فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۲۲۱ تا ۲۴۰ مورد از کل ۶۵۴ مورد.
حوزههای تخصصی:
اثر پیش روی به تحلیل تطبیقی مقامه نویسی در ادبیّات عربی و فارسی و تأثیرپذیری مقامه نویسی فارسی از نوعِ عربی آن اختصاص دارد، به همین منظور، پژوهش حاضر بر آن است میزان کمّی عنصر مکان و نقش کیفی آن را همراه با شخصیّت قهرمان در مقامات همدانی و حمیدی بررسی کند تا: 1. شناختی کامل از محلّ حکایت هر مقامه در دو سطح مکانی کلان و خرد به دست آورد. 2. عملکرد شخصیّت قهرمان و تغییر چهرة او را در پیوند با مکان های رخداد ماجرا تحلیل کند. 3. میزان توانایی و ابتکار دو نویسنده را در چهره سازی از قهرمان با هدف هماهنگی وی با محیط پیرامون و پیشبرد موضوع مقامات بسنجد.
یافته های پژوهش، نشان می دهد که همدانی و حمیدی تلاش کرده اند، تصویرگر زیست محیط، آداب، سنن، تمدّن و فرهنگ قلمرو اسلام باشند. همدانی با طرح معضل گدایی و نیرنگ بازی به دنبال افشای شیوه های طرّاری در ممالک اسلامی است. در مقابل، حمیدی، مقامات خود را تنها به قصد تقلید و معارضه با مقامات همدانی نگاشته است؛ به همین دلیل نتوانسته مانند همدانی از قابلیت های مکان در طرح داستانی مقامات خود بهره ببرد.
بررسی تطبیقی جلوه های ملی گرایی در شعر شوقی و بهار(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
شوقی و بهار دو شاعر برجسته معاصرند که به سبب داشتن ویژگی های مشابهی چون هم زمان بودن، مسلمان بودن، زیستن در هنگامه استبداد سیاسی، درگیری با کشورهای استعمارگر، آزادی خواهی، داشتن مبارزات انقلابی، و تحمل تبعید و زندان، از نظر فکری و ادبی بسیار به هم نزدیک اند. این مشابهت به حدی است که به رغم بی خبری این دو شاعر از یک دیگر و این که هیچ نام و نشانی از یکی در دیوان دیگری به چشم نمی خورد، روح مشترکشان آن ها را کاملاً آشنا جلوه می دهد. دو روحی که در سایه تربیت اسلامی بالیده اند و به کمال رسیده اند.
بررسی تطبیقی اشعار این دو شاعر نشان می دهد که میهن دوستی و عشق به وطن از جلوه های بارز اندیشه آن هاست. بازتاب این وطن دوستی در اشعار ایشان آن چنان گسترده است که به عنصری سبک ساز و تعیین کننده در سطح محتوایی و زبانی شعر آن ها تبدیل شده است.
نگارندگان در این پژوهش کوشیده اند با یافتن نقاط تلاقی اندیشه این دو شاعر در عرصه ملی گرایی (ناسیونالیسم)، از خلال اشعار و اندیشه های آن ها، به تطبیق این رویکرد به مثابة یکی از رهیافت های فکری عصر حاضر بپردازند. در پایان نتایج به دست آمده در اختیار علاقه مندان قرار گرفته است.
الألفاظ الفارسیة فی آثار الجاحظ(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
یعدّ العصر العباسی فترة ذهبیة للأدب والعلم فی التاریخ الإسلامی وقد تسربت الثقافة الفارسیة فی المجتمع العباسی وتبلورت ملامحها فی طیّات کتب الأدب وأضابیرها واعتبر البعض ذلک سیطرة الأثر الفارسی ونفوذه الغالب ولکن هل هم مصیبون فیه؟ لقد حاولنا الإجابة عن هذا السؤال ولقد تراءت بین حین وآخر وقد اتسمت الثقافة فی هذا العصر بطابع فارسی واستمدّ المجتمع العباسی فی عصره الأول بعض العناصر الثقافیة من الثقافة الفارسیة وتبلور بذلک الأثر الفارسی فی تکوین الثقافة الإسلامیة. لقد تواردت الألفاظ الفارسیة ذات دلالات مختلفة لتکشف ظاهرة التفاعل والتمازج الثقافی الذی مهّد الأرضیّة لتشیید صرح الثقافة الإسلامیة الراقیّة بما تداخل فیها من الأثر الفارسی.
وقد قمنا بضبط ألفاظ الثقافة العباسیّة مصنّفة فی مجالات الحیاة المختلفة، وموثقة فی ضوء نصوص کتب الجاحظ، مع دراسة دلالتها بدقّة فی ضوء معاجم التراث العربی وتأصیل الدخیل من الفارسیة . وتعدّ أعمال الجاحظ من خیر النماذج التطبیقیة للحضور الفارسی فی الثفافة الإسلامیة .
وقد توصّلنا إلی أنّ هذا الأثر الفارسی ینمّ عن ظروف مهّدت الأرضیة للتواصل والتفاعل بین الثقافات الوافدة فی العصر العباسی ما نتجت عنه الحضارة الإسلامیة وطلیعة التطور فی جمیع المجالات العلمیة والثقافیة وصوّرنا بذلک جانباً من هذا التواصل.
خوانش هرمنوتیکی «نام داستان» در سه قطره خون صادق هدایت و ربیع فی الرماد زکریا تامر(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
نام داستان، کلیدی است که نویسنده به صورت خودآگاه در اختیار خواننده قرار می دهد تا با استفاده از آن، خود بتواند به زوایای پنهان جهان ذهنی نویسنده و نیز دنیای پر رمز و راز متن راه یابد. با توجّه به عنوان، مخاطب می تواند به توانایی، باریک اندیشی و هنرمندی نویسنده در انتقال مفاهیم متن به صورت فشرده و نیز دیدگاه او دربارة عناصر و مفاهیم داستان پی ببرد. از آن جا که رویکرد هرمنوتیکی در تحلیل چرایی نام گزینی داستان، از جامعیتی نسبی برخوردار است، در این پژوهش از طریق خوانش هرمنوتیکی به تبیین و تحلیل تطبیقی عنوان داستان پرداخته شده است و مهم ترین مؤلّفه هایی که بر گزینش عنوان داستان در مجموعة سه قطره خون اثر صادق هدایت و مجموعة ربیع فی الرّماد اثر زکریا تامر مؤثّر بوده، مورد بحث و بررسی قرارگرفته است. به طور کلّی می توان گفت که دو نویسنده زبانی شاعرانه دارند و جایگاه عنوان و ارتباط آن با متن در دو مجموعه تا جایی است که گاه بدون فهم آن نمی توان به معنای متن پی برد.
بازتاب عنصرِ مکان در ادبیات زندان مطالعه موردپژوهانه: (ورق پاره های زندان بزرگ علوی و یومیات الواحات صنع الله ابراهیم)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
زندان و ادبیّات وابسته به آن از دیرباز وجود داشته است. ادبیّات زندان، ناله جان های فرهیخته ای است که به دلایل مختلف سیاسی، اجتماعی و اعتقادی به زندان رفته و طعم حبس و اسارت را چشیده و با قدرت بیان، به ثبت لحظه های سخت و اندوه بار خویش پرداخته اند. این ادبیّات به دلیل طبیعت و ماهیّت خاصّ خود از جنبه های مختلف عناصر ادبی چون عنصر مکان، زمان و شخصیّت نیازمند بررسی دقیق است. از طرفی شناخت انواع مکان و راه و روش حضور آن در ادبیّات زندان و همچنین ارتباط و تأثیر آن بر این نوع ادبیّات نیز ملازم ممارست خاص است. نویسندگان در آثار هنری خود به مکان اهتمام ویژه ای داشته و آثار آنان با مکان روی دادن حوادث ارتباطی تنگاتنگ دارد. بزرگ علوی و صنع الله ابراهیم، دو نویسنده در حوزه ادبیّات زندان در ادب فارسی و عربی هستند. پژوهش تطبیقی حاضر در پی آن است که انگیزه های این دو نویسنده در روی آوردن به ادبیّات زندان، نحوه به کارگیری انواع مکان و نیز تأثیر این عنصر را بر ورق پاره های زندان بزرگ علوی و یومیات الواحات صنع الله ابراهیم مورد بررسی قرار دهد. با وجود همانندی بسیار در رویکرد این دو نویسنده به ادبیّات زندان، تفاوت های قابل ملاحظه ای هم بین آن دو وجود دارد و در خصوص به کارگیری انواع مکان، علوی بیشتر از مکان باز و اختیاری امّا ابراهیم از مکان بسته اجباری بهره جسته است. روش پژوهش در این مقاله، تحلیلی و توصیفی و بر اساس مکتب تطبیقی آمریکا است.
الاستعمار وأسالیب مکافحته فی شعر الجواهری و شهریار(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هذه، دراسة و مقارنة بین محمد مهدی الجواهری و محمدحسین شهریار من خلال دیوانیهما بحثا عن وجهات نظرهما حول الاستعمار ومخطّطاته فی بلدین العراق و ایران؛ المتشابهین فی الأوضاع السیاسیة والاجتماعیة. فیقرن الجواهری الشغب السیاسی بالفوضی الاجتماعیة فلولا الإنحطاط الاجتماعی الشائع فی الشعوب ما وجد المستعمرون وأذنابهم ماءا عکرا للصید ولولا فساد السّاسة وأنانیة القادة ما زرحت الدول تحت کابوس ثقیل من الجهل والمرض والحرمان. فیشارک شهریار الأحداث السیاسیة بأشعاره وقد یعتلج فی صمیمها ما یعانی شعبه من ظلم واضطهاد یأتیهما الاستعمار وعملائه فیدعو الشعب إلی المحبة والوحدة.
إنّ الجواهری وشهریار یحاولان قدر المستطاع مراعاة سنة القدماء من جهة الشکل والقوافی ومن جهة أخری (المضامین) خلَعا حلة التجدید علی شعرها وسیلة للتعبیر عن أفکارهما المتأثرة بالأحداث المتوتّرة، منها: تشجیع الشّعب إلی دفع الأجانب، و إلی الوحدة والشهادة أو العمل الفدائی، والذی یعطی لنا زاویة نظرتهما فی المناوئة للاستعمار وأذنابهم.
الأدیب الأردنی یوسف حسین بکار ودوره فی إرساء أواصر التعاون الأدبی المثمر بین العربیة والفارسیة(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
إن أحد أهم القضایا فی الأدب المقارن هو وجود العلاقة الأدبیة والثقافیة والتاریخیة بین الشعوب. وقد أجری الباحثون دراسات عدیدة لدراسة العلاقة بین الأدبین الفارسی والعربی. لقد وفد کثیر من الباحثین العرب البارزین إلی إیران لدراسة اللغة الفارسیة والثقافة الإیرانیة. ومن بین هؤلاء یلمع اسم الأدیب الأردنی الأستاذ یوسف حسین بکار الذی أقام فی إیران لمدة ثمانی سنوات وتعرف عن کثب علی الأستاذ المرحوم غلام حسین یوسفی مما أدی إلی أن یستقی من معین الأدب الفارسی الصافی. لقد ألف الأستاذ یوسف حسین بکار کتبا عدة فی مجال اللغة الفارسیة وآدابها وقد تمکن من إظهار التأثیر المتبادل بین الأدبین الفارسی والعربی وهذا ما تناوله هذا المقال بالبحث والدراسة.
مفهوم زمان در شعر شاملو و ادونیس(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
بشر، زمان را به دو صورت تجربه می کند: نخست، زمان بیرونی که ناپایدار و گذراست و نهایتا در چهره ی مرگ، نمودار می شود و دیگر، زمان درونی که آدمی با تصور شاعرانه ی آن می خواهد جاودانه بماند. پژوهش حاضر با بررسی تطبیقی سروده های شاملو و آدونیس، به چگونگی بازتاب مفهوم زمان، به منزله ی تجربه و تصویری مشترک، در شعر این دو شاعر معاصر اختصاص دارد. در آغاز، تعریف لغوی و اصطلاحی زمان و معرفی مهم ترین دیدگاه های مطرح شده در باب آن مورد توجه قرار گرفته، سپس اندیشه ی شاعران و دریافت آنان از گونه های زمان بررسی شده است. نتیجه ی این پژوهش نشان می دهد که شاملو و آدونیس، برای رستن از چنبره ی زمان و پیوستن به جاودانگی از شیوه هایی چون بازگشت به گذشته، اسطوره و عشق یاری می طلبند. هرآینه، نگاه مشترک دو شاعر به مقوله ی«زمان» همراه با افق دید وسیع شان از دغدغه های انسانی، می تواند گامی برای حرکت ادبیات امروز به سوی ادبیات جهانی تلقی شود.
بررسی تطبیقی نوستالژی در شعر عبد الوهاب بیاتی و شفیعی کدکنی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
نوستالژی یا دلتنگی برای گذشته، حالتی است روانی که به صورت ناخودآگاه در فرد ظاهر و تبدیل به یک اندیشه می شود. در عرصة ادبیات، این حالت برای شاعر یا نویسنده ای رخ می دهد که پیرو انگیزش های فردی یا اوضاع اجتماعی- سیاسی پیرامون خود، به نوعی احساس دلزدگی از زمان حاضر دچار می شود و اندیشة بازگشت به گذشته و خاطرات شیرینش را در سر می پروراند.
عبدالوهاب بیاتی و محمدرضا شفیعی کدکنی، به عنوان دو شاعر پرآوازة ادبیات معاصر عربی و فارسی و پرچمدار مکتب ادبی رمانتیسم، با توجه به شرایط فردی و اجتماعی عصر خویش به بازآوری خاطرات گذشته پرداخته اند و فضایی سرشار از دلتنگی و نوستالژی را به تصویر کشیده اند. نگارندگان در این پژوهش، با تأکید بر روش توصیفی- تحلیلی و رویکرد هرمنوتیک، به بررسی و تطبیق چگونگی نمود نوستالژی در شعر این دو شاعر پرداخته اند. برخی از یافته های پژوهش نشان داد که دو شاعر با توجه به مکتب رمانتیسم، در جلوه های نوستالژیکی مانند دوری از سرزمین، معشوق، کودکی، از دست رفتن ارزش ها و اسطوره ها اشتراک داشتند.
بررسی زمینه های نوستالژی در سروده های نازک الملائکه و فروغ فرخزاد(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
نوستالژی از اصطلاحاتی است که از علم روانشناسی وارد عرصه ی ادبیات شده است. در جستار پیش رو نگارندگان بر آنند تا با استفاده از شیوه ی توصیفی – تحلیلی به بررسی این پدیده ی روانی در سروده های دو شاعر معاصر عراقی و ایرانی «نازک الملائکه» و«فروغ فرخزاد» بپردازند. تحقیق نشان از آن دارد که اوضاع نابسامان سیاسی و اجتماعی روزگار شاعران، عدم توجه به زن، فاصله های طبقاتی، از دست دادن عزیزان و... باعث شده است که این دو شاعر به ناخودآگاه خود رجوع نمایند و با حسرت و دیدی تراژیک از آن روزگاران یاد کنند. مهمترین دستاورد پژوهش آن است که بن مایه های نوستالژیک، مانند اوضاع سیاسی و اجتماعی، یاد مرگ، یاد عشق، اندوه هبوط، یاد کودکی، یاد زادبوم، آرمان شهر، یاد عزیزان را در سروده های هر دو شاعر می توان یافت با این تفاوت که در بیان برخی مسائل تفاوت هایی نیز در کلام و اندیشه این دو شاعر دیده می شود.
قاضی نظام الدین اصفهانى و هم آوایى با عربى سُرایان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
دستیابی به سرچشمه مضامین شعری سرایندگان، و نشان دادن اثرپذیری آنان از یکدیگر، هرچند کاری است ارجمند؛ ولی به سبب همانندی اندیشه های بشری سخت دشوار می نماید. در این میان، آنچه دیریاب است - امّا ناممکن نیست - نمودنِ همسان اندیشی ها و همسان سرایی هاست.
در مقاله حاضر، نگارندگان پس از مقدّمه ای کوتاه در بیان مسلّماتِ زندگى و آثار این دانشورِ ادیب و شاعر ذولسانین اصفهان در قرن هفتم هجری، با استناد به دست نویس های آثارِ او و با روش توصیفی - تحلیلی نشان داده اند که قاضى نظام الدّین اصفهانى، در میان شاعران عربى سُرا، سخت تحت تأثیرِ متنبّى است؛ هرچند در شعرِ او نمونه هایى از همسان گویى با شاعران دیگر - از جمله سیّد حمیرى، ارّجانى و... - هم یافت می شود.
بررسی تطبیقی عنصر حادثه در رمان «بین القصرین» نجیب محفوظ و «سووشون» سیمین دانشور(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
عنصر حادثه، یکی از عناصر ساختاری قصّه، داستان و رمان است که در پیشبرد سیر داستان و شکل دهی پیرنگ آن از اهمّیّت بسزایی برخوردار است، به طوری که استفادة صحیح و به هنگام از آن، سبب می شود تا مخاطب با اشتیاق فراوان داستان را پیگیری کند. از این میان، رمان بین القصرین به عنوان یک داستان اجتماعی و سرشار از حوادث گوناگون از جمله مهم ترین رمان های نجیب محفوظ - برنده جایزه نوبل ادبیّات در سال 1998 م. محسوب می شود. در مقابل، در رمان سووشون اثر سیمین دانشور، نیز با تکیه بر ابعاد تاریخی - اجتماعی، حوادث از نقشی تأثیر گذار در روند سیر داستان برخوردارند. در این پژوهش با تکیه بر روش توصیفی - تطبیقی، سعی بر آن است تا عنصر حادثه در دو رمان مذکور مورد بررسی قرار گیرد و جایگاه آن در شهرت و ماندگاری این دو اثر نشان داده شود. نتیجة جستار حاضر، حاکی از آن است که در رمان بین القصرین، دو کنش اصلیِ استعمار انگلیس در کنار دیدگاه های سنّتی پدر خانواده، عامل پیش برندة حوادث داستان است، امّا در رمان سووشون، حضور نیروهای اشغالگر انگلیس، مهم ترین عامل و کنش پیش برندة حوادث داستان محسوب می شود. به طور کلّی، در هر دو رمان، باوجود حجم بالای حوادث، به واسطة پردازش مناسب روابط علّی - معلولی میان رویداد ها و باورپذیر بودن آن ها، خواننده تا پایان داستان آن را همراهی می کند.
انعکاس غزل های حافظ در رمان «ملحمه الحرافیش» نجیب محفوظ(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
داستان ملحمه الحرافیش(حماسه عیاران)، نوشته نجیب محفوظ، 13 بیت از غزل های حافظ شیرازی را، به زبان فارسی، دربر دارد واین شگفت انگیز می نماید که ابیاتی از غزل های حافظ، دست مایه یکی از برجسته ترین داستان های این نویسنده مشهورمصری و برنده جایزه نوبل 1988م گردد، داستانی که تاکنون هفت فیلم سینمایی از آن ساخته اند. این ابیات که از زبان خلوت نشینان «تکیه» و به زبان فارسی شنیده می شود و در سماع صوفیانه خود آن را زمزمه می کنند، نوعی هنجارشکنی در ادبیات داستانی عرب به شمار می رود و بیانگر آشنایی بزرگترین داستان نویس عرب با شعر حافظ می باشد، اماپرسش اساسی این است که این ابیات چه تناسبی با فضای داستانی دارد؟ با روش کتابخانه ای وتحلیلی – توصیفی که در آن، اصل این ابیات در دیوان حافظ با شکل کاربرد آن در داستان، سنجیده شده است، می توان دریافت که این ابیات مناسب با فضای صوفیانه داستان به کار رفته و با بهره گیری از آن ها، داستان زیباگونه اوج گرفته است.
ظاهرة تراسل الحواس فی شعر أبی القاسم الشابی وسهراب سبهری(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
تراسل الحواس هو نوع من أنواع تنمیة الصورة الشعریة عن طریق التبادل بین مدرکات الحواس التی یقوم بها الشاعر للتوسع فی الخیال وخلق صورة ممیزة ومؤثرة لإثارة الدهشة فی المتلقی. وقد قامت هذه الدراسة باستعراض تقنیة تراسل الحواس فی شعر أبی القاسم الشابی وسهراب سبهری؛ حیث اعتمدا علیها فی نتاجاتهما الشعریة بشکل ملحوظ وممتاز. والجدیر بالذکر أنّ تبیین مدى نجاح هذین الشاعرین فی توظیف تقنیة تراسل الحواس لخلق الألفاظ والمعانی المبتکرة وتحفیز مشاعر المتلقی لاستیعاب شعرهما، هی مهمتنا التی لم یتطرق إلیها بحث مستقل من قبل. وفی هذا البحث نقوم بدراسة هذه الظاهرة من خلال اختیار نماذج شعریة من الشاعرین، وتفسیرها علی أساس المنهج الوصفی – التحلیلی. ففی شعر الشاعرین أدّى اختلاط الحواس وتعبیر أحدهما عن الآخر إلى کسر الحواجز الموجودة بین الحواس وتجاوز حدود المعانی لإشراکالمتلقی فی تجربة الشاعر التی عاشها خلال خلق العمل الأدبی المقروء.
تحلیل مقابله ای امثال در فارسی و عربی از نظر معنا، واژگان و سبک (بررسی موردی بیست و یک مَثَل)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
یکی از راه های شناخت اندیشه ها، علایق و خُلقیّات ملّت ها، مطالعة امثال و حِکَم آنهاست، به ویژه اگر با یک پژوهش تطبیقی همراه باشد، می تواند تفاوت ها و شباهت های دو ملّت را که امثال آنها مورد بحث قرار گرفته، از جهت های مختلف تبیین نماید. هدف از این پژوهش، رسیدن به اشتراک ها و اختلاف های واژگانی، معنایی، فرهنگی و سبکی میان دو جامعة زبانی فارسی و عربی در سایة امثال آنهاست. پژوهش حاضر ضرب المثل های عربی و فارسی را از نظر مطابقت های واژگانی، معنایی و سبکی مورد تحلیل و بررسی قرار داده است. منظور از مطابقت های واژگانی، اشتراک در معانی لفظی واژه ها، منظور از مطابقت معنایی، اشتراک در مفهوم و کاربرد آنها و نیز منظور از مطابقت سبکی، اشتراک در نوع بیان و استفاده از آرایه ها در امثال هر دو زبان است. روش کار در این تحقیق، تحلیلی توصیفی و حجم نمونه، بیست و یک مَثَل از هزار مَثَلِ مورد بررسی است. از تحلیل این ضرب المثل ها مشخّص شد که بیشترین مطابقت، مربوط به مطابقت های معنایی (اعمّ از مطابقت واژگانی کامل و نسبی) است. در پایان، نتیجة آماری به دست آمده از این پژوهش، به صورت جدول و نمودار نشان داده شده است.