مطالب مرتبط با کلیدواژه
۲۱.
۲۲.
۲۳.
۲۴.
۲۵.
۲۶.
۲۷.
۲۸.
۲۹.
۳۰.
۳۱.
۳۲.
۳۳.
۳۴.
۳۵.
۳۶.
۳۷.
۳۸.
۳۹.
۴۰.
سوریه
حوزههای تخصصی:
قرن حاضر به دلیل بروز نگرانی ها و چالش های جدید پیرامون بحران های بشری بین المللی و افزایش سطح انتظارات جهانی برای پاسخگویی مناسب، به موقع و هدفمند به آنها، شاهد تحولات شگرفی در مقایسه با قرن گذشته است. استفاده ابزاری قدرت های بزرگ از مفهوم حقوق بشر برای مداخله در امور داخلی سایر دولت ها جهت تأمین اهداف و منافع ملی و اختلاف نظر عمیق و جدی درخصوص نحوه، زمان و مشروعیت مداخله نظامی توسط جامعه جهانی موجب گردید تا مداخله بشردوستانه برای مقابله با بحران های بشری به یکی از پویاترین مباحث بین المللی تبدیل شود. در این زمینه، تصویب دکترین «مسئولیت حمایت» در اجلاس سران سازمان ملل متحد در سال 2005 و تبدیل آن به هنجار پذیرفته شده بین المللی، حکایت از گام مهم جامعه جهانی برای اتخاذ رویکردی واحد در قبال بحران های بشری بین المللی داشت. هرچند آزمون عملی این دکترین در بحران لیبی و تلاش برای تکرار این الگو در سوریه، بار دیگر انتقاداتی را متوجه قدرت های بزرگ، به ویژه اعضای دائم شورای امنیت به عنوان مرجع صلاحیت دار صدور مجوز برای اقدام در قالب دکترین «مسئولیت حمایت» کرد. در این مقاله سعی بر آن است تا ضمن بررسی دکترین مسئولیت حمایت، رویکرد اعضای دائم شورای امنیت در قبال بحران های لیبی و سوریه به طور تطبیقی مورد ارزیابی قرار گیرد.
مسئولیت بین المللی دولت های ارسال کننده تسلیحات به گروه های تروریستی در سوریه(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
با آغاز بحران سوریه در سال 2011 میلادی، دولت های مخالف نظام سوریه به اشکال مختلف کوشیدند تا نظام مردمی سوریه را تضعیف و در نهایت ساقط کنند. در این راستا اصلی ترین تلاش آنها ارسال تسلیحات، به ویژه تسلیحات شیمیایی به تروریست ها با تابعیت های مختلف علی الخصوص داعش بوده است که بالاخص از زمان وقوع حملات شیمیایی به وسیله تروریست ها در اوت 2013، تشدید شده است. این تلاش ها امروزه محکوم به شکست شده و دول تسلیح کننده تروریست ها در سوریه درصدد آن هستند تا با طرح ادعاهایی همچون مستقل بودن گروه های تروریستی در سوریه، از مسئولیت بین المللی شانه خالی کنند. در این مقاله، کوشیده شده است که علی رغم بدیهی بودن موضوع، از طریق اتخاذ یک روش تحلیلی- توصیفی و با استناد به اصول و قواعد الزام آور حقوق بین الملل و قطعنامه های مجمع عمومی و شورای امنیت سازمان ملل متحد به این پرسش ها پاسخ داده شود که چه دولت هایی در جنگ سوریه در ارسال تسلیحات به گروه های تروریستی، مسئول بین المللی تلقی خواهند شد؟ به چه نحوی مسئولیت بین المللی دول بیگانه در ارسال تسلیحات به تروریسم در سوریه به اثبات می رسد؟ نتیجه تحقیق حاضر بدین صورت است که ارسال تسلیحات توسط ایالات متحده آمریکا و چندین کشور اروپایی و عربی مخالف نظام سوریه به گروه های تروریستی در سوریه به دلیل نقض تعهدات قواعد آمرهِ بین المللی همچون منع حمایت از تروریسم به انحای مختلف، اصل عدم مداخله، عدم تجاوز که نقض فاحش قواعد بین المللی در حقوق بین الملل محسوب می شود و نیز قابلیت انتساب جنایات بین المللی ارتکابی گروه های تروریستی همچون داعش، جبهه النصره، سکورالشام که همگی از گروه های تابعه القاعده هستند به دول فوق الذکر، مسئولیت بین المللی دول غربی و عربی به ویژه ایالات متحده آمریکا در ارسال تسلیحات به گروه های تروریستی در سوریه اثبات می شود.
الگوی تقابل بازیگران منطقه ای و فرامنطقه ای در منازعات داخلی سوریه و عراق (2015-2011)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
منازعات داخلی سوریه و عراق پس از بیداری عربی، الگوی جدیدی از کشمکش و تقابل های منطقه ای را به وجود آورده است. این کشمکش ها را می توان در چارچوب تقابل ائتلاف منطقه ای ایران، دولت سوریه، حزب الله لبنان و دولت عراق در تقابل با ائتلاف منطقه ای ترکیه، عربستان سعودی و سایر دولت های عربی که با اهداف مشترک اسرائیل در منطقه پیوند خورده است، بررسی کرد. در کنار این دو ائتلاف، باید به کردها به مثابه بازیگر غیردولتی پراهمیت و همچنین دو بازیگر فرامنطقه ای آمریکا و روسیه در پویش های امنیتی اشاره کرد. آنچه قابل توجه است، اهداف متعارض ائتلاف ها و بازیگران درگیر در این پویش های امنیتی است که می تواند از یک الگوی کلان امنیتی تأثیرپذیر باشد. این پرسش اساسی قابل طرح است که چه الگویی می تواند اهداف متعارض و کشمکش بازیگران در پویش های امنیتی منازعات داخلی سوریه و عراق را تبیین کند؟ یافته های این پژوهش حاکی از آن است که رویکردهای متعارض بازیگران و ائتلاف ها در منازعات داخلی سوریه و عراق برمبنای الگوی کلان امنیتی کشمکش در راستای موازنه قدرت منطقه ای قابل درک است. درواقع الگوی کلان در پویش های امنیتی جدید، کشمکش بازیگران و ائتلاف ها بر سر حفظ موازنه در مقابل تغییر موازنه است. روش تحقیق در این پژوهش توصیفی- تحلیلی و روش گردآوری داده ها، کتابخانه ای است
نقش گروه های تکفیری تروریستی سوریه و عراق در تأمین امنیت اسرائیل(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
سؤال اصلی این است که چگونه گروه های تکفیری تروریستی نظیر «داعش» و «جبهه النصره» در خدمت منافع و تأمین امنیت اسرائیل عمل می کنند؟ نتیجه مقاله حاضر نشان می دهد که اقدامات گروه های تکفیری تروریستی که در حال حاضر یکی از عوامل مهم بی ثباتی در منطقه تلقی می شوند، عملاً در راستای منافع و تأمین امنیت اسرائیل است. گروه های تکفیری تروریستی نظیر «داعش» یا «دولت اسلامی عراق و شام» و «جبهه النصره» در عراق و سوریه به نحوی عمل می کنند که هدف اسرائیل در منطقه، یعنی تأمین امنیت و منابع راهبردی آن برآورده می شود. اقدامات تکفیری تروریستی این گروه ها زمینه تداوم حضور ایالات متحده در خاورمیانه را فراهم می کند و این به معنای تأمین امنیت اسرائیل خواهد بود؛ زیرا از زمان تشکیل اسرائیل تاکنون جلب حمایت و طرفداری قدرت های بزرگ، یک ستون دائمی راهبرد اسرائیل بوده است و با حضور امریکا در منطقه امکان تحقق این راهبرد تسهیل خواهد شد. دوم اینکه اقدامات گروه های تکفیری تروریستی سبب خواهد شد که کشورهای افراطی و مخالف اسرائیل در لاک دفاعی فرو رفته و مشغول به مقابله با بحران های داخلی گردند. در نتیجه، توانایی آنها در مقابل اسرائیل افول می کند که نتیجه آن تغییر معادلات منطقه قدرت به نفع اسرائیل خواهد بود.
تحرک پذیری سلفیت جهادی در آسیای غربی و امنیت عمومی جمهوری اسلامی ایران(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
تحولات و رویدادهای چند سال اخیر در منطقه غرب آسیا و شمال افریقا، طیف گسترده ای از نتایج و پیامدهای گاه متضاد را به همراه داشته و آینده منطقه غرب آسیا را دستخوش تلاطم های عمیق امنیتی و سیاسی نموده است. در این میان، فعالیت های گسترده و خشونت بار جریان های جهادگرای سلفی، موجب پدید آمدن نوعی از آنارشی و هرج ومرج در منطقه شده است. به طور طبیعی، کنشگری ضد امنیتی این جریان ها می تواند امنیت عمومی جمهوری اسلامی ایران را نیز به عنوان دروازه ورود به آسیای غربی عرب زبان دستخوش چالش های جدی سازد. در یک نگاه کلان، مسائلی چون تقلیل دهی گفتمان سیاسی مبارزه «استضعافی استکباری» انقلاب اسلامی به ستیزه جویی درون مذهبی شیعی سنی، گسست جغرافیایی احتمالی محور موسوم به مقاومت، تجزیه جغرافیایی کشورهای منطقه براساس بنیادهای زبانی، نژادی، مذهبی و...، خطر گسترش امواج افراط گرایی و ستیزه جویی دینی در منطقه، تضعیف یا حتی سقوط دو هم پیمان منطقه ای ایران یعنی عراق و سوریه، اقتراب فیزیکی جهادگرایان به مرزهای جغرافیایی ایران و درنهایت تهدید مستقیم اهداف اقتصادی این کشور در غرب آسیا، ازجمله مهم ترین مخاطرات و چالش های فراروی امنیت عمومی جمهوری اسلامی برآمده از تحرک پذیری سلفیت جهادی در منطقه آسیای غربی به شمار می آید.
علل و انگیزه های عملیات نظامی روسیه در سوریه(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
در حالی که روسیه یکی از مهم ترین مخالفان اقدام نظامی در سایر کشورها و احترام به تمامیت ارضی دولت های مستقل است، پرسش اینجاست که چه منافعی این کشور را به دست زدن به اقدام نظامی در سوریه قانع کرده است؟ از نظر نویسندگان این مقاله، تلاش روسیه برای ارائه تصویر خود به عنوان دولتی مقتدر در مناطقی که در حوزه امنیتی آن قرار می گیرند در سطح بین المللی؛ لزوم حمایت از محور سوریه، ایران، عراق و حزب الله لبنان در سطح منطقه ای و جلوگیری از احیای جریان های اسلام گرای افراطی در قفقاز شمالی در سطح ملی، می تواند توضیح دهنده رفتار روسیه در اقدام به عملیات نظامی در سوریه باشد.
تناقضات راهبرد ضدداعش ایالات متحد امریکا و موضوع همکاری با ایران(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
راهبرد اعلام شده امریکا علیه داعش، راهبردی متناقض و ناقص بوده است که در اعلام آن، خطوط سیاسی و حزبی داخل امریکا به خوبی قابل تشخیص بوده و عمدتا با توجه به نزدیک بودن انتخابات کنگره در سال 2014، تدوین شده بود. تعمق در این مورد و دلایل و نواقص آن، درک مناسبی از شیوه و ساختار تصمیم گیری در داخل امریکا درباره مسائل خاورمیانه را به دست می دهد که برای ایران هم بسیار مهم است. هرچند در این راهبرد، نامی از ایران برده نشده بود، ولی ایران به صورت بالقوه به عنوان بخشی از راه حل درازمدت این راهبرد نگریسته می شد. به همین خاطر صدور قطعنامه 2254 شورای امنیت درباره سوریه که ملاحظات ایران در آن لحاظ شده است، دور از انتظار نبوده است. موضوعات مهمی که این وضعیت را تبیین می کنند عبارتند از ساختار خاص سیاست سازی داخل امریکا که از برایند تمایلات دولت اوباما و فشارهای داخلی بر وی شکل می گیرد، نواقص و تناقضات این راهبرد و دیدگاه های مختلف داخل امریکا درباره چشم انداز همکاری با ایران برضد داعش و موانع آن. در این چهارچوب، بهره گیری نظریه سیاست بوروکراتیک گراهام آلیسون به همراه مدل خردتری تحت عنوان تمهید تعهد، توضیح مناسبی در مورد نحوه اعلام این ائتلاف علیه داعش ارائه می دهد. در مجموع ائتلاف اعلام شده علیه داعش یک استراتژی غیرجدی و نمایشی است، مشکلات فراوانی با توجه به خودداری امریکا از اعزام نیروی رزمی زمینی به سوریه دارد و بدون همکاری با ایران راه به جایی نخواهد برد.
آیندة گروهک های تکفیری و راه کارهای ثبات بخش دولت سوریه و عراق(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
مقاله پیشِ رو م یکوشد بر پایه سناریوپردازی که یکی از مه م ترین رو ش های تحلیل
آیند ة گروه ک ها ی تکفیری چون » آیند هپژوهی است، به این پرسش اصلی پاسخ دهد که
داعش و جبهه النصره در خاورمیانه به چه سمت و سویی خواهد رفت؟ به عبارت دق ی ق تر ،
جریا نهای تکفیری چگونه پیش خواهند رفت و کدام تمایلات مردمی وضعیت این نظا مها را
به نظر م یرسد در این خصوص پنج سناریو را م یتوان مطرح ساخت «؟ در آینده رقم خواهد زد
که در سه دست هبندی عبار تان د از: الف . سناریو ی مطلوب: 1. نابودی نهایی اسلا م گرایان
تکفیری و تقسیم دموکراتیک قدرت با رهبری تشریفاتی بشار اسد. 2. سرکوبی گروه کها ی
تکفیری و حاکم شدن حکومت جمهوری اسلامی، به جای حکومت جمهوری عربی سوریه و
جمهوری عراق. ب. سناریوی محتمل: 1. نابودی داعش و تقسیم قدرت داخلی میان کردها،
. شیعیان و سن یها در سوریه 2. تجزیه عراق و استقلال کردستان عراق. ج. سناریو ی ممکن: 1
تسخیر بغداد و بیروت و تشکیل حکومت موسوم به حکومت اسلامی توسط گروه ک های
تکفیری. البته نظا مهای سیاسی سوریه و عراق نیز با توجه به بحرا نهای پیشرو، ب همنظور ابقای
خود م یبایست دست به اصلاحاتی بزنند که عمدتاً در ابعاد سیاسی، اقتصادی و اجتماعی قابل
بحث است.
مسئله کردی در روابط ایران و ترکیه(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
در فراز و نشیب روابط ایران و ترکیه، مسئله کُردی آثار و پیامدهای داخلی و منطقه ای آشکاری داشته است. ملاحظات ژئوپلیتیکی و ژئواستراتژیکی ایران و ترکیه از دهه 1990 به بعد، آشکارا با نیازهای اقتصادی دو کشور پیوند یافته است. این نیازها همکاری دو کشور را معطوف به توجه به واقعیت های ژئوپلیتیک نموده است. هیچ یک از این دو کشور با نفوذ بر جنبش کُردی در کشور دیگر؛ مشروعیت و ساختار نظام حکومتی دیگری را تهدید نکرده است. از طرفی رقابت های دو کشور در کردستان عراق و سعی در تأثیرگذاری بر تحولات مناطق کردنشین سوریه پس از بحران سوریه، حملات داعش علیه کوبانی، روابط دو کشور را به سوی تنش پیش برد. مسئله کُردها و ملی گرایی کُردی، به ویژه در کردستان عراق و مناطق کردنشین سوریه، موجب واگرایی در روابط ایران و ترکیه شده است. این نوشتار با استفاده از روش توصیفی - تحلیلی، روابط ایران و ترکیه را در پیوند با مسئله کُردها از سال 1991 تا 2013 بررسی می کند. به نظر می رسد مسئله کردی بر سیاست های کلی ژئوپلیتیکی و ژئواستراتژیکی دو کشور تأثیر تعیین کننده ای نداشته است.
ماهیت رقابت و تعارضِ ایران و ترکیه در سوریه و عراق(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
مناقشه منطقه ایِ ایران و ترکیه در عراق و سوریه، به واقعیت های تاریخی حاکم بر روابط دو کشور برمی گردد و قرائت های دوگانه ساده انگارانه در بیشتر موارد قادر به توضیح مسیر رقابت و تعارض دو کشور نیستند؛ چرا که موضوع به الگوهای درازمدتی برمی گردد که در یک روند تاریخی، تغییراتی را در جابجایی توازن منطقه ایِ قدرت به همراه داشته است. با وقوع خیزش های عربی، این مناقشه با در نظر گرفتنِ مابه ازایِ تاریخی آن، دوباره تحت تأثیر ملاحظات هویتی و امنیتی در عراق و سوریه قرار گرفته است که در پرتو آن، مسائل ارزشی ایدئولوژیک با مسائل ژئوپلتیک و توازن قدرت و نقش های منطقه ای در هم گره خورده اند. لذا با عنایت به این فرض که بحران سوریه و دگرگونی های عراق به رقابت تاریخی میان ترکیه و ایران به عنوان دو دولت ملی قدرتمند خاورمیانه دامن زده است و رویکرد هر دو کشور بر اساس فعال سازی الگوهای معطوف به موازنه قدرت، تثبیت حوزه نفوذ و انگاره دفع تهدید از هر طرف پیگیری می شود؛ مقاله حاضر بر آن است تا با تشریح و تبیین چالش های دو کشور از منظر هویتی و امنیتی، به روشی تاریخی - تطبیقی و با عنایت به نظریه «رئالستکراتیویسم»، عوامل و دلایل نگرانی میان دو کشور و افق آن را در پرتو دو متغیر اثرگذار سوریه و عراق مورد واکاوی و تجزیه تحلیل قرار دهد.
شکاف های اجتماعی و تأثیر آن بر شکل گیری و رشد رادیکالیسم در سوریه: با تأکید بر شکاف های قومی مذهبی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
در حال حاضر قریب به 5 سال از آغاز بحران در کشور سوریه می گذرد و در تمام این سال ها نظریات و تئوری های مختلفی در خصوص علل آغاز بحران در این کشور مطرح شده است. یکی از مسائلی که در زمینه علل وقوع بحران در سوریه می بایستی مد نظر قرار گیرد بحث شکاف های اجتماعی است که مهم ترین این شکاف ها عبارتند از شکاف های قومی و مذهبی که در قالب تعارضات درون گروهی شیعه سنی و برون گروهی کردی عربی قابل بحث و بررسی است. سؤال اصلی مقاله عبارت است از اینکه شکاف های اجتماعی موجود در کشور سوریه به خصوص شکاف های قومی و مذهبی چه تأثیری در شکل گیری و رشد رادیکالیسم در این کشور داشته است؟ فرض مقاله نیز این است که به نظر می رسد وجود دو شکاف عمده قومی و مذهبی در کشور سوریه و عدم توانایی دولت در مدیریت آن ها و دخالت های گسترده خارجی باعث بالارفتن شدید سطح تعارضات و نارضایتی های اجتماعی در این کشور شد. لذا با آغاز بحران در سال 2011 ، شکاف های قومی و مذهبی نیز به شدت فعال شده و بر رشد و قدرت گیری گروه های رادیکال تأثیر زیادی گذاشت. برای اثبات فرضیه نیز تلاش شده تا از نظریه شکاف های اجتماعی منزا و بروکز بهره گرفته شود. همچنین روش مورد استفاده در این تحقیق با توجه به ماهیت نظری آن، مبتنی بر رویکرد توصیفی تحلیلی است. یافته های تحقیق حاکی از این است که شکاف های قومی و مذهبی موجود در کشور سوریه، ریشه در تاریخ این کشور دارد. این شکاف ها بعد از کسب استقلال سوریه از فرانسه در سال 1946 و در ادامه روی کار آمدن حزب بعث در سال 1963 و درنهایت تسلط علویان بر حکومت سوریه در سال 1970 بیشتر و عمیق تر گردید و به رغم اینکه بخش عمده ای از این تعارضات و نارضایتی ها در تقابل با دولت علوی عربی سوریه بود، اما با پاسخ مناسبی از سوی دولتمردان این کشور روبه رو نشد که این موضوع درنهایت منجر به حرکت شکاف های اجتماعی به سمت تخاصم و شکل گیری و رشد گروه های رادیکال ضد دولت در سوریه گردید.
شیعه هراسی به مثابه قلمروسازی گفتمانی محور «غربی- عربی» در بحران های ژئوپلیتیکی خاورمیانه(مطالعه موردی: بحران سوریه)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
درحالی که قلمروسازی، کوشش جمعی یا فردی انسان برای اعمال نظارت انحصاری بر بخش مشخصی از فضای فیزیکیاست؛ قلمرو سازی گفتمانی اشاره به ساخت گفتمان های مسلط توسط افراد یا گروها فراتر از فضای فیزیکیاست. در واقع هدف از ساخت چنین گفتمان هایی، کنترل فضا بدون اعمال قدرت سخت است. تحولات به وقوع پیوسته در خاورمیانه طی دو دهة اخیر موجبات قدرت یابی شیعیان در قالبهای مختلف فردی و حزبی شده است و جایگاه شیعیان را در خاورمیانه بیش از این مستحکم و تثبیت ساخته است.این امر منافع محور «غربی-عربی» در این منطقه را به شدتمتأثر و با چالش مواجه کرده است. از آنجایی که توسل به جنگ سخت دارای آثار و پیامدهای سنگینی است؛ تصمیم به تولید گفتمان هایی نظیرشیعه هراسی، از طرف محور نام برده،که در واقع قرائتی از جنگ نرم و اعمال قدرت نرم است- منطقی تر و عاقلانه تر به نظر می رسد. اجمالاًهدف این مقاله تبین رویکرد گفتمان ضد شیعی محور «غربی-عربی» در خاورمیانه به طور عام و به طور خاص توضیح چرایی، دلایل وادامة این گفتمان در قالب مخالفت با محور مقاومت دربحران سوریه است.
پیامدهای هویتی بیداری اسلامی و بهار عربی در آسیای جنوب غربی؛مطالعه موردی: سوریه(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
بحران به عنوان بخشی از واقعیت سیاست امنیتی خاورمیانه محسوب می شود.تحولات اجتماعی در کشورهای حوزه خلیج فارس، آسیای جنوب غربی، شرق مدیترانه و شمال آفریقا به عنوان اصلی ترین نشانة دگرگونی در ساختار اجتماعی، سیاسی و راهبردی کشورهایی تلقی می شود که به عنوان «منطقه کمربند شکننده» در اندیشة سائل کوهن شناخته می شوند. دگرگونی های اجتماعی در این حوزه جغرافیایی نه تنها منجر به تصاعد بحران و بعضاً جابه جایی قدرت گردید، بلکه زمینه های لازم برای تبدیل رقابت سیاسی به منازعة اجتماعی و جنگ داخلی را به وجود آورده است. نشانه های چنین فرایندی را می توان در کشورهایی همانند یمن، لیبی، سوریه و مصر مورد توجه قرار داد. واقعیت های بحران سوریه نشان می دهد که موضوعات هویتی از اهمیت و نقش بسیار زیادی در بحران های خاورمیانه برخوردار است. هر بحران می تواند آثار خود را در حوزه های مختلف جغرافیایی به جا گذارد. تحلیل این بحران از آن جهت با اهمیت است که آینده تک تک کشورهای حاضر در منطقه خاورمیانه و حتی صورتبندی قدرت جهانی در آینده به آن بستگی دارد زیراقدرت های جهانی هر کدام موضعی متفاوت نسبت به این بحران اتخاذ کردهاند. با توجه به مؤلفه های یادشده، این پژوهش با روشی توصیفی-تحلیلی درصدد پاسخ به این سئوال است که: «تحولات بهار عربی چه پیامدهای هویتی در خاورمیانه داشته و این موضوع چه تأثیری بر تحولات ساختاری و سیاسی سوریه بهجا می گذارد؟» فرضیة پژوهش آن است که: «تحولات بهار عربی زمینه بازتولید رادیکالیسم اسلامی و افزایش نقش بازیگران منطقه ای و قدرت های بزرگ در خاورمیانه را فراهم نموده و این امر باعث پیدایش و تشدید جریانهای هویتگرایی غیردولتی فراملی و به تبع آن بحران هویت و مشروعیت درسوریه شده و موجبات تداوم بحران در سوریه را فراهم نموده است».
کنکاشی در روابط تاریخی ایران و سوریه (1946-2011)
حوزههای تخصصی:
یکی از مهم ترین مباحث در مطالعات روابط بین الملل، بررسی عوامل مؤثر در شکل گیری و تداوم روابط بین کشورهاست. در تاریخ روابط بین الملل می توان موارد زیادی را یافت که تهدیدهای مشترک، نقش زیادی در شکل گیری روابط، تشکیل اتحادها و تداوم آن ها داشته اند. روابط سوریه و ایران را تا قبل از پیروزی انقلاب اسلامی می توان در چارچوب روابط دو ابرقدرت ایالات متحده آمریکا و شوروی و دسته بندی های منطقه ای منبعث از فضای جنگ سرد در منطقه ارزیابی کرد. این روابط بعد از پیروزی انقلاب اسلامی، از آن نوع مناسبات در خاورمیانه است که می توان نقش دشمنان مشترک را در گسترش و تحکیم آن به وضوح مشاهده کرد. ماهیت اسلامی انقلاب، تشکیل جمهوری اسلامی و تدوین اصول جدید قانون اساسی منجر به تغییر در مبانی و اهداف سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران شد و تجدیدنظر در روابط با سایر کشورها به خصوص سوریه را در پی داشت. در پژوهش حاضر در چارچوبی تاریخی و تحلیلی درصدد پاسخ به این سؤال هستیم که: چه عواملی در شکل گیری و تداوم روابط ایران و سوریه از 1946 تا 2011 موثر بوده است؟ در این مقاله مناسب ترین نظریه هایی شناسایی شده اند که قابلیت تبیین اتحاد پیچیده و راهبردی را میان ایران و سوریه داشته اند و در میان آن ها از دو نظریه سازه انگاری و نئورئالیسم استفن والت برای بررسی روابط راهبردی دو کشور استفاده شده است تا به طور عینی تر بتوان به بررسی روابط دو کشور پرداخت.
حمله موشکی ایالات متحده آمریکا به سوریه از منظر حقوق بین الملل
حمله موشکی آمریکا به خاک سوریه، با واکنش های مختلفی در عرصه بین الملل مواجه شد. متحدان آمریکا از این حمله حمایت کردند. مخالفان اما آن را مغایر اصول صریح منشور سازمان ملل حقوق بین الملل اعلام کردند. تحقیق حاضر به بررسی این موضوع پرداخته است که حمله موشکی ایالات متحده آمریکا به سوریه از منظر حقوق بین الملل را چگونه می توان ارزیابی کرد؟ آیا این حمله از منظر حقوق بین الملل مشروع است یا خیر؟ اگر مشروع است براساس چه نظریه ای قابل توجیه است و اگر مشروع نیست مغایر چه اصولی از حقوق بین المللی می باشد؟ این مقاله به روش توصیفی-تحلیلی ضمن تبیین اصول عدم مداخله در امور حاکمیت دولت ها و عدم توسل به زور، به آخرین تحولات مبحث مداخله بشردوستانه در قالب نظریه مسئولیت حمایت می پردازد، و قانونی بودن حمله موشک آمریکا به سوریه را از منظر این دو نظریه مورد برررسی قرار می دهد. نتایج تحقیق بیانگر این امر است که حمله موشکی آمریکا به سوریه نقض صریح اصل عدم مداخله در امور دیگر کشورها و اصل عدم توسل به زور است. از طرفی این اقدام در قالب نظریه مداخله بشردوستانه و نظریه مسئولیت حمایت نیز قابل توجیه نیست زیرا مداخله براساس دو نظریه مورد اشاره نیازمند مجوز شورای امنیت است که دولت آمریکا این مجوز را نداشت.
سیاست خارجی ایران در قبال سوریه و تاثیر آن بر مناسبات با ترکیه از 2010 تا کنون
حوزههای تخصصی:
با توجه به شکل گیری تظاهرات و اعتراضات گسترده در سال 2010 میلادی در برخی کشور های آفریقایی و عربی خاورمیانه از قبیل تونس، مصر و لیبی، لذا این روند به سرعت به کشور همسایه ی جمهوری اسلامی ایران یعنی سوریه سرایت کرد.
نظر به اینکه کشور سوریه از موقعیت ژئوپولیتیکی خاصی برخوردار بوده و در محور مقاومت قرار دارد و همچنین نقطه ی اتصال و ارتباط ایران با حزب الله لبنان می باشد، لذا تحولات این کشور به شدت مورد توجه سیاست گذاران جمهوری اسلامی ایران قرار گرفته و باعث تغییر نگرش و تغییر سیاست خارجی ایران در منطقه و سوریه گردید. از آنجا که کشور سوریه از اهمیت خاصی در منطقه برخوردار بوده و نقطه اتصال کشورهای خاورمیانه به ترکیه و اروپا بوده لذا تحولات این کشور مورد توجه کشور های غربی و عربی قرار گرفته و این کشور به جولانگاه سیاسی کشورهای ذی نفوذ منطقه تبدیل شده و باعث تقابل منافع ایران با کشور های همسایه از قبیل عربستان، قطر و ترکیه گردید که این روند روز به روز رو به وخامت گذارده و در واقع تحولات سوریه به نوعی تبدیل به جنگ نیابتی کشور های متخاصم منطقه و آمریکا علیه منافع اقتصادی، سیاسی و امنیت ملی جمهوری اسلامی ایران شده است.
جایگاه دکترین مسئولیت حمایت در بحران سوریه(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات حقوق عمومی دوره ۴۶ پاییز ۱۳۹۵ شماره ۳
627-648
حوزههای تخصصی:
دکترین مسئولیت حمایت محصول فجایع انسانی ناشی از نقض گسترده و نظام مند حقوق بنیادین انسان ها در دهه 90 میلادی و همچنین اقدام هایی است که موجبات تهدید علیه صلح را فراهم آورده که این امر در قطعنامه های شورای امنیت منعکس است. براساس گزارش دبیر کل وقت سازمان ملل، در نهایت مسئولیت حمایت به موجب بندهای 138و 139 بیانیه سران دولت ها در اجلاس مجمع عمومی ملل متحد در سال 2005 به تصویب رسید. مسئولیت حمایت در برابر بند 7 از ماده 2 منشور ملل متحد موسوم به اصل منع مداخله، در برابر وقوع جنایات جنگی، جنایت علیه بشر، پاکسازی نژادی و ژنوسید و ضعف دولت ها در حمایت از حقوق اتباع یا مداخله در وقوع و استمرار نقض این حقوق، قرار گرفت. اما در بحث سوریه با توجه به آنچه از فوریه 2011 تا به امروز شاهد آنیم، بیانگر نقض گسترده و نظام مند حقوق بنیادین شهروندان و اتباع این کشور از ناحیه برخی از نیروهای دولتی و همچنین گروه های مسلح مخالف در بحران سوریه است. با توجه به وظیفه ذاتی شورای امنیت در برقراری صلح و امنیت بین المللی، متأسفانه شورا به دلیل اختلاف شدید میان اعضای دائم خود، بنا به مصالح و اغراض متفاوتی که نسبت به آن کشور دارند، به ناتوانی اعمال مسئولیت حمایت و گسترش نقض مکرر و فاجعه بار حقوق بنیادین مردم سوریه دامن زده اند.
مؤلفه های جنگ هیبریدی عربستان علیه جمهوری اسلامی 2015-2017(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
سیاست خارجی عربستان پس از به قدرت رسیدن ملک سلمان کاملا متحول شده است.ویژگی مهم جهت گیری سیاست خارجی سعودی ها از سال 2015، فعال شدن در منطقه خاورمیانه و رویکرد تهاجمی علیه جمهوری اسلامی بوده است. هدف این مقاله، تبیین جهت گیری سیاست خارجی دو سال نخست پادشاهی ملک سلمان علیه ایران است که از معبر این سؤال به پژوهش گذاشته شده است: رویکرد سیاست خارجی عربستان علیه جمهوری اسلامی طی سال های 2015 تا 2017چگونه بوده است؟ فرضیه مقاله اینگونه صورتبندی شده است: سیاست خارجی عربستان علیه جمهوری اسلامی پس از به قدرت رسیدن ملک سلمان تا اواخر سال 2017 را می توان ذیل عنوان «جنگ هیبریدی» تحلیل کرد. دیپلماسی، حمایت از ناآرامی های محلی، جنگ اطلاعاتی و پروپاگاندا، حملات سایبری، جنگ اقتصادی، نیروهای نظامی متعارف، نیروهای ویژه، و نیروهای نامنظم ؛ مهمترین مؤلفه های جنگ هیبریدی عربستان علیه جمهوری اسلامی ایران هستند. عقلانیت رفتاری و گفتاری مجموعه تصمیم سازان و تصمیم گیرندگان سیاست خارجی جمهوری اسلامی طی دو سال اخیر از گذار ایران و عربستان از مرحله هیبریدی به جنگ تمام عیار ممانعت کرده است. فرضیه این مقاله به روش تحلیل – توصیفی پردازش شده است.
ضعف دولت ملت سازی در سوریه و وقوع جنگ داخلی در این کشور (2016-2011)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
اکثر کشورهای برآمده از امپراتوری عثمانی، از جمله سوریه، با ضعف در روند دولت ملت سازی مواجه بوده و همین امر باعث شکنندگی آن ها در یک قرن گذشته شده است. در عین حال، موقعیت ژئوپلیتیک، سوریه را همواره مرکز توجه قدرت های بزرگ قرار داده است. متن حاضر با تمرکز بر ضعف دولت ملت سازی در سوریه، نشان می دهد ضعف دولت ملت سازی در سوریه چه تأثیری بر وقوع جنگ داخلی در این کشور داشته است. اگرچه از ابتدای استقلال سوریه، گروه های قومی و مذهبی مختلف در کنار یکدیگر می زیسته اند و احزاب و ایدئولوژی های مختلف فعال بوده اند، به دلایل مختلف نهادها و ساختارهای فرهنگی و سیاسی متزلزل باقی ماندند و همبستگی ملی نیز محقق نشد. نتیجه این شکنندگی ناشی از تعدد و تراکم طولانی مدت بحران را می توان به روشنی در وضعیت پنج سال گذشته دید؛ ضعف روند دولت ملت سازی در سوریه عامل اصلی بروز جنگ داخلی در این کشور بوده است و بسیاری از مشکلات اقتصادی، سیاسی، فرهنگی و اجتماعی از آن نشئت می گیرند. چالش های پیش روی سوریه در روند دولت ملت سازی، این کشور را به پرتگاه جنگ داخلی کشانده است. در ابتدای بحران اخیر (2011)، اصلاحات جدی و عمیق سیاسی و اقتصادی به صورت یک خواست عمومی درآمد، به ویژه آنکه اصلاحات مورد نظر بشار اسد که در سال 2000 به قدرت رسید، ظرف مدت کوتاهی به خاطر کارشکنی های حزب بعث و ارتش ناکام و متوقف شد. با این حال، برخورد قهرآمیز نیروهای نظامی و امنیتی با اعتراضات مردمی، در کنار دخالت تدریجی و فزاینده قدرت های خارجی سبب شد توانایی دولت سوریه در تأمین ثبات با تردید مواجه شود و مشکل قدیمی ضعف روند دولت ملت سازی اثر خود را به عنوان یکی از عوامل ریشه ای جنگ داخلی این کشور نشان دهد.
تحلیل نهادی دولت های ورشکسته در خاورمیانه(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات راهبردی سال بیست و یکم تابستان ۱۳۹۷ شماره ۲ (پیاپی ۸۰)
135 - 158
حوزههای تخصصی:
اگر دولت های ناکارآمد را به سه دسته ضعیف، شکننده و ورشکسته تقسیم کنیم، در قرن بیستم قاره آفریقا مرکز دولت های ورشکسته و مناطق خاورمیانه و آمریکای لاتین، مرکز دولت های ضعیف و شکننده بودند. اما از اوایل قرن بیست ویکم دولت های ضعیف خاورمیانه در حال گذار به دولت های ورشکسته بوده اند؛ به طوری که هم اکنون از 10 دولت ورشکسته، سه مورد آن ها (عراق، سوریه و یمن) در خاورمیانه هستند. تلاش این مقاله بر شناسایی عوامل موثر بر این گذار است. یافته های مقاله نشان می دهد که از پنج دلیل شکست دولت، دو عامل فساد و غارتگری دولت و بحران اصلاحات در هر سه کشور فوق مشترک بوده اند. ترکیب این دو عامل با عوامل منحصر به فرد در هر کشوری (در عراق، شدت گرفتن نزاعهای قومی- مذهبی؛ در سوریه، زوال اقتدار و رویههای دموکراتیک؛ و در یمن، شورش منطقه ای) باعث شکست دولت شده است