ارامنه به عنوان یکی از گروههایی که در دوره شاه عباس اول صفوی به اصفهان مهاجرت داده شدهاند برای فراهم آوردن زندگی مادی و معنوی خود در پایتخت صفویان نیاز به مبانی فرهنگی خاص خود داشتند، در این راستا نیاز به مراکز عبادی، آنها را بر آن داشت تا با کسب اجازه از دربار صفوی نسبت به ساخت کلیسا اقدام نمایند.کلیساهای بیت لحم و وانک از کلیساهای معروف در جلفای اصفهان می باشند که از نظر نقاشی های داخل بنا از ارزش و اعتبار زیادی برخوردارند. گنبد کلیسای بیت لحم از داخل نمازخانه با نقاشیهای زیبایی آذین یافته است و سقف آن با گل و بوتههای زیادی رنگ آمیزی شده است. محراب آن نسبتاٌ وسیع است و دور تا دور داخل بنا 70 تصویر وجود دارد. درکلیسای وانک نیز که حدود 25 سال بعد از بیت لحم ساخته شده بیش از 100 تصویر وجود دارد که همه توسط هنرمندان ارمنی اجرا شده اند. این نقاشان عبارت بودند از میناس ماردیروس (که در اجرای نقاشیهای هر دو کلیسا سهم داشته است)، هوانس مرکوز (نقاش زندگی گریگور مقدس در کلیسای وانک)، کشیش استپانوس و آستوازادور (که نقاشیهای تزئینی گل و بوته های کلیسای بیت لحم را به عهده داشته است). همانگونه که گفته شد نقاشان متفاوت بوده اند و به همین دلیل با آثار متنوعی از نظر اجرا و نحوه ی کار روبرو هستیم.کلیسای بیت لحم در سال 1627 میلادی (1006 شمسی) توسط شخصی ثروتمند به نام خواجه پطروس ساخته شد (هم اکنون به همراه فرزند و نوه اش در سمت غربی محوطه کلیسا مدفون است) و کلیسای فعلی وانک در سال 1655 (1034 شمسی) بر روی ویرانه های کلیسای قدیمی وانک ( متعلق به سال 1605 میلادی / 983 شمسی) بنا شده است.در این تحقیق سعی شده است با استفاده از دادههای تاریخی، اسناد، عکسها و تصاویر به معرفی کامل این دو بنا و نقاشیهای موجود در آنها پرداخته شود.در روش و اساس کار، ضمن استفاده از اسناد و مدارک آرشیوی و کتب تاریخ مربوط به این دوره از مصاحبه با اساتید مرمت گر(استاد ستراک نازاریان) و تاریخ نگار ( استاد لئون میناسیان) ارامنه نیز سود برده ایم، و برای اثبات فرضیات از روش تحلیل محتوایی استفاده می شود.
زیبایی (جمال) و هیبت (جلال) دو اصطلاح منحصربه فرد فلسفه و عرفان اسلامی است، اما نقش آنها در ساحت هنر سنتی و بالاخص نگارگری، آنچنان شگفت انگیز است که بدون بررسی کارکردشان، تبیین نگارگری چندان ممکن نیست. در نگارگری ایرانی، شخصیت های متنوعی با ظرافت های خاص وجودی و بصری به تصویر کشیده شده اند. این ویژگی را می توان با عناوین ارزشی: «موجودات خیر و شر»، خیالی: «موجودات اسطوره ای و واقعی»، عرفانی: «عاشق ها و معشوق ها»، اجتماعی: «شاهان و گدایان»، دینی: «انبیاء و فرشتگان» و اهریمنی: «دیوان و اژدهایان» بررسی کرد. تمامی این موجودات ذیل جلوه های جمال و جلال قابل بررسی اند، اما در این مقاله موجودات اهریمنی موردنظر هستند. سؤال: چرا موجودات اهریمنی و مخوف علی رغم هویت ترسناک یا نقش منفی شان زیبا تصویر شده اند؟ پاسخ: فرض این است که روح حاکم بر نگارگری ایرانی، زیبایی است؛ تا آنجا که اهریمنی ها هم زیبا تصویر می شوند. این ویژگی یک رمز است و هدف این مقاله رمزگشایی این زیبایی است. یافته های تحقیق نیز عبارتند از: 1. ساختار ذهنی هنرمند حین روند خلق هنری، در مواجهه با اهریمنی ها، زبان و بیان زیباشناختی را انتخاب می کند؛ 2. خاستگاه نظری زیباشناختی جلوه های اهریمنی نگارگری مبتنی بر نظریه تجلّی ابن عربی است که جمال و جلال، دو شعاع ساطع از ساحت تجلی هستند، اما هیبت جلال چنان است که به دلیل انوار محرّقه، نمی توان جز از خلال جمال و زیبایی به موجودات خوفناک نگریست و آنها را تصویر کرد.