مطالب مرتبط با کلیدواژه
۲۱.
۲۲.
۲۳.
۲۴.
۲۵.
۲۶.
۲۷.
۲۸.
۲۹.
۳۰.
۳۱.
۳۲.
۳۳.
۳۴.
۳۵.
۳۶.
۳۷.
۳۸.
۳۹.
۴۰.
هوش موفق
حوزههای تخصصی:
مقدمه: امروزه رضایت از زندگی یادگیرندگان و شناسایی عوامل مرتبط با آن در کانون توجه مطالعات مرتبط با آموزش و پرورش مثبت گرا قرار دارد. به دلیل اهمیت پیش بینی کننده های رضایت، پژوهش حاضر بررسی رابطه ی تمایزیافتگی خود و هوش موفق با رضایت از زندگی یادگیرندگان را مورد بررسی قرار داده است. روش ها: روش پژوهش حاضر توصیفی از نوع همبستگی است. جامعه ی آماری پژوهش حاضر دانش آموزان دختر مقطع متوسطه اول شهر ارومیه بودکه 1800 نفر بودند و 318 نفر به روش خوشه ای چندمرحله ای مطابق جدول مورگان انتخاب گردیدند. برای جمع آوری داده ها از پرسش نامه های رضایت از زندگی داینر و همکاران، تمایزیافتگی خود اسکورون و اشمیت و هوش موفق گریگورنکو و استرنبرگ استفاده گردید. برای تجزیه و تحلیل داده ها از روش همبستگی و رگرسیون هم زمان بهره گرفته شد. یافته ها: خرده مقیاس های واکنش پذیری عاطفی و گسلش عاطفی به ترتیب با ضرایب همبستگی 370/0- و 310/0- با رضایت از زندگی رابطه معکوس دارند. ضریب همبستگی بین خرده مقیاس های هوش موفق شامل هوش تحلیلی، هوش خلاق و هوش عملی با رضایت از زندگی به ترتیب برابر 418/0، 561/0 و 483/0 بوده که نشان گر وجود رابطه ی مثبت با رضایت از زندگی می باشند. نتیجه گیری: یافته ها نشان داد که مؤلفه های تمایزیافتگی خود و خرده مقیاس های هوش موفق توان پیش بینی کنندگی معنادار رضایت از زندگی را دارا هستند.
اثربخشی آموزش هوش موفق بر حل مسائل آموزشی دانش آموزان ابتدایی پایه ششم شرق تهران
منبع:
پیشرفت های نوین در روانشناسی، علوم تربیتی و آموزش و پرورش سال چهارم بهمن ۱۴۰۰ شماره ۴۴
87 - 78
حوزههای تخصصی:
پژوهش حاضر، از نوع تحقیقات کاربردی و ازلحاظ شیوه گردآوری داده ها روش نیمه آزمایشی و با بهره گیری از روش طرح پیش آزمون-پس آزمون با گروه کنترل است. با توجه به موضوع مورد مطالعه جامعه را کودکان پایه ششم مدارس ابتدایی شرق تهران قرار دادیم که بر اساس روش نمونه گیری خوشه ای چندمرحله ای 40 نفر را انتخاب کردیم. از این 40 نفر 20 نفر را گروه آزمایش و 20 نفر را گروه کنترل قرار دادیم. برنامه آموزشی که شامل بسته هوش موفق بابایی (1395) بود که دارای سه بحث کلی مهارت های تحلیلی، خلاق و مهارت های عملی بود. گروه کنترل نیز هیچ آموزشی دریافت نکردند و گروه آزمایش هر جلسه به مدت یک ساعت و نیم در هر هفته آموزش دیدند. بعد از آموزش و طی شدن جلسات تعریف شده، پرسشنامه حل مسئله آموزشی محقق ساخته به دانش آموزان داده شد. بعد از گردآوری داده های و تجزیه وتحلیل آن ها از طریق آزمون کوواریانس و نرم افزار spss نتایج گزارش شد. نتایج کوواریانس نشان داد آموزش هوش موفق موجب افزایش حل مسائل آموزشی توسط خود دانش آموزان می شود.
بررسی مدل میانجیگرانه ی بهزیستی روانشناختی در ارتباط بین هوش موفق و سازگاری هیجانی با خودتنظیمی یادگیری(مقاله پژوهشی وزارت بهداشت)
حوزههای تخصصی:
زمینه و هدف: دانش آموزان دارای خودتنظیمی تحصیلی یادگیرندگانی سخت کوش و مبتکر هستند و در برخورد با مسائل و مشکلات به سادگی دست از تلاش برنمی دارند، آنان یادگیری را فرایندی فعال قلمداد می کنند که در جریان آن می بایست مقداری از مسئولیت آن را بپذیرند و در صورت مواجهه با مشکلات می کوشند بفهمند برای حل آن به چه چیزی نیاز دارند. هدف از پژوهش حاضر بررسی تدوین مدل خودتنظیمی یادگیری بر اساس هوش موفق و سازگاری هیجانی با نقش واسطه ای بهزیستی روانشناختی می باشد. مواد و روش ها: روش پژوهش از نوع همبستگی و جامعه آماری پژوهش حاضر دانش آموزان دختر و پسر مقطع متوسطه دوم تهران بودند که 456 نفر از آنها به صورت خوشه ای چند مرحله ای انتخاب گردید و از آنها خواسته شد که پرسشنامه های خودتنظیمی یادگیری(SRQ-A)؛ پرسشنامه هوش موفق، پرسشنامه بهزیستی روانشناختی و مقیاس سازگاری هیجانی(EAM) را تکمیل نمایند. نتایج به دست آمده با استفاده از نرم افزار AMOS و روش تحلیل مسیر مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت. یافته ها: نتایج به دست آمده نشان داد که سازگاری هیجانی و هوش موفق با میانجیگری بهزیستی روانشناختی به صورت مثبت و معنی دار (01/0>p) خودتنظیمی یادگیری را پیش بینی می نمایند. نتیجه گیری: با توجه به نتایج پژوهش حاضر می توان مطرح کرد که هر چقدر هوش موفق و سازگاری هیجانی بالاتر باشد به صورت مستقیم و میانجیگری بهزیستی روانشناختی روی ارتقاء خودتنظیمی یادگیری اثر مثبت و معنی داری دارندبه همین خاطر والدین و مسئولین آموزشی جهت تقویت خودتنظیمی تحصیلی باید محیط های غنی برای تقویت این سه مولفه فراهم نمایند.
مدل ساختاری پیش بینی خردمندی بر اساس هوش موفق و بهزیستی روانشناختی با نقش میانجی خودکارآمدی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
خانواده درمانی کاربردی دوره سوم بهار ۱۴۰۱ شماره ۱ (پیاپی ۱۰)
565 - 586
حوزههای تخصصی:
هدف: این پژوهش با هدف، ارائه مدل ساختاری پیش بینی خردمندی بر اساس هوش موفق و بهزیستی روانشناختی با نقش میانجی خودکارآمدی دانشجویان انجام شد. روش پژوهش: روش پژوهش مقطعی از نوع همبستگی است. جامعه آماری این پژوهش را کلیه دانشجویان دختر و پسر دانشگاه های آزاد استان تهران در سال 1400-1399 تشکیل دادند، که از میان آن ها، تعداد 400 نفر با روش نمونه گیری خوشه ای مرحله ای انتخاب شدند. در این پژوهش از ابزارهای خردمندی (آردلت، 2003)، هوش موفق (استرنبرگ، 2005)، بهزیستی روانی (ریف، 1989) و خودکارآمدی (شرر و همکاران، 1982) استفاده شد که همگی از اعتبار و پایایی قابل قبولی برخوردار بودند. به منظور تجزیه وتحلیل داده ها از نرم افزار SPSS-V19 و Amos-V8.8 استفاده گردید. همچنین به منظور پاسخگویی به فرضیه های پژوهش از مدل یابی معادلات ساختاری استفاده شد. یافته های پژوهش نشان داد که مدل از برازش مناسبی برخوردار است. یافته ها: نتایج نشان داد هوش موفق اثر مستقیم بر خردمندی داشته است، رابطه هوش موفق با خردمندی به صورت مستقیم برابر (08/2 = t و 25/0=β) است. در ارتباط با وجود اثر غیرمستقیم هوش موفق بر خردمندی دانشجویان به واسطه خودکارآمدی با 95 درصد اطمینان رد می شود. نتایج نشان داد بهزیستی روانشناختی اثر مستقیم بر خردمندی داشته است، رابطه بهزیستی روانشناختی با خردمندی به صورت مستقیم برابر (91/4 = t و 68/0=β) است. در ارتباط با وجود اثر غیرمستقیم بهزیستی روانشناختی بر خردمندی دانشجویان به واسطه خودکارآمدی با 95 درصد اطمینان تایید می شود. نتیجه گیری: لذا توجه به متغیرهای مذکور در پیشگیری و طراحی درمان های مناسب تر به پژوهشگران و درمانگران یاری می رساند.
اثربخشی برنامه هوش افزایی بر مبنای مؤلفه های هوش موفق در سه حوزه تصویری، کلامی و عددی و تأثیر آن بر تقویت هوش های چندگانه دانش آموزان ابتدایی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های نوین روانشناختی سال هفدهم پاییز ۱۴۰۱ شماره ۶۷
137 - 146
حوزههای تخصصی:
پژوهش حاضر با هدف مطالعه ی اثر برنامه هوش افزایی مبتنی بر نظریه هوش موفق در سه حوزه تصویری، کلامی و عددی بر ارتقای توانایی های هوش های چندگانه دانش آموزان ابتدایی انجام گرفت. طرح تحقیق از نوع شبه آزمایشی با دو گروه آزمایش و گواه و با طرح پس آزمون بود. نمونه آماری شامل 44 دانش آموز دختر مقطع چهارم ابتدایی یک دبستان بودند که به شیوه نمونه گیری تصادفی چند مرحله ای از بین دبستان های دخترانه شهر قم در سال تحصیلی 99-98 انتخاب شدند، و به صورت تصادفی به دو گروه آزمایش و گواه جایگزین شدند. دانش آموزان گروه آزمایش طی 12 جلسه 75 دقیقه ای تحت برنامه آموزش هوش افزایی قرار گرفتند و گروه گواه هیچ گونه آموزشی در این رابطه دریافت نکردند. دو گروه پس از اتمام دوره آموزشی به پرسشنامه هوش های چندگانه پاسخ دادند و داده ها با آزمون تحلیل واریانس چند متغیره تحلیل شدند. یافته ها نشان داد؛ فعالیت های هوش افزایی بر مبنای هوش موفق بر ارتقای هوش های چندگانه دانش آموزان درسطح (05/0P< ) اثربخش بوده، و در رابطه با مؤلفه های هوش های چندگانه بر توانایی های زبانی، ریاضی و فضایی اثر مثبت و معنادار داشته، اما بر توانایی های بین فردی، درون فردی، موسیقیایی و جنبشی حرکتأثیر معناداری نداشته است. در نتیجه برنامه هوش افزایی که بر مبنای نظریه هوش موفق استرنبرگ طراحی گردید، می تواند به عنوان یک روش مداخله ای مفید، جهت افزایش مهارت های هوش های چندگانه دانش آموزان نیز مورد استفاده قرار گیرد.
اثربخشی آموزش مؤلفه های هوش موفق بر افزایش توانایی بصری - فضایی و سرعت پردازش اطلاعات دانش آموزان پسر(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
سلامت روان کودک دوره نهم پاییز ۱۴۰۱ شماره ۳ (پیاپی ۳۲)
۱۲۰-۱۰۶
زمینه و هدف: ارتقای توانایی های شناختی از جمله اهداف مهم برای بسیاری از نظام های آموزشی است. در این زمینه نظریه هوش موفق کاربردهای آموزشی مختلفی را برای ارتقای توانایی های شناختی دارد. با توجه به محدود بودن مطالعات انجام شده درباره اثربخشی آموزش مؤلفه های هوش موفق بر افزایش توانایی های شناختی پایه، پژوهش حاضر با هدف تعیین اثربخشی آموزش مؤلفه های هوش موفق بر افزایش توانایی بصری - فضایی و سرعت پردازش اطلاعات دانش آموزان انجام شد. روش: پژوهش حاضر شبه آزمایشی از نوع طرح پیش آزمون - پس آزمون و گروه گواه است. جامعه آماری شامل تمامی دانش آموزان پسر پایه هفتم شهرستان هلیلان در سال تحصیلی 99-1398 بود. نمونه شامل 30 نفر از دانش آموزان جامعه ذکر شده بودند که ابتدا از طریق روش نمونه گیری در دسترس انتخاب و سپس به صورت تصادفی در گروه های آزمایش (15 نفر) و گواه (15 نفر) جایدهی شدند. پس از اجرای پیش آزمون، دانش آموزان گروه آزمایش در 30 جلسه 60 دقیقه ای تحت آموزش مؤلفه های هوش موفق قرار گرفتند و افراد گروه گواه آموزش های معمول مدارس خود را دریافت کردند. در پایان از هر دو گروه پس آزمون به عمل آمد. برای گردآوری داده ها از مقیاس هوش وکسلر (نسخه پنجم) استفاده شد. داده ها با استفاده از آزمون تحلیل کوواریانس چندمتغیره مورد تحلیل قرار گرفت. برای این منظور از نسخه 24 نرم افزار SPSS استفاده شد. یافته ها: نتایج تحلیل کوواریانس نشان داد که مداخله آموزشی باعث افزایش معنادار نمره متغیرهای توانایی بصری - فضایی و سرعت پردازش اطلاعات در دانش آموزان گروه آزمایش شده است (001/0p<). نتیجه گیری: آموزش مؤلفه های هوش موفق با تأثیر بر افزایش نمرات توانایی بصری – فضایی و سرعت پردازش اطلاعات، موجب ارتقای توانایی های شناختی پایه دانش آموزان می شود.
اثربخشی آموزش هوش موفق بر بهزیستی روانشناختی دانش آموزان تیزهوش کم پیشرفت(مقاله علمی وزارت علوم)
زمینه و هدف: یکی از متغیرهای روانشناختی مرتبط با پیشرفت تحصیلی دانش آموزان تیزهوش کم پیشرفت، بهزیستی روان شناختی است. هدف پژوهش حاضر بررسی اثربخشی آموزش هوش موفق بر بهزیستی روانشناختی دانش آموزان تیزهوش کم پیشرفت بود. روش پژوهش: در این پژوهش از روش پژوهش مورد منفرد با طرح A-B-A استفاده شد. جامعه آماری شامل تمام دانش آموزان تیزهوش کم پیشرفت متوسطه اول شهر اصفهان در سال 1400 بود که از بین آنها ۳ نفر به روش نمونه گیری هدفمند انتخاب شدند. پس از تعیین موقعیت خط پایه، 12 جلسه مداخله هوش موفق در طی 2 ماه برای دانش آموزان صورت گرفت و یک ماه پس از پایان مداخله، پیگیری انجام شد. ابزارهای پژوهش مقیاس پیشرفت تحصیلی، چک لیست کم پیشرفتی، مقیاس هوش وکسلر کودکان 4 و پرسشنامه بهزیستی روانشناختی بود. یافته ها: نتایج پژوهش حاکی از روند افزایشی پایدار نمرات مقیاس بهزیستی روان شناختی دانش آموزان بود که بیانگر اثربخشی آموزش هوش موفق در افزایش بهزیستی روان شناختی است. نتیجه گیری: بهزیستی روان شناختی باعث افزایش خودکارآمدی تحصیلی می شود که انگیزه برای یادگیری بیشتر و پیشرفت تحصیلی را بالا می برد و از طرفی آموزش هوش موفق با ایجاد تعادل بین سه توانایی تحلیلی، خلاق و عملی و باور منطقی نسبت به ضعف ها، می تواند در افزایش بهزیستی روان شناختی و در نتیجه پیشرفت تحصیلی دانش آموزان تیزهوش کم پیشرفت مؤثر باشد.
مدلیابی ساختاری هوش موفق براساس هوش معنوی با نقش میانجی اهداف پیشرفت در دانش آموزان دوره اول متوسطه(مقاله پژوهشی وزارت بهداشت)
حوزههای تخصصی:
مقدمه: هوش موفق یکی از مفاهیم جامع و کارآمد در حوزه هوش و هوش آزمایی است که می تواند منجر به درگیر کردن یادگیرندگان در فرایند یادگیری، افزایش خلاقیت و مهارت های حل مسئله شود. ازاین رو پژوهش حاضر با هدف بررسی نقش واسطه ای اهداف پیشرفت در رابطه بین هوش معنوی با هوش موفق و ارائه الگوی مناسب انجام شد. روش کار: ماهیت پژوهش توصیفی(همبستگی) و پیمایشی است. جامعه آماری آن را کلیه دانش آموزان پسر پایه نهم به تعداد3836 نفر که در سال تحصیلی 1400-1399 در مدارس دوره اول متوسطه شهر بیرجند مشغول به تحصیل بودند، تشکیل داد. حجم نمونه 400 نفر بود که به روش نمونه گیری تصادفی خوشه ای انتخاب شدند. به منظور گردآوری اطلاعات از پرسشنامه هوش معنوی، پرسشنامه اهداف پیشرفت و پرسشنامه هوش موفق استفاده شد. داده های پژوهش با استفاده از نرم افزارهای SPSS-23 وLISREL8.8 و به کمک روش مدلیابی معادله ساختاری تحلیل شد. یافته ها: نتایج نشان داد هوش معنوی بر جهت گیری هدف تبحری، عملکردی- رویکردی و هوش موفق اثر مثبت و معنی دار و بر جهت گیری عملکردی-اجتنابی تأثیر منفی و معنی دار دارد (05/0>p). همچنین جهت گیری هدف تبحری و عملکردی-رویکردی به طور مثبت و معنی دار و جهت گیری عملکردی-اجتنابی به طور منفی و معنی دار بر هوش موفق اثر دارند (05/0>p). به علاوه نتایج بیانگر آن بود که اهداف پیشرفت واسطه رابطه بین هوش معنوی و هوش موفق دانش آموزان است. نتیجه گیری: نتایج پژوهش حاضر از این فرض حمایت می کند که اهداف پیشرفت واسطه رابطه بین هوش معنوی و هوش موفق دانش آموزان است.
تأثیر هوش موفق در عملکرد خلاقانه با نقش میانجی خودکارآمدی معلمان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
سازمان های آموزشی به ویژه مدارس کشورمان در شرایط متغیر و متحول امروزی برای مقابله با مسائل و مشکلات عدیده ای که با آن روبه رو هستند، نیاز مبرمی به مدیران و معلمانی دارند که خلاق و به روز باشند و این خلاقیت را در عملکرد شغلی شان نشان دهند؛ بنابراین پژوهش حاضر با هدف بررسی تأثیر هوش موفق در عملکرد خلاقانه با نقش میانجی خودکارآمدی معلمان انجام شده است. روش پژوهش کمی، توصیفی و از نوع مطالعات همبستگی بود. جامعه پژوهش، معلمان ناحیه چهار شیراز به تعداد 1890 نفر بودند که از این جامعه با روش نمونه گیری تصادفی ساده و بر مبنای جدول مورگان نمونه ای به حجم 318 نفر انتخاب شد. برای جمع آوری داده های پژوهش از پرسشنامه های هوش موفق گریگورنکو و همکاران (2002)، خودکارآمدی ریگز و نایت (1994) و عملکرد خلاقانه الدهام و کامینگز (1996) استفاده شد. برای تعیین پایایی و روایی ابزارها، از تکنیک های آلفای کرانباخ و تحلیل عاملی تأییدی استفاده شد. نتایج بیانگر پایایی و روایی مطلوب ابزار بود. تجزیه وتحلیل داده ها با کمک تکنیک های توصیفی (میانگین و انحراف معیار) و استنباطی (تحلیل عاملی و مسیر تأییدی) و با استفاده از نرم افزارهای Spss و Lisrel انجام شد. نتایج تحلیل نشان دهنده آن بود که هوش موفق دارای اثر مستقیم، مثبت و معنادار در سطح 05/0 بر عملکرد خلاقانه و خودکارآمدی معلمان بود؛ خودکارآمدی دارای اثر مستقیم، مثبت و معنادار در سطح 05/0 بر عملکرد خلاقانه بود؛ همچنین هوش موفق با نقش میانجی خودکارآمدی اثر غیرمستقیم، مثبت و معنادار بر عملکرد خلاقانه معلمان دارد.
اثربخشی آموزش سه وجهی اشترنبرگ بر بهبود مهارت های خواندن کودکان نارساخوان(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
روانشناسی سال ۲۱ زمستان ۱۳۹۶ شماره ۴ (پیاپی ۸۴)
398-411
حوزههای تخصصی:
هدف مطالعه حاضر تعیین اثربخشی آموزش سه وجهی اشترنبرگ بهعنوان یکی از روشهای فراشناختی بر بهبود مهارتهای خواندن دانش آموزان نارساخوان بود. به این منظور از میان کودکان مراجعه کننده به مراکز درمانی آتیه و روانمهر در شهر تهران که به عنوان نارساخوان تشخیص دادهشده بودند، 12 دانش آموز پایه دوم تا پنجم ابتدایی به روش نمونه گیری در دسترس انتخاب شدند. ملاک تشخیص نارساخوانی آنها، مصاحبه تشخیصی، آزمون خواندن وودکاک جانسون و آزمون اجرای همزمان دیداری شنیداری بود. آزمودنی ها برحسب تصادف به دو گروه کنترل و آزمایش تخصیص یافتند. گروه آزمایش به مدت ده هفته و طی 16 جلسه یک و نیم ساعته تحت آموزش خواندن با روش پیشنهادی اشترنبرگ قرار گرفتند. نتایج نشان داد که گروه آزمایش در مقایسه با گروه کنترل بهبود معناداری را در هر سه خرده آزمون خواندن (روان خواندن، واج شناسی و درک خواندن) نشان دادند. آزمون پیگیری که سه ماه بعد از اجرای پس آزمون انجام شد نیز نشان داد نه تنها اثرات آموزش پایدار بود، بلکه افزایش معناداری نیز نسبت به پس آزمون حاصل شده است.
اثربخشی آموزش فلسفه کودک و نوجوان بر هوش موفق، هوش هیجانی و خرد در دانش آموزان(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
روانشناسی سال ۲۷ تابستان ۱۴۰۲ شماره ۲ (پیاپی ۱۰۶)
206 - 214
حوزههای تخصصی:
هوش یکی از توانایی های مهم در انسانی و در مسیر پیشرفت افراد، نقش به سزایی دارد. هر آنچه بتواند باعث افزایش هوش شود، بر موفقیت افراد تاثیر گذار است. بررسی هوش جوامع و عوامل تاثیرگذار بر آن از اهمیت وافری برخوردار می باشد. هدف از انجام این پژوهش این است آیا آموزش فلسفه کودک و نوجوان می تواند به عنوان یک مداخله موثر در افزایش هوش موفق، هوش هیجانی و خرد دانش آموزان قرار بگیرد. طرح پژوهش حاضر، نیمه آزمایشی و از نوع پیش آزمون-پس آزمون با گروه کنترل بود. جامعه ی آماری پژوهش، شامل داﻧﺶ آﻣﻮزان مقطع چهارم ابتدایی دخترانه شهر تهران بود که یک مدرسه با استفاده از روش نمونه گیری در دسترس انتخاب شد و با در نظر گرفتن معیارهای ورود به مطالعه، 20 دانش آموز دختر با میانگین سنی 10 سال، انتخاب و به صورت تصادفی در دو گروه آزمایش و کنترل جای گرفتند. اعضای گروه آزمایش به مدت 7 جلسه تحت آموزش فلسفه کودک و نوجوان قرار گرفتند. ابزار مورد استفاده در این پژوهش شامل پرسشنامه هوش موفق گوریگور و استرنبرگ، (2002)؛ پرسشنامه هوش هیجانی شرینگ (1995)؛ پرسشنامه خرد آردلت (2004)؛ بوده است. یافته های حاصل از پژوهش تحلیل کوواریانس نشان داد که آموزش فلسفه کودک و نوجوان بر هوش موفق و هوش هیجانی موثر بوده است اما آموزش فلسفه کودک و نوجوان بر خرد موثر نبوده و بنابراین آموزش فلسفه کودک و نوجوان می تواند به عنوان یک مداخله موثر در افزایش هوش موفق و هوش هیجانی دانش آموزان مورد استفاده قرار بگیرد.
تحلیل محتوای کتاب فارسی پایه چهارم دبستان بر اساس مؤلفه های هوش موفق(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
حوزههای تخصصی:
هدف پژوهش حاضر ، بررسی وتحلیل محتوای کتاب فارسی پایه چهارم ابتدایی با رویکرد مکاشفه هوش موفق و فراهم آوردن اطلاعات وارائه پیشنهادهایی به برنامه ریزان به منظور بهبود واصلاح این کتاب بوده است.. جامعه آماری پژوهش، کتاب درسی فارسی چهارم ابتدایی در سال تحصیلی 1401 است که با توجه به ماهیت موضوع پژوهش و محدودیت جامعه آماری از نمونه گیری صرف نظر شده، کل آن ها به عنوان نمونه در نظر گرفته شده اند. ابزار جمع آوری اطلاعات سیاهه تحلیل محتوای کتب درسی است که پس از مطالعه مبانی نظری و بسترهای قانونی تهیه و تدوین شده است ،روایی آن توسط متخصصان علوم تربیتی و کارشناسان مربوطه تعیین گردیده است. ابزار اندازه گیری چک لیست مبتنی بر واحد تحلیل محتوا ؛متن ،عکس،پاراگراف و تمرین بوده است. نتایج پژوهش با استفاده از شاخص های آمار توصیفی وشاخص انتروپی مورد بررسی و تحلیل قرار گرفته اند .از محاسبه ضریب انتروپی بر اساس فرمول شانون استفاده شدکه نشان داد که مبتنی بر سه بعد هوش موفق که شامل هوش تحلیلی ،خلاق و عملی است بیشترین وزن مربوط به سازگاری با محیط ،توانمندی در تحلیل، تعامل استفاده از مهارت عملی، کاوشگری و یادگیری مستمر است
تاثیر آموزش هوش موفق مبتنی بر پروژه آورورا بر توانایی های تحلیلی ، عملی ، خلاقانه ، حل مسئله اجتماعی و تفکر انتقادی دانش آموزان پایه ششم ابتدایی
منبع:
سلامت روان در مدرسه دوره ۱ تابستان ۱۴۰۲ شماره ۲
10 - 22
حوزههای تخصصی:
هدف: هدف از انجام این پژوهش تاثیر آموزش هوش موفق مبتنی بر پروژه آورورا بر توانایی های تحلیلی ، عملی ، خلاقانه ، حل مسئله اجتماعی و تفکر انتقادی دانش آموزان پایه ششم ابتدایی بود. روش: روش تحقیق از نوع نیمه آزمایشی بود. جامعه آماری شامل کلیه دانش آموزان پایه ششم ناحیه 6 شهر اصفهان در سال تحصیلی 1400-1401 بودند که 40 نفر از آن ها به روش نمونه گیری در دسترس انتخاب شدند و به روش تصادفی در دو گروه آزمایش و کنترل (هر گروه 20 نفر) قرار داده شدند. پرسش نامه ها شامل پرسش نامه هوش موفق آورورا، فرم کوتاه پرسشنامه تجدیدنظر شده حل مسئله اجتماعی (SPSI-R؛ دزوریلا و همکاران، 2002) و مقیاس تفکر انتقادی ساسو (2013) می باشد. گروه آزمایش به مدت 12 جلسه ی 5/1 ساعته ، آموزش هوش موفق مبتنی بر پروژه آورورا دریافت کردند. در مرحله ی بعد، پس آزمون برای هر دو گروه آزمایش و کنترل اجرا شد. یافته ها: تحلیل کوواریانس با استفاده از نرم افزار spss-26 انجام شد. نتایج نشان داد آموزش هوش موفق مبتنی بر پروژه آورورا بر توانایی های تحلیلی ، عملی ، خلاقانه ، حل مسئله اجتماعی و تفکر انتقادی دانش آموزان پایه ششم ابتدایی اثربخش بود( 05/0>p). نتایج نشان می دهد با فراهم سازی محیطی خلاق، تحلیلی و عملی در کلاس درس می توان شرایط را برای مشارکت، مذاکره، کار گروهی و نقد و بررسی موانع یادگیری مهیا ساخت. لذا پیشنهاد می شود که دست اندرکاران مدیریت مدارس و دبیران اصول و فرض های هوش موفق را در مدیریت مدارس و کلاس های درس رعایت کنند.
ارائه ی الگوی هوش موفق بر پایه ی هوش معنوی با نقش میانجی نظم جویی شناختی هیجان(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
اندیشه های نوین تربیتی دوره ۱۹ زمستان ۱۴۰۲شماره ۴
249 - 267
حوزههای تخصصی:
این پژوهش با هدف بررسی نقش واسطه ای نظم جویی شناختی هیجان در رابطه بین هوش معنوی با هوش موفق و ارائه الگوی مناسب انجام شد. این پژوهش توصیفی از نوع همبستگی بود. جامعه آماری این پژوهش را دانش آموزان پسر پایه نهم متوسطه شهر بیرجند در سال تحصیلی 1400-1399 بود. حجم نمونه 310 نفر بوده که به روش نمونه گیری تصادفی خوشه ای انتخاب شدند. به منظور گردآوری اطلاعات از پرسشنامه های هوش معنوی، نظم جویی شناختی هیجان و هوش موفق استفاده شد. داده های پژوهش با استفاده از نرم افزارهای SPSS-23 وLISREL8.8 به روش تحلیل مسیر بررسی شد. نتایج نشان داد هوش معنوی بر راهبردهای سازش یافته نظم جویی شناختی هیجان و هوش موفق اثر مثبت و معنا دار و بر راهبردهای سازش نیافته نظم جویی شناختی هیجان منفی و معنا دار است. همچنین راهبردهای سازش یافته نظم جویی شناختی هیجان به طور مثبت و معنا دار و راهبردهای سازش نیافته نظم جویی شناختی هیجان به طور منفی و معنا دار بر هوش موفق تأثیر دارد. همچنین نتایج بیانگر آن بود که نظم جویی شناختی هیجان واسطه رابطه بین هوش معنوی و هوش موفق دانش آموزان است. یافته های این پژوهش از نقش میانجی نظم جویی شناختی هیجان در رابطه بین هوش معنوی و هوش موفق حمایت کرد. با توجه به نتایج پیشنهاد می شود زمینه اجرای آموزش های مبتنی بر نظریه اهداف پیشرفت، نظم جویی شناختی هیجان و هوش موفق و آشنایی دبیران با آنها فراهم شده و دوره های آموزشی پیش بینی گردد.
طراحی و اعتباریابی بسته آموزش هوش موفق استرنبرگ و اثربخشی آن بر سرزندگی تحصیلی دانش آموزان(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات روانشناسی تربیتی سال ۱۹ پاییز ۱۴۰۲ شماره ۵۱
151 - 138
حوزههای تخصصی:
پژوهش حاضر با هدف طراحی و اعتباریابی بسته آموزش هوش موفق استرنبرگ و اثربخشی آن بر سرزندگی دانش آموزان پایه یازدهم انجام شد. روش پژوهش نیمه آزمایشی و از نظر پاردایم زیربنایی کمی و کیفی، از نظر هدف، کاربردی بود. جامعه آماری پژوهش، دانش آموزان دختر پایه یازدهم شهرستان زاهدان در سال تحصیلی 1400-1401بود. نمونه پژوهش شامل 60 نفر از دانش آموزان دخترانه فرزانگان شهرستان زاهدان بودند که ابتدا از طریق روش نمونه گیری در دسترس انتخاب و سپس به صورت تصادفی در گروه های آزمایش و گواه (هر گروه 30 نفر) گمارده شدند. پس از اجرای پیش آزمون دانش آموزان گروه آزمایش به مدت 10 جلسه در معرض آموزش مولفه های هوش موفق قرار گرفتند. سپس داده های مربوط به پس آزمون جمع آوری شد. ابزار پژوهش پرسشنامه سرزندگی تحصیلی (مارتین و مارش، 2008) بوده است. تجزیه و تحلیل داده ها با استفاده از روش تحلیل کواریانس نشان داد که بین گروه آزمایش و گواه از نظر سرزندگی تحصیلی تفاوت معناداری (1./. p>) وجود دارد. بنابرین معلمان می توانند در سیستم آموزشی خود نظریه هوش موفق استرنبرگ را به عنوان یک روش آموزشی موثر در جهت افزایش سرزندگی تحصیلی دانش آموزان استفاده کنند.
تدوین بسته آموزش هوش موفق معطوف به کاهش رفتارهای پرخطر ویژه ی نوجوانان(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پویایی روانشناختی در اختلال های خلقی دوره ۲ زمستان ۱۴۰۲ شماره ۴
101 - 114
حوزههای تخصصی:
هدف از پژوهش حاضر تدوین بسته آموزش هوش موفق معطوف به رفتارهای پرخطر ویژه ی دانش آموزان دختر درگیر رفتارهای پرخطر بود. این پژوهش در بخش تحلیل محتوا از نوع تحلیل محتوای کیفی هیش و شانون (2005) و در بخش تدوین بسته روش تدوین بسته یوسفی و گلپرور (2023) بود. محیط این پژوهش کلیه ی متون در زمینه ی رفتارهای پرخطر و هوش موفق استرنبرگ (2019) بود. روش انتخاب متون به روش هدف مند از بین متون مذکور طی ده سال اخیربود ملاک تعداد متون بر اساس رعایت اصل اشباع داده بود. روش گردآوری اطلاعات از مطالعه ی خط به خط متون، یافتن پاسخ به سوالات مرتبط به هدف و محتوای بسته ی هوش موفق مبتنی بر کاهش رفتار پرخطر بود. نتایج حاصل از تحلیل داده های حاصل از بررسی متون به کمک روش تحلیل محتوای مرسوم هیش و شانون (2005) نشان داد که رفتار پرخطر دارای سه بعد است که عبارتند از 1) علل رفتار پرخطر با نه مفهوم اصلی (پریشانی روانی، احساس طردشدگی،تغییرات نوجوانی، فشار همسالان، عوامل فرهنگی، عوامل اجتماعی، عوامل روانشناختی، فقدان آموزش و آگاهی و عوامل خانوادگی)؛ 2)تظاهرات رفتار پرخطر با سه مفهوم اصلی (خشم و خشونت، اعتیاد، رفتارهای جنسی ناسازگار) و سازوکارهای کاهش رفتار پرخطر (مداخله های فردی و مداخله های سیستمی). این نتایج برای متون هوش موفق نشان داد که هوش موفق حاوی دو بعد است 1)چیستی هوش با پنج مفهوم (هوش موفق در بعد فردی، هوش موفق در بعد اجتماعی، نتایج هوش، انواع هوش، فرآیندهای بالادست هوش) و 2) بعد راهکارهای دستیابی به هوش موفق با چهار مفهوم (هوش تحلیلی، هوش عملی، خردورزی و هوش خلاق). در بخش تدوین بسته هدف پنهان این بسته افزایش بلوغ شناختی در قالب آگاهی افزایی و مهارت افزایی به کمک راهبردهای هوش موفق بود. این کار با استفاده از روش تدوین بسته ی یوسفی و گلپرور (2023) انجام شد و مقولات دو تحلیل در هم جایابی و جای گذاری شده و تلفیق انجام شد. نتایج این تلفیق به یک بسته ی هشت جلسه ای آموزشی ختم شد که اهداف آن مبتنی بر کاهش رفتار پرخطر بود و راهبردهای آن از نظریه هوش موفق برگرفته شد در انتها بسته ی آموزشی به کمک ضریب توافق ارزیابان و توسط متخصصین ارزیابی اعتبار شد که نتایج حاکی از اعتباریابی محتوایی بود (98/0=CVR).
بررسی روابط میان هوش موفق با تعالی خود و نشاط ذهنی: نقش میانجی خردمندی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
مقدمه: از جمله شاخص های سلامت روان، تعالی خود و نشاط ذهنی هستند که شناخت عوامل پیش-بینی کننده آنها از اهمیت بالای برخوردار است. بر این اساس، پژوهش پیش رو با هدف بررسی نقش واسطه ای خردمندی در رابطه بین هوش موفق با تعالی خود و نشاط ذهنی در قالب یک الگوی علی انجام شد.روش : روش پژوهش حاضر، توصیفی از نوع همبستگی و مدل یابی ساختاری و نمونه پژوهش شامل262 (159زن و103مرد) دانشجوی مقطع کارشناسی در سال 1402-1401 بودند که با روش نمونه گیری تصادفی خوشه ای چندمرحله ای از بین دانشکده های مختلف دانشگاه شیراز انتخاب شدند و به مقیاس هوش موفق گریگورنگو و استرنبرگ، مقیاس خودسنجی خردمندی وبستر، سیاهه تعالی خود بزرگسالان لونسون و همکاران و سیاهه نشاط ذهنی رایان و فردریک پاسخ دادند. به منظور پردازش داده ها، روش معادلات ساختاری به کار رفت. یافته ها: نتایج پژوهش نشان داد که هوش موفق بر خردمندی، خردمندی بر تعالی خود و نشاط ذهنی اثر معنادار و مثبت داشت. علاوه بر این آزمون بوت استراپ اثر واسطه ای خردمندی را بین هوش موفق و تعالی خود و همچنین بین هوش موفق و نشاط ذهنی معنادار و مثبت نشان داد. نتیجه گیری: بر اساس یافته های این پژوهش می توان نتیجه گرفت که هوش موفق باعث افزایش خردمندی دانشجویان می گردد و از این طریق تعالی خود و نشاط ذهنی آنها را ارتقا می بخشد.
برازش روابط علّی- ساختاری هوش موفق با خردمندی با میانجی گری هوش موسیقیایی در نوازندگان پیانو(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
مقدمه: هدف پژوهش حاضر بررسی نقش میانجی هوش موسیقایی در رابطه بین هوش موفق با خردمندی در نوازندگان پیانو بود.
روش: مطالعه حاضر از نوع همبستگی بود. جامعه آماری در این پژوهش شامل نوازندگان پیانو شهر اراک در سال 1402 بود. حجم نمونه بر اساس مدل کلاین (2023) و با روش نمونه گیری در دسترس (شیوه آنلاین) 300 نفر انتخاب شد. ابزار گردآوری داده های پژوهش شامل مقیاس کوتاه شده خردمندی سن دیگو توماس و همکاران (2022)، پرسشنامه هوش موفق گریگورنکو و استرنبرگ (2002) و پرسشنامه هوش های چندگانه گاردنر (1983) بود. تحلیل آماری داده ها با استفاده از نرم افزار SPSS و AMOS نسخه 28 انجام گرفت.
یافته ها: نتایج پژوهش نشان داد که اثرات مستقیم هوش موفق و هوش موسیقایی بر خردمندی معنادار بود. همچنین نتایج نشان داد که هوش موسیقایی در رابطه بین هوش موفق با خردمندی نقش میانجی و معنادار دارد. همچنین مدل نهایی پژوهش از برازش مطلوبی برخوردار بود (071/0=RMSEA و 05/0>p) و 90 درصد خردمندی به وسیله هوش موفق با نقش میانجی خردمندی تبیین می شود.
نتیجه گیری: بنابراین خردمندی نوازندگان پیانو می تواند، متأثر از هوش موفق و هوش موسیقایی آنان باشد. لذا نتیجه گیری می شود که هوش موسیقایی شامل جنبه های تحلیلی، آفریننده، عملی و مبتنی بر خردمندی است و این ویژگی های شناختی سطح بالاتر هم برای آهنگسازی و هم برای اجرای موسیقی کاربرد دارند و می توانند برای درک و دانش موسیقایی در نوازندگان پیانو نیز کاربرد داشته باشند.
مدل علی یادگیری خودگردان مبتنی بر خلاقیت شناختی با توجه به نقش میانجی هوش موفق در دانش آموزان(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
رویکردی نو بر آموزش کودکان سال ۶ پاییز ۱۴۰۳شماره ۳
108 - 118
حوزههای تخصصی:
هدف از انجام این پژوهش مدل یابی یادگیری خودگردان مبتنی بر خلاقیت شناختی با توجه به نقش میانجی هوش موفق در دانش آموزان دوره دوم ابتدایی استان کرمان انجام شد. پژوهش حاضر توصیفی و از نوع همبستگی و معادلات ساختاری بود. جامعه آماری شامل تمامی دانش آموزان دوره دوم ابتدایی استان کرمان، در سال تحصیلی 1402-1401 به تعداد 170066 نفر بود. که 310 نفر بر اساس روش نمونه گیری خوشه ای تصادفی چند مرحله ای، از 4 شهرستان (راور، بافت، بم، رفسنجان) به عنوان نمونه انتخاب شدند. جهت جمع آوری داده ها از پرسشنامه های استاندارد خلاقیت شناختی (CT) عابدی (1372)، هوش موفق (SIQ) استرنبرگ و گریگورنکو (2002) و یادگیری خودگردان (SLQ) نقوی (1401) استفاده شد. سپس نمره گذاری با نرم افزار آماری SPSS نسخه 23 و تحلیل داده ها با استفاده از روش مدل یابی معادلات ساختاری در نرم افزار AMOS-23 انجام شد. نتایج نشان داد که بین هوش موفق و یادگیری خودگردان رابطه معناداری وجود دارد (01/0>P). همچنین نتایج نشان داد مسیرهای غیرمستقیم یادگیری خودگردان مبتنی بر خلاقیت شناختی با نقش میانجی هوش موفق دانش آموزان معنادار بود. بر اساس یافته ها، مدل نهایی از برازش مطلوبی برخوردار بود (01/0>P). یافته های این پژوهش می توانند بر طراحی برنامه های درسی تاثیر گذاشته و موجب هدایت دانش آموزان در مسیرخلاقیت شناختی مؤثر و استفاده از هوش موفق برای حل مسائل، توسط معلمان و طراحان می شود.
اثربخشی آموزش مبتنی بر هوش موفق بر تاب آوری تحصیلی و سرزندگی تحصیلی دانش آموزان پسر بااختلال نارساخوانی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف و زمینه: اختلال نارساخوانی که به عنوان اختلال خواندن نیز شناخته می شود، نوعی اختلال یادگیری است که فرد با وجود هوش عادی در خواندن مشکل دارد. هدف از انجام این پژوهش اثربخشی آموزش مبتنی بر هوش موفق بر تاب آوری تحصیلی و سرزندگی تحصیلی دانش آموزان پسر با اختلال نارساخوانی شهر بیرجند بود. روش: روش پژوهش نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون- پس آزمون با گروه گواه بود. جامعه آماری پژوهش شامل تمام دانش آموزان پسر پایه ششم ابتدایی با اختلال نارساخوانی شهر بیرجند در سال تحصیلی ۱۴۰۲ - ۱۴۰۱ بود. از بین جامعه آماری تعداد ۲۴ دانش آموز با اختلال نارساخوانی به روش نمونه گیری در دسترس انتخاب و همگی به روش نمونه گیری تصادفی در قالب 2 گروه آزمایشی ) ۱۲ نفر ( و گواه ) ۱۲ نفر ( جای داده شدند. گروه آزمایشی به مدت ۱۲ جلسه ۶۰ دقیقه ای تحت آموزش هوش موفق قرار گرفتند. ابزار جمع آوری اطلاعات شامل پرسشنامه تاب آوری تحصیلی ساموئلز ) 2004( و پرسشنامه حسین چاری و دهقانی زاده ) 1391 ( بود. به منظور تجزیه و تحلیل یافته های پژوهش از تحلیل کوواریانس تک متغیره و چندمتغیره استفاده شد. یافته ها: نتایج حاصل از تجزیه و تحلیل یافته های پژوهش نشان داد که آموزش مبتنی بر هوش موفق بر تقویت تاب آوری تحصیلی و سرزندگی تحصیلی دانش آموزان با اختلال نارساخوانی اثربخش است ) ۰۱ / .)p>۰ بحث و نتیجه گیری: باتوجه به نتایج حاصل از این پژوهش پیشنهاد می شود که از آموزش مبتنی بر هوش موفق در جهت بهبود و تقویت متغیرهای تحصیلی چون: تاب آوری تحصیلی و سرزندگی تحصیلی در دانش آموزان با اختلال نارساخوانی استفاده شود.