مطالب مرتبط با کلیدواژه
۸۱.
۸۲.
۸۳.
۸۴.
۸۵.
۸۶.
۸۷.
۸۸.
۸۹.
۹۰.
۹۱.
۹۲.
۹۳.
۹۴.
۹۵.
۹۶.
۹۷.
۹۸.
۹۹.
۱۰۰.
حکایت
منبع:
تحقیقات تمثیلی در زبان و ادب فارسی دوره ۱۰ بهار ۱۳۹۷ شماره ۳۵
110 - 134
حوزههای تخصصی:
تمثیل به عنوان یکی از پایه های مهم صور خیال، طیف وسیعی از مباحث گوناگون متون ادب فارسی را در برمی گیرد. نمود بارز این امر در متون عرفانی امری قابل توجه است. در این میان «مثنوی معنوی» به عنوان یکی از شاخص ترین آثار ادب فارسی در بردارنده عناصر و مضامین گوناگونی است که با بهره گیری از ابزار بلاغی گوناگون از جمله تمثیل، سهم عمده ای در انتقال آموزه ها و مفاهیم اخلاقی، اجتماعی، عرفانی، فلسفی و... دارد. از این رو در این مقاله بر آنیم به بررسی جلوه های تمثیل در هر یک از مراتب سیر و سلوک حکایت عرفانی موسی و شبان مثنوی بپردازیم تا دریابیم که مولانا در پی ریزی محتوایی ساختار داستانی خود از چه تمهیداتی بهره جسته و هدف غائی وی از طرح این حکایت عرفانی بر مبنای اصول و موازین قاعده تمثیل چگونه بیان گردیده است. در این راستا پس از ذکر مباحثی پیرامون پیشینه و کارکرد مقوله تمثیل به بیان آموزه های عرفانی این داستان با عنایت به مبحث تمثیل خواهیم پرداخت.
بررسی حکایت های تمثیلی با شخصیّت های جانوری در اللّمع فی التّصوّف ابونصر سرّاج(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
حوزههای تخصصی:
حکایت ها که پایه و اساس تمثیل هستند، نقش بسیار مهمی در آموزش های صوفیّه داشته اند. از جمله این حکایت ها، حکایت هایی است که یکی از شخصیت های آن یک جانور است. هدف اصلی این تحقیق مشخص ساختن انواع شخصیّت های جانوری در حکایت های تمثیلی کتاب اللّمع است. در این تحقیق- که به روش توصیفی و تحلیلی نوشته شده- این نوع حکایت ها در کتاب اللّمع فی التّصوّف نوشته ابونصر سرّاج توسی (م 387 ه ) مورد مطالعه قرار گرفته و نشان داده شده است که سرّاج در حکایت های تمثیلی خود، از چه نوع شخصیّت های جانوری استفاده نموده و نوع نگاه او به عنوان یک عارف نسبت به جانوران چگونه است؟ با مطالعه حکایت های کتاب اللّمع آن ها را می توان به سه دسته کلی تقسیم نمود: 1- حکایت های واقعی: این نوع حکایت ها در جهان بیرون اتفاق افتاده و یا می تواند اتفاق افتاده باشد. 2- حکایت های تخیلی که زاده تخیّلات صوفیّه هستند. 3- حکایت های نمادین که در آنها حیوان نقشی نمادین دارد. این نوع حکایت ها یک رویداد درونی است و برخاسته از ناخودآگاهی عارف است. هدف اصلی از به کارگیری حکایت ها در متون صوفیه درک و فهم بهتر مطالب عرفانی و آسان تر شدن آموزش از طریق بیان حکایت است که البته در تمامی حکایت ها، بی آزاری و مهربانی صوفیه نسبت به تمام حیوانات کاملاً آشکار است.
کاربرد مکر و مکراندیشی در حکایت های تمثیلی جانوران در مرزبان نامه(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
حوزههای تخصصی:
حیوانات با ایفای نقش تمثیلی و نمادین جدای از اینکه، موجب غنای محتوا و جذابیّت حکایت ها می شوند، شاعران و نویسندگان متون نظم و نثر از رویکرد تمثیلی نقش آنها، بیشتر برای تحقق اهداف اخلاقی، تعلیمی، اجتماعی و سیاسی سود می جویند. در این حکایت ها بیشتر از مصلحت اندیشی، حزم، مکر اندیشی، حرص و طمع، ترک هوی و هوس، تدبیر و عمل در کارها سخن می رود. در این مقاله، ملاک انتخاب حکایت ها حضور شخصیّت های حیوانی فعّال در حوادث و ماجراهاست. اغلب در این گونه حکایت ها شخصیّت حیوان تنها سخن می گوید، گاهی مطابق طبیعت حیوانی عمل می کند و انگیزه های حیوانی دارد و گاهی انگیزه ها و اعمال نسبت داده شده به انسان را در بر می گیرد. هر حیله و چاره اندیشی مثمر واقع نمی شود، بلکه باید با مشورت خردمندان همراه باشد. در پژوهش حاضر که به شکل بنیادی بر اساس مطالعات کتابخانه ای و به روش توصیفی-تحلیلی انجام شده است، نشان داده شده است که مکر به صورت فریفتن حریف عملی می شود و قهرمان در اصل از یک خطای ادراکی او که مبتنی بر عادت است، استفاده می کند. این تحقیق برتری مکر وحیله را بر زور و قدرت و شجاعت گوشزد می کند و یادآوری می کند: آنان که با چاره اندیشی و تدبیر به مقابله با دشمن می روند، پیروزتر از کسانی هستند که تنها به تیغ تیز و زور بازو متکی هستند.
نگاهی به تعالیم اخلاق عرفانی در حکایت های هفت اورنگ جامی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات عرفانی پاییز و زمستان ۱۳۹۹ شماره ۳۲
136-109
حوزههای تخصصی:
منظومه هفت اورنگ جامی شامل حکایات و تمثیلاتی است که به بیان اسرار و رموز شریعت و طریقت پرداخته و با نگاهی ویژه به آداب سیروسلوک، شاخصه های اخلاق را در حوزه عرفان، در قالب قصه نمایش داده است. این پژوهش که به روش توصیفی تدوین یافته، در پی پاسخ به این مسائل است تا دریابد مقاصد و اهداف تعلیمی عبدالرحمن جامی در این حکایات چیست و چگونه می توان با طبقه بندی و تحلیل محتوایی آن ها، آموزه های عرفانی عملی وی را تبیین و تشریح کرد. نخست، ضمن تأملاتی درباره اخلاق، جایگاه آن به ویژه در حوزه عرفان و تصوف بررسی شده و رابطه معرفت و مکاشفه عرفانی با مجاهده یا آداب سیروسلوک تبیین شده است. در ادامه، مقاماتی چون صبر، رضا، شُکر، حیا، صدق، تواضع و فتوت از منظر عارفان بزرگ و از خلال حکایات این منظومه تعلیمی عرفانی، استخراج و بررسی شده است. یافته های این پژوهش نشان دهنده نقش و جایگاه این آداب در سیروسلوک در جهت کسب معارف عرفانی در منظومه هفت اورنگ است که شاعر با بهره گیری از حکایات متعدد، مشی و مرام طریقت را برای مریدان نمایان ساخته است.
بررسی عنصر شخصیّت در حکایات مشترک هفت اورنگ جامی و مصیبت نامه عطّار(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
جامی شاعر عارف قرن نهم، برای بیان موضوعات اخلاقی، تعلیمی و عرفانی در هفت اورنگ، به طریقی مؤثر و هنرمندانه از دویست حکایت و تمثیل استفاده کرده است. از میان این حکایات یازده حکایت در مصیبت نامه عطّار وجود دارد. یکی از راه های سنجش قدرت خلّاقیت و سبک شاعران، بررسی و مقایسه تمثیل های داستانی آن ها با یکدیگر است. دراین پژوهش به بررسی و مقایسه یازده حکایت مشترک هفت اورنگ و مصیبت نامه با تکیه برعنصر شخصیّت پرداخته ایم. عطّار گاه با پندواندرز و گاه با بیان ظرافت های اخلاقی، از زبان دیوانگان(عقلای مجانین) جهت عبرت شاهان و ظالمان حاکم بر مردم به انتقاد می پردازد و برتری و خلاقیّت خود را با استفاده از عنصر شخصیّت و شخصیّت پردازی در ساختار حکایات، در جهت تبیین مقاصد و اندیشه های خود به کارگرفته است. نتایج به دست آمده حاکی از تفوّق، قدرت و خلاقّیت عطّار است زیرا وی از عنصر شخصیّت به عنوان ابزاری اساسی برای پیشبرد اهداف و اندیشه های خود بیشترین بهره را برده است.
نگاهی به زمان و حکایت و مختصری درباره اصطلاح روایت / حکایت (récit/narrative)(مقاله علمی وزارت علوم)
کتاب سه جلدی زمان و حکایت (1983-1985) پل ریکور (1913-2005) را مهشید نونهالی از فرانسه به فارسی برگردانده که در سال 1397 به صورت کامل از سوی نشر نی روانه بازار شده است. کتاب ریکور اثری دشوار به شمار می رود که فهم آن نیازمند آشنایی نسبتاً کاملی با رشته ها و شاخه های گوناگون علوم انسانی مانند فلسفه، تاریخ، ادبیات، روایت شناسی و ... است. به همین دلیل، در اینجا کمتر به مجلد سوم و بیش تر به مجلد دوم پرداخته می شود. درباره ترجمه می توان ادعا کرد امانت و دقت رعایت شده است اما کاستیهای فراوانی به ویژه در زمینه زبان فارسی در آن وجود دارد. فارغ از مشکلات دیگر، نثر مترجم فاقد پویایی و روانی لازم برای انتقال مفاهیم ریکور است؛ وسواس در ترجمه و عدم انعطاف نحوی، کتاب را به اثری دشوار تبدیل کرده است. افزون بر این، در حاشیه این مقاله به اشتباهات بنیادین مترجم در ترجمه چند اصطلاح مهم مانند حکایت/ روایت، داستان/ تاریخ و ... پرداخته می شود که پاره ای از مشکلات خواننده را در فهم متن سبب شده است. نگارنده بر آن است که توجه مترجم به میراث مترجمان پیشین می توانست بخشی از مشکلات ترجمه را بکاهد.
مؤلفه های ادبیات عامیانه در حکایت های هفت پیکر
منبع:
شفای دل سال چهارم پاییز و زمستان ۱۴۰۰ شماره ۸
21 - 37
حوزههای تخصصی:
آثار برجسته و فاخر ادبی در حوزه ادبیات رسمی کشور ها قرار می گیرد. در برابر ادبیات رسمی، ادب عامه است که گنجینه ای از فرهنگ، آداب، رسوم، عقاید و آمال عامه مردم محسوب می شود. قصّه های عامیانه، ویژگی هایی دارند که از ادبیات رسمی، متمایز می شوند. هفت پیکر نظامی گنجوی یکی از داستان های منظوم ادبیات رسمی محسوب می شود؛ درحالی که داستان های میانی این منظومه ویژگی های ادب عامه را دارد. این پژوهش با مطالعه کتابخانه ای و با رویکرد توصیفی-تحلیلی انجام گرفته است. جامعه آماری پژوهش ، حکایت های هفت پیکر است. نتایج بررسی نشان داد که در این حکایت ها، ویژگی های قصّه های عامیانه همچون ایستایی شخصیت ها، کلی گرایی، پی رنگ ضعیف، زمان و مکان نامشخص، زاویه دید یکسان، برتری اصول اخلاقی و نقش پُررنگ سرنوشت دیده می شود. به این ترتیب می توان نتیجه گرفت که حکایت های ذکرشده در هفت پیکر، جزئی از ادبیات عامیانه زمان نظامی یا پیش از آن بوده است و نظامی با قدرت تخیّل و هنرنمایی در توصیف، این حکایت ها را بازآفرینی کرده است.
بررسی نشانه معناشناسی گفتمانی گرماس در منتخب حکایت های حدیقه الحقیقه سنایی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
نشانه- معنا شناسی گفتمانی، برآیند نشانه شناسی ساخت گرا و نظام روایی مطالعات معنایی است. این دیدگاه، جریان «تولید معنا» را تابع فرآیندی می داند که عوامل نشانه -معنایی در آن دخیل اند. نشانه- معناشناسی گفتمان، در قالب فرایندها و در ابعاد مختلف شناختی، حسّی- ادراکی، عاطفی و زیبایی شناختی و... مطرح می شود. پژوهش حاضر با هدف بررسی نشانه معناشناسی حکایت های حدیقه الحقیقه، با روش تحقیق کتابخانه ای و روش تجزیه و تحلیل توصیفی-تحلیلی به سامان رسید. نتیجه حاصل شد که در بررسی نظام های گفتمانی موجود در حدیقه الحقیقه، گونه های مختلف این نظام ها ازجمله هوشمند و شوشی، مشاهده می شود که نظام های غالب گفتمانی حدیقه هم هستند. گفتمان شناختی در حکایات حدیقه الحقیقه به عنوان یک گفتمان عرفانی، از جایگاه مهم تری برخوردار است و با توجه به رویکرد چنین گفتمانی، فرآیند شناختی در حکایات حدیقه مسیر متفاوت و گاه گوناگونی را طی می کند. در گفتمان های شناختی حدیقه سنایی، عواملی همچون ارتباط فعل مؤثر دانستن و باور داشتن با مسأله شناخت مطرح می گردد و نیز به ارتباط زاویه دید با شناخت پرداخته می شود. هم چنین به این نتیجه رسیدیم که در برخی حکایات حدیقه، تولید معنا در بستر آمیختگی طرحواره ای به شناخت منجر می شود.
تحلیل کارکردهای حکایت در حدیقه سنایی و تطبیق آن با نظریه راندال(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
ادبیات عرفانی سال سیزدهم زمستان ۱۴۰۰ شماره ۲۷
63 - 87
حوزههای تخصصی:
سنایی، پایه گذار شعر عرفانی فارسی، از شاعرانی است که به طور عملی و گاه نظری کوشیده است زبان عرفان را بشناساند. تاکنون درباره زبان عرفانی نظریه های متعددی پدید آمده است. این نظریه ها آنجا که مبتنی بر نظریه های کلی تر زبان دین مطمح نظر قرار می گیرند، در دو دسته نظریه های شکل گرا و نظریه های نقش گرا می گنجند. از جمله نظریه های نقش گرا درباره زبان تجربه های متافیزیکی، نظریه جان هرمن راندال است. این فیلسوف، دین را مانند علم و هنر یک نوع فعالیّت بشری سهیم در فرهنگ انسانی می داند و برای رموز و اساطیر دینی چهار نقش برمی شمارد. مقاله حاضر به تحلیل تازه ای از کارکردهای حکایت در کتاب حدیقه الحقیقه سنایی و تطبیق آنها با نظریه راندال می پردازد و با استفاده از روش توصیفی-تحلیلی نتیجه می گیرد که اولاً سنایی حکایت را برای دو منظور، یکی تبیین مسائل هستی شناسانه، شامل مسائل خداشناسانه، جهان شناسانه و انسان شناسانه و دیگری اصلاح مشکلات اجتماعی به کار می برد و ثانیاً حکایات حدیقه سنایی از میان چهار نقش مورد نظر راندال، در وهله اول، بیشتر نقش برانگیختن حس عملی و تقویت تعهد عملی (انسان شناسانه) و در وهله بعد، نقش برانگیختن حس تعاون و تقویت انسجام اجتماعی (اجتماعی) را برعهده دارد و دو نقش دیگر از این چهار نقش ، یعنی انتقال تجربه های بیان ناپذیر انسانی (خداشناسانه) و ایضاح نظام شکوهمند الهی (جهان شناسانه) کمتر مورد توجه این شاعر عارف بوده است. این نقش ها عرفان سنایی را در سایه مکتب خراسان قرار می دهند که بیشتر به انسان گرایی و جامعه گرایی مشهور است.
تحلیل نشانه - معناشناختی حکایت طوطی و بازرگان از مثنوی معنوی مولانا(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
نشانه - معناشناسی، روشی نوین در نقد ادبی است که هیچ گاه ادعای جایگزینی، دیگر رویکردهای نقد ادبی را نداشته است، بلکه در پی آن است که پنجره های نوینی را در معنا بگشاید که متفاوت از برداشت های شناختی و سطحی است. این روش، ژرفا و ارتباط کلمات را باهم به چالش می کشاند، و ما را به سوی مفاهیمی تازه و پویا رهنمون می سازد. این پژوهش در صدد است، با روش توصیفی - تحلیلی؛ حکایت (طوطی و بازرگان) یکی از ارزنده ترین حکایت های رمزی و تمثیلی دفتر اول مثنوی را از دریچه نشانه - معناشناختی بررسی نماید، تا براین اساس راهکارهای تبیین معنا و شرایط عبور کنش گر از مرزهای ساختاری محدود و رسیدن به معنای استعلایی و زیبایی شناختی تبیین گردد. طوطی فاعل کنشی - شوشی، در مرتبه ای فراتر از یک مرغ معمولی آن قدر بالا می رود که با فاصله گرفتن از مادیات، به مرغ جان و راهبر مبدل گشته و در راستای وحدت الهی متعالی می گردد و بازرگان فاعل کنشی در مواجه با تنش عاطفی عمیق، دگرگون شده و در گسست با خود در مسیر سعادت گام برمی دارد و به شناخت شهودی می رسد.
علم صدرایی در نسبت با رای انطباق و انقلاب(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
فلسفه و کلام اسلامی سال پنجاه و پنجم بهار و تابستان ۱۴۰۱ شماره ۱
254 - 237
حوزههای تخصصی:
مسئله ادراک انسان از طریق حصول موجود ذهنی و نسبت حلولی آن با نفس و علم حضوری نفس به موجود ذهنی و انطباق تصویر ذهنی با حقیقت خارجی پاسخی است که از سوی ابن سینا در برابر سوال از چگونگی علم به محسوسات خارجی مطرح شده است. این مقاله در پی چرایی تغییر این تحلیل در حکمت متعالیه به نظریه شهود خارج توسط نفس در مرحله اول و تولد موجود ذهنی از نگاه استقلالی به علم حضوری در مرحله دوم است. مابین دوره بوعلی و ملاصدرا فلاسفه ای ظهور کرده اند که به نظرنویسنده - برخلاف نظر مشهور- اهتمام به رفع اشکال از رای بوعلی داشته اند و برایشان رقیب نظریه بوعلی نبوده است لکن به آراء ایشان نیز اشکالات دیگری وارد است. نگارنده برای بررسی چرایی پیش گفته به سیر تاریخی اما نقادانه این آراء از بوعلی تا صدرالمتالهین می پردازد و چرایی تغییر مختصات تحلیل شناخت محسوسات خارجی در فلسفه ملاصدرا مورد واکاوی قرار می گیرد.
نگاهی به داستان ها و حکایات تمثیلی در بوستان(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
حوزههای تخصصی:
با توجه به اینکه بیان مطالب در قالب حکایت و داستان تأثیرگذارتر و دلنشین تر است، سعدی در بوستان برای نقل آموزه ها و مطالب عالی اخلاقی و حکمی از حکایات تمثیلی بهره برده است. برای شناخت بهتر آثار ادبی باید به واکاوی آن ها پرداخت، به همین دلیل ضرورت دارد حکایت های تمثیلی بوستان تحلیل و بررسی شود. در این پژوهش برآنیم تا با روش تحلیلی توصیفی و با هدف شناخت حکایت های تمثیلی بوستان به این پرسش پاسخ داده شود که سعدی چگونه و با چه هدفی از تمثیل بهره برده است و حکایات تمثیلی تا چه اندازه به زیبایی مطلب افزوده و در انتقال مفاهیم مؤثر بوده اند. نتایج نشان می دهد که سعدی در آفریدن حکایت های تمثیلی و ارائه شاهد و مثال های مناسب و متنوع موفق بوده است و مطالب ارزنده مورد نظر خود را در قالب داستان های کوتاه تمثیلی به گونه ای بیان نموده، که بر خوانندگان بسیار تأثیرگذار باشد. بیان آموزه های اخلاقی در قالب داستان افزون بر التذاذ ادبی، سبب ماندگاری آن ها نیز شده است.
بررسی سیره دادرسی قاضیان در قرن هفتم (با تکیه بر بوستان و گلستان سعدی و مثنوی مولوی)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
کاوش نامه زبان و ادبیات فارسی سال ۲۰ زمستان ۱۳۹۸ شماره ۴۳
217 - 244
حوزههای تخصصی:
قضاوت و دادرسی همواره از مسأله های مهم جوامع بشری به شمار آمده و باتوجه به نقش پررنگ قاضیان در جامعه، این موضوع در ادبیات فارسی بازتاب گسترده ای داشته است. در حالی که آداب قضاوت قاضیان و دادگران در متون تاریخ گمشده است، شاعران و ادیبان بتصریح یا با کنایه، به افشاگری دست زده و این، اهمیت آثار آنان را دوچندان می کند. هدف مقاله حاضر بررسی ادب داوری در حکایت های دوتن از ادیبان برجسته ادب فارسی در قرن هفتم است تا از یک سو، طرز تلقّی و نوع واکنش شاعران و ادیبان آن دوره در برابر نابسامانی دستگاه قضا روشن گردد و از سوی دیگر، خصیصه های اخلاقی دادگر عادل با توجه به آن دوران بررسی شود. این تحقیق به روش کتابخانه ای انجام شده است و ماحصل، آن که از ابتدا و بخصوص، از تاریخ فاجعه بار حمله مغول به ایران، انحطاطی در دستگاه قضا ایجاد گردید که شاعران و ادیبان عدالت خواه را وادار کرد تا با سلاح کلام، جهاد کنند و کوس رسوایی قاضیان را در تاریخ بنوازند. همچنین، نتایج نشان داد که ادب داوری از دیدگاه سعدی و مولوی شامل صفات والای اخلاقی و فنّی همچون عدل و انصاف، علم و دانش، زهد و تقوی، فراست و تیزهوشی، رعایت شرع و قانون مداری است؛ با این تفاوت که سعدی بیشتر، به وضع موجود و واقعیت وضعیت قضاوت و احکام صادره پرداخته و در مقابل، مولوی بیشتر، به اخلاق آرمانی و فردی توجه کرده است.
نقش و تحلیل کارکردگرایانه «حکایت» در انقلاب های جمعی (مطالعه موردی قصه مرغان جهان در منطق الطیر)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
زبان و ادب فارسی سال ۷۶ بهار و تابستان ۱۴۰۲ شماره ۲۴۷
51 - 69
حوزههای تخصصی:
منطق الطیر عطار از آثار عرفانی برجسته در ادبیات فارسی است که در ساختاری روایی، به قصه فراخوان کمّی و کیفی «مرغان جهان» و تلاش جمعی آنها برای رسیدن به «سیمرغ» می پردازد. «حکایت» مهمترین ابزار عطار، در شکل دهی به ساختار این بسیج جمعی است. او در ساختار منطق الطیر از 194 «حکایت» استفاده کرده شده است. سوال این است که کارکرد این حکایت ها چیست و چرا «عطار» بر استفاده از این نوع روایی، اصرار دارد؟ پیش فرض این است که حکایت یکی از تمهیدات مورد نیاز برای شکل دهی به بسیج جمعی است و عطار آگاهانه تلاش می کند تا ساختار منطق الطیر را بر «حکایت» استوار سازد. «هدهد» به عنوان رهبر، همواره تلاش می کند تا در گفتگوی خود با دیگر مرغان، از «حکایت» به عنوان یک ابزار، استفاده کند. استفاده از «حکایت»، تبدیل قصه «من» به «ما» را آسان می کند و موجب همراهی می شود. «حکایت» موجب خلق بحران و اضطرار شدید می شود و الزام نمایشی فراخوان مورد نظر «هدهد» را تشدید می کند. با استفاده از «حکایت» می توان خیر و منفعت جمعی را برجسته کرد و موجب تشدید جامعه پذیری و جهان بینی مشترک شد. ساخت های روایی، مفتون سازی و تسخیر ذهن را آسان می کنند و بر قدرت ترغیبی و متقاعدسازی زبان می افزایند. در این مقاله تلاش می شود تا اهمیت و ضرورت استفاده از «حکایت» در متن منطق الطیر، با روش کیفی و تحلیلی – توصیفی ، مورد بررسی و نقد کارکردشناختی قرار گیرد.
تحلیل انسجام و پیوستگی دو حکایت متوالی از باب دوم گلستان بر اساس الگوی انسجام غیر ساختاری(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
نثرپژوهی ادب فارسی دوره ۲۶ بهار و تابستان ۱۴۰۲ شماره ۵۳
177 - 213
حوزههای تخصصی:
از جمله مباحثی که همواره درباره گلستان سعدی مطرح می شود، مبحث بود یا نبود ساختار و سیستم در متن گلستان است. عده ای، حکایات گلستان را فاقد نظم و ارتباط معنایی می دانند و گروهی دیگر معتقد به معماری سنجیده، متقارن و نظام مند گلستان هستند. امروزه کاربست موفقیت آمیز نظریه زبانشناسی نقش گرا در مطالعه متون ادب پارسی، مسیر جدیدی را برای ساختارشناسی گلستان گشوده است. در این جستار با کاربرد نظریه زبان شناسی نقش گرا و استخدام الگوی «انسجام غیرساختاری»، هماهنگی انسجامی و پیوستگیِ بین دو حکایت از باب دوم گلستان بررسی شده است. هدف از این پژوهش این است که با تحلیل روابط معنایی بین عناصر سازنده این دو حکایت، درجه انسجام و پیوستگی آن ها سنجیده شود. بر این اساس، معلوم می شود که آیا اساساً سعدی در چینش حکایات، نیّت و مقصود خاصی را در نظر داشته است یا خیر؟ نتایج این مطالعه حاکی از تعدّد گره های معنایی، تعامل زنجیره های کانونی و هماهنگی انسجامی چشمگیر میان این دو حکایتِ ظاهراً مجزّاست. کاربست الگوی انسجام غیرساختاری سبب آشکار شدن نیّت سعدی در سازماندهی موضوع، درون مایه، صحنه آرایی، کنشگران و پیرنگ پیوسته در دو حکایت گردید. بافتار درون زبانی و برون زبانی هر حکایت با حکایت دیگر کاملاً قرینه است. در مجموع، ارتباط عناصر و تعامل بین مقوله های این دو حکایت، گفتمانی واحد را می آفریند؛ بنابراین، حاصل کاربرد نظریه زبان شناسی نقش گرا این امکان را فراهم می سازد تا به صورت کمّی و به دور از هرگونه کلّی گویی و اظهار نظر ذوقی-سلیقه ای، هماهنگی انسجامی و پیوستگیِ بین حکایت های هر باب گلستان را آشکار کنیم.
مثنوی مولوی، هوش معنوی و لذات فلسفه برای کودک(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
عرفان اسلامی سال ۱۵ بهار ۱۳۹۸ شماره ۵۹
279 - 300
حوزههای تخصصی:
تعالی هوش معنوی که از آن به عرفان فردی نیز تعبیر می شود به عنوان زیربنای باورهای فردی و ارتقا قدرت تفکر مستقل, نیاز و کشش همواره انسان برای دستیابی به زندگی سالم روانی بوده اند. آهنگ سریع تغییر و تحول در عرصه ارتباط اجتماعی، ناپایداری اطلاعات و بالاخره ماهیت پیچیده زندگی مدرن ایجاب می کند که از همان کودکی به پرورش این بعد از زندگی و معنویت پرداخت تا در سایه رشد تفکر و تقویت کیفیت فلسفیدن و اندیشه ورزی رابطه خلاق و فعال اجتماعی و تصمیم گیری درست در موقعیت های مختلف،نیز نایل شد. P4C یا فلسفه برای کودک با محوریت ابزاری «داستان» اساساً برای این مهم به وجود آمده است و با توجه به اهمیت مؤلفه «فرهنگ وابستگی» در آن، مثنوی معنوی مرجعی است که به دلیل تنوع و حجم بالای حکایات، نیز احتواء به مباحث متعدد فلسفی _ عرفانی اعم از هستی شناسی، معرفت شناسی،.... به عنوان یکی از مناسب ترین منابع موجود برای طرح و بحث در حلقه کندوکاو فلسفی کودک ایرانی پیشنهاد می شود، لذا مقاله حاضر ضمن تأکید بر مولفه فرهنگ وابستگی قوی حکایات مثنوی و دریافت های عرفانی پی آیند آن به بررسی مباحث نه گانه شناختی- فلسفی مناسب کودکان از هستی شناسی تا فلسفه سیاست در خلال آن ها می پردازد.
تمایز اولیات با داده های هوش مصنوعی با تکیه بر مبانی فلسفی علامه مصباح یزدی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
معرفت فلسفی سال ۲۱ زمستان ۱۴۰۲ شماره ۲ (پیاپی ۸۲)
43 - 58
حوزههای تخصصی:
After adopting a fundamental approach in epistemology, one important issue is to explain why basic and self-evident propositions are true. From among self-evident propositions, the first (analytical) theorems are of special importance. Referring to many problems and contrary to the approach attributed to the early philosophers, Allameh Misbah Yazdi does not embrace the possibility that first theorems should imitate the external instances and instead seeks for their referents in the relations between concepts in the mind.
Despite mind's intuitive dominance over relations between the concepts in the first theorems and the fact that its explanation for the criterion of the truth of first theorems is provided through reference to the present knowledge, this theory still faces an important question. Assuming that first theorems indicate the relation between the concepts in the mind, how can these mental correlations be considered as a criterion for the identity of instances outside? How can we leave out mind's structure and intervention in the process of establishing such relations? How can we be sure that if our mind were created otherwise or if a different structure was defined for it like the artificial intelligence, it would not consider other propositions as first theorems? It goes without saying that the lack of a proper answer to the above question leads to relativism in the foundations of human knowledge and then to relativism in all sciences.
In their article and through a descriptive method, the authors intend to first explain the foundation of Allameh Misbah Yazdi on how concepts express something and then their difference from how artificial intelligence data signify things. They then provide an appropriate answer to the aforementioned question through the analytical method.
کاربرد اخلاق حکایت در اخلاق کاربردی(مقاله پژوهشی حوزه)
حوزههای تخصصی:
«اخلاق حکایت» در چالشی ترین مفهوم آن، یکی از مُدل های بحث، استدلال و توجیه در اخلاق کاربردی به شمار می آید. در این معنا، داستان ها و حکایت های زندگی تک تک افراد انسانی در شناخت ارزش ها و هنجارهای اخلاقی آنان مؤثر بوده، مبنای تصمیم گیری اخلاقی آنان را می سازند و لازم است در مواجهه با چالش ها و دوراهه های اخلاقی زندگی فردی و حرفه ای جدّی گرفته شوند. اهمیت بحث از این معنا، با توجه به مدعیاتی چالشی که در خلال آن مطرح می شود، بر خواننده پوشیده نیست. به ویژه آنکه جای خالی این بحث در آثار مکتوب به زبان فارسی مشهود است. از این رو، در این مقاله با اتخاذ روشی توصیفی۔تحلیلی، ابتدا توضیحاتی درباره رویکردها و فواید اخلاق حکایت ارائه می شود و آنگاه به تبیین و ارزیابی سه رویکرد از چالشی ترین رویکردهای «اخلاق حکایت» پرداخته خواهد شد. نتایج این پژوهش نشان می دهد فواید حکایت برای اخلاق کاربردی، قابل انکار نیست. غفلت از حکایت - جدا از اخلال در تأمین بسیاری از عناصر بحث اخلاقی - به نقص در شناسایی همه ابعاد پرونده ها و موردهای بحث در اخلاق کاربردی می انجامد، اما تأکید بر این فواید به معنای حذف ضرورت نظریه ها و اصول اخلاقی نیست.
نوآوری در حکایت های تفسیر کشف الاسرار و عدة الابرار(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
فنون ادبی سال ۱۶ بهار ۱۴۰۳ شماره ۱ (پیاپی ۴۶)
123 - 146
حوزههای تخصصی:
کشف الاسرار افزون بر بُعد تفسیری و عرفانی در میان آثار صوفیانه ازنظر ادبی، روایی و هنری از جایگاه ویژه ای برخوردار است. کاربرد گسترده حکایت ها به همراه اظهارنظرهایی - کلی و مبالغه آمیز - درباب داستان پردازی میبدی لزوم پژوهش های دقیق و درخور استناد را یادآور می شود. در این راستا و در پاسخ به مسئله اصلی پژوهش که چگونگی نوآوری و خلاقیت میبدی در داستان پردازی است، به شیوه توصیفی-تحلیلی و به کمک جدول ها و نمودارها به بررسی ویژگی قصه ها و عناصر غالب داستانی در نوبت سوم جلدهای پنجم و ششم کشف الاسرار پرداخته ایم. ظرافت ها و جوانه های این نوآوری در سده ششم چشم اندازی دقیق تر، واقعی تر و اصیل تر از جایگاه، کارکرد و تحول قصه به دست می دهد. نمونه هایی از حضور شخصیت های متعدد، پویا، شخصیت پردازی باورپذیر، حضور مؤثر زنان، کاربرد حدیث نفس و انواع تک گویی، بیان لحن و حالت شخصیت ها در گفت وگو، زاویه دید اول شخص و گاه تغییر زاویه دید، پرداختن به جزئیات صحنه، پیرنگ نسبتاً پیچیده و قوی، پایان پیش بینی نشده، تعدد درون مایه در یک حکایت و کاربرد شیوه داستان در داستان خلاقیت میبدی را در روایت نشان می دهد. در 4 حکایت از 42 حکایت، پرداخت دقیق، عناصر داستانی قصه ها را به ساختار داستان کوتاه نزدیک می کند. ظرافت ها و نوآوری های هوشمندانه میبدی در زمینه ای از عشق و ایمان به حقیقت مانندی قصه ها و همراهی و همدلی خواننده در کشف الاسرار می انجامد.
«داستان تحول» در کشف الاسرار و عدة الابرار میبدی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
ادبیات عرفانی سال ۱۶ پاییز ۱۴۰۳ شماره ۳۸
167 - 197
حوزههای تخصصی:
در برخی حکایت های صوفیانه شاهد تغییروتحول یکی از شخصیت ها هستیم؛ هرچند انتظار می رود در قصه با شخصیت های ایستا روبه رو شویم. در این موارد شخصیت دگرگون می شود و برخلاف ساختار قصه ها، به جای وقایع و حوادث، شخصیت، در مرکز و محور حکایت قرار می گیرد. برخی از این تحول ها ناگهانی و در اثر کرامت یا معجزه و برخی با سیر منطقی و علّی رخ می دهد. در نوبت سوم جلدهای اول تا دهم کشف الاسرار و عده الابرار میبدی (نگارش: حدود سده ششم) 37حکایت ازاین دست وجود دارد. مسئله اصلی پژوهش افزون بر اشاره به دلایل و خاستگاه تحول، بازتاب مکاشفه و تحول درونی بر ساختار روایت و عناصر داستانی است که به شیوه تحلیلی و توصیفی و به کمک جدول و شکل بدان پرداخته شد. دستاورد پژوهش نمونه هایی از حقیقت مانندی نسبی، همدلی مخاطب با حکایت، جوانی جامعه تحول یافته، حضور کم رنگ زنان در ماجرای تحول، لزوم زمینه و استعداد درونی، تحول در جهت مثبت، نقش اراده و اختیار، ماندگاری تجربه، بازگشت به خداوند به عنوان درون مایه کلی حکایات و شگردهایی چون کاربرد پی رنگ پیچیده تر و حکایت های طولانی تر، زاویه دید اول شخص یا ترکیبی، پرداختن به جزئیات حالات شخصیت ها و فضاسازی دقیق تر را نسبت به سایر حکایت های کتاب نشان می دهد. می توان گفت «داستان تحول» یا «رشد و کمال» افزون بر ایجاد بستری مناسب برای نوآوری در قلمرو عناصر داستان با روشنی بخشیدن به منظومه فکری نویسنده، مفهوم تحول، سویه های ادبی، هنری و گفتمان غالب روزگار میبدی به دریافت و فهم کامل تر تفسیر می انجامد.