مطالب مرتبط با کلیدواژه

دلهره


۱.

تقدم وجود بر ماهیت از دیدگاه سارتر و هایدگر

کلیدواژه‌ها: وجود ماهیت امانیسم ناامیدی وجود خاص انسانی سابچکتیویزم اختیار و مسؤولیت پذیری دلهره وانهادگی قیام ظهوری

حوزه‌های تخصصی:
تعداد بازدید : ۵۷۳۲ تعداد دانلود : ۶۲۹۶
تمایز میان وجود و ماهیت یکی از قدیمی ترین تمایزها در فلسفه است ، این تمایز ، کاربرد بسیار وسیع و پرفایده ای دارد . در سراسر تاریخ تفکر فلسفی ، گایه اندیشه ی اصالت وجود و گاهی اندیشه ی تقدم ماهیت حاکم بوده است. فلسفه ی وجودی ( اگزیستانسیالیسم ) با دفاع از انضمامی بودن وجود و تقدم آن در برابر آن چه که می توان آن را اصالت ماهیت فلسفه ی هگل نامید ، آغاز می گردد . ژان پل سارتر و مارتین هایدگر هر دو به نحوی نماینده ی تفکر مکتبی هستند که از آن به اگزیستانسیالیسم تعبیر می شود ...
۲.

بررسی ابعاد وجودی انسان از دیدگاه شهید مطهری و ژان پل سارتر(مقاله پژوهشی حوزه)

کلیدواژه‌ها: خدا انسان آزادی دلهره مسئولیت شهید مطهری سارتر

حوزه‌های تخصصی:
تعداد بازدید : ۱۶۹۸ تعداد دانلود : ۷۱۹
شناخت انسان و ویژگی های او همواره دغدغه اندیشمندان بوده و هست؛ شهید مطهری، متفکر برجسته اسلامی در دوره معاصر، و ژان پل سارتر، متفکر اگزیستانسیالیست معاصر، علاقه بسیاری به بررسی مسائل مربوط به وجود انسانی داشتند. با توجه به اهمیت مباحث انسان شناسی و تاثیر آن در دیگر مباحث اساسی مانند خداشناسی و جامعه شناسی، این پرسش مطرح می گردد که این دو متفکر چه دیدگاهی درباره «انسان» دارند؟ و با توجّه به این که یکی از آنان موحّد و دیگری ملحد است، چه وجوه اشتراک و وجوه اختلافی میان دیدگاه آنان می توان یافت؟ در این تحقیق با استفاده از روش توصیفی- تحلیلی به مقایسه دیدگاه آن دو پرداخته شده است. بر اساس یافته های تحقیق به نظر می رسد برخی وجوه اشتراک میان دیدگاه این دو متفکر وجود دارد، مانند: ارزشمندی آزادی، اهمیّت حالت انسانی دلهره، اهمیّت مسئولیت انسان، نقش فرد در ساختن شخصیّت خود. اما اختلافات مبنایی بسیاری نیز میان دیدگاه آن دو وجود دارد، برای نمونه در نظر سارتر آزادی، تنها ارزش انسانی است، و آزادی تنها کمال انسانی است. هم چنین از نظر او آزادی با وجود خداوند و وجود ارزش های دیگر تضاد دارد. اما به نظر استاد مطهری، آزادی فقط یک کمال مقدمی است و نه تنها با وجود خداوند در تضادّ ندارد، بلکه به جز وابستگی به خداوند هر گونه وابستگی با آزادی انسان تضادّ دارد. وابستگی به خداوند با آزادی انسان سازگار است.
۳.

بررسی تطبیقی مؤلفه های«دلهره وجودی» در آثار صادق هدایت و فرانتس کافکا(مقاله علمی وزارت علوم)

کلیدواژه‌ها: هدایت کافکا اِگزیستانسیالیسم هستی دلهره

حوزه‌های تخصصی:
تعداد بازدید : ۸۲۷ تعداد دانلود : ۷۱۹
انسان تنها موجودی است که به هستی خود می اندیشد. این اصل مبنای نوعی جهان بینی فلسفی است که به اگزیستانسیالیسم یا وجودمداری شهرت دارد. در این نگرش، امکان های وجودی محدودی برای رهایی از تضادها و تناقض های درونی و نیز گریز از هستی معناباخته در اختیار انسان قرار دارد. از همین رو انسان در مواجهه با وجود، به احساس عدم تعلّق، تعلیق و رنج ها و دلهره هایی وجودی دچار می گردد. در تبیین این احساس، برخی از اندیشمندان وجودمداری مانند کافکا، با برگزیدن زبان روایت و ساختار نمادین ادبیات داستانی به مباحث خشک و تخصّصی اگزیستانسیالیسم، صبغه ای هنری بخشیدند و برخی از نویسندگان معاصر ایرانی نیز این روش و نگرش را برگزیدند. از آنجایی که دیدگاه های موجود در این زمینه بر تأثر صادق هدایت از کافکا تأکید دارد، هدف این مقاله بررسی مقایسه ای و تطبیقی یکی از مظاهر جهان بینی فلسفی مزبور، در برجسته ترین آثار ادبی این دو نویسنده است. بدین منظور مقوله های «دلهره» وجودی در چهار داستان کافکا و هدایت بررسی و مشخص شد که معناباختگی، هویت باختگی، تنهایی، تعلیق، تردید، ترس و محکومیت ازلی، کنش های ذهنی و عینی شخصیّت های داستان های هر دو نویسنده را شکل داده اند. افزون بر مسأله تأثر هدایت و وجه اشتراک دو نویسنده در اصل «دلهره»، داستان های هدایت بیشتر به دلهره های حوزه معرفت شناختی و روان شناختی تعلق دارد. اما رمان های کافکا بیشتر دلهره های عمیق اعتقادی را به نمایش می گذارد.
۴.

عشق و دلهره اگزیستانسیالیستی انسان درفلسفه گابریل مارسل(مقاله علمی وزارت علوم)

کلیدواژه‌ها: عشق دلهره مارسل مشارکت هستی دیگری

حوزه‌های تخصصی:
تعداد بازدید : ۸ تعداد دانلود : ۸
هدف پژوهش: هدف اصلی این پژوهش، بررسی و تحلیل سه مفهوم محوری عشق، دلهره و حضور در فلسفه ی اگزیستانسیال گابریل مارسل است. این مقاله در پی آن است تا نشان دهد این سه عنصر چگونه هسته ی اصلی شکل دهنده ی تجربه ی انسانی را تشکیل می دهند و از طریق ترکیب آن ها، چگونه می توان به درکی عمیق تر از معنای زندگی، رهایی از انزوا و دستیابی به اصالت و تحقق وجودی دست یافت. روش پژوهش: روش این پژوهش، تحلیل فلسفی و روش توصیفی-تحلیلی است. داده های مورد نیاز از طریق مطالعه ی کتاب خانه ای و بررسی آثار اصلی گابریل مارسل (مانند «وجود و بودن»، «اسرار هستی» و دیگر نوشته هایش) و نیز منابع ثانویه مرتبط گردآوری شده اند. یافته ها: یافته های پژوهش نشان می دهد که در فلسفه ی مارسل، این سه مفهوم به طور عمیقی در هم تنیده شده اند: عشق: نه یک احساس گذرا، بلکه یک نیروی وجودی نجات بخش است دلهره: برخلاف اضطرابِ ویرانگر، یک مواجهه ی مثبت و سازنده با مرزها و ناشناخته های هستی است حضور: به معنای بودنِ تمام عیار در لحظه، نقطه ی اتصال انسان و جهان است.. نتیجه گیری: در نتیجه می توان گفت که فلسفه ی گابریل مارسل، با محور قرار دادن این سه مفهوم، راهکاری انضمامی برای غلبه بر بحران های معنوی انسان مدرن ارائه می دهد. این پژوهش به این جمع بندی می رسد که عشق، دلهره و حضور، سه ضلع مثلثی هستند که هستی انسان را قوام می بخشند. از نگاه مارسل، زندگی زمانی به تحقق وجودی می رسد که فرد بتواند با پذیرش دلهره های هستی، به شکلی تمام وقت در جهان حاضر شود و از طریق عشق، پلی به سوی دیگران بزند. بنابراین، این سه مفهوم صرفاً مقوله هایی انتزاعی نیستند، بلکه راهنمایی عملی برای نحوه ی زیستن یک زندگی اصیل و پرمعنا هستند.