مطالب مرتبط با کلیدواژه
۶۲۱.
۶۲۲.
۶۲۳.
۶۲۴.
۶۲۵.
۶۲۶.
۶۲۷.
۶۲۸.
۶۲۹.
۶۳۰.
۶۳۱.
۶۳۲.
۶۳۳.
۶۳۴.
۶۳۵.
۶۳۶.
۶۳۷.
۶۳۸.
۶۳۹.
۶۴۰.
چین
منبع:
روابط آفریقا آسیا دوره ۲ بهار و تابستان ۱۴۰۴ شماره ۱
306 - 334
حوزههای تخصصی:
افزایش توان و ظرفیت چین و چشم اندازی که رهبران آن برای آینده جایگاه این کشور متصورند در رویکردهای حاکم بر سیاست خارجی چین و به تبع آن سیاست آفریقایی این کشور نقش برجسته ا ی ایفاء می کنند. به این معنا که هم زمان با افزایش قدرت چین، صحنه کنشگری این کشور نه فقط در محیط پیرامون که به کل نظام بین الملل گسترش یافته است. اگرچه برای دهه های متمادی تمرکز این کشور بر توسعه تعاملات اقتصادی و تجاری بوده، اما به تدریج، تغییراتی در کنشگری نظامی و امنیتی آن نیز صورت گرفته است. در این زمینه، این پرسش مهم را می توان مطرح کرد که چگونه می توان ویژگی های کنونی دیپلماسی نظامی و امنیتی چین در آفریقا را مورد تبیین و ارزیابی قرار داد؟ در پاسخ می توان گفت پکن از طریق دیپلماسی نظامی و امنیتی با مشخصه های چینی، به دنبال به تصویر کشیدن خود به عنوان یک کنشگر امنیت ساز است تا بدین وسیله در کنار افزایش حضور و نفوذ اقتصادی، به تضعیف تدریجی مشروعیت نظم بین المللی کنونی به رهبری آمریکا پرداخته و در عین حال، نقش خود در تنظیم دستورکارها و هنجارسازی بین المللی در حوزه امنیت را ارتقاء دهد. هرچند این روند به معنای نادیده گرفتن شکاف قدرت موجود و اتخاذ رویکرد تجدیدنظرطلبانه در نظام بین الملل نخواهد بود. این پژوهش با استفاده از روش توصیفی تحلیلی به بررسی ساختار کنونی نظام بین الملل و تأثیر آن بر دیپلماسی نظامی و امنیتی چین در آفریقا می پردازد.
چهارچوب شناسی راهبرد آمریکا برای «مهار جمهوری اسلامی ایران» با تأکید بر دوره بایدن(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات راهبردی سال ۲۷ زمستان ۱۴۰۳ شماره ۴ (پیاپی ۱۰۶)
143 - 176
حوزههای تخصصی:
تاریخ روابط بین ایران و ایالات متحده آمریکا از فرازوفرود زیادی برخوردار بوده، این فرایند بعد از انقلاب اسلامی نیز از وضعیت پیچیده تری برخوردار شده است. دولت های مختلف دموکرات و جمهوری خواه با ابزارها و روش های مختلفی در پی فشار بر جمهوری اسلامی ایران بوده و هستند. در این راستا تحقیق حاضر در پی آن است که راهبرد دولت بایدن در فشار بر جمهوری اسلامی ایران را مورد پردازش قرار دهد. این راهبرد از سویی نتیجه انباشت تاریخی و یادگیرنده انواع روش های فشار دولت های مختلف ایالات متحده علیه ایران محسوب می شود و از سوی دیگر متأثر از سیاست های ویژه دولت بایدن در قبال جمهوری اسلامی و تحولات نظم جهانی است. این تحقیق از نوع توسعه ای- کاربردی است چراکه از سویی دارای دامنه و دلالت های نظری و از سوی دیگر دارای کاربردهای عملیاتی در حوزه سیاست گذاری است. یافته های تحقیق بیانگر آن است که روش فشار دولت بایدن بر ایران را می توان ذیل عنوان کلی «مهار ترکیبی جمهوری اسلامی ایران در وضعیت پیچیدگی» مورد پردازش قرار داد. در مهار ترکیبی در وضعیت پیچیدگی به دلیل پیوندهای حساس و پیچیده سیستم و کاهش قابلیت پیش بینی پذیری و کاهش قابلیت واپایش وضعیت روابط بین بازیگران مختلف، دو عنصر «طراحی» و «بهره برداری» از اهمیت توأمان برخوردار هستند.
چشم انداز حضور راهبردی چین در جنوب غرب آسیا و تاثیر آن بر امنیت ملی جمهوری اسلامی ایران(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های راهبردی سیاست سال ۱۲ زمستان ۱۴۰۳ شماره ۵۱ (پیاپی ۸۱)
239 - 282
حوزههای تخصصی:
در این پژوهش روش تحقیق آمیخته (کمی - کیفی)، راهبرد تحقیق اکتشافی، افق زمانی آن میان مدت (ده ساله) و جمع آوری داده ها نیز آمیخته (اسنادی - میدانی) است. ابتدا با مطالعه اسنادی و همچنین مصاحبه، 67 پیشران حضور راهبردی چین در 8 مولفه PESTEL+DS (سیاسی، اقتصادی، اجتماعی، فناورانه، زیست محیطی، حقوقی، دفاعی و امنیتی) به علاوه 7 روند جهانی – منطقه ای شناسایی شد. سپس با پرسشنامه (35 نفر)، اثرگذاری، اهمیت و عدم قطعیت هر یک از پیشران ها مشخص شد (طبق ضریب لاوشه؛ روایی 55 پیشران - روند تایید شده و 19 پیشران - روند روایی مورد نظر را کسب نکردند). در مجموع 22 پیشران - روند اهمیت و عدم قطعیت بالاتر از ارزش آستانه را کسب کردند. با استفاده از آزمون فریدمن، 7 پیشران نهایی انتخاب و حالت های کیفی آنها استخراج شد. در نهایت 4 سناریو با ناسازگاری صفر با پرسشنامه ماتریس، تاثیر متقاطع و نرم افزار سناریو ویزارد ترسیم و تدوین شده و تاثیرات آنها بر امنیت ملی ج.ا.ا مورد ارزیابی قرار گرفت.
نقش آفرینی چین در منطقه خلیج فارس و تاثیر آن بر امنیت منطقه ای ایران(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های راهبردی سیاست سال ۱۳ بهار ۱۴۰۴ شماره ۵۲ (پیاپی ۸۲)
155 - 188
حوزههای تخصصی:
منطقه خلیج فارس به دلایل ژئوپلیتیکی و ژئواستراتژیکی از دیرباز مورد توجه قدرت های بزرگ بوده است. اکنون به دنبال برخی تحولات جدید و فاصله گرفتن عربستان از آمریکا و همزمان نزدیک شدن این کشور به چین به عنوان یکی دیگر از قدرت های بزرگ که به دنبال نظم سازی در منطقه است، پرسش این است که نقش آفرینی چین در منطقه خلیج فارس چه تاثیری بر امنیت منطقه ای ایران خواهد داشت؟ پاسخ به این پرسش، مستلزم تعریف و تقسیم بندی ابعاد امنیت منطقه ای ایران است. لذا این فرضیه مطرح می شود که نقش آفرینی چین که طی سال های اخیر و به ویژه از اواخر سال 2022 وارد فاز جدیدی شده است، ممکن است اثرات مخاطره آمیزی بر امنیت منطقه ای ایران در حوزه های نظامی داشته باشد، اما همزمان می تواند باعث افزایش امنیت منطقه ای ایران از منظر سیاسی و اقتصادی شود. بر این اساس در صورتی که حضور چین صرفا اقتصادی و سیاسی باشد، امنیت منطقه ای ایران افزایش می یابد، اما اگر این حضور نظامی باشد می تواند تهدیدی برای امنیت منطقه ای ایران باشد. رویکرد این پژوهش تحلیلی-تبیینی، روش آن کیفی و شیوه گردآوری اطلاعات به صورت کتابخانه ای می باشد.
همکاری چین با آسیای مرکزی با تاکید بر هوش مصنوعی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
با توجه به دگرگونی هایی که در دهه های گذشته در هرم قدرت جهانی پدید آمده است، فناوری هوش مصنوعی شناسه بنیادین مهمی است که موجب می شود کشورهای مالک فناوری های یادشده، با بهره مندی از آن ها توان رقابت نظامی و اقتصادی بیشتری پیدا کنند و بتوانند توازن نیروها را به سود خود بر هم بزنند. در این زمینه چین در مسیر بالا بردن جایگاه خود در نظام بین الملل به دنبال توسعه و کاربرد هوش مصنوعی در پهنه های گوناگون است. هدف این مقاله بررسی راهبرد پکن در کشورهای آسیای مرکزی با تمرکز بر فناوری های جدید، به ویژه هوش مصنوعی است، بنابراین این پژوهش درصدد پاسخ گویی به این پرسش است که چین در چارچوب راهبرد استفاده از هوش مصنوعی چه هدف هایی را در آسیای مرکزی دنبال می کند؟ از آنجا که چین به طور سنتی قدرتی با برتری اقتصادی در نظام بین الملل و به ویژه در آسیای مرکزی به شمار می آید. این کشور با کمک ظرفیت های فناوری هوش مصنوعی، به دنبال بهبود جایگاه و افزایش نفوذ خود در گستره وسیعی از حوزه های اقتصادی، سیاسی و نظامی مانند بخش های: فناوری های شهر هوشمند، داده های بزرگ، کسب برتری اطلاعاتی، مبارزه با جرایم سایبری و همکاری های نظامی هوشمند و مانند آن در کشورهای آسیای مرکزی است. این نوشتار را براساس رویکرد توصیفی- تحلیلی با استفاده از روش روندپژوهی و نمونه پژوهی به عنوان روش پژوهش کیفی انجام می دهیم. در گرد آوری داده ها از منابع اسنادی– کتابخانه ای و تارنماهای معتبر فضای مجازی استفاده شده است.
اینترنت و تکنوژئوپلیتیک: الگوها و فرایندهای حکمرانی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
سیاست دوره ۵۵ بهار ۱۴۰۴ شماره ۱
123 - 87
حوزههای تخصصی:
اینترنت به عنوان پدیده ای که عمده رشد و بقای خویش را مدیون توسعه دهندگان خصوصی است، نه تنها برای مرزهای ژئوپلیتیکی اهمیتی قائل نمی شود، بلکه در قامت پدیده ای نوظهور اغلب در جهت تضعیف این مرزهای سنتی حرکت می کند و دولت ها را با چالش حکمرانی و موازنه قوای سیاسی در مقابل ژئوپلیتیک اطلاعات مواجه می سازد، این روند با توسعه فناوری های اینترنت پایه سبب شکل گیری ادبیات جدیدی در روابط بین الملل و علوم سیاسی با محوریت تکنوژئوپلیتیک می شود که اشاره ای است به بستری جدید از روابط سیاسی که در قالب آن نقش دسترسی دولت به اطلاعات، ثروت و ارتباطات همچون رمزارزها، هوش مصنوعی و هک به عنوان منابع جدید قدرت سیاسی، مفاهیم محوری و سنتی این حوزه چون موقعیت فیزیکی، اندازه، آب وهوا و توپوگرافی کشورها را به چالش می کشد و سبب شکل گیری ادبیات جدیدی در زمینه فناوری و ژئوپلیتیک می شود. سؤال محوری پژوهش آن است که نسبت حکمرانی اینترنت و تحولات فناوری چگونه قابل توضیح است و الگوهای حکمرانی اینترنت چه سیر تحولی را طی کرده اند؟ نتایج این پژوهش که با استفاده از روش ترکیبی مبتنی بر تحلیل محتوای کیفی و روش مقایسه ای صورت گرفته است، حاکی از آن است الگوی حکمرانی اینترنت از الگوی آنارشیستی تا حکمرانی چند ذی ربطی قابل تغییر است که رویکرد یکسویه ایالات متحده در استفاده فناوری های اینترنت پایه در ذیل مفهوم تکنوژئوپلیتیک به عنوان الگوی سلطه جدید، سبب مواجهه دو الگوی حکمرانی جهانی با محوریت ایالات متحده و متحدان و الگوی حکمرانی ملی با محوریت چین، روسیه و منطقه آسه آن در سطح ملی_منطقه ای شده است که الگوی حکمرانی چندذی نفعی در پی آن است که استانداردهای این دو الگوی حکمرانی را به یکدیگر نزدیک کند.
رقابت اقتصادی چین و آمریکا: تهدیدها و فرصت ها بر اقتصاد آفریقای جنوبی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
سیاست دوره ۵۵ بهار ۱۴۰۴ شماره ۱
187 - 153
حوزههای تخصصی:
تعاملات چین در قاره آفریقا طی 25 سال گذشته پیوسته افزایش یافته و در این میان، ایالات متحده با هدف رقابت اقتصادی، اقداماتی را در آفریقای جنوبی به منظور مقابله با نفوذ چین انجام داده است. این پژوهش به بررسی تأثیرات مثبت و منفی رقابت اقتصادی چین و آمریکا بر اقتصاد آفریقای جنوبی در بازه زمانی 2010 تا 2023 می پردازد. سؤال اصلی این است که این رقابت چه تأثیرات منفی یا مثبتی بر اقتصاد آفریقای جنوبی داشته است؟ برای پاسخ به این پرسش، از روش مقایسه ای موردمحور استفاده شده است. یافته ها نشان می دهد که چین و ایالات متحده به عنوان دو قدرت بزرگ اقتصادی، نقش بسزایی در شکل دهی روابط اقتصادی و تجاری آفریقای جنوبی ایفا کرده اند. چین با سرمایه گذاری های گسترده در حوزه هایی نظیر زیرساخت ها، معدن، انرژی و حمل ونقل، به یکی از بزرگ ترین سرمایه گذاران خارجی این کشور تبدیل شده است. در مقابل، ایالات متحده به عنوان یک بازیگر کلیدی اقتصادی، تلاش کرده است تا از طریق ابزارهای اقتصادی، تجاری و دیپلماتیک نفوذ خود را در این کشور حفظ و تقویت کند. نتایج نشان می دهد که عواملی مانند استخراج منابع طبیعی، گسترش منافع اقتصادی، بازسازی اقتصاد آفریقای جنوبی و تبدیل آن به هاب اقتصادی منطقه، پیوند ژئوپلیتیکی با آسیا از طریق طرح جاده ابریشم چین، و همکاری در راستای تثبیت امنیت جهانی، از جمله مهم ترین اثرات رقابت اقتصادی این دو کشور بر آفریقای جنوبی بوده اند.
تأثیر ابتکار کمربند و راه بر همگرایی اقتصادی اتحادیه اروپا (2010-2022)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
سیاست دوره ۵۵ بهار ۱۴۰۴ شماره ۱
307 - 275
حوزههای تخصصی:
اتحادیه اروپا در مسیر توسعه حوزه های مرکزی و شرقی خود با رقابت چین روبه رو شده است که دارای سیاست هایی مشابه و اهدافی متفاوت است. چین در تعامل خود از انعطاف و آزادی عمل بیشتری نسبت به اتحادیه اروپا برخوردار است. از نتایج اجرای ابتکار کمربند و راه چین و موافقت نامه 1+14 با کشورهای مرکزی و شرق اروپا، افزایش محسوس حجم مبادلات تجاری میان چین و این کشورهاست که این امر تأثیر منفی بر همکاری های درون اتحادیه اروپا و همچنین با کشورهای متقاضی عضویت در این اتحادیه داشته است. بر این مبنا می توان این پرسش را طرح کرد که ابتکار کمربند و راه چگونه بر همگرایی اقتصادی اتحادیه اروپا تأثیر گذاشته است؟ در پاسخ این فرضیه مطرح است که در راستای سیاست «به غرب برو» جمهوری خلق چین از طریق انعقاد موافقت نامه 1+14، حجم تجارت و میزان سرمایه گذاری خارجی چین در منطقه افزایش یافته است و بر واگرایی اقتصادی در اتحادیه اروپا دامن زده است. برای آزمون این فرضیه از نظریه کانتوری و اشپیگل بهره گرفته شده است. روش پژوهش نیز بر اساس روش ترکیبی تحلیل سیاستگذاری و اقتصادسنجی است. دستاوردهای مقاله حاکی از آن است که پروژه های زیرساختی و تجاری ابتکار کمربند و راه سبب کاهش جذابیت طرح ها و پاداش های اتحادیه اروپا شده و بر واگرایی اقتصادی دامن زده است. به عبارتی اختلاف های اقتصادی بین کشورهای اتحادیه اروپا در بازه زمانی 2010-2022 افزایش یافته است و نابرابری در دسترسی به سرمایه گذاری و منابع فناوری، این کشورها را تحت تأثیر ابتکار کمربند و راه، به همگرایی اقتصادی با چین سوق داده است.
سیاست آونگی متحدین آسیایی آمریکا در قبال چین با تاکید بر بحران هواوی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات بین المللی سال ۲۱ بهار ۱۴۰۴ شماره ۴ (پیاپی ۸۴)
203 - 223
حوزههای تخصصی:
پس از جنگ سرد، هیچ یک از رقبا یا حتی متحدان آمریکا به جز چین به 60 درصد تولید ناخالص داخلی این کشور نرسیدند. با این وصف و به دلیل ماهیت اساسی متفاوت ملی چین و ایالات متحده، روابط چین و آمریکا از زمان دولت اوباما به تدریج تیره شده و از رقابت تجاری به رقابت تکنولوژیک و فناورانه در دوران ترامپ و بایدن تبدیل شده است. بنابراین پژوهش حاضر در صدد پاسخ به این پرسش است که چرا آمریکا جنگ فناوری علیه چین با محوریت ممنوعیت شرکت هواوی را آغاز کرده و واکنش متحدان آسیایی واشنگتن (کره جنوبی- ژاپن و استرالیا) در قبال این جنگ چگونه بوده است؟ در پاسخ با بهره گیری از جنبه توصیفی- تحلیلی و با استفاده از داده های کتابخانه ای و اسنادی این فرضیات مطرح می شود که با توجه به تمایل تصمیم گیرندگان آمریکایی برای حفظ هژمونی جهانی ایالات متحده در حوزه فناوری، دو دلیل حیاتی کاخ سفید در جنگ فناورانه علیه چین: 1- حفظ رهبری فنی، اقتصادی و نظامی در حوزه هوش مصنوعی؛ 2- محدود کردن نفوذ پکن در بازار فناوری از طریق تعمیق همکاری با متحدان آن است. براساس داده ها در این مسیر واکنش سه کشور متحد آسیایی ایالات متحده همراهی با سیاست های این کشور در قبال چین و تحریم هواوی بوده است.
جایگاه عربستان سعودی در رقابت استراتژیک چین و آمریکا در خاورمیانه(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات بین المللی سال ۲۱ بهار ۱۴۰۴ شماره ۴ (پیاپی ۸۴)
273 - 297
حوزههای تخصصی:
در سال های اخیر رقابت چین و آمریکا به حوزه ها و مناطق متنوعی گسترش یافته و شکل دیگری به روابط این دو کشور داده است. در این راستا مسئله کلی مقاله آن است که در حال حاضر عنصری به نام «رقابت استراتژیک» به رقابت میان این دو نظم بخشیده که مهم ترین علت آن عدم توانایی آمریکا در مهار چین است. درواقع گسترش حضور چین در منطقه خاورمیانه موجب شده است تا مهار این کشور به یکی از مهم ترین دغدغه های آمریکا تبدیل شود. در همین راستا سؤال اصلی مقاله این است که عربستان سعودی در رقابت استراتژیک میان چین و آمریکا چه جایگاهی دارد؟ براساس روش شناسی کیفی و رویکرد توصیفی - تبیینی از منظر چارچوب نظری «واقع گرایی ساختاری»، فرضیه اصلی این است که عربستان سعودی به عنوان یک بازیگر تأثیرگذار منطقه ای با ظرفیت های ژئواستراتژیک و ژئواکونومیک و توانمندی همراه سازی بازیگران پیرامونی (شورای همکاری خلیج فارس) جایگاه مهمی را در رقابت استراتژیک چین و آمریکا در منطقه خاورمیانه دارد. یافته های پژوهش نشان دهنده آن است که اولویت اصلی این دو کشور در رقابت استراتژیک، گسترش نفوذ سیاسی و افزایش نقش آفرینی در مناطق استراتژیک از جمله خاورمیانه در راستای تغییر موازنه به سود خود بوده است. در همین راستا چین در حال برقراری روابط استراتژیک با متحدین آمریکا در منطقه و یارگیری می باشدکه یکی از این کشورها عربستان سعودی است.
سیاست خارجی آمریکا در دوره دوم ریاست جمهوری دونالد ترامپ؛ راهبرد صلح از طریق قدرت(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
سیاست جهانی دوره ۱۴ بهار ۱۴۰۴ شماره ۱ (پیاپی ۵۱)
35 - 65
حوزههای تخصصی:
پیروزی دونالدترامپ در انتخابات ریاست جمهوری ۲۰۲۴ و بازگشت او به کاخ سفید می تواند منجر به تغییر در راهبردهای سیاست خارجی ایالات متحده شود و پیامدهای قابل توجهی برای نظام بین الملل و غرب آسیا داشته باشد. پرسش اصلی مقاله این است که راهبرد سیاست-خارجی آمریکا در دوره ی دوم ترامپ چگونه خواهد بود؟ درپاسخ به سوال اصلی، این فرضیه مورد آزمون قرار می گیرد که ترامپ با اتخاذ راهبرد «صلح از طریق قدرت» به عنوان بخشی از سیاست «نخست آمریکا» بر بازسازی ارتش و نمایش قدرت آمریکایی تأکید و برای پیشبرد این راهبرد، بر استفاده از فشار اقتصادی(تعرفه ها)، دیپلماتیک و نظامی تمرکز خواهد کرد. روش تحقیق توصیفی-تحلیلی است که علاوه بر طرح چارچوب تحلیلی، مهمترین چالش های سیاست خارجی ترامپ نظیر بحران اوکراین، رقابت تجاری با چین، آینده ی پیمان-آتلانتیک شمالی(ناتو)، پرونده ی هسته ای جمهوری اسلامی ایران و پیمان ابراهیم (عادی سازی روابط عربستان سعودی-اسرائیل) را تبیین می کند. یافته های مقاله حکایت از آن دارد که راهبرد صلح ازطریق قدرت، در کوتاه مدت موجب اعمال نفوذ گسترده تر آمریکا خواهد شد، اما در بلندمدت به تضعیف جایگاه بین المللی این کشور درمیان متحدین سنتی واشنگتن خواهد انجامید.
رویکرد چین در مدیریت منازعات غرب آسیا(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
سیاست جهانی دوره ۱۴ بهار ۱۴۰۴ شماره ۱ (پیاپی ۵۱)
117 - 135
حوزههای تخصصی:
یکی از حوزه هایی که پکن در سیاست جهانی خود در دستور کار قرار داده است، حضور مؤثر به عنوان میانجی گر یا بازیگر در منازعات جهان، به ویژه در منطقه غرب آسیا است. در همین راستا، پژوهش پیش رو رویکرد مدیریت بحران چین در منازعات غرب آسیا را ضمن بررسی برخی از منازعات سال های اخیر این منطقه، مورد تحلیل قرار داده و این پرسش را مطرح می کند که رویکرد مدیریت چین در بحران های غرب آسیا به چه صورت بوده است؟ در جهت پاسخ به این پرسش، شاخص های بازیگری چین در قبال منازعات مختلف این منطقه مورد بررسی قرار گرفت. فرضیه این پژوهش آن است که سیاست تنش زدایی، حفظ توازن و میانجی گری چین در راستای منافع اقتصادی که این کشور در مناطق مختلف جهان دنبال می کند، رویکرد غالب و اصلی چین در منازعات غرب آسیا می باشد. یافته های پژوهش نشان می دهد که چین بر اساس منطق هزینه _فایده در موضوع منازعات غرب آسیا، یک رویکرد تعامل سیاسی و اقتصادی را در پیش گرفته است. پژوهش حاضر از نظر روشی در دسته پژوهش های توصیفی_تحلیلی به کمک اسناد و منابع کتابخانه ای قرار می گیرد.
مطالعه تطبیقی دیپلماسی اقتصادی چین و ژاپن(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
دیپلماسی اقتصادی در سیاست خارجی چین و ژاپن از اهمیت زیادی برخوردار است . ژاپن پس از جنگ جهانی دوم به پیروی از سیاستهای توسعه ای آمریکا پرداخت در حالی که چین به دنبال الگوی درون زای توسعه رفت و سپس به "سوسیالیسم بازار" رو آورد. در قرن حاضر ژاپن که دومین اقتصاد و بزرگترین صادرکننده جهان بود جای خود را به چین داد و چین تبدیل به ابرقدرت اقتصادی گردید. هدف تحقیق پاسخ به این سوال است که دیپلماسی اقتصادی چه نقشی در سیاست خارجی چین و ژاپن ایفا می نماید و چه عواملی در کسب نتایج متفاوت دو کشور نقش داشته است؟ فرضیه پژوهش حاکی است که نقش دیپلماسی اقتصادی در سیاست خارجی هر دو کشور بسیار برجسته است اما به دلیل نقش قویتر دولت در اقتصاد چین و دیپلماسی توسعه محور، دستاوردهای ملموس و استراتژیکی برای آن کشور به دنبال داشته اما ژاپن که با دیپلماسی اقتصادی بازار محور و بر مبنای منافع کیرتسوها و زایباتسو ها شکل گرفته در این هماوری عقب مانده است. در این پژوهش از روش کیفی استفاده و سیاستها، برنامه ها و داده های اقتصادی دو کشور برای اثبات فرضیه مورد بررسی و تحلیل قرار گرفته اند
جنگ تجاری آمریکا و چین؛ تأثیرات آن بر روابط ایران و چین(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
در سال های اخیر شاهد رشد اقتصادی و نظامی چین بوده ایم. استراتژی کلان چین همواره بر سیاست هایی برای بدل شدن به یک قدرت جهانی تأکید دارد. سیاست های چین ابتدا حول محور بی ارزش ساختن نظم منطقه ای ساخته شده توسط آمریکا، دوم در تلاش برای شکل دادن به نظم منطقه ای جدید و قدرت گرفتن در منظقه و اتخاذ سیاست گسترش و پیشی گرفتن از آمریکا بوده است. تلاش های چین برای برهم زدن موازنه قدرت نظامی و اقتصادی به تیرگی روابط آمریکا و چین انجامید و در نهایت منجر به شروع جنگ تجاری در سال ۲۰۱۸ شد. با شروع جنگ تجاری، آینده روابط سیاسی و اقتصادی چین و آمریکا در هاله ای از ابهام قرار گرفت. چین نه تنها باید به دنبال جایگیزن کردن بازارهای مصرفی اش باشد، بلکه می تواند با قدرت بخشیدن به روابط سیاسی، اقتصادی و نظامی اش با کشورهای منطقه، نه تنها برنامه یک کمربند یک جاده خود را تقویت کند، بلکه با نزدیکی به کشورهای نفت خیز، امنیت انرژی خود را نیز تأمین نماید. بنابراین آیا می توان متصور شد با تیرگی روایط بین چین و آمریکا، رابطه ایران و چین نزدیک تر می شود؟ با بهره گیری از رویکردی تبیینی-تحلیلی و کاربست نظریه سازه انگاری، مطابق فرضیه این پژوهش، شباهت ها و نیازهای سیاسی، اقتصادی و نظامی ایران و چین می تواند عامل مهمی در شکل گیری ائتلاف بین دو کشور باشد چرا که ایران می تواند از حمایت چین برای پیشبرد اهداف خود استفاده کند و در نقطه مقابل چین هم می تواند از ایران برای تأمین امنیت انرژی، پیشبرد برنامه یک کمربند و یک جاده و نیرویی برای مقابله با سیاست های پیشروی آمریکا در منطقه استفاده کند.
راهبرد مهار آمریکا و گسترش حضور بین المللی چین در قالب ابتکار کمربند وراه(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
چین از سال 2013 بزرگترین پروژه زیرساختی و توسعه ای در سطح جهان را با عنوان ابتکار کمربند و راه اعلام کرده و پیش برده است. درباره انگیزه ها و اهداف چین در ورود به ابرپروژه ای که از نظر گستره و ابعاد در سطح جهان بی سابقه است، دیدگاه های مختلفی مطرح شده است. ایده کمتر بحث شده ای که مقاله حاضر دنبال می کند، تأثیر راهبرد چرخش به آسیای ایالات متحده در گسترش بخشیدن به برنامه بین المللی در حال طراحی چین در قالب ابتکار کمربند و راه است. در همین راستا، پرسش اصلی مبتنی بر روش توصیفی– تبیینی مقاله این است که اعلام راهبرد چرخش به آسیای ایالات متحده، چگونه بر ادراک و محاسبات رهبری جدید چین برای طراحی یک سیاست فعال تر بین المللی تاثیر گذاشته است؟ پاسخی که به عنوان فرضیه مورد آزمون قرار گرفته این است که « اعلام راهبرد چرخش به آسیای ایالات متحده، ضمن تقویت ادراک تهدید محاصره شدن چین، رهبری جدید پکن را بر آن داشت تا راهبرد بین المللی در حال طراحی خود را به گونه ای در قالب ابتکار کمربند و جاده گسترش دهند تا ضمن مقابله غیرمستقیم با تهدید مذکور، روند استمرار خیزش قدرت چین در عرصه بین المللی را تضمین کند». یافته مقاله حاکی از آن است که در صورت عدم اعلام راهبرد چرخش به آسیا، رهبران جدید چین به جای طرح ابتکار کمربند و راه، احتمالا برنامه های کم دامنه تری را در محیط پیرامونی خود دنبال می کردند.
بازتاب های دیپلماسی تله بدهی چینی بر تداوم بحران اقتصادی جهان سوم؛ آموزه هایی برای ایران(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های روابط بین الملل دوره ۱۴ زمستان ۱۴۰۳ شماره ۴ (پیاپی ۵۵)
255 - 279
حوزههای تخصصی:
«تله بدهی» عنوانی است که به نوعی از دیپلماسی اشاره دارد که در آن یک نهاد بین المللی به نهاد دیگر (که عموماٌ یک دولت قانونی است) وام های سنگین اعطا می کند. این نوع وام ها عموماٌ به کشورهایی اعطا می شود که پیش بینی می شود توانایی بازپرداخت وام های مذکور را ندارند. چین یکی از بازیگرانی است که از این نوع دیپلماسی استفاده می نماید. اینکه دیپلماسی تله بدهی چین چگونه باعث تعمیق بحران های مالی و سیاسی در جهان سوم شده است عنوان سوالی است که این پژوهش بر محور آن نگاشته شده است. فرضیه مطرح شده اشاره می دارد که کشور چین در پی توسعه بازارهای مالی و همچنین گسترش عمق استراتژیک خود نیازمند نفوذ به کشورهای عرضه کننده منابع طبیعی است. این کشور با اعطای وام های سنگین به کشورهای کمتر توسعه یافته و نفوذ در ساختار اقتصادی و ساخت سیاسی این کشورها، نوعی رابطه جدید را تجربه می نماید که صورت قانونی به خود یافته و در بلند مدت باعث تعمیق بحران های مالی سیاسی در کشورهای جهان سوم می شود.
بررسی ابعاد سیاسی و حقوقی جنگ چین و ایالات متحده بر سر تراشه ها در پرتو روابط بین الملل(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
سیاست خارجی سال ۳۹بهار ۱۴۰۴ شماره ۱ (پیاپی ۱۵۳)
217 - 236
حوزههای تخصصی:
در دهه های اخیر، رقابت های اقتصادی و فناوری میان کشورها به شدت افزایش یافته است. جنگ تراشه بین چین و ایالات متحده به عنوان یکی از مهم ترین این رقابت ها، نه تنها ابعاد اقتصادی و فناوری دارد بلکه جنبه های حقوقی و سیاسی نیز به خود گرفته است. در این راستا، بررسی ابعاد مختلف جنگ تراشه از منظر سیاسی و حقوقی بین المللی ضروری به نظر می رسد. پژوهش حاضر که به روش توصیفی – تحلیلی بیان شده، تلاش نموده است تا به این پرسش پاسخ دهد که جنگ چین و ایالات متحده بر سر تراشه ها دارای چه ابعاد حقوقی و سیاسی می باشد و چگونه این ابعاد بر روابط بین الملل تأثیرگذار هستند؟ این پژوهش شامل بررسی تاریخچه فناوری تراشه، تحلیل قوانین تجارت بین الملل، حقوق مالکیت معنوی و امنیت ملی و ارزیابی پیامدهای سیاسی و اقتصادی این جنگ بر زنجیره تأمین جهانی و کشورهای ثالث می باشد. نتایج پژوهش حاکی از آن است که جنگ تراشه باعث تغییرات قابل توجهی در زنجیره تأمین جهانی شده و کشورها به دنبال کاهش وابستگی به یکدیگر هستند. کشورهای ثالث نیز تحت تأثیر جنگ تراشه قرار گرفته و باید تصمیماتی اتخاذ نمایند که ممکن است موجب تغییراتی در روابط دیپلماتیک و اقتصادی آن ها گردد. جنگ تراشه چین و ایالات متحده نه تنها یک رقابت اقتصادی و فناوری است بلکه ابعاد حقوقی و سیاسی عمیقی دارد که بر روابط بین الملل تأثیر می گذارد.
چین و خاورمیانه نوین: امکان و امتناع نظم نوین منطقه ای(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
ژئوپلیتیک سال ۲۱ بهار ۱۴۰۴ شماره ۱ (پیاپی ۷۷)
177 - 216
حوزههای تخصصی:
اخیراً رفتارهای چین در منطقه خاورمیانه مسئله چگونگی براندازی نظم غربی-آمریکایی و زایش احتمالی یک نظم منطقه ای- چینی را در صدر گفت وگوها قرار داده است. این نوشتار با اتکا بر روش تحلیلی-اکتشافی و کاربست مدل مفهومی نظم های منطقه ای در پرتو نگرش های محیطی به این پرسش اساسی پاسخ می دهد که چه امکان ها و موانعی برای چین در شکل دادن به نظم منطقه ای نوین در خاورمیانه وجود دارد؟ ما استدلال می کنیم که محورهای امکان پکن جهت شکل دهی به نظم نوین منطقه ای در خاورمیانه به ترتیب و غالباً در سطوح ژئواکونومیک و ژئوکالچر قرار دارند و اهم محورهای امتناع نیز در سطح ژئوپلیتیک قابل تبیین اند. همچنین نشان می دهیم که نقطه قوت حضور چین در خاورمیانه در سطح ژئواکونومیک و ژئوکالچر متأثر از وجود ظرفیت های اقتصادی و فرهنگی نظیر ادغام اقتصاد خاورمیانه در اقتصاد چین و توسعه نفوذ فرهنگی در پرتو خود برندسازی است و پاشنه آشیل آن نیز در سطح ژئوپلیتیک متأثر عوامل داخلی و منطقه ای نظیر افراط در اصرار بر اصل عدم مداخله در امور داخلی کشورها و سندرم سواری مجانی در حاشیه معماری امنیتی غربی قرار گرفته است.
تکامل شمشیرهای منحنی: مطالعه سنجشی میان شمشیرهای چینی و ایرانی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
این پژوهش به بررسی صنعت تکامل شمشیرها با سنجش در چین و ایران می پردازد. این یادداشت با بررسی پیدایش و چگونگی تکامل انواع شمشیر در چین آغاز و بر چگونگی تغییرات آن ها به عنوان مقدمه تمرکز خواهد کرد؛ از این روی به نوع شمشیرهای چینی معروف دولبه «جیان» و انواع مختلف مشهور به «دائو» به دلیل طراحی خاص خود می پردازد. سپس موضوع بحث به برابر ایرانی آن با اصطلاح شناخته شده اش، یعنی «شمشیر» گسترش می یابد؛ این ادعا از آن جهت است تا اثبات شود که اصطلاح «شمشیر»، برخلاف تصور غلط رایج بسیاری از پژوهشگران و مجموعه داران غربی، تنها در مفهوم گونه «خمیده» (دارای تیغه منحنی) آن نیست. درست در برابر این دیدگاه، شمشیر در زبان فارسی برای اشاره به هر نوع شمشیر صرف نظر از شکل آن استفاده می شده است. درحقیقت، این پژوهش با تمرکز بر دوره های تاریخی به بحث پیدایی شمشیرهای منحنی شکل در چین و ایران می پردازد.
چرایی نبود جایگاهمندی ژاپن در متون کلاسیک فارسی در سنجش با موقعیت درخشان چین و سیلا(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
پیوندهای تاریخی ایران و شرق دور، به ویژه با چین به روزگار کهن سال برمی گردد. سوای پیوندهای تاریخی و بازرگانی شناخته شده، فروپاشی شاهنشاهی ساسانی، بهانه تغییر معنادار موقعیت سه سرزمین چین، سیلا و ژاپن در متون فارسی، به ویژه منابع پساساسانی شده است. با فروپاشی شاهنشاهی ساسانی و پناهندگی «پیروز»، فرزند «یزدگرد سوم»، به همراه همراهان و هزاران هنرمند به دربار تانگ، فصلی متفاوت در پیوندهای ایران و شرق دور گشوده شد. امپراتوران تانگ در چین، پیروز را به عنوان شاه قانونی پارس پذیرفتند و بسی حمایت کردند؛ این حمایت تا فروپاشی دودمان تانگ ادامه یافت؛ با فروپاشی شاهنشاهی تانگ، موقعیت بازماندگان ساسانیان از دست رفت و بسیاری از آنان قتل عام شدند؛ در چنین شرایط وخیمی، آنان دست یاری به سوی دو سرزمین هم مرز، یعنی سیلا و ژاپن دراز کردند؛ متون فارسی بسیار گسترده و معنادار بر روی سیلا تمرکز کرده اند؛ نامیدن بسیلا به جای سیلا در متون فارسی نیز بسی معنادار است؛ ژاپن، در سنجش با دو نام کرانمند چین و سیلا، هیچ رنگ و بویی در متون فارسی ندارد؛ گویی ایرانیان نمک شناس با کرانمندسازی جایگاه دو سرزمین چین و سیلا، قدرشناسی خود را بدین گونه نشان داده اند؛ آنجا که این دو سرزمین استوارانه با باورهای دینی زرتشتی، ازجمله «پیدایی نجات بخشان فرجامین جهان» در هم آمیخته اند.