مطالب مرتبط با کلیدواژه
۴۱.
۴۲.
۴۳.
۴۴.
۴۵.
۴۶.
۴۷.
۴۸.
۴۹.
سبک یادگیری
هدف پژوهش حاضر تعیین نقش واسطه ای سبک های یادگیری در ارتباط بین سواد رسانه ای با رضایت تحصیلی دانشجویان بود. این پژوهش در زمره پژوهش های کاربردی و روش تحقیق توصیفی- همبستگی مبتنی بر مدل سازی معادلات ساختاری بود. جامعه آماری این پژوهش شامل کلیه دانشجویان رشته علوم تربیتی واحد الکترونیکی دانشگاه آزاد اسلامی در سال تحصیلی 1400-1399 بود. با استفاده از روش نمونه گیری تصادفی ساده تعداد 204 دانشجو به عنوان نمونه انتخاب شدند. ابزار پژوهش، سه پرسشنامه استاندارد سبک های یادگیری فلدر و سولومون (1985)، سواد رسانه ای (فلسفی، 1393) و رضایت تحصیلی لنت و همکاران (2005) بود که روایی صوری و محتوایی پرسشنامه ها طبق نظر متخصصان و پایایی آنها به ترتیب با ضریب آلفای کرونباخ 76/0، 81/0 و 79/0 مورد تایید قرار گرفت. تجزیه و تحلیل فرضیه ها در نرم افزار Smart PLS3 و براساس مدل سازی معادلات ساختاری انجام شد. یافته های تحقیق نشان داد که سبک یادگیری با رضایت تحصیلی رابطه مستقیم دارد؛ سواد رسانه ای با رضایت تحصیلی رابطه مستقیم دارد؛ سواد رسانه ای با سبک یادگیری رابطه مستقیم دارد؛ سبک یادگیری در رابطه سواد رسانه ای بر رضایت تحصیلی نفش میانجی گری جزئی دارد؛ به این معنی که 3/45 درصد اثر کل سواد رسانه ای بر رضایت تحصیلی از طریق غیرمستقیم توسط متغیر میانجی سبک یادگیری تبیین می شود.
مطالعه و تبیین تاثیر سبک شناختی یادگیری بر رفتار نوآورانه کارکنان سازمان، مورد مطالعه: صنعت فناوری اطلاعات(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
اندیشه مدیریت راهبردی سال شانزدهم بهار ۱۴۰۱ شماره ۱ (پیاپی ۳۱)
159 - 202
روند سریع تحولات در فضای کسب و کارها، وجود نوآوری را به نیازی مبرم برای تداوم حیات در بازارهای جهانی مبدل نموده است. حال آنکه توانایی سازمان در پیاده سازی نوآوری تا حد زیادی به میزان توانمندی، تعهد و اعتقاد کارکنان آن به مقوله نوآوری وابسته است. لذا نیروی انسانی و بروز رفتارهای نوآورانه که از رفتارهای پیچیده فردی تلقی میشود از نقشی کلیدی در تحقق و پیشبرد سیاست های نوآورانه سازمان ها برخوردارند. در تبیین رفتارکاری نوآورانه در ادبیات از عوامل گوناگونی سخن به میان آمده است. در این میان، سبک شناختی یادگیری عاملی در ایجاد تمایز افراد در نحوه تفکر و یادگیری افراد محسوب میشود که این مطالعه در پژوهشی پیمایشی و مدلی مفهومی و محقق ساخته به بررسی ارتباط میان سبک های یادگیری و رفتارکاری نوآورانه با در نظر گرفتن متغیرهای تعدیل کننده سن، تحصیلات و سمت سازمانی پرداخته شد. داده های این پژوهش شامل 950 پرسشنامه معتبر است. در بررسی صحت فرضیات از تحلیل رگرسیونی خطی و ابزار SPSS و Minitab استفاده شد. نتایج نشان می دهد ارتباطی میان سبک یادگیری واگرا و بروز رفتار نوآورانه وجود ندارد، همچنین سبک یادگیری همگرا با ابعاد کشف و حمایت از ایده از رفتار نوآورانه در ارتباط بوده و بر پیاده سازی ایده تاثیرگذار نیست و سبک یادگیری انطباق یابنده نیز دارای ارتباط قوی با بعد حمایت از ایده است. همچنین از میان متغیرهای تعدیل کننده، عامل سمت سازمانی تنها بر پیاده سازی ایده تاثیرگذار است، همچنین سن و تحصیلات بر کشف و حمایت از ایده تاثیرگذارند. مطابق با مرور ادبیات ارتباط میان سبک یادگیری و رفتار نوآورانه کاری در مطالعات مرتبط با نوآوری سازمانی بسیار نادر است، لذا این پژوهش می تواند به غنی سازی مطالعات حول این مفهوم و کاربرد آن در ارتقا سطح نوآوری سازمان ها مفید واقع شود.
سنخ شناسی فرزندپروری خانواده (ترکیب سبک فرزندپروری پدر و مادر) و تأثیر آن بر سبک های یادگیری نوجوانان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف پژوهش حاضر تعیین اثرسنخ شناسی فرزندپروری خانواده (ترکیب سبک فرزندپروری پدر و مادر) بر سبک های یادگیری فرزندان می باشد. بدین منظور نمونه یی 400 نفری از دانش آموزان مقطع راهنمایی شهر اصفهان در سال تحصیلی 89-88 به روش خوشه یی چند مرحله یی انتخاب و با آزمون های سبک های یادگیری کلب و سبک های فرزندپروری اصلاح شده ی شفر مورد آزمون قرار گرفتند. جهت تحلیل داده ها از تحلیل واریانسی استفاده گردید. تحلیل یافته ها نشان داد سنخ فرزندپروری در برگیرنده ی دو والد مقتدر، به طور معناداری نمره های بالاتری را در شیوه ی یادگیری تجربه ی عینی به دست آورده اند. مقایسه ی نمره های شیوه ی یادگیری مشاهده تأملی در نوجوانان نشان می دهد که بین گروه های مورد بحث تفاوت معنی داری وجود ندارد. سنخ های فرزندپروری مادر مستبد/ پدر مستبد، مادر بی تفاوت/ پدر سهل گیر و مادر بی تفاوت/ پدر بی تفاوت به طور معناداری نمره های بالاتری را در شیوه ی یادگیری مفهوم سازی انتزاعی به دست آورده اند. و بالاخره نوجوانان خانواده های دارای سنخ های فرزندپروری مادر مقتدر/ پدر مقتدر، مادر سهل گیر/ پدر مقتدر و نیز مادر سهل گیر/ پدر سهل گیر نسبت به سایر سنخ ها نمره های بالاتری را در شیوه ی یادگیری آزمایشگری فعال به دست آورده اند.
تدوین چارچوب مفهومی گرایش به تفکر انتقادی بر اساس کارکردهای اجرایی و سبک یادگیری در آموزش عالی؛ از نظر متخصصین
منبع:
مطالعات روانشناختی نوجوان و جوان سال سوم پاییز و زمستان ۱۴۰۱ شماره ۳ (پیاپی ۶ ویزه نامه تحصیلی)
۸۳-۶۸
حوزههای تخصصی:
زمینه و هدف: تفکر انتقادی عنوانی است که در پس اکثر پرسش هایی که درباره آموزش عالی و پیشرفت حرفه ای مطرح می شوند، کمین کرده است (مون ۱۳۹۷)؛ لذا ضرورت دارد که در دوران تحصیل پرورش یافته و فضای کسب آن در سیستم آموزشی، مورد توجهی در خور قرار گیرد.تا فارغ التحصیلان علاوه بر دانش تخصصی، توانایی بازتولید و ارتقا علم را نیز بدست آورند. هدف از انجام این مطالعه، بازکاوی دیدگاه و تجربیات صاحب نظران ایرانی درباره مولفه های تاثیر گذار در بالابردن گرایش به تفکر انتقادی در دانش جویان آموزش عالی است. روش پژوهش: پژوهش حاضر به بررسی و تدوین چارچوب مفهومی گرایش به تفکر انتقادی در دانشجویان تحصیلات تکمیلی پرداخته است. نوع تحقیق بنیادی نظری با رویکرد کیفی است. جامعه آماری پژوهش، متخصصین رشته های مختلف، که در زمینه تفکر انتقادی فعالیت دارند. انتخاب هدفمند این صاحب نظران به روش گلوله برفی، یازده نفر انتخاب و مصاحبه انجام شد. برای گردآوری داده ها از مصاحبه نیمه ساختار یافته و باز پاسخ درباره مولفه های موثر بر گرایش به تفکر انتقادی استفاده شد مصاحبه ها اغلب شفاهی (به غیر از یک مورد که مکتوب پاسخ دادند) ضبط، دست نویس و تجزیه و تحلیل داده ها با استفاده از روش دلفی فازی انجام شده است. یافته ها: تحلیل داده ها نشان داد که از شاخص های اولیه بدست آمده از پیشینه تحقیق (تنظیم هیجانی ، سطح جرات ورزی، هوش اخلاقی، خرد،) ، دو شاخص هوش اخلاقی و خرد مورد تایید صاحب نظران قرار نگرفتند و از بین متغیرهای تایید شده بیشترین اولویت را متغیر تنظیم هیجانی دارا بوده است. نتیجه گیری: چهار متغیر روحیه پرسشگری، مهارتهای ارتباطی، جرات مندی و تنظیم هیجان ، از متن مصاحبه ها استخراج و به چارچوب مفهومی اضافه گردید.
بررسی عوامل موثر در جهت ارتقا آموزش دروس معماری در راستای پیشرفت تحصیلی دانشجویان(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
رویکردی نو در علوم تربیتی سال ۵ بهار ۱۴۰۲شماره ۱
111-118
حوزههای تخصصی:
در آموزش معماری، انتخاب آموزش هایی که یادگیری دانشجویان را افزایش داده و موجب بهبود عملکرد آنها در طراحی و پیشرفت تحصیلی شود، همواره برای دست اندرکاران آموزشی معماری، راهی پرچالش بوده است. این پژوهش قصد دارد با شناسایی سبکهای غالب تفکر و یادگیری در دانشجویان معماری، به بررسی رابطه این سبکها با پیشرفت تحصیلی در دانشجویان معماری بپردازد، تا بتوان با انتخاب بهترین آموزشهای منطبق با سبکها، سبب پیشرفت تحصیلی دانشجویان معماری شده و به این ترتیب دانشجویانی موفق و خلاق تربیت نمود. جامعه آماری این پژوهش را دانشجویان معماری دانشگاه علامه دهخدا در مقطع کارشناسی پیوسته تشکیل میدهند. حجم جامعه نمونه برابر با 112نفر میباشد که به کمک نرم افزار تخمین حجم جی پاور به دست آمده است. جامعه نمونه با استفاده از روش نمونه گیری تصادفی ساده انتخاب شده است. به منظور سنجش سبکهای تفکر، از پرسشنامه استرنبرگ- واگنر استفاده شده و سبکهای یادگیری شناختی با پرسشنامه یادگیری کلب و سبکهای یادگیری ادراکی با پرسشنامه راهبردهای یادگیری وارک سنجیده شده اند. به منظور تحلیل داده ها از آزمونهای طرح عاملی و تحلیل رگرسیون و نرم افزار SPSSورژن23استفاده گردیده است. بر اساس نتایج این پژوهش، دانشجویان معماری موردسنجش، اغلب از راهبردهای یادگیری دیداری و شنیداری استفاده میکنند و سبکهای تفکر اجرایی، مرتبه سالار، جزئینگر و بروننگر بیشترین ارتباط با پیشرفت تحصیلی را نشان میدهند. بنابراین به نظر میرسد استفاده از عناصر بصری در محیط آموزشی و نوع تدریس، افزایش ارتباطات و توجه به یادگیری مشارکتی در کلاس درس، شرکت دادن دانشجویان در فرایند تدریس و عدم
نقش عکس تاریخی در توسعه تفکر انتقادی در آموزش تاریخ
حوزههای تخصصی:
تجربه بصری انسان نخست به خاطر یادگیری، فهم و واکنش او نسبت به محیط اوست. یادگیری در انسان به صورت های مختلف انجام می پذیرد. یکی از این روش ها استفاده از عکس است. انسان ها با نگاه کردن به عکس ، تصاویر را به ذهن منتقل می کنند، مغز انسان علاقه زیادی به تحلیل و ذخیره اطلاعات به صورت بصری دارد تا جائی که حتّی ارتباط میان اشیاء و اطلاعات را به شکل دیداری ذخیره می کند نه واژگانی. بنابراین بهره گیری از عکس در تدریس تاریخ در صورتی که با طراحی و اندیشه معلم و رعایت اصول یادگیری- یاددهی انجام گیرد موجب تقویت سواد بصری و توسعه مهارت تفکر انتقادی در دانش آموزان می شود. منظور از تفکر انتقادی، مجموعه ای از نگرش ها و مهارت های فکری است که برای تحلیل و فهم و استدلال به کار می آید. آموختن تفکر نقادانه به تمرین نیاز دارد و استفاده از عکس در آموزش تمرین خوبی در این زمینه است. سئوال پژوهش حاضر اینست که استفاده از عکس های تاریخی در آموزش تاریخ چگونه موجب توسعه تفکر انتقادی در فراگیران می شود؟ یافته های پژوهش که با استفاده از روش تحلیل تاریخی و مستند به شواهد انجام گرفته بیانگر آنست که استفاده از عکس های تاریخی موجب رشد سواد بصری فراگیران و بازنمائی واقعیّات گذشته شده و با تقویت قدرت تفسیر ، تحلیل و ارزیابی در توسعه تفکر انتقادی فراگیران نقش آفرین است.
بررسی سبکها و شیوه های یادگیری دانشجویان دانشکده مهندسی دانشگاه کاشان
منبع:
آموزش مهندسی ایران سال ۱۸ بهار ۱۳۹۵ شماره ۶۹
39 - 53
هدف پژوهش حاضر، بررسی سبکها و شیوه های یادگیری دانشجویان دانشکده مهندسی دانشگاه کاشان است. نوع تحقیق از نظر هدف، کاربردی و از نظر روش، توصیفی پیمایشی است. جامعه آماری شامل همه دانشجویان دانشکده مهندسی دانشگاه کاشان در سال تحصیلی 94-1393 به تعداد 2621 نفر است که به روش نمونه گیری تصادفی طبقه ای و با استفاده از فرمول حجم نمونه کوکران، 187 نفر به عنوان نمونه انتخاب شدند. برای گردآوری داده ها از پرسش نامه سبکهای یادگیری کلب در قالب دوازده پرسش استفاده شد. روایی این پرسش نامه به صورت محتوایی مورد تأیید متخصصان قرار گرفت. پایایی پرسش نامه از طریق ضریب آلفای کرونباخ 87/0 محاسبه شد. تجزیه وتحلیل داده ها در سطح توصیفی (فراوانی، درصد، میانگین، و انحراف معیار) و استنباطی (آزمون t تک نمونه ای، t مستقل و تحلیل واریانس) با استفاده از نرم افزار آماری Spssنسخه 18 انجام گرفت. یافته ها نشان داد شیوه یادگیری دانشجویان دانشکده مهندسی، بیشتر مفهوم سازی انتزاعی و آزمایشگری فعال است و تجربه عینی کمترین میانگین را دارد. همچنین سبک یادگیری دانشجویان دانشکده مهندسی، بیشتر جذب کننده و همگراست و سبک انطباقی کمترین میانگین را دارد. باتوجه به اینکه سبک یادگیری اکثر دانشجویان از نوع همگرا و جذب کننده است، پیشنهاد می شود از روش های آموزشی نوین مثل بحث گروهی، تفکر گروهی،و حل مسئله در آموزش این گروهها استفاده شود.
تبیین سبک های یادگیری دانشجویان در دانشکده کشاورزی دانشگاه آزاد اسلامی واحد بیرجند
منبع:
نامه آموزش عالی سال ۳ پاییز ۱۳۸۹ شماره ۱۱
87 - 104
حوزههای تخصصی:
هدف پژوهش حاضر، بررسی سبک های یادگیری دانشجویان دانشکده کشاورزی دانشگاه آزاد اسلامی واحد بیرجند است. این تحقیق، از نوع توصیفی – پیمایشی است. جامعه آماری تحقیق برابر 555 نفر بود که حجم نمونه با استفاده از فرمول کوکران 69 نفر تعیین گردید و برای انتساب مناسب نمونه ها، حجم نمونه 89 نفر ارتقاء یافت. برای انتخاب نمونه ها از روش نمونه گیری طبقه ای- تصادفی استفاده شد. ابزار تحقیق پرسشنامه ای شامل شاخص های سبک یادگیری سولمان و فلدر بود. روایی پرسشنامه توسط جمعی از متخصصان مورد تأیید قرار گرفت. پایایی پرسشنامه از طریق محاسبه ضریب آلفای کرانباخ بین 84%- 64% برای بخش های مختلف پرسشنامه به دست آمد. برای تحلیل داده ها از ضریب همبستگی و آزمون t استفاده شد. نتایج تحقیق نشان داد که به لحاظ بعد پردازش، دانشجویان بیشتر دارای سبک یادگیری فعال؛ به لحاظ بعد دریافت، بیشتر از سبک یادگیری شهودی؛ از نظر بعد ارائه، بیشتر دارای سبک یادگیری شفاهی و به لحاظ بعد درک و فهم / چشم انداز، بیشتر آنها دارای سبک یادگیری مرحله گرا می باشند. نتایج تحلیل همبستگی نشان داد که بین سبک های یادگیری و برخی انگاره های آموزشی (بهره گیری از سمینار و کنفرانس در تدریس، روش آموزشی کار در آزمایشگاه و کارگاه، استفاده از روش آموزشی کارآموزی، رضایت از تدریس واحدهای نظری و استفاده از ترکیبی از منابع آموزشی) رابطه مثبت و معنی داری وجود دارد. در این راستا، معلوم گردید که بین بهره گیری از روش سخنرانی به عنوان روش تدریس با نمرات کسب شده در سبک یادگیری فعال تفاوت منفی معنی داری وجود دارد. نتایج آزمون مقایسه میانگین ها (t استیودنت) نیز حاکی از این بود که بین سبک یادگیری و جنسیت، مقطع تحصیلی و رشته تحصیلی دانشجویان تفاوت معنی داری وجود ندارد.
واکاوی روابط میان محتوای دروس مدیریت دفاعی، سبک یادگیری و هوش سازمانی دانشجویان دانشگاه امام علی (ع)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف: این پژوهش با هدف واکاوی تأثیر محتوای دروس مدیریت دفاعی بر سبک یادگیری و هوش سازمانی دانشجویان دانشگاه امام علی (ع) با رویکردی کمی انجام شده است.روش: این پژوهش از نظر هدف کاربردی و از نظر ماهیت، توصیفی-همبستگی است که در آن از سبک های یادگیری دیوید کلب (1985) به عنوان چارچوب نظری استفاده شد. جامعه آماری شامل 750 دانشجوی مدیریت دفاعی این دانشگاه بود که با روش نمونه گیری تصادفی ساده و فرمول مورگان254 نفر به عنوان نمونه انتخاب شدند. ابزار گردآوری داده ها شامل پرسش نامه استاندارد هوش سازمانی آلبرخت (با پایایی 94%) و سبک یادگیری دیوید کلب (با پایایی 87%) بود. داده ها با استفاده از نرم افزار SPSS نسخه 26 و روش های آماری شامل ضریب همبستگی پیرسون و رگرسیون گام به گام تحلیل شدند.یافته ها: نتایج نشان داد که محتوای دروس مدیریت دفاعی رابطه مثبت و معناداری با هوش سازمانی در سطح اطمینان 95 درصد دارد؛ به طوری که بهبود محتوای دروس، ارتقای هوش سازمانی را در دانشجویان به همراه دارد. همچنین ابعاد سبک یادگیری، به جز مؤلفه "مشاهده تأملی"، با هوش سازمانی ارتباط مثبت و معناداری دارند. با این حال رابطه ای معنادار بین محتوای دروس و مؤلفه "تجربه عینی" از سبک یادگیری یافت نشد.نتیجه گیری: سبک یادگیری نمی تواند به عنوان متغیر میانجی بین محتوای دروس و هوش سازمانی عمل کند؛ بنابراین تأثیر محتوای دروس بر هوش سازمانی مستقیم بوده و شناسایی متغیرهای میانجی دیگر ضروری است.