مطالب مرتبط با کلیدواژه
۴۱.
۴۲.
۴۳.
۴۴.
۴۵.
۴۶.
سبک فرزندپروری
منبع:
تداوم و تغییر اجتماعی سال ۲ پاییز و زمستان ۱۴۰۲ شماره ۲
249 - 266
حوزههای تخصصی:
مقدّمه و هدف: تعریف و درک مفهوم مسئولیت پذیری در طول دوران زندگی هر فرد، تحوّلات زیادی را پشت سر گذاشته و به میزانی تحت تأثیر تربیت والدین قرار دارد. این پژوهش با هدف بررسی تغییرات در تعریف و درک مفهوم مسئولیت پذیری در دوره های سنّی مختلف، با در نظر گرفتن سبک های فرزندپروری ادراک شده، انجام شده است. روش و داده ها: طرح این پژوهش توصیفی از نوع همبستگی و جامعه آن، زنان و مردان 12 تا 75 ساله یزدی بودند که با استفاده از روش نمونه گیری تصادفی متناسب با گروه های سنّی انتخاب شده و پرسشنامه سبک های فرزندپروری ادراک شده و پرسشنامه باز پاسخ، مفهوم مسئولیت پذیری را تکمیل کردند. یافته ها: نتایج حاصل از بررسی پاسخ های پرسشنامه باز پاسخ، بیانگر تعریف مسئولیت پذیری در قالب طبقه های مفهومی مبتنی بر وظیفه شناسی، امانتداری، قانونمندی، پیشرفت گرایی، سازمان یافتگی و خودمدیریتی بود. تحلیل داده های پژوهش در هر یک از طبقه های تعریفی با آزمون خی دو، نشان داد در مؤلفه های یادشده بین گروه های سنّی مختلف تفاوت معنی دار وجود دارد. همچنین در تأکید بر مؤلفه های سازمان یافتگی و خودمدیریتی بین افراد متأثر از سبک های فرزندپروری مختلف، تفاوت معنادار وجود داشت. افراد با والدین آسان گیر در تعریف این مفهوم بیشترین تأکید را بر سازمان یافتگی و افراد با والدین سخت گیر بیشترین تأکید را بر خودمدیریتی داشتند. بحث و نتیجه گیری: یافته ها نشان داد که بررسی های بیشتر بر روی گروه های سنّی گسترده تر به خصوص کودکان، با استفاده از ابزار منعطف تری مانند مصاحبه در طرح های طولی منسجم، می توانند چشم انداز بهتری از تغییرات تحوّلی مفهوم مسئولیت پذیری در طول زمان به دست دهد. پیام اصلی: محیط شناختی، عاطفی و هیجانی که والدین برای فرزندان خود تحت عنوان سبک فرزندپروری ایجاد می کنند، تاثیر بسزایی در شکل گیری مفهوم مسئولیت پذیری در آنان دارد. به عبارت دیگر، سبک فرزندپروری والدین تا حد زیادی تعیین کننده ی میزان مسئولیت پذیری فرزندان آنان در گذار از دوران نوجوانی به بزرگسالی در حال پیدایش است.
تأثیر سبک های فرزندپروری بر طرحواره های ناسازگار اولیه با نقش میانجی سبک های مقابله ای جبران افراطی و اجتناب
حوزههای تخصصی:
مقدمه: طبق مطالعات شدت طرحواره های ناسازگار اولیه به طور مستقیم با تجارب والدینی و شیوه های مقابله مرتبط است.
هدف: پژوهش حاضر، با هدف بررسی تأثیر سبک های فرزندپروری بر طرحواره های ناسازگار اولیه با نقش میانجی سبک های مقابله ای جبران افراطی و اجتناب انجام شد.
روش: این پژوهش توصیفی از نوع همبستگی (مدل یابی معادلات ساختاری) بود. جامعه آماری پژوهش تمامی دانشجویان مشغول به تحصیل در دوره کارشناسی در سطح کشور بود که با روش نمونه گیری خوشه ای چندمرحله ای (پس از تقسیم کل کشور به 5 ناحیه و انتخاب 5 دانشگاه توسط شخص محقق و پنج همکار آموزش دیده)، 1509 شرکت کننده به عنوان نمونه انتخاب شدند و به پرسشنامه های طرحواره یانگ (YSQ-S3)، فرزندپروری یانگ (YPI)، اجتناب یانگ-رای (YRAI) و جبران افراطی یانگ (YCI) پاسخ دادند.
تجزیه و تحلیل داده ها با روش تحلیل معادلات ساختاری به کمک نرم افزارهای SPSS-23 و AMOS-24 انجام شد.
یافته ها: یافته ها برازش مناسب مدل (93/0CFI= ,77/31, X2/df =087/0RMSEA=) را نشان داد. سبک های فرزندپروری بر طرحواره های ناسازگار اولیه اثر مستقیم و مثبت (27/0β=) معنادار داشت (P<0.01). همچنین، سبک های فرزندپروری از طریق متغیرهای میانجی سبک های مقابله ای اجتناب و جبران افراطی بر طرحواره های ناسازگار اولیه اثر غیرمستقیم و مثبت (21/0β=) معنادار را دارا بود (P<0.01). تخمین بوت استراپ برای بررسی معناداری اثرات استفاده شد.
نتیجه گیری: از نتایج این پژوهش می توان جهت تبیین عوامل مؤثر بر طرحواره های ناسازگار اولیه و به عنوان مدل مناسبی برای طراحی برنامه های جامع در این زمینه بهره برد.
رابطه جهت گیری مذهبی والدین و سبک فرزند پروری آنان با بهزیستی ذهنی فرزندان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف : هدف اصلی از انجام پژوهش حاضر، تعیین رابطه جهت گیری دینی والدین و سبک فرزندپروری آنان با بهزیستی ذهنی فرزندان بود. روش: روش این پژوهش، توصیفی- همبستگی است و جامعه آماری آن را کلیه دانش آموزان دختر دبیرستانی منطقه 20 آموزش و پرورش شهر تهران و مادران آنها تشکیل می دهد. تعداد نمونه آماری با فرمول گرین 200 نفر به دست آمد و به روش نمونه گیری خوشه ای تصادفی انتخاب شدند. ابزار پژوهش، پرسشنامه های جهت گیری دینی آلپورت(1950)، سبکهای فرزندپروری بامریند(1971) و بهزیستی ذهنی کییز ، شموتکین و ریف (2002) بود. در این پژوهش برای تجزیه و تحلیل داده ها از روشهای آماری فراوانی، درصد، میانگین، انحراف معیار و تحلیل رگرسیون چندمتغیّره استفاده شد. یافته ها: رابطه جهت گیری دینی درونی والدین با مؤلفه های عاطفه مثبت، عدم وجود عاطفه منفی و رضایت کلی از زندگی بهزیستی ذهنی فرزندان، مثبت و معنادار است. همچنین جهت گیری دینی بیرونی والدین در پیش بینی مؤلفه های بهزیستی ذهنی فرزندان معنادار نبود. در سبک فرزندپروری والدین؛ سبک مقتدرانه، مؤلفه عاطفه مثبت، عدم وجود عاطفه منفی و رضایت کلی از زندگی بهزیستی ذهنی فرزندان را مثبت و سبک فرزندپروری مستبدانه؛ مؤلفه عاطفه مثبت، عدم وجود عاطفه منفی و رضایت کلی از زندگی بهزیستی ذهنی فرزندان را منفی پیش بینی می کند. اما سبک فرزندپروری سهل گیرانه هیچ یک از مؤلفه های بهزیستی فرزندان را به صورت معنادار پیش بینی نکرد. نتیجه گیری: جهت گیری دینی درونی والدین و سبک فرزندپروری مقتدرانه آنان، با بهزیستی ذهنی فرزندان رابطه مثبت دارد.
تبیین سبک فرزندپروری در نگرش اسلامی (مورد مطالعه: نوجوانان و جوانان شهر تبریز)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف: در تربیت انسان باید شواهدی باشد تا او را اشرف مخلوقات جلوه دهد و بستر این شکل گیری، بدون شک باید به دست خانواده ها فراهم شود؛ بنابر این، خانواده اولین و اساسی ترین عامل در رشد شخصیت انسان است.لذا این پژوهش با هدف تبیین سبک فرزندپروری در نگرش اسلامی، انجام شد. روش: پژوهش حاضر از نوع توصیفی- تحلیلی است. جامعه آماری شامل کلیه نوجوانان و جوانان شهر تبریز در بازه سنی 12 تا ۳۰ در سال ۱۴۰۰ بود که ۳۴۰ نفر به وسیله نمونه گیری تصادفی ساده انتخاب شدند. ابزار پژوهش، پرسشنامه استاندارد بود. یافته ها: بین تحصیلات والدین، شغل والدین، تعلّق ذهنی طبقاتی، جنسیت و رده سنی(نوجوان/ جوان) با متغیّر سبک فرزندپروری در نگرش اسلامی، رابطه معنادار وجود ندارد. همچنین مقدار ضریب همبستگی پیرسون بین ابعاد متغیّر سبک فرزندپروری در نگرش اسلامی در سطح اطمینان 99 درصد معنادار است و بین ابعاد متغیّر سبک فرزندپروری در نگرش اسلامی رابطه مثبت و مستقیم وجود دارد. نتیجه گیری: در سبک فرزندپروری اسلامی علاوه بر رشد مناسب فردی و اجتماعی و سلامت روانی و جسمانی آنان، رشد معنوی و سلامت اخلاقی نیز حاصل می شود و بر خلاف سایر سبکهای فرزندپروری که هدف آنها تربیت یک انسان جاه طلب و برتری طلب است؛ هدف، پیشرفت معنوی و در نهایت قرب الهی می باشد.
رابطه سبک های فرزندپروری با خلاقیت: نقش واسطه ای کارکردهای اجرایی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف پژوهش حاضر بررسی رابطه سبک های فرزندپروری و خلاقیت با تاکید بر نقش میانجی کارکردهای اجرایی در بین دانشجویان بود. این پژوهش از نوع مطالعات همبستگی بود. جامعه مورد مطالعه شامل تمامی دانشجویان دانشگاه الزهرا (س) در سال تحصیلی 1402-1403 بود که از این جامعه تعداد 245 دانشجو به روش در دسترس انتخاب شدند. به منظور جمع آوری داده ها از پرسشنامه سبک های فرزندپروری بامریند، آزمون سنجش خلاقیت عابدی و پرسشنامه توانایی های شناختی نجاتی استفاده شد. داده های جمع آوری شده با استفاده از آزمون همبستگی پیرسون و مدل سازی معادلات ساختاری تحلیل شدند. یافته های پژوهش حاکی از آن بود که بین سبک های فرزندپروری با خلاقیت و کارکردهای اجرایی رابطه مثبت و معناداری وجود دارد. همچنین مدل نقش واسطه ای کارکردهای اجرایی، در رابطه بین سبک های فرزندپروری با خلاقیت از برازش خوبی برخوردار بود. در نتیجه میتوان گفت که متغیر کارکردهای اجرایی نقش واسطه ای معناداری در رابطه بین سبک های فرزندپروری و خلاقیت دارد. بنابراین لازم است که با آگاهی بخشی به والدین در مورد انواع سبک های فرزندپروری به تقویت خلاقیت کودکان از طریق کارکردهای اجرایی آن ها کمک کرد.
پیش بینی نشانه های اضطراب جدایی کودکان براساس سبک های فرزندپروری با میانجیگری احساس ناایمنی مادران(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
رویش روان شناسی سال ۱۳ آبان ۱۴۰۳ شماره ۸ (پیاپی ۱۰۱)
۱۱۰-۱۰۱
حوزههای تخصصی:
پژوهش حاضر با هدف پیش بینی نشانه های اضطراب جدایی کودکان براساس سبک های فرزندپروری با میانجیگری احساس ناایمنی مادران انجام شد. روش پژوهش توصیفی-همبستگی از نوع معادلات ساختاری بود. جامعه آماری شامل تمامی کودکان 8-6 ساله مراکز پیش دبستانی و دبستان های شهر تهران در سال تحصیلی 1402-1401 بود؛ که 242 نفر با روش نمونه گیری خوشه ای چند مرحله ای وارد مطالعه شدند. ابزار پژوهش شامل پرسشنامه سبک های فرزندپروری (PSQ؛ بامریند، 1973)، مقیاس سبک دلبستگی بزرگسالان (RAAS؛ کولینز و رید، 1990) و فرم والد مقیاس سنجش اضطراب جدایی (SAS؛ هان و همکاران، 2003) بود. تحلیل داده ها با استفاده از روش مدل یابی معادلات ساختاری انجام شد. یافته ها نشان داد مدل بدست آمده از برازش مطلوب برخوردار است. اثر مستقیم و مثبت سبک فرزندپروری مستبدانه بر نشانه های اضطراب جدایی، و اثر مستقیم و منفی سبک فرزندپروری مقتدرانه با نشانه های اضطراب جدایی معنادار بود (001/0P<). اثر مستقیم و مثبت احساس ناایمنی مادر با اضطراب جدایی کودک معنادار بود (001/0P<). اثر غیرمستقیم رابطه بین سبک فرزندپروری مقتدرانه و مستبدانه با اضطراب جدایی کودک با نقش میانجی احساس ناایمنی مادر معنادار بود (001/0P<). بنابراین، با توجه به رابطه معنی دار سبک های فرزندپروری مادر با نشانه های اضطراب جدائی و همین طور نقش میانجی احساس ناایمنی مادر درمانگران و مشاوران می توانند در مسیر بهبود سبک های فرزندپروری و احساس ناایمنی مادر در راستای کاهش سطح اضطراب جدائی کودکان گام بردارند.