حسین کچویان

حسین کچویان

سمت: استادیار
مدرک تحصیلی: دانشیار جامعه شناسی دانشگاه تهران

مطالب
ترتیب بر اساس: جدیدترینپربازدیدترین

فیلترهای جستجو: فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۴۱ تا ۴۳ مورد از کل ۴۳ مورد.
۴۱.

علوم اجتماعی قاعده مدار است یا قانون مدار؟ (بازخوانی آراء علامه محمدحسین طباطبایی)(مقاله علمی وزارت علوم)

حوزه‌های تخصصی:
تعداد بازدید : ۲۰۳ تعداد دانلود : ۱۵۱
«قانون مدار» یا «قاعده مدار» بودن عرصهٔ اجتماعى، یکى از مسائل بنیادى جامع هشناسى است که توجه بسیارى از متفکران کلاسیک، از جمله وبر و دورکیم و مارکس و نیز نظریه پردازان معاصر نظیر هابرماس و گیدنز و باسکار را به خود، مشغول کرده است. نوع مواضع اتخاذشده، در قبال این موضوع دوگانه، تبعات زیادى براى صورتبندى و تفکر اجتماعى و بالتبع، تغییرات اجتماعى به دنبال داشته است؛ چه آنکه پذیرش هریک از این شقوق، «چیستى» (هستی شناسى) پدیده هاى اجتماعى را به گونه اى خاص تصویر می کند. دیگر آنکه، از آن مسیر، بر معرفت شناسى و روش شناسى جامعه شناختى و نیز بر موضوعاتى نظیر میزان عاملیت و کنشگرى انسان و امکانات تغییر اجتماعى تأثیر می گذارد. اگرچه این بحث، در ادبیات موجود علوم اجتماعى، با تأملات اصحاب هرمنوتیک و تاریخ گرایان آلمانى و در دوران اخیر، با آرى آراء ویتگنشتاین دوم، و به صورت خاص به ویژه با نظریات پیتر وینچ گسترش یافته است، .اما در ایران، نیز، از خلال تأملات فلسفى علامه محمدحسین طباطبایى، نیز می توان این بحث را پیگیرى نمود و با ادبیات موجود در این زمینه مقایسه نمود کرد. در مقاله حاضر، برخى آثار علامه طباطبایى درزمینه چیستى پدیده هاى اجتماعى را بررسى می کنیم. همچنین، نوع نگاه و نظام استدلالى علامه طباطبایى دربارهٔ موضوع قاعده مدارى و قانون مدارى در عرصهٔ اجتماعى را در افق مباحث جدید جامعه شناسى، مشخص مى کنیم؛ سپس نشان می دهیم که این نظریات چه تبعاتى براى علوم اجتماعى به همراه خواهد داشت. روش کاربردى، در این پژوهش، مطالعهٔ کتابخانه اى و تحلیل درون متنى است. طباطبایى «اجتماعیات» را جزئى از «اعتباریات» دانسته و بر این اساس، عرصه اجتماعى را قاعده مدار می داند و علوم اجتماعى را به «دلیل کاوى» رهنمون می سازد؛ اما تمام موضوعات و مسائل علوم اجتماعى و جامعه شناسى را به «قاعده کاوى» تقلیل نمی دهد. او معتقد است اعتباریات، ازسویى، ریشه در «حقیقیات» دارد و لذا با علوم اجتماعى می توان بسترهاى حقیقى در شکل گیرى اعتباریات اجتماعى را به روش «علت کاوانه» بررسى کرد. ازسوى دیگر، این اعتباریات طى مکانیزمى علی آثار حقیقی به دنبال دارد که باز هم به کمک علوم اجتماعى، بررسى علت کاوانه آن ممکن است. بر این مبنا، طباطبایى تصویرى توأمان قاعده مدار و قانون مدار از علوم اجتماعى ارائه می دهد که در دوران معاصر، در آراء برخى متفکران نیز صورتبندى شده است.
۴۲.

نظم خودانگیخته، از ضرورت معرفت شناختی تا ضرورت اخلاقی؛ هایک و شرایط امکان مطالعه علمی نظم مطلوب(مقاله علمی وزارت علوم)

کلیدواژه‌ها: نظم خودانگیخته ضرورت هنجاری ریکرت آموزه تقدم عقل عملی آموزه تقدم امر انتزاعی

حوزه‌های تخصصی:
تعداد بازدید : ۱۰۸ تعداد دانلود : ۹۹
هایک به تأسی از ریکرت، محدودیت های ذهن را به رسمیت می شناخت و از این رو کلیت واقعیت را نامتناهی و در ساحت شناخت، دسترسی ناپذیر می دانست؛ بنابراین، شناخت با انتزاع یا صورت بندی مفهوم ممکن می شود. به عبارتی دیگر، شیوه انتزاع یا نحوه صورت بندی مفهوم، طریقه درک ما از جهان را روشن می کند. در این معنا، انتزاع یا صورت بندی مفهوم ضرورتی معرفت شناختی برای ممکن شدن شناخت است. با این فهم، سرچشمه اعتبار انتزاع یا صورت بندی مفهوم (به مثابه ضرورتی معرفت شناختی که معرفت علمی را ممکن می کنند)، نه واقعیت بیرونی و بالفعل بلکه نحوه درک واقعیت و صورت بندی مفهومی از آن است؛ بنابراین، ادعای ضرورت در معرفت علمی از نگاه ریکرت به تقدم عقل عملی و در اندیشه هایک به تقدم امر انتزاعی مشروط می شود. به تعبیری تدارک ضرورت معرفت شناختی مشروط به ضرورتی هنجاری می شود. نقطه اشتراک هایک و ریکرت برداشت هنجاری این دو از منشأ اعتبار است. برای ریکرت، ارزش های نظریِ عقل عملی منشأ اعتبار است، برای هایک قواعد انتزاعی چنین کارکردی دارد. بر اساس چنین برداشتی، مفهوم هنجاری ای مثل نظم مطلوب سیمایی ژانوسی می یابد؛ ازیک سو غایتی است که باید محقق شود و ازسویی دیگر موجودیتی که می توان آن را موضوع مطالعه توصیفی قرار داد. این مقاله، ضمن تبیین تقدم منطقی «امر هنجاری» بر توصیف یا مطالعه علمی نظم مطلوب در آرای هایک و اسلاف فکری او، محدوده های مطالعه علمی مفاهیم اخلاقی ای مثل نظم مطلوب را روشن می سازد که بعدها پشتوانه ای برای بسط مفاهیمی چون توسعه قرار گرفته اند.
۴۳.

تلفیق دیدگاه های وبر و دورکیم برای مطالعه باورهای دینی سازنده نظم اجتماعی(مقاله علمی وزارت علوم)

کلیدواژه‌ها: ماکس وبر امیل دورکیم نظم اجتماعی باورهای جمعی امر قدسی

حوزه‌های تخصصی:
تعداد بازدید : ۱۹ تعداد دانلود : ۱۲
مقدمه و اهداف: نظم اجتماعی جامعه پیشامدرن، نظمی مرتبط با امر قدسی بود؛ به این معنا که این نظم می توانست مبتنی بر شریعت آسمانی، تحریف شده و یا از اساس غیرآسمانی باشد؛ اما درهرصورت با امر قدسی بی ارتباط نبود. بنابراین، بزرگان جامعه شناسی کوشیدند تا از طریق مطالعه جوامع پیشامدرن اولاً، منطق اجتماعی حاکم بر آنها را استخراج کنند و ثانیاً، در قبال مقایسه جامعه معاصر خویش با آنها، نسبت به شناسایی و برجسته سازی خصوصیات جامعه جدید اقدام نمایند. از این منظر، تبیین باورهای دینی جایگاهی ویژه در نظریه اجتماعی مدرن داشته و تعیین تکلیف دین، مهم ترین دغدغه جامعه شناسی قلمداد می شد. بدین ترتیب، در دیدگاه های آگوست کنت، به عنوان بنیان گذار جامعه شناسی، موضوعاتی مانند فلسفه، حکومت، مذهب، روحانیت، تعلیم وتربیت و... همگی با صفت اثباتی به چشم می خورد که نشانگر جهد وی برای جایگزینی امر اثباتی با امر دینی است. در میان جامعه شناسان کلاسیک، دیدگاه های وبر و دورکیم درباره جامعه شناسی دین از شهرت و اعتبار بالایی برخوردار است. وبر در مطالعات خود بر انواع عقلانیت، لزوم فهم کنش اجتماعی، اختیار و انتخاب انسان، و نقش تعیین کننده کاریزما تأکید می کند؛ درحالی که دورکیم بر عواطف و احساسات، لزوم مطالعه ظاهر رفتارها و پدیده ها، فشار هنجاری و اجبار اجتماعی، و نقش تعیین کننده مناسک متمرکز است. با توجه به ظرفیت ها و البته تفاوت های چشمگیر دیدگاه های وبر و دورکیم، ترکیب دیدگاه های آنها دستاوردهای بسیاری خواهد داشت و به عنوان مثال، اولاً، می تواند سبب رهایی جامعه شناسی از دیدگاه عاطفه گرایانی می شود که ضمن ارجاع به برخی دیدگاه های روان شناسی، مردم شناسی و روان کاوی معتقدند تفکر و باورهای مذهبی از حالات عاطفی ذهن سرچشمه می گیرند و ثانیاً، قادر است چهارچوب کارآمدی برای بررسی جایگاه دین در نظم اجتماعی پیشامدرن فراهم نماید. با این مقدمات، در ادامه این نوشتار می کوشیم ضمن طرح چهارچوب های روشی و بینشی وبر و دورکیم در زمینه تبیین باورهای دینی به دو سؤال زیر پاسخ بدهیم: الف) چگونه می توان دیدگاه های کاملاً متفاوت وبر و دورکیم را پیوند داد؟ ب) پیوند دیدگاه های وبر و دورکیم چه نتایج تحلیلی خواهد داشت؟ روش: در این مقاله از روش کتابخانه ای بهره برده شده است و ضمن رجوع به آثار اصلی وبر و دورکیم، کوشیده ایم تا هم زمان آثار مفسران قدیمی تر و عمدتاً آمریکایی، و نیز دیدگاه های نویسندگان جدیدتر و عمدتاً اروپایی را مورد توجه قرار دهیم؛ زیرا به نظر می رسد تصویر ساخته شده توسط نویسندگانی مانند هانس گرث و رایت میلز یا تالکوت پارسونز با نویسندگان کتاب «وبر؛ راهنمای کیمبریج» یا ریمون بودن تفاوت های قابل توجهی را نشان می دهد. نتایج: مطابق مطالعه صورت گرفته مهم ترین ظرفیت های مغفول بهره برداری از نظریه وبر عبارت اند از: 1. تأکید بر عقلانیت پذیری نامشهود در بستر تکامل گرایی پیچیده؛ 2. اخذ معنا به عنوان جوهره عقلانیت، کنش، خودآگاهی، آزادی و اخلاق انسانی. همچنین، اصلی ترین محدودیت های موجود در دیدگاه وبر را می توان در موارد زیر خلاصه کرد: 1. گرایش به فردگرایی روش شناختی و درنتیجه، غلبه نوعی نظرگاه شبه روان شناختی؛ 2. کانونی شدن معانی ذهنی و لاجرم، کم توجهی به کنش های سنتی مانند عادات، عرف و رفتارهای تقلیدی؛ 3. تبیین مجمل کاریزما در جامعه شناسی دین، در کنار حاکمیت نتیجه گرایی در تعریف رهبری سیاسی؛ 4. تقدم بخشی به اقتصاد در مطالعه تغییرات اجتماعی و عدم ارائه فرآیندی واحد پیرامون آن. در مقابل، چالش های بنیادی استفاده از نظریه دورکیم شامل موارد زیر است: 1. تفکیک امر ناسوتی و لاهوتی، به عنوان زمینه ساز خداپنداری جامعه؛ 2. نگرش منفی به عاملیت فردی، محوریت یابی مناسک جمعی و نادیده انگاری اختیار و عقلانیت انسان. به علاوه، کلیدی ترین امکان ترمیمی در دیدگاه دورکیم را می توان، برجسته سازی نمادها و مناسک مذهبی و نسبت آن با ظهور فرق انحرافی و سازوکارهای کنترلی دانست. بدین ترتیب، ایجاد پیوند میان دیدگاه های وبر و دورکیم مستلزم توجه به این مؤلفه ها می باشد: 1. گذر از تکامل گرایی تک خطی و پیامدهای روشی و بینشی آن در مطالعه ادیان گوناگون؛ 2. تخفیف ابعاد تنش آفرین تلفیق دو رویکرد، با میانجیگری نظریه های روان شناختی؛ 3. ترسیم زوایای عقلانی و غیرعقلانی کنش های عاطفی و سنتی. با چنین مقدماتی، نتایج تحلیلی پیوند دیدگاه های وبر و دورکیم عبارت است از: 1. امکان مطالعه عقلانی باورها و رفتارها بدون ارجاع به نفع باوری و وهم گرایی؛ 2. ایجاد توازن در مطالعه دین به مثابه منبع تغییر و ثبات جوامع؛ 3. برقراری تناسب میان ایده های ساخت مناسک و پرورش شخصیت (سیاستمدار و تیپ های شخصیتی) در امتدادیابی ادیان؛ 4. بسط اخلاق اعتقادی و بازشناسی دوگانه فعال ثابت قدم (اخلاق قهرمانی) و منفعل سؤال کننده (اخلاق نفع طلبی). بحث و نتیجه گیری: نظر به آنچه پیرامون چگونگی پیوند دیدگاه های وبر و دورکیم و نیز نتایج تحلیلی چنین پیوندی گفته شد بصیرت های بینشی و روشی وبر عبارت اند از: 1. کاریزما و ایده های او مهم ترین منشأ پیدایش دین است؛ 2. امکان حفظ، انتقال، انحراف و... قدرت کاریزمایی متصور است؛ 3. چنانچه ایده های کاریزما تبدیل به عنصر اصلی سازنده سبک زندگی جامعه نشود، نمی توان از پیدایش یک دین جدید سخن گفت؛ 4. یکی از عمده ترین راه های حفظ، انتقال یا انحراف ایده های کاریزمایی مربوط به افرادی است که در فرآیندهای اقتصادی - سیاسی پساکاریزما نقش داشته و منتفع می شوند؛ 5. در لحظه پیدایش کاریزمای عقلانیت، جایگاه تعیین کننده ای در گسترش ایده های کاریزمایی دارد؛ اما به تدریج عقلانیت ارزشی ناب و نوآورانه تبدیل به نوعی عقلانیت ارزشی گاه سنتی یا تقلیدی می شود؛ 6. عقلانیت ارزش شناختی که برانگیزنده کنش عقلانی - ارزشی است، مبدأ ترسیم اخلاق اعتقادی - ارزشی می شود؛ 7. در فقدان کاریزما و چه بسا در موقعیت های تعارض آمیز، امکان خلق اخلاق قهرمانی و نیز ظهور شخصیت - به مثابه کسی که کلیت زندگی اش را براساس عقاید خاصی بنا کرده و در لحظات ویژه ای این ارزش ها را به تمامیت می رساند - مهیا می شود؛ 8. کنش های سنتی و عاطفی، کنش هایی متکی بر رسوم، عادات و تقلید هستند که اگرچه دارای سطوح پایین تر عقلانیت هستند، اما قابل مطالعه اند؛ 9. تحول ادیان برپایه نوعی تکامل گرایی پیچیده در عقلانیت ارزشی- اعتقادی صورت می پذیرد؛ اما این امر، نافی تأثیرگذاری احتمالی ذی نفعان و شرایط اقتصادی و سیاسی نیست. بصیرت های ترمیمی دورکیم نیز عبارت اند از: 1. ریشه امور الزام آور فردی و جمعی (نظم اجتماعی) در نیرویی فراتر از تک تک انسان ها (امر قدسی) است؛ 2. در دوره های ثبات که از لحظه پیدایش عقاید مذهبی فاصله بسیاری پدید آمده است، عواطف و احساسات نقش مهمی در حفظ دین دارند و به واسطه نمادها و مناسک جمعی دینی، تقویت و بازتولید می شوند؛ 3. چنانچه نمادها و مناسک، دستخوش تعابیر و تفاسیر دلخواهانه قرار گیرند، امکان شکل گیری فرقه های جدید افزایش می یابد و چه بسا بدعت در اصول دین سبب زیر سؤال رفتن اساس عقاید دینی بشود؛ 4. هر دینی، سازوکارهای ویژه ای برای کنترل درونی و بیرونی (حفظ) عقاید و مناسک خویش دارد و نمی تواند نسبت به تضعیف و انکار آراء و آیین های خود بی تفاوت باشد؛ 5. همواره صورت هایی از ایجاد دین فردی، دهری گری (افراد زندیق) و قانون گذاری (بدعت آوری) شخصی وجود دارد که بی ارتباط با دین جمعی نیست؛ 6. تقاضای مردم از جادوگر بیش از آنکه در چهارچوب رهاوردهای مرسوم دین جمعی باشد، ناظر به رفع نیازها و خواسته های شخصی است. بدین ترتیب، می توان گفت: اگر رویکرد بینشی و روشی وبر به واسطه طرح مفاهیم عقلانیت، کاریزما و اختیار، ظرفیت قابل قبولی برای شناخت پویایی شناسی دین دارد، دیدگاه دورکیم ازطریق طرح مفاهیم احساسات، مناسک و اجبار، ظرفیت بالایی به منظور مطالعه ایستایی شناسی دین دارد.

پالایش نتایج جستجو

تعداد نتایج در یک صفحه:

درجه علمی

مجله

سال

حوزه تخصصی

زبان