فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۶۶۱ تا ۶۸۰ مورد از کل ۱٬۴۵۰ مورد.
در دفاع از مؤلف
نقد هایدگر و لئواشتراوس بر سیاست دوران مدرن
منبع:
راهبرد ۱۳۸۵ شماره ۴۰
حوزههای تخصصی:
ادراک حسی در پدیدار شناسی مرلوپونتی
حوزههای تخصصی:
مرلوپونتی فیلسوف پدیدار شناس فرانسوی در خصوص ادراک حسی به نقادی آرای عقلی مذهبان و تجربی مذهبان می پردازد و با الهام از اندیشه اگزیستانس درهیدگر و پدیدارشناسی هوسرل با ردیگرادراک حسی را مورد تحقیق قرارمی دهد و این مقاله به طور اجمال به آن پرداخته است.
از فرد مدرن تا شخص پست مدرن
حوزههای تخصصی:
دراین مقاله می کوشیم بعضی از خصوصیات انسان غربی را از نیمه دوم قرن بیستم به این سو بررسی کنیم و غربی را ازنیمه دوم قرن بیستم به این سو بررسی کنیمو نشان دهیم چگونه تصویر«فرد» و «فردگرایی»دراندیشه غربی متناسب با شرایط جدید اجتماعی واقتصادی دگرگونی های معناداری را شاهد بوده است که تعاریف قبلی از این مفاهیم را اگرنه نقض بلکه دستخوش جرح و تعدیل های عمیقی می کند.فردی که از این پس درگرداب مصرف می افتد مختصات «شخصی»را نشان می دهد که «التذاذ»را به «غایت»خود تبدیل می کند.بررسی پی آمدهای آن هدف این مقاله است.
رابطه فهم با دیالکتیک، تاریخ و زبان در هرمنوتیک فلسفی گادامر(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
گادامر فهم را اساسی¬ترین فعل انسان دانسته و هدف خود را پدیدارشناسی و هستی¬شناسی فهم و توصیف آنچه که در هر فهمی روی می¬دهد، اعلام می¬کند. او فهم را واقعه¬ای می¬داند که ورای خواست و اراده ما برای ما رخ می¬دهد. از نظر او فهم, واقعه¬ای دیالکتیکی، تاریخی و زبانی است که حاصل تعامل، گفت¬وگو و در نهایت امتزاج افق گذشته با حال است. فهم با عواملی همچون سنت، افق، زبان، زمان، تاریخ، پیش¬داوری، دور هرمنوتیکی، کاربرد و غیره ارتباطی تنگاتنگ و جدا نشدنی دارد. بنابراین, تمام این عوامل باید در یک کل واحد و مرتبط با یکدیگر مورد بررسی قرار گیرند.
بررسی پدیدار شناختی-هرمنوتیک زمان
حوزههای تخصصی:
- حوزههای تخصصی فلسفه و منطق فلسفه غرب رویکرد تاریخی دوره معاصر (قرون 20 و 21) فلسفه قاره ای پدیدارشناسی
- حوزههای تخصصی فلسفه و منطق فلسفه غرب رویکرد تاریخی دوره معاصر (قرون 20 و 21) فلسفه قاره ای اگزیستانسیالیسم
- حوزههای تخصصی فلسفه و منطق فلسفه غرب رویکرد تاریخی دوره معاصر (قرون 20 و 21) فلسفه قاره ای هرمنوتیک
یک از پرسش های اساسی پرسش از حقیقت زمان است.زمان مانند وجود،مفهومی آشناست،به نحوی که همه ما آن رامی شناسیم ولی کنه و حقیقت بسیار مبهم و مخفی است.به همین جهت است که در طول تاریخ اندیشه بشر،فیلسوفان و اندیشمندان هرکدام تعریفی از آن بدست داده اند که با سایر تعاریف متعارض یا متفاوت بوده است.مقاله حاضر به دیدگاهی کاملا متفاوت از زمان پرداخته است،دیدگاهی که می توان آن را دیدگاه پدیدار شناختی-هرمنوتیک نامید.در این دیدگاه،زمان نه مقدار حرکت دانسته می شود(ارسطو)و نه وعاء خارجی موجودات(اندیشه های پوزتیویستی)و نه کیفیتی نفسانی(برگسون)و نه شرط شهود حسی(کانت)و نه براساس آگاهی بی واسطه (هرسول)مورد توجه قرار می گیردبلکه زمان براساس درعالم بودن آدمی و آدمی به عنوان ناحیه ظهور موجودات مورد بررسی پدیدار شناسانه قرار می گیرد.دراین بررسی نشان داده می شود که زمان ارتباطی وثیق با ساحات هستی آدمی یعنی تفهم،حال و زبان دارد.هریک از ساحات سه گانه آدمی با ساحتی از سه ساحت زمان مرتبط است.تفهم به دلیل آنکه برامکان ها متکی است به آینده مرتبط است ،حال به جهت آنکه موقعیت آدمی با آن منکشف می شود با گذشته و زبان (روزمره)که نشانه ای از سقوط آدمی در اشیا است،با حال حاضر مرتبط است.بنابراین هستی آدمی زمانمند است و زمانمندی آن نیز به واسطه وقت داشتن آن ممکن گردیده است.تاریخ نیز حاصل وقت داشتن آدمی است.
مفهوم اگزیستانسیالیستی خویشتن در نمایشنامه هملت(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
- حوزههای تخصصی فلسفه و منطق فلسفه غرب رویکرد تاریخی دوره معاصر (قرون 20 و 21) فلسفه قاره ای اگزیستانسیالیسم
- حوزههای تخصصی ادبیات انواع ادبی ادبیات روایی و داستانی گونه های معاصر نمایشنامه و تعزیه
- حوزههای تخصصی ادبیات ادبیات جهان نویسندگان و نمایشنامه نویسان
- حوزههای تخصصی ادبیات ادبیات جهان نقد و بررسی آثار
درونمایه اصلی نمایشنامه هملت، اثر شکسپی، پدر کشی، انتقام، یا ازدواج با محارم نیست. اگر آن را تردید و تعلل روشنفکرانه بدانیم، می توان گفت که این اثر مضمونی اگزیستانسیالیستی دارد. از این نظر درونمایه اصلی آن دغدغه اگریستانسیالیستی است: دغدغه بودن (چرا و چگونه من هستم)، دغدغه مرگ (به نظر افلاطون فلسفیدن یعنی چگونه مردن را فراگرفتن، و به نظر تولستوی یعنی مرگ اندیشی)، دغدغه اینجا و اکنون (چرا در این مکان و زمان به دنیا آمدن و نه در احتمالات دیگر)، دغدغه آزادی (انسان آزادی انتخاب دارد و این دغدغه آفرین است). تمامی این دغدغه ها در کن اگزیستانسیالیسم که تقدم وجود بر گوهر است پیدا می شوند. در واقع ایده «خویش» که اگزیستانسیالیستی است از این گرفته شده که انسان گوهری ثابت ندارد و باید از طریق بی شمار انتخاب خود خویش را خلق کند.