مکتب نگارگری بغداد، از ابتدای حکومت خلفای عباسی به عنوان یکی از قدیمی ترین مکاتب نگارگری اسلامی به مصور سازی کتبی با موضوعهای علمی و فنی پرداخته است، چرا که در ابتدا به جهت منع مذهبی تصویرنگاری در این دوران، هنرمندان از کشیدن تصاویر انسانی خودداری می کردند. این مکتب در دوره های بعد که شهر بغداد تحت حاکمیت سلسله های مختلف قرار گرفت، شکل و سمت و سویی دیگر پیدا کرد. در دوران آل جلایر و حکومت عثمانی، هنرمندان به ترتیب به مصور کردن نسخه های ادبی، مثل دیوان خواجوی کرمانی در دوره آل جلایر و نسخه های عرفانی و مذهبی روی آوردند. در مکتب بغداد عثمانی شاهد مصور سازی کتبی با مضامین شیعی تحت تاثیر هنرمندان و حامیان هستیم که در آنها چهره پیامبر(ص)، حضرت علی(ع) و اهل بیت رسول به تصویر کشیده شده است. در این مقاله سعی بر آن است، با توجه به روند و سیر تحول و کتب مکتب بغداد از ابتدا تا دوره عثمانی و آشنایی با کتب مذهبی مصور شده در این دوران به بررسی نگاره هایی از نسخه های سیر النبی، حدیقه الشهداء، نفحات الانس، مقتل آل الرسول و ثواقب مناقب در زمان حکومت عثمانی خواهیم پرداخت. جهت رسیدن به اهداف مقاله سئوالاتی مدنظر بوده است: 1- مضامین شیعی در نگاره های نسخه های مصور بغداد کدام است؟2- در کدام یک از دوره های مکتب بغداد نگارگران از مضامین شیعی استفاده بیشتری برده اند؟نسخ مصور مکتب نگارگری بغداد با مضامین شیعی، دارای چه ویژگیهایی تصویری و هنری هستند؟ کلیدواژگان: نگارگری مکتب بغداد ، مکتب بغداد آل جلایر ، مکتب بغداد عثمانی ، مضامین شیعی
نقاشی ایرانی همواره متاثر از ادبیات بوده است. مقاله حاضر در پی آنست که میان نگاره ?سوگ شوی لیلی? منسوب به شیخ زاده و اشعاری از لیلی و مجنون نظامی در این باره، مقایسه ای تطبیقی صورت دهد. نظامی از سردمداران شعر تغزلی است که منظومه های او، بالاخص لیلی و مجنون با قدرت تصویرگرانه ویژه، همواره مورد تقلید شاعران و توجه نگارگران بوده است. در این جستار پس از شرح ابیات فوق از نظامی و بررسی نگاره همتای آن از خمسه سال 900 ه.ق مکتب هرات، کنکاشی در شباهت ها و تفاوت های دو اثر صورت میگیرد. علیرغم القای فضای سوگ در دو اثر، کانون توجه دو هنرمند متفاوت بوده و نقاش خود را مقید به وفاداری تام به کلام شاعر نکرده است. با وجود تمرکز نظامی بر حالات درونی لیلی، که در ظاهر عزادار شوهر و در واقع محزون از فراق محبوب است، و تصریح شعر به تنهایی او، شیخ زاده یک مجلس سوگواری واقع گرایانه با افراد زیاد را نقش کرده و توصیفات نظامی از احوال لیلی را به اشخاص مختلف نسبت داده است. میتوان گفت به دلیل تفاوت در ابزارهای بیانی دو هنر و فضاهای فرهنگی متفاوت در زمان خلق آثار، همگامی نگاره با شعر آن مو به مو نبوده و دو هنرمند دو نوع نگاه متفاوت بیرونی و درونی به یک موضوع داشته اند.
این مقاله تحلیلی نشانهشناختی است بر یک اثر نگارگری از شاهنامه طهماسبی شاهکار نگارگری ایران در مکتب تبریز صفوی که بهدست خواجه عبدالعزیزنقش گردیده است. ابتدا روش ساختگرایانهی فرهنگی (مکتب مسکو-تارتوکه واضع آن یوری لوتمان میباشد) و شیوهی ساختگرایانه در تحلیل و بررسی نظام تصویری را، که بر بنیاد تقابل انسان و طبیعت و دو محور جانشینی و همنشینی و دلالتهای صریح و ضمنی قرار دارد، شرح میدهد. آنگاه میکوشد با برخورداری از این روش، مطالعهای تحلیلی بر نگارهِی «زال و سیمرغ» را ارائه دهد. نتیجه این بررسی، در قالب نظام طبیعت و فرهنگ، تقابلی فضایی و کلی را میان بیان واقع گرا و اسطورهای نشان می دهد. در انطباق نشانههای تصویری درنگارهی عبدالعزیز و نشانههای کلامی شعر فردوسی، نیز آشکار میگردد که بنابر ماهیت ساختار تصویر نحو زمانی روایت به نحو مکانی تبدیل مییابد و نشانههای زبانی و صنایع بدیعی شعر به نشانههای تصویری سادهِی حالتی ترجمه میشود و نگارگر در حرکت از اثر ادبی به متن تصویری به شیوهای تقلیل گرا دست مییازد. در آخر چنین عیان میگردد که گویا قهرمان صحنهی نگاره و کنشگر اصلی روایت، یعنی زال، حلقهی اتصال وجوه متضاد طبیعت و فرهنگ قرار گرفته و دو فضا را به هم پیوسته است.
این مقاله با استفاده از منابع کتابخانه ای و روش تحلیل محتوای بصری به بررسی ابعاد گرافیکی نشانه ها پرداخته، کیفیت و کمیت پرکاربردترین نمادهای گیاهی در 30 ساله اخیر را نشان داده است. جامعه آماری مورد بررسی به صورت انتخابی، تعداد 236 نشانه معاصر ایرانی را در بر می گیرد. ویژگی مشترک آنها استفاده از نماد گیاهی در طراحی نشانه است. یافتن پرکاربردترین نمادهای گیاهی در طی سه دهه گذشته هدف این بررسی است. نتایج نشان می دهد که نمادهای گیاهی در بین نشانه های مورد بررسی، بیشتر به سبک طراحی تجریدی گرایش یافته اند. علاوه بر نقش گل ها، طراحان، دراستفاده از نقش اسلیمی، توان بالقوه آن را در انواع کاربردهای فرهنگی، اجتماعی، تولیدی، سیاسی، تجاری، به صورت حد اکثر و بالفعل ارائه کرده اند. همچنین بیشترین کاربرد این نمادها در زمینه های فرهنگی بوده و اکثراً به صورت تلفیقی با تصاویر یا نوشتار همراه شده اند. این نتیجه علاوه بر رصد جایکاه طراحی نشانه، برای بررسی سمت و سوی حرکت جریانات هنری گرافیک معاصر ایران هم می تواند شاخص باشد و احتمالآ به حوزه های دیگر هنر و علوم اجتمایی نیز تعمیم پذیر خواهد بود.
نقاشی واق در حقیقت اصل ششم هنر نگارگری و کتاب آرایی ایران است که تقریباً از سده ششم هجری وارد هنر کتاب آرایی ایران گردید. این نقاشی ترکیبی از عناصر گیاهی و شاخ و برگ های گل ها و صورتک های انسانی و حیوانی است و بیشتر در حواشی نسخه ها، روی جلدها، حواشی نگاره های تک برگی و غیره از آن استفاده می کردند. منشأ پیدایی این نوع نقاشی و بویژه عنوان آن موقوف به افسانه ای درباب درختی در جزایر واقواق است که میوه این درخت شکل انسان بوده است و همین نکته گرچه ریشه در افسانه های غیر واقعی دارد، هنرمندان را الهام می بخشد تا در شرایطی که کشیدن صورت و پیکره انسان و حیوان بر طبق احادیثی تحریم شده بود، از آن به عنوان آرایه تزیینی بهره بگیرند و شکل خاصی را پدید بیاورند که یکی از اصول هفتگانه نقاشی ایران گردد. نقاشی واق با گذشت ایام اشکال مختلفی به خود گرفت. نخست ترکیبی از عناصر گیاهی و صورت انسان بود و سپس صورتک های گوناگون حیوانات را نیز شامل شد. در این مقاله پیدایی و شکل گیری و انواع نقاشی واق و بویژه حضور آن در کتاب آرایی ایران بررسی و فحص می شود. گفتنی است که این مقاله نخستین بررسی و تحقیق در این باب است که در ایران و حتی جهان منتشر می شود.
نماد نام یا نمایهای است که افزون بر معنای قراردادیاش دارای معانی متناقضی باشد و چیزی ناشناخته و گنگ را بنمایاند. برخی از نمادها از تجربیات شخصی فرد ناشی میشوند اما برخی دیگر در بین تمام انسانها در تمام دوران مشترکاند. از نظر کارل گوستاو یونگ این مفاهیم مشترک بین انسانها زادهی ناخودآگاه جمعی بشراست وکهنالگو نامیده میشود. در بسیاری موارد یک انگاره یا نمایه از ناخودآگاه به خودآگاه راه مییابد و هنرمند یا فیلسوف آنچه به خودآگاهش راه یافته را در قالب یک اثر هنری یا فلسفی ارایه میکند. در هنگام تحلیل چنین اثری است که آگاهی از کهنالگوها و ناخودآگاه جمعی مورد نظر یونگ مثمر ثمر واقع میگردد. نگارنده با تکیه بر چنین دیدگاهی نمادهای مربوط به حاکمیت عنصر بیگانه بر قوم ایرانی را در دو نگاره از شاهنامهی شاه تهماسب بررسی کردهاست. هر چند نمادهای موجود در اثر نگارگران این شاهنامه تا حدودی متأثر از نوشتار شاعر است اما نگارگر به عنوان هنرمندی مستقل، ردّی از نمادهای مورد نظر خود را در اثر به جا گذاشتهاست. هر دو هنرمند غلبهی بیگانه را امری مقطعی و گذرا دانستهاند و ظهور اسطورهی قهرمان و پیروزی هویت جمعی ایرانیان بر عنصر بیگانه را در اثر خویش نمادین ساختهاند.