سید امیر منصوری

سید امیر منصوری

مدرک تحصیلی: استادیار دانشکده معماری، پردیس هنرهای زیبا، دانشگاه تهران، ایران.

مطالب
ترتیب بر اساس: جدیدترینپربازدیدترین

فیلترهای جستجو: فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۱۲۱ تا ۱۳۶ مورد از کل ۱۳۶ مورد.
۱۲۱.

«نظریه شکل خوب فضای عمومی» مروری انتقادی بر معیارهای شکل گیری فضای عمومی کارآمد(مقاله علمی وزارت علوم)

کلیدواژه‌ها: فضای شهری فضای عمومی فضای اجتماعی آسیب شناسی مرور انتقادی

حوزه‌های تخصصی:
تعداد بازدید : ۲۶۶ تعداد دانلود : ۲۱۸
بیان مسئله: علی رغم توافق کلی درباره ضرورت وجود فضاهای عمومی کارآمد برای بهبود ابعاد مختلف زندگی در شهر، در زمینه معیارهای شکل گیری فضای عمومی کارآمد به عنوان مفهومی همواره در حال تکامل یکپارچگی وجود ندارد. به نظر می رسد برخی از معیارهای برشمرده شده بنابر جزء نگری و بخشی نگری فلسفی، با سیر تحول این مفهوم از فضای شهری بر اساس تقابل توده و تهی به فضای ایده آل برای تحقق دموکراسی و شکوفایی حیات اجتماعی و موجودیتی فرایندی و رابطه ای همگام نیست. این مسئله نیاز به بازبینی تعاریف هنجاری «شکل خوب فضای عمومی» را با اتخاذ دیدگاهی کل نگر و دربردارنده ابعاد انسانی-معنایی فضا و اثرگذاری عاملیت های دیگر نظیر ویژگی های زمینه و نهادهای قدرت روشن می سازد.هدف پژوهش: هدف از نگارش این پژوهش، ارزیابی نظریات موجود درباره «فضای عمومی کارآمد» و ارتباط آن با سیر تحول معنایی و عملکردی فضا در حوزه عمومی شهر است. به گونه ای که ضمن ارائه تصویر کلی از روند تحول مفهوم میان رشته ای «فضای عمومی»، شکاف دانش در ادبیات نظری پیشین مشخص شده و با ارائه رویکرد مناسب تر، امکان پیشرفت و توسعه تئوری در این زمینه مهیا شود.روش پژوهش: به منظور ترکیب و نقد دیدگاه های پیشین و زمینه سازی برای مفهوم سازی مجدد در زمینه «فضا در حوزه عمومی شهر» از روش تحقیق مرور یکپارچه بهره گرفته شده است. اطلاعات به روش مطالعه کتابخانه ای براساس ساختار مفهومی مرور گردآوری شده و به روش تحلیل انتقادی و طبقه بندی مفهومی، تجزیه و تحلیل شده است.نتیجه گیری: تعاریف هنجاری-تجویزی فضای عمومی کارآمد با روند تحول تعریف محتوایی-توصیفی فضای عمومی همگام نیست. درنتیجه جهت گیری معرفت شناسانه نادرست به مفهوم فضا، معیارهای جزءنگرانه تنها به یکی از وجوه کالبدی و معنایی فضا یا جمع جبری این دو مورد توجه کرده و تصویری جامع از مفهوم چنددیالکتیکی و مورد مناقشه فضا در حوزه عمومی شهر ارائه نمی دهند. به گونه ای که علی رغم اشکال جدید ارتباط درهم تنیده انسان و شهر در لوای مفاهیم «مکان عمومی» و «فرایند شهری عمومی»، شاهد نوعی عقبگرد تاریخی به مفاهیم «فضای شهری» یا بازنمایی و تصویری گزینش شده از مفاهیم «فضای عمومی» و «مکان عمومی» هستیم. تعریف شکل خوب فضای عمومی بنابر ماهیت پیوسته در حال تحول و چندعاملیتی فضا، باید فراتر از دستورالعمل هایی درباره شکل دهی به فضا بوده و با تکیه بر رویکردی کل نگر و تدوین مجموعه راهبردها و قواعد منعطف و پارادیمی کل نگر، چندبعدی و چندمقیاسی و معادله ای چندمجهولی، فرایندهای پویای شکل گیری فضای عمومی را دربرگیرد.
۱۲۲.

تأثیر مؤلفه های ذهنی بر آنالیز نحو فضا با بهره گیری از گراف وزن دار (نمونه موردی: خانه هنرمندان تهران)(مقاله علمی وزارت علوم)

کلیدواژه‌ها: نحو فضا حرکت طبیعی گراف وزندار همپیوندی

حوزه‌های تخصصی:
تعداد بازدید : ۲۳۴ تعداد دانلود : ۲۱۷
بیان مسئله : روش نحو فضای معماری به عنوان یکی از سامانه های منطقی پژوهش در دهه اخیر بسیار توسعه یافته است ولی با تمام مزایای آن نقدهای جدی نیز به آن وارد می شود. یکی از این نقدها کم توجهی به ویژگی های فردی و ذهنی محیط مصنوع و تمامیت وجودی انسان در فضا و قراردادن پیکره بندی فضا به عنوان اساس تحلیل الگوهای رفتاری است. سؤال اصلی پژوهش این است که چگونه می توان اثر چنین ویژگی هایی از فضا را همزمان با پیکره بندی فضا مورد بررسی قرار داد؟ در این مقاله فرض بر این است که با استفاده از گراف وزن دار به جای گراف ساده ارزش منحصر به فرد هر فضا تعیین می شود و نتایج حاصل دقیق تر و قابل استناد تر هستند. هدف پژوهش : هدف این مقاله، درنظرگرفتن تأثیر مؤلفه های ذهنی فضا در کنار پیکره بندی فضا بر حرکت و در نتیجه رفتار انسان در یک بنای معماری است. این تحلیل همزمان از وزن مؤلفه های ذهنی و آنالیز نحو فضا می تواند بخشی از نواقص روش فعلی در تحلیل های نحو فضا را برطرف سازد. روش پژوهش : تحلیل های این مقاله به دو روش کیفی و کمی صورت گرفته است. تحلیل هم پیوندی و تحلیل Agent-based به عنوان دو پارامتر مرتبط با موضوع مقاله به دو روش سازمان فضایی، خانه هنرمندان را بررسی کرده است. نخست به روش رایج و با بهره گیری از گراف ساده به وسیله نرم افزار «Depthmap» محاسبه شده و در روش دوم وزن مؤلفه های ذهنی به روش «AHP» تعیین شده و در محاسبات نحو فضا لحاظ شده است. در انتها به روش «دروازه شمارش» قابلیت استناد به نتایج قیاس شده است. نتیجه گیری : مقایسه دو روش ذکر شده نشان می دهد نتایج به دست آمده به وسیله گراف وزن دار توانسته است به صورت دقیق تری با جریان های حرکت در فضای خانه هنرمندان تطبیق داشته باشد.
۱۲۳.

بی آبان آبادان

کلیدواژه‌ها: یزد آب آبادانی آیه وجود خیر

حوزه‌های تخصصی:
تعداد بازدید : ۲۲۶ تعداد دانلود : ۱۰۳
یزد حداقل در عصر ساسانی، در نقطه ای مرکزی در ایران در تقاطع دو راه اصلی کرمان-ری و فارس-خراسان پدید آمده است. ساختمان فلات ایران در این نقطه، یزد را در شمار شهرهای کم آب قرار می دهد. اگرچه با افزایش جمعیت و مصرف بیشتر، کم آبی یزد از مشکل به بحران تبدیل شده است. از شیرکوه که منبع آب یزد است تا شهر، ۴۵ کیلومتر فاصله است. شهرهای تفت و مهریز چندین قرن پس از یزد در نزدیکی شیرکوه احداث شدند. یزد اما در ابتدا قلعه ای بوده برای حفاظت و تأمین خدمات راه که تدریجاً گسترده شد. وزن زندگی اقتصادی و نظامی وابسته به دو راه باستانی آن قدر بود که تا امروز، علی رغم دوری از سرچشمه آب، همچنان یزد نسبت به تفت و مهریز شهر بزرگتری است با شاخص های تمدنی و فرهنگی بالاتر از متوسط کشور. از جمله مظاهر تمدن باستانی ایران که در یزد مورد توجه جدی واقع شد و به نمونه های عالی خود دست یافت، آب بود. آب در یزد، این شهر آباد ولی بی آب، با دو معنا جایگاه یافت: آیه وجود و نماد خیر. از یک سو به عنوان مظهر وجود و کمال (افسانه آناهیتا) بود، و از سوی دیگر نماد صفات وجود کامل که در زمین جلوه گر می شد. بُعد نازل و معقول نقش آفرینی آب نمایش های گوناگون برای جلب توجه مخاطب به صورت آب بود. نمادهایی که در عناصر طبیعی، نقوش هندسی، نقش های طبیعت، زبان، آداب و امثال آن به دست انسان ها ساخته و پرداخته شدند تا راوی چیستی های نافع و سودمند آب در زندگی مردم یزد باشند. این رویکرد ضرورت تداوم حیات در ناحیه کم آب و ابزار حفاظت آب است.بُعد عالی و حسی نقش آب در یزد، ایجاد موقعیت های مواجهه با آب بود؛ خود آب. به نحوی که مخاطب بتواند جلوه های مختلف از آب را لمس کند. مواجهه حداکثری با موجودیت آب با صورت های گوناگون دستور کار توسعه ارتباط هستی شناسانه انسان با آب بود. شناخت ظرفیت های آب و ابعاد مختلفی که بتوان برای لمس و درک آن ها زمینه سازی کرد. ابداع فضاها و موقعیت هایی که ناظر بتواند از منظر آن ها به آب نظر کند.معماری یزد مظهر مشهوری از ظرفیت فرهنگی-تمدنی این شهر است که در عین بی آبی و قرارگیری در ناحیه ای خشک و بی آبان (بیابان)، توانسته به شاخص های برتر آبادانی دست یابد. رشد خانه های حیاط دار به مرکزیت آب نمایی که جوهر معماری خانه محسوب می شود از این سنخ است. در مسیر قنات هایی که از زیرِ زمین عبور می کردند، هرجا ممکن بود ارتباطی با آب برقرار شد تا در پایاب ها مردم حول آب گرد هم آیند. گودال باغچه ّایی که زمین را می شکافت تا در عرصه حیاط، جریان آب را به مثابه جلوه عنصر مثالی پیش چشم ساکنان آورد. آب نمای عظیم باغ دولت آباد، در محیطی کم آب جز زمینه ای برای تأکید بر شکوه آب توجیهی ندارد. با دقت در پویش شکل گیری معماری در یزد می توان گفت معماری در این شهر بر اساس منظره پردازی از آب و مواجهه انسان ها با آب برپا شده است.عکس روی جلد از نگارنده مربوط به کوشک باغ پهلوانپور در مهریز نمونه ای از منظره پردازی با رویکرد حداکثری کردن مواجهه با آب و طبیعت است. حالِ خوبی که ناظر در این فضا به دست می آورد ناشی از غوطه وری در منظر از طریق مواجهه و لمس طبیعت است.
۱۲۴.

آب، محله، رشد(مقاله علمی وزارت علوم)

کلیدواژه‌ها: آب محله رشد منظر سمنان

حوزه‌های تخصصی:
تعداد بازدید : ۲۲۱ تعداد دانلود : ۱۹۱
اینکه زندگی وابسته به آب است را همه می دانند. «مِنَ الماء کُلُ شیء حَی». حیات اما، وابسته به حرکت است. شیء ثابت را حیات مند نمی شناسند. حیات را با جان نیز یکی می دانند. جانداران آن هایی هستند که حیات و حرکت دارند. مفهوم حیات و حرکت برای گیاهان و حیوانات نسبتاً قابل درک است. حیات نباتی و حیوانی، زندگی در عرض است. هرچه از ابتدا دارند، همان است که توسعه پیدا می کند. حرکت گیاه و حیوان که وابسته به آب است، حرکتی در عرض است که تفاوت مؤثری در رتبه وجودی آن ها ایجاد نمی کند. حرکت برای انسان به رشد او منجر می شود. رشد مفهوم عمیق تری از توسعه دارد. توسعه را می توان تحول استعداد درونی دانست که بالفعل می شود. رشد اما، توسعه ای است که بیرون از ظرفیت های ماده رخ می دهد. رشد، تولید مرتبه بالاتری از موجود است. زنبور عسل دارای ظرفیتی است که غریزه خوانده می شود. بالفعل کردن توان درونی زنبور از جنس توسعه است. امکانی مادی که وقوع پیدا می کند. زنبور با تحقق حرکت مادی خود شأنی بالاتر از آنچه برای او پیش بینی شده بود نمی یابد. این حرکت در عرض است. تحقق صفت ها و استعدادهای نهفته موجود مادی. رشد منحصر به انسان است. انسان هم ظرفیت های خاص خود را دارد. هم امکاناتی که با حرکت در عرض و تحقق ظرفیت های مادی درونی او حاصل می شود و هم حرکت در طول که از طریق به کارگیری خلاقیت و آفرینشگری او در عرصه روحی به دست می آید. رشد انسان بخشی از حیات اوست. حیاتی که وابسته به آب است. ادله وابستگی توسعه مادی و حیات حیوانی انسان به آب پیداست. نکته آن است که حیات انسان با تحقق ظرفیت های مادی او پایان نمی یابد. پس از تحقق استعدادهای درونی، تمنای انسان حیات معنوی است که به آن رشد گفته می شود. ای برادر تو همه اندیشه ای مابقی خود استخوان و ریشه ای «مولوی» برای تحقق رشد نیز آب یک عنصر پایه ای است. تصور نقش عنصر مادی در تولید امر معنوی دشوار است. اما دقت در وابستگی روح انسان زنده به جسم او درک این رابطه را آسان می کند. انسان برای رشد خود دو عرصه زندگی فردی و اجتماعی را پیشِ رو دارد. در مقیاس فردی، همنشینی با آب به حس طراوت و پاکی منتهی می شود. برای ایرانیان که آناهیتا، اسطوره بزرگ طهارت و باروری خود را در ربط با آب انگاشته بودند، مقام آب برای درک معانی کمال و تقدس به کار می آید. ادراکاتی که به وسعت روح و رشد انسانی می انجامد. بازنمایی آب در زبان، هنر و فرهنگ ایران نیز مؤید نقش پراهمیت آن در تحقق مفاهیم استعلایی است. «آبِرو» به معنای ارزش معنوی انسان، آب به معنای ارزش در شعر مولوی: آب کم جو تشنگی آور به دست تا بجوشد آب از بالا و پست   و شعر سهراب سپهری: آب را گل نکنیم... نمونه هایی از جایگاه آب در ذهن انسان ایرانی است که آن را لازمه کمال و رشد می شمارد. رشد انسان در مقیاس جمعی داستان جذاب تری دارد. رشد فردی انسان تا سن بلوغ در محدوده خانواده میسر است. پس از آن ظرف مناسب رشد برای انسان، جامعه است. جامعه نیز از افراد انسانی تشکیل شده که کمال او وابسته به آن هاست. در نتیجه یک حرکت رفت و برگشتی رخ می دهد که رشد انسان وابسته به جامعه و کمال جامعه مشروط به رشد افراد آن است. لذا لازم می آید تا جامعه انسانی موقعیت هایی خلق کند که هم فرد و هم جامعه از خلال آن قوام یابد. طبعاً این خلاقیت معطوف به فرهنگ و اندیشه هر قوم است. در ایران و جهان اسلام، آب بازیگر اصلی خلق فضاهای حیات بخش است. حیاتی که موجب تأمل و ادراک حسی فردی و همبستگی اجتماعی است. در عین حال این بازیگر، اسطوره ای با قداست ذاتی است که به تأیید هر دو فرهنگ ایران و اسلام رسیده است. اینکه شهرهای ایران بر مبنای تعامل با آب شکل بگیرند امر غریبی است. در فلات ایران که حداقل در هزاره اخیر دچار ندرت منابع آب است نمایش آب با حفاظت آن تنافر دارد. هر چیز گران بها جبراً از دسترس خارج می شود. آب اما، به اعتبار معنای عمیق و ارزش حیاتی آن برای تداوم زندگی شهری و روستایی، نه تنها به پستوی حفاظت برده نشد، بلکه به میانه زندگی خزید تا ضمن نمایش زیبایی، محل تعامل آحاد جامعه باشد. آن چنان که در کتاب «سه گانه منظر ایرانی» آمده، اساس شکل گیری بسیاری شهرها و روستاهای ایران بر منبع آبی گذاشته شده که در مرکزیت قلمرو آن ها و به شکلی نمادین آراسته شده است. در تصویری که بر جلد این شماره منظر نقش بسته نیز صحنه ای بهشتی در شهر کویری سمنان را مشاهده می کنیم که باشگاه اهالی است برای دیدار. جریان آب به کوچه ها شکل می دهد و در پی آن ها مرز محلات را تبیین می کند. اینجا آبی که از استخر ذخیره خارج می شود در هر چرخش خود، درنگی می کند تا بهانه ای باشد برای تجمع شهروندان و تحقق اجتماعی که ضامن رشد انسان است. آب، زیربنای ساخت محله به مثابه قلمروی تحقق اجتماع و رشد انسان است. سلیقه شهرداری سمنان در نامگذاری این کوچه به نام «انگار»، که بر ما روشن نیست نامی قدیمی است یا بدیع، جالب است. کوچه انگار، مکانی برای رویاپردازی و تخیلات کودکانه ای است که آینده انسان ها را می سازد.
۱۲۵.

به کارگیری مؤلفه های بومی قلمرو در جهت افزایش تعاملات اجتماعی در مجموعه مسکونی نواب(مقاله علمی وزارت علوم)

کلیدواژه‌ها: بلندمرتبه مسکونی ارزان قیمت تعاملات اجتماعی قلمرو کوچه مؤلفه های بومی

حوزه‌های تخصصی:
تعداد بازدید : ۱۹۷ تعداد دانلود : ۱۹۱
بیان مسئله: از بدو پیدایش و فراگیری ساخت بلندمرتبه های مسکونی، تعاملات اجتماعی به عنوان مؤلفه ای مهم و اثرگذار مورد دقت بوده است. با این حال در بسیاری از بلندمرتبه های ارزان قیمت عدم توجه به این موضوع باعث افزایش ناهنجاری ها و نابه سامانی های اجتماعی می شود.هدف پژوهش: هدف این پژوهش تبیین مؤلفه های قلمروی مستخرج از محله ایرانی به عنوان سازوکاری فضامند در جهت افزایش تعاملات اجتماعی در بلندمرتبه مسکونی ارزان قیمت است. پس از آن پاسخ به این سؤال که مؤلفه های بومی قلمرو در مجتمع نواب چقدر به کار گرفته شده و چقدر برای ساکنین ترجیح داده می شود، هدف بعدی این پژوهش است. روش پژوهش: محققین فراوانی مفهوم قلمرو را متأثر از زمان و فرهنگ می دانند. پس در این پژوهش با استفاده از روش توصیفی و تحلیلی به استخراج مؤلفه های قلمروی محله، به عنوان شکل فرهنگی سکونت ایرانی پرداخته می شود. در گام بعدی مؤلفه های مستخرج در قالب پرسش نامه ای از ساکنین مجتمع مسکونی نواب مورد سؤال قرار می گیرد.نتیجه گیری: باتوجه به نتایج پژوهش هایی که وضعیت تعاملات اجتماعی را در نواب بررسی کرده بودند و نتایج پژوهش موجود، سطح رضایت از تعاملات اجتماعی کم تر از متوسط بیان شد. با بررسی مؤلفه های به دست آمده قلمرو درصد کمی از ساکنین از وضعیت قلمروی موجود رضایت داشته با این حال بسیاری از آن ها علاقه مند به کارگیری مؤلفه های قلمروی در فضا بوده اند. در مورد تعاملات اجتماعی نیز با این که میزان نفرات کمی از تعاملات اجتماعی موجود راضی بودند هم چنان تعداد قابل توجهی تمایل به افزایش تعاملات اجتماعی داشتند. در این میان مؤلفه مرکزیت و مالکیت دو مؤلفه ای است که برای پرسش شوندگان در فضای مجتمع نواب بسیار کم تر ملموس و مشهود قرار گرفته است.
۱۲۶.

سرمقاله: کمیته نما؛ انحراف سلیقه ای یک مطالبه دیرین(مقاله علمی وزارت علوم)

کلیدواژه‌ها: کمیته نما سلیقه صورت هویت

حوزه‌های تخصصی:
تعداد بازدید : ۱۹۲ تعداد دانلود : ۱۳۳
قریب یک دهه است که ابتدا در تهران و سپس در شهرهای دیگر به تقلید از مرکز، کمیته های نما برای هدایت نمای ساختمان ها تشکیل شده است. این کار پاسخ به مطالبه ای به عمر چند دهه پس از پیروزی انقلاب اسلامی بود که ابتدا «هویت» و سپس «هویت ایرانی-اسلامی» را در شهر و معماری تمنا می کرد. افزایش حساسیت در «بازگشت به خویشتن» و آغاز «رنسانس اسلامی» در سال های نخستین تشکیل جمهوری اسلامی به برقراری جلسات متعدد دانشگاهی و مذهبی برای بررسی رابطه «سنت و مدرنیته» انجامید. در جریان مبارزات پیش از انقلاب، گسترش نارضایتی روشنفکران و انقلابیون از خودباختگی رژیم پهلوی در برابر غرب، فرح پهلوی سیاستگذار فرهنگی رژیم را به ایجاد جریانی مصنوعی و شکل گرا از تلفیق معماری مدرن با عناصر سنتی واداشت. نسلی از معماری یادمانی از قبیل موزه هنرهای معاصر و مدرسه مدیریت نتیجه این سیاست دربار بود. برای تئوریزه کردن این جریان کنفرانس «پیوند سنت و تکنولوژی» با حضور دست چینی از مشاهیر معماری ایران و جهان به ریاست فرح پهلوی در اصفهان برگزار شد. در عین حال، جریان رسمی معماری کشور و آنچه که از سوی بدنه حاکمیت در لوای الگو و قانون ترویج می شد، مدرنیسم مثله شده و بی محتوای متکی بر مصرف کالای لوکس و تقلید از صورت جریان های غربی بود. انقلاب اسلامی مطالبه احیای هویت تاریخی ملت ایران را نمایندگی می کرد. در سال های پیش از انقلاب اما، اقدام مؤثری در این زمینه به عمل نیامد. شرایط اقتصادی ناشی از جنگ و تحریم، نادانی مدیریت های مربوطه در کشور و قدرت گرفتن جریان های غرب گرا در بدنه اجرایی نظام مجالی برای پاسخگویی علمی و عمیق به مطالبه احیای هویت باقی نگذارد. در دهه ۹۰ به سفارش شهرداری مطالعه ای برای تدوین ضوابط نما انجام شد. روش مطالعه به رویه بولتن سازانی که احساسات مسئولان را با گزینش اخبار مدیریت می کردند، شباهت داشت. در شهر تهران که همزمان هزاران ساختمان در حال ساخت بود، چند نمونه خاص که شاید جز همسایگان آن ها کسی از وجودشان باخبر نبود، نماد گرایش به ابتذال جا زده شد؛ با بهره گیری از مطالبه اجابت نشده یک قرن گذشته در بازگشت به خویشتن، احکام خارق العاده و عجیبی صادر شد: استفاده از رنگ های مبتذل ممنوع؛ و برای دینی شدن دفترچه ضوابط، «منع نصب مجسمه در نما» هم به آن افزوده شد. هیجانی که این مطالعه جهت دار و سست بنیاد در مدیریت شهری برپا کرد، به سرعت به نهادسازی برای مداخله در خصوصی ترین بخش های جامعه انجامید. کمیته های نما برای تصویب نقشه نما که به مدارک فنی قبلی افزوده شده بود تشکیل شد. این کمیته فلسفه وجودی خود را صیانت از حقوق عمومی بیان کرد. از آن پس تا امروز کمیته نما در تهران و بسیاری از شهرهای ایران به ابزاری برای طولانی شدن صدور پروانه، گران کردن ساخت و تحمیل سلیقه اعضای کمیته به هزاران متقاضی پروانه بدل شده است. فرایند تغییر ضوابط مبتنی بر افزایش کمی جزئیات فنی و غیر مرتبط با مطالبه هویت ملی-دینی است. در این مدت جزئیات کم اثر و پیچیده ساختن موضوع نما با هدف توجیه ضرورت وجود کمیته به ضوابط اولیه افزوده شده است. نتیجه عمل کمیته در یک دهه فعالیت آن برای دستیابی به هویت ایرانی-اسلامی تقریباً هیچ است. این ادعا از تکرار مطالبه رهبری انقلاب در آخرین گزارش شهردار تهران به شورا (روزن انلاین ۲۳/۱۲/۱۴۰۲) در مورد حرکت به سوی هویت ایرانی-اسلامی در معماری شهری تأیید می شود. این خواسته بنیادین راهبرد چندبعدی و پیچیده ای است که با ساده سازی مسئله تحقق پیدا نمی کند. همان طور که فرح پهلوی نتوانست مطالبه هویت را با اقدامات روبنایی و یادمانی منحرف کند، کمیته های نما نیز جز نارضایتی حاصلی نخواهند داشت. ادراک هویت، به معنای فهم چیستی متداوم یک پدیده، وابسته به بقای هستی آن است. فهم هستی یک شهر که از خلال مواجهه و تجربه فضا به دست می آید، قبل از هر چیز وابسته به بقای مؤلفه های هستی بخش شهر است. اهمیت احساس وجود شهر از آن روست که مقدمه و شرط ادراک چیستی آن و فهم هویت است. در صورت بقای مؤلفه های هستی بخش شهر است که می توان در خصوص ویژگی های چیستی دهنده آن صحبت کرد. بازخوانی سنت رسول اکرم (ص) در ساماندهی به شهر یثرب و نامگذاری آن به عنوان مدینه النبی نیز حاکی از دقت و اصرار ایشان بر اولویت انتظام مؤلفه های آفرینش شهر بود تا صورت عناصر شهری. دانش مربوط به فضا و مکان نیز بر همین رویه و اصالت هستی شهر نسبت به چیستی آن برای دستیابی به هر سنخ از مطلوبیت صحه می گذارد. با این ترتیب به نظر می رسد کمیته های نما با حاکم کردن سلیقه اعضای کمیته به جای سلیقه مالک نه تنها قاعده «الناس مسلطون علی اموالهم» را مراعات نکرده اند، بلکه در دستیابی به هدف بزرگی که پیش رو قرار داده اند راه اشتباه پیموده اند. اینان بجای شناسایی و خوانش سرشت شهر و مؤلفه های اصلی پدیدآورنده آن و حفظ و بسط آن ها، یکسره به سراغ صورت شکل های شهری رفته اند تا مطالبه هویت کنند. ادراک هویت از شهر یعنی توان خوانش گذشته آن از صورت امروز شهر. احساس و فهم قرارگیری در مکانی که به واسطه معیارها و نگرش خاص آفریده شده و در طی زمان عناصر آن به تدریج رنگ زمانه گرفته اند؛ و تحول صورت ها چنان تدریجی و پیوسته است که حس جدایی افتادگی و بریدن از منشاء در ناظر پدید نمی آید. روشن است که مداخله در پدیده ای پیچیده و تا این درجه از اهمیت که در ساخت ادراک شهروندان اثر مستقیم دارد و علاوه بر مطالبه اجتماعی یکصدساله، مورد عنایت پیامبر گرامی اسلام نیز بوده و در سیره ایشان نقش پررنگی داشته، اولاً بسیار ضروری و ثانیاً نیازمند روش و دانش بنیان است. تصویر روی جلد از نمایی در شهر قم اگرچه به دوگانگی دو نمای سنتی و لجام گسیخته اشاره دارد، در عین حال به سرگشتگی این نسل و مدیریت شهری در ایجاد منظری هویتمند از شهر مطلوب خود صحه می گذارد. 
۱۲۷.

خانه آسمانی

کلیدواژه‌ها: خانه ایرانی سرپناه چهار صفه حیاط مرکزی آسمان

حوزه‌های تخصصی:
تعداد بازدید : ۱۶۵ تعداد دانلود : ۱۰۵
در زبان فارسی، «سرپناه» رایج ترین واژه برای خانه است. پناهگاهی که برای حفاظت انسان ساخته می شود. ترکیب واژه سرپناه از دو جزء «سر» به معنای اصل و بالا و «پناه» به معنای حامی و پوشش تشکیل می شود. یعنی خانه، حامی اصلی انسان و نگهدارنده سر و ارزش او در برابر بیرون است؛ که هم شامل عوامل جوی مثل باد و باران است و هم شامل مخاطرات زمین و جنبندگان آن. فصل مشترک دو معنای مستتر در واژه سر، بالایی رتبه معنوی و موقعیت مکانی، پناه بودن خانه است. مفهوم پناه نیز وابسته به حفاظت و محصوریت است. بنابراین انتظار می رود که سرپناه نام سازه ای باشد که درون گرایی و محصوریت به منظور حفاظت از غیر، کمال خواهی و معناطلبی ویژگی آن باشد. این خروجی سازه ای است که از واژه شناسی سرپناه به دست می آید. صورتبندی این روند به سازه متراکم، بسته و درون گرایی ختم می شود که کاملاً نسبت به بیرون، چه به معنای همسایگی و چه به معنای محیط پیرامون بسته باشد. اما بررسی روند تکامل خانه در ایران با این صورتبندی تفاوت دارد. اطلاعات زیادی از نمونه های اولیه سرپناه و خانه ایرانی در دست نیست. تفسیر نمونه های اولیه سکونت که در غارهای ایران از جمله کرفتو در کردستان به دست آمده، مفهوم سرپناه را معادل فضای بسته، تودرتو، تنگ و جدا از محیط قرار می دهد. پس از آن کاوش هایی که در قدیمترین عرصه های باستانی پیش از تاریخ از جمله شهر سوخته زابل با قدمت ۵۰۰۰ سال به دست آمده نشان می دهد که همان مفهوم از خانه و سرپناه در این عصر جاری است. خانه ها با فضاهای تنگ و تاریک، چسبیده به هم برای حفاظت بیشتر، سرپوشیده، کم نور و بدون روزن های بزرگ به سوی بیرون ساخته شده اند. نقش حفاظتی و بسته خانه در این عصر همچنان معادل جدایی گزینی از بیرون، چه به معنای همسایگی و چه به معنای محیط است. آثار خانه های دوره تاریخی شامل ماد، هخامنشی، اشکانی و ساسانی با عمری بیش از هزارسال، به استناد تغییرات کالبدی و فضایی، نخستین جهش های فلسفی در تعریف خانه و سرپناه نسبت به دوران قبل را نشان می دهد. فارغ از تحولات فنی ساخت و اندازه خانه که دستاورد کمال یافته در طی زمان محسوب می گردند، ظهور اندام های نوین در معماری خانه از تفسیرهای جدید مفهوم سرپناه در این عصر حکایت می کند. حیاط مرکزی و ایوان از آن جمله اند. بازشدن قلب خانه به سوی آسمان، در حالی که چهار طرف آن بسته و فضاهای خانه را تشکیل می دهد، دل انگیزترین خوانش از مفهوم نوین سرپناه است. در این تفسیر، جدایی گزینی از طبیعت و آسمان دیگر مصداق درپناه بودن نیست؛ ارتباطی خاص با دنیای والا و بالا که نه تنها با مفهوم حفاظت تزاحم ندارد، بلکه مبین رابطه ای تکاملی با آسمان است که خانه را در پناه آن توصیف می کند. این رویکرد تدریجاً الگوی اصیل معماری ایرانی را صورتبندی کرد که تا دوره معاصر نیز ادامه داشت. نمونه های اولیه را در الگوی خانه زرتشتیان در جندق و مزرعه کلانتر یزد می توان دید.الگوی حیاط مرکزی در دوره اسلامی تکامل یافت و در مناطق مختلف ایران نمونه های مختلف ایجاد کرد. نمونه های اولیه آن که با تغییراتی در اجزا در مناطق گرم و خشک از جمله فردوس و جندق تا عصر حاضر نیز ادامه پیدا کرد، خانه های چهار صفه را پدید آورد که واشدگاه میانی آنها، که بعضاً ساقه گنبد روباز را نیز در بر دارد، یک حیاط کوچک است که آسمان را قاب می کند. ساکن این خانه، در فضایی محصور نسبت به اطراف، با آسمان همزیستی دارد. بعید نیست که بتوان انتخاب رنگ آبی برای گنبدهایی که بر فضای اصلی معماری ایرانی برپا می شود را اقتباس از این منظر دانست. رواج زیبایی شناسی ترکیب دو رنگ خاکی و آبی در هنر ایران نیز می تواند محصول این فضاسازی باشد. نظام زیبا شناسی ایرانی چنان به الگوی حیاط مرکزی وابسته شد که آن را که از فضای زندگی و خانه به دست آمده بود، به مثابه جوهر و نقطه ثابت معماری به اغلب کاربری ها تسری داد. پس از آن بود که مدرسه و کاروانسرا، مقبره و مسجد و باغ و زندان نیز با این الگو نظام فضایی خود را پیدا کردند. معماری ایرانی محصور نسبت به همسایگی و گشوده نسبت به آسمان است. در بیرون روستای چَم در نزدیکی یزد در پای تپه ای که دخمه زرتشتیان بر بالای آن قرار یافته، مجموعه ای برای پشتیبانی از مراسم و آئین های بزرگداشت اموات احداث شده که فارغ از زمان ساخت، سیاق معماری مجموعه و نحوه استقرار آن در زمین حاکی از بقای جریان اصیل شکل یابی در آن است. در بخشی از این مجموعه بکر، خانه چهار صفه قرار گرفته که در میان آن پایه گنبدی روباز چهار ایوان صحن را به هم متصل می کند. در این حیاط جز آسمان که با اهل خانه زندگی می کند، چیز دیگری پیدا نیست. تکرار این منظر در حالی که هدف از ساخت خانه، ایجاد سرپناه با همه مفاهیم پیچیده و کمال طلب آن بوده، به تولید زیبایی شناسی خاص ایرانی نسبت به معماری خانه می انجامد که زیبایی را معادل حضور آسمان در فضای محصور معنا می کند. گشایش و محصوریت همزمان. این تضاد است که شیرینی خانه ایرانی را پدید آورده است. 
۱۲۸.

دو راهی بحران مسکن در ایران: نوسازی شهری یا توسعه حریم؟

کلیدواژه‌ها: بحران مسکن نوسازی هسته امن محله

حوزه‌های تخصصی:
تعداد بازدید : ۱۵۴ تعداد دانلود : ۱۴۰
بحران مسکن در اغلب شهرهای ایران در ردیف اصلی ترین مسئله های شهر است. ساخت چهار میلیون خانه شعار محوری دولت سیزدهم برای جلب آرای ملت بود. در تنگنای انتخابات زودرس ریاست جمهوری چهاردهم، در فرصت کوتاه تبیین برنامه کاندیداها، پاسخگویی به مطالبه مسکن ترجیع بند بیشتر برنامه هاست. چند ماه قبل و در انتخابات مجلس نیز کاندیداها بر ضرورت حل مسئله مسکن در صدر برنامه های خود تأکید داشتند. در قبال بحران مسکن که زمان خانه دار شدن را برای جوان امروز تا 70 سال و بیشتر پیش بینی می کند، چه راه حلی می توان داشت؟ در یک تحلیل ساده، هزینه های مسکن را شامل زمین، ساخت و عوارض تبیین می کنند و با قیاس قیمت آپارتمان در شهرهای بزرگ با هزینه ساخت، به نقش اصلی زمین در تعیین قیمت مسکن می رسند. بلافاصله در مقابل این تحلیل، فرضیه صفر شدن قیمت زمین مطرح می شود و راه حل توسعه محدوده شهر و تبدیل اراضی ملی به زمین شهری در دسترس قرار می گیرد. فارغ از این که این بازی تکراری زمین خواری در همه دوران های تاریخی بوده است. این نکته در محاسبات از نظر دور می ماند که بخش اصلی قیمت زمین مربوط به زیرساخت ها و خدماتی است که دریافت می کند. زیرساخت که روشن است و خدمات شامل امکاناتی است که در قلمرو زمین در دسترس باشد. چنانچه این زمین بدون زیرساخت های آب، راه، برق و بدون خدمات پایه همچون آموزش، بهداشت و نقلیه عمومی تعریف شود، ارزش چندانی نخواهد داشت تا اثر بزرگی بر قیمت مسکن بگذارد. به عبارت دیگر اثر زمین در فرایند تعیین قیمت مسکن عمدتاً وابسته به زیرساخت و خدمات آن است. رویکرد اساسی در برنامه کاندیداها که از آن غفلت می شود، توجه به بهره وری حداکثری از امکانات شهری است. درحالی که در طول تاریخ سرمایه های زیادی برای ایجاد شهرها صرف شده، به دلایل پیش پا افتاده از قبیل توسعه طرح های جامع یا افسانه هایی همچون سرانه ها و استانداردها بدون آن که مستند به منابع علمی و فنی باشند، رجوع به ظرفیت های شهر برای حل مسئله مسکن، مغفول واقع می شود. نوسازی شهری به مثابه رویکردی دائمی، مستمر و پویا که وظیفه به هنگام شدن خدمات و زیرساخت های شهر با نیازهای نوشونده ساکنان را برعهده دارد، فرایندی است که در لابلای ادبیات دانشگاهی، به گونه ای خاص و مهجور از مداخله های شهری بدل شده که هدف خود را حفاظت کالبدهای تاریخی و حداکثر پهنه های تاریخ مند قرار داده است. در حالی که فرایند نوسازی شهری، چرخه ای دائمی و ضروری است که در قبال نیازهای پویای انسان و اجتماع، جریان داشتن آن ضروری است. در این صورت در مقابل بحران مسکن در شهرهای امروز ایران، نوسازی شهری است که وظیفه دارد به پیش بینی راه حل های درخور و عملیاتی براساس توانایی های شهر و شهروندان بپردازد. طرح «هسته امن محله» (منصوری، 1399)، راهبردی متکی بر نوسازی و با اتکا بر توانمندسازی ساکنان و حل مسئله بر پایه امکانات موجود شهر و بی نیاز از سرمایه گذاری و مداخله دولتی است. نقش دولت در این راه به نگرش سیستمی به مسئله و رفع موانع قانونی و عملیاتی در راه استقرار جریان نوسازی شهر با هدف بهره وری افزون تر از امکانات و زیرساخت ها معطوف می شود. این نگاه به شهر، که آن را سرمایه ای بی بدیل برای حفاظت و انتقال به نسل های آینده می شناسد، مانع از توسعه بی رویه ساخت وساز در منابع طبیعی و هدر دادن سرمایه ها در اعطای تراکم های حداقلی به محیط های شهری است. روشن است برای کشوری که درآمد سرانه آن پایین تر از متوسط جهانی است، الگوی شهری گسترده متکی بر اراضی وسیع که با هزینه های ساخت و نگهداری افزون تری مواجه است، ناصواب و فرسایشی است. این خوانش از نوسازی شهری یا به عبارت دیگر مرمت شهری، درصدد استفاده از ظرفیت های اقتصادی، زیرساختی، اجتماعی و تاریخی شهر در امکان پذیر ساختن سکونت و فعالیت در عرصه فعلی شهر است و از ارجاع مسئله به اراضی پیرامون یا شهرهای جدید احتراز می کند.
۱۲۹.

افزایش پایداری اجتماعی با احیای منظر پساصنعت (نمونه موردی: کوره های آجرپزی منطقه 19 تهران)(مقاله علمی وزارت علوم)

کلیدواژه‌ها: منظر پساصنعتی دستور زبان منظر کوره های آجرپزی شاخص های پایداری اجتماعی

حوزه‌های تخصصی:
تعداد بازدید : ۱۵۳ تعداد دانلود : ۱۳۸
 انتقال صنایع داخل شهری حاصل از دوران جهانی شدن صنعت از داخل بافت شهرها به خارج آن مانند آنچه که در منطقه 19 تهران رخ داده است، منجر به شکل گیری مناظر پساصنعت و همچنان مشکلات اجتماعی مختلف و متعدد برای محدوده این مناظر شده است. علی رغم این موضوع مناظر پساصنعت فرصتی برای احیای ابعاد زندگی شهری هستند ولی برنامه های شهری که تا به حال اقداماتی براساسشان در منطقه 19 انجام شده است، از جمله طرح جامع 1386 تهران و طرح تفصیلی منطقه 19 (1384) در رفع مشکلات و افزایش پایداری اجتماعی موفق نبوده اند. این مقاله در وهله اول به دنبال پاسخ به علت عدم موفقیت رویکردهای به کاربرده شده در افزایش پایدرای اجتماعی و در وهله دوم چگونگی احیای مناظر پساصنعت در جهت افزایش پایداری اجتماعی است. به همین جهت پس از مطالعه مفهوم منظر و منظر پساصنعت، دیدگاه های رایج نسبت به آن ها و بررسی پایداری اجتماعی، لایه های مختلف منظر نمونه موردی تحلیل و ادغام شده اند و در نهایت علت عدم موفقیت رویکردهای استفاده شده فعلی و پیشنهاداتی کلی جهت رفع مشکلات اجتماعی محدوده ارائه شده است. نتیجه تحقیق بر آن است که استفاده از تعاریف ناقص این مناظر باعث شکل گیری اقدامات صرفاً کالبدی و بی توجهی به هویت این مناظر پساصنعت، مخاطبین اصلی و نیازهایشان شده است. این در حالی است که مشکلات اجتماعی این محدوده نه تنها مرتبط با مسائل کالبدی بلکه تحت تأثیر مجموعه ای از ویژگی ها هستند و تعریف صحیح منظر با تأکید بر ماهیت عینی-ذهنی و کل نگری منظر، با بررسی ابعاد مختلف مناظر پساصنعت می تواند باعث ریشه یابی مشکلات محدوده شود. مشکلات عموم ساکنین اطراف کوره ها که مخاطبین اصلی آن ها هستند، نیازمند راهکارهایی همه جانبه با توجه به ریشه مشکلات است. 
۱۳۰.

منظر سرزمینی: تبیین نسبت مفهوم سرزمین با منظر(مقاله علمی وزارت علوم)

کلیدواژه‌ها: منظر سرزمین منظر سرزمینی پدیده ای عینی-ذهنی فضای انسان ساخت

حوزه‌های تخصصی:
تعداد بازدید : ۱۳۶ تعداد دانلود : ۱۴۶
 منظر و سرزمین مفاهیمی اند که به ارتباط جوامع انسانی با محیط اشاره دارند. علی رغم کاربرد گسترده در پژوهش های مختلف، در برخی از موارد این مفاهیم به شکلی غیر واضح به جای یکدیگر استفاده شده اند که همین امر سبب ایجاد ابهام در نسبت مفهومی و همچنین کاربرد صحیح آن ها در پژوهش های علمی شده است. با درنظرگرفتن این مسئله، این پژوهش درنظر دارد با مطالعه مفاهیم منظر و سرزمین به تبیین نسبت این دو مفهوم به منظور استفاده صحیح از آن ها در پژوهش های آتی بپردازد. برهمین مبنا، این پژوهش به این سؤال ها پاسخ می دهد که چه تفاسیری از مفاهیم منظر و سرزمین در میان پژوهش ها مختلف وجود دارد؟ و براساس این تفاسیر چه ارتباط مفهومی بین مفاهیم منظر و سرزمین قابل تصور است؟ این پژوهش از نوع کیفی است و روش جمع آوری داده در آن مبتنی بر روش کتابخانه ای و جست و جو در پایگاه های داده داخلی و خارجی است که براساس بهره گیری از روش تحلیل محتوا مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفته اند. یافته های این پژوهش نشان می دهد، سرزمین ذاتاً یک منظر است و می توان آن را گونه ای از منظر دانست و تحت عنوان «منظر سرزمینی» مفهوم پردازی کرد؛ با این حال، این گونه منظر بزرگ مقیاس خود برآمده از مجموعه ای از واحدهای منظرین (منظرهای خرد) است که ادراک آن ها در کنار هم کلیت سرزمین و هویت آن را تشخص می بخشد. علاوه بر این، «منظر سرزمینی» به مفهومی متفاوت از «سیمای سرزمین» یا «آمایش سرزمین» اشاره دارد و بر خلاف آن ها با رویکردی کل نگر، ابعاد عینی-ذهنی سرزمین را مدنظر قرار می دهد و بر این موضوع تأکید دارد که سرزمین یک واحد تاریخی، اجتماعی، اقتصادی، قومی و فرهنگی، اکولوژیک و ... است که مجموعه ای از صفات اساسی هویت دهنده وحدت بخش را در یک پهنه جغرافیایی سبب می شود.
۱۳۱.

مقایسه نقش دو رویکرد منظر و برنامه ریزی در ارتقاء کیفیت سکونت در ایران با تکیه بر مسکن مهر(مقاله علمی وزارت علوم)

کلیدواژه‌ها: کیفیت سکونت رویکرد منظر رویکرد برنامه ریزی مسکن مهر

حوزه‌های تخصصی:
تعداد بازدید : ۱۱۳ تعداد دانلود : ۱۱۸
مسکن مهر امروزه با بحران جدی کیفیت سکونت روبه روست که ریشه های آن را باید در نظام برنامه ریزی آن جست وجو کرد. رویکرد برنامه ریزی مسکن در ایران - رویکرد متولی -که تحت تأثیر رخداد جنبش مدرنیسم اروپا در قالب طرح های جامع و تفصیلی ظهور کرده، به واسطه نگرش خاص خود به فضا و جهان بینی اتمیستی، سبب این بحران است. در مقابل رویکرد منظر با نگرش «کل نگر» ارتقاء کیفیت سکونت را در گرو نظامی از فضا می داند که متضمن کیفیت بخشی در قالب معیارهایی دوگانه ادراکی-مادی است. این پژوهش درصدد مقایسه مؤلفه هایی است که بر کیفیت سکونت در دو رویکرد «برنامه ریزی» و «منظر» اثرگذار بوده و سؤال اصلی پژوهش نیز چنین است که چه نسبتی میان مؤلفه های مؤثر بر کیفیت سکونت در دو رویکرد منظر و برنامه ریزی در سطوح مختلف در ایران برقرار است؟ هدف این پژوهش دستیابی به راهکاری جهت ارتقاء کیفیت سکونت در مسکن مهر از طریق تحلیل مقایسه ای بنیان های نظری «رویکرد برنامه ریزی» به عنوان رویکرد متولی مسکن مهر و رویکرد منظر است. رویکرد انجام این پژوهش کیفی، متکی بر تحلیل نظری دو رویکرد منظر و برنامه ریزی و مقایسه مؤلفه های مؤثر بر کیفیت سکونت در آن ها است که از طریق قیاس و استدلال منطقی انجام می شود. ارزیابی داده های برآمده از دیگر مطالعات، از طریق تطبیق با مؤلفه های پیشینی و قیاس میان آن ها صورت می پذیرد. «رویکرد برنامه ریزی» به واسطه نگاه بخشی و جزءنگر خود به مؤلفه هایی از کیفیت در محیط سکونت نظر دارد که علی رغم اهمیت آن ها، نتوانسته متضمن کیفیت بخشی به محیط شود. رخدادی که در رویکرد منظر در قالب «سازمان فضایی»و ایجاد یک «کل» توأماً ادراکی-کارکردی، به وجوه مختلف نیازهای ساکنان پاسخ داده و از طریق آن موجب ارتقاء کیفیت سکونت خواهد بود. از این رو می توان با«اصلاح» شرایط محیط - و نه با نگرشی ایده آل نگر - با اتخاذ رویکرد منظر در راستای احیاء سرمایه های اجتماعی ساکن در طرح مسکن مهر گام برداشت.
۱۳۲.

به سوی مرمت مکان

کلیدواژه‌ها: مرمت مکان رویکرد کل نگر

حوزه‌های تخصصی:
تعداد بازدید : ۱۰۸ تعداد دانلود : ۸۸
در فرایند طراحی منظر شهری در دانشگاه تهران، یک مرحله به «خیال طرح» اختصاص دارد (بنگرید به کتاب رویکرد منظرین در طراحی شهری نوشته منصوری و فرزین، 1396) که دانشجویان پس از خوانش مکان طرح و برنامه ریزی کارکردی پروژه، برای محصول نهایی خود هویتی یکه و یکپارچه تصور می کنند که علاوه بر اقتضائات واقعی عرصه طراحی از جمله شرایط جغرافیایی، عملکردی، آثار تاریخی و شبکه آمدوشد فهم شهروندان از آن عرصه را نیز ضمیمه کار می کنند. نتیجه این تلفیق، روایت خیال گونه از طرح است که ضمن حفظ قابلیت های فضایی و واقعی عرصه، عنصر خیال را برای تداوم هویت مکانی طرح به نحو مبسوطی به خدمت می گیرد. این روش، محصول رویکرد نوین به مکان و منظر است که در فرایند مرمت فضا نقش بنیادی در فهم عرصه مورد نظر برای طراحی دارد. نشریه مکتب احیاء با توجه به اهمیت به کارگیری دانش های نوین در روند توسعه و پیشرفت جامعه بر آن است تا از طریق تأکید بر این دیدگاه از خوانش فضا در حوزه مسائل مرمت شهر، منظر، معماری و هنرهای وابسته به بسط ادبیات علمی آن همت گمارد. در این راه ضمن بهره گیری از همیاری متخصصان دانشگاهی چشم امید به مشارکت و یاری جوانان دانشمند در تحقیقات جدید خود و به کارگیری رویکردهای نوین در حل مسائل جامعه دارد. مکتب احیاء آمادگی خود را برای پذیرش و طرح بین المللی یافته های محققان ایرانی و بین المللی در زمینه تخصصی نشریه اعلام می کند. تصویر روی جلد این شماره اثر علیرضا افضلی است که طراحی محیط پیرامونی برج طغرل در شهر ری را با هدف ایجاد فضای جمعی در دست داشت. تصویرسازی او روایت خیال گونه و سورئالیستی همچون رؤیای شبانه از واقعیتی است که عناصر شاخص آن قابل تمیز است.
۱۳۳.

احیای چه چیز؟ بازخوانی مفهوم مرمت بر اساس رویکرد نوین به فضا(مقاله علمی وزارت علوم)

کلیدواژه‌ها: مرمت احیاء بازآفرینی کالبدمحور مکان منظر

حوزه‌های تخصصی:
تعداد بازدید : ۸۴ تعداد دانلود : ۸۲
پس از 60 سال آموزش شهرسازی در دانشگاه های ایران و ۵۵ سال برنامه ریزی متمرکز دولت برای شهرها در قالب طرح های جامع شهری، که آنها را به یک شکل درآورده، در حالی که قریب دوسوم جمعیت کشور در شهرها زندگی می کند، رضایتمندی از زندگی شهری بسیار پایین است. در اولین طرح جامع مصوب تهران که در سال ۱۳۴۸ توسط «ویکتور گروئن» تهیه شد، ردپای تقلیل کلیت شهر به چیدمان ساختمان ها و چاره جویی برای جایابی آنها هویداست. چند دهه پس از تسخیر شهرهای ایران به دست مدرنیست های غربی تلاش ها برای مرمت «پاره های آسیب دیده» شهرها آغاز شد. مفهوم مرمت، مجدداً با تقلید از غرب که شهرهای خودشان نیز از شهرسازی مدرنیست آسیب دیده بود، تعریف شد. در جهان بینی مدرنیست بر خلاف نگاه سیستمی و کل نگر، آنچه اصالت دارد جزء است و این روند هر چه بتواند به جزء کوچکتری که نهایت آن اتم است منتهی شود از دقت و اصالت بیشتری برخوردار است. در این دیدگاه تنها آنچه واقعی است که بتواند در مشاهده ملموس و عینی اندازه گیری شود. برای این کار، سطوح مختلف مرمت اشیاء، ابنیه، بافت و شهر وضع شد. در همه اقسام این طبقه بندی «شیئیت» و «چیزبودگی» مقوله موضوع مرمت است. سازمان میراث فرهنگی ایران ضابطه هایی برای تعریف، حفاظت و مداخله در مقولات قابل مرمت بافت های باارزش شهری تدوین کرد که وجه مشترک آنها کالبد است. ولی همه آنها در این ویژگی که همچنان شهر را به مثابه امر واقع و بیرونی مورد توجه قرار می دادند، مشترک هستند. تکامل و افزایش لایه های شناخت شهر یا حتی ابعاد مداخله در شهر نمی تواند جایگزین لایه ادراکی شهر که از تفسیر ناظر در مواجهه با شهر به دست می آید، گردد. لذا افزودن بر لایه های شناخت شهر و تقویت داده های پایه، جبران خطا در شناخت شهر را نمی کند. بنابراین مرمت با رویکرد کالبدمحور و با تکیه بر ابعاد، شکل و کارکردهای پیشین کالبد، فارغ از ارزش ها و زمینه های معنایی آن، چگونه می تواند موجودیت و پویایی مکان را حفاظت کند؟
۱۳۴.

تحدید، گام اول تشخص مکان

کلیدواژه‌ها: تحدید قلمرو مکان توسعه

حوزه‌های تخصصی:
تعداد بازدید : ۸۲ تعداد دانلود : ۴۸
کنده شدن از وجود بسیط، نخستین مرحله در ظهور تشخص و تبیین ماهیت است. وجود، همه هست و چیز نیست؛ ماهیت و چیستی ندارد. فقط هست. آن گاه که پاره ای از آن جدا می شود است که نام و اسم پیدا می کند. چیزهای عالم، پاره های هستی اند که با تحدید قابلیت های خود، چیزی شده اند و ماهیتی جداگانه یافته اند. در مسیر ماهیت یابی، نخستین اقدام، خط کشی میان شیء جدید با بقیه وجود است. مراتبی از وجود را دارد اما در جاهایی که خود را جدا کرده، محدودیت دارد. بخش جداشده از هستی، اگرچه در وجود با منشأ خود مشترک است، اما به واسطه برخی صفات و ویژگی های خاص «شیء و چیزی» می شود که با نام همان «واسطه» خوانده می شود. در فرایند تشکیل ماهیت، گام اول تعیین مرز و حدود است. مرز، استقلال موجود را تأمین می کند. همان مرز، مرتبه شیء را تعریف می کند و با صفاتی که ناشی از مرتبه اوست، ماهیت شیء تبیین می شود. در ساحت وجود، اراده آفرینش چیستی جدید، مقدم بر لوازم آن از جمله لبه و مرز است؛ اما در عالم ماده، تعیین حدود، شرط پیدایش ماهیت جدید است. لبه و مرز در ساحت ماده نیز شرط شخصیت یابی و جداشدگی است. لبه، پایان دامنه یک چیستی را اعلام می کند و آغاز چیستی دیگر را بیان می کند.دزفول در آغاز در حاشیه رود دز تشکیل شد. دژپُل، قلعه ای که برای نگهبانی از پل برپا شده بود، نخستین محله شهر بعدی دزفول بود که چسبیده به ساحل دز، شهر را تدریجاً در عرصه بیکران دشت پدید می آورد. رود اگرچه لبه و مرز شهر بود، اما ساختار شهر را شکل می داد و سازمان فضایی شهر را متأثر از خود می کرد. مرز رود آن قدر قوی بود که تا چند دهه قبل، شهر را در یک طرف خود داشت. گویی در طول هزار و چند صد سال عمر دزفول، هیچ اندیشه ای جرأت عبور از لبه و فکر کردن به طرف دیگر را نداشت. شکل گیری و توسعه شهر، نه در فرار از لبه رود به معنای محدودیت جهت توسعه، بلکه با کشش لبه به سمت خود و استقرار حداکثری در حاشیه آن بود. لبه آنقدر قوی بود که در باور اهالی نیز آن سوی رود جایی پست و کم بها در قیاس با این سو شناخته شد. حتی طرح جامع نیز که بی پروا از نقش رود در قلمروسازی دزفول به آن طرف به عنوان اراضی سهل الوصول و ارزانی نگاه کرد که با یک پل داخل بافت شهر می شود، نتوانست با همه تمهیدات خود دوقطبی این سو-آن سو را تعدیل کند. همچنان رود، مرز درون و بیرون و شهر و بیابان باقی ماند. قلمرو، به مثابه سرزمینی که انسان با ربط دادن عناصر آن به یکدیگر و به خود، محدوده ای ذهنی ترسیم می کند و تعلقات خود را در آن پدید می آورد، با تحدید پدید می آید. قلمروسازی روش استقرار انسان در فضاست. مفهوم سازی از بخشی گزیده از دنیای بی نهایت پیرامون است به اعتبار عناصر درون آن و از همه مهمتر تعیین یک مرز با آنچه در بیرون است. حصار در مالکیت، افزون بر نقش قانونی و حمایتی، مظهر فاصله میان من و غیر است. قلمروسازی می کند و به ساکنان درون تعریف و هویت خاص می بخشد. این کار به واسطه قلمروسازی و آن هم به واسطه تبیین مرز و لبه ممکن می شود. والّا تشخص های اجتماعی و تاریخی امکان ظهور پیدا نمی کنند و عالم در حد تشخص های اولیه جغرافیایی و طبیعی باقی می ماند. از این روست که در فرایند برنامه ریزی فضایی از جمله طرح های جامع و تفصیلی برای توسعه شهر، لازم است تا نقش بنیادین عناصر اصلی سازمان فضایی و منظر شهری که زمینه ساز و بستر فهم از شهر هستند و واقعیت مفهوم شهر را می سازند، با دقت شناخته و حفاظت شود تا حس شهر و ادراک کلی شهروندان از شهر خود، تداوم پیدا کند. احساس تداوم هویت و زندگی در شهری که از قدیم بوده است، در زمره گرانبها ترین دستاوردهای برنامه های توسعه است. چنین رویکردی به عناصر پایه سرزمینی می تواند امکان توسعه مکان محور که برپایه شناخت سرزمین به مثابه «مکان» استوار است را فراهم آورد. اگرچه در شرایطی که اولین انتظارات از برنامه توسعه شهری، عبور سریع تر در خیابان ها و دفع آب های سطحی و جلوه فروشی برای ایجاد شهر مدرن است، صحبت از رویکرد مکان محور در توسعه شهری قدری بعیدالوصول به نظر می رسد، ولی چه می توان کرد که تا با گفتن و نوشتن، شناخت اراده ای خلق نشود، محصولی هم نخواهد رویید.
۱۳۵.

مصیبت توسعه

کلیدواژه‌ها: توسعه استعمار مکان کمپ B بندر ماهشهر

حوزه‌های تخصصی:
تعداد بازدید : ۳۴ تعداد دانلود : ۲۰
قرن ۱۹ میلادی دوران اوج استعمار ملت های شرقی و افریقایی از سوی غربی ها بود که تحت عنوان توسعه و آبادی آن را ترویج می کردند. استعمار در لغت به معنای «مطالبه آبادی و عمران» است و ذاتاً دارای بار معنایی مثبت است، اما پس از آن که ملت های مستعمره نتایج عمران ادعایی استعمارگران را تجربه کردند، استعمار به واژه ای با معنای منفی تبدیل شد. آبادانی استعمارگران طوری بود که عوارض آن نصیب جامعه محلی می شد و سود آن را استعمارگران می بردند. واژه توسعه نیز همین سرنوشت را پیدا کرده است. پس از خاتمه روش کلاسیک استعمار، قدرتمندان در قالب شرکت های توسعه گر همان هدف را دنبال کردند. در قرن بیستم برنامه های توسعه به منظور آماده سازی کشورهای ضعیف برای مصرف کالاهای غربی در دستور قرار گرفت. میل فزاینده به سودجویی از منابع خام به تولید انواع آلودگی و مصرف بی رویه منابع بین نسلی انجامید. دنیای غرب که خود مولد توسعه نامتوازن و بروز خسارت های پی درپی به جامعه و محیط بود، از نیمه قرن بیستم با تبیین شروط دقیق تر برای توسعه تلاش کرد از آسیب های زیست محیطی برنامه های توسعه بکاهد و تدریجاً با تعریف جدید از توسعه نابسامانی های اجتماعی و فرهنگی آن را نیز مورد توجه قرار دهد. یک قرن پیش، ایران با کودتای رضاخان دچار دولت مدرنی شد که دستور کار آن توسعه بود. این اتفاق با کشف نفت و اهمیت ویژه موقعیت ژئوپولیتیک ایران در رقابت های دو قطب امریکا و شوروی مقارن شد. فارغ از جزئیات، برنامه های توسعه ایران در چهار دوره پهلوی اول، حکومت ملی (سال های 1320 تا 1332 شمسی)، پهلوی دوم و جمهوری اسلامی با خصوصیات مشابه دنبال شدند. علت این امر را علی رغم تفاوت بارز نگرش سیاسی در دوره های مذکور می توان در ابهام مفهوم توسعه دانست. توسعه امری مطلق تلقی می شود که پرداختن به آن با هر شیوه موجه است. طی دوران مذکور برنامه های مختلف توسعه عمرانی و اقتصادی آمرانه با مستشاری غربی ها یا در قالب برنامه های توسعه اقتصادی-اجتماعی تهیه و اجرا شد. اینک که یک قرن از شیوع این نگاه به توسعه می گذرد، مصائب آن آن قدر آشکار شده که افکار عمومی را به مطالبه تغییر در توسعه وا داشته است.از دهه ۶۰ میلادی توسعه پایدار پرچمدار گونه مطلوب توسعه به مثابه گونه ای نویافته گردید. روند اصلاح مفهوم توسعه با تمرکز بر ویژگی های حیات و بقای مادی انسان و محیط دستاوردهای مطلوبی داشته است. در دو دهه اخیر نیز با طرح رویکردهای اجتماعی و فرهنگی به توسعه تلاش شده تا تفسیر جامع تری از مفهوم توسعه پایدار ایجاد شود. شیوه دستیابی به هدف در این مسیر، تولید اسناد الحاقی و انضمامی است. یعنی کمبودهای متدولوژی توسعه را از طریق پیوست های جداگانه تأمین می کنند. این شیوه ای است که در مقررات فعلی ایران نیز برای طرح های عمرانی تحت عنوان پیوست های زیست محیطی، اجتماعی و فرهنگی انجام می شود. این تلاش تأثیر اندکی در کم کردن آسیب های توسعه در ایران داشته و مصائب توسعه در مقیاس های مغفول همچنان برقرار است، زیرا جهت گیری پیوست های مذکور تنها ناظر به مؤلفه هایی است که مستقیماً موضوعات بخشی پیوست ها را مد نظر قرار می دهد و همچنان از کل نگری دور مانده است. توسعه بخشی، سرزمین را که بستر آن است، دارای پاره هایی مستقل و فاقد کلیت می شناسد. از این روست که محیط زیست در این رویکرد معادل عرصه بیولوژیک، وجه اجتماعی معادل شاخص های منتخب و بُعد فرهنگی مساوی نمادهای تمدنی است.این که در سراسر کشور می توان طرح های توسعه ای را یافت که در بُعد اقتصادی پروژه موفقی شناخته شود اما آثار پیرامونی آن بر سرزمین و جامعه انسانی پروژه را زیان ده بسازد، حاکی از تداوم گونه اولیه توسعه در ایران است. این ها طرح های زیان دهی هستند که در پناه ناشناخته ماندن ارتباط مصائب جامعه محلی با برنامه توسعه می توانند به حیات خود ادامه دهند. کمپ B در بندر امام خمینی(ره)، محله ای بازمانده از زمان تأسیس پتروشیمی ماهشهر در پنجاه سال قبل است که محل اسکان کارگران ژاپنی بوده و طی چند مرحله با اسکان جنگ زدگان و مهاجرانی از دیگر شهرها قلب تاریخی سربندر (بخش مسکونی بندر امام) را شکل داده است. این ناحیه در زمانی که سربندر جز زمین بایر چیزی نبود، محل زندگی بود. امروزه درحالی که بقیه نواحی استانداردهای متوسطی از حیث سکونت دارند، سربندر به دلیل بلاتکلیفی تحمیلی در موضوع مالکیت زمین، در عداد عقب مانده ترین مناطق مسکونی کشور شمرده می شود؛ بدون هر گونه زیرساخت متعارف که تأمین آن بر عهده حاکمیت است، با خیابان هایی عریض و خارج از مقیاس که مناسب تردد ماشین های سنگین پتروشیمی است. تفسیر رفتار پنجاه ساله با کمپ B حاکی از آن است که این محله نه برای زندگی انسان که برای استقرار (و نه اسکان) خدمه پتروشیمی ساخته شده؛ ساکنان در حکم کالایی هستند که متناسب با منافع ارباب (پتروشیمی) با آن ها رفتار می شود؛ مشابه رفتاری که با سایر ملزومات و اجناس این پروژه عظیم می شود. در این رویکرد مصلحت کالا (در اینجا، ساکنان) موضوعیت ندارد، بلکه منافع مالکانه است که تعیین کننده میزان خدمات قابل ارائه به آن هاست. می توان گفت که ساکنان و بخش های بزرگی از دیگر ذی نفعان در روند شکل گیری و فعالیت پروژه توسعه نقش منفعل و تبعی (ابژکتیو) دارند و حقوق و استقلال آن ها که نقش فعال و سوژه گی آن ها را تبیین می کند در رده دوم است.اخیراً و طی یک برنامه دیگر توسعه، در لوای حمایت از محرومان ساکن کمپ B، بنیاد مسکن در فرایندی یکسویه، مرکزنشینانه و بی دغدغه ذی نفعان دست به ابتکاری برای نوسازی محله زده که زحمت مضاعف بر ساکنان تحمیل کرده است. کپرهای گروهی را تحت عنوان درجاسازی و گروهی دیگر را در قبال زمین معوض تخریب کرده و با اعمال طرحی نامنطبق با شرایط زمینه، پروژه بزرگی را کلید زده که نه خود و نه ساکنان قادر به تکمیل آن نیستند. شرایط جدید محله به مراتب از حلبی آبادی که خود طی سالیان برپا کرده بودند اسفناک تر است. چنان که نگین بوجانی در عکس روی جلد نمایش داده، کپر جدید محله، سرپناهی سست تر از گذشته است که در خراب آباد توسعه و جبر اسکلت بتنی تیپ، نصیب او شده است. این شهروند مظلوم نه تنها همسایگان خود را از دست داده، بلکه ناگزیر است تا مدت های طولانی که از عمر او بیشتر خواهد بود در خانه ای که برای همیشه، موقت خوانده می شود زندگی کند. در بستری موقت که هیچ زیرساختی کامل نیست. نوعی مرگ تدریجی که فتوای برنامه توسعه است. اصلاح مفاسد متعارف توسعه با شیوه انضمامی ممکن نیست. لازم است موضوع توسعه یک مقوله واحد باشد و از نامیدن پروژه های بخشی تحت عنوان توسعه خودداری شود. «مکان» رآمده از وحدت جغرافیا با تمدن بالیده در آن، که سرزمین نامیده می شود، می تواند موضوع توسعه باشد. در این صورت پروژه های بخشی، اقداماتی از فرایند کلان و واحد توسعه محسوب خواهند شد که حفظ منافع سرزمین، معیار درستی آن ها قرار می گیرد.                        
۱۳۶.

سیر تحولات منظر سبز شهر تهران از نگاه خاورشناسان از عصر قاجار تا پهلوی اول (1796 الی 1931 میلادی)(مقاله علمی وزارت علوم)

کلیدواژه‌ها: سفرنامه منظر ذهنی رویکرد کل نگر رویکرد جزءنگر

حوزه‌های تخصصی:
تعداد بازدید : ۳۲ تعداد دانلود : ۲۵
ذر آن می توان به ردپای انگاره های منظرین و فراتر از آن به افکار و ایده های یک ملت دسترسی یافت و ذهنیت مردمی را که در یک مقطع تاریخی خاص در فضای زیست ملت ی دیگ ر زندگی کرده اند، بازسازی کرد. ذهنیتی که جدا از تأثیرپذیری شخصیت نگارنده و تمایلات شخصی وی در نگاهی وسیع تر با اوضاع و شرایط فرهنگی، اقتصادی، اجتماعی، سیاسی، آموزشی و حتی تمایلات استعمارجویانه ارتباط دارد. شناخت منظر ذهنی بر مبنای تفاوت شناختی میان «من» (سفیر: معمولاً اروپایی) و «دیگری» (فرد تهرانی و یا مکان: شهر تهران) شکل می گیرد. براین اساس، این پژوهش با ذکر این سؤال که منظر سبز شهر تهران از نگاه خاورشناسان (از سال 1796 الی 1931 میلادی) چیست، به دو دسته بندی رویکرد کل نگر و رویکرد جزء نگر دست یافته است. در این دسته بندی، مشخص شد خاورشناسان از دوره فتحعلی شاه قاجار به بعد، نگاهشان به مقوله منظر سبز معطوف به اجزاست و توجه آنان به نظام کلی منظر سبز به مثابه یک کل منسجم، قابل درک و بازگویی نیست و تعداد کمی از آنها صرفاً با اشاره کردن به نظام اقلیمی تهران که منجر به زندگی کوچ نشینی می شد، گرته برداری سطحی از کل منسجم منظر سبز شهر تهران داشته اند. به نظر می رسد، توجه به جزئیات منظر سبز به جهت تجربه تجدد اروپایی شدن در تهران با توجه به نظام های کلان برون متنی اعم از قدرت های سیاسی دولت های بیگانه و یا علاقه دولت مردان ایرانی به غرب، توجه خاورشناسان را چه به صورت دستوری- حاکمیتی و چه به صورت سیاسی- فرهنگی بیش ازپیش، معطوف به جزئیات منظر کرده است.

پالایش نتایج جستجو

تعداد نتایج در یک صفحه:

درجه علمی

مجله

سال

حوزه تخصصی

زبان