چنانکه می دانیم، فرجام ناموفق و دیگرگونه انقلاب مشروطیت ایران مهمترین موضوع را در تحلیل تاریخی این انقلاب به خود اختصاص داده است. مرحوم سیدمحمد طباطبایی توام با اشک دیده، ماحصل کلام در این زمینه را در یک جمله خلاصه کرد: «سرکه انداختیم، شراب شد.» اما در تحلیل همین موضوع نیز، مهمترین نکته، کناره گیری یا حذف روحانیت از صحنه انقلاب است. انقلاب با تحصن و اعتراض علما شروع شد، با فقه و فقاهت شیعی مشروعیت یافت و توسط روحانیون رتبه اول تشیع رهبری شد، اما کار آن به جایی رسید که روحانیت خود را از آن تطهیر می کرد و مردم هم به تبع ایشان از آن رویگردانی نمودند. این سوال همچنان به قوت خود باقی است: سرکوب، حذف یا کناره گیری روحانیت، چگونه روی داد؟ آیا واقعا یک پروسه بود یا پروژه یا ترکیبی از این دو؟ تاریخ به ما می گوید در آن مقطع، هم فتنه های روزگار بسیار سهمگین بودند، هم استبداد و استعمار در شیطنت ورزی چیزی فرونگذاشته بودند و هم دو دستگی، دلزدگی و دلمشغولی های بی موقع برخی رهبران دینی، در نافرجامی نهضت بی تاثیر نبود.
ظهور و انتشار تمدن جدید غرب به غلبه آن بر سایر تمدنهای بشری منجر شد و در نتیجه تمدنهای مزبور در معرض نوسازی اجباری قرار گرفتند. اما اقدامات عملی مربوط به نوسازی، جنبه بیرونی و آشکار آن را نمایش میدهد. جنبه بنیادین و اصلی نوسازی به نحوه تفکر و تلقی از نوسازی مربوط میشود. تفکر و تلقی از نوسازی وجوه و مراتب گوناگون دارد. راهبرد یا استراتژی نوسازی، از وجوه فکری مهم نوسازی بهشمار میآید؛ زیرا از سویی هدف و غایت و از سوی دیگر روش تحقق نوسازی را تعین میبخشد. یافتههای این تحقیق نشان میدهد که از آغاز سلسله قاجاریه تا ظهور مشروطیت، راهبردهای نوسازی مختلفی در درون حاکمیت قاجارها ظهور کرد و صرفنظر از ماهیت آنها، هیچ یک به پارادیم غالب و راهنما در جامعه ایران تبدیل نشدند و در نهایت نحوه تلقی و فهم از نوسازی و استراتژی مناسب آن به امری بحرانی و بحرانزا مبدل شد.
هنری مارتین، ژوزف ولف، و رابرت بروس از جمله مبلغان کارآزموده و سرشناس مسیحی بودند که هرکدام دوره ای از فعالیت تبلیغی خود را در ایران سپری کردند و در گسترش جنبش نوین مسیحی در ایران سهم عمده ای داشتند. آنان علاوه بر فعالیتهای دینی و فرهنگی و انجام خدمات رفاهی مانند کمکهای پزشکی و آموزشی در ایران، با نگارش سفرنامه های خود در شناخت ایران برای دنیای غرب سهیم شدند. مطالعه در مورد انگیزه ها و شیوه های تبلیغی آنان در ایران ما را در باور متداول درباره سکولاربودن تمدن غربی دچار تردید می کند؛ چراکه به خوبی معلوم می شود مبلغان مذکور تحت حمایت اشخاص و نهادهای سیاسی استعمار در کار خود موفقیتهایی به دست می آوردند و این می تواند موجب این سوال شود که چرا استعمار و مسیحیت دست در دست یکدیگر به سیاحت و نفوذ در شرق می پرداختند و چه رابطه تنگاتنگی میان آنها وجود داشته است؟ تفصیل جالبی پیرامون این موضوع در مقاله زیر فراهم گردیده است که تقدیم شما می گردد.
علامه قزوینی که جایگاه رفیعش در ادبیات ایران نه تنها در میان ایرانیان بلکه در میان سایر ایران دوستان و ایران شناسان هم پرپیدا است، از جمله نوابغ و نخبگانی است که در جریان مشروطیت، به شایستگی و بایستگی دخالت کرد و شاعر ملی ایران لقب گرفت. او خود از مریدان شیخ فضل الله نوری(ره) بود و در مکاتباتش با شیخ، خودش را خانه زاد معرفی می کرد. قزوینی از پاریس نامه ای طویل برای شیخ فرستاد که مشروحی از مواضع مطبوعات و محافل خارجی در قبال نهضت مشروطه ایران را بازگو می کرد. این نامه که گویا به سفارش شیخ فضل الله تتبع و نگارش یافته و قرار بود سلسله وار تداوم یابد، دارای اهمیت تاریخی است. به قول علامه قزوینی، تا قبل از ماجرای مجلس و مشروطه، هر سه ماه به سه ماه خبری از ایران در جراید اروپا نبود، اما ازآن به بعد جریده های اروپایی لحظه به لحظه اوضاع ایران و مجلس نوبنیاد ملی را در صفحات خود منعکس می کردند. البته این مساله نشان دهنده تیزشدن شامه منفعت پرستی دول غربی بود، اما درعین حال حساس شدن فعالیتهای ایرانیان را نیز نشان می داد.