مطالب مرتبط با کلیدواژه
۸۱.
۸۲.
۸۳.
۸۴.
۸۵.
۸۶.
۸۷.
۸۸.
۸۹.
۹۰.
۹۱.
۹۲.
۹۳.
برهان صدیقین
منبع:
آیین حکمت سال سیزدهم پاییز ۱۴۰۰ شماره ۴۹
93 - 122
حوزههای تخصصی:
در یک دسته بندی عمده سه دیدگاه مخالف درباره مسئله روش شناسی ملاصدرا وجود دارد. این دیدگاه ها عبارت اند از: یک) توتولوژیک یا حشوگویی در بیان؛ دو) التقاط روش تفکرگرایی مشایی، شهود اشراقی و کلامی؛ سه) توصیف دیدگاه و نظرات مخالف توسط ملاصدرا؛ در حالی که به نظر می رسد ملاصدرا دارای روش چهارمی به نام «سلسله مراتبی» است. سلسله مراتبی بودن روش ملاصدرا متأثر از بحث تشکیک است که مبنای معرفت شناختی و وجودشناختی اوست. غرض از سلسله مراتبی بودن روش ملاصدرا این است که او در تبیین و توضیح مباحث فلسفی مراحل و مراتبی را طی می کند. ابتدا دیدگاه مخالف را توصیف می کند، سپس در مرحله بعد نادرست بودن آن را با بیان مقدماتی منطقی یا صورت برهان هایی قیاسی و استدلالی با استناد به برخی مبانی بدیهی و اولی (ابطال تسلسل، دور، ترجیح بلامرجح و...) یا حتی با فرض گرفتن استدلال های پیشین فلاسفه مخالف، نظرات آنها را رد می کند و سپس به طرح مسئله و تبیین آرای خویش می پردازد. بنابراین ملاصدرا در بیان مباحث فلسفی، ضمن درنظرداشتن دو جنبه بیرونی و درونی دارای یک سیر حرکتی ویژه است. این پژوهش ضمن شرح و نقد سه دیدگاه ذکرشده، به تبیین روش چهارم می پردازد و آن را به روش شناسی آخوند در مباحث الهیات بالمعنی الاخص هم سرایت می دهد
خوانشی از نوآوری و تقریر برهان صدیقین از منظر امام خمینی و مقایسه آن با برهان وجودی آنسلم و دکارت(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
پژوهش پیش رو در صدد بیان خوانشی از نوآوری و تقریر برهان صدیقین از منظر امام خمینی(ره) و مقایسه آن با برهان وجودی آنسلم و دکارت است. پژوهش حاضر به روش توصیفی – تحلیلی و کتابخانه ای است. یکی از اشکالات اساسی برهان وجودی آنسلم-دکارت خلط بین مفهوم و مصداق یا حمل اولی و شایع صناعی است؛ این در حالی است که برهان صدیقین چه به تقریر سینوی و چه به تقریر صدرایی دچار چنین خبطی نیست. اما اصل بنیادی که امام خمینی(ره) را قادر می سازد تا روح جدیدی در براهین اثبات خدا بدمد این است که ایشان با مبانی استوار به بیان دیدگاه و خوانش خود از برهان صدیقین می پردازد و آن خروج از معنای مصطلح و الفاظ نظری در بیان برهان اثبات خداوند متعال است. ایشان معتقد است که اساساً برهان صدیقین مبتنی بر معرفت و شهود است و نیازمند مقدمات برهانی و فلسفی نیست.
برهان صدّیقین ابتکاریِ نصیرالدّین کاشانی و بازتاب های آن در کلام امامیّه(مقاله علمی وزارت علوم)
مسئله اصلی پژوهش حاضر بازشناسی و معرّفی تقریری ابتکاری از برهان صدّیقین برای اثبات وجود خداوند است که از سوی یکی از متکلّمان امامی به نام نصیرالدّین کاشانی حِلّی مطرح گردیده ولی تاکنون مورد توجّه کافی قرار نگرفته است. در این مقاله با بهره گیری از روش توصیفی _ تحلیلی تقریر مزبور از برهان صدّیقین معرّفی و بررسی می شود. شناسایی استدلال های مختلفِ برگرفته از تقریر ابتکاری کاشانی از برهان صدّیقین در تاریخ کلام امامیّه و تبیین دامنه اثرگذاری این تقریر بر براهین خداشناسی سایر متکلّمان امامی و نیز نفی انتساب تقریر مذکور به خواجه نصیرالدّین طوسی، از جمله نتایج و یافته های مقاله پیش روست.
تبیین برهان صدیقین و شواهد قرآنی آن از منظر آیت الله جوادی آملی(مقاله پژوهشی حوزه)
منبع:
حکمت اسراء بهار و تابستان ۱۴۰۲ شماره ۴۱
5 - 29
حوزههای تخصصی:
برهان صدیقین در مقام اثبات وجود خدا بدون وساطت مخلوقات است. فارابی، این منهج را طرح و ابن سینا با تقریر برهان «امکان و وجوب» مدعی اقامه این برهان شد، که صدیقین بودن آن، مورد اعتراض ملا صدرا قرار گرفت و نهایتاً خودِ ملا صدرا و پس از ایشان، علامه طباطبایی هر یک تقریر جدیدی از این برهان را ارائه فرمودند. حضرت آیت الله جوادی آملی از طرفی در مباحث برهانی، با همان ملاکی که ملا صدرا در صدیقین بودن برهان ابن سینا مناقشه کرده بود، در خود برهان ملا صدرا مناقشه نموده اند و نهایتاً بر برهان علامه طباطبایی تأکید می ورزند و از طرفی دیگر در مباحث تفسیری به بیان شواهد قرآنی بر این برهان پرداخته اند. این پژوهش با روش توصیفی تحلیلی در صدد پاسخ به این سوال قرار گرفته است: تبیین برهان صدیقین و شواهد قرآنی آن از منظر آیت الله جوادی آملی چگونه است؟ که در مقام پاسخ پس از تقریر برهان صدیقین از منظر آیت الله جوادی آملی، به تبیین شواهد قرآنی آن با توجه به آیه 45 سوره فرقان و 53 سوره فصلت و توضیح وجه شهادت و دلالت هر کدام از آیات بر مدّعا، همت گمارده است، تا اولاً نمونه ای از عقلانی بودنِ مفاهیم قرآن، ثانیاً جلوه ای از تفکیک ناپذیری قرآن و برهان به صورت عینی و مصداقی، و ثالثاً جنبه ای از اعجاز علمی این کتاب آسمانی را نمایان سازد.
«سه مرتبه برهان صدیقین» بر مبنای سه سیر فلسفی
حوزههای تخصصی:
در همه برهانهای غیرِ وجودی درجه ای از تکثرگرایی که ویژگیِ ذاتیِ نگاهِ ماهوی است وجود دارد؛ یکی از وجوهِ بازتابِ این کثرت گرایی در برهانهای «جسم، حرکت، حدوث، شناختِ نفس نظر بر مجموع عالم و...» این است که در همه ی آن ها «سالک و مسلک و مسلوک منه و مسلوک الیه» - به جز با اندکی تفاوت در نفس - با هم تفاوت دارند؛ در این میان برهانِ صدیقین برهانی است که به تقریر ابن سینا ادعا می شود از چیزی جز خودِ وجود به خودِ وجود نمی رسد؛ ملاصدرا برهانِ صدیقینِ سینایی را به دلیلِ تاثر از مبانیِ سیر اول، یعنی استفاده از امکانِ ماهوی در زمره ی برهان های دیگر قرار می دهد و آن را برهانِ مطلوبِ خود نمی یابد؛ و بنابراین خود بنا بر مسلکِ فلسفی اش تقریری جدید از برهانِ صدیقین ارائه می دهد. بر برهان های صدیقین صدرا انتقاداتی وارد کرده اند که همانندِ برهانِ سینایی از «غیر» (= غیر وجود) برای اثباتِ حق تعالی استفاده شده است؛ تحقیق حاضر معتقد است، هر یک از برهان های سینایی و صدرایی از اقتضائاتِ مراتبِ خود پیروی می کنند؛ بنابراین با لحاظِ خصوصیاتِ مرتبه به شرطی جزوِ برهان های صدیقین است و به شرطی دیگر ارائه ی برهان بر او تعالی محال است؛ مگر این که از منطق و مسلکِ معرفتیِ دیگری بهره جسته شود.
بررسی تطبیقی گستره دلالی براهین جهان شناختی و برهان صدیقین(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
آموزه های فلسفه اسلامی بهار و تابستان ۱۴۰۲ شماره ۳۲
51 - 71
حوزههای تخصصی:
بی تردید مسئله اثبات وجود و صفات خداوند همواره یکی از دغدغه های فیلسوفان و متکلمان بوده است و ازاین رو برهان های زیادی همچون برهان حرکت، برهان حدوث، برهان وجوب و امکان، و برهان صدیقین را برای اثبات ذات واجب الوجود اقامه نموده اند. براهین یادشده را می توان به دو دسته جهان شناختی و وجود شناختی تقسیم کرد. این برهان ها از نظر دقت و قوّت، در اثبات ذات و گستردگی در اثبات صفات خداوند درجات متفاوت دارند. ازآنجاکه جامعیت و درستی و ارزش یک ادعا یا باور بستگی به میزان اعتبار و محدوده دلالتِ دلیل آن دارد، و با توجه به تفاوت های گستره دلالی یا محدوده قلمرو اثباتی هر یک، ما در این مقاله با بررسی تطبیقی برهان های یادشده نشان داده ایم که برهان صدیقین در عین این که از مهم ترین و کامل ترین برهان های اثبات وجود خداوند است، قلمرو دلالی آن، نسبت به اثبات اسما و صفات در مقایسه با براهین جهان شناختی گسترده تر است. به این ترتیب، این برهان یگانه برهانی است که افزون بر اثبات وجود خداوند، در اثبات جمیع صفات او نیز ما را از اقامه برهان دیگر بی نیاز می کند.
کاربرد منطق در کشف برهان صدیقین (با تقریر صدرالمتألهین) از آیه 53 سوره فصلت(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
خردنامه صدرا دوره ۲۸ بهار ۱۴۰۳ شماره ۳ (پیاپی ۱۱۵)
63 - 72
حوزههای تخصصی:
برهان صدیقین درصدد است بدون وساطت مخلوقات، وجود حق تبارک و تعالی را اثبات نماید. این منهج را فارابی طرح کرده و ابن سینا با تقریر برهان «امکان و وجوب»، بر آن جامه تحقق پوشاند. صدرالمتألهین به «صدیقین بودن» به تقریر ابن سینا معترض شده و خود او برهانی مبتنی بر روش مذکور ارائه کرده است. حال پرسش اینست آیا با توجه به ضوابط منطقی، میتوان این برهان که نتیجه تلاشهای بزرگان فلاسفه اسلامی، از فارابی تا ملاصدراست را از قرآن کریم استنباط نمود و ادعا کرد قرآن این حقیقت را چندین قرن قبل از فارابی، بوعلی و صدرالمتألهین، بیان نموده است؟ این پژوهش با روش توصیفی تحلیلی و با کاربرد قواعد علم منطق، برهان مزبور را از آیه 53 سوره فصلت کشف و استنباط کرده و با تبیین هر کدام از صغرا و کبرای برهان، نشان داده است که چگونه میتوان هر یک را از آیه مذکور استنباط نمود. بثمر نشاندن این تحقیق، اولاً، نمونه یی از عقلانی بودن مفاهیم قرآن، ثانیاً، جلوه یی از تفکیک ناپذیری قرآن و برهان بصورت عینی و مصداقی، و ثالثاً، جنبه یی از اعجاز علمی این کتاب آسمانی است.
بررسی انتقادی رویکرد وجودی احمد علوی از برهان اثبات واجب خواجه در شرح حظیرة الانس(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
تجرید الاعتقاد نصیرالدین طوسی از مهم ترین متون آموزشی علم کلام است و شروح و حواشی بسیاری بر آن نگاشته شد. یکی از مهمترین شروح، شرح قوشچی و تعلیقات خفری بر این شرح است. علوی نیز سه شرح بر حاشیه خفری نگاشته است که حظیره الانس یکی از آن سه شرح است. پرسش اصلی این جستار این است: «رویکرد وجودی احمد علوی از برهان اثبات واجب خواجه در شرح حظیره الانس قرین توفیق بوده است؟» دستاوردهای این مقاله عبارتند از: یکم. علوی تلاش می کند تا برهان خواجه را برهانی لمّی و در مدار رویکرد وجودی و با نظر به وجود بداند؛ دوم. زمانی می توان از تفکیک وجود نفسی حدّ اکبر و وجود رابطی حدّ اکبر و در پی آن از عدم احتیاج اکبر در اصل وجود، و نیازمندی آن به علّت در کیفیتی از کیفیات و عرضی از اعراض حدّ اکبر سخن گفت که وجود محمولی غیر از واجب باشد. چون واجب همان طور که در مقام ذات، واجب است، در جمیع صفات و احوال، واجب است و حالت منتظره و نیازمندی ندارد؛ سوم. هرچند علوی در رساله حظیره الانس از نظر در وجود و موجود مطلق سخن می گوید و اظهار می کند که نظر به وجود، غیر از نظر در امکان است. اما آنچه در دستور کار او قرار گرفته است، موجودی است که به دو قسم واجب و ممکن، تفکیک شده است و تفکیک پذیری و انقسام، وصف امر ذهنی است، نه عینی.
نقد رویکرد العثیمین به توحید بر پایه آرای توحیدی علامه طباطبایی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهشنامه کلام سال ۱۱ بهار و تابستان ۱۴۰۳ شماره ۲۰
219 - 236
حوزههای تخصصی:
علامه طباطبایی بر پایه برهان صدیقین در تقریر خاص خود، باور به وجود خداوند را تنها بر باور به نفی سفسطه استوار کرده و با چنین رویکردی، خداباوری را به ایده ای با بیشترین مخاطب جهانی تبدیل کرده است، اما وهابیت معاصر هم چون اسلاف خویش با چشم پوشی از تأمل عقلی درباره وجود خداوند به بهانه اینکه هیچ انسانی وجود خداوند را منکر نیست، و با تقسیم بندی های استحسانی و نیز تفسیرها و تطبیق های ناروا نسبت به توحید در عبادت، فقط در آتش تکفیر نسبت به دیگر مسلمانان دمیده است. این پژوهش با مقایسه رویکرد علامه طباطبایی به مسئله وجود خداوند، توحید ذاتی و توحید صفاتی با رویکرد محمد بن صالح العثیمین در تفسیر کتاب «التوحید» محمد بن عبدالوهاب به آن مسائل، با روش استنادی، تحلیلی به پیامدهای رویکرد العثیمین پرداخته و نشان داده است که ناتوانی وهابی ها از بررسی عقلی و فرافرقه ای مسئله وجود خداوند، احتراز آن ها از تحلیل عقلی توحید ذاتی، و گریز از پاسخگویی به پرسش بنیادین توحید صفاتی به ناکارآمدی ایده توحید در قرائت آنها انجامیده است؛ در مقابل، تأکید آن ها بر مصادیق توحید الوهیت نتیجه ای غیر از اخراج قاطبه مسلمانان از دایره اهل توحید نداشته است.
تحلیل برهان صدیقین از منظر علامه طباطبایی و مقایسه آن با تقریر سینوی از برهان صدیقین(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
معرفت فلسفی سال ۲۱ بهار ۱۴۰۳ شماره ۳ (پیاپی ۸۳)
7 - 21
حوزههای تخصصی:
در برهان صدیقین، فیلسوف با مطالعه مطلق واقعیت، درصدد اثبات واجب الوجود است. علامه طباطبائی با توجه به ضرورت ازلی واقعیت عینی و در بستر جریانِ برهان «إن ملازمات»، به وجوب ذاتی آن منتقل گشته است. ابن سینا بر اساس ضرورت ذاتی واقعیت عینی و خارج نبودن آن از دو وضعیت «وجوب» و «امکان»، وجود واجب را تثبیت نموده است. علامه چون برخلاف ابن سینا قایل به ضرورت ازلی واقعیت عینی و وجوب ذاتی آن است، تحقق واجب الوجود را بدیهی دانسته که می توان بر این اساس وجود واجب را به مثابه اولین مسئله فلسفی مطرح نمود. همچنین با توجه به تقریر علامه، واقعیت عینی حقیقتی یگانه بوده و ماسوای آن حقایقی ربطی است که در طول آن حقیقت واحد و به نحو غیر منحاز از آن، واقعیت دار گشته است. این مقاله درصدد است اولاً، تحلیل و توصیفی نوین از برهان صدیقین علامه طباطبائی ارائه دهد و به ارزیابی اشکال وارد شده بر این برهان و برخی تقریر های ناصواب از آن بپردازد. ثانیاً، در بستر سنجش برهان علامه با تقریر سینوی از برهان صدیقین، تبیین نماید که تقریر علامه ویژگی هایی دارد که آن را از سایر تقریرها ممتاز می سازد.
واکاوی دلالت فراز «یَا مَنْ دَلَّ عَلَى ذَاتِهِ بِذَاتِهِ» دعای صباح بر برهان صدیقین
منبع:
آموزه های حکمت اسلامی دوره ۱ پاییز و زمستان ۱۴۰۱ شماره ۱
93 - 114
حوزههای تخصصی:
برهان صدیقین به عنوان یکی از مهمترین براهین اثبات حق تعالی با تقریرهای گوناگونی ارائه شده که گوهر مشترک همه آنها رسیدن از مطلق وجود به وجود مطلق است. برخی از حکما در تأیید این برهان به فراز «یَا مَنْ دَلَّ عَلَى ذَاتِهِ بِذَاتِهِ» در دعای صباح استشهاد کرده اند. برای بررسی مسئله تطبیق این فراز بر برهان صدیقین ابتدا به واکاوی متن دعا پرداخته ایم که براین اساس، به نظر می رسد اولاً نوع دلالت مذکور در این فراز، دلالت عقلی است و در آن از دو لازم از لوازم عام وجود یعنی مفهوم واقعیّت و مفهوم ضرورت ازلیّ استفاده شده و از وجود خدا، وجوب آن اثبات می شود. در این صورت، مشابه همان بیان مبارک امیرالمؤمنین؟ع؟خواهد بود که رسیدن از ذات به ذات است. ثانیاً با بررسی معانی «باء»، در صورتی می توان این فراز را استشهادی بر برهان صدیقین دانست که سببیّت غیرتقدیری از معنای «باء» مورد نظر باشد. در قسمت دوم نیز بر اساس شواهد خارج از متن دعا و باتوجّه به فرازهای دیگر ادعیه که مفسر یکدیگر هستند، می توان ادعا کرد که این عبارت، بر برهان صدیقین دلالت می کند. البته نگارنده به این انحصار قائل نبوده و معتقد است نمی توان از معانی محتمل دیگر آن چشم پوشی کرد.
بررسی وجوه اشتراک و اختلاف تقریرهای ابن سینا و علامه طباطبایی از برهان صدیقین
منبع:
معارف حکمی جامعه سال ۲ بهار و تابستان ۱۴۰۱ شماره ۴
107 - 128
حوزههای تخصصی:
پرسش اصلی این پژوهش عبارت است از: «تقریر ابن سینا و علامه طباطبایی از برهان صدیقین چیست و چه اشتراک ها و تفاوت هایی با یکدیگر دارند؟» هدف از بررسی این مسئله، آگاهی عمیق تر نسبت به جایگاه و ارزش یکی از مهم ترین براهین اثبات خدا در فلسفه اسلامی است. در این نوشتار، با استفاده از روش تحلیلی - عقلی، ابتدا تلاش شده با بررسی آثار ابن سینا، گزارشی از تقریر او از برهان صدیقین ارائه گردد. سپس تقریر علامه طباطبایی از این برهان ارائه شده است. با مقایسه میان این دو تقریر، وجوه اشتراک و اختلاف آنها مطرح گردیده و در پایان، یافته های پژوهش در قالب نتیجه گیری ارائه شده است. بر اساس نتایج به دست آمده از این پژوهش، سه وجه اشتراک میان دو تقریر فوق وجود دارد: لمی بودن هر دو تقریر، بی نیازی هر دو تقریر از ابطال دور و تسلسل، و اثبات صفات واجب الوجود علاوه بر اثبات وجود او. از سوی دیگر، چهار وجه اختلاف میان دو تقریر مذکور وجود دارد: در تقریر ابن سینا، از اصل وجود استفاده شده است، درحالی که در تقریر علامه طباطبایی از اصل واقعیت؛ تقریر ابن سینا تنها قادر به اثبات ضرورت ذاتی واجب الوجود است، ولی تقریر علامه طباطبایی، ضرورت ازلی واجب الوجود بالذات را نیز اثبات می کند؛ ابن سینا در تقریر خود از مقدمات متعددی استفاده کرده است، ولی علامه طباطبایی در تقریر خود با استفاده از کم ترین مقدمات، مطلوب را اثبات کرده است.
بررسی انتقادی دیدگاه دیوید بناتار درباره معنای زندگی(مقاله پژوهشی حوزه)
منبع:
آیین حکمت سال ۱۶ پاییز ۱۴۰۳ شماره ۶۱
76 - 99
حوزههای تخصصی:
سؤال از معنای زندگی همواره یکی از دغدغه های بنیادین فلسفه به خصوص در چند دهه اخیر بوده است. این پرسش که آیا زندگی بشر در ابعاد مختلف از معنا برخوردار است، در دیدگاه های متفکران مختلف پاسخ های متنوعی یافته است. دیوید بناتار، فیلسوف معاصر، با اتخاذ رویکردی بدبینانه به تحلیل معنای زندگی پرداخته و این مفهوم را به دو بخش «معنای کیهانی» و «معنای زمینی» تقسیم می کند. بناتار بر این باور است که زندگی انسان از منظر کیهانی فاقد معناست و معنای زمینی نیز نمی تواند جایگزینی برای رفع اضطراب وجودی ناشی از بی معنایی کیهانی باشد. این مقاله با بررسی انتقادی دیدگاه بناتار به تحلیل مبانی فلسفی او پرداخته و نقدهایی بر رویکرد او وارد می کند. از جمله نقدها لزوم بررسی معناداری خود کیهان پیش از پرداختن به معنای زندگی بشر است. مقاله استدلال می کند که محدودیت کیهان، امکان تأمین معنا برای زندگی انسان را از آن سلب می کند، چراکه هر امر محدود برای کسب معنا نیازمند اتکا به منبعی فراتر از خود است. در ادامه با تکیه بر حکمت اسلامی و تحلیل برهان صدیقین علامه طباطبایی، از «واقعیت مطلق» به عنوان تنها منبع مستقل و نهایی معناداری یاد می شود. در پایان نتیجه گیری می شود که پرسش از معنای زندگی بشر می بایست از منظر واقعیت مطلق و ارتباط انسان با این امر نامحدود صورت بندی شود نه از منظری محدود مانند کیهان