علی م‍رادخ‍ان‍ی‌

علی م‍رادخ‍ان‍ی‌

مدرک تحصیلی: دانشیار فلسفه دانشگاه آزاد اسلامی واحد تهران شمال

مطالب
ترتیب بر اساس: جدیدترینپربازدیدترین

فیلترهای جستجو: فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۴۱ تا ۴۸ مورد از کل ۴۸ مورد.
۴۱.

زیباشناسی رنگ و نور در آثار ایران درودی با رویکرد ابن هیثم(مقاله علمی وزارت علوم)

کلیدواژه‌ها: ایران درودی رنگ و نور زیباشناسی نقاشی معاصر ابن هیثم

حوزه‌های تخصصی:
تعداد بازدید : ۲۰۷ تعداد دانلود : ۱۷۹
نظریه ادراک زیبایی ابن هیثم، کیفیات و ساختار بصری لازم در اثر هنری را مورد توجه قرار می دهد، ضروری است جنبه های بالقوه نظریاتش در حوزه زیبایی شناسی و ساختار بصری آثارش، مورد پژوهش قرار گرفته شود. ایران درودی با عناصر زیباشناسی به آثارش هویت ایرانی می دهد، او نور را هدف اصلی قرارداد تا به پندارهای فرهنگ ایران نزدیک شود و همچنین از نور برای القای بیان احساس خویش استفاده می کند تا مخاطب آن به مفهوم حس هنرمند پی ببرد و به این نتیجه رسیده است که هیچ رنگی خارج از تابش نور، رنگ نیست و رنگ ها فقط در مجاورت و تأثیرگذاری بر یکدیگر است که کیفیت و رنگ خود را بروز می دهند. باتوجه به ماهیت ساختاری نقاشی که زیبایی شناسی آن بر پایه اصولی است که کاملاً منطبق با 22 مواردی که در آرای ابن هیثم است، بررسی این موارد نظری و چگونگی کاربست آن در هنر نقاشی، هدف این مقاله است و در پی پاسخ به این پرسش که چگونه نظریه زیبایی شناسی نور و رنگ از منظر ابن هیثم را می توان با اصول مدرن زیبایی شناسی در آثار ایران درودی درک کرد، ابتدا ماهیت و ویژگی های آثار درودی را توصیف و تحلیل کرده و سپس آن آثار با آرای ابن هیثم را مورد تجزیه وتحلیل قرار می دهد. این مقاله که روش نظری آن، بر اساس نظریه پرداز فلسفه اسلامی ابن هیثم است. در این رویکرد زیباشناسی که به فرم اثر می پردازد ابن هیثم از زیباشناسی چنین تعریفی می کند: «زیبایی (حسن) را نه به عاملی بسیط، بلکه به تعامل پیچیده ای میان بیست ودو عامل تعریف کرد» و ابن هیثم تأکید زیادی به مفهوم دو مورد از 22 عواملی که نور و رنگ با یکدیگر نیروی انگیزش دارند، یعنی می توانند در نفس تأثیری ایجاد کنند که صورتی زیبا جلوه کند می پردازد. روش تحقیق از لحاظ هدف کاربردی و از نظر منظر روش انجام توصیفی تحلیلی است و اطلاعات نیز بر اساس مطالعات کتابخانه ای به دست آمده است.نتایج تحقیق بیانگر کارایی رویکرد ابن هیثم در حوزه زیبایی شناسی نقاشی معاصر است.
۴۲.

نقش برگسون در جنبش پدیدارشناسی براساس تفسیر هایدگر(مقاله علمی وزارت علوم)

کلیدواژه‌ها: پدیدارشناسی حیث زمانی برگسون هایدگر دیرند

حوزه‌های تخصصی:
تعداد بازدید : ۱۹۰ تعداد دانلود : ۲۳۹
پدیدارشناسی یکی از مهم ترین جریان های فلسفه معاصر است که اگرچه هوسرل بنیان گذار آن محسوب می شود، ریشه های شکل گیری آن در آثار فلاسفه ای همچون دکارت، کانت و برگسون یافت می شود. هایدگر پدیدارشناسی را از استاد خود آموخت و آن را به عنوان روشی برای فهم وجود به کار برد. پدیدارشناسی در هایدگر از شکل ساده هوسرلی به روشی کارآمد برای فهم حقیقت تبدیل می شود که بخشی از این تحول مدیون اثری است که برگسون بر تفکر هایدگر دارد. ازنظر هایدگر، برگسون با طرح اهمیت آگاهی در فهم حیات آن گونه که هست، در شکل گیری پدیدارشناسی هوسرل نقش دارد. ماکس شلر در ترجمه آثار برگسون به زبان آلمانی و توجه به فلسفه او نقش مهمی دارد. تلاش شلر در پرداخت به فلسفه برگسون، به اثر هوسرل تحقیق در زمان آگاهی درونی کشیده می شود که بخش هایی از آن در آثار بعدی اش منتشر می شود. علاوه بر این، برگسون ازطریق تفاوت قائل شدن میان زمان معمولی با زمان واقعی یا «دیرند» و نقش دیرند در فهم حیات، راه جدیدی را برای فهم واقعیت به فلاسفه معرفی می کند. برای هایدگر، پدیدارشناسی بدون فهم مسئله زمان و محورقراردادن دازاین به عنوان موجودی زمان مند امکان پذیر نیست. پدیدارشناسی یکی از پیچیده ترین مباحث فلسفه قرن بیستم است و ساده ترین روش برای فهم آن توجه به ریشه های شکل گیری آن است. باتوجه به اینکه درزمینه تأثیر فلسفه برگسون بر جنبش پدیدارشناسی تحقیقات کافی صورت نگرفته است، در این مقاله سعی شده تا حد امکان بخشی از این نیاز پوشش داده شود.
۴۳.

بررسی نگاره نبرد رستم با دیو سپید در مکاتب تیموری و صفوی با رویکرد روایت شناسی(مقاله علمی وزارت علوم)

کلیدواژه‌ها: دوره صفوی دوره تیموری نگارگری ایران شاهنامه روایت شناسی نبرد رستم و دیو سپید

حوزه‌های تخصصی:
تعداد بازدید : ۱۸۶ تعداد دانلود : ۱۱۵
گستردگی روایت شناسی در حوزه ی تصویر سبب شده تا نتایج به دست آمده از مقایسه متن و تصویر به عنوان دو رویه متفاوت نشان داده شود. ماهیت بیانی و مستقل تصویر از متن شناخت و فهم تصویر را در تطبیق با متن ادبی ضروری نموده استغیره «نبرد رستم و دیو سفید» از رویدادهای شاهنامه بوده که بعدها در مکاتب مختلف نگارگری مانند مکتب تیموری و صفوی به تصویر درآمده است. سؤالی که مطرح است: چگونه می توان این نگاره را با مؤلفه های روایت شناسانه بررسی نمود؟ هدف این تحقیق شناسایی واحدهای روایی پیرنگ، شخصیت پردازی، زاویه دید، درون مایه، زمان و مکان، برجسته سازی و حذف در متن و تصویر این دو نگاره و بررسی شباهت ها و تفاوت های آن ها با یکدیگر است. روش گردآوری توصیفی-تحلیلی و با استفاده از منابع کتابخانه ای و با رویکردی روایت شناسانه انجام گرفته است. نتایج حاصل این است که: نقاشی خلق و بازنویسی مجدد متن بوده به گونه ای که این اثر خلق هنری دیگری برای نقاش است. نقاش درحالی که از شعر پیروی کرده اما سبک او نسبت به هر دوره تاریخی و زندگی زیسته اش متفاوت است. اگرچه در متن (شعر) پیوستگی بین واژه ها وجود داشته و داستان گام به گام و بدون تسلسل با توجه به زمانمندی روایت جلو رفته، اما نقاش همواره با محدودیت هایی مواجه است. بر این اساس لحظاتی از متن را به عنوان رستاخیز اثر برجسته سازی و پیام را با تصویر بیان کرده است. با توجه به بررسی های انجام شده، از میان مؤلفه های روایت شناسی مؤلفه حذف و برجسته سازی برای هنرمند از اهمیت بیشتری برخوردار است.
۴۴.

نفی به رسمیت شناسی دانش آموزان از سوی معلمان و اولیای مدرسه (مطالعه ای درخصوص دانش آموزان دوره دوم مقطع متوسطه شهر تهران)(مقاله علمی وزارت علوم)

کلیدواژه‌ها: به رسمیت شناسی عشق ورزیدن محترم شمردن ارجمندشمردن پدیدارشناسی تفسیری

حوزه‌های تخصصی:
تعداد بازدید : ۱۲۰ تعداد دانلود : ۱۱۹
هدف: پژوهش حاضر در پی این است که به وضعیت و فعلیتِ سطوح به رسمیت شناسی دانش آموزان دوره دوم مقطع متوسطه شهر تهران از سوی معلمان و اولیای مدرسه، همراه با مفاهیم فرعی ملازم با آن، بپردازد. نظریه به رسمیت شناسی هونت چارچوبی را برای فهم تجربه زیسته دانش آموزان فراهم می کند که ناظر بر روابطشان با معلمان و اولیای مدرسه است. روش مطالعه: در این پژوهش پدیدارشناسی تفسیری بود و انتخاب مشارکت کنندگان (13 نفر) با استفاده از روش نمونه گیری هدفمند با استراتژی حداکثر تغییرات و تکنیک مصاحبه عمیق نیمه ساختاریافته انجام شده است. یافته ها: سه مضمون اصلی برای بیان تجارب زیسته دانش آموزان از داده ها استخراج شده است: «نظام شخصیتی معلمان و اولیای مدرسه»، «تبعیض» و «ترویج ایدئولوژی رسمی مذهب بنیاد». تجارب منفیی صورت بندی شده ذیل مضمون «ترویج ایدئولوژی رسمی مذهب بنیادْ» بیشتر با سطوح دوم و به خصوص سوم بی احترامی نزد هونت در تناظرند و مجموعه تجارب منفی ای که با مضامینِ «نظام شخصیتی اولیای مدرسه» و «تبعیض» از آن ها یاد کردیم شامل هر سه سطح بی احترامی در نظریه وی هستند. محبت نکردن به دانش آموزان و حمایت نکردن از آن ها، القای احساسات منفی به دانش آموزان و نداشتن همدلی با آن ها همگی احساساتی هستند که به سطح نخست بی احترامی اشاره دارند و زمانی که با مجبورکردن دانش آموزان به تبعیت از ایدئولوژی خاصی روبه رو هستیم، نفی هرگونه کثرت در میان است که همه مصداق بی احترامی در سطح دوم اند؛ و درنهایت ایدئولوژی مرکزگرایی و همچنین تجویز نحوه مشخصی از زیست/ بودنْ بی احترامی در سطح سوم است. نتیجه گیری: یافته های این پژوهش بیانگر این است که فرآیند به رسمیت شناسی دانش آموزان در مدرسه مخدوش است و این می تواند باعث شود آ ن ها برای شناخت امر جمعی، به وجه عام، با مشکل مواجه شوند. درواقع می توان مدرسه را اجتماعی در نظر گرفت که مطالبه به رسمیت شناسی در آن با اخلال مواجه است.
۴۵.

هنر و شاخصه های زیبایی شناسی از دیدگاه کانت و نیچه(مقاله علمی وزارت علوم)

کلیدواژه‌ها: زیباشناسی سوبژکتیویسم کانت نیچه دکارت

حوزه‌های تخصصی:
تعداد بازدید : ۵۸ تعداد دانلود : ۶۳
کانت و نیچه از فلاسفه صاحب نظر در حوزه زیبایی شناختی هستند. در فلسفه دکارت انسان از آن جهت که سوژه است، اصالت پیدا می کند؛ یعنی مرجع هستی و حقیقت، سوژه می شود؛ پس زیبایی نیز تابع احساس و ادراک انسانی بوده و لذا سوبژکتیو خواهد شد. کانت اصول و مبانی سوبژکتیویسم دکارتی را تحکیم نموده و معنای سوبژکتیویسم دکارتی در ظهور مفاهیم اصلی، در هنر و زیباشناسی کانت تأثیر به سزایی داشته است. کانت با فلسفه استعلایی اش، بنیان گذار رویکرد سوبژکتیو در تجربه امر زیبا و داوری ذوقی است. اهتمام نویسنده این مقاله، بیان سیر تطور در تعریف و مفهوم زیباشناسی (استتیک) و ارتباط آن با علم، فلسفه و هنر در عصر روشنگری است تا افتراق و اشتراک مؤلفه های نظری آن ها را مشخص نماید. این تحقیق با استفاده از ابزار کتابخانه ای و با روش توصیفی - تحلیلی، به تأمل و بازخوانی متون کانت و نیچه و نیز آثار مفسرانشان می پردازد و ریشه زیباشناسی مدرن را در آرای دکارت و مبانی سوبژکتیویستی او می یابد. از نظر کانت زیبایی آن است که لذتی بیافریند، رها از بهره و سود، بی مفهوم و همگانی که غایتی بی هدف باشد، اما نیچه این تعریف کانت از زیبایی را نمی پذیرد، نیچه به طعنه از جدایی انداختن کانت میان زیبایی، با قلمرو فایده، لذت و خوبی، با عنوان «زیبایی فی نفسه» یاد می کند و آن را کلمه ای تو خالی می خواند و می گوید زیبایی مبنی بر نگرش بی غرضانه، یعنی اختگی هنری؛ زیرا از دید نیچه، هنر، انگیزش گر بزرگی در زندگی است. هنر در برابر پوچی زندگی می ایستد.اهداف پژوهش:بررسی تلقی کانت و نیچه از سوبژکتیوبودن امر زیبا.بررسی شاخصه های هنر در اندیشه کانت و نیچه.سؤالات پژوهش:ﻋﻨﺎﺻﺮ زﯾﺒﺎﺷﻨﺎﺳﯽ در دیدگاه کانت و نیچه ﮐﺪام اند؟هنر در دیدگاه کانت و نیچه دارای چه مشخصاتی است؟
۴۶.

احساس احترام به مثابه محرک عمل اخلاقی در فلسفه کانت و انعکاس آن در هنر(مقاله علمی وزارت علوم)

کلیدواژه‌ها: فلسفه اخلاق کانت احترام عمل انگیزه اخلاق

حوزه‌های تخصصی:
تعداد بازدید : ۴۶ تعداد دانلود : ۵۰
احترام به دیگری و محترم شمرده شدن توسط دیگران از مؤلفه های اصلی زندگی اخلاقی است که فقدان آن خلأیی آشکار  و مصیبت بار است. به زعم فیلسوفانی چون کانت عاری از عناصر زیست اخلاقی است. فلسفه اخلاق کانت امروزه مرجع و مآل تقریباً جملگی موضوعات اخلاقی به ویژه  مباحث مربوط به احترام است. در تحلیل کانت درخصوص مقوله احساس احترام بسیاری ملاحظات روان شناختی و اخلاقی توأماً دیده می شود و این نشانه آن است که وی ناگزیر است به جز عناصر صرفاً عقلی نقش محرک های روان شناختی را نیز مورد دقت نظر قرار دهد؛ هرچند اخلاقی بودن فعلی که مترتب بر چنین احساسی است را صرفاً موکول به تبعیت آن از قانون اخلاق می داند. کانت درباره احساس احترام نسبت به قانون اخلاقی می گوید، وقتی که بر انگیزش غلبه می کند احساسی است که ناشی از آگاهی از رابطه عمل با قانون است. این کار را از طریق قدرت نسبی خود به عنوان یک نیروی محرک انجام می دهد. این مقاله به روش کتابخانه ای و از منظری تحلیلی-  توصیفی  فراهم آمده و درصدد است تا ضمن تبیین فرایند صدور فعل اخلاقی از نظر کانت، و تأکید بر عنصر احترام، نشان دهد که به رغم اینکه کانت جوهره اصلی فعل اخلاقی را پیروی از قانون اخلاق و ادای وظیفه می داند، ملاحظاتی مانند احترام به قانون اخلاقی را عنصری می داند که عمل به وظیفه را ایجاب می کند. فهم درست عنصر احترام در عمل اخلاقی موضوعی است که مناقشاتی را میان کانت شناسان سبب شده است. اهداف پژوهش:تبیین نقش عنصر احترام در انجام فعل اخلاقی.تبیین جایگاه نظریه اخلاقی در فلسفه کانت و انعکاس آن در هنر.سؤالات پژوهش:نوع عاملیت اکسیوم و احترام با فعل اخلاقی در فلسفه کانت چگونه است؟جایگاه نظریه اخلاقی در فلسفه کانت و هنر چیست؟ 
۴۷.

بررسی مرگ آگاهی و امکان گسست از سوبژکتیو در تفکر هایدگر و تطبیق آن با مقوله هستی در نگارگری مکتب هرات(مقاله علمی وزارت علوم)

کلیدواژه‌ها: مرگ آگاهی هایدگر سوبژکتیویسم نگارگری مکتب هرات

حوزه‌های تخصصی:
تعداد بازدید : ۴۶ تعداد دانلود : ۵۴
در تفکر هایدگر مواجه شدن من با خود من، مواجه شدن با رویدادی و فناپذیری من است. دازاین یا من از طریق مواجهه با خود خویشتن درمی یابد که او را به میانه جهان پرتاب کرده اند و مرگ، اسباب پریشانی او است. این من آگاه خواهد شد که مرگ آگاهی او توجیهی عقلانی در پی خواهد داشت تا چه بسا در همین مجال بتواند از طریق طرح افکنی خود را محقق سازد و قوام بخشد و دازاین در خلال همین امر گریزناپذیر است که می تواند به نحوه بودن اصیل دست یابد. پژوهش حاضر به روش توصیفی و تحلیلی و با تکیه بر داده های منابع کتابخانه ای انجام شده است. هایدگر می کوشد تبیین نماید که من تنها سوبژه نیست و حقیقت من بیش از آن که سوبژه باشد، در این نکته نهفته است که او در این جهان است و با هستی و هستندگان نسبت دارد. تاریخ فلسفه و سنت متافیزیکی نتوانسته است خود را از هژمونی سوبژکتیویسم رهایی بخشد؛ زیرا نتوانسته است انسان را در نسبت با گشودگی به هستی و اقامت شاعرانه معنا کند. هایگر با طرح آگاهی بر مرگ، بنیاد و کانون سوبژه را از او می گیرد تا هویدا سازد که بنیاد سوبژه در او نیست؛ زیرا اگر در او بود، میلی به مرگ نداشت. رویارویی دازاین با مرگ اهمیت دارد، زیرا مرگ امکانی اگزیستانسیل است که نقشی روشنی بخش بر عهده دارد و از سیاق فهم مرگ است که معنای من نمایان می گردد. مقوله هستی و مرگ در نگارگری مکتب هرات نیز نمود واضحی یافته است.اهداف پژوهش:بررسی مرگ آگاهی و امکان گسست از سوبژکتیو در تفکر هایدگر.مقایسه مرگ آگاهی از نظر هایدگر و تطبیق آن با هستی در نگارگری مکتب هرات.سؤالات پژوهش:مرگ آگاهی و امکان گسست از سوبژکتیو در تفکر هایدگر چگونه است؟مقوله مرگ آگاهی از نظر هایدگر و تطبیق آن با هستی در نگارگری مکتب هرات چگونه است؟
۴۸.

خوانش نقاشی از طریق نیروهای نهفته در رنگ مبتنی بر فلسفه ژیل دولوز(مقاله علمی وزارت علوم)

کلیدواژه‌ها: فلسفه ژیل دولوز نقاشی روابط رنگی رنگ

حوزه‌های تخصصی:
تعداد بازدید : ۴۰ تعداد دانلود : ۴۲
ژیل دولوز فیلسوف معاصر فرانسوی، در میان مهم ترین اندیشمندان سده  بیستم جای دارد. دولوز کار نقاشی را رؤیت پذیر کردن نیروهای رؤیت ناپذیر می داند. درواقع، اساس زیبایی شناسی او را می توان زیبایی شناسی نیروها دانست. رؤیت پذیر کردن نیروها از خلال آثاری که بر ماده می گذارند. در نگاه او در هنر نه خلق یا بازتولید فرم ها، بلکه تصرف نیروها اهمیت اساسی دارد. دولوز می خواهد نیروها را به سوی بیشترین حدی که می توانند نه به واسطه مغز بلکه مستقیماً بر روی سیستم عصبی عمل کنند سوق دهد، به جای آن که آن ها را مستقیماً ارزیابی کند. برای انجام این پژوهش از دید صبغه پژوهش و هدف آن، پژوهشگر، نگرش کیفی را انتخاب نموده است. باتوجه به این که موضوع پژوهش حاضر، به صورت میان رشته ای در هنر و فلسفه به بررسی دیدگاه های ژیل دولوز بر روی نقاشی پرداخته است و هدف شناسایی ارتباط میان تعاریف فلسفی دولوز و نقاشی است؛ بنابراین، نوشتار حاضر به لحاظ ماهیت، رویکردی توصیفی تحلیلی را به پیش می برد و روش گردآوری داده ها براساس مطالعات کتابخانه اى است. در نهایت پژوهشگر برای نیل به هدف پژوهش با پرداختن به اندیشه دولوز در باب فلسفه و هنر، بررسی شیوه های بیانِ واقعیِ رنگ ها، بیان فضاهای بساوشی، لامسه ای بصری و بصری به بیان روابط رنگ ها که ترکیب آن ها کنش های قدرتمند نقاشی را برمی سازد، می پردازد. تا در نهایت، مخاطب خود را به این نتیجه برساند که به جایگاه محض یک امر واقع تصویری دست پیدا کند.  اهداف پژوهش:شناسایی ارتباط میان تعاریف فلسفی دلوز و نقاشی.خوانش نقاشی از طریق نیروهای نهفته در رنگ براساس فلسفه ژیل دولوز.سوالات پژوهش:ارتباط میان تعاریف فلسفی دلوز و نقاشی چگونه است؟چگونه می توان از طریق نیروهای نهفته در رنگ براساس فلسفه ژیل دولوز نقاشی را بررسی کرد؟

پالایش نتایج جستجو

تعداد نتایج در یک صفحه:

درجه علمی

مجله

سال

حوزه تخصصی

زبان