مطالب مرتبط با کلیدواژه
۱۰۱.
۱۰۲.
۱۰۳.
۱۰۴.
۱۰۵.
۱۰۶.
۱۰۷.
۱۰۸.
سینمای ایران
منبع:
مدیریت فرهنگی سال ۱۸ بهار ۱۴۰۳ شماره ۶۳
21 - 34
حوزههای تخصصی:
مقدمه و هدف پژوهش: هدف اصلی این پژوهش، شناسایی بایسته های ارتقاء جایگاه بین المللی سینمای ایران است. روش پژوهش: روش این پژوهش از لحاظ هدف کاربردی و براساس چگونگی به دست آوردن داده های مورد نیاز، تحقیق حاضر از نوع توصیفی و از شاخه ی پیمایشی (تحلیلی) محسوب می شود. جامعه آماری در این تحقیق، متخصصان و خبرگان در صنعت سینمای کشور است که نمونه آماری براساس روش نمونه در دسترس (گلوله برفی) انتخاب شدند به همین منظور، در مرحله اول با استفاده از مطالعه ای که در زمینه کیفی و مصاحبه انجام شد، مصاحبه ها با 10 نفر از خبرگان صورت گرفت و به منظور تجزیه و تحلیل داده ها از روش تحلیل مضمون استفاده شد. یافته ها: نتایج تحقیق نشان داد به منظور ارتقاء جایگاه بین المللی سینمای ایران چهار عامل فراگیر و اصلی شامل ابعاد الزام آور، بسترساز، تسهیل گر و بازدارنده می بایست توسط سازمان های ذی نقش مورد توجه قرار گیرد. در بُعد الزام آور عوامل شامل 1- حمایت و پشتیبانی دولت از سینمای ایران، 2- تدوین سند راهبری سینمای ایران، 3- به روز نمودن قوانین در حوزه سینما، 4- تحول در ساختارهای مدیریتی و 5- بازتعریف نقش دولت در عرصه سینما؛ بُعد بسترساز شامل عوامل 1- ایجاد ساختار یکپارچه در حوزه سینمایی، 2- تقویت بنیه مالی در صنعت سینما، 3- بازاریابی و برندسازی در حوزه سینما، 4- توسعه سخت افزاری و نرم افزاری، 5- به کارگیری روش های نوین تأمین مالی، 6- تغییر نقش دولت از تصدی گری به تسهیل گری، 7- اولویت دادن به اقتصاد سینما و 8- اصلاحات نهادی و ساختاری؛ بُعد تسهیل گر شامل عوامل 1- تعامل و هم افزایی داخلی و خارجی در حوزه سینما، 2- تقویت دیپلماسی فرهنگی در سطح بین المللی، 3- گفتمان سازی و فرهنگ سازی سینمای ایران در جهان، 4- تقویت مؤلفه های قدرت در عرصه فرهنگی، 5- به کارگیری پلتفرم های دیجیتال، 6- ارتقاء تخصص گرایی، 7- متناسب سازی فیلم ها با مخاطبان هدف، 8- تعریف مدل های کسب و کار در عرصه سینما است. نتیجه گیری: نتایج کلی پژوهش نشان داد که صنعت سینمای کشور نقش مهم و کلیدی در اقتصاد و ارتقاء سطح فرهنگی کشور در حوزه ی بین المللی دارد و برای شکوفایی آن باید اقدام های متعدد و مهمی را در دستور کار قرار داد.
ارائه راهبرد برای استفاده از سینما در تبلیغ دین
حوزههای تخصصی:
هدف: اگرچه در چهار دهه اخیر تلاش گسترده ای در زمینه انتقال ارزش های فرهنگی از طریق سینما صورت گرفته است؛ ولی به دلیل نداشتن یک راهبرد مشخص، تحقق این امر میسر نشد. ازاین رو بر آن شدیم تا در این پژوهش به ارائه راهبرد برای استفاده از سینما در تبلیغ دین و انتقال ارزش های فرهنگی بپردازیم.
روش : برای انجام تحقیق ابتدا با بهره گیری از مطالعات اکتشافی به شناسایی نقاط قوت، ضعف و همچنین فرصت ها و تهدیدهای موجود در این زمینه پرداخته شد و سپس موارد یادشده با استفاده از روش پیمایش و ابزار پرسش نامه در اختیار چهل تن از صاحب نظران قرار گرفت تا نسبت به مشخص کردن میزان وجود آن ها اظهارنظر کنند. روایی پرسش نامه با استفاده از روش اعتبار صوری و پایایی آن با ضریب آلفای کرونباخ انجام شد و تحلیل داده ها و ارائه راهبرد نیز با استفاده از ماتریس swot صورت گرفت.
یافته ها: ارزیابی محیط داخلی و خارجی حاکی از وجود موقعیت استراتژیک سینمای ایران در تبلیغ دین، در منطقه تدافعی است؛ ازاین رو استراتژی WT (تدافعی) به عنوان راهبرد اصلی در این زمینه معرفی می شود. از آن جمله می توان به مواردی از قبیل ساخت فیلم هایی با موضوعات دینی فارغ از مباحث سیاسی و اختلافات مذهبی، به کارگیری مدیران «متخصص» در حوزه سینما و «متعهد» به ارزش های دینی و اخلاقی در سازمان ها و نهادهای مرتبط با سینما و... اشاره کرد.
نتیجه گیری: با اس ت ف اده از راه ب رده ای تدافعی می توان ضمن کاستن از نقاط ضعف داخلی و تهدیدهای خارجی، زمینه را برای استفاده از ظرفیت سینما در تبلیغ دین فراهم کرد.
ذائقه یابی مخاطبان سینمای ایران بر پایه تحلیل شخصیت اصلی در فیلم های کمدی پربیننده یک دهه (1402-1392)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
رهپویه هنرهای نمایشی دوره ۳ زمستان ۱۴۰۲ شماره ۱۰
7 - 22
حوزههای تخصصی:
سینما هنری جریان ساز در منظومه فرهنگی کشور است. رابطه علاقه و اقبال بینندگان به فیلم و آثار تولیدشده از سوی هنرمندان رابطه ای دوطرفه است که هریک بر دیگری اثر می گذارد. یکی از عوامل کلیدی و بسیار مهم در جذابیت یک فیلم شخصیت پردازی آن است. شخصیت های جذاب و واقعی، می توانند تجربه تماشای یک فیلم را برای بینندگان تبدیل به یک سفر عاطفی و فکری کنند. آنچه در این پژوهش مورد بررسی قرار گرفته است، واکاوی شخصیت های پرداخته شده در فیلم های پُرفروش کمدی یک دهه (1392-1402) از سینمای ایران است تا ذائقه مخاطب برای پسند شخصیت های نمایش داده شده در پرده سینما بهتر شناخته شود. این شناخت ذائقه می تواند به تولید آثاری منجر شود که احتمال بالاتری در موفقیت برای جلب نظر مخاطبان داشته باشند. بدین منظور چهار فیلم فسیل، مطرب، هزارپا و نهنگ عنبر2: سلکشن رؤیا به روش توصیفی – تحلیل و از منظر شخصیت پردازی مورد بررسی قرار گرفت. در این مطالعه، شخصیت ها از سه بعد خصوصیات ظاهری، ویژگی های روانی و ویژگی های اجتماعی (حرفه ای) تجزیه وتحلیل شده اند. با تجزیه وتحلیل عمیق این شخصیت ها، قواعد و الگوهای خاصی شناسایی شد که احتمالاً مورد پسند مخاطبان سینمای کمدی در ایران است و می تواند یکی از عوامل اقبال مخاطبان به این فیلم ها به شمار رود. این قواعد و الگوها می توانند جدا از کمک به تولیدکنندگان و نویسندگان فیلم نامه در خلق شخصیت های مطلوب و جذاب، ذائقه مخاطبان را نیز به گونه ای خاص از سینمای کمدی عادت دهند.
تحلیل ابعاد جامعه شناختی و هنری ظهور سینمای معناگرای ایران (سال های 1384-1367)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات هنر اسلامی سال ۱۹ زمستان ۱۴۰۲ شماره ۵۲
227 - 249
حوزههای تخصصی:
امروز کشور ایران در کنار پاره ای از کشورهای دیگر به عنوان یکی از پیشگامان سینمای معنادار شناخته می شود. به دلیل جایگاه و اهمیت خاص این جنبش سینمایی، بررسی و تبیین ویژگی های این سینما و همچنین محیط اجتماعی تولید آن از اهمیت ویژه ای برخوردار است. ازاین رو، تحقیق حاضر با اتخاذ یک رویکرد جامعه شناختی - هنری در پی تبیین جنبه های اصلی شرایط اجتماعی که در آن ش ناخت و ادراک س ینماگران معناگرا شکل گرفته و جنبش هنری آن ها یعنی جنبش سینمایی معناگرا تکوین یافت، انجام گرفت. این تحقیق با جمع آوری داده ها به روش کتابخانه ای و استفاده از روش تحقیق تطبیقی - تاریخی منطبق با نظریه استوارت میل اقدام شده است. یافته های این مطالعه نشان می دهد که شرایط تاریخی بسیار مهمی زمین ه ساز شکل گیری این جنبش س ینمایی جدید در فاصله سال های 1384- 1367 گردیده و محتوای جنبش هنری سینمای معناگرا در ایران علاوه بر اینکه تابعی از بحران در نظم اخلاقی جامعه و همچنین بسیج منابع بوده است به افق اجتماعی در جامعه، بافت گفتمانی و همچنین محیط اجتماعی آن نیز وابسته بوده است.اهداف پژوهش:تبیین جنبه های جامعه شناختی ظهور سینمای معناگرای ایران طی سال های 1384-1367.تبیین جنبه های هنری ظهور سینمای معناگرای ایران طی سال های 1384-1367.سؤالات پژوهش:مهم ترین مؤلفه های جامعه شناختی ظهور سینمای معناگرای ایران طی سال های 1384-1367کدام اند؟مهم ترین مؤلفه های هنری ظهور سینمای معناگرای ایران طی سال های 1384-1367کدام اند؟
بازنمایی گفتمانی سوژه معتاد در سینمای ایرانِ پسانقلاب(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مسائل اجتماعی ایران سال ۱۵ زمستان ۱۴۰۳ شماره ۴
۹۱-۴۷
حوزههای تخصصی:
بازنمایی گفتمانی مسئله اعتیاد و سوژه های معتاد در سینمای ایران و نسبت آن ها با مناسبات اجتماعی زمانه خود طی دهه های پس از انقلاب اسلامی، دستخوش تغییرات عمده ای شده است. این مقاله با استفاده از روش تحلیل گفتمانی فوکو، به بررسی چگونگی بازنمایی سوژه اعتیاد و معتادان و تحولات آن در فیلم های سینمایی سال های پساانقلاب می پردازد. در راستای این هدف، پنج فیلم شاخص (تیغ و ابریشم، باد و شقایق، بوتیک، سنتوری، ابد و یک روز) که هر یک معرّف دوره ای از تحولات تاریخی-سیاسی چهار دهه اخیر در بازنمایی اعتیاد و سوژه برآمده از آن بوده اند، به روش نمونه گیری هدفمند برای تحلیل گفتمانی برگزیده شده اند. یافته ها نشان داد در سال های اولیه انقلاب، بازنمایی اعتیاد در فیلم های سینمایی عمدتاً در قالب یک دستور کار سیاسی-انقلابی و با حمایت نهادهای حاکمیتی برای مدیریت و کاهش اعتیاد انجام می شد. اما در دهه های بعد، این بازنمایی ها از کنترل رسمی خارج شد و به تکثیر گفتمان هایی انجامید که گاه با اهداف اولیه در تضاد بودند. درمجموع، اگرچه سینمای ایران تلاش داشته است تا همگام با تحولات قدرت و کردارهای گفتمانی همبسته آن در هر دوره، درکی نوین از مسئله اعتیاد و سوژه معتاد ارائه دهد؛ درعین حال، در پی این نیز بوده که از طریق بازنمایی های خود به بازاندیشی درباره معضل اعتیاد بپردازد و شیوه جدیدی از اندیشیدن به مضمون پیش گفته را به لطف تصویر بنا نهد. این بازنمایی ها تأثیری معنادار بر ادراک اجتماعی، سیاست گذاری های فرهنگی و برداشت عمومی از سوژه های معتاد داشته است. این مقاله بر اهمیت تحلیل تاریخی گفتمان های سینمایی برای درک بهتر نسبت اعتیاد با مناسبات قدرت، فرهنگ، و سیاست تأکید دارد.
شناسایی و ارزیابی عوامل حیاتی در موفقیت سیاست های خودتنظیمی سینمای ایران(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های ارتباطی سال ۳۱ پاییز ۱۴۰۳ شماره ۳ (پیاپی ۱۱۹)
41 - 73
حوزههای تخصصی:
هدف: اجرایی نشدن سیاست های خودتنظیمی، منجر به نبود انعطاف و انطباق لازم میان نهادهای تنظیم گر و سینماگران و بروز برخی مشکلات ساختاری در روند توسعه بازار سینمای ایران شده است. هدف از این پژوهش، شناسایی و ارزیابی عوامل حیاتی در موفقیت سیاست های خودتنظیمی سینمای ایران بوده و برای دستیابی به این هدف، با تحلیل شرایط موجود و مطلوب، موانع اصلی اجرای این سیاست ها، بررسی شده است.
روش شناسی: در این پژوهش که با استفاده از روش آمیخته کمی و کیفی انجام گرفته، به منظور ترسیم شرایط مطلوب و شناسایی عوامل حیاتی در موفقیت سیاست های خودتنظیمی، با تکیه بر مبانی نظری، به مقایسه زوجی و رتبه بندی کمی مهم ترین عوامل، در سه شاخص صنعتی، راهبردی و محیطی پرداخته شده و برای ارزیابی شرایط موجود سینمای ایران و نیز ارزیابی موانع و چالش ها، از داده های کیفی و نظر خبرگان استفاده شده است. داده های کمی از طریق پرسشنامه های مقایسه زوجی1 و داده های کیفی با مصاحبه های هدفمند جمع آوری شده اند و در نهایت تحلیل داده های کمی با بهره گیری از نرم افزار اکسپرت چویس2 و تحلیل دادهای کیفی بر اساس کدگذاری انجام گرفته است.
یافته ها: بر اساس یافته های پژوهش، عوامل مربوط به شاخص راهبردی در داده های کمی با مجموع رتبه 3528 و 46 درصد و در داده های کیفی با مجموع 90، مهم ترین شکاف میان شرایط موجود و مطلوب در سینمای ایران است. از این رو، برای برطرف ساختن موانع اجرای سیاست های خودتنظیمی در سینمای ایران، تقویت عواملی همچون گسترش خصوصی سازی، تأسیس شوراهای فیلم، افزایش خودمختاری اصناف سینمایی و سرمایه گذاری بر روی استعداد ها و منابع انسانی پیشنهاد می شود.
نتیجه گیری: بر اساس داده های به دست آمده، چهار عامل: برقرای تعادل میان تنظیم گری دولتی و خصوصی، گسترش خصوصی سازی و توجه به فناوری های نوین و ظرفیت های بین المللی، مهم ترین راهکارهای اجرای سیاست های خودتنظیمی در سینمای ایران قلمداد می شوند.
نحوه مواجهه سینمای ایران با آسیب های اجتماعی؛ مطالعه موردی دهه 90
منبع:
مطالعات هنر سال ۳ بهار ۱۴۰۳ شماره ۱ (پیاپی ۶)
97 - 116
حوزههای تخصصی:
این مقاله به دنبال آن است تا حضور آسیب های اجتماعی در آثار سینمایی ایرانی را ارزیابی کند. به عبارتی آنچه مورد سنجش قرار می گیرد، نحوه مواجهه سینمای ایران با آسیب های اجتماعی است. در این پژوهش با تمرکز بر مهم ترین آسیب های اجتماعی مورد اشاره در اسناد بالادستی و سیاست گذاری های کلان کشور، ۱۰ فیلم سینمایی ایرانی از دهه ۹۰ شمسی با موضوع محوری آسیب اجتماعی، به روش تحلیل روایت مطالعه شده اند. از مهم ترین نتایج مطالعه کیفیت مواجهه سینمای ایران با آسیب های اجتماعی می توان به این محورها اشاره کرد: جبرگرایی؛ قبح زدایی از اعمال خلاف عرف و قانون؛ والدین مسئول گناهان فرزندان؛ تقبیح نظام تنبیهی در غیاب معنادار دستگاه های تربیتی و ارشادی؛ انتقام شخصی به مثابه یک راه حل پیشنهادی؛ آشفتگی جامعه در گذار از سنت به مدرنیته؛ نگاه سطحی و غیرکارشناسی به آسیب های اجتماعی و عدم بیان راهکار یا نمایش روزنه ای از امید.
صورت بندی گفتمانی دانشگاه در سینمای ایران پساجنگ(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
تحقیقات فرهنگی ایران سال ۱۸ تابستان ۱۴۰۴ شماره ۲ (پیاپی ۷۰)
187 - 240
حوزههای تخصصی:
دانشگاه در ایران پساجنگ، نه فقط سازمان تولید دانش، بلکه میدان نبرد گفتمان هایی بوده که هویت آن را در تلاطم قدرت و سیاست بازسازی کرده اند. این پژوهش، باهدف رمزگشایی از صورت بندی گفتمانی دانشگاه در سینمای ایران، سه پرسش را دنبال می کند: در فیلم های سینمایی پس از جنگ، مسائل مربوط به نهاد دانشگاه و دانش آکادمیک، چگونه بازنمایی گفتمانی شدند؟ صورت بندی های گفتمانی ایجاد شده از چه نظم های متفاوتی پیروی کردند و چگونه می توان پیدایش آنها را برحسب شرایط اجتماعی و سیاسی حاکم بر جامعه ایران پس از انقلاب تبیین کرد؟ باتکیه بر تحلیل گفتمانی فوکویی، هشت فیلم از چهار دوره سیاسی پساجنگ با روش نمونه گیری هدفمند برگزیده شدند: «دیگه چه خبر» و «پری» (سازندگی)؛ «شام آخر» و «به رنگ ارغوان» (اصلاحات)؛ «دل شکسته» و «دربند» (اصول گرایی)؛ «آااادت نمی کنیم» و «طعم شیرین خیال» (اعتدال). یافته ها از وجود نوعی سیاست حقیقت نانوشته در سینمای پساجنگ حکایت دارند که هدفش، نه بازنمایی معقول و درست دانشگاه و دانش آکادمیک، بلکه پرداختن به موضوعات فرعی و چه بسا تخریب گر نهاد دانشگاه بوده است. طی این دوره، دانشگاه به ندرت به عنوان مکانی برای تولید علم به تصویر درآمده است. فیلم ها یا دانشگاه را به صورت مکان سرگردانی روشنفکران یا تولید سوژه های انقلابی یا مولد آسیب های اجتماعی و روابط نامتعارف بازنمایی کرده اند. این بازنمایی ها، با به چالش کشیدن کارکرد علمی دانشگاه، سیاست گذاری را به سوی نظارت و گزینش سوق داده و نگاه جامعه را از شوق به سوءظن کشانده اند. این مطالعه، با نگاهی بومی و تیزبین، خلأ پژوهش های پیشین را پرکرده و دریچه ای به پیامدهای این گفتمان ها بر آینده آموزش می گشاید.