مطالب مرتبط با کلیدواژه
۶۱.
۶۲.
۶۳.
۶۴.
۶۵.
۶۶.
۶۷.
۶۸.
۶۹.
۷۰.
۷۱.
۷۲.
۷۳.
۷۴.
۷۵.
۷۶.
۷۷.
۷۸.
۷۹.
۸۰.
اختلال طیف اتیسم
حوزههای تخصصی:
زمینه و هدف: هدف پژوهش حاضر، بررسی تأثیر یادگیری از طریق ایستگاه چرخشی بر مهارت حل مسئله و یادسپاری درس ریاضی و مقایسه آن با روش سنتی در دانش آموزان پایه هفتم با اختلال طیف اتیسم بود. روش: پژوهش با شبه آزمایشی انجام شد که در آن از طرح پیش آزمون _ پس آزمون با گروه گواه استفاده شد. جامعه آماری شامل تمامی دانش آموزان پایه هفتم با اختلال طیف اتیسم در دو منطقه شهر تهران در سال تحصیلی 99 - 1398 و به تعداد 30 نفر بود. از روش نمونه گیری در دسترس، دانش آموزان پایه هفتم انتخاب و به صورت تصادفی در دو گروه؛ آزمایشی و گواه قرار گرفتند. ابزار جمع آوری داده ها در این پژوهش، آزمون سنجش میزان یادگیری درس ریاضی بود که روایی آن با استفاده از روش دلفی تأمین شد و پایایی آن با استفاده از آزمون آلفای کرونباخ برابر 0.83 به دست آمد و سپس داده های حاصل از اجرای آن با نرم افزار spss21 مورد تحلیل قرار گرفت. یافته ها: یافته های پژوهش نشان داد یادگیری از طریق ایستگاه چرخشی بر مهارت حل مسئله ) t=2.69, P<0.05 ( و یادسپاری ) t=5.80, P<0.001 ( دانش آموزان در درس ریاضی تأثیر دارد و موجب بهبود آن می شود. همچنین؛ یافته های پژوهش دلالت بر این داشت که تفاوت معنا داری میان استفاده از روش ایستگاه چرخشی با روش سنتی تدریس در یادگیری مهارت حل مسئله وجود ندارد ) t=0.82, P>0.05 ( اما این تفاوت درخصوص مؤلفه یادسپاری معنادار بود .)t=3.26, P<0.05( نتیجه گیری: براین اساس می توان نتیجه گرفت که استفاده از روش های نوین همچون روش ایستگاه چرخشی برای دانش آموزانی با اختلال طیف اتیسم که در یادگیری با مشکلاتی مواجه هستند، می تواند باعث بهبود عملکرد درسی و یادگیری بیشتر آنان شود.
راه اندازی کلینیک تخصصی بزرگسالان مبتلا به اختلال طیف اوتیسم در بیمارستان روزبه تهران(مقاله پژوهشی وزارت بهداشت)
حوزههای تخصصی:
اهداف هدف از این مقاله معرفی کلینیک تخصصی اختلال طیف اُتیسم بزرگسالی است که با اهداف درمانی، آموزشی و پژوهشی از سال 1398 در بیمارستان روزبه راه اندازی شد. گروه هدف این کلینیک همه بزرگسالان زن و مرد بالای 18 سال هستند که در طیف این اختلال قرار دارند. هدف اصلی این کلینیک تشخیص، ارزیابی جامع و درمان مبتنی بر شواهد است که شامل دارودرمانی و همچنین روان درمانی است. علاوه بر مداخلات درمانی، بخش آکادمیک این کلینیک برنامه های پژوهشی و آموزشی را به طور هم زمان دنبال می کند. با توجه به فراوانی اختلال طیف اُتیسم در بزرگسالان پیش بینی می شود تعداد مراجعین درمانگاه اختلال طیف اُتیسم بزرگسالان قابل ملاحظه باشند، اما موارد ثبت شده تا به امروز در این درمانگاه بسیار پایین تر از حد انتظار بوده است که در بخش چالش ها به عوامل احتمالی این مسئله پرداخته شده است. راه اندازی درمانگاه اختلال طیف اتیسم بزرگسالی در بیمارستان روزبه می تواند نقطه آغازی جهت ایجاد یک سیستم منسجم غربالگری، تشخیص، آگاهی بخشی و ارائه خدمات در تمام طول عمر بیماران مبتلا به طیف اتیسم در ایران باشد. از آنجا که این مهم با همراهی سایر پژوهشگران و متخصصان این حوزه به دست خواهد آمد، اقداماتی پیشنهادی در پایان این مقاله ارائه شده اند.
طراحی الگوی برنامه درسی مبتنی بر هوش هیجانی اجتماعی دانش آموزان با اختلال طیف اُتیسم(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
زمینه: کودکان با اختلال طیف اُتیسم، کودکانی هستند که با کودکان عادی در زمینه تعاملات اجتماعی، ارتباطات، بازی و علایق تفاوت دارند. هدف: هدف این پژوهش، مطالعه نظام مند برنامه درسی مبتنی بر هوش هیجانی اجتماعی دانش آموزان با اختلال طیف اُتیسم است. در این پژوهش، یک برنامه درسی مبتنی بر هوش هیجانی اجتماعی از تمام جوانب مورد بررسی قرار گرفت. روش: رویکرد پژوهش از نوع کیفی با استفاده از راهبرد فرا ترکیب بود. برای یافتن ویژگی ها و مؤلفه های برنامه درسی مبتنی بر هوش هیجانی اجتماعی، پژوهش های اخیر با روشی نظام مند انتخاب شدند. جامعه مورد مطالعه پژوهش های انجام شده در 15 سال اخیر است که طی وا کاوی محتوایی، دسته بندی و غربالگری شدند و 32 پژوهش واجد شرایط با معیارهای مدنظر به صورت هدفمند انتخاب شدند، کدگذاری و طبقه بندی صورت گرفت و الگوها، پایه های نظری و مضامین اصلی استخراج شدند. یافته ها: با استفاده از تحلیل محتوا 4 بُعد شناسایی شد که شامل 12 زیرطبقه به شکل بُعد اهداف برنامه درسی در 3 زیرطبقه، بُعد محتوای برنامه درسی در 3 زیرطبقه، بُعد فرایند یاددهی-یادگیری در 3 زیرطبقه، بُعد ارزشیابی در برنامه درسی در 3 زیرطبقه می باشد. نتیجه گیری: براساس یافته های مطالعه حاضر، می توان چنین نتیجه گرفت که برنامه درسی مبتنی بر هوش هیجانی اجتماعی دانش آموزان در دانش آموزان با اختلال طیف اُتیسم مؤثر است.
تدوین و اعتباریابی برنامه توانبخشی عصب روانشناختی و اثربخشی آن بر زمان واکنش، بازشناسی اشکال و حافظه دیداری- فضایی نوجوانان پسر اتیستیک با عملکرد بالا
حوزههای تخصصی:
مقدمه: علائم بالینی اختلال طیف اتیسم متنوع و شامل مشکلات عصب- تحولی و ناتوانی هوشی است و نقص در عملکردهای شناختی و حافظه یکی از اساسی ترین حوزه های چالش برانگیز این افراد است. هدف: پژوهش حاضر با هدف تدوین و اعتباریابی برنامه توانبخشی عصب روانشناختی و اثربخشی آن بر زمان واکنش، بازشناسی اشکال و حافظه دیداری- فضایی نوجوانان پسر اتیستیک با عملکرد بالا انجام شد. روش: پژوهش به صورت نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون و پس آزمون با گروه گواه و جلسه پیگیری یک ماهه بود. جامعه آماری دانش آموزان پسر مبتلا به اتیسم مدارس استثنایی شهر تهران در سال تحصیلی ۱۴۰۲-۱۴۰۱ بود، از این جامعه تعداد ۳۰ نفر با نمونه گیری در دسترس به طور تصادفی در دو گروه آزمایشی و گواه جایدهی شدند. گروه آزمایش ۱۰ جلسه یک ساعته به مدت یک ماه و نیم مداخله دریافت نمودند و در سه مرحله پیش آزمون، پس آزمون و پیگیری از نرم افزارهای شناختی سینا استفاده شد. جهت مقایسه نمرات تغییر بین دو گروه از آزمون t مستقل و جهت بررسی پایداری اثربخشی مداخله، تحلیل واریانس اندازه های تکراری استفاده گردید. یافته ها: نتایج نشان داد مقادیر متغیرهای زمان واکنش ساده (t(۲۸)=۳/۱۶, P=۰/۰۰۴, d=۰/۸۳) و زمان واکنش انتخابی (t(۲۸)=۸/۱۱, P<۰/۰۰۱, d=۰/۷۶) در گروه آزمایش نسبت به گروه کنترل در مراحل پس آزمون و پیگیری به طور قابل ملاحظه ای کاهش یافته است؛ در حالی که مقادیر متغیرهای بازشناسی اشکال (t(۲۸)=۱۰/۶۷, P<۰/۰۰۱, d=۰/۸۹۳) و حافظه دیداری- فضایی (t(۲۸)=۱۰/۹۰, P<۰/۰۰۱, d=۰/۸۸۴) در گروه آزمایش نسبت به گروه کنترل در مراحل پس آزمون و پیگیری به طور قابل ملاحظه ای افزایش یافته است. نتیجه گیری: تمرینات شناختی رایانه محور در بهبود عملکرد شناختی و حافظه افراد اتیستیک مؤثر است و اگر این تمرینات با مداخلات حسی و حرکتی همراه باشد نتایج بهتر و پایدارتری خواهد داشت.
تأثیر برنامه آموزش فرزندپروری مثبت بر کاهش مشکلات رفتاری کودکان و افزایش کیفیّت زندگی خانوادگی والدین دارای کودکان مبتلا به اختلال طیف اتُیسم(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
مقدمه و هدف: اختلال طیف اُتیسم و مشکلات همراه آن می تواند عملکرد کودک و کیفیت زندگی خانوادگی را تحت تأثیر قرار دهد. پژوهش حاضر با هدف بررسی برنامه آموزش فرزند پروری مثبت بر کاهش مشکلات رفتاری کودکان و افزایش کیفیت زندگی خانوادگی والدین دارای کودکان مبتلا به اختلال طیف اُتیسم در یک طرح نیمه آزمایشی با پیش آزمون، پس آزمون و پیگیری با گروه کنترل انجام شد. مواد و روش ها: جامعه ی پژوهش شامل کلیه ی والدین دارای کودکان مبتلا به اختلال طیف اُتیسم در شهر شهرکرد بود، که از میان آن ها 30 نفر از والدین دارای کودکان مبتلا به اختلال طیف اُتیسم بر اساس ملاک های ورود به پژوهش با روش نمونه گیری داوطلبانه انتخاب و به صورت تصادفی در دو گروه آزمایش و کنترل قرار گرفتند. شرکت کنندگان گروه آزمایش در دَه جلسه ی نوددقیقه ای به صورت یک جلسه در هفته تحت برنامه آموزش فرزند پروری مثبت قرار گرفتند و در سه مرحله ی پیش آزمون، پس آزمون و پیگیری با استفاده از چکلیست رفتاری آخنباخ و مقیاس کیفیت زندگی خانوادگی موردسنجش قرار گرفتند. داده ها با استفاده از روش آماری تحلیل واریانس با اندازه گیری مکرر در نرم افزار SPSS-22 مورد تحلیل قرار گرفتند.نتایج: نتایج نشان داد که در مراحل پس آزمون و پیگیری برنامه آموزش فرزند پروری مثبت باعث کاهش مشکلات رفتاری کودکان و افزایش کیفیت زندگی خانوادگی والدین گروه آزمایش نسبت به گروه کنترل شده است. بحث و نتیجه گیری: درنتیجه می توان گفت که برنامه آموزش فرزند پروری مثبت می تواند بر کاهش مشکلات رفتاری کودکان و افزایش کیفیت زندگی خانوادگی والدین با کودکان مبتلا به اختلال طیف اُتیسم مؤثر باشد.
اثربخشی توانبخشی رایانه ای موسیقیایی خانواده- محور بر حرکت های کلیشه ای کودکان دارای اختلال طیف اتیسم(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های نوین روانشناختی سال ۱۸ زمستان ۱۴۰۲ شماره ۷۲
181 - 188
حوزههای تخصصی:
پژوهش حاضر با هدف بررسی اثربخشی توانبخشی رایانه ای موسیقیایی خانواده- محور بر حرکت های کلیشه ای کودکان دارای اختلال طیف اتیسم انجام گرفت. روش پژوهش نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون- پس آزمون با گروه گواه و دوره پیگیری دو ماهه بود. جامعه آماری شامل کودکان مبتلا به اختلال طیف اوتیسم مرکز خورشید شهر آمل در شش ماهه اول سال تحصیلی 1401 بود. در این پژوهش تعداد 30 کودک مبتلا به اختلال طیف اوتیسم با روش نمونه گیری تصادفی ساده انتخاب و با گمارش تصادفی در گروه های آزمایش و گواه جایدهی شدند (هر گروه 15 کودک). کودکان حاضر در گروه آزمایش توانبخشی رایانه ای موسیقیایی خانواده- محور را طی 10 هفته در 10 جلسه 30 دقیقه ای دریافت نمودند. پرسشنامه مورد استفاده در این پژوهش شامل پرسشنامه درجه بندی اتیسم (گیلیام، 2014) (ARS) بود. داده های حاصل از پژوهش به شیوه تحلیل واریانس آمیخته و آزمون تعقیبی بونفرنی با استفاده از نرم افزار آماری SPSS23 مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت. نتایج نشان داد که توانبخشی رایانه ای موسیقیایی خانواده-محور بر حرکت های کلیشه ای (0001>P؛ 61/0=Eta؛ 92/44=F) کودکان دارای اختلال طیف اتیسم تأثیر معنادار دارد. بر اساس یافته های پژوهش می توان چنین نتیجه گرفت که توانبخشی رایانه ای موسیقیایی خانواده- محور با بکارگیری موسیقی و خاصیت درمانی آن و همچنین بهره گیری از خانواده برای تعمیق یادگیری و برقراری ارتباط موثر با کودک مبتلا به اختلال طیف اتیسم می تواند به عنوان یک روش کارآمد جهت کاهش حرکت های کلیشه ای کودکان دارای اختلال طیف اتیسم مورد استفاده قرار گیرد.
مرور نظام مند برنامه ی آموزش والدین هانن بر مهارت های ارتباطی، تعاملی و زبانی کودکان با اختلال طیف اتیسم(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
روان شناسی افراد استثنایی سال ۱۴ بهار ۱۴۰۳ شماره ۵۳
1 - 41
حوزههای تخصصی:
اختلال طیف اتیسم اختلالی تحولی است که تأثیر قابل توجهی بر مهارت های ارتباطی می گذارد. ازآنجاکه داشتن مهارت های ارتباطی برای رشد سایر مهارت ها ضروری است، به کارگیری مداخلات زودهنگام در جهت بهبود مهارت های ارتباطی در کودکان با اختلال طیف اتیسم ضروری به نظر می رسد. هدف از مطالعه حاضر بررسی تأثیر برنامه ی آموزش والدگری هانن بر مهارت های ارتباطی، تعاملی و زبانی کودکان با اختلال طیف اتیسم بود که به روش مروری نظام مند انجام شد. بر این اساس، با جستجوی کلیدواژه های اختلال طیف اتیسم، مهارت های ارتباطی، مداخلات زودهنگام، برنامه والدین هانن، در پایگاه های اطلاعاتی فارسی و خارجی شامل ساینس دایرکت، سیج پاب، پایگاه اطلاع رسانی اریک، کتابخانه آنلاین ویلی، اسپرینگر، مرکز ملی اطلاعات بیوتکنولوژی (پابمد)، مرکز اطلاعات جهانی پروکوست، پایگاه مجلات تخصصی نور، پایگاه مرکز اطلاعات علمی، مگ ایران و ایران داک، کلیه مقالات و پایان نامه های در بازه ی زمانی 1990 تا 2022 بررسی شد. ازاین رو، با توجه به ملاک های ورود و خروج به پژوهش، نتایج 13 مقاله و پایان نامه استخراج و موردبررسی قرار گرفت. نتایج این پژوهش ها نشان داد که برنامه والدین هانن می تواند با تکیه بر استراتژی های آموزشی در محیط طبیعی و تعامل مؤثر والد با کودک، موجب اکتساب طبیعی مهارت های ارتباطی کودکان با اختلال طیف اتیسم شود؛ بنابراین پیشنهاد می شود از این برنامه به عنوان مداخله ای زودهنگام آموزش والدین جهت کار با کودک با اختلال طیف اتیسم مورداستفاده قرار گیرد. بااین وجود، به علت محدودیت های پژوهشی که تعمیم پذیری نتایج را به خطر می اندازد، اثربخشی آن نیازمند بررسی های دقیق تری است.
نگاهی به الگوهای عصب-روا ن شناختی تبیین اختلال طیف اُتیسم از منظر باز ی درمانی و طراحی مداخلات باز ی محور(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
زمینه و هدف: نظریه های عصب روان شناختی مختلفی برای تبیین اختلال طیف اُتیسم ارایه شده است، لذا هدف مقاله
حاضر مرور و مقایسه سه نظریه : فقدان نظریه ی ذهن، نقص در کارکردهای اجرایی و انسجام مرکزی ضعیف و راهبردهای
درمانی آموزشی پیشنهادی مرتبط با هر الگو بود که مورد بررسی قرار گرفت.
روش: مقاله حاضر با استفاده از روش مروری تحلیلی-مقایسه ای نظریه های عصب روان شناختی و دلالت های آنها در
طراحی بازی درمانی و مداخلات بازی محور برای کودکان با اختلال طیف اُتیسم تدوین شد.
یافته ها: بررسی و وا کاوی رایج ترین نظریه های عصب روان شناختی تبیینک ننده ویژگی ها و مشکلات کودکان با اختلال طیف
اُتیسم نشان می دهد، الگوی انسجام مرکزی ضعیف برای برخی عملکردهای نشانگان ساوانت و کودکان اُتیستیک با عملکرد
بالا مانند خواندن زودهنگام و سردرگمی در انتزاع و فهم اصل موضوع و وا کنش های حسی به ازدحام، توضیح مناسبی ارایه
می کند و الگوی فقدان نظریه ذهن کاستی های کودکان اُتیستیک در تبیین نقص در ارتباط و شناخت اجتماعی، کاستی های
درک استعاره و مشکل در شوخ طبعی را تبیین می کند و الگوی نقص در کارکردهای اجرایی نیز توضیح مناسبی برای مشکل
رفتارهای کلیشه ای، انعطاف ناپذیری، همسان خواهی و مشکلات برنامه ریزی کودکان اُتیستیک فراهم می کند.
نتیجه گیری: الگوهای سه گانه ی ذکرشده دلالت هایی را برای بازی درمانی و مداخلات بازی محور در قالب هایی نظیر:
ترسیم نقاشی گام به گام، داستان سازی با تصاویر، استفاده از انیمیشن یا فیلم کوتاه، تحریک توجه مشترک با عروسک های
دستی، بازی های تقلیدی، پانتومیم و شکلک بازی، داستان های اجتماعی، آموزش ذهن خوانی، نمایش و ایفای نقش،
استفاده از کارت های هدایت توجه و کارت های فرایندی اجرای فعالیت های روزمره و بازی های راهبردی را ارایه می کند.
بررسی اثربخشی آموزش ایمن سازی در برابر استرس بر انگیزش تحصیلی و خودتنظیمی تحصیلی دانش آموزان پسر با اختلال نارساخوانی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف و زمینه: شایع ترین نوع اختلال یادگیری خاص، نارساخوانی است که ویژگی اصلی آن این است که فرد در درست
خواندن، سریع خواندن و درک مطلب مشکل دارد و با سن تقویمی، هوشبهر و شرایط تحصیلی مطابقت ندارد. این پژوهش با
هدف اثربخشی آموزش ایمن سازی در برابر استرس بر انگیزش تحصیلی و خودتنظیمی تحصیلی دانش آموزان پسر با اختلال
نارساخوانی انجام شد.
روش: روش پژوهش، نیمه تجربی با طرح پیش آزمون-پس آزمون و گروه گواه بود. جامعه آماری پژوهش شامل تمامی
دانش آموزان پسر دوره متوسطه اول با اختلال نارساخوانی مراجعه کننده به مرکز اختلالات یادگیری شهر بیرجند در سال
تحصیلی ۱۴۰۲ - ۱۴۰۱ بود. از بین جامعه آماری، ۲۸ دانش آموز پسر با اختلال نارساخوانی، به روش نمونه گیری در دسترس
انتخاب و به طور تصادفی در 2 گروه آزمایشی ) ۱۴ ( و گواه ) ۱۴ ( گمارش شدند. گروه آزمایشی به مدت ۸ جلسه ۷۵ دقیقه ای
تحت آموزش قرار گرفتند. به منظور جمع آوری داده های پژوهش، از پرسشنامه انگیزش تحصیلی، پرسشنامه خودتنظیمی
تحصیلی و آموزش ایمن سازی در برابر استرس استفاده شد. داده های پژوهش با استفاده از آزمون تحلیل کوواریانس
چندمتغیره و تک متغیره مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفتند.
یافته ها: نتایج حاصل از تجزیه و تحلیل فرضیه های پژوهش نشان داد که آموزش ایمن سازی در برابر استرس بر انگیزش
تحصیلی و خودتنظیمی تحصیلی دانش آموزان با اختلال نارساخوانی اثربخش است ) 005 / .)p<0
بحث و نتیجه گیری: با توجه به یافته های این پژوهش، می توان چنین گفت که یکی از رویکردهای آموزش مفید در جهت
افزایش انگیزش تحصیلی و خودتنظیمی تحصیلی دانش آموزان پسر با اختلال نارساخوانی، آموزش ایمن سازی در برابر استرس
است.
اثر تمرین متغیر بر تحکیم حافظه حرکتی کودکان کم توان ذهنی: نقش آرایش تمرین(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
زمینه و هدف: ا کتساب مهارت های حرکتی در کودکان کم توان ذهنی آموزش پذیر با کندی صورت می گیرد. بنابراین
شناسایی روش های کارآمد و مؤثر برای آموزش مهارت های حرکتی در این افراد جهت ا کتساب و ارتقاء اجرای مهارت های
حرکتی، حائز اهمیت است. بنابراین هدف از پژوهش حاضر بررسی تأثیر تمرین متغیر با آرایش های متفاوت بر تحکیم )مبتنی
بر ارتقاء( حافظه حرکتی کودکان کم توان ذهنی آموزش پذیر بود.
روش: بدین منظور 56 دختر کم توان ذهنی آموزش پذیر براساس نمرات پیش آزمون در 4 گروه تمرین ثابت، تمرین متغیر
با آرایش مسدود، تصادفی و مسدود-تصادفی قرار گرفتند. آزمودنی ها در روز اول براساس روش تمرینی گروه خود به انجام
تمرین پاس بسکتبال در 3 بلوک 12 کوششی پرداختند. در انتهای جلسه تمرین، آزمودنی ها بلافاصله در آزمون ا کتساب
شامل یک بلوک 12 کوششی پرتاب به هدف شرکت کردند. صبح روز دوم پس از خواب شبانه، آزمون یادداری مشابه با
آزمون ا کتساب انجام شد. برای تحلیل داده ها از آزمون تحلیل واریانس مختلط ) t ،)4در 2 وابسته و تحلیل واریانس یک طرفه
استفاده شد.
یافته ها: نتایج پژوهش حاضر نشان داد که قبل و بعد از خواب شبانه در نمرات دقت پاس 2 گروه تمرین متغیر با آرایش
تصادفی و تمرین متغیر با آرایش مسدود-تصادفی تفاوت معنادار آماری وجود دارد. ولیکن بین عملکرد 2 گروه تمرین متغیر
با آرایش تصادفی و مسدود-تصادفی بعد از خواب شبانه تفاوتی دیده نشد.
نتیجه گیری: بنابراین در کودکان کم توان ذهنی آموزش پذیر می توان از شیوه تمرین متغیر با آرایش تصادفی و آرایش
مسدود-تصادفی در جهت بهبود تحکیم حافظه حرکتی استفاده کرد.
تدوین بازی درمانی مبتنی بر یکپارچگی حسی و امکان سنجی آن بر فراوانی و شدت رفتار چالش برانگیز در کودکان پسر مبتلا به اختلال طیف اتیسم(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
رویش روان شناسی سال ۱۳ فروردین ۱۴۰۳ شماره ۱ (پیاپی ۹۴)
93 - 102
حوزههای تخصصی:
هدف پژوهش حاضر تدوین بازی درمانی مبتنی بر یکپارچگی حسی و امکان سنجی آن بر فراوانی و شدت رفتار چالش برانگیز در کودکان پسر مبتلا به اختلال طیف اتیسم بود. روش پژوهش نیمه تجربی با طرح پیش آزمون-پس آزمون و گروه گواه با پیگیری 5/1ماهه بود. جامعه آماری شامل تمامی افراد مبتلا به اختلال طیف اتیسم 5 تا 12 ساله استان گیلان در سال1400-1399 بود و با توجه به ملاک های ورود به پژوهش 30 کودک به روش نمونه گیری هدفمند انتخاب و به شیوه تصادفی در گروه آزمایش و گواه جای دهی شدند. در مراحل سنجش از پرسشنامه مشکلات رفتاری (BPI-01) روهان و همکاران (2001) استفاده شد. گروه آزمایش به مدت 15 جلسه30-45 دقیقه ای (5 هفته، هر هفته 3 روز) به صورت انفرادی تحت مداخله قرار گرفت. تحلیل داده ها به روش تحلیل واریانس با اندازه گیری مکرر انجام شد. نتایج نشان داد نمرات فراوانی رفتار چالش برانگیز در گروه آزمایش از مرحله پیش آزمون به پس آزمون و از مرحله پیش آزمون تا پیگیری به طور معنادار کاهش یافته است (05/0P<). همچنین نمرات شدت رفتار چالش برانگیز در گروه آزمایش از مرحله پیش آزمون به پس آزمون و از مرحله پیش آزمون تا پیگیری به طور معنادار کاهش یافته است (05/0P<). در نتیجه بازی درمانی مبتنی بر یکپارچگی حسی می تواند نقش مؤثری در کاهش فراوانی و شدت رفتار چالش برانگیز کودکان پسر مبتلا به اختلال طیف اتیسم داشته باشد.
مقایسه اثربخشی بازی درمانی فلورتایم و قصه درمانی بر پرخاشگری کودکان با اختلال طیف اُتیسم(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
زمینه و هدف: یکی از مشکلات رایج کودکان با اختلال طیف اُتیسم، پرخاشگری است؛ پرخاشگری در کودکان با اختلال طیف اُتیسم، می تواند باعث بروز آسیب های جدی برای فرد و اطرافیانش شود؛ پژوهش حاضر با هدف مقایسه بازی درمانی فلورتایم و قصه درمانی بر پرخاشگری کودکان با اختلال طیف اُتیسم انجام شد. روش: پژوهش حاضر از نوع شبه آزمایشی با طرح پیش آزمون-پس آزمون و گروه گواه بود. جامعه آماری شامل همه دانش آموزان پسر 7 تا 12 سال مشغول به تحصیل در مدرسه کودکان با اختلال طیف اُتیسم شهر رانیه در سال 2022 - 2023 میلادی بود که از این بین تعداد 45 نفر به روش نمونه گیری هدفمند انتخاب و در 2 گروه آزمایشی و یک گروه گواه )در هر گروه 15 نفر ( گمارش تصادفی شدند. ابزارهای مورد استفاده پژوهش شامل پرسشنامه پرخاشگری شهیم ) 1385 (، بازی درمانی فلورتایم دیویس ) 2016 ( و قصه درمانی گری ) 2015 ( بودند؛ ابتدا پیش آزمون به صورت پرسشنامه والدین برای هر 3 گروه اجرا شد. سپس 2 گروه آزمایشی تحت مداخله )یک گروه به صورت بازی درمانی و گروه دیگر به صورت قصه درمانی( قرار گرفتند؛ با توجه به شرایط کودکان با اختلال طیف اُتیسم مداخله به صورت فردی اجرا شد و پس از مداخله، پس آزمون بر روی هر 3 گروه اجرا شد. فرضیه پژوهش در نرم افزار Spss نسخه 27 با استفاده از تحلیل کوواریانس چندمتغیره تجزیه وتحلیل شد. یافته ها: نتایج آزمون تحلیل کوواریانس نشان داد که هر 2 مداخله بازی درمانی و قصه درمانی بر پرخاشگری کودکان با اختلال طیف اُتیسم تأثیر معنادار داشت ) 05 / p>0 ( اما فقط در میزان اثربخشی 2 روش مداخله بازی درمانی فلورتایم و قصه درمانی در مؤلفه پرخاشگری رابطه ای، تفاوت معنادار مشاهده شد ) 05 / p>0 (. نتایج آزمون تحلیل کوواریانس نشان داد، سطح معنا داری در مؤلفه پرخاشگری رابطه ای کمتر از 05 / 0 بود که نشان می دهد تفاوت معنا داری در میزان اثربخشی 2 روش مداخله بازی درمانی فلورتایم و قصه درمانی بر مقیاس پرخاشگری رابطه ای، وجود دارد ) 05 / p>0 (. در نمره کل پرخاشگری و سایر مؤلفه ها تفاوتی بین اثربخشی 2 گروه مشاهده نشد ) 05 / p<0 (. بررسی اندازه اثر نشان داد که بیشترین تفاوت در مؤلفه پرخاشگری رابطه ای، با ضریب 287 / 0 مشاهده شد. نتیجه گیری: با توجه به نتایج پژوهش حاضر هر 2 مداخله ی بازی درمانی فلورتایم و قصه درمانی بر کاهش پرخاشگری تأثیر دارند. لذا پیشنهاد می شود، بازی درمانی فلورتایم به عنوان راهبردی نوین و قصه درمانی به عنوان رویکردی مکمل به درمانگران کودکان با اختلال طیف اُتیسم آموزش داده شود تا این درمانگران در مداخلات خود این راهبردها را به کارگیرند.
بررسی مقدماتی اثر کوتاه مدت آموزش گروهی درمان متمرکز بر شفقت بر شرم و تحمل پریشانی مادران کودکان مبتلابه اختلال طیف اتیسم(مقاله پژوهشی وزارت بهداشت)
حوزههای تخصصی:
اهداف کودکان مبتلابه اختلال طیف اتیسم چالش عمده ای برای والدین به ویژه برای مادران به عنوان مراقب اصلی ایجاد می کنند. مادران شرم و پریشانی روانی زیادی را درارتباط با کودکان اتیسم تجربه می کنند. پژوهش حاضر باهدف بررسی تأثیر آموزش گروهی درمان متمرکز بر شفقت بر شرم و تحمل پریشانی مادران کودکان مبتلا به اختلال طیف اتیسم انجام شد. مواد و روش ها پژوهش حاضر، با روش نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون و پس آزمون با گروه کنترل می باشد. جامعه آماری این پژوهش شامل تمام مادران دارای کودک اختلال طیق اتیسم شهر تهران تحت پوشش انجمن اتیسم ایران می باشد. نحوه انتخاب نمونه ها به صورت دردسترس و گلوله برفی است. 30 نفر از افراد به صورت تصادفی در دو گروه 15 نفره آزمایش و کنترل قرار گرفتند و پرسش نامه های شرم درونی شده کوک (1993)، دیگران به عنوان شرمگین کننده گاس (1994) و تحمل پریشانی سیمونز و گاهر (2005) در هر دو گروه اجرا شد و سپس گروه آزمایش به مدت 8 جلسه 1 ساعته تحت آموزش گروهی درمان متمرکز بر شفقت قرار گرفتند. پس از پایان دوره آموزشی به منظور بررسی تأثیر آموزش، پس آزمون در هر دو گروه اجرا شد و آزمون پیگیری 1 ماه پس از آن انجام شد. به منظور آزمون فرضیه های پژوهش از روش تحلیل اندازه گیری مکرر استفاده شد و برای تجزیه و تحلیل داده ها از نرم افزار SPSS نسخه 28 استفاده شده است یافته ها یافته های پژوهش نشان داد آموزش گروهی درمان متمرکز بر شفقت بر کاهش شرم درونی، کاهش شرم بیرونی و افزایش تحمل پریشانی تأثیر دارد (P<0/01). نتایج نشان داد مداخله بیشترین تأثیر را به ترتیب بر تحمل پریشانی با ضریب 0/571، شرم درونی با ضریب 0/419 و شرم بیرونی با ضریب 0/417 دارد. نتیجه گیری با استفاده از آموزش گروهی درمان متمرکز بر شفقت می توان در راستای ارتقای سلامت روان مادران دارای کودک اتیسم گام برداشت. ۸۲۰,۱
بررسی ارتباط بین زبان بیان کننده حالات ذهنی و توانایی های نظریه ذهن در داستان های روایت شده کودکان تک زبانه دچارِ اختلالِ طیفِ اُتیسم و بدون اختلالِ طیفِ اُتیسم(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
زبان و زبان شناسی دوره ۱۸ پاییز و زمستان ۱۴۰۲ شماره ۳۸
155-180
حوزههای تخصصی:
پژوهش حاضر با استفاده از یک کتابچه مصور، زبان مورد استفاده برای توصیف افکار و احساسات شخصیت های داستان را در داستان های روایت شده کودکان با اختلالِ طیفِ اُتیسم و کودکان با رشد زبانی طبیعی را مورد بررسی قرار می دهد (یعنی، زبان بیان کننده حالات درونی). نمونه پژوهش شامل 21 کودک دچار اُتیسم و 24 کودک طبیعی تشکیل بود که از نظر جنسیت؛ هوش و همچنین واژگان دریافتی و بیانی با یکدیگر همتا شده بودند. پژوهش حاضر دارای سه یافته مهم بود. اول اینکه، به رغم عملکرد مشابه در آزمون های استاندارد زبانی؛ تعداد پاره گفته ها و واژه های تولیدشده در داستان ها و گستره صفت ها و افعال تولیدشده در داستان های روایت شده توسط کودکان دچار اُتیسم در مقایسه با کودکان طبیعی کمتر بود. دوم اینکه، پس از کنترل طول داستان؛ در داستان های روایت شده توسط کودکان دچار اُتیسم در مقایسه با داستان های روایت شده توسط کودکان طبیعی کمتر به احساسات و عواطف شخصیت های داستان اشاره شده بود. در نهایت اینکه، یافته های پژوهش حاضر نشان داد که بین استفاده کودکان از اصطلاحات بیان کننده عواطف و احساسات و عملکرد آنها در مجموعه ای از تکالیف تجربی که توانایی های نظریه ذهن را مورد ارزیابی قرار می دهند، رابطه ای خاص وجود دارد. نتایج پژوهش حاضر نشان می دهد که مهارت های ضعیف روایت داستان در کودکان دچار اختلالِ طیفِ اُتیسم ممکن است حداقل تا حدودی به نقص در توانایی آنها برای تفسیر افکار و حالات درونی دیگران ارتباط داشته باشد.
تبیین تلاقی هنر و معلولیت در مواجهه با افراد طیف اتیسم(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
جلوه هنر سال ۱۶ تابستان ۱۴۰۳ شماره ۲ (پیاپی ۴۳)
89 - 105
حوزههای تخصصی:
در چند سال اخیر، اختلال طیف اتیسم با دامنه گسترده ای از نابهنجاری های رفتاری، شناختی و عصبی به عنوان یک موضوع اجتماعی و پزشکی در فضای مطالعاتی و انتقادی معلولیت مورد توجه قرار گرفته است. یکی از شاخه های اصلی این مطالعات موضوع تلاقی هنر و معلولیت است که در دو منظر متمایز قابل بررسی است: هنردرمانی و هنر معلولیت. این مقاله با استفاده از روش توصیفی- تحلیلی و گردآوری داده ها از طریق اسناد و منابع مکتوب صورت گرفته است. با تاکید بر مفهوم تنوع عصبی -که اختلالات عصبی را نه به عنوان اختلال که به مثابه تنوع در فهم انسان مطرح می کند- به دنبال چگونگی تبیین این دو چارچوب هنری و تفاوت های آن ها در مواجهه با افراد طیف اتیسم است و به این پرسش کلیدی پاسخ می دهد که چگونه هنر معلولیت می تواند مرزبندی های خلق شده توسط هنردرمانی از جمله: دیگری بودن، سلسله مراتب قدرت، تواناسالاری و ناتوان انگاری را از میان بردارد؟ نتایج به دست آمده نشان می دهد: هنر معلولیت با عاملیت قرار دادن شخص معلول به عنوان هنرمند؛ قوت، هویت و توانمندی های او را مطرح می کند. بدین ترتیب با از بین بردن مرزبندی ها، این هنرمند، آثار و توانایی هایش از سوی جامعه هنری به منزله هنر رسمی پذیرفته شده، در گالری ها، نمایشگاه ها و موزه ها و ... به نمایش درمی آید و حتی در مواردی با عنوان پیشگام سبک های هنری شناخته می شود. این نوع برداشت از هنر در مقابل هنردرمانی قرار می گیرد که به صورت سیستماتیک و اغلب در مراکز درمانی انجام می شود، هنر را وسیله ای برای بهبود و توانبخشی می داند، شخص معلول را به عنوان دیگری قلمداد کرده، پیوند او با درمانگر را بر اساس روابط قدرت شکل می دهد.
مقایسه اثربخشی آموزش فرزندپروری مبتنی بر ذهن آگاهی و درمان فراتشخیصی بر استرس والدینی و خودشفقتی مادران دارای کودک اوتیسم(مقاله پژوهشی وزارت بهداشت)
حوزههای تخصصی:
زمینه و هدف: اختلال طیف اوتیسم یک اختلال عصبی-رشدی است که بر تعاملات اجتماعی، ارتباطات و رفتارهای فرد تأثیر میگذارد. شیوع اختلال طیف اوتیسم در سراسر جهان در حال افزایش است. در این بین تجربهی مراقبت از یک فرد مبتلا به اختلال طیف اوتیسم، تجربهای ویژه و اختصاصی است که تنشهای زیادی را برای والدین آنان فراهم میآورد. بنابراین، هدف از انجام این مطالعه آموزش فرزندپروری مبتنی بر ذهن آگاهی و درمان فراتشخیصی بر استرس والدینی و خودشفقتی در مادران دارای کودک مبتلا به اختلال طیف اوتیسم است. مواد و روشها: طرح این پژوهش نیمه آزمایشی از نوع پیش آزمون، پس آزمون و پیگیری با گروه گواه است. جامعه آماری این پژوهش شامل تمامی مادران دارای کودک مبتلا به اختلال طیف اتیسم در دامنه سنی 12-5 ساله مراجعهکننده به مراکز اوتیسم شهر مشهد در سال 1403 بودند. روش نمونهگیری در مرحله اول بر اساس نمونهگیری در دسترس بود و تعداد 45 مادر دارای کودک مبتلا به اختلال طیف اتیسم دارای شرایط ورود به پژوهش بهصورت تصادفی در سه گروه 15 نفری دو گروه آزمایش و یک گروه گواه قرار گرفتند. ابزارهای پژوهش شامل شاخص استرس والدینی (آبیدین، 2012) و پرسشنامه خودشفقتی (نف و همکاران، 2003) بود. در این پژوهش جلسات درمانی بر اساس پروتکل درمانی روش فرزندپروری ذهن آگاهانه باگلز و همکاران (2014) و برنامه درمان فراتشخیصی یکپارچه بارلو و همکاران (2011) اجرا شد. داده ها با استفاده از نرم افزار SPSS تحلیل شد. یافتهها: نتایج بدست آمده از تحلیل واریانس با اندازه گیری مکرر نشان داد که هر دو مداخله فرزندپروری ذهن آگاهانه و درمان فراتشخیصی در مرحله پس آزمون و پیگیری نسبت به گروه گواه توانسته است که استرس والدینی و خودشفقتی را بهبود بخشد (P<0.01). نتیجهگیری: آموزش فرزندپروری ذهن آگاهانه و درمان فراتشخیصی با آموزش روش های مناسب برخورد با کودک دارای اختلال اوتیسم به مادران باعث بهبود تنظیم هیجانی و مهارت خودشفقتی و همچنین کاهش استرس در مادران دارای فرزند مبتلا به اختلال طبف اوتیسم شد
اثربخشی برنامه توان بخشی عصب شناختی مبتنی بر حس های پایه همراه با تحریک الکتریکی فراجمجمه ای بر نیمرخ حسی کودکان با اختلال اتیسم(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
کودکان استثنایی سال ۲۴ تابستان ۱۴۰۳ شماره ۲ (پیاپی ۹۲)
۱۴۰-۱۲۹
حوزههای تخصصی:
هدف: هدف از انجام این پژوهش اثربخشی برنامه توانبخشی عصب شناختی مبتنی بر حس های پایه همراه با تحریک الکتریکی فراجمجمه ای بر نیمرخ حسی کودکان با اختلال اتیسم بود. روش: طرح پژوهش حاضر از نوع کمی-کیفی یا آمیخته ترکیبی بود و در دو مرحله اعتباریابی درونی و اعتباریابی بیرونی اجرا شد. جهت اعتباریابی درونی 10نفر از متخصصان روان شناسی و درمانگران کودکان با نیازهای ویژه به پرسشنامه اعتباریابی پاسخ دادند و شاخص های CVI و CVR بررسی شد. جهت اعتباریابی بیرونی 20 دانش آموز اتیسم با عملکرد بالا که در سال تحصیلی 403-1402 در شهر مشهد درحال تحصیل بودند از مدارس اتیسم و مراکز مشاوره آموزش و پرورش استثنایی شهر مشهد به روش در دسترس انتخاب و به شیوه تصادفی در دو گروه آزمایش و کنترل جایدهی شدند. آزمودنی ها طی 20جلسه توانبخشی عصب شناختی مبتنی بر حس های پایه همراه با تحریک الکتریکی فراجمجمه ای دریافت کردند. برای جمع آوری داده ها از پرسشنامه نیمرخ حسی دان فرم مدرسه استفاده شد. قبل و بعد از اجرای مداخله از آزمودنی ها پیش آزمون و پس آزمون گرفته شد و یک ماه پس از اتمام مداخله پیگیری انجام شد. یافته ها: یافته های حاصل از تحلیل واریانس با اندازه گیری مکرر نشان داد که برنامه توانبخشی عصب شناختی همراه با تحریک الکتریکی فراجمجمه ای در سطح معناداری 001/0 موجب بهبود نیمرخ حسی کودکان اتیسم شده است. نتیجه گیری: براساس یافته های پژوهش حاضر؛ برنامه توانبخشی عصب شناختی مبتنی بر حس های پایه همراه با تحریک الکتریکی فراجمجمه ای بر نیمرخ حسی کودکان اتیسم اثربخش است. بنابراین پیشنهاد می شود در فرآیند توانبخشی و درمان اختلال اتیسم از این برنامه استفاده شود. هدف: هدف از انجام این پژوهش اثربخشی برنامه توانبخشی عصب شناختی مبتنی بر حس های پایه همراه با تحریک الکتریکی فراجمجمه ای بر نیمرخ حسی کودکان با اختلال اتیسم بود. روش: طرح پژوهش حاضر از نوع کمی-کیفی یا آمیخته ترکیبی بود و در دو مرحله اعتباریابی درونی و اعتباریابی بیرونی اجرا شد. جهت اعتباریابی درونی 10نفر از متخصصان روان شناسی و درمانگران کودکان با نیازهای ویژه به پرسشنامه اعتباریابی پاسخ دادند و شاخص های CVI و CVR بررسی شد. جهت اعتباریابی بیرونی 20 دانش آموز اتیسم با عملکرد بالا که در سال تحصیلی 403-1402 در شهر مشهد درحال تحصیل بودند از مدارس اتیسم و مراکز مشاوره آموزش و پرورش استثنایی شهر مشهد به روش در دسترس انتخاب و به شیوه تصادفی در دو گروه آزمایش و کنترل جایدهی شدند. آزمودنی ها طی 20جلسه توانبخشی عصب شناختی مبتنی بر حس های پایه همراه با تحریک الکتریکی فراجمجمه ای دریافت کردند. برای جمع آوری داده ها از پرسشنامه نیمرخ حسی دان فرم مدرسه استفاده شد. قبل و بعد از اجرای مداخله از آزمودنی ها پیش آزمون و پس آزمون گرفته شد و یک ماه پس از اتمام مداخله پیگیری انجام شد. یافته ها: یافته های حاصل از تحلیل واریانس با اندازه گیری مکرر نشان داد که برنامه توانبخشی عصب شناختی همراه با تحریک الکتریکی فراجمجمه ای در سطح معناداری 001/0 موجب بهبود نیمرخ حسی کودکان اتیسم شده است. نتیجه گیری: براساس یافته های پژوهش حاضر؛ برنامه توانبخشی عصب شناختی مبتنی بر حس های پایه همراه با تحریک الکتریکی فراجمجمه ای بر نیمرخ حسی کودکان اتیسم اثربخش است. بنابراین پیشنهاد می شود در فرآیند توانبخشی و درمان اختلال اتیسم از این برنامه استفاده شود.
بررسی اثربخشی نظام ارتباطی مبتنی بر تبادل تصویر (PECS) بر مؤلفه های زبان دریافتی و بیانی دانش آموزان با اختلال طیف اتیسم، یا یک طرح تک آزمودنی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف: این پژوهش، بررسی اثربخشی نظام ارتباطی مبتنی بر تبادل تصاویر (PECS) بر زبان دریافتی و بیانی کودکان با اختلال طیف اتیسم است. روش این پژوهش به لحاظ هدف کاربردی و از نظر نحوه گردآوری اطلاعات، آزمایشی با طرح تک آزمودنی AB است.روش: پژوهش حاضر به لحاظ هدف کاربردی و از نظر نحوه گردآوری اطلاعات، آزمایشی با طرح تک آزمودنیAB است که شامل دو مرحله خط پایه (A) و مداخله (B) است. بسته مداخله در این پژوهش نظام ارتباطی مبتنی بر تبادل تصاویر (PECS) بود که در شش مرحله به شرکت کنندگان ارائه شد. جامعه آماری پژوهش عبارت است از تمام کودکان با اختلال طیف اتیسم با عملکرد متوسط 6 تا 8 سال که در مدارس استثنایی شهر مشهد در سال تحصیلی 1401-1402 مشغول به تحصیل بودند. نمونه این پژوهش (که با روش نمونه گیری هدفمند به دست آمده است) عبارتند از 5 کودک طیف اتیسم که با استفاده از جدول مشاهده های تشخیصی اتیسم (ADOS) به عنوان مبتلا به اختلال طیف اتیسم تشخیص قطعی داده شده اند. به منظور گردآوری داده ها از مقیاس های زبان بیانی و دریافتی آزمون رشد نیوشا استفاده شده است. یافته ها: نشان می دهد که میانگین نمر ه های زبان بیانی و دریافتی کودکان 6 تا 8 ساله با اختلال طیف اتیسم، در پس آزمون اول نسبت به خط پایه افزایش داشته است. این روند افزایشی در فرایند اجرای برنامه آموزش نظام ارتباطی مبتنی بر تبادل تصویر استمرار داشته است.
مطالعه مهارت های واژگانی معنایی بزرگسالان مبتلا به اتیسم فارسی زبان بر پایه پروتکل ارزیابی مهارت های ارتباطی مونترال(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
مقدمه: پژوهش های مختلفی نشان داده اند که بیماران مبتلا به طیف اتیسم در کودکی از نظر معنایی دچار آسیب های فراوان هستند. مطالعاتی نیز هستند که نشان داده اند این آسیب ها در بزگسالان مبتلا به اتیسم هم دیده می شوند. روش کار: پژوهش حاضر با هدف ارزیابی و شناسایی اختلالات واژگانی_معنایی در بین بیماران مبتلا به اتیسم بزرگسال فارسی زبان انجام شد. به منظور بررسی این توانایی ها از چهار خرده آزمون روانی گفتار (بدون محدودیت)، روانی گفتار (با معیار آوایی [ب])، روانی گفتار (با معیار معنایی - پوشاک)، و قضاوت معنایی نسخه فارسی پروتکل ارزیابی مهارت های ارتباطی مونترال (رقیب دوست و همکاران، 1402) استفاده شد. در این پژوهش 13 مرد فارسی زبان مبتلا به طیف اتیسم حضور داشتند که سن آنان بین 25 تا 44 سال (میانگین 32/84، انحراف معیار 4/17) و سطح تحصیلاتشان از سوم ابتدایی تا 20 سال سابقه آموزش رسمی بود. گروه کنترل نیز شامل 26 مرد سالم فارسی زبان بود که از نظر سنی و سطح تحصیل با بیماران طیف اتیسم همتا شده بودند. یافته ها: نتایج پژوهش حاضر نشان داد که گروه بیماران در هر چهار خرده آزمون روانی گفتار بدون محدودیت (0/003=P)، روانی گفتار با معیار آوایی ب (0/004=P)، روانی گفتار با معیار معنایی پوشاک (0/0001>P)، و قضاوت معنایی (0/014=P)، عملکرد بسیار ضعیف تری نسبت به افراد سالم گروه کنترل داشتند و مهارت های واژگانی_معنایی آنان دچار اختلال بود. نتیجه گیری: نتایج پژوهش حاضر می تواند هم برای ارزیابی و هم درمان در مراکز توان بخشی و هم مراکز دانشگاهی و پژوهشی مورد استفاده قرار گیرد.
تاثیر پوشیدن ماسک صورت در دوران همه گیری کووید-19 بر ادراک چهره در کودکان مبتلا به اختلال طیف اتیسم(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف پژوهش حاضر، بررسی تأثیر پوشیدن ماسک صورت بر ادراک چهره در کودکان مبتلا به اختلال طیف اتیسم است. تعداد 18 کودک (13 پسر، 5 دختر) مبتلا به اختلال طیف اتیسم با عملکرد بالا و هوش بهر عادی در بازه سنی 7 تا 12 سال (میانگین سن = 9.917، انحراف معیار = 1.7342) به روش نمونه گیری در دسترس در پژوهش شرکت کردند. شرکت کنندگان در این پژوهش یک تکلیف تشخیص و تمیز چهره که شامل چهره های آشنا و ناآشنا برای کودک بود را انجام دادند. در حین انجام تکلیف، تعداد و مدت زمان تثبیت ها در نواحی موردعلاقه (AOI) توسط دستگاه ردیاب چشمی ثبت شد. درنهایت، برای تجزیه وتحلیل داده های جمع آوری شده، از روش آزمون t وابسته استفاده شد. نتایج نشان داد که هنگام مقایسه چهره های با ماسک صورت آشنا و ناآشنا با یکدیگر و هنگام مقایسه چهره های بدون ماسک صورت آشنا و ناآشنا با یکدیگر، تعداد و مدت زمان تثبیت ها در نواحی موردعلاقه (AOI) با یکدیگر تفاوت معناداری ندارند. همچنین، برای چهره های آشنا و ناآشنا به طور جداگانه، تعداد و مدت زمان تثبیت ها در ناحیه چشم ها تفاوت معناداری با ناحیه ماسک صورت نداشت. الگوی نتایج به دست آمده از مقایسه چهره های با و بدون ماسک صورت آشنا، مشابه الگوی نتایج به دست آمده از مقایسه چهره های با و بدون ماسک صورت ناآشنا بود. درمجموع، یافته ها حاکی از آن است که ماسک صورت تأثیر مشابهی بر الگوی نگاه به چهره های آشنا و ناآشنا می گذارد. همچنین، نحوه نگاه به ناحیه چشم ها تقریباً مشابه با ناحیه ماسک صورت است.