مطالب مرتبط با کلیدواژه

مرگ خواهی


۱.

بررسی تطبیقی مفهوم بدبینی در شعر الیاس ابوشبکه و هوشنگ ابتهاج(مقاله علمی وزارت علوم)

کلیدواژه‌ها: بدبینی هوشنگ ابتهاج مرگ خواهی دنیاگریزی الیاس ابو شبکه

حوزه‌های تخصصی:
  1. حوزه‌های تخصصی علوم اسلامی ادبیات عرب شعر
  2. حوزه‌های تخصصی ادبیات حوزه های ویژه ادبیات تطبیقی تطبیق ادبیات فارسی و ادبیات عرب
تعداد بازدید : ۱۷۰۳ تعداد دانلود : ۹۸۲
بدبینی از مهم ترین مفاهیم تجلی یافته در شعر معاصر است و شعر الیاس ابو شبکه و هوشنگ ابتهاج از مصادیق این تجلی است. شعر این هر دو، به تأثیر شرایط روحی و اجتماعی ،بیانگر دردها و تلخکامی های زندگی آنان است. با وجود این که هر دو شاعر چشم به آینده ای درخشان و آرزوهایی شیرین دوخته اند، اما بدبینی و ناخرسندی بر شعرشان سایه افکنده و این بیانگر اوضاع و احوال ناآرام دوران آنان است. بدبینی در دیوان های آن دو در مفاهیمی هم چون فروپاشی آرزوها، مرگ خواهی، بدبینی اجتماعی، اضطراب درونی و فاصله طبقاتی و ... تجلی یافته است. در این جستار سعی بر آن است تا بر مبنای مکتب آمریکا در ادبیات تطبیقی، به تحلیل و بررسی پدیده بدبینی و عوامل پیدایش چنین دیدگاهی در شعر آن دوپرداخته شود و برای سؤالات زیرپاسخی یافت گردد: 1- آیا می توان آن دو را بطور کلّی شاعری بدبین توصیف کرد؟ 2- بدبینی در شعر کدام یک از آنان شدیدتر است؟ 3- چه عواملی باعث تمایل آنان به بدبینی و انزجار گردیده است؟ 4- مضامین مشترکی که دو شاعر را در این پدیده به هم مرتبط می سازد، کدام است؟
۲.

تحلیل مفاهیم مرگ خواهی در نمایشنامه های «دست بالای دست» از غلامحسین ساعدی و «شب بخیر مادر» از مارشا نورمن: یک مطالعه تطبیقی(مقاله علمی وزارت علوم)

کلیدواژه‌ها: مرگ خواهی مضمون شناسی روایت شناسی غلامحسین ساعدی مارشا نورمن

حوزه‌های تخصصی:
تعداد بازدید : ۱۴ تعداد دانلود : ۱۳
اندیشه مرگ خواهی در دنیای مدرن از نحله ها ی فکری است که رویکرد فرد در مواجهه با جهان اطراف را به چالش می کشد و می تواند بر نحوه زندگی فرد و اطرافیانش تأثیر بگذارند. نویسندگانی چون مارشا نورمن و غلامحسین ساعدی در آثارشان مانند نمایشنامه های شب بخیر مادر و دست بالای دست، به بررسی رویارویی آگاهانه شخصیت ها با مرگ پرداخته اند. شخصیت هایی مرگ خواه و درمقابل، شخصیت هایی بازدارنده. تحلیل تضاد معنایی فوق در قالب گفتمان روایی در این دو نمایشنامه هدفی است که این پژوهش با روش توصیفی-تحلیلی بدان پرداخته است. با بررسی تطبیقی انگاره مرگ خواهی به عنوان محور اصلی این دو نمایشنامه و مطالعه مضمون در اجزای هر روایت مانند شخصیت ها، پیرنگ، زمان و مکان و غیره به بررسی و مقایسه آنها پرداخته ایم تا بدین پرسش پاسخ دهیم که دو نویسنده از دو خاستگاه فرهنگی-زبانی متفاوت چطور به مضمون مرگ خواهی در آثارشان پرداخته اند و با چه تفاوت هایی روایت داستانی شان را شکل داده اند. نتایج حاصل از این پژوهش بیان می دارد که در هر دو اثر بحران های روانی و انزوای فردی شخصیت اصلی به همراه مشکلات خانوادگی از علل وجود مرگ خواهی در آنها بوده است. در این میان نورمن با استفاده از تداوم زمانی-مکانی و تک شخصیت مقابلِ شخصیت مرگ خواه بیش از ساعدی به واکاوی علل مرگ خواهی پرداخته و ازاین رو توانسته شخصیت پردازی روایت خویش و همچنین اجزای روایی نمایشنامه را در راستای مضمون آن قرار دهد. حال آنکه ساعدی با روایتی مینیمال بیشتر بر تأثیرگذاری محیط بر فرد نظر داشته و با استفاده از موقعیت های روایی به بسط مضمون فوق نپرداخته است.