مقالات
حوزههای تخصصی:
کارآفرینی از رویکرد های اقتصادی مهم در مناطق روستایی محسوب می شود. تحقق و پیاده سازی این رویکرد در مناطق روستایی، نیازمند زیرساخت ها و عوامل مختلف از جمله خلاقیت و نوآوری است. جهت بهبود خلاقیت و نوآوری در مناطق روستایی بایستی عوامل مختلف را شناسایی و متناسب با آن برنامه ریزی نمود. در این پژوهش هدف آن است که عوامل مؤثر در بهبود خلاقیت و نوآوری در سکونتگاه های روستایی شهرستان ممسنی در بخش دشمن زیاری مطالعه و تحلیل شود. روش تحقیق توصیفی-تحلیلی و مبتنی بر گردآوری داده ها از طریق روش پیمایشی است. ابزار گردآوری داده ها پرسش نامه محقق ساخته بوده است. روایی پرسش نامه از طریق جامعه نخبگان تأیید و پایایی آن نیز با استفاده از ضریب کرونباخ بیشتر از 70/0 تأیید شد. جامعه آماری تحقیق را ساکنان روستایی تشکیل داده اند که برابر با 7702 نفر بوده اند. بر اساس فرمول کوکران، حجم نمونه به تعداد 366 نفر تعیین شد. نتیجه آزمون نشان داد که شاخص های کارآفرینی روستایی در سطح کمتر از 05/0 و با میانگین 759/2 نامناسب بوده اند. همچنین 19 عامل در خلاقیت و نوآوری مؤثر شناخته شده اند که در چهار عامل کلان شامل: توانمندسازی و بهبود سرمایه اجتماعی (786/28 درصد)، قانونگذاری (712/19 درصد)، زیرساختی (744/13 درصد) و اعتبارات مالی (518/8 درصد) دسته بندی شده اند. نتیجه مدل سازی معادلات ساختاری نشان داد که عوامل خلاقیت و نوآوری با تبیین 69/0 (معادل 69 درصد واریانس)، می توانند در کارآفرینی روستایی تأثیرگذار باشند. بر اساس نتایج مدل، بیشترین تأثیرگذاری مربوط به انجام فعالیت مشارکتی و گروهی روستاییان با تبیین 87/0 است. در مجموع خلاقیت و نوآوری در راستای کارآفرینی روستایی و تغیر وضعیت موجود مؤثر است و بایستی برنامه ریزی عملیاتی در این زمینه مورد تأکید باشد.
شناسایی راهبردهای توسعه کشاورزی دیجیتال در استان کرمانشاه: کاربست تکنیک «Meta-SWOT»(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
امروزه بزرگترین مسئله و مشکل جهانی به خصوص در کشورهای در حال توسعه مانند ایران، تأمین امنیت غذایی است. دیجیتالی شدن کشاورزی از طریق افزایش بهره وری عوامل تولید می تواند تا حدود زیادی بر چالش های ناامنی غذایی غلبه نماید اما پذیرش و توسعه این فناوری ها در حد انتظار نمی باشد. این پژوهش با هدف شناسایی راهبردهای توسعه کشاورزی دیجیتال در استان کرمانشاه به صورت توصیفی-تحلیلی انجام شد. داده ها از طریق مصاحبه و تکمیل پرسش نامه گردآوری و با استفاده از نرم افزار « Meta-SWOT » تحلیل شد. افراد مشارکت کننده در پژوهش تعداد 16 نفر از صاحب نظران بخش کشاورزی بودند که به صورت هدفمند-معیاری انتخاب شدند. بر اساس نتایج " تنوع فعالیت های کشاورزی، باغی، شیلات و دامداری در توسعه کشاورزی دیجیتال" دارای اهمیت بالایی بودند. نتایج بررسی عوامل محیطی نیز نشان داد که "فقدان سواد کامپیوتری در میان کشاورزان"؛ "تعداد کم کارشناس متخصص"؛ "ناکافی بودن اعضای هیأت علمی متخصص در زمینه فناوری" و "عدم اولویت بخشی به توسعه فناوری دیجیتال و آموزش آن" با بیشترین میزان قدرت و تأثیرگذاری به عنوان موانع توسعه کشاورزی دیجیتال استان می باشد. بر اساس نقشه راهبردی، سه راهبرد مهم توسعه کشاورزی دیجیتال، " تدوین برنامه و قانون مشخص با اعلام فوریت در راستای توسعه کشاورزی دیجیتال "؛ " توسعه کمّی و کیفی دانش و مهارت فنی و اجتماعی بهره برداران بخش کشاورزی " و" نظارت و حمایت از کارشناسان ترویج و آموزش آن ها در راستای توسعه فناوری ها " می باشد. پیشنهاد می شود ضمن تسهیل زیرساخت ها، برنامه ریزی های لازم در راستای آموزش و آشناسازی مدیران، کارشناسان و کشاورزان با فناوری از طریق برنامه ها و نرم افزارهای آموزشی و همچنین رسانه های پرمخاطب صورت پذیرد. فرهنگ سازی در زمینه تأثیر فناوری های دیجیتال کشاورزی بر امنیت غذایی نیز می تواند بر پذیرش فناوری توسط کشاورزان مؤثر باشد که لازم است در آموزش ها مورد توجه قرار گیرد .
بررسی ادراک صاحبان مشاغل روستایی از نقش شبکه های اجتماعی بر بهبود کسب و کارهای روستایی، مطالعه موردی: مشاغل روستایی شهرستان خمام(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
امروزه شبکه های اجتماعی آنلاین که به بستری برای فعالیت های اقتصادی تبدیل شده اند، فضای مناسبی برای کسب وکارهای روستایی جهت ارتقای عملکردشان به شمار می آیند لیکن بسیاری از فعالان اقتصادی روستایی گرایشی به استفاده از این شبکه ها ندارند. هدف از پژوهش حاضر، بررسی ادراک صاحبان مشاغل روستایی شهرستان خمام از نقش شبکه های اجتماعی در بهبود کسب وکارشان است به صورتی که درک ذهنی و عینی آن ها را به صورت تطبیقی تحلیل کرده است. بدین منظور درک عینی گروهی از صاحبان مشاغل روستایی که استفاده از شبکه های اجتماعی مانند: اینستاگرام، واتساپ، تلگرام و ایتا را از نزدیک تجربه کرده بودند در مقایسه با درک ذهنی گروهی که از هیچ یک از این شبکه ها بهره نمی بردند مورد مطالعه قرارگرفت. روش پژوهش ترکیبی بوده و داده ها با استفاده از پرسش نامه شامل 34 پرسش نامه درک ذهنی و 91 پرسش نامه درک عینی جمع آوری شده و با آزمون «من ویتنی» و تحلیل محتوای کمّی تجزیه وتحلیل شدند. نتایج نشان داد که هر دو گروه تأثیر استفاده از شبکه های اجتماعی بر عملکرد کسب وکار را بالاتر از حد میانه ارزیابی کرده اند اما بین ادراک دو گروه تفاوت معناداری وجود دارد. گروه استفاده کننده از شبکه های اجتماعی با میانگین ۱۵۸.۸۲ نسبت به گروه غیر فعّال در فضای آنلاین با میانگین ۱۱۴ ، نقش پررنگ تری برای شبکه های اجتماعی قائل بودند. همچنین گروه غیرفعّال در شبکه های اجتماعی به دو دسته تقسیم می شوند: دسته اول نگرش مثبتی نسبت به شبکه های اجتماعی دارند اما با موانع مختلفی برای استفاده از آن ها مواجه اند و دسته دوم نگرش منفی نسبت به کارایی این شبکه ها دارند که ناشی از تصور ذهنی مبنی بر عدم سودمندی شبکه های اجتماعی است.
تحلیل پیامد سیاست گذاری شهری بر گسترش کالبدی شهر زاهدان با رویکرد کالایی شدن فضای شهری(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
این پژوهش با کاربست نظریه کالایی شدن فضاهای شهری، در پی ارزیابی پیامد سیاست گذاری های مدیران شهری و تحلیل و تبیین روند توسعه کالبدی شهر زاهدان می باشد. این پژوهش از لحاظ ماهیّت، کاربردی و از نظر روش تحقیق، توصیفی-تحلیلی است و داده ها به روش پیمایشی (پرسش نامه محقق ساخته و...) گردآوری شده است. جامعه هدف تحقیق، متخصصان، کارشناسان ارشد، خبرگان و استادان دانشگاه بودند که با روش نمونه برداری قضاوتی انتخاب شدند. برای تحلیل از مدل های استنباط آماری ناپارامتریک کندال تائو B ، کندال تائو C کروسکال والیس، سامرز دی، کای دو، کولموگروف سمیرنوف و شاپیرو ویلک استفاده شد. نتایج نشان داد که 66درصد پاسخگویان، گسترش محدوده قانونی شهر به سمت غرب (شهرک های نوبنیاد جهاد، برق، غدیرشهر و ...) را به میزان زیاد تا خیلی زیاد، بازتاب اراده و تصمیم مدیران و سیاست گذاری آنان می دانند. حدود 71 درصد از استادان دانشگاه، 67 درصد مشاورین املاک و 36 درصد کارشناسان شاغل ادارات نیز انگیزه کسب درآمد (تأمین منابع مالی) برخی سازمان ها و ادارات از طریق تملک و واگذاری اراضی جدید در غرب شهر را به میزان زیاد تا خیلی زیاد عامل اصلی دانسته اند. همچنین حدود 60 درصد این توسعه را عمدتاً نوعی سرمایه گذاری در املاک و مستغلات از سوی شهروندان دانسته اند (نه سکونت و نیاز مسکن)، در ضمن 68 درصد خبرگان بر این باورند که شهر به سرعت شاهد شکل گیری توسعه غیر رسمی در محدوده (محور سیاهدک، سفیددک، دوربن، کالیکه) خواهد بود و هم اکنون نیز ساخت وساز در اراضی واقع در محور فوق به شدت افزایش یافته است .
شناسایی پیشران ها و شاخص های آتی زیست پذیری شهری با رویکرد آینده پژوهی، مورد مطالعه: شهر شوش دانیال(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
زیست پذیری شهری تضمین کننده زندگی راحت برای شهروندان و پایداری اکولوژیکی، اقتصادی، اجتماعی و همچنین احساس آسایش در فضای زندگی است. برای زیست پذیرکردن شهرها نیاز به توسعه پیشران ها و شاخص های زیست پذیری است. با توجه به اهمیت این موضوع، در این پژوهش با رویکرد آینده پژوهی به شناسایی پیشران ها و شاخص های آتی زیست پذیری شهر شوش پرداخته شده است. پژوهش حاضر از نظر هدف، کاربردی و از نظر روش، آمیخته (کمّی و کیفی) است. جامعه آماری؛ کارشناسان/خبرگان، مدیران و پژوهشگران مسائل شهری می باشند که با استفاده از نمونه گیری غیراحتمالی و به صوت هدفمند و با اشباع نظری 30 کارشناس انتخاب شدند. برای گردآوری داده ها از پرسش نامه تأثیرات متقابل آینده پژوهی و جهت تجزیه وتحلیل داده ها از مدل ساختاری و نرم افزار میک مک (MICMAC)استفاده شده است. نتایج پژوهش گویای آن بود که مهم ترین پیشران ها و شاخص های عینی زیست پذیری شهری شامل6 پیشران سازگاری کاربری ها و رعایت همجواری ها (23+)، کیفیت شبکه معابر (17+)، بهبود شرایط مسکن و ساخت مسکن ارزان قیمت (15+)، بهبود وضعیت هوای پاک و کاهش آلودگی (10+) و توسعه حمل ونقل (5+) بوده اند، در حالی که مهم ترین پیشران ها و شاخص های ذهنی شامل 5 پیشران توزیع مناسب فرصت های رفاهی، اقتصادی، اجتماعی برای شهروندان (26+)، برقراری عدالت اجتماعی و برابری اجتماعی (19+)، کیفیت اوقات فراغت و تفریح (15+)، سرزندگی و شادابی شهروندان (13+) و فضاهای سبز و رضایت از آن (12+) بوده اند. نتایج نهایی پژوهش نیز نشان داد پیشران ها و شاخص های کلیدی زیست پذیری در شهر شوش شامل: توزیع مناسب فرصت های رفاهی، اقتصادی، اجتماعی برای شهروندان، سازگاری کاربری ها و رعایت همجواری ها، برقراری عدالت اجتماعی شهری، کیفیت شبکه معابر، بهبود شرایط مسکن و ساخت مسکن، کیفیّت اوقات فراغت و تفریح و سرزندگی و شادابی شهروندان بوده که لازم است در برنامه ریزی توسعه پایدار شهری مورد توجه قرار گیرند.
ارزیابی مؤلفه های مؤثر بر توانایی فضایی مسیریابی گردشگران در بافت اطراف حرم امام رضا (ع)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
توانایی فضایی در مسیریابی، رویکردی مبتنی بر رسیدن به مقصد در محیط است که از جنبه های شناختی و رفتاری برخوردار است. این فرآیند برای گردشگران مشخصاً تحت تأثیر عوامل و مؤلفه هایی قرارمی گیرد که نقش مهمی در افزایش آگاهی و درک نسبت به محیط های ناشناخته دارند و به طور مؤثر در بهبود تجربه های مسیریابی نقش آفرین هستند . هدف پژوهش حاضر، تبیین و ارزیابی مؤلفه ها ی مؤثر بر توانایی فضایی مسیریابی گردشگران در بافت اطراف حرم مطهر امام رضا (ع) در شهر مشهد است. تحقیق حاضر از نوع توصیفی-تحلیلی بوده و در هدف کاربردی است. در ادامه، توانایی فضایی مسیریابی از منظر سه مؤلفه کلیدی حس مسیر، حافظه فضایی و شناخت فضایی مورد تحلیل قرار گرفت. شیوه گردآوری اطلاعات به صورت اسنادی و استفاده از منابع در وهله اول و در ادامه جمع آوری داده ها به شیوه پیمایشی با ابزار پرسش نامه در جامعه آماری گردشگران و زائران بافت اطراف حرم امام رضا (ع) می باشد. برای تحلیل داده های گردآوری شده جهت سنجش کیفیت تحقق مؤلفه های تبیین کننده توانایی فضایی مسیریابی در بین گردشگران، از مدل شباهت به گزینه ایده آل فازی استفاده شده است. یافته ها حاکی از آن است که که از دیدگاه گردشگران، توانایی فضایی مسیریابی در بافت اطراف حرم مطهر از منظر تحقق معیارهای تبیین کننده شناخت فضایی، بهتر از دو مؤلفه دیگر بوده است. در واقع کیفیت رمزگذاری بهتر از اطلاعات محیطی، توجه به ساختار ذهنی از محیط و تفاوت های جنسیتی در این فرآیند اهمیت فراوانی برای گردشگران داشته است. نتایج پژوهش بر تقویت خوانایی و پاسخ دهی محیط در راستای بهبود کیفیت معیارهای تبیین کننده حس مسیر و حافظه فضایی در مسیریابی بهتر گردشگران در بافت اطراف حرم مطهر تأکید دارد.
تحلیل تغییرات مکانی و زمانی بارش فرین استان اصفهان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
در این پژوهش به منظور تحلیل مکانی بارش های فرین استان اصفهان از داده های بارش روزانه 22 ایستگاه همدید از بدو تأسیس تا سال 1403 و مدل کریچینگ معمولی استفاده شده است. برای بررسی تغییرات زمانی از داده های بارش روزانه ایستگا ه های منتخب کاشان در شمال استان و اصفهان در مرکز استان از سال 1403-1351 برای مقایسه سه دوره زمانی و از خور و بیابانک در شرق، گلپایگان در غرب و شهرضا در جنوب استان از 1403-1371 برای مقایسه دو دوره زمانی با کاربست مدل توزیع مقادیر فرین تعمیم یافته، استفاده شده است. مدل برای چهار شاخص بارش سالانه، بارش فرین سالانه، نسبت بارش فرین به بارش سالانه و نسبت روزهای فرین به روزهای بارانی سالانه برازش داده شد. نتایح نشان داد که در استان اصفهان حدود 43 تا 53 درصد از بارش سالانه در 10 تا 11 درصد روزهای بارانی سال به صورت فرین نازل می شوند. بارش سالانه در سطح استان رو به کاهش است و بیشترین کاهش در شرق و کمترین آن در شمال استان وجود دارد. نسبت بارش های فرین به بارش سالانه در غرب و جنوب استان تا حدودی کاهش یافته است اما در شرق استان کاهش چشمگیر یافته است. شمال استان نسبت بارش فرین به بارش سالانه در دوره سوم افزایش داشته اما روزهای بارش فرین سهم کمتری از روزهای بارانی را دارند. مرکز استان هم نسبت بارش های فرین به بارش سالانه و هم نسبت روزهای فرین به روزهای بارانی افزایش یافته است. در غرب استان در دوره اخیر روزهای بارش های فرین درصد بیشتری از روزهای بارانی را شامل می شود. در جنوب استان نسبت روزهای فرین به روزهای بارانی به مقدار زیادی افزایش یافته است اما در شرق استان نسبت روزهای فرین به روزهای بارانی کاهش یافته است. برای مدیریت بحران آب و کاهش خطر خیزش ریزگردها به ویژه در شرق و مرکز استان، بررسی و مدیریت بارش های فرین ضروری است.
نقش محرک های مکانی در نوسازی شهری: تحلیلی فضایی در خرم آباد با استفاده از مدل های رگرسیونی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
ش هر به مثابه موجودی زنده در طول زمان دچار فرسودگی می شود و عناصر آن از جمله ساختمان ها به منظور حفظ پایداری محیطی و اجتماعی نیازمند نوسازی است؛ از این رو تاکنون مطالعات قابل توجهی در زمینه نوسازی شهری صورت پذیرفته است اما همچنان شناخت و درک بهتر عوامل و سازوکارهای مؤثر بر نوسازی به منظور طراحی و تدوین یک سیستم سیاست گذاری و برنامه ریزی فضایی مؤثر نیازمند پژوهش بیشتر است. در شهر خرم آباد به دلیل موقعیت جغرافیایی و محدودیت های طبیعی و فرسودگی بخش قابل توجهی از بافت موجود، روند نوسازی در شهر قابل توجه بوده به طوری که در شش سال گذشته 1359 پروانه تخریب و نوسازی توسط شهرداری صادر شده است. در این راستا، هدف مقاله پیش رو، تدوین یک چهارچوب علمی برای تبیین عوامل مکانی (خرد مقیاس) مؤثر بر نوسازی شهری و تحلیل تأثیرگذاری موضعی آن ها در مقیاس شهر خرم آباد می باشد. پژوهش حاضر از نظر هدف کاربردی و از نظر ماهیت و روش در دسته مطالعات کمّی قرار داشته و برای تحلیل داده ها از روش های آماری-توصیفی و استنباطی (رگرسیون پایه) استفاده شده است. داده های پژوهش از جمله عوامل و متغیرهای مکانی مؤثر بر نوسازی شهری، نشأت گرفته از سه رویکرد: تولیدمحور، مصرف محور و دولت محور است و میزان زیربنای نوسازی شده، طی شش سال گذشته (به عنوان متغیر وابسته) با استفاده از نرم افزار « ArcGIS Pro » از سطح 4180 بلوک شهری واقع در شهر خرم آباد استخراج شده اند. برای تحلیل ارتباط بین متغیرها، دو مدل رگرسیون خطی تعمیم یافته (در مقیاس جهانی) و رگرسیون وزنی جغرافیایی (در مقیاس محلی) به کار گرفته شد. مقایسه مدل ها نشان می دهد که مدل محلی به مراتب عملکرد بهتری نسبت به مدل جهانی در تحلیل روابط بین متغیرها دارد. همچنین نتایج نشان می دهد که روابط بین متغیرهای مکانی و نوسازی شهری در پهنه جغرافیایی شهر متغیّر و غیرایستا بوده و دو متغیر مرتبط با سطح تراکمی بلوک ها (مرتبط با دیدگاه دولت محور) و عرض معابر پیرامون آن ها (مرتبط با دیدگاه تولیدمحور) مهمترین عامل های تشویق کنند ه نوسازی است.