مطالب
نمایش ۱ تا ۲۰ مورد از کل ۱۲۵ مورد.
منبع:
علوم روانشناختی دوره ۲۳ بهار (اردیبهشت) ۱۴۰۳ شماره ۱۳۴
469 - 483
حوزههای تخصصی:
زمینه: مرگ و مرگ اندیشی در شعر معاصر ایران (با رویکرد فلسفه و روانشناختی وجودی) آن در بستر سروده های سه تن از سخنوران برجسته معاصر ایران، یعنی: نیما یوشیج، احمد شاملو و مهدی اخوان ثالث، زمینه تحقیق را شکل می دهد.
هدف: هدف اصلی از این تحقیق، نمایاندن دیدگاه سه تن از برجسته ترین شاعران سده اخیر ایران درباره موضوع مرگ (و به تبع آن زندگی) براساس دیدگاه یاد شده (اصالت وجود) است.
روش: این تحقیق براساس روش تحلیلی-توصیفی (و بر اساس منابع کتابخانه ای) انجام پذیرفته است.
یافته ها: آنچه از جستجوی انجام شده به دست آمد عبارت از آن است که: سروده های هر سه شاعر جامعه پژوهشی این تحقیق، با رویکرد وجودی و اندیشمندانی چون: ژان پل سارتر، اروین د. یالوم، مارتین هایدگر، بینز وانگر، ویکتور فرانکل و... قابل مطالعه بوده و هر یک از این سه تن بخش هایی از مؤلفه های فلسفه و روانشناسی وجودگرا را فراخوانی می کنند. نیما، اخوان ثالث و شاملو با تأثیر از فضای اجتماعی - سیاسی عصر حاضر به اگزیستانسیالیسم یا همان دیدگاه وجودی در غلطیده اند با این تفاوت که نیما و شاملو گاهی مؤلفه های مثبت و گاه منفی وجودگرایان را در سخنان خود ظهور و بروز داده اما در نهایت در رویارؤیی با مرگ «اصیل» عمل کرده و با اعتقاد به «مرگ آرمانی» از وحشت و دهشت آن رسته اند. اخوان اما با این که او هم زندگی آرمانی را ستوده لیکن به مرگ - در هیچ یک از اشکال آن - روی خوش نشان نداده و معرفت را در شناخت این مسأله ناتوان دیده است.
نتیجه گیری: در بررسی سروده های نیما، شاملو و اخوان ثالث از دلبستگی به زندگی نشانه هایی پررنگ دیده می شود؛ با این حال در خصوص مرگ سخنان این هر سه ادیب معاصر در همه جا یکسان نیست به این معنا که گاهی تحت تأثیر بخشی از دیدگاه وجودی مثل «پرتاب شدگی» انسان به جهان، هدفی برای زندگی و به تبع مرگ قایل نیستند و گاه متأثر از معناگرایی عقیده یاد شده، مرگ آرمانی را ستوده و آن را پایان راه نمی دانند. در این میان، البته، برخورد اصیل با مرگ در شعر نیما و شاملو غالب تر از شعر اخوان ثالث است.
بررسی و تحلیل خاطره نگاری ادبی در آثار نیما یوشیج(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
متن پژوهی ادبی بهار ۱۴۰۳ شماره ۹۹
41 - 66
حوزههای تخصصی:
خاطره و خاطره نگاری یکی از راه های شناخت بیشتر حوادث و رویدادهای تاریخ معاصر ایران است و همواره در تاریخ ادب فارسی، شاعران و نویسندگان بسیاری از این گونه ادبی برای بیان اندیشه ها و افکار خود استفاده کرده اند. علی اسفندیاری متخلص به نیما یوشیج، یکی از شاعرانی است که سروده های او در زمره خاطره نگاری ادبی قرار گرفته است. این نوشتار بر آن است تا با بررسی آثار نیما یوشیج، برخی ویژگی های محتوایی این خاطرات را بررسی کند. دستاوردهای پژوهش بیانگر ابتکار و استقلال نیما یوشیج در ساختار هنری، ادبی و محتوایی خاطره نگاری است. این شاعر اجتماعی با نیروی تخیل خویش توانسته است آغاز گر راه جدیدی در خاطره نگاری باشد. خاطره و حسب حال نویسی نیما، حاصل نگرش تازه شاعر به جهان و هستی است؛ به گونه ای که دردها و زندگی ذلت بار مردم، تلخی ها و ناکامی های بی پایان حکومت را به تصویر می کشد. این دردها و رنج ها، گاه با یأس، نومیدی، تنهایی و گاه خوش بینی، امید به انقلاب و تغییر و تحولی بنیادین در ساختار حکومت همراه است. اجتماع و مسائل مربوط به آن از مهم ترین مضامین خاطره نگاری شعر نیماست. نیما شاعری آگاه از درد زمان و جامعه اش است و برای شعر، رسالت و تعهدی در خور قائل است، اکثر آثار نیما درباره جامعه استبداد زده، درد و رنج مردم ستمدیده زمانه خود است. به طور کلی، خاطرات شعری نیما پر از تصویرهایی نظیر: درد، فقر، رنج و بی عدالتی های اجتماعی است.
بررسی تطبیقی ساختار تقابلی شعر «پادشاه فتح» از نیما یوشیج و «اسطوره آفرینش» بر پایه نظریه لوی استروس(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات ادبیات تطبیقی دوره ۱۸ بهار ۱۴۰۳ شماره ۶۹
222-241
حوزههای تخصصی:
تقابل های دو گانه، ساده ترین و در عین حال مهم ترین رابطه میان واژه هاست که در علم ساختارگرایی مورد بررسی قرار می گیرد. اعتقاد به ستیز دو بُن مایه خیر و شرّ، در ساختار نظام خلقت که با اسطوره آفرینش آغاز می شود؛ در شعر نیما یوشیج به عنوان شاعری اسطوره ساز، جایگاه ویژه ای دارد. این پژوهش با هدف بررسی و تحلیل تقابل های به کار رفته در شعر پادشاه فتح نیما یوشیج و تطبیق آن با ساختار تقابلی اسطوره آفرینش، نوشته شده است. از آنجا که مشهورترین نظریه پرداز تقابل های دوگانه در اسطوره، لوی استروس، قوم شناس فرانسوی است؛ کوشیده شده تا این تقابل ها بر پایه نظریه او ارائه گردد. یافته های این پزوهش نشان دهنده آن است که در ساختار اسطوره آفرینش، تقابل های دو گانه، جایگاه نخست را به خود اختصاص داده است و نیما یوشیج با الگوپذیری از ساختار تقابلی این اسطوره، علاوه بر کاربرد انواع تقابل ها در شعر پادشاه فتح، کوشیده است تا با بازآفرینی این اسطوره در قالب شعر، نارضایتی خود را از اوضاع سیاسی و اجتماعی نشان دهد.
درآمدی بر نقد و تحلیل جامعه شناسی اشعار نیما یوشیج
منبع:
اجتماعیات در ادب فارسی سال ۳ پاییز ۱۴۰۳ شماره ۸
55 - 72
حوزههای تخصصی:
آثار ادبی به اعتبار بیان واقعیت های سیاسی، اقتصادی، اجتماعی، رویدادهای روزمره تاریخی و در بر داشتن حقایق فرهنگی، انسانی و نیز گفتمان های رایج اسناد جامعه شناختی ملت ها هستند. جامعه شناسی ادبیات رویکردی است که به کشف و تحلیل این اسناد و همزمان ارزیابی آثار ادبی در پیوند با جامعه و تاریخ می پردازد. اشعار نیمایوشیج آینه ای برای بازتاب واقعیت های معاصر به ویژه چهار دهه اول عصر پهلوی است. جامعه شناسی ادبی شعر نیمایوشیج را می توانیم کمینه به چند شاخه جامعه شناسی سیاسی، جامعه شناسی اقتصادی، جامعه شناسی فرهنگی تقسیم کنیم و واقعیت ها و رخدادهای اجتماعی تاریخی را در آثار او بازشناسی نماییم. در بوطیقای نیما شعر و شاعری هم کنش اجتماعی شاعر و هم وجود فلسفی اوست. نیما در واکنش انسانی و مبارزه جویی اجتماعی در برابر واقعیت ها و رویدادها عموماً واکنش انتقادی و متفکرانه نشان می دهد و به این دلیل شعرش ارزش جامعه شناختی والایی دارد. در این مقاله توصیفی- تحلیلی کوشیده ایم تا درآمدی بر جامعه شناسی شعر نیما در سه ساحت جامعه شناسی سیاسی، اقتصادی، فرهنگی ارائه نماییم. مهمترین موضوعات بحث عبارتند از سیطره سنگین استبداد سیاسی، جریان آزادی خواهی، رویدادهای تاریخی، فقر ، فاصله طبقاتی، غفلت و واماندگی فرهنگی، ضعف همبستگی اجتماعی، بیان جریانات فکری و گفتمان های ایدئولوژیک.
گونه شناسی تطبیقی درد و رنج در اشعار نیما یوشیج و نزار قبانی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
از دیرباز تاکنون، درد و رنج یکی از جلوه های برجسته زندگی بشری بوده است. این دو مفهو،م همواره معانی و مصادیق متعددی در زندگی انسان ها داشته که گاهی مخرب و گاهی سازنده بوده و طی ادوار گوناگون نیز همواره، بازتاب گسترده ای در ادبیات داشته است. با بررسی آثار نویسندگان و شاعران، می توان به گونه های متفاوت و مشخصی از درد و رنج در این آثار دست یافت. در پژوهش پیش رو، به روش تحلیلی- توصیفی، به گونه شناسی درد و رنج در آثار دو شاعر معاصر ایرانی و عربی، یعنی «نیما یوشیج» و «نزار قبانی» به طور تطبیقی پرداخته شده است. بررسی ها نشان می دهد، می توان به گونه های مشترکی از ساحات گوناگون درد و رنج، مانند رنج های ناشی از عشق، شاعر بودن، رنج ظلم و استبداد و درد اجتماعی در آثار هر دو شاعر دست یافت که دو گونه نخست از درد و رنج های یادشده، بیشتر ماهیتی شخصی و فردی دارند و دو گونه دیگر، بیشتر ناظر بر رنج های کلی و بشری هستند که این امر مهم گویای این است که درد و رنج در نظام فکری این دو شاعر، ساحتی چندگانه دارد و تک بعدی نیست. دغدغه مندی و تصویرگری نیما یوشیج و نزار قبانی از مسائل جامعه سبب شده تا اشعار هر دو شاعر با انعکاس درد و رنج فراوان همراه گردد که البته این درد و رنج، از ناامیدی و بداندیشی سرچشمه نمی گیرند و به پوچ گرایی نیز منتهی نمی شوند؛ بلکه اغلب ریشه در امید به ایجاد تغییر دارند.
بررسی «پادآرمان» در اشعار نیما یوشیج و عبدالوهاب البیاتی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات ادبیات تطبیقی دوره ۱۸ پاییز ۱۴۰۳ شماره ۷۱
1 - 22
حوزههای تخصصی:
آرمانشهر یا مدینه فاضله (یوتوپیا) در اندیشه بشری از قدمت دیرینه ای برخوردار است؛ به صورت رسمی اولین بار توسط افلاطون در رساله جمهور مورد بررسی قرار گرفت. در مقابل آن پادآرمان است که در آن جامعه ویژگیهای منفی به ویژگی های مثبت برتری داده می شود. فیلسوفان، جامعه شناسان و شعرای فراوانی در این میدان به نظریه پردازی پرداخته اند. آنچه کمتر مورد بررسی قرار گرفته، اندیشه های پادآرمانی شاعران برجسته، به صورت تطبیقی بوده است. بر این اساس در این تحقیق برآنیم با روش کتابخانه ای و تحلیل محتوایی اشعار شاعرانی چون نیما یوشیج و عبدالوهاب البیاتی را به عنوان ارکان شعر معاصر ایران و عراق در باب موضوع پادآرمانی بررسی کنیم. داده های این تحقیق بیانگر آن است که هر دو شاعر در اشعار خود ضمن آرزوی رهایی از رنج و ناگواری دنیای کنونی و سکون و دلمردگی آن، تلاش می کنند چهره ی حقیقی و زشت و منفور جامعه خود را به نمایش بگذارند و از بیهودگی دنیا و انسانها و حاکمانی که در لجنزار روزمرگی، ابتذال و مسخ شدگی به سر می برند با زبان برنده و برآشوب خود پرده بر دارند و بدین گونه نفرتشان را از تمام سیاهی ها و تباهی های محیط پیرامون بیان دارند.
تأثیر تحولات سیاسی- اجتماعی بر تعریف خود و دیگری در اشعار و نقاشی های نمادین نیما یوشیج (بر پایه نظریه باختین)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات هنر اسلامی سال ۲۰ تابستان ۱۴۰۳ شماره ۵۴
374 - 386
حوزههای تخصصی:
در عصر مشروطه گسترش مراودات فرهنگی با کشورهای اروپایی از یک سو، و تغییر و تحولات سیاسی و اجتماعی در سطح جامعه از سوی دیگر، موجب آشنایی بیشتر ایرانیان با ادبیات مدرن روز جهان شد و به تبع آن ادبیات فارسی به ویژه در شعر، چه در محتوا و مضمون، و چه در شکل و فرم دچار دگرگونی اساسی گردید. اگرچه تغییر در مضمون و محتوا و واردشدن مضامین تازه ای مانند: زن، آزادی، مساوات و برابری؛ هم نوایی شعر با اتفاقات سیاسی اجتماعی قبل از نیما صورت گرفت اما قالب شکنی شعر سنتی و جریان سازی و ابداع و خلق شعر نو یا شعر نیمایی با نیما یوشیج بود. نیما ارزش های عام انسانی را اصل قرار می دهد و با زبان رمزگونه خود گفت وگومحوری را در شعرهایش به ویژه شعرهای بلندی مانند: خانه ی سریویلی، خانواده سرباز، مانلی، و پی دار و چوپان به تصویر می کشد. ازآنجاکه میخاییل باختین و اندیشمند و نظریه پرداز روس اولین بار نظریه چندصدایی و گفت وگومندی را در مقابل تک صدایی مطرح کرد، این پژوهش بر آن است که تأثیر تحولات سیاسی و اجتماعی ایران را بر تعریف «خود و دیگری» در زبان نمادین شعار نیما و نقاشی از آثار او با تکیه بر نظریه گفتوگومندی میخاییل باختین مورد تحلیل و بررسی قرار دهد.اهداف پژوهش:بررسی تأثیر تغییر و تحولات سیاسی اجتماعی بر تعریف «خود و دیگری» در اشعار نمادین نیما یوشیج.بررسی تصویرگری نمادین از اشعار نیما یوشیج.سؤالات پژوهش:تأثیر تغییر و تحولات سیاسی اجتماعی بر تعریف «خود و دیگری» در اشعار نیما یوشیج چگونه می باشد؟اشعار نمادین نیما یوشیج چه بازتابی در نقاشی های نمادین یافته است؟
تحلیل طرح واره های حجمی در سروده های نیما یوشیج
حوزههای تخصصی:
زبان شناسی شناختی، رویکردی در مطالعه زبان است که به بررسی رابطه میان زبان انسان، ذهن او و تجارب اجتماعی و فیزیکی او می پردازد. در علوم شناختی برای توجیه مفهوم سازی استعاره از طرح واره ها استفاده می شود که غالباً تصوری اند؛ یعنی براساس مفاهیم بنیادین ذهن ما شکل می گیرند و برای توصیف موضوعات انتزاعی و اندیشیدن استفاده می شود. بر این اساس، انسان تجربیات خود را از جهان خارج به صورت مجموعه ای از ساخت های مفهومی و زبانی در ذهن انبار می کند و به خارج در قالب کلام و نوشتار تراوش می دهد. حال این پرسش پیش می آید که جهان ذهنی نیما چه تأثیری در شکل گیری طرح واره های تصوری حجمی در شعر او داشته است؟ به بیان دیگر، طرح واره های تصوری حجمی شعر نیما چه مبنا و منبعی دارند و از کجا سرچشمه می گیرند؟ پژوهش حاضر می کوشد، ضمن بررسی طرح واره های تصوری حجمی در شعر نیما، با رویکرد زبان شناسی شناختی و معناشناختی به عنوان زیرمجموعه آن، به این سؤال پاسخ داده و با توجه به رویکرد مدنظر تصویری جامع از طرح واره های تصوری شعر نیما به دست دهد. تحقیق حاضر، پژوهشی نظری، توصیفی – تحلیلی است که بر پایه مطالعات کتابخانه ای انجام شده است. نتایج حاکی از آن است که نیما به دلیل نامساعد بودن شرایط و احوالش، خواستار رهایی و نجات یافتن از آن اوضاع بود که می تواند سرچشمه کاربرد طرح واره حجمی در اشعارش باشد.
بررسی ویژگی های غنایی در افسانه نیما یوشیج(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهشنامه ادب غنایی سال ۲۱ بهار و تابستان ۱۴۰۲ شماره ۴۰
135 - 152
حوزههای تخصصی:
افسانه نیما یوشیج، با عنوان تغزّل نو و سرآغاز شعر غنائی مدرن شناخته می شود. شعر غنائی، ویژگی هایی دارد که از دل تعاریف آن به دست می آیند. هدف از پژوهش حاضر آن است که دریابیم کدام یک از این ویژگی ها در «افسانه» وجود دارند و نوآوری ها و هنجارشکنی های نیما، در کدام ویژگی ها صورت گرفته است؟ در این مطالعه با روش تحلیلی-توصیفی، با بررسی مؤلّفه های غنایی درمی یابیم که نوآوری اصلی نیما، در بیان عشق زمینی و توجه به معشوق واقعی و زوال پذیر است و از شعر سنّتی به دلیل فرورفتن در وادی عشق های انتزاعی و عرفانی انتقاد می کند و جانب انسان گرایی (اومانیسم) را می گیرد. بهره گیری از عشق تراژیک، قالب مکالمه آزاد و نمایشی، بیان مسائل اجتماعی به شکل گسترده، ساختار داستانی، راوی اول شخص، وزن بدیع و عامیانه، ایجاز روایی، روایت در زمان حال حاضر، توصیفات عینی و واقعی از اشیاء در کنار انطباق حالات درونی انسان و عوامل بیرونی طبیعت، صور خیال غنایی و تخیل نیرومند و برخورداری از عناصر روساخت و ژرف ساخت زیبایی شناسی، از مهم ترین ویژگی های این منظومه است که آن را به سرچشمه شعر ناب غنایی وارد ساخته و با ایجاد تحوّل در همه ابعاد، راه را برای گسترش شعر غنایی معاصر هموار می نماید
بوم گرایی در ذهن و زبان نیما یوشیج و منوچهر آتشی
منبع:
پژوهشنامه زبان ادبی دوره ۱ زمستان ۱۴۰۲ شماره ۴
93 - 119
حوزههای تخصصی:
طبیعت و جلوه های آن از دیر باز در اشعار فارسی با زبانی که بازتاب دهنده پیوند تنگاتنگ جلوه های طبیعت و اندیشه شُعراست، بازتاب داشته اند. شیوه بیان، این رابطه را با توصیف طبیعت، نمادها و تمثیل های برگرفته از آن آشکار می سازد. پیوند انسان و طبیعت بعد از انقلاب صنعتی و تسلط ماشین بر ابعاد مختلف زیستِ بشری دچار تغییر شد؛ انسان در برابر طبیعت دست بالا را گرفت و رابطه متناظر انسان و طبیعت رابطه ای نابرابر و یک سویه گشت. نقد بوم گرا در پی بررسی روابط میان ادبیات و طبیعت اطراف است و منتقدان بوم گرا با رو ش های گوناگون بازتاب طبیعت در متون ادبی را بررسی می کنند. در این مقاله ویژگی های زبانی نیما یوشیج و منوچهر آتشی در بازتاب طبیعت و جلوه های آن بررسی شده است. در نگاه نیما هیچ واژه ای به خودی خود شاعرانه نیست، فقط کاربرد و کارکرد آن تعیین کننده شاعرانگی آن خواهد بود. منوچهر آتشی نیز با بیانی غنی، نیرومند، و لبریز از عواطف گرم اقلیمی؛ تعبیرهای زیبای شاعرانه، ترکیب های تازه، مضامین و استعارات بدیع را در شعر خود وارد کرده که تجلی گاه زندگی مردم جنوب با عناصر زنده آن است. واژه های کهن به زبان او استحکام می بخشند و واژه های عربی آهنگ طبیعی کلامِ محاوره را ظاهر می کنند. هر دو شاعر با بهره گیری از زبان بومی اشعاری نو خلق کرده اند. عناصر طبیعی بازتاب یافته در اشعار نیما نمادی از مفاهیم فرهنگی و اجتماعی هستند؛ اما واژگان بومی در شعر آتشی، آشنایی مخاطب با محیط جنوب و شرایط آن را در پی دارد. در شعر آتشی خشونت بومی و لطافت شاعرانه در کنار هم به کاررفته اند، واژگانی چون سبخ زار، کهره، و تیترموک به نحوی یادآور داروگ و ماخ اولا در شعر نیماست؛ اما دیگر عناصر فضای جنوب را در ذهن مخاطب ترسیم می کند.
بررسی و تحلیل دو مجموعه جدید اشعار نیما یوشیج («نوای کاروان» و «صدسالِ دگر») بر اساس تئوری های او درباره شعر و شاعری(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
متن پژوهی ادبی پاییز ۱۴۰۲ شماره ۹۷
333 - 362
«صدسال دگر» و «نوای کاروان» دو مجموعه منتشر شده تازه ای است که به همت فرهنگستان زبان و ادبیات فارسی از میراث نیما یوشیج چاپ شده است. تئوری های نیما یوشیج درباره شعر و شاعری در مجموعه های چاپ شده پیشین او آمده است و سیر تحولات شعری او را می توان ترسیم کرد؛ با این وجود بسیاری از اشعار دیگر نیما یوشیج در این دو دفتر اخیر وجود دارند که در تحلیل روند تحولات شعری او بسیار حائز اهمیت اند. در پژوهش حاضر با در نظر گرفتن مهم ترین نظریات نیما از جمله توجه به سمبلیسم، دکلماسیون و روند طبیعی کلام، الگوی وصفی و روایی، عینیت و ذهنیت، هارمونی و استحاله به بررسی این دو مجموعه پرداخته ایم. نتایج نشان می دهد که نیما برای رسیدن به سمبلیسم علاوه بر ادبیات غرب به ادبیات کلاسیک خصوصاً «تمثیل» و «نمادهای عرفانی» علاقه زیادی نشان می دهد. علاوه بر ساختار نمایشی، نیما از ظرفیت «روایت» و «داستان» برای بیان مطالب خود استفاده می کند و تلاش می کند تا با طبیعت درآمیزد و برخلاف شعر کلاسیک، توصیفی عینی و بیرونی از آن ارائه بدهد. نیما شعر کلاسیک را دارای وحدتی اندام وار نمی بیند و تمام عناصر شعر را در راستای ایجاد یک ترکیب هماهنگ که آن را «هارمونی» و «فرم» می نامد، قرار می دهد.
ساخت کلان رباعیات نیما یوشیج(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
ساخت کلان به ساختار زیرین و بنیادینی اطلاق می شود که نظام و سازمان متن یا گفتمان را تبیین و تفسیر می کند. در بررسی و توصیف ساخت کلان رباعیات نیما، که برپایه طرح ساخت گفتمانی و متنی لطف الله یارمحمدی درباره رباعیات خیام صورت گرفته و مبتنی بر سه سازه «توصیف»، «توصیه» و «تعلیل» است، علاوه بر این سه سازه، سازه های «تمنا و آرزو»، «تأسف»، و «تعجب» نیز قابل تشخیص است. براساس این طرح، رباعیات نیما را می توان به سه دسته رباعیات تک سازه ای، دوسازه ای و سه سازه ای تقسیم کرد. رباعیات تک سازه ای بیش از نیمی از کل رباعیات نیما را به خود اختصاص داده است. سازه اصلی و محوری در رباعیات نیما سازه توصیف است که بیشترین بسامد را دارد و در آن نیما به توصیف احوال خود، به ویژه احوال عاطفی خویش، در قالب گفت وگوهایی عاشقانه با معشوق پرداخته است. همچنین، توصیف طبیعت، انسان، جهان و دیگر مقوله های کلی از دیگر عناصر سازه توصیف در رباعیات او به شمار می آید. ازآنجاکه در دستگاه ارتباطی رباعیات نیما، جزء فرستنده در مرکز و کانون توجه قرار دارد، گفتمان رباعیات او از نوع توصیفی است. نگاه نیما در این اشعار به مقوله هایی همچون عشق، انسان و جهان، غالباً مبتنی بر نگرش سنّتی است و فقط در رباعیاتی که در آنها به توصیف طبیعت پرداخته، نشانه هایی از بینش نو و تازه او دیده می شود.
بارقه های تحول در ادبیات فارسی و روسی با محوریت نیما یوشیج والکساندر پوشکین(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
الکساندر پوشکین و نیما یوشیج به عنوان دو شاعر پیشرو و نوآور در ادبیات روسی و فارسی شناخته می شوند. شاعرانی شیفته و عاشق، که در درجه اول عاشق فردیت خود و در درجه دوم عاشق جامعه ای هستند که در آن زندگی می کنند. شاعرانی که نمی توانند رنج مردم ستمدیده را تحمل کنند و ساکت بنشینند، به دنبال راهی برای همدردی با مردم و بیداری توده مردم هستند، هر دو شاعر به خاطر افکار آزادی بخش دوره ای از زندگی خود را در تبعید به سر می برند، همچنان در تبعید عاشق وطن و طبیعت سرزمین خود هستند هر دو طعم عشق فردی را چشیده و از آن گذر کرده به عشق والا و برتر می اندیشند، گاهی دچار یأس می شوند اما اجازه نمی دهند که یأس آنها را از ادامه مسیر باز دارد؛ دوباره تلاش می کنند و راهی می گشایند برای بیان آنچه باید بیان شود. نیما و پوشکین با حضور همیشگی در شعرشان فاصله شعر و شاعر را از بین می برند شعر را به زمان خود نزدیک می کنند و در واقع با شعر خود یکی می شوند، نیما واقعیت را با طبیعت در می آمیزد و پوشکین واقعیت را با تاریخ همراه می سازد و با زبانی نو بیان می کنند آنچه را که باید بیان شود.
تحلیل ماهیت و کارکرد تصاویر شعری نیما یوشیج
منبع:
اجتماعیات در ادب فارسی سال ۲ تابستان ۱۴۰۲ شماره ۳
1 - 16
حوزههای تخصصی:
شعر پس از مشروطه، در سطوح محتوایی، ساختاری، بلاغی، زبانی و ... دچار تغییر و تحولاتی شده است. خودآگاهی شعراء نسبت به جایگاه اجتماعی خویش، توجه آنان به حقوق فردی و اجتماعی، بروز فردیت شاعرانه، و عواملی دیگر سبب شد مضامین سیاسی و اجتماعی به صورت گسترده تری وارد ادبیات و شعر شود. همزمان با این تحولات و ورود رمانتیسم، ماهیت و کارکرد بلاغت نیز دچار تغییراتی شد. تصاویر شعری که در ادبیات کلاسیک، اغلب جنبه وصفی و زیبایی شناسانه داشت، پس از دوره مشروطه، واسطه ای برای بیان احساسات فردی و اجتماعی شده است و گاهی بر مفاهیم و مضامین اجتماعی دلالت دارد. یکی از شاعرانی که نسبت به مسائل اجتماعی، حساسیت عاطفی نشان می دهد و از تصاویر برگرفته از طبیعت به صورت ضمنی برای تبیین مسائل اجتماعی بهره می گیرد، نیما یوشیج است. هدف این پژوهش، بررسی ماهیت و کارکرد اصلی تصاویر شعری نیما است. روش تحقیق در این مقاله، توصیفی – تحلیلی با استفاده از منابع کتابخانه ای است. مسئله محوری پژوهش این است، پرداختن به مسائل اجتماعی به همراه اشتغال ذهنی شاعر به مظاهر گوناگون طبیعت چه تأثیری در تصویرسازی شاعر دارد؟ نتیجه آن که، ابهام و سایه واری، ویژگی غالب تصاویر شعری نیما و دلالت ضمنی بر مسائل اجتماعی و سیاسی عصر، کارکرد اصلی این تصاویر است.
تحلیل «مرگ اجتماعی» در اشعار نیما یوشیج
منبع:
اجتماعیات در ادب فارسی سال ۲ تابستان ۱۴۰۲ شماره ۳
65 - 76
حوزههای تخصصی:
عصر حاضر را عصر اضطراب و فشار روانی و بیماری تمدن جدید خوانده اند که از احساس عجز و ناتوانی انسان در مقابل تهاجم ناهنجاری های اجتماعی پدید می آیند و آرامش فردی و گرایش جمعی را چنان به مخاطره می اندازند که انسان نه تنها احساس رسالت سیاسی و اجتماعی نمی نماید، بلکه از تداوم زندگی فردی نیز دست می کشد و مرگ را سزاوارتر از آن می یابد. پژوهشگران مرگ را به اضطراری، طبیعی و ارادی تقسیم کرده اند. از میان آن ها مرگ اضطراری دارای معنای حقیقی و دو دیگر دارای معنای مجازی اند. در این مقاله تبیین شده که مرگ اجتماعی یا مرگ به مفهوم اجتماعی را می توان به انواع مرگ افزود و از دیدگاه جامعه شناختی به تحلیل آن پرداخت. نیما بر اساس رسالت و تعهدی که برای خود قائل است نگاهش را از رمانتیسم به رئالیسم، به ویژه رئالیسم اجتماعی می دوزد و به طرح ناهنجاری ها و بیماری های اجتماعی می پردازد و از میان آن ها بیش از همه بر فقر، رنج، ذلت و خواری تأکید می ورزد. از دیدگاه نیما این پدیده ها اسباب ناآگاهی و ناتوانی انسان را فراهم ساخته و موجب ایستایی اش می گردند و این ایستایی برابر با مرگ و در مواردی مرگ سزاوارتر از آن است. فقر و رنج مورد نظر نیما غالباً ساخته انسان ها و در شمار شرور اخلاقی اند و اگرچه از جهل و ناآگاهی، جنگ، بی هدفی، بی دردی، نفاق و نظایر آن ها مایه ور می گردند، ولی مردم می توانند با تحصیل دانایی و توانایی بر آن ها فائق آیند و در جهت گیری مناسبات اجتماعی و تصمیمات سیاسی به سمت انسانیت، مؤثر واقع شوند.
اندیشه های نیما یوشیج در مورد جایگاه زنان در آثار منثور
منبع:
زن و فرهنگ سال سیزدهم بهار ۱۴۰۱ شماره ۵۱
59-69
حوزههای تخصصی:
هدف از پژوهش حاضر بررسی اندیشه های نیما یوشیج در مورد جایگاه زنان در آثار منثور است. جامعه پژوهش کلیه آثار منثور نیما از جمله نامه های او به همسرش، یادداشت های روزانه، نامه ها به اشخاص متعدد، داستان ها، نمایشنامه، سفرنامه و خاطرات او می باشد. نمونه مورد پژوهش جایگاه زنان در آثار منثور بود. طرح پژوهش توصیفی- تحلیلی است. برای گردآوری اطلاعات از روش کتابخانه ای و فیش برداری با تکیه بر کتاب های منثور نیما صورت گرفت. یافته های پژوهش نشان داد: در آثار منثور نیما، زنان جایگاه والایی ندارند و طبق همان تفکر سنتی و عامیانه نگریسته شده اند؛ سیمای زنان در نظر نیما ستایش آمیز نیست. در داستان ها، زنان، معشوقی بی وفا، خرافاتی و ناقص العقل هستند که مورد تحقیر مردان قرار گرفته-اند و حضور اجتماعی ندارند، در نامه ها نیز در اثنای سخنان مختلف، زنان را به کم عقلی و بی ارزش بودن، وصف کرده است و عشق ورزی به آن ها را درست نمی داند و تنها نگرش عاشقانه به همسرش عالیه در نامه هایش دیده می شود.
دراسه الانحراف الدلالی فی دواوین یوسف الخال، بلند الحیدری، نیما یوشیج وأحمد شاملو(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
دراسات الادب المعاصر سال ۱۴ پاییز ۱۴۰۱ شماره ۵۵
1 - 16
الانحراف هو الخروج عن القواعد التی تحکم اللغه القیاسیه وعدم التطابق مع اللغه القیاسیه والتقلیدیه، مما یتسبب فی دینامیکیات اللغه، وهذا ما جعل الشعراء فی لغات مختلفه یظهرون اهتماماً کبیراً بهذه الطریقه. یمکن للانحراف کتقنیه لغویه بارزه أن یثری الشعر ویصل به إلى حدود الشعریه، ویمکن أن تتجلى هذه التقنیه فی مکونات مختلفه من الشعر. وفی هذا الصدد، حاولنا بحث هذه المسأله فی دیوان الشعراء الأربعه المذکورین فی هذا البحث، وهم یوسف الخال وبلند الحیدری ونیما یوشیج وأحمد شاملو کعنصر لبناء الشعر.بهذه الطریقه، عند تألیف الشعر، یبحث الشعراء، بمساعده ذوقهم وموهبتهم الفنیه، عن أکثر الکلمات إبداعاً وغرابه. فی الشعر تجد الکلمات حیاه جدیده وتتضاعف قوتها وتتوسع فی معانٍ ووظائف مختلفه. من القواسم المشترکه لقصائد هؤلاء الشعراء الأربعه، کثره الانحرافات الدلالیه فی قصائدهم، والواضح أن هؤلاء الشعراء فی عصرهم کانوا یعتبرون شعراء خارجین عن التقالید فقد مثلوا صوت الاحتجاج والغضب فی المجتمع الذی عاشوا فیه، وجسدوه فی شعرهم بهذا النوع من الانحراف عن القواعد، وبالتالی اعتبر کل منهم شاعراً صاحب أسلوب، وبنفس الطریقه، فقد جذبوا جمهورهم إلیهم.
کارکردهای تعلیق در ایجاد ابهامهای زبانی و ویرایشی با تکیه بر اشعار نیما یوشیج، شاملو و موسوی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های ادبی سال ۱۹ زمستان ۱۴۰۱ شماره ۷۸
۳۱۵-۲۸۹
ابهام گرایی یکی از ویژگیهای بعضی از اشعار برجسته معاصر است که بر اثر القای مفاهیم بکر و از پیش نیندیشیده ایجاد می شود. یکی از کارکردهای این گونه ابهام، ایجاد حس تعلیق است. تعلیق، حالت انتظاری است که گوینده، مخاطب را آگاهانه و هدفمند در تردید و بی خبری از نتیجه روایت قرار می دهد؛ اما به کمک عناصر زبانی، امکان اندیشه، پیش بینی و کشف حلقه های گمشده را در گزاره های شعری فراهم می سازد. تعلیق مخاطب در فهم معانی و مقاصد گوینده، شوق خواندن را سبب می شود. حسّ کنجکاوی خواننده به انضمامِ پیشفرضها، پیش اندیشی هایش و امکانهایی که طی هر تعلیق رخ می دهد، سبب بازتولید معنا می شود. در این جستار، پس از بررسی عوامل زبانی و ویرایشی ابهام همچون واژگان ناآشنا، چندزبانگی، وجود اصطلاحات جدید، کاربرد واژگان تازه و بومی، باستانگرایی، اصطلاحات تخصصی، حذف، جا به جایی ضمیر، هنجارگریزی ویرایشی و... تحلیل خواهد شد که شاعران معاصر، چگونه از این عوامل برای ایجاد تعلیق با کارکرد هایی چون برجسته سازی، آشنایی زدایی، نوگرایی، توسعه معنایی، چندمعنایی، ایجاز، انتقال بنمایه های فرهنگ بومی، توسعه و غنای زبان بهره می جویند تا بتوانند مخاطب را در جریان روایت با خود همراه سازند.
آرتور رمبو و نیما یوشیج، دو پیشگام شعر نو (یک بررسی تطبیقی)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
جستارهای نوین ادبی پاییز ۱۴۰۱ شماره ۲۱۸
73 - 90
حوزههای تخصصی:
قرن نوزدهم میلادی چه در فرانسه و چه در ایران، قرن فرازونشیب های سیاسی-اجتماعی عظیمی بوده است. در این میان، ادبیات طبعاً نمی توانسته نسبت به این تحولات بی تفاوت مانده باشد. در فرانسه، آرتور رمبو علی رغم سنّ کم، زندگی کوتاه و پرحادثه و نیز پراکندگی آثارش، توجّهات بسیاری را به خود جلب نمود. امروزه از او به عنوان یکی از تأثیرگذاران بر شعر نو فرانسه یاد می شود. از دیگر سو، سهم و نقش نیما یوشیج در شعر معاصر فارسی بر کسی پوشیده نیست. با این حال، تاکنون کمتر نام این دو شخصیت برجسته در یک مقایسه تطبیقی کنار هم ظاهر شده است. مقاله حاضر با تمرکز بر زمینه و چهارچوب سیاسی اجتماعی دو شاعر و نیز با مطالعه دو اثر شناخته شده از این دو، افسانه از نیما و زورق مست از آرتور رمبو، تلاش می کند تا نه مقایسه ای مکانیکی بلکه تصویری جامع از ماهیت و ابعاد برخورد این دو ذهنیت شاعرانه با سنت ادبی زیبایی شناختی زمانه خود و اقتضائات و فراز و فرودهای برهه پرآشوبی که در آن می زیسته اند، به دست دهد. در قسمت اول به بررسی چهارچوب تاریخی مادی خلاقیت هنری نیما و آرتور رمبو تکیه خواهیم کرد و در بخش دوم، برای مطالعه ای انضمامی تر، از ابزارهای نقد متنی چنان که زبان شناسی برای متن ادبی به ما می آموزد، استفاده خواهیم نمود. ودر پایان می توان مشاهده نمود که هر دو شاعر، از نظر ماهوی حساسیتی کمابیش مشابه در مقابل مسائل موضوعی زمینه و زمانه خویش بروز می دهند.
بررسی تطبیقی آثار و اندیشه های «نیما یوشیج» و «کریم قربان نفس» (شاعر کشور ترکمنستان) بر اساس طبقه بندی فرانسوا یوست(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
ادبیّات تطبیقى یکى از بخش هاى ارزشمند و مفید ادبیّات به شمار مى آید و ما را از تأثیر و تأثّر ادبیّات دیگر ملّت ها آگاه می سازد و امکان توسعه و تبادل فرهنگى و ادبى را میان ملّت ها فراهم مى سازد. مقایسه ی ادبیّات دو ملّت که از نظر زبان و جغرافیاى سیاسى با هم تفاوت دارند، به کشف اندیشه ها و تحوّلات ادبى مشترک مى انجامد و نشان مى دهد دو شاعر، على رغم تفاوت زبانى و جغرافیایی، تا چه اندازه در سبک و محتوا به هم شبیه و داراى چه شباهت ها و اشتراکات فکری و روحى هستند. در این پژوهش، به بررسی و مقایسه ی آثار، اشعار و اندیشه های دو شاعر معاصر و نوپرداز ایرانى و ترکمنستانی، نیمایوشیج و کریم قربان نفس پرداخته شده است. این دو شاعر، با وجود تفاوت زبانی و جغرافیایی و بدون آگاهی از سروده های یکدیگر، به دلیل برخوردارى از زمینه هاى سیاسی، فرهنگى و اجتماعىِ یکسان و موقعیّت هاى زمانى، در ابعاد گوناگونِ اندیشه و شعر، داراى شباهت هاى زیادى مى باشند تا اندازه اى که علاوه بر شباهت در اندیشه و محتوا، در ساختار زبانى و شیوه هاى بیانى و نگاه هاى هنرى آنان نیز مشابهت هاى فراوانى وجود دارد. نمایاندن اندیشه های مشترک این دو شاعر می تواند راه را برای پژوهش های تطبیقی مشابه، هموار سازد، چرا که تاکنون پژوهشی در خصوص مقایسه و تطبیق آثار و اندیشه های شاعران ایرانی با شاعران معاصر ترکمنستانی انجام نگرفته است. این تحقیق، بر اساس تقسیم بندی و دیدگاه تطبیقی «فرانسوا یوست» به دنبال واکاوی تطبیقی آثار و اندیشه های این دو شاعر بوده است.