بسط الگوی پدیدارشناسی در مکانمندیِ مکان
حوزههای تخصصی:
مکان و مکانمندی آن آنچنان که فیلسوفان و معماران به آن اعتقاد دارند، همچنان دارای ویژگی های قابل ارزیابی برای قرارگیری دربستری جامع و همچنان قابل بحث و بررسی در جهت کمال و دیدن موارد نغز آن می باشد. امروزه نیز ابهامی که در تعریف علم مکان و معماری آن برای اساتید و دانشجویان معماری وجود دارد شاید به پیچیدگی شناخت هستی مربوط بوده و همراه با تردیدی است که حتی لوکوربوزیه-مهمترین معمار مدرن فرانسوی- نیز به وجود این ابهام تأکید داشته است. می توان اذعان داشت که این موضوع بیش از پیش با سرنوشت پرسش بنیادی «انسان چیست؟» همراه است و تا زمانی که انسان غافل از ماهیت خویش و پدیدار شناختی خویشتن است، رنگ این ابهام به قوت خود باقی می ماند. در این میان در مکتب خردگرایانه یک فیلسوف-معمار بیش از هر چیز قضایای مشترک موجود در معماری طبیعی و معماری انسانی با نگاه به عناصر اساطیری گره می خورد؛ مکاتبی که منجر به تفکیک آگاهی با عامل محرک یا بدون آن همچون زمان، زبان و غیره سعی در رساندن پدیدارهای ذهنی به عینیتی قابل ارائه می شوند، و از آنجایی که وجود انسان غایت تمام علوم است؛ پدیدارشناختی همچون علمی انسانی به امکان مکان های مختلف و حتی قابل سکونت انسان می پردازد. روش تحلیل و مداقه در این ساختار به صورت تحلیلی-توصیفی و با استناد به اطلاعات کتابخانه ای می باشد. با توجه به اهمیت این موضوع و همچنین تأثیر بنیادی عقل خردگرا در مکانمندی مکان، این مقاله مدعی برآن است که با توجه به واکاوی موضوعات اشاره شده در پی بررسی رخداد پدیده مکان باشد تا در بسطی معین و متعقل، معرفت تفسیری بر چگونگی نگرش اندیشمندان نسبت به محیط را نیز دریافته و بدین سان چگونگی خلق معنا در مکان را درک کند.