سید مجید صابری فتحی

سید مجید صابری فتحی

مطالب
ترتیب بر اساس: جدیدترینپربازدیدترین

فیلترهای جستجو: فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۱ تا ۸ مورد از کل ۸ مورد.
۱.

نقدی بر ایده های ساختارشکنی دانشگاه و قلمروزدایی نظام تربیت در ایران(مقاله علمی وزارت علوم)

کلیدواژه‌ها: ساختارشکنی قلمروزدایی دانشگاه نظام تربیتی دریدا دلوز

حوزه‌های تخصصی:
تعداد بازدید : ۲۱ تعداد دانلود : ۲۳
مقدمه و اهداف: اندیشمندان غربی بسیاری، مانند ایمانوئل کانت، یورگن هابرماس، جان سرل، ژاک دریدا و ژیل دلوز درمورد ایده دانشگاه سخن گفته اند و تحقیق کرده اند. امّا، اندیشمندان ایرانی که شاید این ضرورت را به دلیل جدید بودن دانشگاه حس نکرده اند، به این موضوع وارد نشده اند. درحال حاضر، باتوجّه به گسترش کمّی و کیفی دانشگاه های کشور و تولید علم توسط آنها که در دهه های اخیر رخ داده است، بحث در مورد فلسفه و ایده دانشگاه با اهمیت شده است و یکی از دغدغه های موجود در میان بسیاری از صاحب نظران و همچنین مدیران کشور است، و پرسش هایی نظیر «مفهوم دانشگاه چیست؟» «دانشگاه در ایران چگونه است؟» و «دانشگاه ایرانی چقدر با دانشگاه تراز فاصله دارد؟» مطرح شده اند. هر نوع پاسخی به این پرسش ها مسیری متفاوت برای آینده آموزش عالی کشور ترسیم خواهد کرد. ازآنجایی که منابع داخلی در پرسش از «ایده دانشگاه» ناچیز است، نگاه برخی از پژوهشگران به ایده های متفکّرین غربی است که به تبع آن تأثیرپذیری از آن به وجود می آید. درنتیجه، عملاً دانشگاه های ما در خدمت نظام مدرن و مدرنیته خواهند بود و کارکرد آنها با واقعیت اجتماعی فرهنگی کشور سنخیتی ندارند. در این گونه آثار ملاحظه می شود که برخی از نکات اصلی و پایه ای مورد غفلت قرار گرفته است، مانند نقدها و ایرادهایی که اندیشمندان غربی به نظرات همدیگر وارد کرده اند و همچنین ایرادات ماهوی علوم مدرن. ازاین رو، علاوه بر اینکه نیاز است، خود پژوهشگر در به کارگیری و تجویز نظریات غربی با دقت نظر و منتقدانه عمل نماید، ضروری است که دیگران نیز به نقدِ ایده های مطروحه این پژوهشگران بپردازند. در این مقاله به مطالعه و نقد دو ایده دانشگاه، یعنی «ساختارشکنی دانشگاه» (مصباحیان، 1388) و (مصباحیان، 1398) و «قلمروزدایی از نظام تربیتی کشور» (سجادی، 1399) خواهیم پرداخت. درواقع، پرسش اصلی این مقاله این است که آیا هر یک از دو ایده می توانند ایده دانشگاه در تراز کشور را معرفی نمایند؟ روش: روش پژوهش در این مقاله، روش نقد منطقی فلسفی است. پژوهشگر عدم انسجام منطقی، تناقضات درونی و ایرادات فلسفی ایده های «ساختارشکنی دانشگاه» (مصباحیان، 1388) و (مصباحیان، 1398) و «قلمروزدایی از نظام تربیتی» (سجادی، 1399) را بررسی می کند.   نتایج: در ساختارشکنی تاریخ، دریدا به نفی ارزش های دوران تاریخی یا همان پیش فرض های متون تاریخی می پردازد. هدف از طرح ساختارشکنی، معنازدایی و اعتبارزدایی از ارزش های گذشته و متافیزیکی ایجاد شده است (Derrida, 2002). درواقع، «کاربرد مرسوم، این اصطلاح [ساختارشکنی] به معنای برچیدن انتقادی سنت و شیوه های سنتی تفکر است» (Britannica). با این توضیحات معلوم می شود مقصود دریدا از ساختارشکنی دانشگاه و دانشگاه بدون شرط ایجاد دانشگاهی است که در مقابل ارزش های پیش فرض گرفته شده مقاومت کند و تسلیم ارزش های انسان گرایی باشد. البته، دریدا در این مسیر دچار مغالطات بسیاری شده است. در این مقاله ملاحظه شد، ساختارشکنی دانشگاه توسط دریدا دارای تناقض درونی و عدم انسجام منطقی است. درواقع، نشان داده شد که گزاره «دانشگاه بدون شرط، وجود ندارد» نوعی خطا در تفکر و استدلالی غیرمعتبر است. برای ایجاد خلّاقیت در تفکر لازم است نظام تربیتی در آینه جغرافیا، جایگزین نظام تربیتی در بستر تاریخ شود (سجادی، 1399). بنابراین، گفتمان در آینه جغرافیا، که خود را می بینیم؛ یعنی اکنون و اینجا را ببینیم، به تعبیر فلاسفه پساساختگرا یعنی جیو [1] داشته باشد؛ «جیو»یی به نام دانش آموز، پداگوژی، آموزش وپرورش و غیره، بنابراین در این گفتمان، جغرافیا خود باید دیده شود نه چیزهای دیگر (همان). باید توجّه به توانایی ها و ذات یادگیرنده شود، نه آرمان ها، مذهب و تاریخ (همان). فلسفه دلوز براساس مفاهیم ریاضی و علمی ای بنا نهاده شده است که دانشمندان غربی معتقدند که او برداشت صحیحی از آنها نداشته است (سوکال، 1392، فصل 9). ازاین رو، استفاده دلوز از این مفاهیم مسلماً بدون تناقض نخواهد بود. علاوه بر اینکه بسیاری از چشم اندازهای این گونه ایده های دانشگاه ادعاهای بدون شواهد تجربی و یا اثبات نظری هستند. برخی از ایرادهای ناشی از کاربرد فلسفه دلوز در نقد تعلیم و تربیت کشور در مقاله (سجادی، 1399) ناشی از عدم توجّه به این واقعیت است که قلمروسازی و بازتولید قلمرو، از واژگان دلوز باورمند به مذهب انسان گرایی (اومانیسم) عاریت گرفته شده است که خداباوری جایگاهی ندارد. ازاین رو قلمروزادیی به صورت روشی برای تغییر قلمروی مفاهیم الهی استفاده می شود و نمی توان آن را به عنوان ابزاری برای نقد این مفاهیم به کار برد. ایراد مهم و اساسی دیگر مقاله (سجادی، 1399) این است که خلط مفاهیم در اشتراک لفظی واژگانی مانند «خلّاقیت» و «استعداد» که نزد هر مکتب فکری دارای معنای متفاوت هستند. بحث و نتیجه گیری: در پدیدارشناسی تاریخی دانشگاه در اروپا چهار مدل دانشگاه (مسیحی، دولت ملت، ایدئالیسم، جهانی سازی اقتصادی و خدمت به فرد) در دوران های مختلف تاریخی استخراج شده است که با بررسی نزاع و گفتگو میان آنها، سمت حرکت دانشگاه مشخص می شود (مصباحیان، 1388). از پدیدارشناسی فوق نتیجه می شود که دانشگاه همواره منعطفْ و متأثر از وضعیت های اجتماعی، جغرافیایی، اقتصادی، فرهنگی و سیاسی بوده است. دریدا با ساختارشکنی دانشگاه، به «دانشگاه بدون شرط» می رسد که بدون شروط بودن؛ یعنی دانش نامشروط و مطلق و به معنای بدون پیش شرط بودن و عدم تأثر از شرایط سیاسی و اجتماعی است. دریدا اعتراف می کند که «دانشگاه بدون شرط، درواقع وجود ندارد»! (همان). در این گزاره، دانشگاه بدون شرط (بلاشرط) در جایی با ماهیت «بشرط شیء» (مقارنت با دولت ملت و غیره) مصداق خارجی پیدا می کند و ماهیت مخلوطه است و در جایی دیگر ماهیت «بشرط لا» و ماهیتی مجرده است که با هیچ چیز حتی «وجود» هم مقارنت پیدا نمی کند. این تناقض منطقی فلسفی نهفته در ساختارشکنی دانشگاه توسط دریدا است.  در مقاله (سجادی، 1399) گفتمان نظام تربیتی حاکم در کشور براساس مبناگرایی تاریخی است. در این گفتمان نگاه به گذشته، سپس حرکت به سوی آینده و ساختن آینده براساس گذشته که عامل رکود و رخوت در این نظام است. ازاین رو، بر پایه اندیشه قلمروزدایی ژیل دلوز برای ایجاد خلّاقیت در تفکر نظام تربیتی در آینه جغرافیا، باید جایگزین نظام تربیتی در بستر تاریخ شود (همان). زیرا در آینه، درواقع خود انسان دیده می شود. بنابراین، گفتمان در آینه جغرافیا، که خود را می بینیم؛ یعنی اکنون و اینجا را ببینیم.  در این گفتمان، جغرافیا «خود» باید دیده شود نه چیزهای دیگر. باید توجّه به توانایی ها و ذات یادگیرنده شود، نه آرمان ها، مذهب و تاریخ (همان). برخی از ایرادهای مقاله (سجادی، 1399) عبارت اند از: یک ایراد مقاله (سجادی، 1399) خلط مفاهیم است که در اشتراک لفظی واژه ها در مکاتب گوناگون رخ داده است، مانند واژه «خلّاقیت» در واژگان دلوز معنایی متفاوت از فهم عامه از آن دارد. به طوری که گزاره سجادی (1399): «خلّاقیت را نمی توان در کلیشه آن [رویکرد اسلامی] قرار داد» در تناقض با تعریف دلوزی از خلّاقیت است، زیرا، مفهوم دلوزی خلّاقیت، ایجاد تردید و پرسش در مفهوم «خلّاقیت در قلمرو سرمایه داری» است که یکی از قربانیان این خلّاقیت کدهای اجتماعی سنتی، اعتقادات مذهبی و غیره است (Jeanes, 2016). نمونه دیگر، واژه «پتانسیل» (استعداد) است که مفهوم آن در واژگان دلوز و مطهری کاملاً متفاوت است. «استعداد» در تعریف مطهری ریشه در فطرت دارد و در تعریف دلوز ریشه در عقل خود بنیاد. همچنین، خودسازی نزد مطهری و معارف اسلامی مبتنی بر همان مبناگرایی و حیات طیبه است که مقاله سجادی (1399) در نفی و قلمروزدایی از آن نوشته شده است. به طور کلی عقل خودبنیاد نافی عقل خدابنیاد است و این دو با هم ناسازگارند.   یکی دیگر از ایرادها، در مقاله (سجادی، 1399) التقاط است. ارزیابی یک نظریه بر مبنای وجود فطرت، با نظریه رقیب، انسان گرایی (اومانیسم) که منکر فطرت است؛ به عبارت دیگر، دلوز درون بودگی را در مقابل متعال کانتی استفاده کرده است. اکنون می توان پرسید «چگونه فطرت در فلسفه دلوزی می تواند تعریف شود؟» ایرادی دیگر، محدود ساختن مفاهیم است. به عنوان مثال، در مقاله «سجادی، 1399) «نقل» را فقط معادل «تاریخ» گرفته شده است. در مقاله (سجادی، 1399) مبناگرایی را متصف به تاریخی بودن کرده است؛ یعنی، «حیات طیبه» امری است که در گذشته مطرح شده است و امروزه دیگر مطرح نیست. به بیان دیگر و بر سیاق این مقاله، در زمان حاضر، انواع دیگری از حیات به وجود آمده اند یا می توانند توسط افراد خلق شوند. درحالی که در نگاه دینی حیات طیبه امری فطری است و فطرت انسان «اکنون» است نه «گذشته».   ایرادهای دیگری نیز وجود دارند که در مقاله به آنها پرداخته شده اند. تعارض منافع: تعارض منافع اعلام نشده است.
۲.

ایده دانشگاه تربیت محور(مقاله پژوهشی حوزه)

کلیدواژه‌ها: دانشگاه علم تربیت محور برآمدگی (نوظهوری) نقطه جاذب کاهش بُعد مرکزواره

حوزه‌های تخصصی:
تعداد بازدید : ۱۲۶ تعداد دانلود : ۸۹
بعد از پیروزی انقلاب اسلامی به ایجاد تحولی در دانشگاه ها احساس نیاز می شد. با وجود اجرای سیاست های متنوع، تاکنون این تحول در دانشگاه ها به وجود نیامده است و دانشگاه های کشور همان مسیر ترسیم شده جهانی را کم وبیش پیموده اند. گواه آن نیز رتبه بندی های جهانی است که به طور تلویحی نشان می دهند، نه تنها ساختار دانشگاه، بلکه فعالیت های علمی پژوهشی در آن نیز در راستای معیارهای جهانی است. در مقابل، بی تأثیر بودن دانشگاه ها در رفع مشکلات جامعه ایرادی است که حتی از طرف دانشگاهیان بر وضعیت فعلی دانشگاه وارد می شود؛ حتی برخی افراد از آن به بحران دانشگاه یاد می کنند. در این مقاله با استفاده از تعریف موسّع «علم» در فرهنگ اسلامی، که شامل علوم مدرن هم می شود، ایده «دانشگاه تربیت محور» را ارائه خواهیم کرد که می تواند دانشگاه های ما را، با توجه به شرایط کنونی آنها و با کمترین تغییرات در وضعیت فعلی شان، متحول کند. ایده دانشگاه تربیت محور بر مبنای نظریه های سامانه های پیچیده در این نوشتار معرفی می شود.
۳.

آیا علم مدرن قادر به حل مسائل انسان است؟(مقاله علمی وزارت علوم)

کلیدواژه‌ها: رهایی بخشی مدرنیته علوم مدرن انسان سرگشته انسان افسون زده

حوزه‌های تخصصی:
تعداد بازدید : ۷۰ تعداد دانلود : ۶۲
یکی از ادعاهای مدرنیته توانایی انسان در پیدا کردن پاسخ برای تمام پرسش ها و حل تمام مسائل بشر ازطریق علوم مدرن است. امّا عملاً آنچه از تحقق مدرنیته در جوامع مدرن ملاحظه می شود، خلاف این ادعا را نشان می دهد. به گونه ای که دو نفر ار فیلسوفان بزرگ غربی (نیچه و هایدگر) انسان مدرن را «سرگشته» و «افسون زده» توصیف می کنند. در این مقاله، با روشی تحلیلی فلسفی می خواهیم به این پرسش پاسخ دهیم که چرا ادعای مذکور نمی تواند صادق باشد. به بیان دیگر، چرا علوم مدرن نمی توانند به جهان معنا دهند؟ در این راستا، واکاوی چیستی علوم مدرن و بررسی نقاط ضعف آنها لازم است. به عبارتی، آیا تاکنون پرسیده ایم باوجود نظریات متعدد «رقیب» و متناقض، آیا اعتماد پذیری و روایی علوم مدرن ممکن است؟ یا آیا علوم انسانی مدرن تمام، منسجم و رهایی بخش هستند؟ ازاین رو، لازم است ابتدا به مطالعه خاستگاه و شکل گیری علم مدرن و مدرنیته پرداخته شود و نسبت آنها با یکدیگر بررسی شود. سپس با استفاده از اصول علم مدرن، به پرسش اصلی مقاله در مورد توانایی علوم مدرن در حل مسائل بشر پاسخ داده می شود.
۴.

مفهوم «واقعیت» در مکانیک کوانتومی و تأثیر آن بر ذهن(مقاله پژوهشی حوزه)

تعداد بازدید : ۳۳۳ تعداد دانلود : ۲۲۱
برای واقعیت همواره در فیزیک کلاسیک مفهومی واقع گرایانه وجود داشته است. از این منظر، گزاره واقعیت فیزیکی وجود خواهد داشت حتی اگر هیچ ناظری وجود نداشته باشد؛ گزاره ای صحیح و با معنی بوده است. یکی از انقلاب های مکانیک کوانتومی به چالش کشیدن مفهوم «واقعیت» است. به گونه ای که در تعبیر مرسومِ مکانیک کوانتومی توسط مکتب کپنهاگ «خواص اجسام میکروسکوپی» وابسته به ناظر است و وجود «واقعیت» مستقل از ادراکات حسی انسان رد می شود. ازاین رو، این نوع دیدگاه ها، دیدگاه هایی انسان محور هستند و واقعیت در آنها امری بیناذهنی است. از طرف دیگر، طبق نظر سرل واقعیت اعتباری امری بیناذهنی است و بدون فکت های فیزیکی محض نمی توان فکت های نهادی داشت. ازاین رو، در این مقاله پس از مطالعه و نقد دیدگاه های مکتب کپنهاگ و همچنین پوزیتیویسم علمی، نشان داده می شود که واقعیت اعتباری متأثر از واقعیت در فیزیک است. به عبارت دیگر، در این مقاله تأثیر فیزیک مدرن (مکانیک کوانتومی) بر ذهن عامه نشان داده می شود که یکی از تأثیرات آن به وجود آمدن «فراواقعیت» است.
۵.

بررسی انتقادی دیدگاه استفان هاوکینگ درباره ملازمه میان «بی آغازی زمانی کیهان» و «خداناباوری» بر اساس مبانی حکمت متعالیه(مقاله علمی وزارت علوم)

کلیدواژه‌ها: هاوکینگ بی آغازی زمانی مه بانگ آتئیسم حکمت متعالیه

حوزه‌های تخصصی:
تعداد بازدید : ۳۲۴ تعداد دانلود : ۲۲۸
مسئله آغاز زمانی کیهان، یکی از مسائل چالش برانگیزی است که افزون بر فلسفه و الهیات، مورد توجه فیزیک دانان معاصر قرار گرفته است؛ به گونه ای که برخی از آنان، واکنش های متافیزیکی الهیاتی و حتی سوگیری های الحادی را نیز در انتخاب دیدگاه های خود ابراز داشته اند. بررسی آثار استفان هاوکینگ نشان می دهد که او بدون بهره گیری از روش متافیزیکی و فلسفی، تنها با مبنا قرار دادن قواعد فیزیکی که بر روش حس و تجربه استوار است، برخی نتایج متافیزیکی مانند بی آغازی زمانی آفرینش کیهان را نتیجه گرفته و از این رهگذر، وجود خدا را انکار نموده است. در جستار حاضر که با روش توصیفی تحلیلی و با رویکرد فلسفی نگاشته شده است، یافته های تحقیق حاکی از آن است که دیدگاه بی آغازی زمانی کیهان در نظر هاوکینگ با دیدگاه برخی از فلاسفه مانند ملاصدرا هماهنگ است؛ ولی ملاصدرا بر خلاف هاوکینگ، از بی آغازی زمانی کیهان، خداناباوری و قرائت آتئیستی را نتیجه نمی گیرد. برخی برداشت های هستی شناختیِ هاوکینگ، سبب مغالطه در استنتاج و منجر به تناقضات درونی در مباحث فلسفی شده است که در این جستار، با اصول و مبانی حکمت متعالیه مورد بررسی قرار گرفته و ارزیابی شده است. در پایان، این نتیجه به دست آمده است که ملاصدرا در حکمت متعالیه، ملاک نیازمندی کیهان به علت را «امکان» دانسته و میان «بی آغازی زمانی کیهان» و «وجود خدا» جمع نموده است.
۶.

بررسی انتقادی نتایج نظریه وحدت در فیزیک از نظر هاوکینگ بر اساس وحدت تشکیکی ملاصدرا(مقاله علمی وزارت علوم)

کلیدواژه‌ها: نظریه وحدت بزرگ فیزیک کوانتوم هاوکینگ هستی شناسی متافیزیکی وحدت تشکیکی وجود ملاصدرا

حوزه‌های تخصصی:
تعداد بازدید : ۵۳۲ تعداد دانلود : ۴۱۲
استفن هاوکینگ، فیزیک دان نظری معاصر، یافتن یک نظریه وحدت بخش در فیزیک را بسیار مٶثر می دانست. وی با بیان احتمالات سه گانه، مدعی وجود نظریه وحدت بزرگ است و آثار و فواید هستی شناسی همچون: امکان شناخت و توصیف قوانین حاکم بر کیهان، آگاهی از طرز کار جهان بی نهایت ریز در ابتدای آفرینش، پاسخ به پرسش ها درباره شروع، علت آفرینش و نقش خدا به   عنوان خالق هستی را بر نظریه وحدت مترتب می داند. در این مقاله، نتایج و برایندهای متافیزیکی نظریه وحدت استخراج شده و در روشی تطبیقی با نظریه وحدت تشکیکی وجود ملاصدرا بررسی می شود. وحدت تشکیکی وجود، تأثیر قابل توجهی در هستی شناسی و نیز معرفت شناسی فلسفی گذاشته و عاملی برای پیوند علوم با یکدیگر، تبیین ارتباط اجزای عالم با هم، تحلیل اختیار انسان بدون منافات با اراده الهی، تبیین آغاز جهان و پاسخ به ابهامات هستی شناسی دیگر است. در این پژوهش نشان داده می شود که با نظریه وحدت وجود ملاصدرا می توان به پرسش های فلسفی هاوکینگ پاسخ داد.
۷.

رویارویی مکانیک کوانتومی با اصل علّیت در فلسفه اسلامی(مقاله علمی وزارت علوم)

کلیدواژه‌ها: اصل علیت مکانیک کوانتومی مکانیک نیوتنی فلسفه اسلامی پیشبینی پذیری

حوزه‌های تخصصی:
تعداد بازدید : ۷۵۳ تعداد دانلود : ۴۰۲
مکانیک کوانتومی در یک قرن گذشته اصل علّیت را به چالش کشید و این موضوع، توجه بسیاری از فیلسوفان و دانشمندان را برانگیخت. برای تبیین چگونگی نقض اصل علّیت توسط نظریه کوانتومی، لازم است تعابیر گوناگون مکانیک کوانتومی و تقریرهای متفاوت اصل علیت بررسی شوند. تاکنون در فلسفه اسلامی مطالعه عمیقی درباره تقابل احتمالی بین نظریه کوانتوم و اصل علّیت صورت نگرفته است و تبیین ارتباط میان اصل علّیت در فیزیک و فلسفه اسلامی نیاز به مطالعات گسترده ای دارد؛ از این رو، این پژوهش با رویکردی میان رشته ای، ابتدا به مطالعه مفهوم اجمالی اصل علّیت در فلسفه اسلامی می پردازد؛ سپس، چگونگی تقلیل اصل علّیت در فلسفه غرب را بر اثر غلبه مکانیک نیوتنی به اصل علّیت علمی و پیش بینی پذیری بیان می کند و در انتها نشان می دهد نقض این علّیت علمی در مکانیک کوانتومی به معنای نقض علّیت در فلسفه اسلامی نیست.
۸.

آیا قضایای ناتمامیت گودل را می توان در مکانیک کوانتومی به کاربرد؟(مقاله علمی وزارت علوم)

کلیدواژه‌ها: مکانیک کوانتومی پیش بینی پذیری قضایای ناتمامیت کامل بودن

حوزه‌های تخصصی:
تعداد بازدید : ۶۵۶ تعداد دانلود : ۴۶۶
مکانیک کوانتومی نظریه ای است که ساختار فکری بشر را دگرگون کرد. اما با وجود موفقیت ها ی زیاد آن از زمان اینشتین تاکنون عده ای در مورد کامل بودن آن دارای شک ، تردید و شبهه هستند. یکی از راه هایی که عده ای کامل بودن این نظریه را مورد تردید قرار می دهند قضایای ناتمامیت گودل است. کورت گودل در دوران دکترا و اندکی پس از تحقیق در مورد برنامه های تمامیت و سازگاری هیلبرت در سیستم های صوری، به اثبات دو قضیه مهم در منطق و ریاضی پرداخت که تمامیت هرگونه نظریه اصل موضوعی را در حساب نفی می کنند. تعمیم پذیری این قضایا به نظریات علوم طبیعی و فیزیک یکی از موضوع ها ی مورد بحث است. در این مقاله پس از بیان و شرح مسئله ، امکان به کار بردن قضیه ها ی گودل در مورد مکانیک کوانتومی مورد نقد و بررسی قرار خواهد گرفت.

پالایش نتایج جستجو

تعداد نتایج در یک صفحه:

درجه علمی

مجله

سال

حوزه تخصصی

زبان