مطالب مرتبط با کلیدواژه
۱.
۲.
۳.
۴.
۵.
۶.
اعتراف
شبان کارگی مسیحی؛ انکار یا آفرینش سوژه؟(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
در این مقاله سعی شده است مفهوم شبان کارگی و رابطه آن با انکار یا آفرینشِ سوژه تشریح گردد. فوکو همچون نیچه با تقلیل اخلاق شبانی به خواستِ قدرت و اعمال سلطه، غایت چنین اخلاقی را انکار سوژه و نیستانگاری می داند که در شکل نفیِ زندگی و کین توزی به هرآنچه نیرومند و سرشار است، به نمایش نهاده می شود. شبان، سوژه مسیحی را به اُبژه معرفتی تبدیل می کند. او مدعی است می خواهد سوژه ها را بشناسد برای اینکه بتواند از آنها مراقبت کند. نتیجه اما از دیدِ فوکو چیزی مخاطره آمیز است: تبدیلِ سوژه ها به موجوداتی وابسته و مطیع که از هرگونه زایش و آفرینشی عاجز اند. نگارنده با رویکردی انتقادی می کوشد نابسندگی چنین روایتی از اخلاقِ مسیحی را روشن سازد.
مبانی فقهی اعتراف به گناه در گروه های نوپدید اجتماعی و آثار و پیامدهای آن
حفظ آبروی انسان از امور بسیار با اهمیت در دین مقدس اسلام بوده و درباره حفظ آبرو،آیات قرآن و احادیث مختلفی از معصومین (علیهم السلام) وارد شده است که بر اهمیت و جایگاه ویژه این امر اشاره دارد. حکم اولی و ابتدایی در شرع مقدس اسلام عبارت است از اینکه هیچ کس حق ندارد آبروی انسانی خود یا شخص دیگری را بریزد و به آن خدشه ای وارد نماید و صیانت از آبروی انسانی وظیفه هر فرد است. یکی از اموری که باعث از بین رفتن آبرو می شود، اعتراف یک انسان به گناهان خویش می باشد که بنابر حکم اولی در باب صیانت از حیثیت انسانی، هیچ کس حق آبروریزی از خویش را با اعتراف به گناهان خود ندارد مگر در مواردی که شرع مقدس به خاطر مصالح بالاتری اجازه ی این کار را داده باشد. در این مقاله به بررسی و تحقیق پیرامون مصادیق مختلف اعتراف به گناه در گروه های نوپدید اجتماعی مانند مراکز روانشناسی و روانکاوی و اعتراف در نزد بازجویان و ضابطین قضائی خواهیم پرداخت و از نظر مبانی فقهی مورد بحث و مطالعه قرار خواهیم داد.
اعترافات شیطان از منظر قرآن(مقاله ترویجی حوزه)
منبع:
معرفت اخلاقی سال ۱۵ بهار و تابستان ۱۴۰۳ شماره ۱ (پیاپی ۳۵)
89 - 101
حوزههای تخصصی:
شیطان به مثابه یکی از آیات و مخلوقات خداوند، دارای حُسن است، ولی به سبب نافرمانی، ملعون و مطرود درگاه الهی واقع شده است. درباره شیطان، کتاب ها و مقالات گوناگونی به نگارش درآمده و هرکدام از زاویه خاصی این موجود را بررسی کرده اند. از جمله موضوعات مرتبط با شیطان، اعترافات مستقیم و غیرمستقیم اوست که در قرآن بیان شده است. این مقاله با تأکید بر آیات الهی، به اعترافات مستقیم شیطان پرداخته که عبارتند از: (1) وجود خداوند و صفاتی، مانند خالقیت، ربوبیت تکوینی و عزت الهی؛ (2) معاد و اموری، مانند عذاب الهی و قطع رابطه در قیامت؛ (3) تصرفات و کارهای مربوط به خود. شیطان اعتراف می کند که در صراط مستقیم کمین کرده و با استفاده از غفلت و تزیین درصدد فریب و سلطه بر انسان است. مشکل اصلی شیطان در بُعد خداشناسی، نپذیرفتن توحید تشریعی و نرسیدن به حد نصاب توحید است. علاوه بر این، او با اینکه مسائل مربوط به معاد را قبول داشت و بدان معترف بود، ولی عالِم غیر عامل بود و علم او برایش فایده ای نداشت. نهایت اینکه او به جای حرکت در صراط مستقیم، در آنجا کمین کرده و به شکل های گوناگون به رهزنی مشغول است. پژوهش حاضر با محوریت قرآن، و با روش «توصیفی تحلیلی» درصدد تبیین اعترافات صریح و مستقیم شیطان است.
زمان رستگاری در آخرالزمانی های سنگی بر گوری و شازده احتجاب(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
«رستگاری» همواره دغدغه آشکار و پنهان آثار ادبی بوده است که گاه از آن به پایان خوش تعبیر شده و گاه در هیئت حیات پس از مرگ بیرون آمده است. پیگیری این مفاهیم در دو اثر سنگی بر گوری و شازده احتجاب نشان دهنده تفکیک دو مفهوم «پایان زمان» به مثابه آخرالزمان گرایی منفعل و «زمان پایان» به منزله آخرالزمان گرایی فعال است. دو رمان در میدانی سرشار از تنش میان این دو زمان شکل گرفته اند. در شازده احتجاب زمان دایره ای و تجدیدپذیر امید را در دل شخصیت اصلی می پرورد؛ حال آنکه نهایتاً جبر زمان تقویمی است که در هیئت مرگ رؤیاهای او را بر باد می دهد. در سنگی بر گوری راوی اقتدار زمان خطی را می پذیرد، اما در پی مقابله با آن به میانجی نوعی زمان دایره ای یا زمان کیفی نیست؛ بلکه رهایی و سعادت را در ایجاد رخنه در زمان خطی بازمی جوید؛ این رخنه در تمنای فرزندآوری تجلی می یابد.
معنای زندگی و تراژدیِ انتخاب؛ مقایسه تحلیلی باب برزویه طبیب کلیله و دمنه و اعتراف تالستوی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
فلسفه دین سال ۲۲ بهار ۱۴۰۴ شماره ۱ (پیاپی ۶۲)
17 - 29
حوزههای تخصصی:
تالستوی (در کتاب اعتراف) تجربه خود از مواجهه با پوچی زندگی را در اوج شهرت و ثروت، روایت می کند. او ضمن این روایت به داستانی شرقی (که اصلی هندی دارد) اشاره دارد که در باب برزویه طبیب کتاب کلیله و دمنه نیز آمده است. وجه ارجاع او به این داستان هنگامه استیصال او در حل مسئله پوچی زندگی است اما کلیله و دمنه آن را تمثیلی برای لزوم توجه به کار آخرت می آورد. گویی در هر دو متن در مقابل هلاکت، راه بدیل برای مسافر، ایمان به آرمانی ابدی است. این مقاله ضمن نقل روایت کلیله و دمنه و شرح حال نگاری تالستوی بر مبنای این داستان مدعی است دقیقه ای در آن داستان وجود دارد که هر دو نویسنده مغفول نهاده اند و آن دوراهه مانعه الجمع و ناگزیر پیش روی آدمی (در شکل آن مسافر) است: توسل به امری عینی و متعالی برای معنادارکردن زندگی و دیگری فقدان معنای عینی برای وجود (از جمله وجود ”من“) و آنگاه معنادهی به زندگی (جعل معنا) با تکیه بر خرده لذت های آنی و دم غنیمت شمردن. مقاله حاضر در ادامه با نقل دیدگاه های تعالی گرایانی همچون کریگ و ضدتعالی گرایانی همچون تیلور و ادواردز و کِلمکه، این دوراهه و انتخاب را به عنوان یکی از تراژدی ها در زندگی آدمی در زمینه معنای زندگی برجسته کرده و معتقد است حتی با فرض رد تعالی گرایی و معنای کیهانی می توان به نحوی زندگیِ این جایی را ارزشمند دانست. این جستار با نقدهایی از فلو بر روایت تالستوی به پایان می رسد.