان گویی، شخصیت پردازی، پی رنگ، گفت وگو، زاویه دید، صحنه پردازی، لحن و درون مایه بررسی شده است.