مطالب مرتبط با کلیدواژه
۲۱.
۲۲.
۲۳.
۲۴.
۲۵.
۲۶.
۲۷.
۲۸.
۲۹.
۳۰.
۳۱.
۳۲.
۳۳.
۳۴.
۳۵.
۳۶.
۳۷.
۳۸.
۳۹.
۴۰.
محور مقاومت
حوزههای تخصصی:
بیش از یک دهه از بحران یمن و تهاجم ائتلاف سعودی به این کشور می گذرد. موقعیت خاص و اهمیت آن در مناسبات بین المللی و منطقه ای از یک سو و راهبرد ضد صهیونیستی مجموعه حاکم بر صنعا (انصارالله و متحدان آن) از سوی دیگر باعث شده تا پیامدهای این بحران بر امنیت رژیم صهیونیستی به پرسشی جدی تبدیل شود. بر این اساس، مسئله اصلی پژوهش حاضر این است که بحران یمن چه فرصت ها و چالش های امنیتی و سیاسی برای رژیم صهیونیستی به دنبال داشته است؟ روش پژوهش در این مقاله تحلیلی- توصیفی می باشد و برای گردآوری داده ها از شیوه کتابخانه ای و اینترنتی استفاده شده است. یافته های تحقیق نشان می دهد که بحران یمن در کنار خلق فرصت ها، چالش هایی نیز برای دولت یهود ایجاد کرده است. فرصت های بحران یمن برای رژیم صهیونیستی را می توان در سه مورد کلی پیشبرد استراتژی بالکانیزه کردن غرب آسیا و امکان تقسیم شدن یمن و بهره مندی رژیم صهیونیستی از این تحول؛ افزایش همگرایی رژیم صهیونیستی با جبهه سازش در طی بحران یمن و پیگیری روند عادی سازی روابط با کشورهای عربی و بهره مندی از مزیت های ژئوپلیتیکی یمن در دوران بی ثباتی این کشور بیان کرد. چالش های بحران یمن برای رژیم صهیونیستی نیز افزایش توانایی های نظامی انصارالله و امکان هدف قرار گرفتن سرزمین های اشغالی و نقش آفرینی انصارالله در محور مقاومت علیه رژیم صهیونیستی می باشد.
الگوهای دوستی و دشمنی و روابط عربستان سعودی و سوریه در مجموعه امنیتی غرب آسیا(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
روابط خارجی سال چهاردهم پاییز ۱۴۰۱ شماره ۳
163 - 193
حوزههای تخصصی:
روابط عربستان سعودی و سوریه از زمان ورود دو کشور به عرصه دولت های ملی فراز و نشیب های متعددی را تجربه کرده است. حضور ریاض و دمشق در اردوگاه های رقیب در دوران جنگ سرد زمینه ساز واگرایی در مناسبات دوجانبه بود. با روی کارآمدن حزب بعث در سوریه، روابط دو طرف متشنج شد. پیروزی انقلاب اسلامی در ایران و گذار مناسبات تهران و دمشق به مرحله اتحاد راهبردی نیز از سوی رهبران سعودی بر مبنای نشانه های تهدیدآمیز ادراک گردید. از این رو، با آغاز بحران سوریه، ریاض به یکی از حامیان اصلی جنگ نیابتی و سیاست تغییر رژیم تبدیل شد. با این حال، با تسریع روند حل وفصل سیاسی بحران و شروع دوره بازسازی اقتصادی، سعودی ها نیز به مانند سایر کشورهای حوزه غرب آسیا و شمال آفریقا مسیر عادی-سازی روابط با دمشق را در پیش گرفته اند. پرسش اصلی مقاله حاضر این است که چرا وضعیت واگرایی، سویه غالب در روابط بین عربستان سعودی و سوریه بوده است؟ در این ارتباط با بهره گیری از گزاره های نظریه مجموعه امنیتی منطقه ای این فرضیه به آزمون گذاشته می شود که نقش های متفاوت ریاض و دمشق در مجموعه امنیتی غرب آسیا از جمله موضع متمایز آنها در قبال مسئله رژیم صهیونیستی- فلسطین، دگرسازی ریاض در برابر محور مقاومت و ژئوپلیتیک شیعه و فقدان همسبتگی فرهنگی، مذهبی، نژادی، واگرایی را به سویه غالب در روابط دو طرف تبدیل کرده است. مقاله حاضر توصیفی و تحلیلی بوده و اطلاعات موردنیاز به روش کتابخانه ای و مراجعه به منابع اینترنتی معتبر گردآوری می شود.
متغیرهای تأثیرگذار بر آینده زنجیره مقاومت در منطقه غرب آسیا (با تأکید بر یمن، عراق، سوریه و لبنان)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
روابط خارجی سال چهاردهم پاییز ۱۴۰۱ شماره ۳
194 - 227
حوزههای تخصصی:
محور مقاومت به عنوان مفهومی پذیرفته شده در فضای سیاسی همواره محل بحث بوده، باوجوداین به نظر می رسد این مفهوم چندان نمی تواند گویای تلفیق رفتاری این نیروها با شرایط بومی و متغیرهای جدید باشد به همین خاطر مفهوم «زنجیره مقاومت» می تواند میزان بیشتری از انعطاف و درعین حال تنوع را در خود جای دهد. گذشته از این؛ آنچه اهمیت پیدا می کند این است که رفتار نیروهای مقاومت تا چه میزان ایدئولوژیک یا ژئوپلیتیک و یا حتی ژئواکونومیک است و اینکه الگوی دوستی و دشمنی حاکم بر این نیروها چیست؟ در سوی دیگر اینکه مسیر حرکتی و آینده این محور به چه سمت و سویی است هم می تواند پیش بینی ناپذیر باشد. حال با توجه به این مقدمه، سؤال اصلی می تواند این گونه در نظر گرفته شود که متغیرهای اصلی تأثیرگذار بر آینده زنجیره مقاومت چیست؟ در پاسخ باید گفت که پنج متغیر کلیدی شامل ساختار اقتصادی، الگوی دوستی و دشمنی که در درون خود نوع تعامل و ارتباط با بازیگر مرکز، نوع تعامل و ارتباط با دشمن نزدیک، نوع تعامل و ارتباط با دشمن دور و نوع تعامل و ارتباط با دولت میزبان را دربرمی گیرد، ساختار سیاسی نیروها، جایگاه اجتماعی نیروهای مقاومت در میان توده مردم و درنهایت اهداف سازمانی که می تواند ایجابی یا سلبی باشد بر آینده زنجیره مقاومت تأثیر خواهد گذاشت. پژوهش حاضر تلاش کرده است تا با استفاده از روش تحلیلی-توصیفی و بر اساس گردآوری اسنادی داده ها به سؤالات مذکور پاسخ دهد.
دورنمای چالش های هویتی برآمده از تحولات اخیر خاورمیانه(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
سیاست جهانی دوره دوم زمستان ۱۳۹۲ شماره ۴ (پیاپی ۶)
193 - 212
تداوم بحران و ابهام در آینده خاورمیانه موضوعی است که ذهن هر محققی را به خود مشغول کرده است. این مقاله در صدد است تا شرایط موجود در خاورمیانه را از منظر چالش های هویتی مورد بررسی قرار دهد. گرچه عوامل داخلی و بین المللی زیادی در شکل گیری خیزش های اخیر مردم منطقه اثرگذار بوده اند اما ما به دنبال بررسی و تبیین عوامل اثرگذار در تداوم بحران و ابهام در آینده خاورمیانه هستیم. بنابراین با تعیین و تعریف سه هویت مشروعیت بخش، مقاومتی و برنامه دار، نقش کنشگران اصلی را بررسی کرده و به این نتیجه رسیده ایم که غرب به عنوان کنشگر هویت مشروعیت بخش، سلفی های جهادی به عنوان کنشگران هویت برنامه دار، علیه محور مقاومت به عنوان کنشگر هویت مقاومت ائتلاف کرده و این محور را به چالش کشیده اند. راه برون رفت از این چالش برای محور مقاومت نیز در خروج از سنگر مقاومت و تبدیل شدن به هویت برنامه دار است.
جایگاه راهبرد بازدارندگی برون مرزی در منظومه دفاعی امنیتی جمهوری اسلامی ایران درآسیای جنوب غربی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
سیاست جهانی دوره نهم تابستان ۱۳۹۹ شماره ۲ (پیاپی ۳۲)
265 - 303
برجسته ترین و مهم ترین کار ویژه ی متولیان بخش نظامی امنیتی یک کشور، گزینش و کاربست راهبرد مطلوب به منظور عینیت بخشی به امنیت مرزی سرزمینی است. ایران در گستره ی بحران زا و چالش آفرین غرب آسیا قرار دارد و مشخصاً نواحی غربی آن از دیرباز در معرض تهدیداتِ وجودی و پایدار قرار داشته است. تصمیم سازان حوزه سیاسی دفاعی ایران علاوه بر استقرار یگان های کارآزموده ی نظامی اطلاعاتی در مناطق مرزی، اتخاذ یک راهبرد برون مرزی به منظور دور نگه داشتن تهدیدات از مرزهای بین المللی را اهرمی مناسب می پندارند که فقدان آن تأمین و تثبیت امنیت در چنین محیط بحران زایی را دشوار می سازد. سؤال اصلی پژوهش این است که راهبرد بازدارندگی برون مرزی چه جایگاهی در منظومه ی سیاست دفاعی امنیتی ایران در منطقه غرب آسیا دارد؟ راهبرد برون مرزی ایران دارای چهار لایه ی دفاعی در عراق، سوریه، لبنان و یمن است، در این میان سپاه قدس محور شبکه را تشکیل داده و حزب الله لبنان، حشدالشعبی، انصارالله، تیپ فاطمیون و زینبیون حلقه های شبکه را شکل می دهند. این راهبرد ماهیت تهاجمی نداشته بلکه هدف پایه ای آن ایجاد نوعی سامانه ی بازدارنده و تدافعی جهت مقابله با منابع تهدید است. یافته های پژوهش نشان می دهد که پیامدهای مطلوب راهبرد بازدارندگی برون مرزی نظیر مقابله با تهدید تروریسم، موازنه نامتقارن در برابر دشمنانی نظیر آمریکا و اسرائیل، تقویت عمق استراتژیک و در نهایت حفظ و تثبیت امنیت سرزمینی باعث شده تا در سپهر سیاست خارجی ایران جایگاه بسیار مهمی داشته باشد. روش پژوهش کیفی بوده، مسئله اصلی با رویکرد توصیفی تحلیلی بررسی شده و ابزار گردآوری داده ها نیز فیش برداری است.
جایگاه گروه های نیابتی در راهبرد سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
سیاست جهانی دوره دهم بهار ۱۴۰۰ شماره ۱ (پیاپی ۳۵)
131 - 162
توسل به گروههای نیابتی و جنگهای واسطه ای ریشه در رقابت ابرقدرتها در دوران جنگ سرد دارد. پس از فروپاشی نظام دوقطبی، بازیگران اصلی در غرب آسیا به طور فزاینده بجای برخورد مستقیم نظامی ترجیح داده اند از این گروهها استفاده کنند که خود عاملی اساسی در بازتعریف نظم منطقه ای بوده است.در همین راستا هدف این پژوهش فهم جایگاه گروه های نیابتی در راهبرد سیاست خارجی ایران است. سوال اصلی این است که:«علت اِقبال و توجه جمهوری اسلامی ایران به گروههای نیابتی در خاورمیانه پس از فروپاشی نظام بین الملل دوقطبی چیست و این گروهها در راهبرد امنیت ملی ایران چه جایگاهی دارند»؟ فرضیه پژوهش از این قرار است که: «ایران با رهیافتی امنیت محور با هدف افزایش عمق استراتژیک و نیز با رهیافتی منفعت محور برای حل پارادوکس تنش زدایی در مناسبات بین المللی همزمان با حفظ آرمانها به دنبال حمایت از گروههای نیابتی در منطقه بوده و جایگاه این گروهها در راهبرد سیاست خارجی جمهوری اسلامی نهادینه کردن نوعی موازنه در برابر تهدیدات دشمنان در مناطق پیرامونی ایران است». براساس یافته های تحقیق، حمایت از گروههای همسو در منطقه براساس یک منطق استراتژیک و نوعی نبرد نامتقارن در مقابل توطئه های آمریکا برای دفاع از موجودیت و تامین امنیت ملی جمهوری اسلامی است که گاهاً این منطق استراتژیک همسو با تفکرات ایدئولوژیک قرار گرفته و به نوعی همدیگر را تکمیل و تقویت می کنند. چارچوب نظری پژوهش واقعگرایی نئوکلاسیک(نظریه موازنه تهدید) و روش پژوهش تاریخی - تحلیلی و ابزار گردآوری داده ها کتابخانه ای و اسنادی است.
بررسی ابعاد و زمینه های اتحاد راهبردی کشورها و جنبش های محور مقاومت(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
جغرافیا سال ۲۱ بهار ۱۴۰۲ شماره ۷۶
1 - 18
حوزههای تخصصی:
با پیچیده تر شدن تحولات جهان عرب و تسری خیزش های مردمی به بیشتر کشورهای خاورمیانه، رقابت فزاینده ی قدرت ها برای جهت دهی فکری و عملیاتی این تحولات آغاز شد. در این میان، مجموعه کشورها و گروه هایی تحت عنوان محور مقاومت، برای تثبیت و افزایش ژرفای ژئواستراتژیک و ایدئولوژیک خاص خود در میدان خاورمیانه فعال شدند. پیشینه ی شماری از بازیگران محور مقاومت به انقلاب اسلامی بازمی گردد، اما تحولات میدانی در عراق، سوریه و سپس یمن، بر چندلایگی این محور افزود و کنشگران تازه ای را به سوی خود جذب کرد. با توجه به اهمیت و وزن ژئوپلیتیکی بالای کشورها و گروه های محور مقاومت، تحقیق حاضر با روش مصاحبه ی خبرگانی و وزن دهی به روش SWOT و TOPSIS، به بررسی و امکان سنجی تشکیل اتحاد راهبردی میان کشورها و گروه های محور مقاومت پرداخته است. در واقع، پرسش اصلی این تحقیق آنست که تا چه اندازه احتمال تشکیل یک اتحادیه یا سازمان منطقه ای از سوی کشورها و گروه های منتسب به جریان مقاومت وجود دارد. یافته های تحقیق نشان می دهد که مجموع نمرات وزن دار به دست آمده، بیانگر آن است که عوامل موثر بر تشکیل و یا عدم تشکیل اتحادیه ی محور مقاومت، نه از قوت زیاد و نه از ضعف مفرط برخوردار است، بلکه در وضعیت میانه قرار دارد. هم چنین، عدد نهایی به دست آمده 2.56 است که نشان می دهد ایده ی تشکیل اتحادیه ی محور مقاومت دارای قوت است. از سوی دیگر، جمع نمرات وزندار نیز بیانگر آن است که وضعیت کشورها و گروه های محور مقاومت در شرایط متوسط قرار دارد و احتمال تشکیل اتحادیه محور مقاومت، متوسط است. برای افزایش احتمال شکل گیری اتحادیه ی منطقه ای محور مقاومت، تعداد 20 راهبرد، بر اساس اصل هم تکمیلی و وابستگی متقابل، پیشنهاد شده است.
ابعاد ژئوپلیتیکی و اقتصادی گسترش شبکه ریلی محور مقاومت جهت تقابل با کنشگری رژیم صهیونیستی با تأکید بر شبکه راه آهن خرمشهر-بصره(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
اقتصاد دفاع و توسعه پایدار سال هشتم بهار ۱۴۰۲ شماره ۲۷
127 - 146
حوزههای تخصصی:
با نگاهی به نقشه قلمرو جغرافیایی محور مقاومت، مشخص می شود انسجام و پیوستگی از الزامات تقویت این جبهه مهم علیه رژیم صهیونیستی است. یکی از عوامل افزایش یکپارچگی و انسجام در این محور و محدود کردن رژیم صهیونیستی، توسعه شبکه ریلی در قلمرو محور مقاومت است. از طرفی، با علم بر اینکه طرح های عمرانی و زیربنایی در حوزه ریلی و راه آهن باعث افزایش بازدارندگی و به حداقل رساندن ریسک مخاطرات و بحران ها با منشاء عوامل نظامی یا انسانی است، سرمایه گذاری دولت ها در حوزه ساخت، توسعه و گسترش شبکه ریلی می تواند موجبات تحولات گسترده ژئوپلیتیکی در قلمرو محور مقاومت گردد.در این پژوهش به روش توصیفی-تحلیلی با تأکید بر ابعاد کارکردی، راهبردهای گسترش شبکه ریلی محور مقاومت بر اساس پرسشنامه طراحی شده مورد قیاس قرار گرفت. در نهایت مهم ترین ابعاد راهبردی اجرای این کلان پروژه شامل؛ ایجاد یک کریدور زمینی امن برای اتصال مرزهای غربی ایران از طریق خاک عراق به سواحل مدیریترانه در سوریه، ارتقاء قابل توجه ظرفیت لجستیکی محور مقاومت، انتقال نیروهای نظامی، ادوات، تجهیزات و تسلیحات نظامی در صورت توقف حمل و نقل هوایی در بین 10 راهبرد تعریف شده، حائز رتبه اول تا سوم شدند.
نوموس، محور مقاومت و نظم منطقه ای در غرب آسیا(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
سیاست پژوهی جهان اسلام دوره ۹ تابستان ۱۴۰۱ شماره ۲۵
41 - 63
حوزههای تخصصی:
از آنجا که جهان اسلام عمق راهبردی انقلاب اسلامی است، حمایت و توجه عمیق و جدی به توسعه نهضت های اسلامی در مواجهه با طرح های سلطه طلبانه نظام سلطه، ضرورتی راهبردی به نظر می رسد. امروزه شبکه ای از کنشگران انقلابی در عرصه جهانی، متأثر از این آموزه ها و در چارچوب محور مقاومت علیه نظام سلطه فعالیت می کنند. علی رغم اینکه محور مقاومت به عنوان مفهومی پذیرفته شده در فضای سیاسی همواره محل بحث بوده است اما این محور به عنوان ترکیبی از اتحاد استراتژیک، جامعه امنیتی و شبکه ایده آل، با توجه به دیدگاه ضدهژمونیک دیرینه خود در برابر ایالات متحده و متحدان منطقه ای اش در غرب آسیا شناخته می شود.آنچه این شبکه ائتلاف پیچیده را در کنار هم نگه می دارد، یک دیدگاه هنجاری مشترک گسترده از نظم منطقه ای است که در گفتمان اعضای محور وجود دارد و توسط میراثی ایده آل هدایت می شود و از طریق عملکرد فضایی واقعی می شود. سؤال پژوهش این گونه مطرح می شود که چه عواملی باعث تقویت پیوند میان ایران و حزب الله و در مجموع محور مقاومت می شود؟ فرضیه مقاله بدین شکل مطرح می شود که پیوندهای تاریخی- فرهنگی به همراه استفاده هم زمان از قدرت هوشمند در غرب آسیا، نه تنها باعث تحکیم روابطه میان ایران و جبهه مقاومت و تثبیت نبرد جبهه های جنگ شده است؛ بلکه با بهره گیری از اصول نوموس (دین، مذهب- قانون- اصول) و مکان های کلیدی در جنوب لبنان هم مرز با رژیم صهیونیستی، ج.ا. ایران توانسته اند نفوذ راهبردی و بازدارندگی خود را در سطح منطقه ای عمق ببخشد. دراین مقاله مفاهیم فضایی مقاومت و یاد بودی که دو بازیگر جمهوری اسلامی ایران و حزب الله ایجاد کرده اند، مورد بحث قرار گرفته است. استدلال ما این است که نوموس (دین، مذهب- قانون- اصول) به عنوان یک ابزار مفهومی جایگزین برای درک مظاهر نظم در کنار رویکردهای جریان اصلی تر، کاربرد دارد.
عادی سازی روابط عربستان و رژیم اسرائیل و تأثیر آن بر امنیت ملی جمهوری اسلامی ایران: تهدیدات علیه محور مقاومت(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات بین المللی سال ۱۹ بهار ۱۴۰۲ شماره ۴ (پیاپی ۷۶)
287 - 314
حوزههای تخصصی:
منطقه غرب آسیا، یکی از پرتنش ترین و در عین حال مهم ترین مناطق جهان است و یکی از تنش های آن میان اعراب و رژیم اسرائیل بوده است، اما از سال 2015، روند عادی سازی روابط میان سعودی و این رژیم، تلاش دارد، این تنش را به همکاری تبدیل نماید. ایران که رژیم اسرائیل و برخی کشورهای عربی را دشمن خود می داند، در راستای افزایش نفوذ و امنیت خود در این منطقه، محور مقاومت را پدید آورده است، اما به نظر می رسد عادی سازی روابط موجب تهدید محور مقاومت شده، امری که بررسی آن هدف این مقاله است و بنابراین پرسش اصلی مقاله این است که عادی سازی روابط میان عربستان و رژیم اسرائیل چه تهدیداتی علیه محور مقاومت ایجاد کرده است که لاجرم بر امنیت ملی جمهوری اسلامی اثر می گذارد؟ روش تحقیق مقاله برای پاسخ به این پرسش، روش تحلیلی- توصیفی است. اهمیت این بررسی در آن است که هر نوع تهدیدی علیله محور مقاومت که در محیط پیرامونی جمهوری اسلامی گسترش یافته و موجب نفوذ آن شده، بر این امنیت ملی آن اثرگذار خواهد بود. نتیجه کلی مقاله نشان می دهد عادی سازی روابط موجب این تهدیدات برای محور مقاومت در این ابعاد شده است: حمایت از نیروهای داخلی، جدایی طلب و خواستار سقوط جمهوری اسلامی در ایران و حمایت از نیروهای منطقه ای و بین المللی ضد محور مقاومت در کل این محور یعنی در ایران، سوریه، لبنان، یمن، عراق و... .
بررسی تاثیر شکل گیری و گسترش قدرت محور مقاومت اسلامی برافول هژمونی آمریکا در منطقه غرب آسیا(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات بیداری اسلامی سال ۱۲ بهار ۱۴۰۲ شماره ۱ (پیاپی ۲۷)
129 - 148
حوزههای تخصصی:
افول هژمونی آمریکا از مهم ترین مباحث مطرح و حائز اهمیت در ادبیات روابط بین الملل در طی سالیان اخیر بوده که همواره ذهن بسیاری از تحلیل گران و سیاستمداران جهانی را به خود مشغول ساخته است. درطی دهه های اخیر با الگوپذیری سایر ملت-های منطقه از مبانی و اصول تحول زای انقلاب اسلامی و با بهره گیری از تحولات بیداری اسلامی، شیوه ای از ائتلاف نانوشته بین دولت ها و ملت های منطقه غرب آسیا با محوریت قدرت مقاومت اسلامی جهت مقابله با سیاست های استکباری و درنهایت افول تدریجی هژمونی آمریکا در منطقه غرب آسیا شکل گرفت. سوال اصلی پژوهش حاضر بدین شکل مطرح می شود که شکل-گیری و گسترش قدرت محور مقاومت اسلامی در منطقه غرب آسیا چه تاثیری بر افول هژمونی آمریکا داشته است(مسئله)؛ با استفاده از رویکرد توصیفی- تحلیلی به پژوهش حاضر خواهیم پرداخت(روش)؛ یافته های حاصل از پژوهش در دو سطح منطقه-ای و بین المللی نشان دهنده مولفه هایی چون: وحدت و تنش زدایی بین دولت ها در منطقه غرب آسیا، پویایی و شکل گیری موازنه قدرت درعرصه بین الملل، خشم و انزجار عمومی ملت ها از آمریکا در منطقه غرب آسیا، گسترش ارزش های انقلاب اسلامی و پویایی نظام اسلامی در درون ملت ها و دولت های منطقه، شکست ائتلافات و اتحادهای جهانی با محوریت آمریکا و هم پیمانان آن می باشد(یافته ها).
سیاست همسایگی اتحادیه اروپا در قبال کشورهای شرق مدیترانه(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
سیاست خارجی سال ۳۵ پاییز ۱۴۰۰ شماره ۳ (پیاپی ۱۳۹)
91 - 128
حوزههای تخصصی:
موضوع سیاست همسایگی اروپا از مسائل جدیدی است که اساتید و محققان روابط بین الملل برای شناخت رفتار و اهداف اروپا نیازمندِ داشتن آگاهی کافی از آن هستند. اتحادیه اروپا به مثابه یک بازیگر واحد و منسجم از یک دهه پیش قصد دارد خود را در نقش یک بازیگر هنجارساز بر مبنای عناصر هویتی خود معرفی کند. در این راستا، با ابزار اقتصادی ای که در اختیار دارد، تلاش کرده نُرم های مطلوب خود را در کشورهای همسایه (مرزهای زمینی و دریایی) نهادینه کند تا از طریق هژمون شدن در منطقه بتواند منافع امنیتی و اقتصادی خود را محقق سازد. این مهم از طریق اعمال مجموعه سیاست هایی موسوم به «سیاست همسایگی اروپا» پیگیری می شود. اتحادیه اروپا تلاش کرده ضمن حفظ حوزه ژئوپلتیک، با حفظ گسترش منطقه ای خود تحت عنوان «اتحادیه» بتواند منافع و دغدغه های خود را در کشورهای پیرامونی خود محقق سازد تا از مهاجرت ها یا بحران های اقتصادی و امنیتیِ کشورهای همسایه خود کمتر آسیب ببیند. در این راستا، اتحادیه اروپا در سال 2011، برنامه «سیاست همسایگی نوین» را تصویب کرد که می توان گفت این نهاد اروپایی درصدد است در نقش میانجیگری در منازعه یا یک بازیگر تحول گرا در «خارج نزدیک» خود ظاهر شود. محورهای اصلی سیاست همسایگی اروپا عبارت اند از: تنظیم روابط سیاسی اقتصادی اتحادیه با کشورهای همسایه؛ ایفای نقش اتحادیه به مثابه یک بازیگر هنجارساز در روابط بین الملل و ایجاد و گسترش مفهوم «ارزش های اروپایی»؛ ممانعت از تسری ناامنی، بحران های سیاسی، مهاجرت و پناهندگی از همسایگان به اروپا؛ تعیین نُرم های دموکراسی، آزادی های سیاسی و مدنی و نیز نُرم های آموزشی و فرهنگی مطلوب اتحادیه در همسایگان؛ تعیین نُرم های اقتصادی، مانند فضای کسب وکار، شفافیت، خصوصی سازی، میزان مداخلات دولتی در اقتصاد، قواعد آزاد گمرکی مطلوب اتحادیه برای همسایگان. در نوشتار حاضر، مطالعه و تطبیقی در راستای اعمال این سیاست در حوزه کشورهای شرق مدیترانه صورت گرفته است.
ادراک رهبران ترکیه و عربستان از مقوله محور مقاومت(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
برداشت های درست و نادرست بر مناسبات دولت ها و درنتیجه، بر مناسبات منطقه ای تأثیرگذار است. وضعیت امروز منطقه خاورمیانه، مصداق روشنی برای بحث درباره برداشت های درست و نادرست بازیگران مؤثر است. در این شرایط، رهبران دو کشور ترکیه و عربستان، با توجه به شخصیت و ذهنیت متفاوتشان، نوع نگاه، تفسیر، برداشت، تصمیم، و سیاست خارجی متفاوتی را در مورد موضوع های گوناگون در منطقه خاورمیانه و ازجمله در حوزه اهداف و اولویت های سیاست خارجی ایران پیگیری می کنند؛ ازاین رو، تحلیل زمینه های شکل گیری ذهنیت متفاوت این رهبران درباره موضوع های گوناگون در سطح منطقه و بین الملل، بسیار ضروری است. براین اساس، پژوهش حاضر با تکیه بر این تأثیرگذاری، در پی یافتن پاسخی برای این پرسش است که: «ذهنیت متفاوت رهبران ترکیه و عربستان درباره ماهیت و اهداف محور مقاومت، به عنوان یکی از متغیرهای کلیدی نظم و نظام سیاسی و امنیتی این منطقه، چگونه قابل تبیین است؟» برپایه فرضیه پژوهش، «مبانی و زمینه های شکل گیری ذهنیت و دیدگاه این رهبران درباره محور مقاومت را در زنجیره ای از سه گزاره تفاوت در منافع و اهداف، تفاوت در ماهیت سیاست خارجی، و سیاست ها و اقدامات انجام شده براساس این ماهیت، می توان توضیح داد»؛ زنجیره ای که نشان می دهد، ذهنیت متفاوت این رهبران برپایه ارتباط میان این سه گزاره بر شکل سیاست ها و اقدامات در مورد مسائلی مانند محور مقاومت، نظم امنیتی منطقه ای، مشارکت یا تعامل با غرب، حل و فصل مسئله اسرائیل فلسطین، و... تأثیرگذار بوده است.
سازه های راهبرد امنیتی اسرائیل در بحران سوریه(2021-2011)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
حضور اسرائیل در قلب درگیری ها و چالش های امنیتی چندین دهه گذشته خاورمیانه، پیوند عمیقی میان امنیت ملی اسرائیل و تحولات منطقه ای ایجاد کرده است. پژوهش حاضر، در پی تجزیه و تحلیل مؤلفه های تأثیرگذار بر راهبرد امنیتی اسرائیل در برابر بحران سوریه در بازه زمانی 2021-2011 است. پرسش اصلی پژوهش این است که «ویژگی های بحران سوریه در بازه زمانی 2021-2011 چگونه بر راهبرد امنیتی اسرائیل در برابر این بحران تأثیرگذار بوده است؟» یافته های پژوهش نشان می دهد، «بحران سوریه به دلیل سرایت احتمالی آن به اسرائیل از طریق درگیری ها در جولان سوریه، مهاجرت آوارگان فلسطینی مقیم سوریه و دروزی های سوری به اسرائیل، و دستیابی گروه های ضداسرائیل به تسلیحات راهبردی سوریه درصورت سقوط دولت اسد، برای اسرائیل، نوظهور، غافلگیرکننده و دربردارنده میزان تهدید شدید، ولی زمان پاسخ گویی کافی بود». راهبرد امنیتی اسرائیل در این مرحله، مبتنی بر «سیاست دخالت محدود» بود؛ ولی با حضور نظامی ایران و متحدانش برای حمایت از دولت اسد و نقش آن ها در تغییر موازنه به نفع دولت سوریه و استقرارشان در جنوب سوریه در اواخر سال ۲۰۱۶، بحران سوریه برای اسرائیل به برنامه ای، پیش بینی شده با تهدیدی شدیدتر و زمان پاسخ گویی کافی تبدیل شد و راهبرد اسرائیل از دخالت محدود به راهبرد کاملاً تهاجمی «جنگ بین جنگ ها» (مبام) علیه ایران و متحدانش در سال های 2017 تا 2021 تغییر یافت که بر ایجاد منطقه حائل در جنوب سوریه و بمباران گسترده و پرتلفات نیروهای ایران و متحدانش در سرتاسر خاک سوریه متمرکز بوده است. روش به کاررفته برای انجام این پژوهش، روش توصیفی تحلیلی بوده و برای گردآوری داده ها نیز از منابع کتابخانه ای و اینترنتی استفاده شده است.
ارائه راهبردهای تقویت همکاری های ایران و مقاومت لبنان با تاکید بر عناصر فرهنگی
منبع:
پژوهشنامه فرهنگ و رسانه (نامه فرهنگ و ارتباطات سابق) سال ۷ پاییز و زمستان ۱۴۰۱ شماره ۱ (پیاپی ۱۳)
1 - 34
حوزههای تخصصی:
از رهگذر تحولات سیاسی لبنان و به وجود آمدن مقاومت در جنوب این کشور، فرصت های کم نظیری در زمینه همکاری های جمهوری اسلامی ایران با مقاومت لبنان در ابعاد گوناگون و خصوصا در عرصه فرهنگ به وجود آمده است. در کنار فرصت های موجود، تهدیدهایی نیز از ناحیه دشمنان ایران و مقاومت لبنان وجود دارد که با اتخاذ رویکردهایی جدید در زمینه های همکاری های این دو بازیگر می توان تهدیدهای موجود را تبدیل به فرصت کرد. هدف اصلی این پژوهش ارائه راهبردهایی به منظور توسعه و تعمیق روابط ایران و مقاومت لبنان در عرصه فرهنگ و کمک به دستگاه های حوزه سیاست خارجی است. در این مقاله برای تجزیه و تحلیل داده ها، از روشSWOT موسوم به «سوات» با رویکرد توصیفی تحلیلی استفاده شده است و جمع آوری اطلاعات به صورت کتابخانه ای و اسنادی می باشد. بر اساس یافته های پژوهش جمهوری اسلامی ایران در تعامل و همکاری با جنبش حزب الله لبنان با چالش هایی مواجه است؛ این درحالی است که دو بازیگر از نقاط قوت قابل توجهی برای توسعه و تقویت روابط خود برخوردار هستند. از این رو با تبدیل این نقاط قوت به فرصت می توان به توسعه و تقویت روابط جمهوری اسلامی ایران و مقاومت لبنان پرداخت. از نقاط قوت قابل توجه، رهبری هماهنگ و همسو سیدحسن نصرالله با رهبر جمهوری اسلامی ایران و همبستگی شیعیان لبنان و ایران است که می تواند به همبستگی شیعیان دو کشور و ترویج هویت شیعی و فرهنگ مقاومت در برابر محور عبری بینجامد.
تبیین منافع ایدئولوژیک جمهوری اسلامی ایران در اتحاد موسوم به محور مقاومت(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
حمایت ایران از جنبش های حزب الله لبنان و حماس و جهاد اسلامی در فلسطین، در کنار اتحاد با سوریه را می توان از جمله مهم ترین تأثیرات پیروزی انقلاب اسلامی و استقرار نظام جمهوری اسلامی در ایران محسوب نمود. در این بین سوالی که مطرح می گردد آن است که: اتحاد ایران در محور مقاومت چه تأثیری بر منافع ایدئولوژیک جمهوری اسلامی ایران گذاشته است؟ مفروض این مقاله آن است که اقدامات ایران در قالب محور مقاومت منجر به تأمین منافع ایدئولوژیک و امنیت هستی شناختی جمهوری اسلامی ایران گردیده است. یافته های مقاله نشان دهنده ی آن است که مهم ترین منافع ایدئولوژیک ایران در اتحاد با متحدانش در محور مقاومت عبارتند از: تقویت استقلال طلبی و تأمین عزت نظام جمهوری اسلامی ایران؛ تقویت آرمان فلسطین، احقاق حقوق فلسطینی ها و وحدت جهان اسلام؛ تجدیدنظرطلبی، تقویت بازیگران اسلام گرای انقلابی، تقویت فرهنگ و هویت مقاومت در سطح نظام بین الملل؛ حفظ منازعه با اسرائیل و مقابله با تهدید وجودی آن، و مقابله با برتری طلبی عربستان سعودی در سطح منطقه ای.
پیش ران ها و پس ران های داخلی حضور عراق در محور مقاومت(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
محور مقاومت عنوانی است که در سال های اخیر توانسته است خود را به عنوان یکی از اصلی ترین بازیگران فراملی مؤثر بر تحولات سیاسی-امنیتی منطقه غرب آسیا معرفی کند. عراق به عنوان یکی از کشورهای عضو این محور نقش مهمی در پیشبرد اهداف آن دارد. مسائل مختلفی در محیط داخلی عراق بر نقش آفرینی این کشور در محور مقاومت تأثیر گذار است که فهم آنها باعث درک بهتر جایگاه این کشور در منطقه امنیتی خاورمیانه خواهد شد. از دیگر سو رقابتهای پیچیده و گسترده ای توسط بازیگران منطقه ای و فرامنطقه ای در محیط داخلی عراق وجود دارد که بر اهمیت این کشور به عنوان یکی از اولویتهای سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران می افزاید. سوال اصلی این پژوهش را میتوان بدین صورت بیان نمود: پیشران ها و پس ران های محیط داخلی عراق که بر جایگاه این کشور در محور مقاومت تأثیرگذار است چیست؟ این پژوهش به دلیل ماهیت کاربردی آن فرضیه آزما نیست. روش گردآوری داده ها در این پژوش، استفاده از اسناد کتابخانهای و مصاحبه نخبگانی غیرساخت مند است. همچنین نظریه مجموعه امنیتی منطقهای با تمرکز بر الگوهای دوستی/ دشمنی به عنوان چارچوب نظری مورد استفاده قرار گرفته است.
سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران و تحولات جدید در جبهه مقاومت(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
جبهه مقاومت از کنشگران جدید در نظام بین الملل محسوب می شود که در دو دهه اخیر به طور متناوب در ادبیات علوم سیاسی و روابط بین الملل مورد اشاره و تحلیل قرار گرفته است. این پژوهش بر آن است تا با بررسی اهمیت جبهه مقاومت برای جمهوری اسلامی ایران به مطالعه مؤلفه های اصلی در شکل دهی به آینده سیاست خارجی جمهوری اسلامی در پرتوی تحولات جدید در این جبهه بپردازد. محقق با استفاده از روش تحلیل نظریه مبنا، نسبت به تحلیل یافته ها اقدام و نشان داده است که حرکت به سوی تبدیل جبهه مقاومت به یک کنشگر پایدار منطقه ای و در عین حال تلاش برای تنش زدایی با سایر بازیگران منطقه ای و بین المللی، مهم ترین مؤلفه ای است که آینده رفتار ایران در عرصه سیاست خارجی را تحت تأثیر قرار خواهد داد.
تحلیل کارکردهای مقاومت در سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
نظر به پیامدهای چشمگیر اتخاذ راهبرد مقاومت توسط جمهوری اسلامی ایران، در سطوح داخلی، منطقه ای و بین المللی، در پژوهش حاضر کارکردهای این راهبرد در سیاست خارجی ایران به بحث گذارده شده است. ایده این است که با توجه به مفصل بندی گفتمان انقلاب اسلامی، ایران توانست که گفتمان مقاومت را در منطقه پررنگ نموده و همچنین محور مقاومت را در مقابل نیروهای مداخله گر فرامنطقه ای، به عنوان یک کنشگر مؤثر مطرح نماید. نتیجه این راهبرد تقویت و ارتقای ضریب امنیتی کشورهای عضو این محور بوده است. محقق ضمن تحلیل سیاست های مقاومت طراحی و اجرا شده در مناطقی چون سوریه، عراق، لبنان و یمن نشان می دهد که چگونه این راهبرد توانسته تأمین منافع ملی ایران و تقویت منافع راهبردی کشورهای محور مقاومت و منطقه را به صورت توأمان در پی داشته باشد.
سیاست خارجی آمریکا در مقابله با محور مقاومت پس از بیداری اسلامی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
آمریکا پس از بیداری اسلامی تلاش کرد تا سیاست خارجی متنوع و درعین حال همسویی را برای مهار و تضعیف محور مقاومت به رهبری جمهوری اسلامی ایران اتخاذ کند. شناخت و تبیین این سیاست ها برای دولت ها و ملت های منطقه غرب آسیا از اهمیت زیادی برخوردار است. سؤال اصلی پژوهش آن است که مبتنی بر چارچوب جنگ ترکیبی، چگونه می توان به تحلیل سیاست خارجی منازعه جویانه آمریکا علیه محور مقاومت پس از بیداری اسلامی پرداخت؟ این پژوهش، کاربردی است و در آن برای تحلیل داده ها از روش کیفی استفاده شده است. هدف این نوشتار آن است تا با استفاده از الگوی کولاک ترکیبی به تبیین اقدامات دشمن در مواجهه با محور مقاومت بپردازد. یافته های این پژوهش بیانگر آن است که آمریکا برای تضعیف محور مقاومت و حذف تأثیرگذاری آن در معادلات ملی و فراملی غرب آسیا از نوعی جنگ ترکیبی علیه ملت ها و دولت های عضو آن استفاده کرده است.