نگارنده در این مقاله ابتدا مفهوم هویت را از منابع مختلف لغات استخراج و آن را به دو سطح فردی و جمعی تقسیم کرده است. منظور نویسنده از هویت فردی، انسان و از هویت جمعی، امت است. سپس عوامل مؤثر بر این دو سطح از دیدگاه امام خمینی را مورد بررسی قرار داده است. در سطح فردی هویت از دیدگاه امام خمینی به دو نقش مهم هستیشناسی ـ جهانبینی و انسانشناسی بر دیدگاه وی نسبت به هویت اشاره شده است. در ادامه از دیدگاه امام خمینی به ویژگیهای ذاتی انسان اشاره شده که عبارتند از: جامعیت و لایتناهی بودن انسان، دو بعدی بودن انسان، فطرت کمالگرایانة انسان و آزادیخواهی انسان.
نهضت اسلامی مردم ایران در بهمنماه سال 57 بهپیروزی رسید. این رویداد، بزرگترین حادثه قرن معاصر در منطقه بود که وقوع آن بسیاری از تحلیلگران سیاسی را برآن داشت که به گمانهزنی در مورد ابعاد آن بپردازند. گزارشی که از خاطر مخاطبان محترم میگذرد روایتی از اهم اتفاقات انقلاب در فاصله زمانی 12 بهمن 1357 تا پیروزی انقلاب اسلامی(22 بهمن همان سال) است. در این متن سعی شده سلسله وقایع به صورت روزشمار مورد توجه قرار گیرد تا خواننده ضمن درک تاریخی حوادث و رویدادها در جریان فعل و انفعالات سیاسی داخلی و خارجی انقلاب نیز قرار گیرد.
پژوهش علمی در هر رشته ای نیازمند آشنایی با روشهای تحقیق در آن علم است. پیشرفت در هر علمی مستلزم تامل در مبانی معرفت شناختی و روش شناسی آن علم است و این تامل نیز پیش از هر چیز نیازمند مساله شناسی است. از این رو، در این مقاله تلاش می شود تا با نگاهی کوتاه به مقوله روش و روش شناسی به طرح پرسشهای اصلی در حوزه روش شناسی تاریخ نگاری انقلاب اسلامی همت گمارد تا ذهن و ضمیر اصحاب فکر و قلم را به چاره اندیشی و تفکر وادارد.
علی رغم وقوع انقلاب مشروطه و تغییر ساختار حکومت از سلطنت استبدادی به حکومت مشروطه و همچنین تلاش اکثریت نمایندگان مجلس در دوره های اولیه آن برای ایفای نقش در صحنه تحولات سیاسی و تمایل به تمرکز زدایی، به تدریج سهم ایالات و مناطق در روند تصمیم گیری های کلان رو به نقصان نهاد. و با روی کارآمدن حکومت خودکامه پهلوی، تمرکزگرایی به یکی از ارکان اصلی حکومت پهلوی مبدل شد. در تاریخ معاصر ایران، تمرکزگرایی و تمرکززدایی، همپای توسعه نیافتگی و توسعه یافتگی سیاسی، با فراز و نشیب های کوتاه و بلندی همراه بوده است. در همین دوره، گاه به توسعه یافتگی سیاسی نزدیک و گاه از آن دور شده ایم. در دوره معاصر تاریخ ایران، تمرکزگرایی را بیشتر و تمرکززدایی را کمتر تجربه کرده ایم، ولی به رابطه میان تمرکزگرایی و توسعه نیافتگی سیاسی و تمرکززدایی و توسعه یافتگی سیاسی، توجه جدی تری شده است. پرواضح است که سخن گفتن در مورد تحولات سیاسی تاریخ معاصر ایران و بررسی کم و کیف این تحولات به دلیل تنوع موضوعات و گستردگی مباحث، کاری بس دشوار است. بنابراین در این پژوهش می کوشیم تا علت یکی از منازعات تاریخ معاصر ایران که همانا بحثی پردامنه به نام تمرکزگرایی و یا تمرکززدایی است را با توجه به فقدان پژوهشی متقن و مستند در این باره را دریابیم. پرسش اصلی این پژوهش این است که چه رابطه ای میان توسعه سیاسی و تمرکزگرایی در تاریخ معاصر ایران وجود دارد و وقوع دو انقلاب بزرگ مشروطه و انقلاب اسلامی چه تأثیری بر رابطه ای متقابل این دو متغیر نهاده است؟